رفتن به محتوای اصلی
حجت‌الاسلام هادی سروش

مرجعیت نقطه امید و محور جهش شیعه

تاریخ انتشار:
متن ذیل به بهانه تأثیر ژرف "مرجعیت شیعه در ایران" در راستای حوادث مهمی نظیر توافق هسته ای ونیز "مرجعیت شیعه در عراق" در مدیریت معنوی حوادث عراق وانتظار به اقدام وتأثیر مرجعیت بردیگر حوادث مهم سیاسی مانند انتخابات وحمایت از حقوق شهروندی به قلم آمده است.
هادی سروش

مقدمه:
تأثیر مرجعیت بر امید و جهش شیعه بلکه امّت اسلام در این چند قرن اخیر غیرقابل انکار است برای بررسی چرائی و چگونگی آن نگاهی به عناصر حیاتی مرجعیت و چالش های آن می تواند افق روشن تری را در زمینه «مرجعیت شیعه» برای ما رقم زده و برکات چشم گیری را نصیب جامعه اسلامی ما بنماید.
قبل ورود به اصل مطلب اشاره به یک نکته خالی از اهمیت نیست که فتح باب مرجعیت بوسیله خود اهل بیت (ع) بوده که شواهد صحت این مدعا از سیره ائمه (ع) قابل استخراج است که البته سیره امام جواد (ع) و امام هادی (ع) در این زمینه بسیار روشن تر است چرا که به عصر غیبت نزدیک تر بوده و زمینه ارتباط شیعیان با نائبان و نمایندگان حضرات معصومین (ع) نهادینه شده است.

 عناصر حیاتی مرجعیت :

عنصر اول: اتصال به علوم وحیانی

عنصر مهم حیاتی یک «مرجع» در گرو آشنائی کامل او به کتاب و سنت و اتصال لاینقطع به آن دو منبع است. شرط «اعلمیت» که مورد اتفاق اکثر فقهاء، در مسئله مرجعیت است نشأت گرفته از یک نگاه عقلانی به این موضوع است.
تحصیل و درس و بحث و تدریس در طول سالیان متمادی و خون دل خوردن و در یک جمله «استادها دیدن» و بعد «شاگردها تربیت کردن» از دیر زمان شرط مهم ورود به این مقام منیع و خطیر بوده و هست.
ماجرای قبول مرجعیت توسط شیح انصاری بعد از نقل و انتقال پیغام ها بین ایشان و شریف العلماء مشهور است و مهم در آن پیام های متقابل این نکته است که شریف العلماء به شیخ پیغام داد:
«اگر چه من طبق دیدگاه شما در دوران تحصیل از شما قوی تر بودم امّا سالها از آن مباحث جدا گشته­ام و شما سالهای متمادی به درس و بحث ادامه دادید و لایق هستید» .
امید است که این سیره سلف صالح در حوزه های علمیه حفظ و حراست شده تا همواره سکانداران مرجعیت شیعه در بلندترین افق علمی دیده شوند.

عنصر دوم: توحید و تقوی

حدیث مشهور «من کان من الفقهاء صائنا لنفسه و مطیعا لامر مولاه …» (احتجاج ۷/۴۵۸) حامل دو پیام است که شرط قوام مرجعیت دو حقیقت غیر قابل انکار است یکی «از خود رستن» و دیگری «بخدا پیوستن» که این دو شرط مهم در آیه تصریح شده: «یَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ» (احزاب/۳۹)
توحید و تقوی چیزی نیست که از چشم آدمی مخفی بماند امروز مانند دیروز تک تک افراد جامعه بخوبی سطح و یا مراتب توحید و خدائی بودن مرجع یا مراجع خود را تشخیص می دهند و از تقوی آنان یعنی به همه معنا از خودیت خود گذشتن آنان را می یابند و می توانند قضاوت دقیق داشته باشند اگر چه ،چه بسا به جهت حفظ حرمت مرجعیت وارد این عرصه یعنی ارزیابی مراتب توحید و تقوی این اعاظم نشوند “اما میفهمند”.
خلاصه امروز برای مردم بازار «اطاله لحیه» و «تلوّن در سخن» کم مشتری شده.
مرجعیت دینی به تعبیر استاد مطهری: «مأخذی است که یک مسلمان دین خود را از او می گیرد و شاخه­ ای از “امامت” است». (یادداشتها ۴/۷۲۱).
مگر امکان دارد مردمان از قشر کوچه و بازار تا افرادیکه دارای تحصیلات عالیه هستند افرادی را  که در این مسند قرار گرفته اند را با وسواس خاص نگاه نکرده و ذره ذره حرکات و سخن و سکوت آنان را موشکافی نکنند؟!
بله «مرجعیت» را معصوم نمی دانیم و یک مرجع را مورد عنایت و ارتباط خاص با حضرت حجت (ع) نمی پنداریم چون شرط عدالت را برای او قائل هستیم و یک لحظه خروج از عدالت را مساوی با خروج از این مقام مهم می دانیم امّا بقول شهید استاد مطهری: «مراجع تقلید را دارای درجاتی خیلی بالاتر از توحید خود و امثال خود می دانیم» (رجوع کنید به یادداشتها ۳/۱۴۵ و به مجموعه آثار استاد مطهری ۱۹/۶۲۲)

عنصرسوم:توجه به امورجامعه ومردم واقدام لازم

توجه به امور جامعه و مردم و اقدام در جهت آن ، وظیفه جدی همه عالمان خصوصاً مراجع عظام است که خود خداوند متعال آن موظف به چنین تکلیفی فرموده:«یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ» (توبه/۷۱)
جمله معروف حضرت علی (ع) رابطه با مسئولیت عالمان در قبال ظالم و ظلم و مظلوم است در واقع تبیین آیه فوق است که فرمود:
«ما اخذ الله علی العلماء الّا یقاروا علی کظّه ظالم و لا سغب مظلوم» (نهج ـ خطبه /۳)
پس دخالت در امور مردم و رسیدگی به امور مسلمین اگر بر تک تک مسلمانان واجب است بر عالمان و فقیهان «اوجب» است.
یکی از آن مهمات که از شئون و وظائف فقیهان جامعه است انتخاب رهبری است که اوج جایگاه مرجعیت، در این مقوله مشخص است:
«انتخاب خبرگان که با انتخاب ملت تعیین می شوند از روی کمال دقت و با مشورت با مراجع عظام هر عصر [باشد]» (صحیفه ۲۱/۴۲۲)
نکته غیر قابل غفلت در این جا این است، حال که توجه واقدام مناسب در برابر مصالح جوامع اسلامی وظیفه جدی «مرجعیت» است پس اطلاع از اخبار و جریانات و حوادثی که در سطح جامعه پدید می آید باید مورد رصد دقیق مرجعیت قرار داشته باشد و برای دریافت اخبار و اطلاعات مربوط حوادث و جریانات و حوادثی که در سطح جامعه پدید می آید باید مورد رصد دقیق مرجعیت قرار داشته باشد و برای دریافت اخبار و اطلاعات مربوط حوادث و جریانات دارای منابع خبری متعدد بوده که امکان جعل و تحریف در حدّ بسیار نادر قرار گیرد.

عنصر چهارم: منزلت در قلوب

هیچ رهبر معنوی در ادیان دیده نشده که بدون منزلت در قلوب انسانها بتواند توفیقی در جهت هدایت و ترقی و تعالی پیروان خود داشته باشد، همانطوری که در صدر این مقوله خداوند متعال عامل موفقیت پیامبر خود در نیروی ایجاد علاقه و محبت مؤمن به او معرفی نموده است. (آل عمران/۱۵۹) و انتظار منطقی این است مرجعیت که ظهور کوچکی از شئون حضرت رسول (ص) است دارای چنین شأنی باشد.
عوامل رسوخ در قلوب مؤمنین چیزی غیر همان عنصر اول «علم» و دوم «تقوی» و خصوصاً عنصر سوم یعنی «دفاع از حق و مقابله با ظلم و ظالم» نیست.
تاریخ شیعه گواه است که هر چه مرجعیت آنان بعد از فقاهت و عدالت به امور جامعه و نیازها و چالش ها آن اهتمام بیشتری داشته است مورد اقبال قلبی بیشتری قرار گرفته است.
و البته اگر چنین اقبال عمومی و کاریزماتیک جدّی حاصل شود دیگر جائی برای رسانه­ها و تبلیغ های سوء حتی انواع “حذف ها” نمی تواند روی یاد و نام و اندیشه این چنین مرجعی کارساز باشد همانطوری که، دیدیم حرکت های غیر اخلاقی قبل از نهضت بر علیه امام (ره) سخنان غیر اخلاقی برخی از افراد در تریبون نماز جمعه بر علیه مرجعیت شیعه در عراق، کارساز نبود.

مرجع «مسئله گو» و مرجع «زعیم»

امام خمینی بعنوان یکی از شاگردان مکتب قرآن و اهل بیت (ع) بر این نکته اصرار جدی دارند و شأن مهم فقیهان را منحصر در «مسئله گو بودن» کردن را ناصواب می داند: «چه شده که امروز مرجعیت حقیقتش به جز مسأله گوئی نیست»؟! (صحیفه ۲/۴۲۳)
از آنچه گذشت پدیدار گشت که کف مرجعیت مسئله گوئی است و به تعبیر، طلبه ها «حاشیه زدن بر عروه» ولی سقف آن که بسیار افق بلندی است «زعامت امت اسلام» قرار دارد.
مرجعی که با اجتهاد قوی و آگاهی کامل از شرائط زمانه و تقوی فوق تصورمن وشما در جامعه اسلامی ظهور می کند می تواند امّتی را رهبری کرده و برای بشریت یادگاران ارزنده­ای از معنویت و حریّت و امنیت بجای گذارد.
سخن استاد مطهری از مرجعیت بعنوان «جانیشینی مقام امامت» است، و جانشینی از مقام امامت خود بر گیرنده انبوهی از حقائق مهم است که اوج مرجعیت را به تصویر می کشد، در نیتجه مقام «افتاء» کف مرجعیت و مقام «رهبری» اوج مرجعیت است. (ر.ک: یادداشتها ۹/۱۷۱ و ۴/۵۹۶)

دو چالش مهم مرجعیت:

در پایان بصورت گذار از دو چالش و آسیب مهم در این وادی نباید غافل شد:

اول: بیت و بیوتات

«بیت» یک اصطلاح حوزوی بوده که شامل اعضای خانواده و دفتر و همراهان و اطرافیان یک مرجع است.
بوده ­اند مراجعی که در اوج قداست بسر می بردند ولی از نعمت یک «بیت شریف» و «دفتر مبرا از نواقص» محروم بودند که همان نقیصه از طریق مرجعیت متأسفانه مانند یک ویروس وارد جامعه شد.
قرآن با ظرافت خاصی به این نکته توجه همگان را جلب نموده که بعد از خودتان فوری متوجه اطرافیان خود باشید: «قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا» (تحریم/۶)
امام (ره) که بیوت مختلفی را از نزدیک از دوران جوانی تا کهنسالی دیده گوشزد می­ فرماید: «باید بدانید تبهکاران بیش از هر کس چشم طمع به شما دوخته­ اند و با اشخاص نفوذی در بیوت شما ممکن است فاجعه به بار آورند، الله الله در انتخاب اصحاب خود» (صحیفه ۱۸/۷)
مهم این است نقطه نفوذ ریا کاران و دغل بازان برای آسیب، «بیوت» آن اعاظم است که اگر این روزنه نفوذ پذیر اصلاح شود عمده مهم به انجام رسیده.

انتظار از "بیت مرجعیت" بر اساس "قرآن"

 همان اوصاف مهم که مورد انتظار از شخص مرجعیت است از دیدگاه دقیق قرآن از بیت او (یعنی همراهان، دفترها و  خانواده او) هم میباشد.
سوره یونس آیه۸۷ – “بیت” مردان بزرگ “علم و معنویت” باید دارای سه ویژه ای مهم باشد:
اولا باید نقطه “اتکاء و نگاه مومنان” باشدکه فرمود: «واجعلوا بیوتکم قبله». ثانیا باید نقطه “انتشار معنویت و دعوت به حق و حقیقت” بوده باشد که در این راستا فرمود: « واقیموا الصلاه» و ثالثا خانه مرجع بزر گوار جهان تشیع باید ” مرکز امید ودستگیری از مراجعین و خلاصه بشارت” باشد: «وبشر المومنین»

چالش دوم: تأثیر پذیری و تعجیل در تصمیم گیری و اقدام

این آسیب دوم و مهم در مورد مرجعیت است چرا که فشار بر مرجعیت از سوی نهادهای خاص برای اخذ نظر یا فتوا در موضوع خاص و معیّن چالش بسیار مهمی است که نباید مورد غفلت قرار گیرد و چه بسا منجر به اظهار نظرهای دینی خارج از چهارچوب شود و شامل حدیث پیامبر (ص) خدای نا نکرده شود که:  «ان الله غافر کل ذنب الا من احدث دیناً» (وسائل ۱۶/۵۵) و یا منجر به عکس العمل های مخاطره آمیزی در سطح جامعه شود و یا غیره.
این عبارت حضرت امام (ره) در این راستا باید بارها ملاحظه شود که: «الله الله در تعجیل تصمیم گیری خصوصاً در امور مهمه …» (صحیفه ۱۸/۷)
و استاد مطهری با سوز عجیبی می نویسد: «عرقچین به سرها و صدمه­ای که اینها زدند و یک مرجع منزله تقلید را اغفال کردند که از هر جنایتی بالاتر است باید خانه را بر سر اینها خراب کرد اینها به هیچ چیز ایمان ندارند» (یادداشتها ۴/۵۵۳)

و امّا وظیفه ما

با توجّه به عظمت مرجعیت و نفوذ و حساسیت آن، بر ماست که بر حفظ حرمت آن کوشیده که به تعبیر امام (ره): «اهانت به یک مرجع قطع ولایت است» که نه خود اهل کینه و کنایه نسبت به آن حریم باشیم و نه اجازه دهیم آن حریم بوسیله دوستان نا اهل ، شکسته شود. واگر مطلب یا تذکر صددرصد بجائی داریم براساس وظیفه ی "النصیحه لائمه المسلمین" بگونه ای خصوصی و محترمانه به محضرشان برسانیم و راه هر گونه سوء استفاده ای مسدود بماند . انشاءالله

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.