نگاهی بر زندگى مرحوم شیخ عباس قمی - 2
بخش دوم از تأليفات مرحوم محدّث قمى
كتاب هايى كه در زمان حيات خود ايشان به اتمام رسيده ولى در آن زمان به چاپ نرسيده عبارتند از :
1 فيض العلام فى وقايع الشّهور و الايّام
به زبان فارسى نگاشته شده و درباره وقايع ماه ها و روزهاست .
2 هدية الانام الى وقايع الايام
خلاصه كتاب فيض العلام ياد شده است .
3 كلمات لطيفه
بخش سوم از تأليفات مرحوم محدّث قمى
قسم سوم از كتاب هاى محدّث قمى كتاب هائى است كه ناتمام مانده و ايشان توفيق تكميل را نيافته است. اين آثار عبارتند از :
1 ضيافة الاخوان
2 صحائف النّور فى عمل الايّام و السّنة و الشّهور
3 ذخيره العقبى فى مثالب اعداء الزّهرا عليهاالسلام
4 مسلى المصاب بفقد الاب والاعزّة و الاحباب
5 الآيات البيّتات فى اخبار اميرالمومنين عليه السلام عن الملاحم و الغائبات
6 شرح صحيفه سجاديّه
7 غايةالمرامكه
8 شرح كتاب چهل حديث
9 ترجمه زاد المعاد علامه مجلسى
10 ترجمه تحفة الزّائر علامه مجلسى
دغدغه محدث قمی از راهیابی خرافات در آثارش
محدث قمی، از راهیابی و رخنه تحریف و خرافه بر کتابهای خویش اندیشناک بود و دغدغه آن را داشت که همان بلایی که بر سر مفتاح الجنان آمده بر سر کتاب مفاتیح الجنان نیز بیاید؛ از این رو، در آغاز ملحقات مفاتیح الجنان هشدار می دهد:
"این گنه کار روسیاه عباس قمی، عفی اللّه عنه، بعد از آن که به عون اللّه تعالی کتاب مفاتیح الجنان را تألیف نمودم و در اقطار منتشر گشت، به خاطرم رسید که در طبع دوم آن، بر آن زیاد کنم دعای وداعی برای ماه رمضان و خطبه روز عید فطر و زیارت جامعه ائمة المؤمنین و دعای اللهم اِنّی زُرتُ هذا الامام که در عقب زیارات خوانده می شود و زیارت وداعی که هریک از ائمه(علیهم السلام) را به آن وداع کنند و رقعه ای که برای حاجت می نویسند و دعایی که در غیبت امام عصر، عجل اللّه فرجه، باید خوانده شود و آداب زیارت به نیابت، به واسطه کثرت حاجت به اینها ولکن دیدم هرگاه این کار را کنم، فتح بابی شود برای تصرف در کتاب مفاتیح و بسا شود بعضی از فضولان بعد از این، در آن کتاب بعضی از ادعیه دیگر بیفزایند، یا از آن کم کنند و به اسم مفاتیح الجنان در میان مردم رواج دهند؛ چنانکه در مفتاح الجنان مشاهده می شود لاجرم کتاب را به همان حال خود گذاشتم و این هشت مطلب را بعد از تمام شدن مفاتیح، ملحق به آن نمودم و به لعنت خداوند قهار و نفرین رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) واگذار و حواله نمودم کسی را که در مفاتیح تصرف کند.
خصوصیات و ویژگی های اخلاقی[1]
محدث قمی در زمان خود یكی از مربیان بزرگ و معلمان اخلاق اسلامی در میان مردم و حوزه های علمیه شناخته می شد و در کلیه اخلاق حسنه و ملکات فاضله انسانى برجسته بود. و از شهرت ویژه ای برخوردار بود و خصوصیات اخلاقی فراوانی داشت كه در این فصل به پاره ای از آنها اشاره می كنیم:
الف) انس با كتاب:
یكی از ویژگی های محدث قمی علاقه فراوان به نوشتن و مطالعهكتاب بود بطوری كه می توان گفت او در كتاب و قلم خلاصه شده بود. محدث یا در كتابخانه بود یا با كتاب. كمتر دیده می شد كه او مشغول مطالعه و بررسی كتابی نباشد. عشق محدث به كتاب آن هم كتب حدیثی نورانیت خاصی به او بخشیده بود. هم درس و هم دوره اش آیت اللَّه شیخ آقا بزرگ تهرانى، در بارۀ او مى نویسد: «... او پیوسته سرگرم کار بود، عشق شدید به نوشتن، بحث و تحقیق داشت. هیچ چیز او را از این شوق و عشق منصرف نمى کرد و مانعى در این راه نمى شناخت».
فرزند ارشد آن مرحوم، حجة الاسلام حاج میرزا على در این باره نقل کرده: «در اول کودکى با مرحوم پدرم هر وقت از شهر خارج مى شدیم از اول صبح تا به شام مرتباً به نوشتن و مطالعه مشغول بودند».[2]
عشق و علاقه محدّث قمی به کتاب به اندازه ای بود که وقتی کمترین پولی به دست می آورد آن را در خرید کتاب صرف می کرد. در زمینۀ علاقه او به کتاب، داستان هاى زیادى از ایشان نقل شده، از جمله همچنین آمده: زمانی كه برای زیارت به كشورهای دور مسافرت می كرد اوقات فراغت خود را با كتاب سپری می كرد. «او با عده ای از تجار به سوریه مسافرت كرد. آنان می گفتند هر وقت ما به سیاحت می رفتیم ایشان می نشست و مشغول مطالعه و تألیف می شد و هر چه اصرار می كردیم كه با ما بیرون بیاید امتناع می ورزید و شبها هم كه ما به خواب می رفتیم او مشغول مطالعه و تألیف می شد».[3]
مرحوم محدث قمى در سفر، رعایت حال همراهان را مى کرد و با آنان فوق العاده خوش رفتارى مى نمود و انس مى گرفت و به طورى که نوشته اند در مسافرت، فردى شوخ طبع، خوش گفتار و نیکو رفتار بود.
عشق و علاقه محدث قمی به كتاب به اندازه ای بود كه وقتی كمترین پولی بدست می آورد آن را در خرید كتاب صرف می كرد و گاه پیاده از قم به تهران به استقبال آن می رفت. او خود می گوید: «زمانی كه در قم تحصیل می كردم، خیلی تنگدست بودم تا جایی كه یك قِران و دو قِران جمع می كردم تا این كه مثلاً سه تومان می شد. آن را برداشته، از قم تا تهران پیاده می رفتم و با آن كتاب خریده، به قم برمی گشتم و به تحصیل ادامه می دادم».[4]
ب) تواضع و اخلاص:
از دیگر ویژگی های ایشان تواضع بسیار و همه جانبه ای بود كه از خود نشان می داد. در خانه، مدرسه و خیابان هر كسی را كه می دید چه كوچك و چه بزرگ احترام می كرد. در نزد علما و از بین آنان به ویژه در حضور كسانی كه با حدیث و اخبار اهل بیت علیهم السلام سروكار داشتند، اوج فروتنی و تواضع را به نمایش می گذارد.
هیچگاه در مجالسی كه وارد می شد در صدر نمی شست و هرگز خود را بر دیگران مقدم نمی داشت. وی از خودستایی و خودپسندی به شدت احتراز می كرد و به هیچ وجه غرور نداشت.
از خود ستایى و خود پسندى به شدّت احتراز مى کرد و به هیچ وجه غرور نداشت و با همه اطلاعاتى که در تاریخ و اخبار و احادیث داشت، بسیار اتفاق مى افتاد که کتاب را همراه خود به منبر مى برد و از رو براى مستمعین نقل حدیث کرده و یا روضه مى خواند.
اگر كسى از وى تعريف و تمجيد مى كرد مرحوم محدث خواهش مى نمود كه رشته سخن را تغيير دهد و اضافه مى كرد كه من خود مى دانم كه موجودى بى ارزش و حقيرم!
محدث قمی حدیث اخلاص بود و آیه زهد. مسیری كه می رفت اگر كوچكترین شبهه ای در دلش رخنه می كرد كه قدمش برای خدا نیست یا وسوسه ای قلبش را می لرزاند بدون هیچ تأمل، از آن جا بازمی گشت. نقل است «در یكی از سالها مرد نیكوكاری از محدث قمی خواهش می كند كه قبول كند بانی مجلس محدث شود و تعهد می كند كه مبلغ پنجاه دینار عراقی به ایشان تقدیم كند. در آن موقع هزینه محدث در هر ماه سه دینار بوده است. محدث قمی می گوید: «من برای امام حسین علیه السلام منبر می روم نه برای دیگری و بدین گونه آن وجه را نپذیرفت».
امر به معروف و نهی از منكر دیگر ویژگی حدیث اخلاص بود. او خود هرگز گرد گناه نمی گشت و در ذهنش هم فكر گناه را جای نمی داد. از منكرات ناراحت می شد و دیگران را از ارتكاب آن بازمی داشت. كسی جرأت غیبت در محضر او نداشت و از دروغ گفتن ناراحت می شد.[5]
محدث بزرگوار ما وقتى در كتاب ارزنده فوائد الرضويه (كه شرح زندگانى علماى شيعه مى باشد) به نام خودش مى رسد، چنين مى نگارد:
«همانا چون اين كتاب شريف، در بيان احوال علماست، شايسته نديدم كه ترجمه خود را كه احقر و پست تر از آنم كه در عداد ايشان باشم در آن درج كنم. از اين رو از ذكر حال خود صرف نظر كرده، اكتفا مى كنم به ذكر مؤلفات خود».
اين است تواضع انسانى كه آثار زيبا و جالب و عميقش بيش از نيم قرن است مورد استفاده خاص و عام مى باشد».[6]
در یك كلام محدث قمی آن چه می گفت با آن چه عمل می كرد و آنچه مردم از رفتار و كردارش درك می كردند یكی بود. از این رو سخنش در دل شنوندگان اثر شگرف داشت. آنانی كه در درس اخلاق و نصایح او شركت می جستند و گوش و جان به این سروش اخلاص فرامی دادند نقل می كنند كه سخنان نافذ او چنان بود كه آدمی را از گناهان و پندارهای بد دور می ساخت و متوجه خدا و عبادت می كرد.
ج) زهد:
ویژگى دیگر ایشان را در زهد و بى علاقه بودن نسبت به دنیا و مظاهر فریبنده آن ذکر کرده اند. راستى که جایگاه بلند ایشان در زهد، مشهورتر از آن است که نیازى به گفتار باشد. لذا زندگی محدث قمی بسیار ساده بود به طوری كه از حد زندگی یك طلبه عادی هم پایینتر بود. لباسش عبارت بود از یك قبای كرباسی بسیار نظیف و معطر و تمیز. چند سال زمستان و تابستان را با آن قبای كرباسی می گذرانید. هیچ گاه در فكر لباس و تجمل نبود. فرش خانه اش گلیم بود. از سهم امام استفاده نمی كرد و می گفت: من اهلیت ندارم از آن استفاده كنم! روزی در نجف اشرف دو زن محترم كه در بمبئی سكونت داشتند و از بستگان آقا كوچك (از محترمین نجف) بودند حضور ایشان می رسند و تقاضا می كنند هر ماه مبلغ 75 روپیه به ایشان تقدیم كنند كه از لحاظ زندگی در رفاه باشد. در آن ایام مخارج ماهانه خانواده وی از ماهی 50 روپیه تجاوز نمی كرد. حاج شیخ عباس از پذیرفتن آن خودداری می كند. میرزا محسن محدث زاده فرزند كوچك آن مرحوم اصرار می كند تا قبول نماید ولی قبول نمی كند تا این كه زنان محترم ناامید می شوند و می روند.
پس از رفتن آن ها فرزند به پدر می گوید: من هم دیگر از كسبه بازار برای مخارج روزانه قرض نمی كنم! حاج شیخ عباس می گوید: ساكت باش! من همین مقدار هم الان خرج می كنم، نمی دانم فردای قیامت چگونه جواب خدا و امام زمان عجل اله تعالی فرجه شریف را بدهم. در جواب این مقدار معطل هستم، چگونه بارم را سنگین تر كنم؟! نظر آنان كه نكردند بدین مشتی خاك الحق انصاف توان داد كه صاحب نظرند.[7]
د) نفوذ کلام:
یکی دیگر از ویژگى هاى ایشان نفوذ کلمه بود، که چون سخنان و گفتارش از دل بر مى خواست و خود به آنها معتقد بود و قبل از دیگران به آنها عمل مى کرد، در شنوندگان و مخاطبان تأثیرى ژرف و پایدار داشت، برخى از آنان که شرف صحبتش را دریافته و پاى درسهاى اخلاق و مواعظ سودمند ایشان حاضر مى شدند گفته اند:
«سخنان نافذ آن مرحوم چنان بود که تا یک هفته انسان را از تمامى سیّئات و پندارهاى ناروا و گناهان باز مى داشت و به خدا و عبادت متوجه مى کرد». بسا کسانى که خوشنام نبودند و پس از افاضه حاج شیخ رو به کوى مردمى و انسانیت آورده بودند.
سنگربان صديق اسلام شب هاى پنجشنبه و جمعه در مدرسه ميرزا جعفر واقع در صحن مطهر رضوى عليه السلام به عنوان درس اخلاق براى طلاب علوم دينى، منبر مى رفتند.
«نزديك به هزار نفر از طلاب و علماى شهر در آن مجلس شركت مى كردند. منبر ايشان حدود دو ساعت و نيم تا سه ساعت طول مى كشيد و در مباحث مختلف اخلاقى سخن مى گفت.»
واعظ دانشمند و مشهور جناب آقاى راشد كه در آن زمان يكى از طلاب حاضر در مجلس حاج شيخ بوده است در مورد نفوذ سخنان ايشان چنين مى گويد:
«اثر يك منبر ايشان در آن دو شب تا يك هفته در ما باقى بود. در طول يك هفته مضامين سخنان آن مرحوم در اعماق دل ما ريشه دوانيده و ما را به خود مشغول داشته بود! سخنان نافذ آن مرحوم چنان بود كه تا يك هفته انسان را از پندارهاى ناروا و گناهان باز مى داشت و به خداوند متعال متوجه مى كرد»[8].
در مورد تأثير سخنان حاج شيخ عباس و نورانيتى كه از نقل كلام اهل بيت عليهم السلام در دل ها جا مى گرفت به بيانات ارزشمند يكى از علماى اعلام نجف توجه كنيد:
«وقتى كه حاج شيخ عباس قمى در منبر حديث نقل مى كرد و سلسله سند راويان هر حديث را ذكر مى نمود و مختصرى از شرح حال هركدام را بيان مى كرد. پس از معرفى آخرين راوى به امام صادق عليه السلام مى رسيد، چنان بود كه گويى شنونده امام عليه السلام را مى ديد، با همان عظمت و مهابت و مقام شامخ امامت».[9]
آقاى محمود شهابى استاد دانشگاه تهران كه در سال هاى 1338 و 1339 قمرى ايشان را در مشهد درك كرده است در زمينه تأثير كلام حاج شيخ مى نويسد:
«مرحوم حاج شيخ عباس قمى بى مبالغه، خود چنان بود كه براى ديگران مى خواست، و چنان عمل مى كرد كه به ديگران تعليم مى داد. سخنان و مواعظ او چون از دل خارج مى شد و با عمل توأم بود لاجرم بر دل مى نشست و شنونده را به عمل وا مى داشت. هر كس او را با آن حال و صفا و خلوص مى ديد عالم بود يا جاهل، عارف بود يا عامى، بازارى بود يا ادارى، فقير بود يا غنى وقتى سخنان سرتاپا حقيقت را از او مى شنيد، بى اختيار انقلابى در حال وى پديد مى آمد، و تحت تأثير بيانات صادقانه و نصايح مشفقانه او واقع مى شد و به فكر اصلاح حال خويش مى افتاد».[10]
ه) تهجد و شب زنده داری:
یکى دیگر از خصلت هاى پسندیده آن مرحوم پاى بندى به نماز شب و شب زنده دارى و قرائت قرآن و تلاوت ادعیه و اوراد و اذکار مأثور، از ائمه معصومین(علیهم السلام) بود و در این مورد فرزند بزرگش مى گوید: «تا آنجا که من به خاطر دارم بیدارى آخر شب از آن مرحوم فوت نشد، حتى در سفرها» او مانند شیخ طوسى که نخست خود به مصباح المتهجد عمل کرد، قبل از دیگران خود به مفاتیح الجنان عمل مى کرد.
و) مرزبان ايمان و مبارزه با هجوم دشمنان
حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد: عالمان پيرو ما، مرزبانان و سنگردارانى هستند كه مراقب هجوم لشكر شيطان بر مرزهاى ايمانند و آنان را از تسلط بر مستضعفان فكرى باز مى دارند. بدانيد! از پيروان ما كسانى كه براى چنين مهمى به پا خيزند از كسانى كه در روم براى گسترش اسلام جهاد مى كنند، هزار مرتبه برترند، چرا كه اينان از عقايد پيروان ما دفاع مى كنند و آنان از جسم آنان.»[11]
حاج شيخ عباس قمى به حق، يكى از مصاديق بارز عالمان دين باور و مرزبان صديق ايمان بود، چرا كه او در عصر خويش شاهد يكى از دوران هاى هجوم فرهنگى دشمنان دين، به قلب اسلام و روحانيت بود. براى همين در برابر حوادث و وقايع تلخ زمانِ خويش قد علم كرده و به عنوان يك روحانى راستين، خود را از نظر علمى و فرهنگى آماده مقابله با توطئه هاى مخالفين نمود. او در عصر مشروطيت از سويى قيام مردم مسلمان ايران به رهبرى روحانيت آگاه، در مقابل ستمگرى ها و خونريزى هاى حاكمان ستمگر را مى ديد و از سوى ديگر فعاليت روشنفكران غربزده و اسلام ستيز را مشاهده مى كرد كه چگونه دين و فرهنگِ معنويت را كم رنگ و فرهنگ مبتذل غرب را به ملت بزرگوار ايران به ارمغان مى آورند.
در چنين شرايطى حاج شيخ عباس همچون يك عالم متعهد وارد صحنه شد و مانند يك طبيب دوره گرد روح و قلب مسلمين را شفا بخشيد. او با نگارش كتاب جاويد مفاتيح الجنان و منازل الاخرة مردم را به سوى دعا و معنويت دعوت كرد و با تأليف فوائد الرضويه و تحفة الاحباب و الكنى و الالقاب و هدية الاحباب، بزرگان دين و دانشمندان وارسته شيعى را به جوانان مسلمان معرفى كرد. و به عنوان الگو به آنان مطرح نمود و شخصيت هاى كاذب غرب و شرق را نفى كرد. وى با تنظيم كتاب منتهى الآمال، شيعيان را با تاريخ چهارده معصوم عليهم السلام آشنا كرده و مردم خودباخته و بيگانه از فرهنگ خودى را، با رهبران آسمانى خويش پيوند داد. او همچنين با ترجمه غاية القصوى جوانان مؤمن را با درس احكام و دستورهاى شرعى مأنوس نمود.
بالاخره محدث قمى مانند ستاره اى تابناك در عصرى تاريك درخشيد، عصرى كه رژيم ضدخدايى رضاخان بر ملت ايران حاكم بود و تاريكى ستم و بى دينى و مبارزه با ارزش هاى الهى همه جا را فراگرفته بود و ملت مسلمان ايران در گرداب فساد و بدبختى غوطه ور شده بودند، در حالى كه مبارزه با روحانيت و حوزه هاى علميه، ضديت با حجاب و عمّامه و روضه خوانى به عنوان يك ارزش ملى تلقّى مى شد او كشتى نجات، از گرداب هلاكت و فساد را به ملت مسلمان عرضه كرد؛ يعنى با تدوين كتاب ارزشمند سفينة البحار، مسلمانان گرفتار در بند فرهنگ بى دينى و بى بندوبارى را به ساحل نجات رهنمون شد و آنان را با احاديث نورانى اهل بيت عليهم السلام پيوند داد و به درياى نور متصل كرد. و در يك كلام حاج شيخ عباس با تأليف كتاب هاى متعدد در موضوعات مورد نياز جامعه آن روز، توانست در مقابل هجوم فرهنگى دشمنان اسلام به ارزش هاى الهى و اسلامى، سدّى پولادين بسازد و به جوانان و نسل جديد تفكّرات و انديشه هاى ائمه اطهار عليهم السلام را بياموزد و بدين وسيله جسم و روح تشنه آنان را با معارف عاليه اهل بيت عليهم السلام سيراب نمايد و آنان را در برابر دين ستيزان، بيمه كند.
او علاوه بر اينكه در سنگر قلم از كيان تشيع سرسختانه دفاع مى كرد و در اين مسير لحظه اى آرامش نداشت، مجالس درس و سخنرانى هايش نيز هدايت آفرين بود. وى با مسافرت هايش به شهرهاى قم و تهران و مشهد به سخنرانى و موعظه مى پرداخت و در فراز منبر، منكرات روزافزون جامعه را به مردم گوشزد مى كرد.
در همان زمانى كه مقدسات اسلام مورد هجمه دشمنانِ قسم خورده اسلام قرار گرفته بود، آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى، كانون انديشه شيعه را، با تأسيس حوزه علميه قم، بنيان نهاد و براى پربار نمودن بنيه فكرى طلّاب حوزه علميه، علما و بزرگان دينى را به آنجا دعوت كرد. يكى از كسانى كه به وجود او بيش از همه نياز داشت و به عنوان بازوى توانمند او محسوب مى شد حاج شيخ عباس قمى بود. وقتى از وى دعوت شد، مرحوم محدّث با تمام عشق و علاقه به جوار ملكوتى امام رضا عليه السلام به دعوت آن بزرگوار لبّيك گفته و در خلال اقامت در مشهد به عنوان همكار و همفكر مرحوم حائرى را همراهى كرد. سفرهاى محدث قمى در آن دوران به قم، بسيارى از طلّاب را از شهرهاى ديگر مخصوصاً شهرهاى مقدس مشهد و نجف به سوى قم روانه كرد».[12]
شيخ آقا بزرگ تهرانى مى فرمايد: هنگامى كه حاج شيخ عبدالكريم حائرى مؤسس حوزه علميه وارد قم شد و علماى قم از حاج شيخ عبدالكريم درخواست كردند در آن شهر اقامت كند و سرو سامانى به حوزه علميه و آن مركز دينى بدهد، حاج شيخ عباس يكى از معاونان و ياوران او بود. با اينكه آن موقع در مشهد زندگى مى كرد سهم زيادى در اين كار داشت و يكى از بزرگترين مروجين حاج شيخ عبدالكريم به شمار مى رفت و با دست و زبان او را تأييد مى كرد».[13]
غروب آفتاب عمر
عشق زيارت عتبات محدث قمی را به سوى كربلا و نجف و ... كشانيد. که پس از عمری تلاش و خدمت به اسلام و مسلمین و تحمل سختی ها و مرارات زمان به ویژه در اواخر عمر که مصادف با توطئه های دشمنان اسلام و دین زدایی رضاخانی بود، در نجف مقیم بود و لحظه ای از تأليف آسوده نبود. اين مرد خدا عمر او پر بركت بود (من كان لله كان الله له) و با مرگش دفتر اعمالش مسدود نشد.
و در شب سه شنبه 22 ذیحجه سال 1359 قمری مصادف با یکم بهمن ماه سال 1319 ه.ش در نجف اشرف در سن 65 سالگى دعوت حق را لبيك گفته و به لقاءاللَّه پيوست و پس از تشييع بسيار مفصّل و باشكوه توسّط علما و ساير طبقات مردم نجف، مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بر پيكر شريفش نماز گزارد، و در ايوان يكى از حجره هاى جنوبى صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در جوار استادش مرحوم حاجی نوری به خاک سپرده شد.[14]
پی نوشت:
--------------------------------------------------------
[1] بخش اول ویژگی های اخلاقی این مقاله، برگرفته شده از: مجله نورعلم، دوره دوم، شماره دوم، شماره مسلسل 14، با عنوان: «نجوم امت» (11): آیة اللّه حاج شیخ عباس قمى (رحمه الله) با اضافات و اصلاحات، ص 24- 27. ر.ک: مرکز کامپیوتری اسلامی نور، نرم افزار محدث قمی، شناخت نامه محدث قمی، ص 24- 27.
[2] خاتمه ترجمه نفس المهموم.
[3] پندهایی از رفتار علمای اسلام، ص 17.
[4] شیخ عباس قمی مرد تقوی و فضیلت، ص 18.
[5] محدث قمی حدیث اخلاص، ص 41-46، خلیل عبداللهزاده به نقل از حاج شیخ عباس قمی مرد تقوی و فضیلت.
[6] سيماى فرزانگان، ص 308.
[7] حاج شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت، ص 42-45، به نقل از سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ج 3.
[8] حاج شيخ عباس قمى، مرد تقوا و فضيلت.
[9] همان
[10] مقدمه فوائد الرضويه.
[11] « علماء شيعتنا مرابطون في الثغر الذي يلى ابليس و عفاريته ...» احتجاج طبرسى، چاپ بيروت، ج 1، ص 17.
[12] حديث اخلاص، ص 58.
[13] نقباء البشر، جزء اول، قسم سوم، ص 998.
[14] ر.ک: جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، ج 2، ص 574، نور السجاد، قم، 1384ش.
افزودن دیدگاه جدید