نقش تبلیغ در تحول حوزه
آیا می توان ادعا کرد که تبلیغ دانش بتواند موجب تحول دستگاه تولید دانش شود؟ آیا تبلیغ می تواند موجب تحول دانش شود؟ آیا تبلیغ می تواند موجب تحول نظام تعلیم و تربیت حوزه شود؟
آیا می توان ادعا کرد که تبلیغ دانش بتواند موجب تحول دستگاه تولید دانش شود؟ آیا تبلیغ می تواند موجب تحول دانش شود؟ آیا تبلیغ می تواند موجب تحول نظام تعلیم و تربیت حوزه شود؟
اینها سوالاتی است که می تواند تبلیغ را از یک فعالیت جانبی و حاشیه ای خارج کرده و در متن وظایف حوزه قرار دهد. تبلیغ یک مأموریت و هدف نهایی نیست، بلکه یک حاشیه است.
یک رویکرد در نوع نگاه تخصصی حوزه نیست، بلکه یک کار کنار دیگر کارها است. تبلیغ مفهوم خود را تغییر داده و بار روانی دیگری پیدا کرده است.
یک وظیفه حاشیه ای در کنار درس که باید مراقب بود به درس لطمه نزند فعالیتی که احتیاج به عمق ندارد و به قول یکی از اساتید غور مبلغ به اندازه قول او است.
عملی فردی که از روستاهای کشور شروع می شود و به حسب رشد قدرت بیان ممکن است تا شهرها و دانشگاه ها هم کشیده شود. خلاصه وظیفه ای کفایی که بیشتر دامن نیروهای عادی حوزوی را می گیرد و ربطی به تحقیق ندارد.
اما به نظر می رسد نظر بسیاری از علما و پیشروان عرصه دینداری و دین شناسی چنین نباشد جمله معروف امام خمینی که وظیفه اصلی حوزه علمیه را تبلیغ می داند زیاد دیده اید. به نظر می رسد امام همان طور که تفقه را تعریف خاصی می کند رسالت روحانیت را هم به گونه ای خاص تعریف می نماید:
«خصوصیات بزرگی چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگی به قدرت ها و مهم تر از همه احساس مسئولیت در برابر توده ها روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است و چه عزتی بالاتر از این که روحانیت با کمی امکانات تفکر اسلام ناب را بر سرزمین افکار و اندیشه مسلمانان جاری ساخته است و نهال مقدس فقاهت در گلستان حیات و معنویت هزاران محقق به شکوفه نشسته است...
مادامی که فقه در کتاب ها و سینه علماء مستور بماند ضرری متوجه جهان خواران نیست و روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد نمی تواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند.
چه بسا شیوه های رایج اداره امور مردم در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند علماء بزرگوار اسلام از هم اکنون باید برای این موضوع فکری کنند».(منشور روحانیت 3اسفند 67)
به نظر می رسد مسئله تبلیغ مأموریت اصلی حوزه های علمیه است مأموریتی که در تمام ارکان این سازمان مهم و نهاد اجتماعی از یک سو و سبک زندگی طلاب از سوی دیگر تأثیر خواهد گذاشت رهبر انقلاب نیز این موضوع را بارها به گونه های مختلف بیان داشته است ایشان در سخنرانی در جمع روحانیون کرمان در سال 84 می فرمایند:
«مهم ترین وظیفه روحانیون تقویت ایمان مردم است... تقویت ایمان، زبان، شیوه های نو و محتوای عالی لازم دارد......تقویت ایمان بیش از زبان عمل لازم دارد».
یا ایشان در دیدار با روحانیان در سال 77 می فرماید: «تبلیغ وظیفه اصلی روحانیون و علمای دین است.... درس خواندن ما، فکر کردن ما، تحقیق کردن ما مقدمه تبلیغ دین خدا و تبلیغ حقّ است....تشکیل حکومت اسلامی و جهاد فی سبیل الله و مبارزات بزرگی که علمای دین انجام داده اند مقدمه این بوده که حقایق الهی به دل های پاک برسد».
اهمیت تبلیغ آنقدر زیاد است که نمی توان به اجمال از کنار آن گذشت امروز کمتر طلبه ای است که به اهمیت تبلیغ اذعان نکند، اما مسئله این است که ابعاد این اهمیت را به مباحثه نمی گذاریم و تأثیر محوریت تبلیغ را در زندگی خود از یک سوی و در نظام آموزشی و پژوهشی حوزه مورد مداقه قرار نمی دهیم.
مسئله این است که گروهی فکر می کنند ورود تبلیغ در پژوهش به معنی این است که تبلیغ را موضوع و مسئله پژوهش قرار دهیم این حداقل کاری است که باید انجام بگیرد - که معلوم نیست تا چه اندازه حق همین هم ادا شده باشد - اما مسئله مهم تر این است که ساختار و فرایند و روش پژوهش ها باید متأثر از تبلیغ باشد و این مسئله مهم تری است تبلیغ یک تکه انضمامی به پژوهش ها نیست،
بلکه باید روح حاکم بر پژوهش های حوزوی باشد در یک تقسیم بندی ساده پژوهش را می توان به این مراحل تقسیم کرد:
1. دیدن مشکل؛ 2. تبدیل مشکل به مسئله؛ 3. تولید فرضیه؛ 4. جمع آوری اطلاعات مفید؛ 5. تحلیل اطلاعات؛ 6. تقویت یا تضعیف فرضیه؛ 7. تفاهم اجتماعی نظریه در جامعه متخصص.
پیدا کردن مشکل احتیاج دارد که پژوهشگر با موضوع مورد نظر درگیر باشد تا بتواند با بصیرت کافی مشکل را دریابد در یک کارخانه این کارگر پای دستگاه است که بهتر از هر کسی می فهمد دستگاه کم کم دچار مشکل می شود روحانیت برای این که بفهمد مشکل در کجا است باید کجا را بشناسد؟
دین امری است که فطری بشر است و به صورت بالقوه در انسان ها وجود دارد نقشه فعلیت دادن به این فطرت را از بیرون به آن عرضه می کنند تا این مسیر طلایی طی شود برای اینکه بفهمیم مشکل کجا است باید با این انسان و این جامعه که موضوع رشد دین هستند درگیر بود اینجا هم اهمیت تهذیب و یکی از نقش های آن در تولید دانش روشن می شود و هم اهمیت رو در رویی با جامعه و این خیز تبلیغ است که این موقعیت را برای پژوهش گر درست می کند تا مشکلات را ببیند.
شهید مطهری در مقدمه کتاب انسان و سرنوشت توضیح می دهد که چگونه سال ها است که درگیر یک مسئله اساسی است و همه تحقیقاتش را حول آن انجام داده و تازه جالب این جا است که او حتی نظام مسائل خود را نیز به صورت ذهنی از مسئله و مشکل اصلی انتزاع نمی کند، بلکه نظام مائل خود را نیز از دل عینیت جامعه و ذهنیت حاکم بر توده ها و متخصصین صید می کند.
از انسانی که در گوشه کتابخانه ها بزرگ شده و جایی غیر از کنج حجره و جلسه مباحثه را تجربه نمی کند چطور می توان انتظار داشت که یک پژوهش گر در خدمت جریان حق قرار بگیرد؟
منبع: پایگاه اطلاع رسانی تبیان
افزودن دیدگاه جدید