آسیب شناسی تبلیغ
مفهوم لغوی تبلیغ
تبلیغ، واژه ای عربی از باب تفعیل و معنی لغوی آن، رساندن و رسانیدن است.1
مفهوم اصطلاحی
تبلیغ، به ویژه تبلیغات نوین، «تلاشی است پی گیر برای ایجاد یا شکل دادن رخدادها به منظور تحت تأثیر قرار دادن روابط عامة مردم با کاری فکری یا گروهی.»[2] در واقع می توان گفت تبلیغات، «کوششی کم و بیش عمدی و سنجیده است که هدف نهایی آن نفوذ در عقاید یا رفتار افراد برای تأمین مقاصد از پیش تعیین شده می باشد.»[3] اما شاید بلیغ ترین تعریف در این زمینه عبارت باشد از: «رساندن مجموعه اطلاعاتی به مخاطب، به منظور اقناع و برانگیختن احساسات وی به سود یا بر ضد یک موضوع.»[4]
تعاریف فوق، مفهوم اصطلاحی تبلیغ علی العموم را شامل می شود اما آن چه در این نوشتار منظور نظر است، تبلیغ اسلامی است. بنابراین، آن چه تحت عنوان «پروپاگاندا» در فرهنگ غرب معمول است، با تبلیغ دینی تفاوت بسیار دارد.
هدف غایی از انتقال مفاهیم دینی یا تبلیغ اسلام، گونه ای اطلاع رسانی برای معرفی حقایق ارزش مند انسانی و الهی و سوق دادن مخاطبان به سوی آن هاست. اما در پروپاگاندا، چیزی به عنوان اصلاح یا پرورش انسان ها مطرح نیست بلکه مسخ فکری و استحالة فرهنگی، یکی از مبانی اصلی آن است. "لامول" در این باره می نویسد: «تبلیغ در گسترده ترین معانی آن، فن تأثیرگذاری بر عمل انسانی به وسیلة تغییر مظاهر فکری است. در تبلیغ، فرد بی طرف نیست بلکه هدفی خاص دارد؛ هدفش نیز نه ارائة اطلاعات درست بلکه تأثیرگذاری بر دیگری است. بنابراین، با تحریف وقایع و تخمین و حتّی مسخ انسان ها سر و کار دارد.»[5]
«اما تبلیغ اسلامی عبارت است از رساندن پیام الهی به شیوة روشن گرانه که از طریق ایجاد ارتباط و تشویق به پذیرش محتوای مورد نظر با استفاده از ابزارهای مشروع هر عصر صورت می پذیرد»[6] و در حقیقت «شناساندن خوبی ها و تشویق به انجام آن و ترسیم بدی ها و راه گریز و منع از آن است».[7]
متأسفانه علی رغم گذشت حدود سه دهه از استقرار نظام اسلامی در ایران و تلاش های بسیار دامنه دار و خوبی که در زمینة تبلیغات دینی صورت پذیرفته، اما هنوز ابعاد نظری و عملی این موضوع برای متصدیان امر روشن نیست. به ویژه آن که سامانة این نوع تبلیغ که با نوع مشابه آن در حوزة امور سیاسی و اقتصادی تفاوتی بنیادی دارد، نتوانسته است خود را با تحولات بسیار سریع و روز به روز اجتماعی و علمی هماهنگ سازد.
مسئلة حائز اهمیت آن است که میان اصول و روش های تبلیغات تجاری و سیاسی، و ویژگی ها و اقتضائات تبلیغات دینی تفاوت وجود دارد؛ آن چنان که پارامترهایی هم چون بهره برداری از عواطف، رقابت جویی، اغراق و... که در پروپاگاندا مورد استفاده قرار گرفته و ابزار کلیدی این عرصه محسوب می شود با گزینه هایی چون حکمت، ذکر، الگوسازی، خطاب به عقل و قلب و اخلاق گرایی که در تبلیغات دینی مورد توجه و استفاده قرار می گیرد، هیچ گونه وجه شباهت و وفاقی وجود ندارد.
شناخت این اصول و سازوکارها در دو عرصة مذکور از آن جهت مهم است که شرایط پیچیدة اجتماعی در عصر حاضر و مجموعه تغییرات مستحیل و ممزوج با آن هم چون غلبة زندگی ماشینی، کاهش مناسبات عاطفی، غلبة سودانگاری و دنیاطلبی، ظهور بحران هویت و معنا و معنویت و نیز گسترش امکانات رسانه ای و ارتباطات سریع السیر و تغییرات شتابان فرهنگ ها و سنّت ها که ماحصل بروز عوامل ذکر شده می باشد، سکان داران و متصدیان تبلیغ دینی را ملزم می سازد که ضمن حفظ چارچوب و شاکله تبلیغ، شیوه و سیاق سنّتی را به تناسب نیازهای عصر و زمان حاضر هماهنگ سازند.
از دیگر موارد اختلاف تبلیغ اسلامی و تبلیغات رایج به شیوة شرق و غرب آن است که دعوت و تبلیغ از دیدگاه اسلام می-بایست مبتنی بر حکمت و موعظة حسنه باشد. «در دنیای کنونی، شیوه های تبلیغی، مبتنی بر تهمت، دروغ و شانتاژهای سیاسی و مبالغه گویی است. این گونه تبلیغ، مورد تأیید اسلام نمی باشد زیرا در این روش، هدف، وسیله را توجیه می-کند. در مکتب اسلام، دروغ و فریب در تبلیغ جایز نیست اگر چه به قیمت شکست یا پیروزی حق تمام شود».[8]
در حقیقت دین حنیف اگر حق گرا و مبتنی بر برهان و دانش و خرد بماند و آلودة دست باندهای سیاسی و اقتصادی نشود و خود را از این اصل غیرتوحیدی که هدف وسیله را توجیه می-کند، مصون دارد، متکای قیمی برای تبلیغ دینی خواهد بود. اندیشة دینی به خودی خود قادر است، زاویه های پنهان روح آدمی را آشکار و عیان سازد و وظیفة مبلّغ دینی آن است که با آگاهی بخشی به مخاطب خود، او را بر آن دارد تا پنجرة دل را بر آن حقایق متعالی بگشاید و خود را در معرض نسیم دل انگیز وحی قرار دهد.
عناصر تبلیغ دینی
1. تشویق به تفکر: «وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون»[9]؛ «از آیة شریفۀ فوق استنباط می شود که خداوند وظیفة تبیین دین و شریعت را بر عهدة پیامبر اکرم(ص) قرار داده است و این بدان معنی است که پیامبر(ص) علاوه بر ابلاغ، به تبیین و تفهیم آیین اسلام نیز مبادرت می ورزیده است. ادامة آیه بیان گر آن است که خداوند از ابلاغ و تبیین دین، «و لعلهم یتفکرون» را انتظار دارد. خداوند، تعبد بی پشتوانة عقل و اندیشه را نمی خواهد. لذا از مسلمانان می خواهد که در بیانات الهی و روشن گری هایی که پیامبر(ص) انجام داده، اندیشه کنند زیرا پذیرشی که پس از دریافت صحیح و تفکر و تأمل باشد، ارزش-مند است و دوام دارد و در روح انسان رسوخ می کند. صرف تعبّد اگر چه در حدّ خودش یک ارزش است اما آن ارزشی که اسلام به آن بها می دهد نیست.»[10] بر این اساس، مبلّغ دین که خود وام گیرندة شأنیت تبلیغ از پیامبران الهی است، علاوه بر ارائه و اطلاع رسانی در خصوص آموزه های دینی، وظیفة تشریح و توضیح و تشویق به تفکّر و تعقل را نزد مخاطب خود دارد؛ چرا که هدف نهایی آیة فوق لعلهم یتفکرون است. خداوند نفرمود لعلهم یتعبدون و یا لعلهم یتسلمون و این مطلب نکتة بسیار مهمی است که مبلّغین می بایست توجه خاصّی نسبت به آن مبذول دارند و اساساً پذیرش تعقلی دین بر پذیرش تعبدی آن شرافت و برتری دارد.
2. حکمت «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن.»[11]
در این آیه، خداوند کریم واژة حکمت را به صورت مطلق بیان فرموده و هیچ قیدی برای آن قرار نداده است. چنان که در آیة دیگری می فرماید: «و من یؤتی الحکمه فقد اوتی خیراً کثیراً»[12]؛ به هر کس حکمت اعطا شود، همانا خیر بسیار هدیه گردیده است. دین در ذات و جوهر خود، بر حکمت استوار است. به عبارت دیگر دین صرفاً در حدّ یک انتخاب ساده و تمرین یک رفتار خلاصه نمی شود. پذیرش دین نیازمند درک ابعاد حکمت آمیز و خردمندانة آن است. این مهم از نظر ماهیت با آن چه در تبلیغات به معنای مرسوم جاری است، کاملاً متفاوت می نماید. تبلیغ دینی در طراحی روش ها و اصول خود و نیز در بهره برداری و سازماندهی امکانات خود، باید طرفی مناسب با این ویژگی بیابد.[13]
"راغب اصفهانی" فیلسوف و لغت شناس قرن پنجم هجری می گوید: «الحکمه اصابه الحق فبالعلم و العقل»[14]؛ حکمت، اصابت و رسیدن به حق به وسیلة علم و عقل است. سخنرانی و تبلیغ نیز می بایست از نظر شیوه و محتوا حکیمانه باشد و مبلّغ در صورتی می تواند داعی الی الله باشد که بر شیوه و سیاق حکیمانه سخن گوید و عمل نماید. این موضوع، یعنی رسیدن به حکمت و عالمانه و عاقلانه تبلیغ نمودن در عصر حاضر از اهمیت بسیار بیش تری برخوردار است؛ چرا که در قرنی که اطلاعات و ارتباطات به شکل معتنابهی افزایش یافته و سطح افکار عمومی به مقیاس قابل توجهی بالا رفته است، دیگر نمی توان تنها به دانسته های سنّتی و دیکته شده بسنده نمود چرا که با وجود اطلاعات و دانسته های بسیار نزد مخاطبان، تنها ارائة سخنان و اطلاعات حکیمانه و بر معیار حکمت است که می تواند از سوی آنان مقبول واقع گردد. بدین جهت مبلّغ موظف است که بسیار مطالعه کند و بیاندیشد و سپس به دقّت و حساب سخن گوید: «علت اینکه خداوند انبیاء را از بُعد عقلانی و ظرفیت فکری در سطحی برتر و بالاتر از دیگران قرار داده است، بی-شک به خاطر این است که مردم را بر موازین عقل و عواطف رهبری کنند. ناطقی که می خواهد به اقتضای حکمت سخن گوید، باید از نظر معلومات بر ذوق و اندیشة خویش مسلط باشد.»[15]
علی علیه السلام می فرماید: «الحکمه ضاله کل مؤمن فخذوها ولو من افواه المنافقین»[16]؛ حکمت، گمشدة مؤمن است، پس آن را دریابید ولو از زبان منافقین باشد. هم چنین می-فرماید: «ضاله العاقل الحکمه فهو احق بها حیث کانت»[17]؛ گمشدة هر خردمندی حکمت است و عاقل به آموختن حکمت در هر کجا باشد، سزاوارتر از دیگران است.
موعظه بلیغ و نیکو
از دیگر عناصر اثربخش و کلیدی تبلیغ، وعظ و اندرز مخاطبان بر روال و مشی نیک و پسندیده است. چنان که قرآن کریم واژة حکمت را علی الاطلاق و بدون توصیف به کار برده اما در خصوص موعظه، آن را به وصف حسنه متصف ساخته است. موعظة نیکو، موعظة آگاهانه است و موعظة آگاهانه، پندی است که با موازین عقل و احساس سازگار باشد و مراتب و شرایطی دارد که هر کس را توانایی تحمّل و تکافل آن نیست.
امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده: «نصحک بین الملأ تقریع»[18]؛ نصیحت یک انسان در بین مردم به منزلة کوبیدن وی است. بی-شک، ضربه زدن به حیثیت و شخصیت مسلمانان در حین سخنرانی، موعظه نیست. «اگر لحن موعظه به صورتی باشد که ایهام تزکیة نفس از آن برخیزد، ناروا و بی اثر است؛ به عنوان مثال بگوید "شما که می خواهید آدم بشوید" یعنی من آدم شده-ام! یا دیگر آنکه مستقیماً موعظه نکند بلکه در لفافة روایات و آیات و یا از لسان دیگران منظور خویش را بیان نماید. مثلاً بگوید فلان استاد اخلاق چنین می فرمود یا در قرآن کریم و نهج البلاغه چنین آمده است.»[19]
نكتة دیگر در این حیطه، اشعار به این موضوع است كه هر یك از شیوه های تبلیغ (حكمت، موعظه و مجادله) به واسطه اختلاف افكار و تفاوت روحیات برای هر گروه از افراد متفاوت و مخصوص خواهد بود. به گونه ای كه مثلاً در مورد اشخاصی كه از علم و اطلاع چندانی برخوردار نیستد و یا بهرة اندکی از علم دارند ولی به اصول دین معتقدند و قلبشان برای پند و اندرز مستعد است، به جای بهره گیری از روش های خشک علمی و فلسفی می بایست از روش های دیگری نظیر موعظه استفاده نمود.
البته آن چه مورد نظر قرآن کریم می باشد، به کار بردن تلفیقی از سه شیوة مذکور است؛ هر چند که برای عدة بسیاری از مردم، استفاده از روش های علمی و بهره جویی از جنبه های تعقلی و تفکری شاید چندان خوشایند نباشد. اما از این نکته هم نبایستی غافل ماند که عصر کنونی، عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات است و بسیاری از مردم، حتّی در قصبات و دورترین و محروم ترین نقاط کشور از ابزارهای اطلاع رسانی بهره مند شده اند و یا آنکه قابلیت و امکان برخورداری را دارا می باشند. از سوی دیگر سطح سواد در کشور، نسبت به گذشته جهش چشمگیر و قابل ملاحظه ای داشته است به گونه ای که اکنون بر طبق آمار و ارقام موجود حدود نود درصد از مردم کشور باسواد بوده و بسیاری از جوانان ما هر سال در صف راه یابی به دانشگاه با یکدیگر به رقابت می پردازند. به همین جهت تأمل و توجه نسبت به بازکاوی روش ها و شیوه های تبلیغی از اهم و مصادر فعالیت های موجود در زمینة روزآمد نمودن نگرش های تبلیغی می باشد. ضمن آنکه نمی توان انکار نمود که همگان نیاز به موعظه دارند، زیرا موعظه به عنوان اقناع فکری مطرح نیست، بلکه راهی است، برای اینکه مسئلة مورد نظر به لحاظ فکری مورد توجه قرار گیرد. بسیاری از قضایایی که انسان در زندگی خود با آن مواجه می شود، چندان جلب توجه نمی نماید مگر اینکه واجد نفع و ضرری باشد. به ویژه آنکه زندگی ممزوج با تکنولوژی امروزین، آن چنان انسان ها را به کسب منافع مادّی نقد و دفع ضررهای هم راستای آن مشغول ساخته و ذهن و روح آن ها را با خود درگیر نموده که دیگر مجالی برای تفکر و تأمل پیرامون جنبه های غیرمادّی زندگی نظیر اخلاقیات، توجه به حق الناس و یا خودسازی درونی باقی نگذاشته است. با این توضیحات، موعظه، وسیله ای می شود برای احیا و یا تقویت انگیزه های درونی افراد و زدودن گرد و غبار فراموشی از روی آن ها. در حقیقت موعظه نقبی است به قصة دنیا و آخرت و یادآوری و توصیف حال گذشتگان، تا انسان مادّی امروز به یاد آورد که اعمال و افعال او در این دنیا هر چه که باشد عواقب و ماحصلی در دنیای آخرت به جای خواهد گذاشت. موعظه، یادآوری دائمی مرگ است تا انسان فراموش نکند که روزی خواهد مرد. به همین جهت، نگرش انسان نسبت به اعمالش تغییر می یابد و همواره اعمال خود را در موازنه و مرابطه با مرگ و قیامت می نگرد. و این موضوع به انسان اجازه نمی دهد که به راحتی تسلیم آرزوهایش شود و در نتیجه درصدد تصحیح انحرافات خود بر می آید.
نکتة بسیار مهم دیگر پیرامون کاربرد وعظ آن است که پذیرش دین در وهلة نخست و بیش از هر عامل دیگری نیازمند دلدادگی و سرسپردگی است. دین در انسان متبلور نمی شود مگر آن که ایمان قلبی در او محقق گردد. با این توصیف با ترویج صرفاً عقلانی دینی، قلب به اختیار در نمی آید و ضروری است تا برای دین، محمل ایمانی، یعنی قلب نیز مدّ نظر قرار گیرد. از آن جا که نگرش اسلام همواره متکی بر حق و حقیقت است و خود را به صورت دائم با آن موزون می کند و از آن جا که فطرت تمامی انسان ها بر حق گرایی بنا نهاده شده است هر چند که به زنگار غلیظ دروغ و فریب آلوده شده باشد در نهایت اندیشة دینی در قرائت و تبلیغی شفاف به خودی خود قادر است، زاویه های پنهان روح آدمی را فتح کند و او را به فطرت حق گرایی خود رجعت دهد.
ابزارهای تبلیغ
بسیاری از دانشمندان علوم ارتباطات معتقدند که در عصر کنونی، انباشت اطلاعات قدرت آفرین است، بدین معنی که هر دولتی که توانایی جذب اطلاعات بیش تری را داشته باشد دارای قدرت بیش تری می شود و همین امتیاز، آن دولت را در مقایسه با سایر دول در مرتبة بالاتری قرار می دهد. عملاً نیز تحقق چنین موضوعی قابل تأیید است و قدرت هایی که توانایی جذب بیش تر علوم و اطلاعات را داشته باشند، معمولاً حرف های بیش-تری را برای گفتن خواهند داشت. مرحوم اقبال لاهوری این واقعیت را در قالب قطعه شعری زیبا به نظم در آورده است:
قوت مغرب نه از چنگ و رباب
نی ز رقص دختران بی حجاب نی ز سحر ساحران لاله روست
نی ز عریان ساق و نی از قطع موست محکمی او را نه از لادینی است
نی فروغش از خط لاتینی است قوت افرنگ از علم و فن است
از همین آتش چراغش روشن است[20]
با چنین انگیزه ای، بسیاری از کشورهای قدرت مند نه تنها زمینة بروز و ظهور علما و دانشمندان و ابزارهای لازم جهت رشد علم را فراهم نموده اند بلکه از سویی با روی آوردن به وسایل و تکنولوژی جدید در جهت کسب هر چه بیش تر اطلاعات از سطح جهان برآمده و سامانة اطلاعاتی خویش را به میزان قابل توجهی گسترش بخشیده اند. امروزه تمام امکانات تبلیغی ممکن، از قبیل رسانه های گروهی و جمعی شامل جراید، مطبوعات، مجلات، خبرگزاری ها، شبکه های رادیو و تلویزیونی و ماهواره ای، سایت های اینترنتی و... که هر روز به این خیل عریض و طویل گزینة دیگری اضافه می شود، همه و همه در کار سرویس دهی سامانة اطلاعاتی کشورها می باشند و در این میان، اطلاعات بسیار متنوعی رد و بدل می شود که حجم بالایی از آن در جهت تحقق مطامع و منافع گروه ها و هژمونی های خاص قرار دارد. در این گسترة بی سر و سامان، گروهی از سرمایه داران و هدایت کنندگان زنجیرة پول و سرمایه در جهان، با دست آویز قرار دادن اصولی هم چون اصل توجیه وسیله به واسطة هدف، که بدواً توسط ماتریالیسم پرورش داده شده است، از هر وسیله و عملی که آنان را یک گام بیش تر به هدف نزدیک سازد، دریغ نمی ورزند و از مشاهدة آثار شوم آن نیز ابایی ندارند. در همین راستا و به منظور هم رنگ شدن هر چه بیش تر مردم دنیا و هم گامی با مطامع آنان در جهت مصرف گرایی و استفادة فزون-تر از تولیدات مصرفی آنان، روش هایی هم چون تخریب اخلاقیات و بند و بست های اخلاقی و باورهای سنّتی، ارزشی و دینی را از طریق ابزارهای گستردة تبلیغی در دستور کار قرار داده-اند.
از جمله اهداف مستور در این گونه روش ها آن است که مبتنی بر تحریک غرایز بوده و هر انسانی را به طور ناخودآگاه به سوی خود جذب می کنند. طبیعی است که جذب جوانان به این ناهنجاری ها به دلیل کشش غریزی از یک سو و بی نیازی از هر گونه استعداد، هوش و ذکاوت برای رسیدن و بهره جستن از آن-ها از سوی دیگر باعث می شود که انسان راحت طلب و لذت جو در مقام انتخاب، آن ها را بر گرایش های فرهنگی اخلاقی ترجیح دهد.
اما تبلیغات دینی عرصة متفاوتی در بازار مکارة تبلیغات دینی امروز است. در این مواجهة بی توازن، توجه به دو نکتة اساسی کاملاً ضروری است. اول اینکه برخی از سکان داران و دست اندرکاران تبلیغات دینی ما چنان مجذوب و مغلوب بوق و کرنای تکنولوژی و ابزار جدید تبلیغی شده اند که یک باره تغییر ماهیت پیام تبلیغی و یا تغییر ماهوی اصول و ارزش ها را در جهت ایجاد توان مقابله با هجمة مقابل، پیشه ساخته و به اشتباه به جای تغییر ابزارها، تغییر پیام را در دستور کار خویش قرار داده اند، غافل از اینکه هم رنگ شدن با تبلیغات مذموم، نه تنها چارة کار نیست بلکه بر حقانیت آن نوع تبلیغ، صحه می گذارد. ضمن آنکه ماهیت دین تقابل با ریا و دورویی، تقدّس زدایی و ارزش کاهی است. پس چگونه می توان دین حنیف و حق گرا را آلوده به این مضامین کم ارزش نمود؟
نکتة دوم آن است که متأسفانه مبلّغان و کارگزاران عرصة تبلیغات دینی ما به واسطة وابستگی بسیار زیاد به شیوه های قوام یافتة خویش هم چون منبر و خطابه از درک و دریافت ابزارهای تکنولوژی ابا داشته و یا گریزان بوده اند. صحبت بر سر تغییر و استحالة پیام نیست که قرار هم بر این نیست که محتوای دین و آن چه بر اساس وحی بر پیامبر اکرم(ص) فروفرستاده شده و سپس توسط ائمه و اولیاء الهی(ع) مورد تبیین واقع گردیده، تغییر یابد که جوهره و ماهیت پیام دینی چیزی جز رجعت به فطرت پاک نیست و فطرت آدمی بر اساس تغییر و تحولات عصری و پیش رفت علمی تغییر نمی یابد. پس روح پیام همان است اما از آن جا که بینش و بصیرت و معلومات و شناخت بشری تغییر یافته و شاید به تکامل و پختگی بیش تری رسیده است، بنابراین شیوة برقراری ارتباط با مخاطب و ابلاغ پیام بر اساس میزان و کیفیت پذیرش مخاطبان می بایست دچار بازنگری و تحولی اصولی قرار گیرد. چنان که اگر در اعصار و ادوار پیشین، تبلیغات شنیداری از اثرمندی مطلوبی در ارائة پیام دینی برخوردار بود، اکنون در عصر فرارسانه-ها، اتخاذ موضعی ضعیف و متحیرانه و خودباختگی در برابر هجمة امکانات و توانایی رسانه های جدید، ماحصلی جز استحالة فکری و عقیدتی و احاطة عقایدی سطحی و کم عمق و فاقد محتوا و مفاهیم معنوی و اخلاقی و تمایل و تجاذب بیش-تر مخاطبان به سمت و سوی مادیات صرف و در نتیجه استقبال از سکولاریزم نخواهد داشت. نگارنده معتقد است که ابزار و امکانات رسانه ای ماحصل تلاش علمی بشر است و علم نیز همواره مقبول و مورد تأیید دین است مگر آنکه در تقابل با ارزش های دینی و انسانی قرار گیرد و به جای آنکه در خدمت به ابنای بشر مورد استفاده واقع شود، منافع آنان را به خطر اندازد. بر این اساس، تکنولوژی و رسانه های جدید نیز می توانند دستاوردی مطلوب و مورد تأیید دین محسوب شوند به گونه ای که مثلاً رهبر فقید انقلاب حضرت امام خمینی(ره) از صدا و سیما به عنوان دانشگاه عمومی نام برده اند اما در جایی همین دانشگاه عمومی می تواند تبدیل به وسیله و رسانه-ای مخرب گردد. با این توصیفات، کارگزاران فرهنگی ما به جای اتخاذ موضعی منفی و متحجرمآب نسبت به این دستاورد عظیم بشری می بایست علاوه بر دریافت و استقبال از آن به تحلیل موشکافانه و تفوق بر فلسفة ساختاری و شالوده ای آن همّت گماشته و با شناخت کامل نقاط قوّت و ضعف آن از وجوه احسن و مقبول آن در جهت اهداف متعالیه که همانا ارائه و ابلاغ پیام دینی است، استفاده نمایند. این شناخت و ورود و وفود به دنیای رسانه ای و تبلیغی جدید از آن جهت حائز اهمیت است که درک سطحی و محدود و در نتیجه، بهره گیری و استفاده غیرحکیمانه و غیرمدبرانه از رسانه ها و ابزارهای تبلیغاتی، نتیجه ای جز استیصال و وادادگی در برابر هجمة عظیم، پر زرق و برق و فاقد پشتوانة معرفتی تبلیغات تجاری و مادّی گرانه نخواهد داشت و چنین می شود که بسیاری از مخاطبان و کاربران سایت های اینترنتی از وجود و حضور سایت-های مذهبی و دینی کاملاً بی اطلاع بوده و در عوض تمامی اوقات خود را صرف بازبینی و ارتباط با سایت های مبلّغ و مروج جاذبه های غریزی و مادّی می نمایند. این رویارویی و هماوردی عجیب، ما را در موقعیت حساسی قرار داده است. شناخت مقتضیات این حادثه، فکری بلند و چاره ساز می طلبد چرا که نه قرار است ما تبلیغات دینی خود را هم طراز و هم سطح تبلیغات مبتذل قرار دهیم و نه آنکه می توانیم در برابر این سیل فکرسوز و ارزش کاه، دست روی دست گذاشته و منتظر عواقب محتمل و قابل پیش بینی آن در استحالة بی چون و چرای نسل های جدید باشیم. بنابراین اولین و مهم ترین راه کار سکان داران فرهنگی، شناخت کامل و جامع و تخصصی ابزار و امکانات تبلیغی و رسانه ای جدید با همة لوازم و مختصات آن است. به عنوان مثال، علم به فلسفه و ساختار، علم به نحوة برقراری ارتباط بین رسانه و مخاطب، شناخت جاذبه های مقبول و مشروع و شناخت جاذبه های غیرمقبول، شناخت خطوط قرمز حداکثری و حداقلی دینی، سیاسی، اجتماعی، شناخت جامعه-شناسانه و شناخت روان شناسانة ابزارهای رسانه ای، شناخت سفسطه ها و مغلطه های رسانه ای و بسیاری از عناصر و پارامترهای مرتبط، تنها بخشی از کار عظیم تحقیقاتی است که در این زمینه به عنوان پیش درآمد می بایست بدان اهتمام ورزید. سپس قالب هایی نوین و سرآمد نسبت به این موج عظیم هدف مند، طراحی و ابلاغ پیام دینی را در این قالب ها تداوم بخشید و مهم تر از آن نسبت به شناخت تمامی ترفندها و عرض اندام های جدید نیز جستاری مستدام و بی وقفه داشت چرا که پشتوانة علمی و تحقیقی سیاست گذاران و مبلّغان فرهنگ مادّی-گرایی، لحظه ای آنان را از به کارگیری روش های جدید باز نخواهد داشت. بنابراین می بایست خود را برای مبارزه ای پی-گیر و مستدام آماده نمود. مبارزه ای که در آن لحظه به لحظه در مواجهه با شیوه های نامتجانس و غیرمعمول روبه رو شوی و بدون هراس و خودباختگی، پاتک های مناسب و خنثی کننده را به کار بندی و کار را تا بدان جا برسانی که همیشه یک قدم از طرف مقابل جلوتر باشی.
بایدها و نبایدهای تبلیغ
چهار عامل موفقیت و شکست پیام تبلیغی عبارتند از:
1- ماهیت پیام.
2- شخصیت پیام رسان.
3- کیفیت و اسلوب پیام رسانی.
4- ابزار پیام رسانی.
در بخش های پیشین این نوشتار پیرامون کیفیت و اسلوب پیام-رسانی و نیز ابزار پیام رسانی به شکل مبسوط و مشروح مباحثی عنوان گردید. در تکملة بحث، موضوع شخصیت پیام رسان که به ویژه در ارتباط با مبلّغین دینی از درجة اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، محوریت بحث را تشکیل می دهد.
علم و عقل
دو عامل و ویژگی بسیار مهم در ارتباط با شخصیت مبلّغ، مجهز بودن به دو سلاح علم و عقل است. علت آنکه خداوند عقل انبیاء را از دیگران بالاتر قرار داده و چشم ضمیر آنان را به علوم مختلف باز نموده، آن است که مردم را بر موازین عقل و علم و عواطف رهبری نمایند. این نکتة ظریف، بیان-کنندة این واقعیت است که مبلّغ تا زمانی که از منظر علمی و دانش های مختلف فقهی، اصولی، کلامی، حدیث و رجال، تاریخ اسلام، منطق و حتی علومی نظیر فلسفه، روان شناسی، جامعه-شناسی، ارتباطات و مخاطب شناسی و نیز اطلاعات ادبی و هنری در طراز و مقیاسی برتر و سرتر از مخاطبین خود قرار نگرفته باشد، نخواهد توانست افکار و توجه آنان را نسبت به وظیفة خویش، یعنی عمل تبلیغ، جلب نماید. به ویژه آن که در عصر کنونی با حضور و وجود مطبوعات، جراید، رادیو و تلویزیون، سایت های اینترنتی، مجامع مختلف عمومی و گروه-های مردمی، سطح آگاهی، اطلاعات و معلومات عمومی تا حدّ بسیاری افزایش یافته است. بر این اساس، تنها بسنده نمودن به پاره ای علوم سنّتی و عدم تسلیح به معلوماتی افزون بر مخاطبین، و عدم وجود بیانی شافی و براهین کافی، برون داد و ماحصل مطلوبی را در پی نخواهد داشت.
«در هر زمینه ای که کسی می خواهد حرف بزند باید از مخاطب خود باسوادتر باشد. یکی از دوستان می گفت در یکی از خوابگاه های دانشجویی هستم، کسی پای صحبتم نمی آید و وقتی هم می آیند احساس می کنم که کسی حرف های مرا قبول نمی کند، احساس می کنم که قلب هایشان سیاه شده است. گفتم ممکن است بعضی از آن ها قلب هایشان سیاه شده باشد ولی یک مشکل دیگر هم هست و آن اینکه ممکن است کسی که پای منبر شما نشسته از خود شما باسوادتر باشد. آن چیزهایی که تو می گویی و خیال می کنی خیلی حرف های مهمی است، او آن ها را می داند و به طور کامل هم شنیده است. جواب و روش را هم خوانده است. او با خود می گوید این شیخ چه دارد می گوید؟ کاش زودتر حرف-هایش را تمام کند و نمازش را بخواند. ما باید از مخاطب خود بیش تر بدانیم، و متعاقب آن باید یک سیر مطالعاتی قوی داشته باشیم. من معتقدم مبلّغ عین مدرّس است. باید مدام برنامۀ کتاب خوانی داشته باشد. باید صدها کتاب خوب تهیه و فهرست کند و بخواند.»[21]
«نسل امروز و نوعاً تحصیل کردة ما را اکنون دلیل و برهان منطقی و نیز متأثر از شیوه های روان شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی اغنا می کند و تبلیغ خطابی اینک در او کم تر است. این نسل اطلاعاتی گسترده در زمینه های متنوع و مختلف دارد و نیز به منابع اطلاعات داخلی و خارجی به سهولت دسترسی دارد، تن به نصیحت های سنّتی نمی دهد، بیش تر حق گراست تا دنباله رو. بی عدالتی را بر نمی تابد، پرسش گر است و از مبلّغ استدلال می خواهد و پرسش های او بیش از آنکه صبغة فلسفی از نوع فلسفه اولی و یا به تعبیری دیگر حکمت الهی مرسوم داشته باشد، صبغة جامعه شناختی و کلامی به ویژه در مقولات کلام جدید دارد.»[22]
از سوی دیگر اگر بپنداریم که وظیفة مبلّغ دینی در راستای دو اصل واجب امر به معروف و نهی از منکر قرار دارد، آن گاه التزام مبلّغ را در دریافت و فهم عمیق و وسیع معروف و منکر در خواهیم یافت. امام خمینی(ره) در این زمینه بیان مصرحی دارند: «والعلم شرط الوجوب کالاستطاعه فی الحج.»[23] علم و دانایی شرط واجب شدن امر به معروف و نهی از منکر است، همان طور که استطاعت و توانایی (مادّی و انسانی) شرط وجوب حج می باشد.
نکتة دیگری که ذیل عنوان علم و دانش مبلّغ قابل ذکر و تأمل است، آن است که اگر مبلّغ علم بیاموزد و آگاهانه و عالمانه به تبلیغ اسلام بپردازد کار او کاری پیامبرگونه قلمداد می شود؛ چنان که پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) خود می-فرمایند: «من جاءالموت و هو یطلب العلم لیحیی به الاسلام، کان بینه و بین الانبیاء درجه واحده فی الجنه»[24]؛ (کسی که در بستر مرگ قرار گیرد و در حال کسب علم و دانایی باشد، بدین منظور که با علم و دانش خویش و با تبلیغ خود اسلام را احیا کند و انتشار دهد، در بهشت جاودان میان چنین کسی و پیامبران، یک درجه فاصله بیش تر نخواهد بود). افزون بر این قرآن کریم و پیشوایان دینی از تبلیغی که بدون علم و دانش و بدون منطق و برهان باشد به منظور پیش-گری از خطرات و گاهی ضایعات جبران ناپذیر ناشی از آن جلوگیری کرده است: «لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤلا»[25]؛ (بدان چه علم نداری تکیه و اعتماد نکن، چه این که وسیلة شنوایی و بینایی و دل ها، همه سراسر مورد مؤاخذه و بازخواست قرار می گیرند).
امام صادق(ع) نیز می فرماید: «ان من اجاب فی کل ما یسئل عنه فهو المجنون»[26]؛ (به درستی که هر کس در هر چه از او سؤال می شود، جواب بدهد، وی مجنون خواهد بود).
بر این اساس، بیان و ادعای بدون علم و دانش، مسئولیت و بازخواست و عقوبت به دنبال دارد و نیز پاسخ دادن در همه چیز با توجه به اینکه عموماً افراد نمی توانند دانای به همة مسائل باشند، یک روش غیرمعقول و غیرمتعادل است.
--------------------------------------------
پی نوشت
1- محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، 65.
2- سیدمحمد دادگران، مبانی ارتباط جمعی، ص49.
3 - همان.
4- محسن الویری، دانشنامه جهان اسلام، ج 6، ص448.
5- باقر ساروخانی، دایره المعارف علوم اجتماعی، ص579.
6- محمدتقی رهبر، پژوهشی در تبلیغ، ص98.
7- محمدهادی همایون، تبلیغات یک واژه در دو حوزه فرهنگی، ص24.
8- محمدباقر شریعتی سبزواری، راه و رسم تبلیغ، ص158.
9- سورۀ مبارکۀ نحل، آیۀ شریفۀ44.
10- محمدهادی معرفت، راه و رسم تبلیغ، ص 148.
11- سورۀ مبارکۀ نحل، آیۀ شریفۀ125.
12- سورۀ مبارکۀ بقره، آیۀ شریفۀ169.
13- سیدیحیی شهربی، تبلیغات دینی و بایسته ها، ص30.
14- راغب اصفهانی، مفردات، ماده حکم.
15- محمدباقر شریعتی، راه و رسم تبلیغ، ص163.
16- غررالحکم، حرف خا.
17- غررالحکم، حرف خا.
18- میزان الحکمه، ج10، ص580 .
19- محمدباقر شریعتی، راه و رسم تبلیغ، ص175.
20- کلیات اشعار فارسی اقبال لاهوری، ص369.
21- حسن رحیم پور ازغدی، بایسته های تبلیغ، ص80.
22- عبدالحمید آکوچکیان، درآمدی بر آسیب شناسی تبلیغات دین، ص27.
23- تحریرالوسیله، ج2، ص265
24- منیه المرید، ص23.
25- سورۀ مبارکۀ اسراء، آیۀ شریفۀ36.
26- وسائل الشیعه، ج18، ص121.
منبع: سایت سازمان تبلیغات اسلامی
افزودن دیدگاه جدید