امام حسین(ع) با حرکت خود به سمت کوفه بهانه را از تاریخ گرفت
به گزارش بلاغ به نقل از شفقنا, رییس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، استراتژی امام حسین (ع) پس از به قدرت رسیدن یزید را خروج بر حاکمیت یزید دانست و گفت: استراتژی کلان امام حسین(ع) دارای سه محور “عدم بیعت با یزید” “افشاگری و آگاهی بخشی” و “اصلاح در امت جد” بود. حضرت با خروج خود از مدینه و بیعت نکردن وجه اول را محقق می کند، وجه دوم که امر به معروف و نهی از منکر است را شروع می کند و مقدمات وجه سوم که اصلاح در امت جد و تغییر مناسبات است را فراهم می نماید و بدینوسیله یک نهضت کامل را شکل می دهند.
واعظی یادآور شد: وقتی امام حسین (ع) در تبیین دلایل نهضت و خروج می فرمایند، “انّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَ لا بَطَرًا وَ لا مُفْسِدًا وَ لا ظالِمًا وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فی أُمَّهِ جَدّی أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهی عَنِ المُنْکَرِ وَ أَسیرَ بِسیرَهِ جَدّی وَ أَبی عَلِی بْنِ أَبیطالب؛ من از باب افساد فی الارض، ظلم و هوای نفس و کامیابی دنیوی قیام نکردم….” ، مسلما منظور امام حسین(ع) از “خروج” به معنای خارج شدن از مدینه یا مکه نیست. خروج بر حاکمیت یزید است. و لذا کسانی که خروج امام حسین را به خارج شدن از مکه آن هم در حد فرار برای حفظ جان فرومی کاهند به ابعاد نهضت عظیم امام حسین (ع) به خوبی وقوف نیافته اند.
حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد واعظی در گفتوگوی اختصاصی و تفصیلی با شفقنا، انگیزه ها و اهداف قیام امام حسین(ع) را مورد بررسی قرار داد و گفت: بعد از مشروطیت در بیان و شرح حوادث عاشورا به جای وقایع نگاری، داستان پردازی و شرح حکایت های تفصیلی همراه با عنصر تخیل، یک اتفاق خوبی افتاد و آن عطف توجه تحلیلی به قبل، حین و پس از حادثه عاشورا بود، پس از آن این نوع نگاه به حادثه عاشورا در سطح وسیعی گسترش پیدا کرد. این تحلیل ها ابعاد سیاسی، اجتماعی، تربیتی، اخلاقی و عرفانی حادثه عاشورا را مورد بررسی قرار داد، فارغ از اینکه در این تحلیل ها چه نتیجه ای حاصل شود و چقدر این تحلیل ها درست باشند، نفس حرکت مبارک است چرا که عاشورا و نهضت حسینی می تواند به عنوان یک ذخیره فرهنگی و منبع الهام برای آنچه امروز باید انجام داد، مورد استفاده قرار گیرد و با امروزمان پیوند زده شود و برای چگونه زیستن و بودن از آن الهام گرفته شود؛ منتها در این میان گاهی اظهارنظرهایی می شود که اساسا خیلی مستند نیستند و شاید تنها برجستگی و امتیاز آن متفاوت بودنش باشد. به عبارت دیگر در رابطه با حرکت امام حسین(ع) با یکسری اصول مبنایی، تاکتیک ها، اهداف و جهت گیری های اساسی و بنیادین مواجه هستیم که ارکان و مایه قوام حرکت حضرت را مشخص می کند، گاهی عده ای به تاکتیک ها و اقدامات حضرت به حسب موقعیت توجه می کنند و می خواهند از این طریق از کل نهضت حسینی فروبکاهند در حالی که به اعتقاد من فهم عمیق نهضت حسینی منوط است به اینکه قدری به موضع گیری ها و دیدگاه های امام حسین(ع) پیش از شروع وقایع عاشورا توجه کنیم.
او ادامه داد: به عنوان مثال امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در زمان معاویه براساس صلح نامه ای که نوشته بودند به لحاظ عملی با معاویه صلح کردند و به عهده و پیمان خود وفادار بودند، اما حسن(ع) و حسین(ع) به لحاظ اعتقادی هیچ گاه با حکومت معاویه سازش نکردند و تسلیم وضع موجود نشدند.
* حسین(ع) به هیچ وجه به لحاظ اعتقادی تسلیم حکومت معاویه نشد و با آن سازش نکرد
او برای اثبات تسلیم نشدن اعتقادی حسن(ع) و حسین(ع) در برابر معاویه (حکومت وقت) به دو شاهد تاریخی اشاره کرد و افزود: پس صلح، معاویه از امام حسن(ع)خواست تا به کوفه بازگردد و شورش خوارج را که علیه معاویه سربرآورده بودند فرونشاند. امام نپذیرفت و در پاسخ به درخواست معاویه نوشت: «لو آثرت ان اقاتل احدا من اهل القبله لبدأت بقتالک. فانی ترکتک لصلاح الامه و حقن دمائها؛ اگر روزی بخواهم با کسی از اهل قبله بجنگم از تو آغاز خواهم کرد، ولی برای صلاح مسلمانان و حفظ جانشان از تو دست برداشتم» این سخن نشان می دهد که امام حسن(ع) مجبور شدند به خاطر صلاح و حفظ دماء مسلمین تن به صلح و عهدنامه دهند. شاهد تاریخی دیگر در زمان امامت امام حسین است. در آن وقت امام حسین(ع) نامه هایی با لحنی بسیار تند به معاویه نوشتند. امام حسین(ع) در نامه ای به معاویه می نویسند: “مثل اینکه تو اصلا مسلمان نیستی، از این امت نیستی و امت هم خود را از شما نمی داند. من تو را اینطور می بینم که خودت را نابود کردی و دینت را به هلاکت دادی و مردم را مستضعف نمودی”. می بینیم که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به هیچ وجه به لحاظ اعتقادی تسلیم حکومت نشدند و با آن سازش نکردند بلکه این سازش یک اجبار محیطی بود و بنا بر وفاداری به عهدنامه تحمیل شده، بود، البته بعد از زمان صلح شرایط اجتماعی و فکری جهان اسلام به شدت بد شده بود، پس از اینکه معاویه حاکم می شود، در تخریب جایگاه و شخصیت اهل بیت(ع) اقدامات بسیاری انجام می دهد و شرایط اجتماعی و فرهنگی آن زمان بیش از گذشته به زیان سنت پیامبر (ص) و اهل بیت(ع) می شود.
او با بیان اینکه پس از شهادت امام حسن(ع)هر روز مولفه های جدیدی به فضای آن زمان اضافه می شد و تکلیف امام حسین(ع) در مواجه با شرایط را متفاوت می کرد، اظهار کرد: وظیفه سنگین امر به معروف و نهی از منکر و مقابله با دستگاه وقت هر روز ضرورت بیشتری را ایجاب می کرد و امام حسین(ع) تکلیف خود را بزرگتر می دید.
احمد واعظی در نقد و پاسخ به کسانی که معتقدند امام حسین(ع) قصد قیام نداشتند و برای حفظ جان خود حرکت کردند، گفت: این سخن ضعیف و ناقص و فروکاستن نهضت امام حسین (ع) و ناشی از نشناختن شخصیت امام حسین (ع) و استراتژی کلان آن حضرت است. در اواخر عمر معاویه، امام حسین(ع) با پیغام هایی که می فرستند حدود هزار نفر از صحابی و اولاد صحابی رسول الله و تابعین را در منا جمع می کند و خطبه ای می خوانند که در تُحَفُ العُقول و بعضی منابع دیگر متن این خطبه آورده شده است، در آنجا حضرت به این نکته تاکید می کنند که علمای بالله باید مجاری امور و احکام دستشان باشد، حضرت می گویند که شما بین مردم اعتبار داشتید، اما نسبت به فجایع بنی امیه و ظلم هایی که به ضعیفان روا داشتند، عافیت طلبی کردید و در برابر انحرافاتی که در جامعه اسلامی ایجاد شد، سکوت کردید و منزلت خود را نشناختید، همین امر موجب شد که بنی امیه و افراد فاقد صلاحیت بیایند و موقعیت شما را اشغال کنند، شما امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردید و موجب شدید که بر جامعه اسلامی مسلط شوند.” از این سخنان که شاید یک سال پیش از واقعه کربلا بیان شده است بسیار روشن است که حضرت کاملا خود را نسبت به امر به معروف و نهی از منکر وظیفه مند می داند و صحابی و تابعین را به قیام و مقابله با وضع موجود و همچنین سکوت نکردن و از مرگ نترسیدن دعوت می کند.
* علل خروج حسین(ع)؛ نهی از منکر و افشاگری و مقابله با عهدشکنی ها و سنت های غلط
رییس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، تصریح کرد: تحلیل و درک ما از قیام و اهداف امام حسین(ع) منوط به این مساله است که مقداری پیش زمینه تاریخی و روحیات و موضع حضرت نسبت به دستگاه اموی و معاویه را مورد بررسی قرار دهیم. حضرت در وصیتنامه سیاسی خود که به برادرش محمد بن حنفیه می دهد، وظیفه خود را نهی از منکر و افشاگری و مقابله با عهدشکنی ها و سنت های غلط می داند. حضرت همچنین در این وصیتنامه همین مضمون ها را به عنوان فلسفه خروج خود از مدینه تکرار می کند.
* منظور امام حسین(ع) از “خروج” خروج بر حکومت یزید است نه خارج شدن از مدینه و فرار از یزید
او به مفهوم کلمه “خروج” در بیان امام حسین(ع) اشاره و اظهار کرد: مسلما منظور امام حسین(ع) از “خروج” به معنای خارج شدن از مدینه نیست. خروج بر حاکمیت یزید است.
زمان هجرت از مدینه به سوی کوفه حضرت جمله ای بسیار مهم دارند، ایشان می فرمایند: «مَنْ لَحِقَ بی مِنْکُمْ اِسْتَشْهَدَ وَ مَنْ تَخَلّفَ لَمْ یَبْلَغَ الْفَتْحَ؛ شرایط، شرایطی است که هر کسی به این قیام و خروجی که من کردم، ملحق شود، شهید می شود و کسانی هم که به قیام و امر به معروف و نهی از منکر و افشاگری و مقابله با حاکمیت ملحق نشوند، خیال نکنند که راه دیگری برای پیروزی بر اینها وجود دارد.» به تعبیر دیگر نگاه حضرت نسبت به شرایط و موقعیت این است که چنان اینها ریشه دواندند و فرهنگ اسلامی را دچار استحاله کردند و نرم ها و مناسبات غلطی را بر جامعه اسلامی حاکم کردند که جز به وسیله یک قیام خونین و مظلومانه آن هم با اهل بیت(ع)، نمی شود امت اسلامی را بیدار کرد.
بنابر شیوه دستگاه بنی امیه در فضای فکری آن زمان یکسری نرم ها حاکم شده بود که بر این اساس خروج بر حاکم به عنوان خروج بر دین تلقی می شد. بنی امیه با زمینه چینی هایی تقدیرگرایی و جبرگرایی را بر توده مردم جامعه اسلامی حاکم کردند و اسباب تطهیر و توجیه عملکردهای خودشان قرار دادند. به عنوان نمونه عایشه وقتی به معاویه اعتراض می کند که چرا یک فرد فاسد مثل یزید را به عنوان ولیعهدی انتخاب کردی، می گوید: این قضا و تقدیر الهی بود و باید به تقدیر الهی تمکین کنیم. به عبارتی خودش پروژه را طراحی و اجرا می کند و مقدمات این کار را می چیند، خودش دین افراد را در مقابل دنیا می خرد و با پرداخت هایی از آنها نسبت به ولایتعهدی رضایت می گیرد.
او به سخنانی که مضمون و هدف از “خروج” را مشخص می کند، اشاره و اظهار کرد: با توجه به اینکه در آن زمان خروج بر حاکمیت به عنوان خروج از دین تلقی می شد، عمربن سعد در عصر تاسوعا وقتی می خواهد فرمان حمله دهد می گوید: “یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری؛ ای لکشر خدا سوار شوید و بشارت باد بر شما بهشت، چون او (امام حسین) بر امام مسلمین خروج کرده است. لذا امام حسین (ع) در تبیین دلایل نهضت و خروج می فرمایند: «إِنّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَ لا بَطَرًا وَ لا مُفْسِدًا وَ لا ظالِمًا وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فی أُمَّهِ جَدّی أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهی عَنِ المُنْکَرِ وَ أَسیرَ بِسیرَهِ جَدّی وَ أَبی عَلِی بْنِ أَبیطالب؛ من از باب افساد فی الارض، ظلم و هوای نفس و کامیابی دنیوی قیام نکردم….»
* در درک و تحلیل های خود باید شرایط تاریخی را درک کنیم
احمد واعظی ادامه داد: در درک و تحلیل های خود باید شرایط تاریخی را درک کنیم. دستگاه بنی امیه با توجیه اعتقادی از باب بحث تقدیرگرایی و جبرگرایی و با ظاهرسازی به خود مشروعیت بخشیده بود و تبلیغات بسیار سوئی علیه اهل بیت(ع) انجام می داد. همه جهان اسلام مکه و مدینه نبودند که امیرالمومنین و امامان را دیده باشند. نمونه آن اینکه شست و شوی مغزی بخش وسیعی از مسلمانانی که طرف های شامات بودند، چنان بود که در جنگ صفین امام علی را متهم به تارک نماز بودن کردند. حال ۲۰ سال است از حاکمیت معاویه می گذرد و او را به عنوان خلیفه مومنین می شناختند. لذا شرایط برای نهضیت و خروج بر حاکمیت معاویه فراهم نبود. اما با انتصاب یزید به دلیل جنبه های شخصیتی و فردی یزید و اشکار بودن فساد و فسق یزید، قلوب به طرف حضرت می آمدند لذا به دلیل شرایط جدیدی که پس از مرگ معاویه روی داد، رویکرد امام حسین(ع) پس از به قدرت رسیدن یزید خروج بر حاکمیت بود چون حضرت نمی خواهد به هیچ وجه بر حاکمیت یزید رسمیتی ببخشد.
* استراتژی کلان امام حسین(ع) رسوا کردن بنی امیه بود
او افزود: وقتی به فرماندار یزید در مدینه دستور می رسد که از حسین(ع) یا بیعت بگیرید یا او را بکشید، دلیل دیگری بر دلایل قیام امام حسین افزوده می شود و حضرت از مدینه خارج می شود چون اگر حضرت ترور شود یا غافلگیرانه به شهادت برسد، شهادت ایشان آنطور که باید انعکاس ندارد. امام به مکه می روند و در مکه نیز حج را نیمه تمام می گذارند و از آنجا خارج می شوند چون نمی خواهند حرمت خانه خدا شکسته شود و خونش نیز ریخته شود بدون آنکه به اهداف نهضت خود دست یافته باشد. اینکه کسی بگوید امام حسین(ع) از مدینه به قصد تشکیل حکومت در کوفه حرکت کرد، اشتباه است، حضرت قصد قیام داشتند اما اینکه به کوفه برود و تشکیل حکومت دهد از ابتدا جزو برنامه های حضرت نبوده چون دعوتی از ایشان صورت نگرفته بود، تمام نامه های دعوت وقتی به دست حضرت می رسند ایشان در مکه بودند، در این موقعیت حضرت تصمیم می گیرند به طرف کوفه حرکت کنند. چند هزار نامه دعوت از کوفه به دست امام حسین(ع) می رسد و به حسب ظاهر مکانی است، با ظرفیت های لازم و محکم و استوار که می خواهند از حضرت حمایت کنند. امام حسین(ع) در مسیر حرکت خود به سمت کوفه به روسای پنجگانه بصره نامه می نویسند و از این شخصیت ها یاری می طلبد، حضرت برای حفظ جان خود از آنها کمک نمی خواهد بلکه ایشان یک پیام و استراتژی کلان دارند و آن رسوا کردن بنی امیه است؛ حضرت قصد داشتند امر به معروف و نهی از منکر کنند تا در سایه جمع آوری یاران و نهضت، بتواند امت جدش را اصلاح کند.
* محورهای استراتژی قیام امام حسین(ع)
رییس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، به محورهای استراتژی قیام امام حسین(ع) اشاره و اظهار کرد: من بین تاکتیک ها و استراتژی های حضرت تفکیک قائل هستم و معتقدم تاکتیک ها بر حسب موقعیت بوده، اما حضرت استراتژی مشخصی داشتند و آن مقابله با حاکمیت یزید بوده است. این استراتژی کلان سه محور داشت، محور اول، “عدم بیعت با یزید” از باب عدم تعاون بر اثم و عدم همکاری و همیاری با ظلمه، این جزو خطوط قرمز حضرت بوده است. در هر شرایطی حضرت وفادار به این اصل است بنابراین مساله عدم بیعت با یزید یک جلوه و وجهی از این تقابل با حاکمیت است که مستند آن آیات و روایات به عنوان یک اصل اسلامی است.
محورهای دیگر این استراتژی بحث “افشاگری و آگاهی بخشی” است. یعنی امر به معروف و نهی از منکر، حضرت می خواستند این اقدام را انجام دهند ولو با تک تک افراد و منطقه به منطقه صحبت کنند و بیدارشان سازند و وجه سوم، “اصلاح در امت جد” یعنی تغییر دادن مناسبات غلط. باید مقدمات لازم آماده شود تا وجه سوم صورت گیرد. حضرت با خروج خود از مدینه و بیعت نکردن وجه اول را محقق می کند، وجه دوم که امر به معروف و نهی از منکر است را شروع می کند و مقدمات وجه سوم که اصلاح در امت جد و تغییر مناسبات است را فراهم می کند. وقتی نامه های کوفیان به دست حضرت می رسد وجه سوم به شکل جدی به سمت قیام کلید می خورد به همین دلیل حضرت طلب یاری می کنند.
* امام حسین(ع) با حرکت خود به سمت کوفه بهانه را از تاریخ گرفت
او در مورد زیبایی های قیام امام حسین(ع) و انتخاب شیوه هوشمندانه ایشان در برابر یزید گفت: با توجه به سابقه شکستن عهد کوفیان با امام علی(ع)، اگر حضرت با یک پیش داوری، دعوت کوفیان را نمی پذیرفت، در تاریخ محکوم می شد که زمان علی (ع) با حسین(ع) تفاوت داشت و کوفیان، مردم زمان علی (ع) نبودند لذا حضرت با حرکت خود به سمت کوفه بهانه را از تاریخ می گیرد. امام حسین(ع) در آن زمان تمام ظرفیت هایی موجود را به حرکت در می آورد تا برای پیش بردن استراتژی کلان خود که شکل دهی به یک نهضت و مقابله با حاکمیت یزید بود، به کار گیرد. حضرت با علم خود نسبت به واقعیت ها، شرایط و با تحلیل خود و همچنین براساس اخبار نبوی می دانستند که فرجام خود و همه کسانی که در این قیام به او ملحق شوند، شهادت است، اما تکلیف با نتیجه متفاوت است و حضرت تا لحظات آخر سعی در انجام تکالیف خود داشت.
او در مورد فرامذهبی بودن پیام امام حسین(ع) و جمله “اگر دین ندارید لا اقل آزاده باشید”، گفت: این کلام حضرت به یک بحث بنیادین برمی گردد و آن اینکه انسان دارای یک فطرت اخلاقی یا انسان دارای یک منِ علوی و نور معرفتی درونی است و دین یک حجت بیرونی است. ما برای چگونه و درست زیستن یک حجت درونی داریم، عقلی که در ما به ودیعه نهاده شده، یک نظام ارزشی و زیباشناختی را به بشر الهام می کند یعنی اینطور نیست که بشر هیچ تمایل ذاتی نسبت به خوب بودن ها و پرهیز از بعضی بدی ها نداشته باشد، این عقیده ماست و مستند به قرآن است. حضرت علی(ع) می فرمایند: «دین و وحی آمده گنج های پنهان عقل بشر را برانگیزد و از پنهانی آشکار کند.» بنابراین حجت بیرونی برای زنده کردن حجت درونی می آید و مکمل حجت درونی قرار می گیرد منتها واقعیت این است که نور عقل ما اسیر به هوا و شهوات است. دین برای آگاهی و رهایی آمده که در آیه ۱۵۷ سوره اعراف هم به این اصل مهم اشاره شده است.
به سخن دیگر ما با وجدان و فطرت خودمان یکسری خوبی ها را می فهمیم، ولی مساله این است که ما در غل و زنجیر نفسانیات، مناسبات، منافع و نگاه های حزبی و گروهی هستیم. این غل و زنجیر ها باعث می شود که آن فطرت بیدار نشود. امام حسین(ع) می فرمایند که اگر دین ندارید و من را به عنوان سبط نبی قبول ندارید؛ به فطرت خودتان مراجعه کنید، آیا فطرت اخلاقی شما این کار را شایسته می داند که حریت داشته باشید و قید و بندها، تعصب های قبیله ای، منافع و مناسبات غلط را کنار بگذارید و به ندای فطرتتان گوش کنید! حر و آزاده باشید. آزاده دیندار به کمال رسیده است، چون حجت باطنی و ظاهری و عقل درون و بیرون و بهره مندی از وحی و عقل را با هم جمع کرده است. حر و آزاده در این تعبیر کسی است که حجت درونی و عقل فطری خود را از قیود و مناسبات غلط رها و آزاد می کند.
پرداختن به عاشورا و عزاداری هم وجه و بیان دینی و هم وجه و بیان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دارد
رییس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، در پاسخ به اینکه فلسفه اینقدر تمرکز بر قصه عاشورا چیست؟ گفت: پرداختن به عاشورا و عزاداری هم وجه و بیان دینی و هم وجه و بیان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دارد. جابربن عبدالله انصاری در اربعین حدیثی را به نقل از پیامبر (ص) می گوید که این جمله بسیار وجه دینی قصه را روشن می کند. می گوید: من أحب قوما حشر معهم؛ خط مکتب اموی و خط مکتب اهل بیت، به تعبیری دیگر خط مکتب خلافت و امامت از همان آغاز در جهان اسلام ایجاد شد، اینکه شما کدام سمت باشید، تاثیر دینی و اخروی دارد. در نهج البلاغه نیز آمده که یکی از یاران حضرت پس از اینکه از یکی از جنگ ها می آید به حضرت می گوید برادری دارم که بسیار علاقه دارد در رکاب شما جان فشانی و مجاهدت کند، حضرت می فرماید: اگر دلش با ماست (به معنای اینکه ما را حق می داند) او در کنار ماست. ما در زیارت عاشورا می گوییم و العن بنی امیه قاطبه؛ همه بنی امیه در ماجرای کربلا نبودند، ولی چون این امر را امر مبارکی دانستند و شادی کردند و حتی تبرک جستن به عاشورا و به شکرانه قتل حسین(ع) روزه می گرفتند، انگار که اینها در مقابله حضرت شمشیر زدند.
او افزود: ما دو مدل عمل داریم، یکی عمل جوارحی مانند نماز، روزه و حج و دیگری عمل جوانحی مثل ایمان، نیت، محبت، نفرت، دوست داشتن ها و دشمنی ورزیدن. همین محبت به راه حق و محبت به اولیا ما را در عمل آنها شریک می کند و خود عین عمل است. همچنان که نماز و روزه نوعی عمل صالح است حب و بغض ها هم عمل است. لذا اگر کسی در عمل جوانحی و درونی نیتش ایمان و محبت نسبت به راه حق و حقیقت اولیا و بغضش نسبت به طاغوت نباشد، ایمانش کامل نیست. وجه غیر دینی و کارکرد اجتماعی و سیاسی عزاداری و پرداختن به نهضت حسینی (ع) این است که امروز امویان نیستند ولی همچنان مکتب و تفکر اموی وجود دارد. فرجام مصادیق حق و باطل روشن می شود، قضیه واقعه عاشورا حماسی ترین، زنده ترین و اثرگذارترین نمایش حق در مقابل باطل است، شاید در هیچ کجای تاریخ نداشته باشیم که باطل تماما عریان و حق به این صورت آشکار شود، انگار که خداوند ولایتش را از آنها برداشت و تمام ماهیت باطل آنان عریان شد.
* دقت و بازگویی حادثه کربلا رسوایی دایمی باطل است
واعظی تصریح کرد: دقت و بازگویی حادثه کربلا رسوایی دایمی باطل و توجه به ظرافت های عاشورا و حسینیان بازگویی مکرر وجوه حق است. عقربه جان انسان نسبت به هر چیزی که متمایل شد، رنگ آن را می گیرد، تردید نکنید که کسانی که در مجلس امام حسین(ع) گریه می کنند و سینه می زنند و همدلی می کنند ولو موقت، تا مدتی رنگ می گیرند و جبهه خودشان را مشخص می کنند و از نامردی ها، ظلم ها و حق کشی ها فاصله می گیرند ولو در نظر و احساس.
او به آسیب های عزاداری برای عاشورا اشاره و اظهار کرد: گاهی ممکن است این مراسم عزاداری به گونه ای برگزار شود که در نهایت از رنگ حسینی و رنگ حق گرفتن، فاصله ها داشته باشد و کارکرد محدودی پیدا کند، اگر عزاداری برای امام حسین(ع) کارکرد دینی پیدا کند و همراه با بیان احساسات باشد، نتیجه حداکثری گرفته می شود.
* عده ای خواهان بازگویی واقعه عاشورا نیستند
احمد واعظی در پایان گفت و گوی خود با شفقنا در پاسخ به اینکه عزاداری برای عاشورا به وحدت میان مسلمانان آسیب وارد می کند؟ گفت: اصل قصه این است که بسیاری از نرم هایی که باعث شد امویان در جامعه اسلامی مستولی شوند و آن مناسبات غلط را شکل دهند، توجه عمیق به قضیه عاشورا و تحلیل آن در واقع زیر سوال بردن آن نرم هاست و عده ای هنوز نمی خواهند بسیاری از مسایل زیر سوال رود. واقعه کربلا و توجه به آن دریچه بزرگی است به سوی واکاوی مناسباتی که بعد از وفات رسول اکرم (ص) یعنی بین سال ۱۰ هجری تا ۶۱ هجری اتفاق افتاد؛ چه انحرافاتی که در جهان اسلام و چه بازگشتی به سنن جاهلی و فراموشی نسبت به دستاوردهای انقلاب فرهنگی نبوی اتفاق افتاد، عاشورا دریچه بزرگی به سمت واکاوی است، این واکاوی بسیاری از مسایل نادرست آن دوران و پس از آن را دستخوش تردید می کند.
افزودن دیدگاه جدید