فاطمه(سلام الله علیها)، سند مظلومیت شیعه
عزیزان! فاطمیه، باید بیش از این ها تجلیل شود، زیرا سند مظلومیت شیعه است.
فاطمیه فصل تجدید غم است بر لب شیعه سرود ماتم است
در فاطمیه یک دنیا اندوه وجود دارد. عاشورا و شهادت امیرالؤمنین جای خود، اما مصیبت فاطمه آغاز مصیبت های شیعه است. اول شهیدی که در راه امامت و ولایت فدا شد در این ایام بود. نمی دانم فاطمه در این شب ها چه حالتی داشت، اما نوشته اند:«کَالشَّبَهِ»به قدری لاغر شده بود مثل شبهی می ماند در رختخواب. دیگر فاطمه بعد از پدر «نَاحِلَةَ الْجِسْمِ، مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ، بَاکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْب[1]» اشک چشمش خشک نشد، سوز قلبش آرام نگرفت و روز به روز لاغرتر می شد. اگر کسی پیش او می رفت می دید که امروزش با دیروزش به کلی فرق کرده است. بعضی از زن ها می آمدند سؤال می کردند: خانم! بیماری شما چیست؟ که این قدر بدنتان نحیف شده و شما را از پا درآورده است؟ می فرمود: بیماری من تنها بیماری جسمی نیست، من از ظلمی که به حق علی علیه السلام روا داشته شده است می سوزم. فقدان پدر و ظلم به علی؛[2] جسمم را نحیف و مانند شَبَه ساخته است.
سنگ صبورش قبر پیغمبر بود. بلند می شد، آرام می آمد کنار قبر رسول الله و با خودش نجوا می کرد: یا رسول الله!«بَقِیتُ وَالِهَةً وَحِیدَةً وَ حَیْرَانَةً فَرِیدَة»بابا، به خدا بعد از تو تنها شدم. مردم از ما اعراض کرده اند. بابا! دیگر جواب سلام علی را هم نمی دهند. خانه ای را که شش ماه بر در آن خانه می آمدی و می گفتی: السّلام علیکم یا اهل البیت و آیۀ تطهیر را می خواندی، بلند شو ببین با آن چه کرده اند.
بنگر به جانب کاشانۀ زهرا ماندم به میان در و دیوار زکینه
به دل خستۀ زهرا نظری کن بعد از تو پدر رفت ز کف عزّت زهرا
بنگر به در سوختۀ خانۀ زهرا تا محسن من سقط شد ای ماه مدینه
بر پهلوی بشکستۀ زهرا نظری کن جز مرگ نباشد پس از این حسرت زهرا
بابا، یک خواهش از تو دارم. دعا کن فاطمه پیش تو بیاید و به تو ملحق گردد؛
«یَا إِلَهِی عَجِّلْ وَفَاتِی سَرِیعاً». [3]
پی نوشت:
[1]. بحارالانوار، ج43، ص 181؛ مناقب، ج3، ص 362.
[2]. بحارالانوار، ج 43، ص 156؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص 205 – 49.
[3]. بحارالانوار، ج43، ص 177.
افزودن دیدگاه جدید