رفتن به محتوای اصلی

ویژه‌نامه محرم

406 محتوا

پشت خیمه قدم زنان به دعا داشت با درگه خدا نجوا ای خدا عاشق عمو هستم تو خودت راضی اش کن از دست

سیزده ساله ی امامِ کریم شده آماده بلای عظیم رفت و افتاد روی پای حسین بوسه می زد به دست های حسین

گلشن توحید را فصل شهادت مى ‏رسد لاله آزاد مردى را طراوت مى ‏رسد اى عموى مهربانم بوى بابا مى ‏دهى از تماشاى تو کامم را حلاوت مى ‏رسد

حضرت قاسم از عمویش پرسید: من نیز فردا با شما کشته خواهم شد؟! امام فرمود: «تو چه احساسی نسبت به مرگ داری»؟! قاسم گفت: «مرگ برای من شیرین‌تر از عسل است».

چنین قضیه ای امکان عقلی نیز ندارد.! زیرا اولاً در جریان عاشورا حضرت قاسم به سن بلوغ نرسیده بودند. ثانیاً در شرایط سخت جنگ امکان چنین امری فراهم نبود.

روز عاشورا و بعد از شهادت علی اکبر(ع)، حضرت قاسم(ع) در حالی‌که صورتش مانند پاره ماه می‌درخشید، با بر لب‌داشتن شعرهای حماسی، پا به صحنه نبرد گذاشت.

روز عاشورا و بعد از شهادت علی اکبر(ع)، حضرت قاسم(ع) در حالی‌که صورتش مانند پاره ماه می‌درخشید، با بر لب‌داشتن شعرهای حماسی، پا به صحنه نبرد گذاشت.

یکی از سپاهیان عمر سعد درباره نحوه شهادت جانسوز حضرت قاسم(ع) می گوید: حسین(ع) را دیدم که خود را به بالین قاسم رسانده و می­ فرمود: از رحمت خدا به دور باشند، قومی که تو را کشتند.

اسم بن الحسن: «وَ أَنَا فى مَنْ یُقْتَلُ؟» آیا من جزء کشته‏ شدگان هستم یا نیستم؟ حالا ببینید آرزویش چیست؟ آقا جوابش را نداد، فرمود: اول من از تو یک سؤال مى‏ کنم جواب مرا بده.

همه انذارها و بشارت های حضرت در این آیه خلاصه می شود که می فرماید: «أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ إِنَّنِی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ»