مفهوم عید از منظر روایات/اعمال عید نوروز
عيد نوروز يک عيد ملّی است و همين مقدار که نهی از آن نشده است، امضاست و می توان به نام عيد ملي، عيد گرفت و اشکالی هم ندارد. مرحوم محدث قمی در کتاب مفاتيح الجنان، وجه شرعی به اين عيد می دهند که علاوه بر اينکه عيد ملی است، اسلام آن را امضا کرده و عيد شرعی نيز می باشد.
مرحوم محدث قمی از معلّی بن خُنَيس و او از امام صادق علیه السلام نقل می کنند: روز عيد نوروز غسل عيد نوروز کن و لباس نو بپوش، مثل مردم که لباس نو می پوشند و روزه باش برای اينکه قُرب به خدا پیدا کنی. بعد از ظهر چهار رکعت نماز بخوان و بعد از نماز به سجده برو و دعايی را نقل کردند. در اواسط دعا اين جمله آمده است: «وَ بَارِكْ لَنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا الَّذِي فَضَّلْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ عَظَّمْتَ خَطَرَهُ»[1]
در عيد فطر به نام عيد می خوانیم: «أَسْأَلُكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً»[2]
در اينجا اين گونه آمده که خدايا! اين روز، روز با شرافتی است و روزی است که تو اين روز را گرامی داشتی و روزی است که برای اين روز، عظمت قائل شدي.
روايت گرچه در مفاتيح، مرسل است، اما در واقع مرسل نيست. بعضی در معلّی بن خُنَيس از نظر سند ايراد کرده اند و ما معلّی بن خُنَيس را در کتاب رجال، توثيق کرده ايم.[3] لذا روايت هم معتبر است. اگر کسی روايت را معتبر نداند، قانون تسامح در ادلۀ سنن، روز عيد نوروز را عيد می داند. بنابراین می توان گفت: روز عيد نوروز از اعياد ملی بوده که شارع مقدس آن را امضا کرده است.
* عید در نگاه امیر بیان (ع)
از نظر اهل بيت علیهم السلام وقتی عيد است که ما در آن روز گناه نکرده باشيم. اميرالمؤمنين علیه السلام می فرمايند: «وَ كُلُّ يَوْمٍ لَا يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ يَوْمُ عِيد»[4]
مفهومش هم اين است که «کلُّ يومٍ فيه يعصی الله فهو يومٌ عزا». لذا اين عيد ملی ما در اين چند روز برای ما عيد است، اگر گناهی در اين عيد نشود؛ متأسفانه در اين چند روز خيلی گناه می شود و سال را نامبارک می کند. قرآن می فرمايد اگر می خواهی عاقبت به خير شوي: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين»[5]
* عاقبت به خيری به سه معنا است
الف) داشتن تقوا
عاقبت به خيری به سه معنا است؛ اگر انسان می خواهد ذلّت بعد عزّت پيدا نکند، باید تقوا داشته باشد. اگر می خواهد، شيطانِ برون و شيطانِ درون ذهن او را نبرد و شبهات دربارۀ اسلام براي وی و فرزندانش پيدا نشود، رعایت تقوا لازم است.
اگر شخص می خواهد دم مرگ راحت و آسوده در خدمت اميرالمؤمنين علیه السلام در وادی السّلام برود، باید تقوا داشته باشد.
اگر فرد می خواهد از راهی که گمان ندارد، يک زندگی پرنشاط، دارای رفاه و زندگی منهای گره براي او پيدا شود، لزوم داشتن تقوا ضروری است: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ، وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ»[6]
ب) امنیت از جانب خداوند (چه کسی شايستگی امنيّت دارد)؟
گناه، زندگی را تباه کرده و سال را خراب می کند؛ در زمان ارتکاب گناه دست عنايت خداوند روی سر گناهکار نيست. امنيّت دل و امنيّت ظاهر برای او وجود ندارد: «فَأَی الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[7]
چه کسی شايستگی امنيّت دارد؟ امنيّت دل و اينکه زندگی بدون غم و غصّه، دلهره و اضطرابِ خاطر، زندگی منهای دشمن و امنيّت ظاهری داشته باشد. بعد خدا جواب می دهد که: «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»[8]
کسی که گناه در زندگی او نباشد. ظالم به خود و ظالم به ديگران نباشد. قرآن دوباره تکرار می کند و می فرمايد: «أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ».
ج) اجتناب از گناهان/ گناهانی که در نزد ما کوچک شده است!
تمام اين موارد مفهوم دارد؛ اگر متّقی نباشيم و در زندگی ما گناه باشد، امنيّت نخواهیم داشت. دست عنايت خداوند روی سرِ ما نيست و زندگی انسان، توأم با غم و غصّه، چه کنم چه کنم و دلهره و اضطرابِ خاطر خواهد بود. متأسفانه در اين عيد نوروز گناه می کنند. مجالس ما مجالس دينی نيست و اختلاط زن و مرد وجود دارد؛ زن آرايش کرده و مردِ چشم چران با هم بنشينند و با هم بگو و بخند کنند. این گونه گناه خيلی بزرگ است، اما در پيش ما کوچک شده است.
طلبه ای نزد خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت: من يک مجلس زنانه دارم و اجازه دهيد بروم و برای زن ها حرف بزنم. امام صادق علیه السلام فرمودند: کار، خيلی مشکل است. عرض کرد: يابن رسول الله! می توانم کار کنم؟. حضرت فرمودند: برو! امّا مواظب خودت باش!.
راوی می گويد: من مدت ها برای زن ها درس می گفتم. يک روز من شوخی خنده داری کردم و همه خنديدند. امام علیه السلام او را خواستند و فرمودند: شنيده ام در مجالس با نامحرم خنده و شوخی داري؟ بعد حضرت فرمودند: اگر اين تکرار شود، دين تو را می بَرد.
مجلسی که با هم مختلط باشند، نمی توان گفت اين مجلس حضرت زهراست و مجلس زهراپسند و امام صادق پسند است. اما اتّفاقاً در اعياد ما هرچه عيد، بزرگ تر است گناه فراوان شده است. شيطان خيلی بدجنس بوده و خوب بلد است، انسان را جهنّمی کند.
شب پانزدهم شعبان و شب قدر که حکيمه خاتون می گويد: وقتی من نرجس خاتون را در بغل گرفتم شروع به خواندن سورۀ «انا انزلناه» کردم، امام زمان (عج) در دل با من همراهی می کردند.[9] در روايات هم داريم که آن شب قدر است؛[10] امّا اين شب قدر به اندازه ای گناه می شود.
* از بس به صورتم سیلی زدند، فرار کردم!
يکی از بزرگان به من می گفت: من در شب پانزدهم شعبان قبل از نماز شب، خواب امام زمان (عج) را ديدم. حضرت آمدند، امّا عصبانی و ناراحت بودند. گفتم: آقا کجا بوديد؟ فرمودند: شب جشن من است و آمدم در جشن ها سری بزنم؛ از بس سیلی به صورتم زدند، فرار کردم! نبايد ساده از اينها بگذريم.
ايام عيد، بد ايامی شده است. کوچه ها بدتر از منازل و منازل بدتر از کوچه ها گشته است. بی حجاب ها و بی عفت ها که هيچ، اما می بينيم خواص و چادري ها هم مراعات نمی کنند. با اختلاط بين زن و مرد در مجالس گناه می شود. اين يک مصيبت بزرگ است؛ اما ما آن را کوچک می کنيم و اسلام به اين راضی نيست.
* بازار داغ گناه در عرصۀ سیاسی!
مطلب مهم تر از اين و گناه بيش از اين، مسائل سياسی است. غيبت ها، تهمت ها، توهین ها و شايعه پراکنی ها زياد بوده و عام البلوی شده است. اين مسأله در بین مردم و همچنین در بین طلاب وجود دارد؛ تا نزد هم نشسته و عید را تبریک می گويند؛ شروع به گفتن شايعه پراکنی می کنند. امام صادق علیه السلام می فرمايند: «كَفَى بِالْمَرْءِ كَذِباً أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مَا سَمِعَ»[11] کفایت می کند که در عالم ملکوت به او بگويند؛ دروغگو. يعنی هرچه بشنود، پخش کند.
اما حرف های ما خيلی بالاتر است و به يکديگر تهمت ها و توهين ها می زنیم!. دسته ای به دستۀ ديگر توهين می کنند و بالاخره مجالس ما پر از غيبت، تهمت، شايعه و توهين است.
مرحوم کلينی روايت صحيح السندی نقل می کنند که: «مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَة»[12] اگر کسی اهانت به ولیّ خدا کند، جنگ با خداست. امام صادق برای اينکه ما اشتباه نگيريم و ولیّ خدا را از اولياء الله و از خواص نگيريم، می فرمايند: مراد از ولیّ، همين شيعيان ما هستند.[13] کسی که به يک شيعه توهين کند، جنگ با خداست.
* داد زدن بر سر خودتان دشمن را خوشحال می کند!
بنابراين خيلی بايد مواظب باشيم. اين تهمت ها، شايعه پراکني ها، اهانت ها و حرف های رکيک، اهانت به يکديگر است. طرفداران یک گروه، ديگران را خراب می کند و بالعکس؛ بر سر هم داد می زنند. مقام معظم رهبری هم می گفتند: اگر دادی داريد بر سر دشمن بزنيد. داد زدن بر سر خودتان دشمن را خوشحال می کند!. بالاترين چيزی که ما را شکست می دهد، اختلاف ماست. همين اختلاف ها به جاهای باريک می رسد.
* ارتکاب گناه به قصد قربۀ الی الله!!
بعضی افراد قربة الی الله غيبت می کنند؛ قربة الی الله تهمت می زنند؛ قربة الی الله توهين می کنند و يک دسته را خراب می کنند. جرج جرداق نصرانی در کتاب الامام علی علیه السلام می گويد: انسان گاهی به جایی می رسد که ولیّ خدا را در خانۀ خدا قربةً الی الله می کُشد!. حال وضع به اينجا رسیده که قربة الی الله تهمت می زند؛ شايعه پراکنی می کند؛ قربة الی الله توهين می کند؛ قربة الی الله آبروی مسلمان را می برد و قربة الی الله توهينی می کند که جنگ با خداست!.
اين گناه دوم بدتر از گناه بدحجابی و بی حجابی است و اين مورد در ميان مردم زياد وجود دارد و اگر بخواهيم عيدمان مبارک باشد، سال با امنيتی داشته باشيم و عاقبت به خير شويم به آن سه معنايی که بیان شد، بايد در ايام عيد گناه نداشته باشیم و ثواب های ما بيشتر باشد.
* اعمال عید نوروز
اول غسل روز عيد عبادت است،؛ دوّم روزه بگير؛ سوم نماز ظهر و عصر را اول وقت و با جماعت بخوان؛ چهارم اينکه چهار رکعت نماز بخوان و بگو امروز عيد است و عيد من را مبارک کن. سرتاپای روايت معلّی بن خُنَيس عبادت است. مابقی اعياد نيز همين گونه است. مثل عيد غدير که به اندازه ای عمل دارد که انسان هرچه زرنگ باشد، نمی تواند تمام اعمال شب و روز عيد غدير را انجام دهد. در تمام مفاتيح سفارشی که راجع به اعياد شده رابطه با خداست. اگر رابطه با خدا نباشد اين روز عزاست. حال روز عيد غدير باشد يا روز عید نوروز يا روز ديگر. بايد با عبادت و رابطه با خداوند روز و سال خود را مبارک کنيم.
اميدوارم اين عيد برای شما مبارک باشد و ان شاءالله با صحّت و سلامتی و امنيّت و دلِ خوش و تقوا و محبّت، اين سال را طی کنيد.
پاورقی:
[1]. مفاتیح الجنان، ص 299.
[2]. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 513.
[3]. الثقات الاخیار من رواة الاخبار، ص 375.
[4]. نهج البلاغه، حکمت 428.
[5]. الاعراف، 128.
[6]. الطلاق، 2و 3.
[7]. الأنعام، 81.
[8]. الأنعام، 82.
[9]. کمال الدین، ج 2، ص 428.
[10]. وسائل الشیعه، ج 8، ص 106.
[11]. معانی الاخبار، ص 159.
[12]. الکافی، ج 2، ص 352.
[13]. همان، ص 353.
افزودن دیدگاه جدید