واکنش ها در پی اظهارات اخیر محمود امجد
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| محمود امجد که روزی استاد اخلاق و عرفان بود، چند روز پیش با انتشار ویدیویی از فرانسه ضمن بیان جملهای علیه رهبر انقلاب، روح الله زم را شهید خواند! این اظهارنظر وی موجب واکنش بسیاری از دوستان و شاگردانش شد و این کار را سقوط امجد دانستند.
شیخ محمود امجد از سخنرانان و منبریهای معروف تهران است. جلسات سخنرانی وی در امامزاده صالح تهران برپا میشد و علاقهمندان و مشتاقان بسیاری پای منبر او حضور پیدا میکردند. او از سال 88 مواضع سیاسی متفاوتی اتخاذ کرد و برخی اوقات با وجود اینکه اعلام میکرد موضع سیاسی ندارد و از عالم سیاست به دور است، اما همچنان به حمایت از برخی چهرهها و اتفاقات سیاسی میپرداخت. با این حال جلسات سخنرانی و منبرهایش در امامزاده صالح متوقف نشد و ادامه داشت.
اما او به تازگی موضعی اتخاذ کرده که بسیاری از دوستان و شاگردانش حتی آنهایی که در بسیاری از مسائل سیاسی همفکر با او هستند، به نقد اظهاراتش پرداخته و آن سخن وی را مورد مذمت و نکوهش قرار دادهاند.
در این گزارش بنا داریم به فراز و فرودهای زندگی آیتالله محمود امجد و واکنشهایی که از سوی دوستان و شاگردانش نسبت به سخنان اخیر وی مطرح شده است، بپردازیم.
** استاد اخلاقی که در عالم سیاست اسیر فرزندش شد
محمود امجد استاد اخلاق و از شاگردان امام خمینی و علامه طباطبایی است که ارتباط نزدیکی نیز با آیتالله خوشوقت داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای مدتی امام جمعه نهاوند و سپس نماینده امام خمینی در غرب ایران (منطقه 7) بود اما وجه برجسته او در استادی و تربیت شاگردان بسیار در حوزه و دانشگاه است. او از استادان مدرسه عالی شهید مطهری و مسجد کوی دانشگاه تهران بود. در حوادث فتنه سال 78، امجد نقش مهم و برجستهای در هدایت معنوی دانشجویان دانشگاه تهران داشت و با برگزاری جلسات سخنرانی تلاش داشت تا ذهن دانشجویان را نسبت به حوادث پیش آمده روشن سازد.
در فتنه سال 88 نیز انتظار میرفت آیتالله امجد همچون یک دهه پیش روشنگر افکار جوانان و دانشجویان و هدایتگر آنان به سوی معنویت و اخلاق باشد، اما چنین اتفاقی رخ نداد و او از سران فتنه دفاع کرد. عمده نزدیکان امجد دلیل گردش مواضع وی را فرزندش یعنی محمد امجد میدانند.
محمد امجد در سال 88 ارتباط نزدیکی با مهدی هاشمی و روحالله زم داشت.
به گفته برخی از نزدیکان و دلسوزان آیتالله امجد در آن روزها جلسات متعددی با ایشان برگزار شد و اطلاعات جامعی از اتفاقاتی که در فتنه 88 روی داده در اختیار وی قرار داده شد، اما او در نهایت اعلام کرد به شرطی این اطلاعات و اخبار را خواهد پذیرفت که پسرش بپذیرد. استدلاش هم این بود که من به فرزندم نان حلال دادهام.
امجد در سال 90 به خواست پسرش به مالزی که محل سکونت او بود رفت و در آنجا جلساتی را برگزار کرد. دوری امجد از ایران موجب شد تا دسترسی دلسوزان و علاقهمندان به وی بسیار کم شود. از این رو در آن دورههایی که وی در خارج از کشور حضور داشت، سخنان و مواضعی را بیان کرد که تندتر از سخنان گذشتهاش بود.
وی در سال 94 برای شرکت در پنجمین دوره انتخابات خبرگان ثبتنام کرد، اما به دلیل عدم شرکت در جلسه امتحان احراز اجتهاد همچون مرتضی آقاتهرانی و سیدحسن خمینی ردصلاحیت شد.
آیتالله امجد چند ماه پیش و در پی درگذشت مسعود امیر ارجمند رئیس سازمان اطلاعاتی منافقین مستقر در پاریس پیام تسلیتی همراه با پسرش، عبدالکریم سروش، محسن کدیور، عبدالعلی بازرگان، حسن یوسفی اشکوری و... به داریوش امیر ارجمند مشاور میرحسین در سال 88 و متهم فراری از کشور صادر کرد.
با این وجود در تمام این سالها جلسات سخنرانی و کلاسهای درس وی تعطیل نشد و حتی همسرش نیز که به رحمت خدا رفت، در سرداب امامزاده صالح تهران به خاک سپرده شد.
امجد که این روزها در فرانسه به سر میبرد در تازهترین موضعگیریش از روحالله زم که نقش برجستهای در پدید آمدن آشوبهای دی ماه 96 و جاسوسی برای دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران و انتقال اطلاعات سردار سلیمانی به تیمهای ترور داشت، حمایت کرد و او را شهید خواند. او همچنین عنوان کرد که مسئول تمامی جنایتها از سال 88، آیتالله خامنهای است.
** واکنش دوستان و شاگردان به استاد
با انتشار سخنان اخیر آیتالله امجد، تعدادی از دوستان و شاگردان وی که در برخی از آنان عالم سیاست نیز تا حدودی با وی همفکر هستند، موضع اخیر وی را نقد کردند.
حجتالاسلام علیرضا بروجردی که ارتباط نزدیکی نیز با بیت امام خمینی (ره) دارد، در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشت: آقای امجدی که از نه سال پیش فتوای تاریخی امام (س) درباره سلمان رشدی را زیر سوال برد تا به امروز، تبدیل به کسی شده است که هیچ شباهتی به آن عارف روشن ضمیری که میشناختم، ندارد. چقدر دلم برای آن امجد دلسوختهای که در کنار مراد و استادم(آیت الله جوادی آملی) از مصائب آل الله میخواند و میگریست، تنگ میشود. صد حیف که فرزند و روزگار، امجدِ ما را از ما گرفت. حیف...
نامه سرگشاده و 4 سوال دوست قدیمی محمود امجد از او/ عینکی که پسرتان به چشمتان زده را بردارید؛ جانیان را به جای مظلوم نشاندید
حجتالاسلام علی اکبر نوری از دوستان قدیمی آقای محمود امجد در نامهای ضمن انتقاد شدید از اظهارات اخیر او، تاکید میکند که این سخنان، نشاندن جانیان به جای مظلوم و ظلم به رهبری بود.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام علی اکبر نوری مدرس حوزه علمیه قم و از دوستان سابق آقای محمود امجد نامه مهم و منتقدانهای خطاب به او نوشته است که متن کامل آن در ذیل منتشر میشود:
بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای محمود امجدی
سلام علیکم
عرایض بنده از سر غفلت و فراموشی محبتهای جناب عالی به حقیر و دهها و صدها طلبه و دانشجوی دیگر و حشر و نشر با شما و استفاده از درس و استماع منبر و روضهتان نیست؛ آن حقوق به جای خود محفوظ ولی این راهی که شما از بیش از بیست سال قبل، درپیش گرفتید و الآن به ترکستان اتحاد موضع شما، با مواضع سران کفر اروپایی درموضوع جاسوس و نوکر بیگانگان و هماهنگکننده همه اشرار ضد اسلام و جمهوری اسلامی روح اللهزم منتهی شده است. و در آن به طور مستقیم چشم و چراغ اهل ایمان، و مایه امید مستضعفان، و خار چشم دشمنان اسلام، ومظهر معزّالمومنینی و مذّل الکافرینی امام زمان علیه السلام وعجلالله تعالی فرجهالشریف، مقام معظم رهبری را هدف گرفتهاید، بنده را واداشت که چند جملهای با شما صحبت کنم.
شاید برای کسانی که شما را از دور میشناسند عجیب و تازه باشد ولی برای کسانی که از نزدیک باشما معاشرت داشتهاند نه تازه است نه عجیب. مشابه این مواضع از بیش از بیست سال قبل در منزل شما توسط فرزندتان محمد آقا و دوستان و همفکرانش تقریباً بدون رودبایستی و ملاحظه نسبت به حضرت آقا مطرح میشد و بعضاً به گوش شما هم میرسید.
برخورد حضرت آیهالله خوشوقت با شما و مخالفت ایشان با کاندیدا شدن فرزندتان محمدآقا برای نمایندگی مجلس در لیست جناح چپ و آقای مهدی کروبی و در نتیجه جداشدن شما از ایشان و سپس مواضع شما برعلیه ایشان که اشاره فهمها آنرا میفهمیدند یک نمونه است از سابقه دراز طرز تفکر شما.
جدا شدنتان از جلسه هفتگی فضلای کرمانشاهی و جدا شدن آنها از شما نمونه دوم است؛ بنابراین شما تازه به این موضع نرسیدهاید، آنچه تازه است تصریح به این موضع و تقابل علنی درفضای مجازی است.
ای کاش وقت میگذاشتید و میدیدید و میشنیدید که دشمنان اسلام و این آب و خاک چقدر از موضع شما شادمان و در مقابل چقدر دل خانوادههای شهدا و کسانی که از همه چیز خود برای نظام مایه گذاشتهاند را به درد آوردید.
بنده چند سوال را محضرتان مطرح میکنم امید است تأمل در این سوالات برای شما تنبهی و برای کسانی که از موضع شما رنجیده شدند تسلایی باشد.
سوال اول
اغلب کسانی که با حوزه و روحانیت سر و کاری دارند، از مواضع آیتالله بهجت و آیتالله بهاءالدینی و آیتالله خوشوقت و آیتالله حسن زاده آملی و آیتالله جوادی آملی و علامه مصباح یزدی نسبت به مقام معظم رهبری آگاهاند و جنابعالی دربسیاری از منابر و جلسات با امی و خاطرهای و حرفی و نقلی از آیتالله بهاءالدینی و آیتالله بهجت رحمتالله علیهما، مجلس را متبرک و مزین میکردید و اصولاً بخش عمدهای از جاذبه شما برای جوانان چه حوزوی چه دانشگاهی به خاطر این بود که روح و جانشان از طریق شما با افکار و نصایح این قلههای عرفان و علم و عمل پیوند میخورد، حال آیا درست است که کسی با نام این بزرگان در دل جامعه جا باز کند و شهره آفاق شود و سپس ناباورانه همه را به موضعی در تقابل صدوهشتاد درجهای با موضع اساتید خود دعوت کند؟
سوال دوم
اگر جنایتکارانی دزدانه در جایی امنیت کشور و مردم را مورد تهدید قراردادهاند، بر اساس وظیفه شرعی و قانونی در کمترین زمان ممکن آنان را شناسایی و دستگیر و به محکمه تحویل میدهند و در نهایت حکم دادگاه است که درباره آنان اجرا میشود، حال به چه حسابی از نظر شما نظام و مسئولان نظام باید پاسخگو باشند ولی جنابعالی که با نقش موثر فرهنگی و تبلیغی خود که عده کثیری را به کسوت سربازی نظام درآورده و عده بیشتری را با سخنرانیهای خود در مسیر خدمت به نظام در نهادهای مختلف مصممتر کردهاید، نباید پاسخگو باشید؟ به نظر خودتان این دوگانگی عجیب نیست؟
سوال سوم
میگویید ایشان از فلان تاریخ مسئول همه خونهایی است که ریخته شده؛ عرض میکنم چرا ایشان را مسئول نجات کشور عزیز لبنان اشغال شده از زیر چکمههای رژیم جعلی و نژادپرست اشغالگر قدس نمیدانید؟
چرا ایشان را مسئول نجات کشور سوریه و مردم مسلمان و مسیحی و سنی و شیعه آن از چنگال آمریکا و متحدان اروپایی و سران کشورهای عربی که از تمام میراث عظیم غیرت و شجاعت و تعصب ملت و قوم بزرگ عرب فقط یک روسری قرمزرنگ را ارث بردهاند معرفی نمیکنید؟
چرا ایشان را مسئول نجات کشور عراق و عتبات عالیات که داعش آمریکا ساخته که تا چهل کیلومتری بغداد وحرمین کاظمین پیشروی کرده بودند، خطاب نمیکنید ؟ همه حتی دشمنان میدانند اگر نبود درایت و شجاعت امام خامنهای و سردار رشیدش سلیمانی و فداکاری سربازان غیور پاکستانی و افغانستانی و ایرانی و عراقی و لبنانیاش، الان کشور عراق دربست دراختیا ر داعش (مینویسم داعش ولی شما بخوانید آمریکا و اسراییل و آل سعود بدتر از صهیونیستها) بود و چه بسا زبانم لال به جای یک بقیع ویران درمدینه چهار بقیع در کربلا و نجف و کاظمین و سامرا داشتیم.
چرا ایشان را مسئول جلوگیری از این فجایع نمیشمارید؟ چرا ایشان را مسئول حفظ جان و مال و ناموس دهها هزار مسلمانان محبّ اهل بیت و شیعیان که قطعاً در صورت تسلط داعش سرشان در کربلا و نجف و کاظمین درحرم و صحن و سرای ائمه علیهمالسلام از بدن جدا میشد خطاب نمیکنید؟
سوال چهارم
شما تمام کسانی که در این چهل سال کشته شدهاند را مظلوم میدانید. جناب امجدی در این چهل سال لیست بلند بالایی از سران ارتش ستمشاهی و فرماندهان حکومت نظامی گرفته تا عناصری از سازمان منافقین خلق و منفجرکنندگان حزب جمهوریاسلامی و قاتلان شهید بهشتی و یارانش و انفجار نخستوزیری و شهادت رجایی و باهنر و انفجار دادستانی و شهادت شهید قدوسی و عوامل شهادت شهدای محراب و کسانی که پاسداران را شکنجه کردند و سوزاندند و در سر سفره افطار حزباللهیها را کشتند و در کوچه و خیابان و مغازه بیش از دوازده هزار نفر را به جرم ریش داشتن و پاسدار بودن کشتند و تا عناصر براندازی از حزب توده و عناصری از کومله و دمکرات که پاسداران را جلوی پای عروس و دامادشان سربریدند تا برسد به ریگی که آن همه از پاسداران و مردم عادی هم مذهب و هم استانی خود را کشت و عوامل شهدای هستهای و و و و در این چهل سال لیست بلند بالایی از این جانیان به سزای اعمال جنایتکارانه خود رسیدند؛ عدهای از این جنایتکاران (البته به قول شما شهیدان و مظلومان) در زمان رهبری امام رضوانالله علیه و عدهای در زمان رهبری حضرت آقا به سزای اعمال خود رسیدند جنابعالی در دو کلمه برای این جنایتکاران آن هم برای همهشان حکم شهادت به معنای مظلومیت صادر میکنید؟ فکر نکردید با این حرف چه حقکشی بزرگی کردید؟ لازمه حرف شما ظالم بودن صدها قاضی و دادستان و دادگاه است؛ آیا چنین قضاوتی که با دو کلمه هزاران جانی را تبرئه و مظلوم معرفی کند و صدها دادستان و قاضی و محکمه را یکجا ظالم معرفی میکند در جای دیگری سراغ دارید؟
فرضاً روحالله زم جاسوس برانداز و تحریککننده شنوندگان و بینندگان رادیوها و تلویزیونها و کانالها و شبکههای اجتماعی برای به خیابان ریختن و کشتن و آتشزدن حکمش اعدام نباشد و مظلوم کشته شده باشد؛ آیا هیچ منصفی یک مورد و یک قضیه را به چهل سال تعمیم میدهد؟ جناب آقای امجدی گمان نمیکنم پاسخ صحیح به این سوالات چندان مشکل باشد.
جسارت حقیر را ببخشید که این مطلب را خدمت شما عرض میکنم ؛ فقط یک شرط دارد و آن این است که آن عینکی که فرزندتان محمدآقا و همفکرانش به چشم شما زدهاند را عوض کنید. شما بهتر از ما میدانید که در گذشته و در زمان حال چقدر فرزندان در تغییر مسیر پدران نقش داشتهاند؛ احتمال بدهید هر قدر هم که احتمال ضعیف باشد ولی چون محتمل (تحت تاثیر قرارگرفتن) بسیار مهم است جناب عالی یکی از آن پدران باشید.
درپایان برای شما و خودم و همه اهل ایمان طلب عاقبت به خیری میکنم. و از اینکه در آستانه سالگرد شهادت سردار دلها که شهاتش دل همه را سوزاند واشکها را جاری کرد با این سخنان دلهایی را سوزاندید و جانیانی را مظلوم و شهید معرفی و با این سید مظلوم با این لحن و بیان سخن گفتید، اظهار تاسف میکنم.
دوست قدیمی سید علیاکبر نوری
منبع: تسنیم
استاد امجد آن روز کجا و محمود امجد امروز کجا؟
محمد علی آهنگران در کانال تلگرامی خود نوشت: تمام آنها که مرا از بیست و پنج سال پیش تاکنون از نزدیک می شناسند به عمق رابطه عاطفی و معنوی من با آیت الله امجد واقفند. من از ۱۳ سالگی از زمانی که در منزل مرحوم آیت الله بهاالدینی ایشان را دیدم از هیچ کسی به اندازه ایشان در زندگی معنوی و علمی ام متاثر نبودم. البته همچون من بسیار بودند جوانانی که به شوق کسب معارف الهی و تعالیم اهل بیت و فیوضات معنوی ملازم و همراه ایشان می شدند.
من با توصیه و هدایت ایشان مسیر طلبگی را انتخاب کردم و به معنویت و اخلاق علاقمند شدم او بود که دین را در نظرم شیرین و خواستنی کرده بود. او بود که مبانی نظری و دیدگاههای اجتماعی اسلام را به من آموخت و اولین بار سوالاتم پیرامون نگاه اسلام به جامعه و حکومت را با اتقان و اطمینان پاسخ گفت. اصلا او بود که مرا با ولایت فقیه و شخص آیت الله خامنه ای آشنا کرد. از روزهایی که در مدرسه حجتیه قم با آقای خامنه ای رفیق و هم بحث بودند اصلا خود ایشان به من گفت خامنه ای ذره ای منیت و دنیا طلبی در وجودش راه ندارد. اصلا خودش به من می گفت دشمنان خامنه ای را لعنت می کند. از خود ایشان شنیدم که به نقل از مرحوم آیت الله العظمی بهجت گفتند بهتر از آقای خامنه ای برای رهبری جمهوری اسلامی نداریم. از خود ایشان شنیدم که در جریان انتخاب مرحوم آیت الله منتظری به قائم مقامی رهبری، چگونه مرحوم آیت الله العظمی بهاالدینی با این انتخاب مخالفت کردند و به ولایت و رهبری آیت الله خامنه ای بشارت داد.
روز ثبت نام در انتخابات خبرگان ۹۴ از خودش شنیدم که می گفت برای حمایت از رهبری وارد صحنه انتخابات شده است. بعد از شهادت حاج قاسم خودش گفت شهید سلیمانی امتیازش معنویت و روحانیت و محاسن اخلاقی اش بوده کسی در تشییع جنازه اش شرکت کند انشالله اهل نجات است!
حال چه شده که به کسی که گرای ترور حاج قاسم را در امدنیوز میداد و با الفاظ توهین امیز او را سردار کودک کش یا حاج “قایم” سلیمانی میخواند امنیت کشور را به خطر انداخت به بزرگان و علما و انسانهای شریف جسارت و اهانت می کرد لقب شهید دهد؟! آیا اطلاق شهید به کسی که در توهین به امام خمینی و ارزشهای انقلاب از هیچ کوششی فروگذار نکرد خروج از مسیر عدالت نیست؟ مگر همین سردار شهیدی که شاخصه اش به گفته شما روحانیت و معنویت و محاسن اخلاقی بوده نگفت : «نسبت به امام ما کسی را نداریم در هیچ بعدی از عالم اسلامی مثل مقام معظم رهبری، اشبه به امام.» چطور ممکن است با آن سوابق دوستی دیرینه با رهبر انقلاب او را مسئول خونها و کشته ها در طول ۴۰ سال بداند؟!
چطور ممکن است کسی که مخالفین رهبری آیت الله خامنه ای را لعن می کرد امروز در رسانه های امریکایی و سعودی و اسراییلی بر سر دست گرفته شود تا رهبر انقلاب را جهنمی توصیف کند و دعوت به توبه نماید. آیا این خروج از مسیر عدالت نیست؟.
من آقای امجد امروز را اصلا نمی شناسم با استاد امجدی که شاگردش بودم از اینجا تا ثریا فرق کرده. دلم برای استاد امجد ظهر دوشنبه دبیرستان شهید مطهری عصر چهارشنبه مدرسه عالی ، شبهای قدر کوی دانشگاه، منزل خیابان بخارست، حسینیه کوهسار و امامزاده صالح تنگ شده استاد امجد آن روز کجا حضرت محمود امجد امروز کجا ؟
من به اشتیاق معارف اهل بیت با ایشان همراه و به ایشان دلبسته بودم. میخواستم راه بهشت را از راهنماییهای ایشان بیابم. با همه انتقادی که به برخی سیاستهای حکومت و نظام دارم اما دنبال ساختار شکنی و ضدیت با اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی و ولایت فقیه نبودم و با دشمنان نظام آشتی و میانه ای ندارم . افسوس که در حضرت محمود امجد امروز بیش از ازادگی و حریت و معنویت و عدالت، تاثیر پذیری از عناصر ضد انقلاب و دشمنان بیمار دل جمهوری اسلامی میبینم آیت الله امجد دیروز برای من آیت خدا بود امروز اما راه و نشان دیگری را شاهدم.
این چند خط را با اشک و درد و حسرت نوشتم
افسوس صد هزار افسوس
سقوط یک شیخ از ارتفاع
امین توکلی زاده، فعال رسانهای در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
سالها برای درس آموزی از حاج آقای امجد پای منبرش نشستیم و چقدر در لیالی قدر با او گریستیم. تهران بدون حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی، آیت الله خوشوقت، آیت الله حق شناس ، استاد فاطمی نیا و حاج آقای امجد برایمان قابل تحمل نبود و هر کدام به نوعی جانی دوباره به روح خسته مان می داند تا سال ۸۸ سال که فتنه فرا رسید غبار همه جا را گرفته بود و فقط با خورشید ولایت می شد راه را پیدا کرد نور ستاره ها کفایت روشنایی راه برای خودشان را هم نمی داد.
ولی امام امت درخشان تر از دیروز و با صلابت تر از همیشه بود و نوبت نخبگان و علما بود که به این شک و تردید ها پایان دهند علمای روشن ضمیر و انقلابی به رسالت خود عمل کردند و با تمام وجود به میدان آمدند ولی برخی دیگر با سکوت و نجوای تردید مردم را در فتنه رها کردند.
فتنه یک امتحان بزرگ بود که همه را غربال می کرد. آن روزها محمدامجد، مهدی هاشمی و روح الله زم جزء فعالین فتنه بودند پسران شیوخی که هر کدام به نحوی از مسیر ولایت دور افتاده بودند و برخی در حال تدارک برای ایستادن در برابر نائب امام زمان بودند .
دلمان برای استاد اخلاق می سوخت باورمان نمی شد او بر خلاف درس هایی خودش حرکت کند او یک بار همین امتحان را در مسجد کوی دانشگاه سال ۷۸با قبولی داده بود، ولی حالا اصحاب فتنه را صدیق می دانست و برای آنها دعا می کرد. حرم امام زاده صالح که می توانست نقش مسجد کوی دانشگاه سال ۷۸ را داشته باشد شده بود پاتوق اصحاب فتنه، و البته مردم تحمل نکردند و با تشدید اعتراض های مردمی به شیخ مجبور به ترک این مکان مقدس شد. چه شده بود که استاد از شاگردان خود باز مانده بود چرا امجد سال ۸۸ توان تشخیص سال ۷۸ را نداشت.
عده ای از دلسوزان دست نکشیدند جلسات متعددی با برخی از آقایان مثل ایشان برگزار کردند، کاشف به عمل آمد برخی از فتنه گران از جمله مهدی هاشمی برنامه ریزی ویژه ای برای بیوت آقایان ترتیب داده اند و مرتب با تزریق اطلاعات غلط و نشان دادن عکس جنازه و ضرب وشتم و درگیری و نامه نگاری های هدایت شده سعی در تحریک آنها دارند .
علت منبرهای فتنه انگیز و سکوت های طولانی تا حدی معلوم شد ،کودکان دیروز بزرگ شده بودند و پدران پیر و تسلیم فرزندان . عده ای از دلسوزان شروع کردند با برخی از آقایان ارتباط گرفتن و دادن اطلاعات واقعی البته تفاوت کار این بود که زحمت این عزیزان منحصر می شد به چند جلسه وکار حلقه های اطراف و فرزندان ناخلف شبانه روزی و مستمر بود .
با شیخ امجد جلسه ای مفصل برگزار شد و آنقدر استدلال وسندآوردند تا ایشان قانع شد ولی در نهایت شیخ شرطی محالی گذاشت، او گفت اگر محمد ما را متقاعد کردید من قبول می کنم همه متعجب بودند آخر چرا شیخ تسلیم فرزند خود و حلقه اطرافیان شده شیخ دلیل متحیر کننده تری آورد. او گفت من به محمد نان حلال داده ام امکان ندارد دروغ بگوید، سست بودن دلیل شیخ بر همه آشکار بود و محمد را هم همه می شناختند او از مبنا دچار انحراف بود البته حضور مداوم محمد هاشمی و اظهار ارادتمندی و خاکساری و مرید و نژاد بازی او هم بی تاثیر نبود و حتی یک دهه محمد امجد و محمد هاشمی منبر می رفتند و حاج آقا شده بود پا منبری اینها.
شیخ دیکتاتوری موسوی در مقابل رای اکثریت مردم را نمی دید، ایستادن او را در برابر قانون را نمی دید، ولی خطای یک پاسبان و درجه دار را در برخورد با آشوبگران اغتشاشگران را فریاد میزد .شیخ به چشم خود می دید که خیابان ها را ضد انقلاب اشغال کرده و پشت امثال او منافقان و قاتلان هزاران انسان بی گناه پنهان شده اند ولی سکوت می کرد او در برابر تهمت تقلب به نظام اسلامی مظلوم سکوت می کرد،شیخ قدرت تشخیص خود را به به حلقه اطرافیان خود و پسرش محمد واگذار کرده بود و افکار آنها را فریاد می زد یک روز تشکیل حکومت اسلامی پیش از ظهور را رد می کرد و روز دیگر و در رفتاری متناقض اصرار بر حضور درانتخابات مجلس خبرگان را داشت و وقتی رد صلاحیت شد مثل میر حسین بجایی اعتراض قانونی با صدور بیانیه برعلیه نظام به انحراف ادامه می داد یک روز از سیاست دوری می کرد روز دیگر حامی حسن روحانی می شد و توافق برجام را تبریک می گفت و این اواخر هم در فرانسه برای مرگ امیر ارجمند منافق پیام تسلیت صادر کرد و کنار برادر فتنه گر او بر علیه جمهوری اسلامی بیانیه صادر کرد.
ولی حرمت شیخ را نظام حفظ کرد ، با توصیه شاگردان و مریدان انقلابی شیخ و برخی از اعضا بیتش سعی شدمحمد هاشمی و محمد را از شیخ دور کنندولی محمد اورا رها نمی کرد به مالزی و فرانسه که رفت اوضاع بدتر شد اندک دسترسی های شاگردان دیروز و دلسوزان امروز او هم قطع شد وهر چند مدت یکبار پیامی از شیخ صادر می شد که مایه افسوس بیشتر می شد ولی واقعا مظلوم تر این انقلاب نداریم در همان ایام فتنه، او همچنان از عواید امام زاده بهرمند بود و وقتی همسر ایشان درسال ۸۸ به رحمت خدا رفت در سرداب امام زاده با احترام دفن شده و خودرو و تمام امکانات برای ایشان حفظ کرده بودند تا مبادا شیخ احساس بدی کند ولی فایده ای نداشت نجواهای شیطانی فرزند ناخلف و حلقه مشاورین منحرف را با هیچ چیز نمی شد جبران کرد .
امروز وقتی فیلم سقوط شیخ را از آن ارتفاع به این مقام پست دیدم احساس کردم او دیگر حاج آقا امجد نیست هر چه به صورتش نگاه کردم کمترین اثری از نورانیت آن شبهای قدر ندیدم و چقدر چهره اش درس آموز شده. داستان امجد داستان تکراری تاریخ است. داستانی عبرت آموز از انحراف یک عالم که تسلیم مشاوران و فرزند منحرف خود شده البته راه توبه باز است شاید شبی شیخ راهی مسجد شود و توبه نصوح کند ولی با دلهایی که منحرفشان کرد چه می کند.
فساد و انحراف علما را جبران کردن سخت و دشوار است خدا عاقبت همه ما را بخیر کند.
دردنامه خسروپناه در واکنش به اظهارات آقای امجد
عبدالحسین خسروپناه، استاد فلسفه در کانال تلگرامی خود نوشت:
به نام خالق عادل جبار
رهبرا سید علی جان، وقتی سخنان زهرآلود ولایتمداران دیروز را شنیدم؛ گریستم و دردنامهای نوشتم.
آقا جان تنهایت نمی گذاریم و تنها نیستی.
رهبرا غربت علی تکرارپذیر نیست؛
بگذار هر چه می خواهند بگویند
و از ظالم دفاع کنند و جای شهید و جلاد را تغییر دهند؛ اما حق پنهان نمی ماند.
مولانا دوستان دیروز به صف دشمنان پناه برده اند؛ آن هم در کشوری که پناهگاه منافقان جنایتکار بود و اینک با شمشیر زهرآلود زبانشان بر شما می تازند.
عجب روزگاری است حاج قاسم روستایی با زهد و پارسایی و بصیرت و رشادت و مجاهدت به عالیترین سعه وجودی عارفانه می رسد و فیض شهادت می یابد و آن شیخ حوزوی عارف دیده، با سادگی و تاثیرپذیری از فرزندش در صف دشمنان انقلاب قرار می گیرد و همانند اهل نفاق سخن می راند
خدایا عاقبت ما را ختم به خیر کن
الهی ما را در مسیر مکتب سلیمانی قرار بده
معبودا مرگ ما را شهادت در راه ولایت سید علی نائب امام عصر عج قرار بده؛ آنگونه که حاج قاسم خواست.
والسلام سربازت عبدالحسین
منبع : خبرگزاری مشرق
بیانیه ای عبدالقائم شوشتری پیرامون سالکان بی بصیرت و سخنان اخیر شیخ محمود امجد
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
خدمت جوانان عزیز چند توصیه مهم دارم که ان شا الله مرضی خداوند متعال باشد
عرفان همان عمل به واجبات و ترک محرمات است و طریقت حقه اسلام همان عمل به شریعت مقدس است که ما را به حقیقت رهنمون میکند و عارف باید عاشق الله و آل الله باشد و در تمام امور و اعمال خود خالص و مخلص
عزیزان نایب عام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان غیبت کبری مراجع بزرگوار تقلید هستند البته با همان شرایطی که خود آن حضرت مرقوم نمودند
که نظر این حقیر جدای از دیدگاه شخصی متاثر از کلام بزرگانی بوده است که محضرشان تلمذ نمودم که برخی معروف و برخی گمنام بودند متفقا اشاره آنها به آیت الله العظمی سید علی حسینی خامنه ای بوده و هست
جوانان عزیز باید تاریخ را خواند و از آن عبرت گرفت البته تاریخ کم ندارد از این عبرت ها امثال طلحه و زبیر و در عصر ما نویسنده کتاب ولایت فقیه که ۷۰۰ صفحه در تایید ولایت فقیه نگاشت و بعد از آن مقابل ولی فقیه ایستاد و میدانید که چه شد
تا آنجای که میدانم شاگردان مکتب علامه طباطبایی و آیت الله محمد تقی بهجت و آیت الله سید رضا بهاالدینی که در محضرشان افتخار شاگردی و تلمذ داشتم آن شاگردان عارفانی انقلابی و بعضا شهیدانی بزرگوار بودند
مختصرا عرض کنم که روزی خدمت آیت الله بها الدینی رسیدم در زمان عزل قائم مقام و حقیر نگران شرایط آن روز ها بودم و آیت الله بها الدینی فرمودند نگران نباش امام زمان در زیر عبایش یاران و نوکرانی دارد در وقت و زمان معین و خاص بیرون میآیند و آقا صراحتا فرمودند آن فرد سید علی حسینی خامنه ای است
در آخر جوانان عزیز از خط امام و رهبری و انقلاب جدا نشوید که این انقلاب ان شا الله در امتداد ظهور خواهد بود و باز عرض میکنم که در این زمان به عمار های نیاز هست که یار و یاور نظام ، انقلاب و رهبری باشند.
و من الله التوفیق
عبدالقائم شوشتری
جمعه ۳ جمادی الاول ۱۴۴۲
محمود امجد؛ از تکیه بر کرسی درس اخلاق تا مردودی در امتحان
آقای محمود امجد از جمله افرادی بود که در فتنه ۸۸ تحت تأثیر القائات فرزندش مسیر خود را در این پیچ تاریخی تغییر داد و گرفتار ظاهر سرسبز و فریبنده فتنهگران شد.
ورود حضرت آدم(ع) به این دنیای خاکی نتیجه یک آزمون الهی بود و در پی این حادثه بزرگ، پای او و همه ابناء بشر به دنیایی پر از ابتلاء و امتحان باز شد. از آن روز به بعد هر کسی که چشم به جهان میگشاید تا لحظه آخری که در اینجا نفس میکشد در معرض این امتحانات است.
چه بسیار افرادی که در طول عمر خود امتحانات سختی را با نمره قبولی پشت سر گذاشتند اما در انتهای کار با امتحانی کوچک سرنوشتشان تغییر کرد، همچنین کم نیستند افرادی که در مقابل این گروه مسیر زندگی را دگرگونه طی کردند. هنر آدمی در این است که تا پایان این سفر در صراط مستقیم حرکت کند. شاید به همین دلیل است که بسیاری از بزرگان و اهل معنا مهمترین دعا را «عاقبت به خیری» میدانستند و همگان را نسبت به اهمیت این مسأله توجه میدادند.
فتنه سال 88 یکی از آن گردنههای صعب العبور زندگی در دوران معاصر بود؛ برخی از افرادی که در دوران مبارزه با طاغوت سوابق درخشانی داشتند و از فتنههای رنگ به رنگی که در سالهای آغازین انقلاب وجود داشت، نیز به سلامت عبور کردند، در دام این فتنه جدید گرفتار شدند و ظاهر سرسبز آن فریبشان داد.
آقای محمود امجد نیز از جمله افرادی بود که تحت تأثیر فرزندش مسیر خود را در این پیچ تاریخی تغییر داد. آن روزی که عارف روشن ضمیر مرحوم آیت الله خوشوقت طلاب را از حضور در درس اخلاق وی نهی میکرد بسیاری متوجه چرایی آن نشدند و زمانی که مرحوم آیت الله ممدوحی سخنان صریح تری را درباره او به کار برد هنوز خطر انحراف آقای امجد برای بسیاری مکشوف نشده بود.
او که به شاگردی علما و عرفای بزرگی شهرت داشت و خود را همواره یار و یاور انقلاب، امام(ره) و رهبر معظم انقلاب نشان میداد، کم کم روحیه ولایتمداریاش رنگ باخت و راه دگر در پیش گرفت.
کسی که به گفته اطرافیانش به منظور حمایت از حضرت آیت الله خامنهای از قم به تهران هجرت کرد و در مسجد کوی دانشگاه مشغول تربیت دانشجویان خط ولایت شد، به یکباره جلسات درس اخلاق خود را به نشانه اعتراض تعطیل کرد و با فتنهگران هم نوا شد.
از آنجا که باور این مطلب بر یاران و دوستان وی گران بود، برخی سعی کردند که عملکرد او را توجیه کنند و همه این وقایع را جو رسانهای و سوء استفاده تبلیغاتی میدانستند و این رویداد را در راستای پروژه مشروعیت بخشی به جریان فتنه، تحلیل میکردند.
البته طبیعی بود که باور تلون مزاج شخصیتی همچون آقای امجد برای بسیاری سخت بود. کسی که میگفت «من بدخواه آیتالله خامنهای را لعن میکنم» و بارها و بارها نظرات و تأییدات بزرگانی همچون آیت الله بهاءالدینی درباره رهبری را برای مردم نقل میکرد.
برخی از شاگردان آقای امجد میگویند که در جلسات متعدد میگفت «باید این سید (آیتالله خامنهای) را دعا کنیم که بار به دوش اوست» و تأکید داشت که «ما هر وقت مشکلی داریم، برای این سید دعا میکنیم».
شاید هنوز نزدیکان او این توصیهاش را فراموش نکرده باشند که«ما سه چیز را هرگز نباید رها کنیم؛ نظام اسلامی، مقام رهبری و وحدت کلمه» اما ای کاش کسی که معترف بود که«کارشناس سیاست نیست و این وادی هزاران بطن دارد پس در اظهارنظرها باید با احتیاط وارد شد» خود عامل به آن بود؛ نه قائل.
پیامبر اکرم(ص) میفرماید «اِنَّ العِلمَ يَهْتِفُ بِالعَمَلِ فَاِن اَجَابَهُ وَ اِلَّا اِرتَحَلَ عَنهُ» علم، عمل را ندا مى كند اگر جواب نداد از وجود عالم كوچ مى كند. ای کاش آقای امجد حداقل این حدیث شریف را نصب العین خویش میکرد تا امروز شاهد طرفداری چشم و گوش بسته او از نیما زم نبودیم.
آقای امجد؛ با چه توجیهی کسی که دستش تا مرفق به خون بیگناهان آلوده و به ملتش خیانت ها کرده را «مظلوم» میخوانید؟! و خود را عزادار کسی میدانید که اعتراف به ارتباط با سرویسهای جاسوسی دشمن کرده است و حتی ابایی نداشت که بگوید محل تردد حاج قاسم عزیز را به آنها گزارش میداد.
شما که روزی کعبه آمال بسیاری جوانان پر شور انقلابی و ولایی بودید، چرا جلاّد را با شهید اشتباه گرفتید؟!
از شما انتظار نداریم که مثل گذشته سنگربان جبهه ولایت باشید اما لااقل انتظار میرفت که بیش از این لب به هتاکی و تهمت علیه رهبر عزیزمان نگشایید. شاید شهید سلیمانی عزیز این روزها را میدید که در وصیتنامه خود خطاب به علما و مراجع معظم نوشت که «من حضرت آیت الله العظمی خامنهای را خیلی مظلوم و تنها میبینم».
البته پای علم ولایت ماندن سخت و پرهزینه است و تنها کسانی میتوانند تا آخر در این راه باشند که همچون سردار دلها یک عمر مجاهدت را به جان بخرد و این میثاقنامه را با خون خود امضاء کند.
منبع: خبرگزاری رسا
مراقب باشید خون شهدا دامن گیرتان نشود
استاد حوزه علمیه قم خطاب به آقای امجد گفت: توبهای که به مقام معظم رهبری پیشنهاد میدهید حکایت پیشنهاد توبه خوارج به امیرالمومنین(ع) است.
حجت الاسلام کفیل از اساتید حوزه علمیه قم نسبت به اظهارات کج اندیشانه محمود امجد واکنش نشان داد.
وی گفت: آقای امجد ایمانش را زیر پا گذاشت و شروع میکند از عاقبت به خیری سخن گفتن؟! با هوای نفس خویش به مقام معظم رهبری توهین میکند.
حجت الاسلام کفیل تأکید کرد: فرمایشات مقام معظم رهبری طی همه این سالها موجود است، مقایسه کنید با سیره و کلام معصومین. کجای این بیانات ذرهای خلاف کلام و سیره معصومین است؟ کجا ذرهای بر اساس احساسات گفته شده است؟
استاد حوزه عنوان کرد: حرفهای آقای امجد بگونهای است که یک مسلمان معمولی (غیر عالم) هم اینگونه بی محابا حرف نمیزند. گویی نه از قرآن اطلاع دارد نه از تاریخ اسلام.
وی با بیان اینکه متاسفانه آنهایی که باید بیایند در صحنه و از مقام معظم رهبری دفاع کنند، خوب دفاع نمیکنند، تصریح کرد: بعد از اعدام این شخص خبیث افرادی که قلم و رسانه داشتند باید حمایت و تشکر میکردند از این اقدام تا دیگران به خود اجازه ندهند از این [ملعون] قدیس بسازند [و بعد هم آقای امجد].
حجت الاسلام کفیل افزود: خدا به این افراد [منحرف] فرصت بدهد که در پیشگاه مردم عذرخواهی کنند و توبه کنند که قرآن را دستاویز دیگران قرار ندهند.
وی خطاب به آقای امجد تصریح کرد: توبهای که به مقام معظم رهبری پیشنهاد میدهید حکایت پیشنهاد توبه خوارج به امیرالمومنین(ع) است؛ اگر حرفهای شما اسباب انحراف افرادی شود خون شهدا دامنگیر شما میشود.
منبع: خبرگزاری رسا
غم هجران انصاف
✍ محسن مهاجرنیا
امروز فرصتی شد تا صوت انتقادی و شگفت آور جناب حاج آقای امجد استاد اخلاق را از اینستاگرام گوش کنم.
گوش دادن آن سخنان از یکی از شاگردان امام راحل رضوان الله تعالی علیه برایم بسیار رنج آور بود. چون آن بیانات اگر چه از دهان ایشان بیرون می آمد ولی از جایگاه ایشان برنمی خاست.
سال ها پیش وقتی فلسفه و اخلاق سیاسی ابوعلی مسکویه را می نوشتم دریافتم که مسکویه از پایگاه اخلاق برای سخت ترین بحران سیاسی قرن پنجم اولین کتاب اخلاقی را به مثابه نسخه شفابخش نوشت و درآغاز دوره مدرن جناب ماکیاولی هم از پایگاه سیاست برای شفای «بحران اخلاقی سیاست» کتاب شهریار را نگاشت. من تا قبل از این ، بیانات انتقادی جناب امجد را در ادامه راه مسکویه رازی برای اصلاح ملک و ملت می دیدم و از سال 1388 آن سال سرمایه سوز ، که شیب انتقادی ایشان تندتر شد باز رویکرد اصلاحی بر گفتمان ایشان حاکم بود اما بیانات جدیدشان، رویکرد نوینی است که حضرت ایشان نه از پایگاه اخلاق که از «پایگاه سیاست» به نقد سیاستمداران کشور برخاسته است.
این وجیزه را نه در نقد ایشان بلکه دلنگاشته ای است در غم هجران انصاف !!
انصاف زیباترین چهره دوست داشتنی بود که در هم نشینی با قسط و عدل ، مروت ، بخشندگی و شفقت،شرافت، رحمت،مهر، محبت،فرزانگی وعطوفت،ادب،فضیلت،شجاعت، وقارومتانت، درخشش بیشتری داشت.
خدارحمت کند ارسطو پیرمرد قدخمیده یونانی را که می گفت «انصاف» راه حل همه بن بست ها و بی راهه هاست.
و خد بیامرزد مرحوم شیخ انصاری دزفولی را وقتی در مباحث قطعی فقه دستش از دلایل کوتاه می شد به دامن « انصاف» پناه می برد.
و خداوند پیرخمین را غریق لطفش کند که با همه وجودش معتقد بود که اگر هیچ دلیل روایی بر اثبات نیابت فقیه از امام عصر(عج) نباشد « انصاف» آن است که عقل به ضرورتش تک داور است. همو از صادق آل الله نقل کرد که« فَاِنِّى قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَاِذَا حَکَمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یُقبَلْ مِنهُ فَاِنَّمَا استخَفّ بِحُکْمِنَا وَ عَلَینَا رَدٌّ وَ الرَّادُّ عَلَینَا کَالرَّادُّ عَلَى اللّهِ»
اما اینک جناب « انصاف» بعد از کسالت طولانی از میان ما رفت.
و در فراقش اساتید اخلاق ،همه مخالفان و منافقان و براندازان و آدم کشان چهل ساله انقلاب اسلامی را مظلوم و شهید می نامد.
جناب روح الله زم که همه «اهل انصاف» تلاش های او را به قصد سرنگونی این نظام مظلوم می دانستند و خودش هم در «آمد نیوزش» به این حقیقت معترف بود. او تحت حمایت سرویس های معاندان اسلام، راه ساخت سلاح براندازی و آتش به خیمه اهل خیام را آموزش می داد، ، اینک توسط جناب استاد اخلاق « شهید مظلوم » لقب گرفت.
نمی دانم چه باید گفت... اما دوست دارم سال 1388 را سال نحس انقلاب بنامم و از خداوند ستارالعیوب بخواهم با تندبادی همه خاطرات آن سال نحس را از حافظه تاریخ چهل ساله انقلاب پاک کند همان طوری که عادیان را در آن روز نحس محو کرد (انَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً في يَوْمِ نَحْسٍ) . چه سرمایه های ارزشمندی را تلف کردیم. چه منازعه ای کشور را فرا گرفت و چقدر فشل شدیم. همه اطراف منازعه به حاشیه رفتند.همه دشمن هم شدیم و از همان سال بود که شیب انتقادات دوستان انقلاب در خارج از طراز «
«انصاف» قرار گرفت .
اما انصاف آن است که با میراث امام راحل ، این نظام مظلوم ، که با خون بهترین عالمان وفرزندان شهید این ملت بارور شده است نباید غیرمنصافه برخورد کرد.
انصاف آن است که همه باید کمک کنند تا کاستی ها ، ضعف ها و ناکارآمدی های تنها نظام یادگاراهل البیت(ع) برطرف شود و انصاف آن است که نباید به گونه ای انتقاد کرد که قند توی دل دشمنان آب شود.
دوستان بیائیم با همدلی و هم افزایی «انصاف» را به کشوربرگردانیم.
*******
آیت الله محمد جواد فاضل:
رهبری، دلسوزترین افراد برای حفظ اسلام،حفظ مکتب شیعه و ایران است
آیت الله فاضل لنکرانی در پایان درس خارج اصول نسبت به تهمتهای ناروا به نظام و رهبری اظهار تأسف و انزجار نمود و گفت: تردیدی نیست که امروزه رهبری، دلسوزترین افراد برای حفظ اسلام،حفظ مکتب شیعه و ایران است.
متن سخنان این عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
این روزها متأسفانه یکی از افرادی که در همین لباس خود ما قرار دارند، نسبتهای ناروا، غیر صحیح و بیاساسی را، هم نسبت به نظام جمهوری اسلامی و هم رهبری معظم انقلاب مطرح کرده که خوراک تبلیغاتی فراوانی برای دشمنان اسلام و انقلاب فراهم نموده است.
خیلی باید تأسف خورد از اینکه انسان به این حدّ تنزّل پیدا کند که اینقدر ناروا و بیپایه و اساس صحبت کند.
هر فرد منصفی وقتی مطالب این گوینده را میشنود واقعاً از مطالب کاملاً آشفته، بیپایه و دلیل و اتهامگونه او تاسف میخورد، انسان اگر بخواهد قضاوت منطقی نسبت به اظهارات این فرد کند چنین عناوینی کاملاً در آن مشهود است.
هم نسبت به نظام و هم یک بخش از این نظام که رهبری معظم آن است، آنچه بر این نظام حاکم است دین است، و مردم، امام، روحانیت، شهدا، جانبازان، همگی مجموعه نظام هستند. حالا یک کسی چشمش را ببندد و با هزاران تاسف همین طور بگوید «این مملکت پر از جنایات است» این تعبیر خیلی عجیب است.
البته کسی نمیگوید در این مملکت اشتباه نمیشود، هیچ عاقلی این حرف را نمیزند، نه امام مدعی بودند و نه رهبری مدعی چنین مطلبی هستند، فسادهای مالی و کارهای خلاف شرع در نهادها و بخشهای مختلف هست و کسی هم منکر آن نیست، اما اینکه فردی چشمش را ببندد و بگوید از صدر تا ذیل پر از جنایات است، چه جوابی برای خدا دارد؟ آیا در این مملکت افرادی دنبال تحکیم اسلام نیستند؟ دنبال خدمت به این مردم نیستند؟ دنبال خدمت به اسلام و مستضعفین و فقرا نیستند؟
فقط کارهایی که در این مدت برای فقرا شده و میشود، خدماتی که به مردم شده و میشود بیسابقه است. با وجود این همه تحریمها و دشمنیها و مصائب که آمارش با هیچ دورانی قابل مقایسه نیست. البته مشکلات خیلی زیاد است، ولی اینکه کسی به این نظام تهمت بزند که پر از جنایات است، معنایش اینست که میخواهد نفی حکومت از اسلام کند، یعنی کسی که سخنان این شخص را میشنود اقرار میکند غیر از معصوم هیچ کس نمیتواند حکومت کند. در نتیجه در زمان غیبت، اسلام نمیتواند حکومت کند.
بعد هم اعتراض میکند که چرا همه ساکت نشستند و مهر سکوت به لب زدهاند. بالأخره باید این احتمال را بدهید که دیگران به اندازه شما و بهتر از شما هم میفهمند و هم تقوا دارند و هم آشنایی با مشکلات دارند، ولی اینکه همه چیز را یکباره بشوید و کنار بگذارد و همه را مقصر بداند و بعد بگوید رهبری باید توبه کند، لازمه و صریح کلامش این است که همه علما ومراجع باید توبه کنند، همه آنهایی که امروز در خدمت این نظام هستند و همه مردم باید توبه کنند! آیا این حرف صحیح است؟ این فکری است که هزاران درجه از فکر خوارج بدتر است.
بلا تشبیه میگویم هرچند احدی با معصومین(علیهم السلام) قابل مقایسه نیست، و ما باید اعتقادات را حفظ کنیم، ولی یاد این افتادم که خوارج به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفتند باید توبه کنید. از سخنان این فرد انسان به این مطلب منتقل میشود. این مطالب حرفهای اساسی نیست.
بنده از جهات علمی و غیر علمی این شخص هیچ اطلاعی ندارم، ولی کافی بود همین روایت را از وجود مبارک امام صادق(علیه السلام) درست میفهمیدند که میفرماید: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «ثَلَاثٌ لَا یُغِلُّ عَلَیْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ»، سه چیز است که قلب انسان مسلمان خیانت به آن نمیکند، انسان مسلمان و مؤمن در عمل خیانت نمیکند و سعی میکند عملش را برای خدا خالصانه انجام بدهد، بعد هم میفرماید: «وَ النَّصِیحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ»؛ این دستور پیامبر ماست. آیا «النصیحة لأئمة المسلمین»، یعنی «التهمة لائمة المسلمین» تهمت به رهبر مسلمین؟
شما بعد از ۶۰ ـ ۷۰ سال منبر رفتن نصیحت را اینطور معنا کردهاید؟ «النصیحة لائمة المسلمین» یعنی خیرخواهی کنید، آیا معنای خیرخواهی این است که بگوئیم بعد از ۴۰ سال در تمام این مملکت جنایت است، آیا این خیرخواهی است؟
میگوئید از فتنه ۸۸ هر چه قتل صورت گرفته مسئولش رهبری انقلاب است!
اولاً در مورد فتنه ۸۸ اگر کسی بخواهد منصفانه تحلیل کند -که این ایام هم نزدیک به نهم دی است- اگر رهبری با درایت خودش فتنه ۸۸ را تدبیر نکرده بود امروز این مملکت تجزیه شده و خون صدها هزار بیگناه ریخته شده بود. این چه حرفی است که شما میزنید؟ اگر قضیه داعش را ولایت فقیه و شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی مدیریت نکرده بودند امروز عراق و سوریه و ایران در حلقوم داعش بود. آیا چنین چیزی برای شما خوب بود؟! دشمن دنبال همین بوده است.
من گاهی اوقات درباره داعش و تأثیری که شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی در دفع فتنه آنها داشت فکر میکنم که چگونه آن شهید عزیز با هدایتهای رهبری معظم انقلاب، عراق را از حلقوم داعش بیرون آورد، داعشی که به ۴۰ کیلومتری بغداد و به نزدیکی مرزهای ایران رسیده بود، اینها واقعیتهایی غیرقابل انکار است. اگر داعش عراق را گرفته بود آیا امروز ایران آرامش داشت؟! اینها بودند که تدبیر کردند و توطئه دشمن را در همان نطفه خفه کردند.
این آقا چه جوابی به شهدای مدافع حرم دارد؟ در همین درس خود ما بعضی از فضلا حضور داشتند مثل شهید بزرگوار تقیپور، حدود شش هفت سال درس فقه و اصول شرکت میکرد، بسیار طلبه پرکار، مهذب و مؤثری بود که به جمع مدافعین حرم پیوست و جانش را خالصانه تقدیم دفاع از حریم اهلبیت(علیهم السلام) نمود. آیا شما میتوانید جواب این خونها را بدهید که اسم اینها را جنایت گذاشتی؟
خیلی باید تأسف خورد. من به این شخص توصیه میکنم که صحبتهایش را چند بار بشنود و هر کلمهاش را با این ۶۰ ـ ۷۰ سال منبر و وعظ، مقایسه کند.
من با دیدن حرفهای ایشان باز یاد این قصه افتادم که در همان دوران جنگ یک کسی از شاگردان امام که مراحل علمی بالایی داشت، آدمی که کتاب اخلاق اسلامی نوشته و خودش را معلم اخلاق مطرح کرده بود، گرفتار خودپسندی شد و از ایران رفت و بلندگوی صدام در رادیوی عراق، علیه امام و رزمندگان شد. تو هم الان همینطور میشوی!
اینها باید برای من و شما درس باشد، این درسها همه عنوان علل معدّه را دارد، باید از خودمان مراقبت کنیم، هر روز خودمان را به خدا بسپاریم، مبادا آخر عمرمان اینطور شود.
اگر شما انتقاد داری، انتقادت را خیلی معقول بیان کن، نامه بنویس، اما اینکه از سر تا پا را اسمش را قتل و جنایت بگذاری و اینطوری دندانهای دشمن را علیه اسلام تیز کنی، این شد خدمت به اسلام؟
واقعاً به جای اینکه قدردان این رهبری معظم باشیم، کسی که در این شرایط، آمریکا و اسرائیل و سازمانهای امنیتی را بیچاره کرده و همهشان ماندهاند که چه کنند؟ هر روز یک راه را طی میکنند برای اینکه این نظام را از بین ببرند.
البته به لطف خدا و هدایتهای کلی که امام بزرگوار برای ما به ارمغان گذاشتند ایشان این نظام و کشور را به خوبی حفظ کرده و در این تردیدی نیست. اگر کسی واقعاً در این مسئله تردید کند نمیشود گفت بیانصاف، باید گفت آدمی است که اهل حقد و کینه است.
تردیدی نیست که امروز رهبری، دلسوزترین افراد برای حفظ اسلام، حفظ مکتب شیعه و ایران است، و شیعیان دنیا را و نه فقط خصوص ایران، یک چنین شخصیت مدبّری در مسیر تکامل اداره میکند. هر روز انسان میبیند هزار دشمن اضافه شده است.
در این ۴۰ سال نگذاشتند این کشور آرامش داشته باشد، حتی دارو را هم به روی کشور ما بستند، فروش نفت ما را به صفر رساندند، مشکلات درست میکنند، اما مردم فداکار ما به دستور دین و به دستور رهبر خردمند خود، به خوبی مقاومت کردهاند.
باید دعا کنیم خدای تبارک و تعالی سایه ایشان و همه مراجع بزرگوار را مستدام بدارد و این نظام را روز به روز قدرتمندتر حفظ بفرماید. إن شاء الله.
منبع: خبرگزاری حوزه
*****
حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدتقی قادری، استاد حوزه علمیه قم
(عقبه اظهار نظر ضد نظام اسلامی آقای امجد)
در چهل سال پس ازپیروزی انقلاب بوده اند کسانی که به هردلیلی به مخالفت با نظام اسلامی به اظهار نظر برخاسته اند، ولی هیچکدام با ادبیات بسیار تند و برخلاف انتظار همچون ادبیات آقای امجد نبوده است، بنظر می رسد بیان چند نکته دراین راستا بسیار لازم است؛
1- گفتگوی بی حاصل با آقای امجد
ازطریق یکی ازدوستان فاضل، متشرع، دل بسته نظام که ارتباط نزدیک با آقای امجد داشت واز دوستان وی بود بارها شنیده بودم که ایشان امام جماعت کوی دانشگاه تهران است به دلیل بی تلکف بودن و روحیه عارفانه داشتن به شدت در دانشجویان تاثیر گزار بوده و رابطه مراد و مریدی بینشان برقرار است، وهمین موجب شده مورد توجه مقا م معظم رهبری قرار بگیرند، پس از فتنه 88 به بنده گفتند ایشان به شدت معترض بوده ودرصف مخالفین قرار گرفته است، واز باب اتفاق ده سال قبل در فرود گاه امام خمینی رضوان الله علیه که عازم کربلا معلی برای سخنرانی درحرم مطهر بودم، آقای امجد را که عازم مسکو برای دیدن فرزند شان بودند ملاقات کردم و از آنجایی که پرواز هر دو ما با تاخیر انجام می شد، فرصتی پیش آمد که به گفتگوی محترمانه نماییم، به جناب ايشان عرض کردم دوست بنده که ازنزدیکان جنابعالی است چنین موضعی از شما نقل کرده اند حیف است شما درچنین موضعی باشید، ایشان با ادبیات بسیار تند تر ازآنچه که اظهار نظر جدیدشان به زبان آوردند گفتند چرا چنین موضعی نداشته باشم درحالی که انتخابات ریاست جمهوری با تقلب همراه بود، مخالفین با دستور شخص رهبری و فرماندهی سردارعلی فضلی سرکوب شدند وعده ای کشته شدند، بنده با حفظ احترام عرض کردم:
اولا: نمی خواهم بگویم تقلب اصلا امکان ندارد ولی باسازو کاری که دراجرای انتخابات وجود دارد که هم نماینده دولت، شورای نگهبان و نامزدهای ریاست جمهوری درسر صندوق ها وشمارش آراء حضور دارند تقلب در آراء امکان ندارد، و برفرض به صورت موردی اتفاق بیفتد درحدی نیست که بتواند سرنوشت انتخابات را تغییر بدهد، و با این همه راهکار مسیر قانونی است که شمارش صندوق مورد شکایت است نه باطل کردن اصل انتخابات، واقعا رهبری بهترين و سخت ترین موضع را گرفتند مغلوب غوغا سالاری نشدند و نپذیرفتند که انتخابات باطل شود و رویه برای انتخابات آینده شود، عرض کردم از حضرتعالی انتظار نمی رود رهبری را بخاطر چنین موضع سنجیده متهم به استبداد به رای بکنید ولی متاسفانه همان حرف غیر منطقی را با ادبیات تند تکرار می کردند وکوتاه نمی آمدند.
ثانیا: عرض کردم جناب آقای امجد سپاه پاسداران برای این تاسیس شده است ودر اساسنامه اش آمده است از کیان نظام و انقلاب دفاع کند، و ارتش از مرزهای کشور، رهبری اولین وظیفه اش صیانت ازنظام اسلامی است که امانت شهداء جانبازان، آزادگان و حضرت امام خمینی رضوان الله علیه است، وقتی درشش دی آنهم در روز عاشورا مشتی بهایی، سلطنت طلب، منافقین، ارازل اوباش با شعار((مرگ بر اصل ولایت فقیه)) و آتش زدن پرچم عزاداری حسینی و خلع سلاح بسیج وارد صحنه شدند، واقعا حضرتعالی انتظار داشتی نیروی انتظامی و سپاه پاسداران خاموش بنشینند قطعا این چنین نمی شد و نخواهد شد بلکه آنها به وظیفه شرعی و قانونی خود عمل کردند، وفرضاً رهبری هم دستور داده باشد جلوی آشوب، بلوا، ناامنی گرفته شود به تکلیف شرعی خودش عمل کرده است اگر غیراز این انجام می گرفت جای انتقاد و گلایه وجود داشت، اگر عمل به وظیفه نامش استبداد به رای است مانعی ندارد، جناب ايشان همان حرف ها را تکرار می کرد و از آقای سردار فضلی با عبارتهایی نام می برد که واقعا خجالت می کشم به قلم بیاورم ولی درپایان باز ازجناب ایشان خواستم حتما به حرف های این طلبه که جز خیر خواهی هدف دیگری ندارد تامل کنند ولی مطمئن شده بودم که این گفتگو نتیجه ای درتغییر نظر آقای امجد با آن بدبینی که برایش به وجود آمده نخواهد داشت.
2- عقبه خطابه آقای امجد
خطابه جدید آقای امجد با ادبیات بسیار تند، البته نه به تندی که در گفتگوی بنده با ایشان نسبت به مقام معظم رهبری و نهاد های انقلاب به ویژه سپاه پاسداران به خصوص نسبت به برخی ازسر داران سپاه داشتند تابلو تمام عیار است که این عالم عمامه بسر نماینده و بلندگوی بی اجر و مزد همه دشمنان این نظام اسلامی شدند که این چنین بی مهابا رهبری نظام جمهوری اسلامی راهتک کرده و از فرد معدوم و مفسد فی الارض که تا آخرین لحظه تمام قد برعلیه امام، انقلاب، شهدا و مقدسات یاوی گویی می کرد با استناد به آیه مبارکه به عنوان شهید نام می برد به راستی باید هرلحظه با اخلاص ازخدا خواست وگفت:
((اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً))
در حال بروز رسانی
دیدگاهها
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام حسن همتیان از طلاب خارج فقه و اصول حوزه علمیه به انصاف باید گفت: حقّی که حضرت آقا امام المسلمین ، حضرت امام خامنه ای مدظلّه العالی بر گردن ما دارند حقی انکار پذیر است و وجود این بزرگوار حلقه اتصالی ما و حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف است و تا آخرین قطره خون خود در راه دفاع از ولایت و پشتیبانی از ولایت فقیه و مقام معظم رهبری کوتاه نخواهم آمد و با تمام وجود برای توبه حضرت آیت الله امجد غفر الله له نسبت به مواضع اخیر ایشان دعا خواهم کرد، چرا که حقیقتاً باورش سخت و مشکل است که استادی از اساتید اخلاق و عرفان در گردنه این اظهار نظرهای انحرافی به دام بیفتد.
In reply to بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام حسن همتیان از طلاب خارج فقه by حسن همتیان
15:26 - 1401/09/29عرفانی بودن آسان است عرفانی ماندن سخت است
خداوند توفیقتان دهد، مطالب خوبی جمع آوری شده، خدا همه ما را عاقبت بخیر گرداند.
سلام بر همه خوبان عالم
بعد از ۲۷ سال دوری از مسجد دانشگاه تهران، امروز صبح با زمزمه نوحه ای بسیار حزین و جانسوز از یکی از مداحان مرحوم و معروف کشورمان، ناگهان یاد استاد دلسوخته اهل بیت بخصوص آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام افتادم و گفتم ایکاش این نوحه را در کنار آقای محمود امجد میشنیدم و با حال گریان معنوی و شور و شعف عرفانی ایشان همراه میشدم، فورا دنبال شماره تماس آن بزرگوار اخلاق و عرفان دوران دانشجویی ام جستجو کردم تا شنیدن این نوحه رو پیشنهاد بدم اما ناگهان با دیدن این سخنان و اینهمه تغییر حال، دچار حیرت و آشفتگی و
تاسف شدم که هنوز باورش برایم سخت است! ایکاش که یادش نمیافتادم و دنبالش نمیگشتم تا همچنان خاطرات معنوی و روحانیش و سادگی گفتارش در قلبم لکه دار و کمرنگ و بهتر بگویم بد رنگ نمیشد واین تغییرات و سخنان را در مورد ایشان نمیشنیدم. یاد آن دوران زیبای کوی دانشگاه تهران سال ۷۱ تا ۷۵ بخیر. سلامتی و عاقبت بخیری خودم و استاد اخلاق و عرفان دوران مسجد کوی دانشگاه تهرانیم را از خداوند مقلب القلوب و رئوف و رحیم خواستارم.
از دوستداران استاد محمود امجد دیروز
افزودن دیدگاه جدید