رفتن به محتوای اصلی

شعر در مورد ولادت امام رضا

تاریخ انتشار:
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| گلچین اشعار ویژه میلاد امام رضا علیه السلام
امام رضا

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| گلچین اشعار ویژه میلاد امام رضا علیه السلام

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

محمود ژوليده

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

اي از ازل به اهل زمين، اهل آسمان

تابيده پرتوِ برکاتت به هر زمان

با اذنِ حق، عوالم هستي، تمام قد

شد قبلِ خلقتت، به ولاي تو امتحان

 لطفِ خداي عَزَّوجَل بود، اينکه شد

توحيد بر ولاي تو مشروط، آن زمان

 آري در عالمِ ملکوت، آن شبِ حضور

وقتي شدي، ميان نبي و علي، عيان

 فرمود مصطفي بتو: ميبينم از الَست

خيرِ کثير از تو به اهلِ همه جهان

ذرّيه ي رسول خدا، سبط مرتضا

يعني رسيده آينه ي فاطمه، رضا

هر کس که شد مقرب تو، عبد داور است

عارف به حقِّ حضرتت، از هر که بهتر است

هم برتر از پيمبر مرسل، مدافعت

هم از فرشتگانِ مقرّب فراتر است

دارد به حقّ معرفتت کاملاً شناخت

هر کس بدونِ چون و چرا بر تو ياور است

مقتولِ توست، در درجاتِ پيمبران

محبوب قلب پاک تو مجنون حيدر است

يک دعبلِ تو تيغِ زبانش، چو صد سپاه

يک شيخِ طوسيِ تو به صد حوزه رهبر است

بُهلولِ تو، معلمِ يک امتِ شماست

فرياد او به صحنِ گهرشاد، کيمياست

تو وجهِ ذوالجلالي و ما طائر شما

تو جلوه ي جمالي و ما زائر شما

ترديد در اطاعتتان، عينِ کافريست

اي واي بر کسي که شود منکر شما

پاسخ به هر سوال که سائل نکرده است

آماده است در سخنِ حاضر شما

اصلاً کجا فضائل تو وصف ميشود

مانده به کار خود قلمِ شاعر شما

چشمِ خدائي و همه جا هست منظرت

تو ناظر جهان و خدا ناظر شما

اَعمال ما بدستِ تو هر روز ميرسد

هر روز از تو ناله ي جانسوز ميرسد

افسوس، شيعه قلب تو رنجور ميکند

ما را گناه، از تو فقط دور ميکن

گاهي که ديده، در طلبِ اين و آن رود

اين ديده را، همان تُهي از نور ميکند

هر غفلتِ محبِ تو، تيري به قلب توست

شيطان مرا ز راهِ تو مستور ميکند

از بس رئوف هستي و بنده نواز و خوب

حق، فيضِ توبه بر همه مقدور ميکند

آقا ترا بجان جوادالائمه ات

رحمي به دوستان جوادالائمه ات

حالا که داده اي به دلم، اعتماد را

خواهم ز تو شفاعتِ روز معاد را

فضلت اگر عطا نکند بر محبِ تو

روز حساب، من چه کنم، عدل و داد را

معروف شد، غريبه و منکر شد آشنا

جز خون که ريشه کَن نکند هر فساد را

تا شيعه، از حريم شما ميکند دفاع

ياري کند عنايتِ تو اين نهاد را

محبوب تر ز ياريِ مومن، نديده ايم

احيا کنيم با مددِ تو جهاد را

حيَّ عليَ الجهاد، که مردانِ روزگار

با اقتدا به شاهِ ولايند، رستگار

آقا بحقّ فاطمه دل را جلا بده

ما را براي روز ظهور اعتلا بده

هر درد ميکشيم، ز دوريِ دلبر است

ما را براي آمدنِ او صلا بده

حالا که راهِ گنبد خضرا ز تنگناست

ما را پناه سايه ي گنبد طلا بده

فکرِ رفاه نيست محِبت، به تشنگان...

مثل هميشه، جرعه ي جام بلا بده

ويزاي اربعين، فقط امضاي دست توست

تا زنده ايم، تذکره ي کربلا بده

تنها نه راهِ قدس، رهِ کربلا رود

راه مدينه مکه هم از نينوا رود

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

علي ساعدي

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

امشب اي دل با تمام غصه ها بيگانه باش

امشب اي جانْ جرعه نوش جام سقاخانه باش

امشب اي عقل از ميِ عشق رضا(ع)ديوانه باش

اي فلک‌ گِرد سرِ سلطان دين پروانه باش

امشب اي هستي به شکرانه،خدا را سجده کن

خالقِ سلطان علي موسي الرضا را سجده کن

باز پيغام سروش آمد ، چرا بنشسته اي؟

اين ندا ازحق به گوش آمد چرا بنشسته اي؟

بحر رحمت در خروش آمد ،چرا بنشسته اي؟

ابر احسان ،جرمْ پوش آمد چرا بنشسته اي؟

طالعي ظاهر شد و گرديد اقبالت بلند

خيز و يکساعت بيا رندانه بارت را ببنيد

بر درِ باب الجواد امشب حوائج بيقرار

در طواف طوس، دلهايِ کبوتر بي شمار

عرش و فرش امشب همه خوشحال از ديدار يار

هان که مي "گويد که با يک گل نمي گردد بهار؟"

کلِّ هستي را بهار آمد، ببين با چشم دل

جان عالم را قرارآمد ، ببين با چشم دل

کور را عيسي شفا داد و رضا (ع)بينا کند

مرده را هم جان دهد،هم تا ابد احيا کند

قطره ي ناچيز را با يک نظر دريا کند

هرکه خود را در حضور سبز او پيدا کند

پي به اسرار بلند آفرينش برده است

آب از سرچشمه فيض الهي خورده است

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

علي بيرقدار

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

چه افتخار بزرگي، رضا امام من است

ميان ظلمت شب ها، مهِ تمام من است

زمان اوج گرفتاري ام ميان حرم

نواي "ضامن آهو مدد" کلام من است

پر است دست من از برکت کرامت او

سلام مي دهم و مي روم زيارت او...

سلام حضرت نور و سلام شمسِ شموس

سلام معني لطف و کرم، انيسِ نفوس

سلام بضعه ي احمد، عزيز قلب بتول

سلام حجت هشتم، سلام ساکن طوس

ابالجوادي و مشکل گشاي ما هستي

رئوفي و تو عطوفيّ و باسخا هستي

شب ولادت تو من کبوتري شده ام

ز عطر و بوي نسيمت پيمبري شده ام

شبيه مادر ساداتي و شبيه علي

به عشق نام نکوي تو حيدري شده ام

تويي که آينه ي حيدري و زهرايي

الا که نور دل نجمه اي و موسايي

 ولايت تو رضا، از شروط ايمان است

زيارت حرمت، حجّ ما فقيران است

براستي چه کسي در تمام اين عالم

به جز تو معني و مفهوم لفظ "سلطان" است؟!

گدايي در تو برترين اعمال است

و حال زائر تو بهترين احوال است

ميان صحن عتيقت به کف سبو دارم

من از غبار حريم تو آبرو دارم

اگر چه حرف دلم را تو خوب مي داني؛

ولي درون حرم، اذن گفتگو دارم

تهي است دست من آقا چه غم! تو را دارم

تمام زندگيم را به تو بدهکارم

ز رأفت تو هميشه پر است دستانم

عنايت تو شده شاملم، مسلمانم

‌دروغ نيست، گزافه وَ يا مبالغه نيست؛

من از محبت تو ساکن خراسانم

خوشم که مشهد تو مأمن و سراي من است

عنايت تو که باشد، بهشت جاي من است

شدم کبوتر تو تا هوائيم کردي

هميشه از حرمت، کربلائيم کردي

گره زدي دل من را به پنجره فولاد

به يک اشاره ي چشمت، رضائيم کردي

مرا به فاطمه از اين سرا جدا نکنيد

مرا که "ذاکر"تان گشته ام، رها نکنيد

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

جواد کريم زاده

امام رضا(ع)-ولادت

مژده بده يار را با لب خندان عشق

مي رسد امشب ز ره،حضرت سلطان عشق

عرش خدا پر ز نور،ارض و سما پر ز شور

آينه بندان شده عالم امکان عشق

حور و ملک صف به صف شاخه اي از گل به کف

نغمه ي کُرنا و دَف ذکر رضا جان عشق

خيز و به ميخانه شو ،همدم پيمانه شو

جرعه بزن از ميِ ساقي مستان عشق

با دل خود همسفر هم ره باد سحر

همچو کبوتر بپر جانب ايوان عشق

صحن و حريم رضا گنبد و گلدسته ها

وه که زند طعنه بر روضه ي رضوان عشق

خادم نقّاره زن بر دل نقّاره زن

ذکر رضا جان برآر از دل جانان عشق

نام خدايش علي نام علي هم علي

نام رضا هم علي جانم علي جان عشق

از دمِ قدسي او زنده مسيحا شود

بنده ي درگاه او گشته سليمان عشق

وز پي درباني اش فخر کند بر رُسُل

محضر او با عصا، موسي عمران عش

سجده چو در سجده گه ماه کند بر رخش

غرق تحير شود يوسف کنعان عشق

نيست عجب گر شود سنگ به دستش طلا

با نگهش مي شود کفر مسلمان عشق

فخر کنم بر فلک ناز کنم بر ملَک

چون که شدم بنده ي شاه خراسان عشق

باز شنو سلسله با شعف و هلهله

نقل حديث از لب سلسله جنبان عشق

هرکه دلش منجلي شد ز ولاي علي

گُل کند آتش در آن باغ و گلستان عشق

حِصنِ حَصين ولا ، شرط و شروطش رضاست

شيعه بُوَد تا ابد بر سر پيمان عشق

آمده ام از کرم شاه پناهم بده

هم بنشان بر سر سفره ي احسان عشق

گوي چه خواهي جواد زين صله ي شعر شاد

اذن دهد تا شوم مرغ ثنا خوان عشق

خسرو خير البشر کاش که با يک نظر

ثبت کند شعر من در دل ديوان عشق

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

ناصر شهرياري

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

مدينه غرق هياهو مدينه غرق خبر

خبر خبر که رسيده دوباره فوق بشر

رسيده قبله ي خورشيد و قبله گاه قمر

رسيده حضرت باران در اين خجسته سحر

خبر خبر که بهار عطاي ذوالمنن است

شب تولد سلطان دين ابوالحسن است

بهشت مي وزد امشب ز خاک کوي رضا

ملائکند يکايک به گرد روي رضا

زدند خيل فرشته مي از سبوي رضا

جهان معطر و خوشبو شده ز بوي رضا

چه نازنين پسري روي دامن موساست

که او مسيح مسيحاي حضرت عيساس

به شوق مشهد او بيقرارم از اين راه

به روي لب همه دم ذکر يارم از اين راه

سر از بهشت رضا برندارم از اين راه

به سينه دست ادب مي گذارم از اين راه

سلام مي دهم و مي شوم مسافر او

به اشک ديده بگويم که ضامن آهو

تو کيستي که جهان پر شد از عنايت تو

که هست شرط قبولي دين ولايت تو

چنان گرفته جهان را تب کرامت تو

نشسته بر دل فيروزه ها محبت تو

تويي که کعبه به دور سر تو مي گردد

به شوق دور سر مادر تو مي گرد

در اين هواي کرامت کرامت تو خوش است

خدا گواست که ما را زيارت تو خوش است

بر اين مسافر خسته عنايت تو خوش است

دل رميده ي ما را ضمانت تو خوش است

بيا بيا و کرم کن که اربعين بروم

من از نجف به دم يا رضا رضا به حرم

اگر چه روسيهم دلخوشم تو را دارم

دلي به شوق حريم تو مبتلا دارم

غريبه ام که فقط چون تو آشنا دارم

که با تو من نجف و با تو کربلا دارم

تويي همان که حريمت پناه زائرهاست

همان که مشهد تو کعبه ي مسافرهاست

تو ضامني و دلم شد به راه آهوها

تويي نفس نفس و آه آه آهوها

نوشته در صفحات نگاه آهوها

تو آمدي و شدي جان پناه آهوها

تو اي جمال خدا و علي ميانه ي قاب

دل رميده ي ما را چو آهوان درياب

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

محمود ژوايده

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

بِاذنِ الله احوالم خدايي است

دلم از لطفِ زهرا هَل اَتايي است

دوباره کوثري شد جان و دلها

رئوف آمد، کرامت ها رضايي است

نيازِ آفرينش برطرف شد

بيا سائل که هنگام گدايي است

به نجمه ميدهد مژده، فرشته

قدوم ماه پاره، مصطفايي است

نه تنها شيعه ميخواند علي را

علي موسي الرضا هم مرتضايي است

فداي پنجمين فرزندِ ارباب

که حتي مشهدش هم کربلايي است

بخوانند اهلِ دل، از دل رضا را

که سلطان سريرِ ارتضايي است

رضا آمد، خدا خوانَد رضايش

که او بِالذّات ميداند رضايش

خدا را دل چه آسان ميشناسد

که از شاه خراسان ميشناسد

نه من از جان رضا را ميشناسم

رضا جان را، حسين جان ميشناسد

  امامِ صاحبُ التفسيرِ خود را

همه آيات قرآن ميشناسد

نه ديروز و نه امروز و نه فردا

رضا را کلِّ دوران ميشناسد

ز عُليا تا به سُفلي خِطّه اوست

رضا را عرش رحمان ميشناسد

ز فَوقَ الارض تا تَحتَ الثَّري نيز

ولي را اِنس تا جان ميشناسد

امامِ خويش را قلبِ مؤيَّد

ز ابر و باد و باران ميشناسد

رضا آمد، خدا خوانَد رضايش

که او بِالذّات ميداند رضايش

شده وِردِ ملائک ذکرِ نامش

رسد از عالم و آدم سلامش

خدا حبِّ ولايش را بما داد

خوشا آنکه رضا باشد امامش

حديثِ سلسله، تطهيرِ دلهاست

و يک جمله است، مضمونِ کلامش

گِره خورده است توحيد و ولايت

همان تکميلِ دين باشد مقامش

غدير از لطف او بر ما رسيده

خدا را شکر، زين لطفِ تمامش

عليِ سوم زهراست آقا

شهيرِ شاه مردان است نامش

چنان جدِّ کريمش سفره دار است

نِشيند در کنارِ او غلامش

رضا آمد، خدا خوانَد رضايش

که او بِالذّات ميداند رضايش

فلک با دورِ چشمانش بگردد

تمام چرخ حيرانش بگردد

همه هفت آسمان زيرِ نفوذش

زمين در تحت فرمانش بگردد

تمام عمر، کارش ميزبانييست

خوشا عمري که مهمانش بگردد

بگو حُجّاج را، حَجّي است مقبول

که حاجي دورِ ايوانش بگردد

غني ها گِردِ کعبه در طوافند

گدا هم دورِ سلطانش بگردد

همه قربانيِ کوي منايش

که مسلخ نيز قربانش بگردد

به دربارش همه عنوان بگيرند

گدا دنبال سلطانش بگردد

رضا آمد، خدا خوانَد رضايش

که او بِالذّات ميداند رضايش

بيا اي دردمند، آقا طبيب است

رضا حتي به پيغمبر حبيب است

اميدِ حضرت موسي بن جعفر

شبيه جدِّ مظلومش غريب است

چه مظلومانه او مسموم گردد

گريزِ روضه اش، يَابنَ الشبيب است

بياد کربلا روز و شبِ اوست

غمين از روضه شَيبُ الخضيب است

هماره پلکهايش زخم از اشک

قرينِ گريه خَدُّالتريب است

تمام عمر، ذکرش واحسينا

شهيد داغِ اَبدانُ السَّليب است

براي عمه مضروبه خود

دعايش تا فرج، صبر و شکيب است

رضا آمد، خدا خوانَد رضايش

که او بِالذّات ميداند رضايش

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

محمود ژوايده

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

بنام ناميِ سلطان که در جلوس آمد

نماز عشق بخوان، قبله گاه طوس آمد

دعاي نور بخوان، شمسِ وَالشموس آمد

بهارِ مونسِ جان، همدم نفوس آمد

دوباره پاره قلب رسول پيدا شد

عزيز فاطمه، إبن البتول پيدا شد

بگو به موسيِ عمران ز موسيِ جعفر

کليم خواهي اگر، کن به بيت وحي نظر

بيا بديدن نور دو چشم پيغمبر

ببين چگونه کند از خدا سخن يکسر

زبان گشود و فرمود با صداي رسا

أنابنُ مکه، أنابنُ مدينه، نام رضا

بنام ناميِ الله شد گواهِ صريح

أذان عشق سُرايد به نغمه هاي مليح

شهادتين بگويد چه با وقار و فصيح

عليست وِرد زبانش، محمد است مديح

همينکه صوت رسايش به حمد رافع شد

ز نور فاطمه نوري به عرش ساطع شد

چه با صفاست در آغوش گرم بابايش

نشسته نجمه به لبخند، در تماشايش

فرشته موج زند گِرد قدّ و بالايش

تمام اهل حرم نيز محو سيمايش

ز روي اوست که بوسه مُدام ميگيرند

همه به نوبت از آن لعل، کام ميگيرند

مدينه خانه به خانه رضا رضا گويند

سخن ز زاده موساي مصطفا گويند

ز فرط شوق، همه مدح مرتضا گويند

ز نسل پنجمِ سلطان کربلا گويند

تمام شهر، چراغان ز مقدم سبز است

دوباره سر درِ هر خانه پرچم سبز است

چه آشناست وليعهدِ حضرت کاظم

خداست بانيِ اين فتح و نصرت کاظم

رضاست آينه دار حقيقت کاظم

همانکه پاره قلب است و مُهجت کاظم

امام هشتم و محبوب سرمد آمده است

بدانکه عالم آل محمد آمده است

بناي دين خدا را رضا کند احيا

ستون ارض و سما را رضا کند احيا

به علم و حلم، ولا را رضا کند احيا

مسير کرب و بلا را رضا کند احيا

به غمزه کاخ ستم را رضا کند ويران

چو پاي خويش رساند به خِطّه ايران

حريم قبله هفتم بخاک ايران است

سرير حجت هشتم در اين خراسان است

خوشم که خير و صلاحم بدست سلطان است

پناه شاه و گدا چيست، کنج ايوان است

مسير گم نشود، کعبه هدف اينجاست

مدينه، کرب و بلا، سامرا، نجف اينجاست

به آسمانِ حريمش چه جاي خورشيد است

خدا به قلب رضا نور وحي تابيد است

همان امام که بِالقوّه شرط توحيد است

حديث سلسله بر اين کلام تأتيد است

خوشا بحال قدمگاهِ شهر نيشابور

که شد امام رضا ماه شهر نيشابور

چقدر عشق بنام رضا خدا دارد

چقدر گفتنِ ذکرِ رضا صفا دارد

چقدر نام امام رئوف جا دارد

چقدر حضرت سلطان ما گدا دارد

کجاست آنکه گدايي کند ز دربارش

أبالجواد به جود و سخا خريدارش

گِره به کارت اگر هست، يار ما اينجاست

بگو به اهل جهان حجت خدا اينجاست

بيا به کشور ما، مشهد الرضا اينجاست

پناهگاه غريبانِ مبتلا اينجاست

در اين حرم دل نالان قرار ميگيرد

غريب دست غريب ديار ميگيرد

بگو به اهل يمن کشتي نجات رضاست

بگو به غزّه که حلّال مشکلات رضاست

بگو به سوريه که، علت حيات رضاست

بگو به اهل ميانمار آشنات رضاست

سلام بر تو کسِ بي کسان، امام رئوف

سلام بر تو امام جوان، امام رئوف

شنيده ام که لبت را به زهر آغشتند

به دانه دانه انگور، مرگ بنوشتند

شبيه جدّ غريبِ تو تشنه ات کشتند

و منکرانِ ستمکار، منکرت گشتند

شنيده ام که نشستي به کوچه دهها بار

شنيده ام که گرفتي تو دست بر ديوار

شنيده‌ام که به حجره، به خويش پيچيدي

ميان حجره اماما بخاک غلتيدي

ولي به گِرد دهانت تو نيزه هم ديدي؟

بگو بزير سُم اسب هم تو چرخيدي؟

بگو به گِرد تنت اهل کوفه رقصيدند؟

به اشک چشم تو مُشتي خبيث خنديدند؟

ولي حسين، و اما حسين، واي حسين

ميان قتلگه افتاده بُد ز پاي حسين

بزير بارشِ نيزه نداشت ناي حسين

و زخم، بر تن خود داشت جاي جاي حسين

نشست قاتلِ او روي سينه آقا

عجيب در دلِ او بود کينه آقا

گرفت قبضه اي از آن محاسنش در دست

گذاشت خنجر خود را به حنجرش آن پَست

ز بغض، راه نفس را به سينه اش مي بست

و نعره اي زد و ميگفت بي حيا، سرمست

سر از قفات بُرم با دوازده ضربه

و سر جدات کنم با دوازده ضربه

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

حسن لطفي

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

قسم به ديده‌ي يعقوب و بوي پيرهني

قسم به شوق اويس و به جذبه‌اي يمني

قسم به برقِ دو چشمي حسيني و حسني

"قسم به وعده‌ي شيرينِ مَن يَمُت يَرَني

که ايستاده بميرم به احترام علي

علي امام من است و منم غلام علي"

فقط عليست که بايد خود انتخاب کند

مرا بنا کند او يا مرا خراب کند

"به ذره گر نظر لطف بوتراب کند

به آسمان رود و کار آفتاب کند"

عليست نعره‌ي طوفاني‌ام خدا را شُکر

رسيد امامِ خراساني‌ام خدا را شُکر

مرا کشاند قراري هزار شُکر آقا

مرا رساند قطاري هزار شُکر آقا

رسيده‌ام پِيِ کاري هزار شُکر آقا

دوباره اين حرم آري هزار شُکر آقا

رسيده‌ام بتکاني مرا زِ غيرِ رضا

رسيده‌ام که شوم عاقبت به خيرِ رضا

در اين شلوغيِ زائر يک آشنا کافيست

در اين هجومِ ملائک همين دعا کافيست

براي اين همه غم يک رضا رضا کافيست

براي اذن دخولم سلامِ ما کافيست

که السلامُ علي : يابنَ فاطمه آقا

که يا امام رضا يابن فاطمه آقا

ميانِ آينه‌کاري و شمسه کاري‌ها

ميان اين همه  خادم ميان زاري‌ها

کنارِ زمزمه‌ها  در جوارِ قاري‌ها

رسيده‌ام پس از اين ثانيه شماري‌ها

ميان اينهمه گيرم که آخري باشم

چه مي شود که برايِ تو"حِميَري "باشم

اگر نبود درِ اين حرم پناه نبود

براي شانه‌ي ما هيچ تکيه‌گاه نبود

اگر نبود علي کعبه قبله‌گاه نبود

اگر نبود رضا دل که روبراه نبود

هزار شُکر که مشهد هواي ما را داشت

اگر نبود رضا اين گدا کجا را داشت

رسيده‌ام برساني مرا به ميقاتت

مرا بِبَر ملکوتت  بِبَر ملاقاتت

بِبَر کنار خدا تا ظهورِ آياتت

مرا شراب کن از مستيِ مناجاتت

"پَرَستشي که مدام است مِي پرستيِ ماست

شبي که صبح ندارد سياه مستي ماست"*

شبي که اهلِ حرم شد دلم در آن شبِ سرد

شبي که از روي ويلچر بلند شد آن مرد

شبي که از سرطانش خلاص شد بي درد

شبي که دخترکي لال تا زبان وا کرد

به گريه گفت پدر نامِ مادرش بُردي؟

چرا شکايتِ آقا به خواهرش بردي؟**

شبي که باز براي گدايي آمده بود

دوباره پيش تو آن روستايي آمده بود

شبي که بعد دو ماه از جدايي آمده بود

که رفت مشهدي و کربلايي آمده بود

رسيد و گفت که سر زير دِين آوردم

سلامي از حرمين حسين آوردم

اگر زِ گرميِ ما دشتِ سيستان گرم است

اگر خليج و خزر يا که سيرجان گرم است

که پشت خاکم از اين خاکِ آستان گرم است

هزار شُکر تو هستي که پشتمان گرم است

چه غم که سيد ما سيدي خراسانيست

و اين فلات پُر از قاسمِ سليمانيست

بگو به بانگِ مگس اين عقابِ الوند است

که اين ديار پر از قله‌ي دماوند است

رضاست آنکه بر اين خاک سايه افکنده‌است

بگو به آلِ سعود و يهود بازنده‌ است

بگو به دشمنِ ايران مکن خيالِ دگر

قرار ما همه تا بيست و چار سالِ دگر

 
شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

ناصر شهرياري

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

قدم قدم قدم يار مي رسد از راه

شکوه جلوه ي دادار مي رسد از راه

به صورتش همه نور محمدي دارد

عزيز احمد مختار مي رسد از راه

خبر بده به هر آنکس که دل غمين باشد

به هر چه غمزده غمخوار مي رسد از راه

بده به هر چه گنهکار اين بشارت را

غفور و غافر و غفار مي رسد از راه

به نام نامي مولا علي ست او را نام

دوباره حيدر کرار مي رسد از راه

خبر دهيد که بر عالمي ولي آمد

به نام نامي موسي الرضا علي آمد

به يمن مقدم او آسمان گل افشان شد

و شام تيره ي عالم ستاره باران شد

چه خوش قدم پسري مي رسد ز آل الله

که چشم نجمه و موسي ز شوق گريان شد

براي اينکه زند بوسه بر کف پايش

چه بيقرار دل خاکي خراسان شد

خوشا هر آنکه رضا ديد و شد مسلمانش

خوشا هر آنکه به دست رضا مسلمان شد

بگو به دشمن اسلام اين سخن بشنو

که شاه مردم اين مملکت رضا جان شد

در اين حرم پرِ از شور و پر ز احساسم

ميان صحن و سراي حسين و عباسم

رسيده آنکه بود مامن مسافرها

رسيده آنکه شده جان پناه زائرها

رسيده آنکه کرامات بي نهايت او

نرفته و نرود از خيال و خاطرها

همان که شمس شموس است و قبله ي خورشيد

همان که بوده حريمش مطاف طائرها

رسيده آنکه به يمن قدوم باکرمش

گرفت جلوه ي فردوس جان بايرها

رسيد آنکه نوشتند اينچين بيتي

به مدح و منقبت او زبان شاعرها

" گلي که يک ورقش آبروي نه چمن است

نگين خاتم سلطان دين ابوالحسن است "

حرم نگو که حرم چشمه ي بقا دارد

به روي لب ، لب نقاره يا رضا دارد

حرم نگو که بهشت است ، نه غلط گفتم

بهشت گوشه ي اين آستانه جا دارد

هر آنکه آمده با کيسه اي تهي اما

به وقت رفتن خود کيسه اي طلا دارد

هميشه اشک روان است و خنده بر لبهاست

در اين حرم که پر از زائر خدا دارد

گمان که نه به يقين نزد پنجره فولاد

هر آنکه رفته تمناي کربلا دارد

خدا گواست هر آنکس که کربلا رفته

به يک نگاه رئوفانه ي رضا رفته

جهان فداي رضا و جهان فداي حسين

جهان گداي رضا و جهان گداي حسين

رضاي حضرت زهرا ، رضايت حيدر

بود رضاي رضا و بود رضاي حسين

به لطف مادر سادات بوده از اول

به دل ولاي رضاي و به دل ولاي حسين

ميان صحن حسين و ميان صحن رضا

به سر هواي رضا و به سر هواي حسين

بگير کرببلا را تو در مدينه ي طوس

هميشه دست رضا بوده کربلاي حسين

بيا دوباره مرا مست عطر سيبم کن

دوباره تذکره ي اربعين نصيبم کن

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

قاسم نعمتي

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

روزي كه نام عشق بازان را نوشتند

اين قوم را مجنون ، تو را ليلا نوشتند

آنگاه مُلكِ عاشقي تقسيم كردند

اين سرزمين را مالِ تو آقا نوشتند

زهرا به هر سويي  ، سفيري را فرستاد

نام تو را صد شكر سهم ما نوشتند

ايران چه كم دارد ؟ ديار اهل بيت است

يك سو علي ، يك سوي آن زهرا نوشتند

اين سرزمين را از همان اول خريدند

مديون خانواده ي موسي نوشتند

با حُبِّ تو هر شيعه اي « اثني عشر » شد

يعني كنار نامتان « الا » نوشتند

از بعد آنكه ضامن آهو شدي تو

عشاق را آواره ي صحرا نوشتند

تا عكس تو در چشمهاي آهو افتاد

در زير ابرويش دو تا شهلا نوشتند

تو سفره دار عالمي مشكل گشايي

آقاي ما سلطان علي موسي الرضايي

اشكي چكيد و باب صحبت با تو وا شد

ناگاه ديدم صحن تو عرشِ خدا شد

آنقدر وا كردي گره از كار مردم

تا پنجره فولاد تو دارالشفا شد

اصلاً نمي دانم زِ كِيْ بُردي دلم را

اصلاً چگونه اين دلم جاي شما شد

يك نيمه شب افتاد راهم در حريمت

ديگر نمي دانم كه با حالم چه ها شد

من اولين باري كه بوسيدم ضريحت

از داغي آن بوسه قلبم مبتلا شد

تا آمدم لب وا كنم آقا ... آقا

آمد ندا برخيز حاجاتت روا شد

پاي ضريحت عاشقي با گريه مي گفت

در اين حرم امضا برات كربلا شد

غير از تو من با هيچ كس كاري ندارم

اصلاً بدون تو خريداري ندارم

تا روبروي گنبد تو ايستادم

دارو ندارم را همه نذر تو  دادم

با چشم گريان راه افتادم به سويت

يك لحظه ديدم بر درِ باب الجوادم

اذن دخولم اشكهاي ديده ام شد

صورت به خاك گرم صحن تو نهادم

احساس كردم بين آغوش تو هستم

مانند طفل گم شده از پا فتادم

دلشوره هايم را خودت آرام كردي

دستان پُر مهر تو تسكين الفؤادم

كُلِّ زيارت نامه ام شد عشق بازي

گفتم : غلامم ، نوكرم ، من خانه زادم

گفتم كه يك دنيا برايت حرف دارم

اما ببخش اين جمله هاي بي سوادم

بي قيمتم اما گرفتار تو هستم

با دست خالي بر سر راهت نشستم

آقا منم من ، مرغ بي بال و پر تو

با دست خالي آمدم در محضر تو

از دل دعا كردم كه از عزت نيُفتي

خالي نباشد از گدا دُورُ و بر تو

سلطان گداي ريزه خور بسيار دارد

نامم شده جزوِ سياهي لشكر تو

روزي ما را از همان اول خدا داد

دست تو و دست كريمه خواهر تو

دلشوره ي ماه محرم دارم آقا

چون قول دادم من به زهرا مادر تو

ايران ما زان روز شد واديِّ گريه

كه آشنا گرديد با چشم تر تو

در سينه ي ما كوهي از اندوه و غم ريخت

« يابن شبيب » تو دلِ مارا بِهَم ريخت

در پيشگاهت عشق را ابراز كردم

من روضه را با نام تو آغاز كردم

هديه به زهرا گريه كردن بر حسين است

با تكيه بر گريه به عالم ناز كردم

شبهاي جمعه تو خودت هم كربلايي

من هم به سوي كربلا پرواز كردم

آقا ببخشم روضه اي از تو شنيدم

آقا ببخش گر روضه ات را باز كردم

آخر چه شد ،  جَدِّ غريبت آب دادند؟!

يادِ لبانش سوز دل را ساز كردم

آقا شنيدم يك نفر فرياد مي زد

نيزه نزن بندِ زره را باز كردم

با چند ضربه ؛راستي سر را بُريدند؟

اين روضه را در سينه مثل راز كردم

تا حرمت گيسوي زهرا را شكستند

چكمه به پا بر سينه ي جدت نشستند

با حوصله هر استخواني را شكستند

نامردها چشمان بازش را نبستند

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

مهدي مقيمي

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

حمدُ لله که مائيم گرفتار رضا

عاشق صحن گهر شادِ گهربارِ رضا

آرزو داشتم از کودکي ام تا حالا

که پناهنده شوم بلکه به دربار رضا

زائرش زائر عرش است به نقل از معصوم

نظري کرده خداوند به زوار رضا

خود من با پسرم با پدرم با پدرش

نسل در نسل ، تماميم بدهکار رضا

هر چه گفتيم بلافاصله مضمون جوشيد

برکتي داده خداوند به اشعار رضا

عطر مخصوص حرم عطر بهشت است بهشت

دوست دارم بخرم عطر ز بازار رضا

تو کشاندي دل ما را وسط صحن غدير

يا امير ابن امير ابن امير ابن امير

تو بگو دست به دامان که جز او بزنم

رو به در گاه که جز ضامن آهو بزنم

باز کردي گرهء کور مرا صد دفعه

شرم دارم به کسي غير شما رو بزنم

آرزو داشتم از کودکي ام مثل پدر

جلوي پنجره فولاد تو زانو بزنم

من دو تا آرزو از مادر خود بردم ارث

ادب اين است ، دَم از ارثيه او بزنم

اول از زائر تو کفش بگيرم تحويل

دوم اينکه حرمت با مژه جارو بزنم

بطلب تا شب جمعه دمِ ايوان شما

ياد ايوان نجف باشم و ياهو بزنم

بهترين نوع سفر سمت امامِ هشت است

عشق زوار، بليطيست که بي برگشت است

هوس رفتن حجِ فقرايي کردم

هوس پنجره فولاد و گدايي کردم

هوس اذن دخول از سوي بست طوسي

و خروج از طرف شيخ بهايي کردم

هوس خوردن آبِ يخِ سقاخانه

داخل کاسه برّاقِ طلايي کردم

عکسهاي حرم از هر جهتي زيبا بود

هوس ديدنِ تصوير هوايي کردم

پيرمردي به حرم خواند دو خطي روضه

بعد روضه هوس خوردن چايي کردم

هر که پرسيد ز من آدرس صحن عتيق

طرف قلب خودم راهنمايي کردم

آخر از بس که دلم را به تو آقا دادم

صحن هاي حرمت را به دلم جا دادم

تو که بر نوکر خود رحمت وافر داري

شک ندارم که مرا خوب به خاطر داري

نمي افتد ز قلم نام کسي با اينکه

بي حساب عاشق و ديوانه و زائر داري

حرمت امن ترين مأمنِ موجودات است

بي سبب نيست اگر اين همه طائر داري

جلوي پنجره فولاد تو فهميدم من

که فراوانيِ خواننده و ذاکر داري

بس که داراي مضامين وسيعي هستي

بي حد و حصر ، نويسنده و شاعر داري

به وفور از ادبياتِ زمان دعبل

شعر تا حوزهء اشعار معاصر داري

عاشقان سجده به درگاه تو جايز گفتند

شعر دربارهء تو سعدي و حافظ گفتند

زائرانِ تو زيادند که هر جا صف بود

موقع بازرسي پشت سر ما صف بود

وقت بوسيدن درهاي حرم صحن به صحن

دست بر سينه سوي گنبد آقا صف بود

انبيا هم همه بودند حرم ، پشتِ سرِ

خضر و نوحِ نبي و يوسف و عيسي صف بود

تا کمي آب بنوشند ز سقاخانه

تشنه هم بلکه نبودند ، وَ اما صف بود

دستمان مثل هميشه به ضريحش نرسيد

بس که در دور و برِ مضجع مولا صف بود

بسته هاي متبرک به حرم را خادم

پخش مي کرد و عجب بين گداها صف بود

نمک و پارچه سبز و نخود بود و نبات

هديه بر گنبد و ايوان طلايش صلوات

نامش و جلوه اش و چهره اش انگار عليست

بهترين نام در اين گنبد دوار عليست

نوهء علم و کمال و پدر جود و جواد

پسر فاطمه و حيدر کرار عليست

علمش از جعفر و خُلقش حَسن و خَلق حسين

صورتش فاطمه و سيرت و کردار عليست

چارده نور به سيماي رضا منعکس است

چارده نور که يک قسمت از آن چار عليست

جان عالم به فداي پدر شمس شموس

که قيامت که شود شاخص و معيار عليست

بايد از شاه نجف شاه خراسان آيد

هست سِرّي به خدا مخزن اسرار عليست

هشتمين نور امامت دهمين معصوم است

مهربان بودن او از نسبش معلوم است

به جهاني ندهم اين دل طوفاني را

دل ديوانه که مي دانم و مي داني را

شَوَم افسرده اَقلّاً دو سه ماهي يکبار

گر نبينم حرم شمس خراساني را

نور باران شده طوري که نبينيد شما

هيچ جاي دگر اين سبک چراغاني را

جاذبه دارد و اين جاذبه اش سبک عليست

کرده ديوانه خود اين همه ايراني را

با نگاه کرمش در گذر از نيشابور

به طلا کرد بدل قيچيِ سلماني را

دوست دارم شده يکبار حرم تا به حرم

من پياده روم اين جادهء طولاني را

نوکري در حرمت علتِ باليدنِ من

قول دادي که بيايي تو سه جا ديدن من

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

امير عظيمي

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

اي مطرب مهتاب رو

حرفي بزن، چيزي بگو

زان شاه صاحب آبرو

فخر سرير ارتضا

سلطان‌علي‌موسي‌الرضا

تسبيح سبحاني رسيد

ارباب رباني رسيد

ماه شبستاني رسيد

شمس‌الشموس، آقاي ما

سلطان‌علي‌موسي‌الرضا

اي نجمه خاتون آفرين

خورشيد آوردي چنين

موسي‌بن‌جعفر را ببين

ناميده اين مولود را

سلطان‌علي‌موسي‌الرضا

در عرش اقبال نبي‌ست

در فرش اجلال نبي‌ست

او عالم آل نبي‌ست

تمثال ختم الانبياء

سلطان‌علي‌موسي‌الرضا

شد اين عليِ سومين

مثل اميرالمومنين

با مستمندان همنشين

هم‌سفره مي شد با گدا

سلطان‌علي‌موسي‌الرضا

گنبد طلايش دلبري

کرده‌است از انس و پري

دل مي‌بري،‌دل‌‌مي‌بري

اي دلبر خيرالنساء

سلطان‌علي‌موسي‌الرضا

اي خانه‌ام آباد تو

ذکر خدايم ياد تو

از پنجره فولاد تو

دارم اميد يک شفا

سلطان‌علي‌موسي‌الرضا

دل در حرم پابست شد

در پاي عشقت پست شد

نقاره خانه مست شد

از آسمان آمد صدا

سلطان‌علي‌موسي‌الرضا

من آهوي سرگشته ام

بي تاب‌ و‌ مضطر گشته ام

سائل به اين در گشته ام

يا ضامن آهو، الا

سلطان‌علي‌موسي‌الرضا

اي که به دعبل از کرم

دادي عبا، صدها دِرَم

بر من که عبد اين درم

از هر‌چه خواهي کن عطا

سلطان‌علي‌موسي‌الرضا

از آب سقاخانه ات

خوردم شدم ديوانه ات

من از در ميخانه ات

دارم اميد کربلا

سلطان‌علي‌موسي‌الرضا

در شادي‌ام غم مي رسد

آواي ماتم مي رسد

کم‌کم محرم مي رسد

ماه حسين سرجدا

سلطان‌علي‌موسي‌الرضا

گودال مالامال شد

جسم حسين پامال شد

باز عمه ات بي حال شد

سر رفت روي نيزه ها

سلطان‌علي‌موسي‌الرضا

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

عليرضا خاکساري

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

مثل ميکائيل که امشب غزل خوان ميشود

شاعر دربار تو دارد فراوان ميشود

گوشه ي چشم پر از مهر تو سعدي پرور است

شاعر تو صاحب چندين "گلستان" ميشود

ريسه اي از ماه و خورشيد و ستاره ميکشم

باز هم سرتاسر مشهد چراغان ميشود

در شب ميلاد تو همواره بايد شاد بود

هرکسي که غير از اين باشد پشيمان ميشود

هر که باشد ريزه خوار سفره ات در عمر خويش

مور هم باشد اگر روزي سليمان ميشود

نه فقط حصن حصيني اصل دين داري تويي

هرکسي با شرط عشق تو مسلمان ميشود

بسکه هر بي سرپناهي را ضمانت کرده اي

هرکه مي آيد حرم آهوي حيران ميشود

باغ جنت بعد از اين چنگي نخواهد زد به دل

وعده گاه عاشقانت "باغ رضوان " ميشود

ميدرخشد مرقدت در نقشه ي اين مرز و بوم

گنبدت خورشيد عالم تاب ايران ميشود

بعد از اين شعر ترم دنبال بار معنوي ست

يا به قول شاعرانت کار کار مثنوي ست

روشني بخش دل هر عاشق آگاه تو

بعد زهرا پاره ي قلب رسول الله تو

تو هماني که علي گونه امامت ميکني

با عدالت بر همه عالم حکومت ميکني

حضرت جبرييل از روز ازل مأنوس توست

عالم آل محمد تا ابد مخصوص توست

تو هماني که به روح مرده ام جان ميدهي

با دعايت مژده ي يک فصل باران ميدهي

تو هماني که دو عالم را به نامت کرده اند

يک جهان شيخ بهايي را غلامت کرده اند

هر نگاه نافذت چندين ولي ميپرورد

خاک کويت ياعلي ! "سيدعلي" ميپرورد

تشنه گان را قطره اي از آب دريا کافي است

مجتهدي هاي دربار تو ما را کافي است

با دم گرم تو هر دردي مداوا ميشود

کور مي آيد به پابوسي ت بينا ميشود

تو اميد آخرم بين اطبايي رضا

تو مسيح هفتمي از نسل زهرايي رضا

دور تا دور مزارت بي گمان بيت الهدي ست

اين حرم تنها حرم نه بلکه يک دارالشفاست

نه فقط سنگ صبور هر پريشان ميشوي

تا ابد اي مهربان حج فقيران ميشوي

هرکسي شد زائر کويت خدايي ميشود

بي برو برگرد روزي کربلايي ميشود

صحن جامع...جامعه...با"ذِکرُکُم" قلبم شکست

نه فقط قلبم که در اين بين قالب هم شکست

دوباره شوق مستي در دل ديوانه افتاده

خراب ساغر و باده ميان راه اين جاده

بقول حضرت استاد علامه حسن زاده

به سوي قله هاي نور سينه خيز بايد رفت

و با قلبي ز عشق و معرفت لبريز بايد رفت  

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

مهدي نظري

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

به گفته هاي موثق روايت است اينجا

نفس کشيدن مان هم عبادت است اينجا

به کاسه و به کف دست اکتفا نکنيد

که رود و چشمه نه درياي حاجت است اينجا

بيا به مجلس شمس الشموس ونيت کن

که بودن تو يقينا زيارت است اينجا

بيار حاجت خود را که وقت باران است

که لحظه لحظه شب استجابت است اينجا

بگير دامن شمس الشموس عالم را

گدايي ام بکني اوج عزت است اينجا

رسيده ام ‌به حرم با دوچشم باراني

شب ولادت آقا قيامت است اينجا

سلام حضرت سلطان سلام حضرت عشق

هزار مرتبه عرض ادب به ساحت عشق

کريم گرکه تو باشي گدا نمي ماند

توسفره پهن کني بينوا نمي ماند

کنار پنجره فولاد تو امام رئوف

بدون شک نگرفته شفا نمي ماند

شفاست پشت شفا پس دليل آن اين است

نقاره خانه تو بي صدا نمي ماند

اگر نگاه خودت را بگيري از عالم

بجان فاطمه حاجت روا نمي ماند!!!

اگر که نام تو را آشنا صدا بزنيم

کنار نام تو نام آشنا نمي ماند

ميان اينهمه زائر که درکنار تواند

کسي نرفته به کرببلا نمي ماند

توچشمه اي تو زلالي تو مثل باراني

امام هشتمي وپادشاه ايراني

تو آنکه در دل هر دل سپرده محبوب است

مرا بخر که دراين سينه قلبم آشوب است

نمک بريز زچشمت بکن نمک گيرم

که پاي سفره چشم تو رزق من خوب است

خدا علي و علي هم علي  توهم که علي

چقدر نام علي در حرم طلا کوب است

فداي صحن و سرايت فداي ايوانت

بهشت هم دم ايوان طلات مجذوب است

چقدر شان تو بالاست هرکسي از دور

سلام هم بدهد زائر تو محسوب است

زکار شيخ بهايي دوعالم حيرانند

فقط زلطف تو بوده اگر که اعجوبه ست

شنيده ام که با او گفته اي که تابه ابد

گناهکار نيايد حرم کجا برود

لباس کهنه ات آقا عباي سلطاني ست

فداي لحن صدايت شوم که قرآني ست

به حوض آب و به فواره ي حرم سوگند

که چشمهاي من اينجا هميشه باراني ست

شکوه کوه و بلنداي عرش و فرش و زمين

زقدو قامت گلدسته ي تو بالانيست

زگنبدو حرمت خوب مي شود فهميد

که اين حرم همه اش کار دست ايراني ست

بدون شک فقط از  لطف چشم تو بوده

که سايه سرمن رهبري خراساني ست

تو ميرسي دم جان دادن همه آنجا

گواه گفته من پير مرد سلماني ست

چه خوب ذکر تو را وقت مرگ مي گيريم

همه به پاي تو سر مي نهيم و مي ميريم

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

محمود ژوليده

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

گفتيم رضا تا که بخوانيم خدا را

گفتيم رضا تا بشناسيم وِلا را

گفتيم رضا تا بنمائيم عطا را

گفتيم رضا تا که بيابيم رضا را

عنوانِ رضا جمله اسماي الهي

آمد به جهان آيت عظماي الهي

تابيد به دل پَرتوِ تمثال محمد

سر زد ز جنان جلوه إجلال محمد

آن آرزوي حيدر و آمال محمد

آن عالمِ فرياد رسِ آل محمد

لاحَول بخوانيد که عشقِ همه آمد

إسپند بياريد، گلِ فاطمه آمد

ما شيعه آنيم که رُجحان نپذيرد

آن وجهِ خداوند که پايان نپذيرد

آن نورٌ علي نور که نِيران نپذيريد

آن قامتِ چون سَرو که طوفان نپذيريد

خورشيدِ جنان، ماهِ جهان، نجمِ خراسان

آقاي فَلک، روحِ مَلک، جانِ محبان

آن ماهِ فَلک فَر که بجز عبدِ خدا نيست

آن شاهِ دو عالم که به جز فکرِ گدا نيست

بخل و حسَد و کبر در أخلاقِ رضا نيست

حرص و طمع و آز مرامِ صُلحا نيست

جود و کرم و خير زنَد بوسه بدستش

اوصافِ الهي همگي واله و مَستش

محتاج به آن دستِ کريمند خلايق

وابسته به آن لطفِ قديمند خلايق

دلبسته به آن قلب سليمند خلايق

ريزه خورِ احسانِ حريمندخلايق

مائيم و غلاميِ تو اي حضرتِ والا

نوکر شده ناميِ تو اي حضرتِ والا

وَالله غلاميِ تو زيبَندگيِ ماست

دلدادگيِ راهِ تو رزمندگيِ ماست

راضي به رضاي تو شدن بندگي ماست

در اصل به سبکِ تو شدن زندگي ماست

هر زلف، گِره خورد به زلفِ تو قشنگ است

دامان تو را هرکه تو خواهيش،به چنگ است

اي معنيِ توحيد وَ اي هستيِ داور

اي قبله حاجات وَ اي جان پيمبر

چون مادرِ خود فاطمه اي سوره کوثر

خصمِ تو چنان خصمِ علي، ناقص و أبتر

در خانه خود هم نشدي دور ز محنت

فاميلِ بَد و حرفِ بَد و کينه و تهمت

تهديد شدي با ستمِ چهره شناسان

تبعيد شدي از حرمِ خويش، چه آسان

أحبابِ تو أصحابِ تو زين غصّه هَراسان

آنروز خدا خواست بيايي به خراسان

چون فاطمه، اي در رهِ اسلام هزينه

يک بِضعه به ايران شد و يک بِضعه مدينه

با هجرتِ تو قافله ايجاد شد آنرور

ايران به قدومت همه آباد شد آنرور

اين مملکت از بردگي آزاد شد آنرور

بر دشمنت اين خِطّه چو مرصاد شد آنرور

پاداشِ قدوم تو و معصومه در ايران

خونهاي زمين ريخته از جسم دليران

تا قدر بدانيم کرامات شما را

توصيف نمائيم عنايات شما را

خود فَرض بدانيم زيارات شما را

تا زنده بداريم مناجات شما را

آنجا که ملائک همه در گفت و شنودند

آنجا که شهيدانِ حرم غرقِ شهودند

يک گوشه مناجات، مناجاتِ حسين است

يک توشه ملاقات، ملاقاتِ حسين است

يک درسِ مواسات، مواساتِ حسين است

بر أهلِ مناجات، مباهاتِ حسين است

تا ديده گريانِ تو بر شِيبِ خضيب است

پس روضه رضوانِ تو با إبنِ شبيب است

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

اسماعيل شبرنگ

حضرت معصومه(س)-دهه کرامت

مشهد حرم مطهر سلطان است

قم مرقد پاک بانوي باران است

گويند که حد فاصل اين دو حرم

بين الحرمين کشور ايران است

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

ولي الله کلامي زنجاني

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

اي مُحبّانِ ولي نعمتِ عشق

خادمان حرم حضرت عشق

سينه چاکان امام هشتم

دلتان پُر،  زغم غربت عشق

اي که بر شاه شهان پابوسيد

با غريب الغربا مانوسيد

دگران اهل کويرند و، شما

چوگهر در دل اقيانوسيد

سروران تاج فضيلت داري

که به تن جامه خدمت داريد

حق بود راضي از افعال شما

کز رضا لوح رضايت داريد

(مرحبا جلوه و جاه آمده است

موکب عشق، ز راه آمده است

ارمغان از حرم پُر نورش

پرچم گنبد شاه آمده است)

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

سيد مجتبي شجاع

امام رضا(ع)-ولادت

غافل نشو شايد نظري شد امشب

شايد که مبارک سحري شد امشب

شايد که به خاطر امام هشتم...

از يوسف زهرا خبري شد امشب

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

محمد حسين رحيميان

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

ماه را در شب هجران برسانيد فقط

مژده اي در دل طوفان برسانيد فقط

به کويري که نديده است به خود برگ و بري

خبر از بارش باران برسانيد فقط

من همان گمشده ام ،راه بلدها من را

به در خانه جانان برسانيد فقط

همه درهاي جهان را به روي ما بستند

دست ما را به خراسان برسانيد فقط

گر حرم قسمت ما نيست سلام ما را

به عزيز دل ايران برسانيد فقط

شب عيد است و خراسان چه قيامت شده است

مرغ دل باز هوايي زيارت شده است

چاره آخر ما پنجره فولاد رضا

مي کند معجزه ها پنجره فولاد رضا

گفت تا زائر دلسوخته اي : جان جواد

همه را داد شفا پنجره فولاد رضا

ملجا خوب و بد مردم ايران اينجاست

دردها کرده دوا پنجره فولاد رضا

آي شش گوشه نديده نشو مايوس بيا

مي دهد کرببلا پنجره فولاد رضا

به تلافي مسلمان شدن سلمان بود

که به ما داد خدا ،پنجره فولاد رضا

پشت اين پنجره ها معجزه ناممکن نيست

شک ندارم که تمام گره ها واشدني است

کرده وابسته مرا حال و هواي حرمت

خير ديدم به خدا از همه جاي حرمت

روز و شب اهل يقين دور سرت ميگردند

همه صاحب نفسانند گداي حرمت

بهترين ثانيه ها با تو رقم خواهد خورد

بهترين خاطره ها خاطره هاي حرمت

حال آدم وسط صحن تو جا مي آيد

به خدا مست کننده است هواي حرمت

بطلب باز من بي سر و پا را سلطان

شده بدجور دلم تنگ براي حرمت

حرمت تکيه گه من شده از کل وجود

به ضريحت برسان دست مرا زود به زود

شکر لله شدم نوکر خانه زادت

گشته آرام هميشه دل من با يادت

تو پناه مني و نسل من و اجدادم

من گرفتار تو و نسل تو و اجدادت

به تو هر روز سلامي ندهم ميميرم

من اگر خوب اگر بد به تو کردم عادت

در ميان همه دلباختگانت مشهور

به شب معجزه ها گشته شب ميلادت

مسجد و ميکده دادند به هم دست به دست

در دل صحن پر آوازه ي گوهرشادت

جمع شد در حرم تو همه زيبايي ها

هيچ جا بين جهان نيست شبيه اينجا

زائر تو به جهان رغبتش از يادش رفت

زندگي و همه ي لذتش از يادش رفت

هر که آرامش اطراف ضريحت را ديد

به خدا آرزوي جنتش از يادش رفت

سائلي آمده بود از تو بگيرد حاجت

تا سلامي به تو داد حاجتش از يادش رفت

در ِ اين خانه نداري است که قيمت دارد

بُرد کرد آنکه همه ثروتش از يادش رفت

هر که شد چشم به راه تو شب اول قبر

به خدا زير لحد وحشتش از يادش رفت

 خيره شده چشم همه ، نعمت ازين بهتر چيست

ترسي از مرگ ميان دل زوارت نيست

غم فراوان شده و ميکده لازم شده ايم

حضرت عشق ببخشيد مزاحم شده ايم

ما به تو رو نزده حاجت ما را دادي

سر اين سفره فراوان مُتنعّم شده ايم

زندگاني به خدا طعم دگر گيرد اگر

بنويسند به دربار تو خادم شده ايم

همگي در طلب رزق محرم امشب

جلوي پنجره فولاد تو مُحرِم شده ايم

اربعين پيش حسين ضامن ما باش آقا

غم فراوان شده و ميکده لازم شده ايم

اربعين خانه دل ها همه نا آرام است

اربعين هر که زيارت نرود ناکام است

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

زهرا سادات موسوي مقدم

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

باز هم از گوشه ي ايوان نگاهي کن به من

ميشوم در مرقدت مهمان نگاهي کن به من

گريه کردم باغمت حالا که مي آيد کمي

در کوير صورتم باران،نگاهي کن به من

آفتابي که طلوع صبح گاهت  ديدني ست

از شمال شرقي ايران نگاهي کن به من

گرچه سخت است اين قسم،دستم به جايي بند نيست

آه جان مادر پنهان نگاهي کن به من

تا نگاهم ميکني مادر تبسم ميکند

اين دل بيچاره ي من دست وپا گم ميکند

موقع پابوس صحن يار فوق العاده بود

گريه هاي لحظه ي ديدار فوق العاده بود

بين صحن آينه قلبم هزاران تکه شد

بي نهايت ايده ي معمار فوق العاده بود

بين سجده عکس من در سنگ مرمر نقش بست

صورتم در چادر گلدار فوق العاده بود

گم شدم در موج،دستم خورد بر کنج ضريح

بي نهايت حرکت زوار فوق العاده بود

من دلم کنج حرم خوابيد،دنبالش نگرد

محو شد در تابش خورشيد،دنبالش نگرد...

آسمان چرخيده والله قسم دور سرت

پر زده صدها کبوتر دم به دم دور سرت

من يقين دارم که با دست خودش عمامه را

صبح ميپيچد فقط صاحب علم دور سرت

شعر من مال خودم چرخانده حتما جبرئيل

 شعرهايي مثل شعر محتشم دور سرت

روز وشب با شوق ميگردند اطراف حرم

عده اي دور وبرت،قوم عجم دور سرت...

جاده ي شعر پر احساس من از مشهد گذشت

باز هم لطف امام هشتمم از حد گذشت

باقدوم تو زمين و آسمان  روشن شده

.چشم غمگين تمام شيعيان روشن شده

عاشق اين لحظه اي هستم که ميبينم همه

ريسه ها،فواره ها وقت اذان روشن شده...

از سر ذوق است که در کوه چشمم اينچنين

در شب ميلاد تو آتشفشان روشن شده

نور دارد آنقدر چشمان تو که بي گمان

از نگاه تو چراغ جمکران روشن شده

تا بيايد. ..با تمام عشق منت ميکشم

گر چه از روي تو و مهدي خجالت ميکشم..

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

وحيد محمدي

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

درد و درمان ما امام رضاست

راحت جان ما امام رضاست

ما غلامان حضرتش هستيم

شاه و سلطان ما امام رضاست

گرچه سلمان او نشد باشيم

عشق و ايمان ما امام رضاست

جان نوکر چه قابلي دارد

جان و جانان ما امام رضاست

آيه آيه کلام او نور است

تلو قرآن ما امام رضاست

جان ايران ماست معصومه

قلب ايران ما امام رضاست

قول داده به داد ما برسد

مرگ آسان ما امام رضاست

کاش آن لحظه ها رضا برسد

وقت مردن به داد ما برسد

بندگي بي بلا نمي چسبد

عاشقي بي خدا نمي چسبد

نيمه شب بي دعا و ذکر و نماز

نيمه شب بي بکا نمي چسبد

به همان مهرباني اش، به خدا

زندگي بي رضا نمي چسبد

اين شلوغي خودش صفا دارد

حرمش بي گدا نمي چسبد

ياد داده خودش به ابن شبيب

گريه بي کربلا نمي چسبد

روزي ام کن بلا کشيدن را

با رضا تا خدا رسيدن را

تو کريمِ کريم ها هستي

شاه ما از قديم ها هستي

نه به فکر کبوتران تنها

ياد اين يا کريم ها هستي

تو امام الرئوف دنيايي

تو امام رحيم ها هستي

راه دادي به راه گم کرده

تو به فکر رجيم ها هستي

ما يتيمان آل طاهائيم

تو که يار يتيم ها هستي

دست ما را بگير آقا جان

تو کريمِ کريم ها هستي

ما نداريم غير اين درگاه

بارها داده اي تو بر ما راه

در جوار شما چه غم داريم

دين و دنيا کنار هم داريم

ما کنار تو دلخوشيم آقا

با تو اي مهربان چه کم داريم؟

لذتي از بهشت بالاتر

حس و حالي که در حرم داريم

سر اين سفره ميهمان توايم

بابي از برکت و کرم داريم

سمت باب الجواد مي آييم

قدي از احترام خم داريم

پدر و مادرم فداي شما

اي امامم، سرم فداي شما

مي رسد دائما عطا از تو

ابتلا از من و دوا از تو

شب ميلاد در حرم ديديم

دم به دم مي رسد شفا از تو

يک سلام از حريم قم با من

سفر مشهد الرضا از تو

هر چه برکت رسيده بر دل ما

يا که از قم رسيده يا از تو

و دو رکعت نماز بالا سر

از من و، رحمت و رضا از تو

اي کرامت نمي ز بارانت

مي رسد رزق کربلا از تو

کاش درد مرا دوا بدهي

عيدي ام را تو کربلا بدهي

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

امير عظيمي

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

ابتداي حرم امام رضا

انتهاي حرم امام رضا

بين صحن و رواق و توي حياط

همه جاي حرم امام رضا

کيست آن که دل از همه برده؟

دلرباي حرم امام رضا

چقدر بنده رو زده اينجا

به خداي حرم، امام رضا

تو مقامت کريمي است آقا

من گداي حرم، امام رضا

اي حرم دارِ باصفا سلطان

السّلامُ عليک يا سلطان

اي بزرگ، اي امام آقاجان

شاه عالي مقام آقاجان

فقر من شرط نوکريست، بنام

اين گدا را غلام آقاجان

اين کبوتر به غير دام شما

نمي افتد به دام آقاجان

زائرم، دلشکسته ام، زارم

نوکر تو، گدام آقاجان

به سلامٌ عليک من تو بگو

و عليک السّلام آقاجان

اي شه ملک طوس، ادرکني

يا انيس النُّفوس، ادرکني

آمدي تو دلم قرار گرفت

محضر شاه عشق بار گرفت

يا امام الرّئوف از کرمت

بنده ي مفلس اعتبار گرفت

زلف نوکر به پنجره فولاد

وصل شد، تا ابد جوار گرفت

مادرت جارويي به دستم داد

در رواقت برام کار گرفت

نوکري توي صحن گوهرشاد

گفت منبر عجب غبار گرفت!

شب تاريک، نور نزديک است

به گمانم ظهور نزديک است

شب وصل است و باد مي آيد

دل غزلخوان و شاد مي آيد

صوت نقّاره ي شما باز از

سمت باب الجواد مي آيد

يعني از آل حضرت زهرا

باز باب المراد مي آيد

شاعران مدح او نمي گوييد

صله دارد زياد مي آيد

دعبلت نيستم ولي آقا

شاعري بي سواد مي آيد

تا بگويد همه کس و کارم

من فقيرم، فقط تو را دارم

آنقدر شأن مدحتان بالاست

که قلم عاجزست، نازيباست

چون مني مدح حضرتت گويم

کار، کار امام صادق هاست:

مصلح امت، عالم و عادل

منجي دادرس به روز جزاست

دور او ايمنند نوع بشر

او امان و پناه خلق خداست

سخنش حکمت و سکوتش علم

اين فقط گوشه اي ز مدح رضاست

مايه ي فخر و عزّتست رضا

موجب خير و برکتست رضا

تا که ما مشهدالرّضا داريم

نجف و شهر کربلا داريم

با خراسان حضرتت ارباب

کاظمينيّ و سامرا داريم

در قم اصلاً کنار خواهر تو

نزد زهرا هميشه جا داريم

لطف موسي بن جعفر است که ما

اين همه يار دلربا داريم

همه دار و ندارمان مولاست

هستي ما تصدق زهراست

ماه ذيقعده ماه پرور شد

شب تاريک با شما سر شد

کوچه هاي مدينه بار دگر

از گلي فاطمي معطّر شد

همه گفتند حضرت موسا

شده بابا و نجمه مادر شد

با حضورت مدينه آن ايّام

به گمانم پر از کبوتر شد

بعد ميلاد روي دست پدر

لب تو از فرات تا تر شد

گفتي اي جد تشنه کام حسين

به لب تشنه ات سلام حسين

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

محمد جواد غفور زاده

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

بهار آمد و بر روي گل تبسم كرد

شكوه وا شدن غنچه را تجسم كرد

بهار ديد كه شمشادها جوانه زدند

شكوفه‌هاي جوان را نثار مردم كرد

ز سمت مشرق دل‌ها شنيد بوي بهشت

بهار مست شد و راه باغ را گم كرد

پس از طواف حرم يا محول الأحوال

بهار با نفس عاشقان تفاهم كرد

بهار نيت معراج داشت وقت نماز

به خاك مقدم زوار او تيمم كرد

در آستان رضا «إنّما يريد الله»

كريمه‌اي است كه روح‌الأمين ترنم كرد

زلال اشك اگر گل كند به لاله قسم

كه با امام رضا مي‌شود تكلم كرد

سخن به رسم گل‌افشاني بهار بگو

اگر شكست دلت در حريم يار بگو:

دوباره آمده‌ام تا دوباره در بزنم

كبوترانه در اين آستانه پر بزنم

به نااميدي از اين در نمي‌روم هرگز

اگر جواب نگيرم دوباره در بزنم

خدا مرا به حقيقت ولي‌شناس كند

كه حلقه بر در اين خانه بيشتر بزنم

خداي را كمي اي زائران درنگ كنيد

كه خاك پاي شما را به چشم تر بزنم

من آشناي همين درگهم، خدا نكند

كه رو به غير بيارم در دگر بزنم

اگرچه خارم و نسبت به گل ندارم، باز

خوشم كه گاه‌گداري به باغ سر بزنم

صفاي تربيت باغبان حرامم باد

كه در مجاورت گل دم از سفر بزنم

من از حضور تو اي ماه هاشمي خجلم

مگر به اشك شود ترجمان حرف دلم

به يك نگاه تو تطهير مي‌شود دل من

به يك كرشمه نمک‌گير مي‌شود دل من

مرا بس است طواف ضريح تو هرگاه

شكسته‌بستهه تقصير مي‌شود دل من

قسم به صبح جمالت كه پشت پنجره‌ات

دخيل نالهه شبگير مي‌شود دل من

سرشک حاجت هر كس كه مي‌چكد بر خاک

كنار پنجره تصوير مي‌شود دل من

به چشم آينه‌هاي حرم كه مي‌نگرم

هزار مرتبه تكثير مي‌شود دل من

به شوق آن كه به پابوس زائرت برسد

به جاي اشک سرازير مي‌شود دل من

خدا نكرده اگر از تو رو بگردانم

اسير بازي تقدير مي‌شود دل من

چگونه قصد زيارت كنم براي وداع

مگر ز ديدن تو سير مي‌شود دل من

خدا مرا به فراق تو مبتلا نكند

من و جدايي از اين آستان خدا نكند

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

سيد هاشم وفايي

اين جا که پُر از فروغ باور شده است

گنجينه ي نور حق مصّور شده است

از شعشعه ي مشهد و قم دانستم

ايران ز دو خورشيد منّور شده است

هرکس به صراط مستقيم آمده است

برباغ بهشت اين حريم آمده است

مانند تمام روزها يابن کريم

ايام کرامت کريم آمده است

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

ناصر شهرياري

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

اي که دل را تو جان و جاناني

درد ما را هميشه درماني

حاجتم را نگفته ميداني

هرگز از درگهت نميراني

اي به عالم پناه يا سلطان

يک نظر کن نگاه يا سلطان

فصل عشق است ديده بارانيست

باز دل هاي ما خراسانيست

شب شب ماه و نقره افشانيست

ميزبان - فصل خوب مهمانيست

ميزبانا مرا مبر از ياد

ميهمان کن مرا تو جان جواد

آمدي آسمان چراغان شد

رحمت کبريا فراوان شد

چشم موسي ستاره باران شد

جلوه ات جلوه هاي رحمان شد

اي سراپاي تو کمال علي

آمدي شد عيان جمال علي

با تو حتما که تا خدا بروم

بي تو حتما به ناکجا بروم

جز به درگاه تو کجا بروم

در کجا در پي دوا برم

اي مداواي درد بي درمان

پاي ما را به مشهدت برسان

بي نگاه تو چشم دل کور است

دل به لطف تو ماه پرنور است

گر چه راه زيارتت دور است

با سلامي زيارتم جور است

السلام اي رئوف بي همتا

اي رضاي قبيله ي زهرا

اي پناه فقير و بيچاره

اي امان هرآنچه آواره

اين بود هاي و هوي نقاره

دل به جز تو رضا که را داره

جان به قربان خواهرت آقا

رد مکن جان مادرت آقا

کن عنايت که با خدا باشم

سائل آل مصطفا باشم

زائر کوي مرتضي باشم

يک شب جمعه کربلا باشم

مست مولاي عالمينم کن

اربعين زائر حسينم کن

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

حسن لطفي

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

تشنه بوديم که بارانِ نجف را ديديم

اشک بوديم که دامانِ نجف را ديديم

در نجف منقبتِ شاهِ خراسان گفتيم

مشهدت آمده سلطانِ نجف را ديديم

بي سبب نيست در ايوانِ طلا مي چرخيم

ما در ايوانِ تو ايوانِ نجف را ديديم

چقدر ذکرِ علي در حرمت مي چسبد

ما در اين خاک ، خراسانِ نجف را ديديم

هرچه دادند به ما لطفِ علي بود علي

بر سرِ سفره تو خوان نجف را ديديم

ما رسيديم که بر مرمرتان رو بکشيم

يک علي گو که پس از نامِ شما هو بکشيم

با خودش جامِ تو مستانه شدن هم دارد

بردنِ نام تو ديوانه شدن هم دارد

دلِ ما کاش شود کاسه ي سقاخانه

سنگ ظرفيتِ پيمانه شدن هم دارد

هر کبوتر که نشسته است دگر باز نَگشت

صحنِ تو خاصيتِ خانه شدن هم دارد

جايِ آئينه و کاشي به خودت غرقم کن

لطفِ تو از همه بيگانه شدن هم دارد

زائرانِ تو همه عينِ زيارت نامه اند

کششِ نورِ تو پروانه شدن هم دارد

وقتِ نقاره شده از تو خبر مي گويند

ها عليٌ بشرٌ کَيفَ بشر مي گويند

يک کلاغ آمده اينجا که کبوتر بشود

عمرِ ما کاش فقط پيشِ رضا سر بشود

بگذاريد همين دفعه طوافش بکنم

طاقتم نيست که هنگامه ي محشر بشود

دامنش پُر شد و با دستِ پُر از اينجا رفت

پيش از آن لحظه که چشمانِ گدا تر بشود

به لبم نام جواد است و کَرَم مي بارد

واي اگر وقتِ دعا نوبتِ مادر بشود

آمدن هاي مرا ضربدر سه بکنيد

چه شود ديدنِ تو چند برابر بشود

مرگ مي چسبد اگر در نظرم مي آيي

جاي هر بار سه دفعه به سرم مي آيي

بارم اُفتاد زمين تا که شوم بارِ شما

بيشتر ساخت مرا عشق گرفتارِ شما

مي برد تا ابد از ياد پريدن ها را

هر کبوتر که نشيند لبِ ديوارِ شما

بوسه با پنجره فولاد به شش گوشه زدم

بوسه اي در عوضِ آنهمه زوارِ شما

کربلا هم چقدر حسرت خادم هايي

که بيايند هر از گاه به ديدارِ شما

چاره ي اينهمه بيچاره فقط چار عليست

چارده تَن همه ديديم در اين چارِ شما

شام ميلاد تو هر چند زِ مشهد دورم

چشم بر راهم و سلمانيِ نيشابورم

باز در نيمه ي شب چشمِ کسي بينا شد

کودکِ گم شده در خوابِ خوشش پيدا شد

مادري آرزويش بچه يِ زيبايي بود

گفت جبريل به گوشش گره هايت وا شد

دستِ لرزانِ زني پير کمي بالا رفت

از شهيدش خبر آمد چقدر غوغا شد

باز در پيشِ ضريح تو مريضي اُفتاد

زيرِ لب گفت رضا گفت رضا تا پا شد

خادمي آينه کاريِ حرم را تا ديد

گفت با بغض حسن گريه کُنَش زهرا شد

لطفِ آقاست اگر مستِ امام حسنيم

"ما حسيني شده ي دستِ امام حسنيم"

من اويسم نَفَست از قَرَن آورد مرا

تا تراشيده شوم تا يَمن آورد مرا

مادرم بارِ نخستي که مرا با خود داشت

تا ضريحت برسم سينه زن آورد مرا

حاجت کرببلا داشت،به ما بخشيدي

به هوايِ حرمِ بي کفن آورد مرا

چقدر اُنس گرفتيم به درهايِ حرم

همه گفتيم که آقاي من آورد مرا

در گوهرشاد دلم رفت به بين الحرمين

باد تا بويي از آن پيرهن آورد مرا

واي از پيرهنش ، پيرهنش را بُردند

حيف انگشتر و سنگِ يمنش را بُردند

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

مهدي مقيمي

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

السلام اي آنکه دلها زير پايت ريخته

حق، جنان را زير پاهاي گدايت ريخته

مدح تو ارباب رويائي خوراک شعرهاست

بس که مضمون در کف صحن و سرايت ريخته

با هنرمندي حريمت نورپردازي شده

ريسه ها بر شانه گلدسته هايت ريخته

در رواق و صحن ها و بست هايت يک به يک

بوي تو در سينه ها عطر ولايت ريخته

اين نخ سبز تبرک را که بر مچ بسته ام

سيدي حس مي کنم که از عبايت ريخته

با غذاي حضرتي آخر نمک گيرت شدم

حضرت زهرا نمک را در غذايت ريخته

گرچه صدها بار ايوان طلا را ديده ام

باز دل با ديدن ايوان طلايت ريخته

عاشقانت را يقين دارم که مي بخشند حشر

طرح اين بخشودگي ها را خدايت ريخته

آمدي آرامش قلب عطوف اهل بيت

مهربانتر از همه هستي رئوف اهل بيت

زائران را در نظر جنت تجسم مي شود

خسته از راه آمده غرق تبسم مي شود

زائري که روزها لحظه شماري کرده است

زود با آقاي خود گرم تکلم مي شود

بي گمان اين روزها آقا دعاگوي همه

زائران خواهرش معصومه در قم مي شود

وقت پرواز کبوترها به بالاي سرم

آسمان شهر پشت بالشان گم مي شود

اين کبوترها روي بازار هم دارند اثر

گرم بيرون از حرم بازار گندم مي شود

مي زند در صحن قدسش جمعيت موج و عجيب

دل به صحن کوثرش غرق تلاطم مي شود

رفتن پاي ضريحش نيست اينجا نوبتي

ذکر زهرا باعث حق تقدم مي شود

آنچه ايراني جماعت را بهشتي مي کند

عشق معصوم دهم ، خورشيد هشتم مي شود

هر چه دارم مي دهم تا که بيايم پاي بوس

چشم ما و بارگاه حضرت شمس الشموس

باز هم جا هست حاجت گر بياري بيشتر

کاش سهم ما شود گرد و غباري بيشتر

دوستداران و محبانش در اين صحن و سرا

بيشتر هستند هر چه مي شماري بيشتر

صحنه هاي ناب، اينجا ناتمام است و بديع

هر چه مي گيريم عکس يادگاري بيشتر

بشنو آواز کبوترهاي آقا را درست

صوتشان زيباست حتي از قناري بيشتر

در خيالم بين جارو کردن و تحويل کفش

هر دو دلچسب است اما کفشداري بيشتر

نذر کردم سکه اي انداختم در اين ضريح

سکه هم کافيست آري گر نداري بيشتر

واقعا زيباست از دنيا بپرس از اين حرم

هيچ کس دارد سراغ آئينه کاري بيشتر؟

امتحان کردم که پشت پنجره فولاد او

اشک آدم مي شود از ديده جاري بيشتر

اين سفرها شد براي ما تمامش خاطره

باز شد از کار ما با لطف او صدها گره

با نواي ذاکران و صوت و لحن قاريان

جا گرفته ذکر تو در سينه ايرانيان

در شب ميلاد تو اي صاحب ايران زمين

خاکيان هم جشن مي گيرند با افلاکيان

هر که مهرت را خريده شک ندارم برده سود

هرکه از تو دور مانده بي گمان کرده زيان

گفته اي ديدار زائر مي روي بيهوده نيست

در زيارت آمدن دعواست بين قدسيان

جاي جاي اين حرم سر دارد از جنت ولي

نقطه عطفي است ايوان طلا در آن ميان

دوست دارم بشنوم هر روز ذکر خاصه ات

با صداي روحبخش زنده ياد انصاريان

من فقيرم تو هم آن حج فقيراني لذا

هم شدم از مشهدي ها هم شدم از حاجيان

ضامن آهو رضا و ضامن ما هم رضاست

روز محشر خوش به حال جمله زهرائيان

هر که آمد پر شد از عطر ولايت شامه اش

خوانده ام من لذتي دارد زيارت نامه اش

با علي موسي الرضا ايران گلستان مي شود

حافظ ايران ما شاه خراسان مي شود

نام زهرا مادرش با نام فرزندش جواد

هر کحا برده شود صد مشکل آسان مي شود

آفتاب صبح مي تابد به ايوان طلا

مثل گنبد جلوهء ايوان دو چندان مي شود

گاهگاهي آفتاب اينجا طوافي مي کند

گاه پشت گنبدش از شرم پنهان مي شود

مي زنم هر جا قدم اين سوي و آن سوي حرم

ناخودآگاه آخرش ختمِ به ايوان مي شود

گر کسي غير مسلمان يک سفر آيد به طوس

با نگاه ويژهء سلطان مسلمان مي شود

اين تمام باور و اين اعتقاد شيعه است

با نگاه خاصه اش برکت فراوان مي شود

فخر دارد آب سقا خانه اش بر سلسبيل

مست سقا خانه اش لبهاي باران مي شود

مستي اين آب را در خود شرابش هم نديد

اين رواق و صحن را جنت به خوابش هم نديد

گر بخواهد با اشاره خاک را دُر مي کند

عشق او هر لحظه در قلبم تبلور مي کند

او رئوف اهل بيت است و چنان جدش حسين

با نگاهي عالمي را در دمي حر مي کند

قسمتم مشهد نگردد گر که سالي چند بار

قلب من در سينه احساس تأثر مي کند

هيچ صاحب خانه اي  چون صاحب اين خانه نيست

گر گدا کاهل بود خود کاسه را پر مي کند

فخر کردن هم خدايي فخر کردنهاي ماست

هر که اربابش رضا باشد تفاخر مي کند

مادري ديدم که طفلش را رضا داده شفا

پاي ايوان دارد از آقا تشکر مي کند

مشتري دارد حريمش از جنان هم بيشتر

نان جنت را حريم طوس آجر مي کند

هوش از سر مي برد از بس که جنات الرضا

جنت الاعلي هم احساس تحير مي کند

مدح ما حتي نمي از آب اقيانوس نيست

هيچ جائي در جهان کرببلا و طوس نيست

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

محمود ژوليده

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

تشکر ز خالق نهايت ندارد

که حمد خداوند غايت ندارد

بزرگي و الطاف و احسان سبحان

به رحمت و نعمت نهايت ندارد

اگر چه کسي هست در ناز و نعمت

چه دارد اگر او ولايت ندارد

ز توحيد ، کس بي ولايت نگويد

دل بي ولايت هدايت ندارد

بدون رضا ره به توحيد هرگز

که اصلا خدايش رضايت ندارد

خدا را ز روي رضا ميتوان ديد

که گفته ؛ کلامم روايت ندارد

حديثي که با سلسله نقل گردد

به ردش کسي هيچ آيت ندارد

ز شرط و شروطي که فرمود آقا

عيان شد بما جز عنايت ندارد

ز سمت شلمچه رسيده است مهمان

چه حصن حصيني شده خاک ايران

نشابور بود و خداي مجسم

نقاب از رخ خويش برداشت يکدم

قلمها ز دستان حضار افتاد

خدا هست اين يا نبي مکرم؟

تحير ز چشمان پر اشک ميريخت

و انگشت حيرت به دندان عالم

مه روي يوسف کجا و جمالش

که خورشيد تابيد از شرق عالم

عنان دار ناقه به فرياد ميگفت :

که  "من مثلي"  اي خيل اولاد آدم

به آرامي از بين مردم جدا شد

و دريافت آن پيرزن را امامم

مگو سنگ سلماني آنجا طلا شد

خوشا احتضار و وصالي فراهم

و ايران سراسر شده فرش راهش

ز هر شهر گل بود با خير مقدم

قدمگاه او شد دژي در خراسان

که هرگز نباشد ز دشمن هراسان

قدومي که آورد نور خدا را

بقا را  عطا را  صفا را وفا را

به ياران ايراني خود رسانده

سلام علي و رسول خدا را

اگر چه بظاهر به تبعيد آمد

بنا کرد اما مسير ولا را

به يکدم وليعهد موسي بن جعفر

نکرده وليعهدي اشقيا را

شناسانده شد عالم آل احمد

عيان کرد مظلومي مرتضي را

احاديث جعلي همه بر ملا شد

علم کرد فرمايش مصطفي را

به اعجاز و علم و جهاد و شهادت

نشان داد اوصاف خيرالنسا را

پي ياري اش خواهرش خواهد آورد

ز شهر مدينه به قم کربلا را

مرامش خدايي مقامش خدايي

قيامش خدايي پيامش خدايي

خدايي که روز جزا آفريده

جنان را به عشق رضا آفريده

جنان و جهان و زمين و زمان را

طفيل رضا بهر ما آفريده

گل سرسبد در ميان رئوفان

رئوفي ز آل عبا آفريده

ميان حريمش ضريحي چو کعبه

براي طواف شما آفريده

به صحن و رواق و شبستان کويش

فضاي نماز و دعا آفريده

به زوار چون من گنهکار آقا

خطاپوشي هل اتا آفريده

براي پناه و امان محبين

حديث شريف کسا آفريده

به سر درب باب الجوادش نوشته

کرم را ز ابن الرضا آفريده

ندارد بهشت اينهمه باغ رضوان

بهشتم خراسان و ذکرم رضا جان

زيارت به صحن عتيقش مهيا

کرامت ز دست شفيقش مهيا

به بالا سرش با دو رکعت نماز است

دعاهاي قلب رقيقش مهيا

کنار گدا و غلامش نشيند

و سفره براي رفيقش مهيا

نه آهو  نه اشتر  نه سگ را براند

ضمانت ز لطف دقيقش مهيا

ز فيروزه اش آسماني منور

عطا از نگين عقيقش مهيا

اگر بندگي خواهي و پادشاهي

به آزادگي در طريقش مهيا

دل سوخته دارد و ابر رحمت

شفاعت ميان حريقش مهيا

اگر خصم سرسخت داري مخور غم

پي انتقام است تيغش مهيا

غريب است ، اما غريبه نواز است

و او عاشق اهل سوز و گداز است

شبي حجره دربسته بود و رضا بود

اباصلت شاهد بر اين ماجرا بود

رضا دست و پا ميزد و ديده گريان

بياد لب تشنه کربلا بود

گهي يا جواد و گهي يا بنيي

پيامي به احضار ابن الرضا بود

حصيرش کناري ، عبايش کناري

دلش باني روضه بوريا بود

سرش بي عمامه روي خاک حجره

ولي ديده گريان يک سرجدا بود

در اين حجره گاهش ،که شد قتلگاهش

بياد امامي که وجه الثري بود

در اين قتلگاهش نه شمشير و نيزه

نه با چکمه بر سينه يک بي حيا بود

نه خواهر اسير و نه رأسي به نيزه

نه مقتول اينجا ذبيح از قفا بود

ز گودال،يک ناله مادرانه

بگوش است با شکوه از تازيانه

******************

شعر در مورد ولادت امام رضا عليه السلام

محمود ژوليده

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

براي آمدنت نجمه بيقرارت بود

هزار سرِّ مگو ديد و رازدارت بود

مدينه شاهد شب زنده داري موسي

تمام بارقه ها نيز در مدارت بود

اراده ازلي با علي رقم خورده

رضاي حق به رضاي تو اعتبارت بود

چقدر پاقدم تو فرشته خلق شده

نگاه فاطمه ازعرش در زيارت بود

شنيد حضرت يکتا شهادتينت را

يقين که حضرت جبريل هم کنارت بود

تودپاره ي تن پيغمبر خدا هستي

شبيه فاطمه شأن بزرگوارت بود

تو آمدي که ولايت شود به توکامل

خوش آمدي که امامت در انتظارت بود

اگر نبود نداي حديث سلسله ات

چگونه سلسله ي شيعه رستگارت بود

خدا ادامه ي موسي بن جعفرت خوانده

و اوست نور دو چشم پيمبرت خوانده

تو انتفاضه ي الله اکبري آقا

تو خيزش هنر دين داوري آقا

تو انقلاب جديدي ز دين به پاکردي

يقين حکومت دين را تو رهبري آقا

تو نور قافله راسخون  في العلمي

تويي که عالم آل پيمبري آقا

به رغم دشمن ديرينه بني هاشم

تو از الست وليعهد حيدري آقا

قسم به سوره کوثر  که بعد مادر خود

تويي که خيرکثيري تو کوثري آقا

به پيش اهل نظر کعبه حقيقي تو

تو قبله اي تو امامي تو سروري آقا

رئوفي و هنر تو حکومت دلهاست

چه دلنوازي و چه ذره پروري آقا

تو يوسف دل مايي و يوسف زهرا

وماهمه سر کوي تو مشتري آقا

روانه حرمت با هزار حج شده ايم

که زائر حرم ثامن الحجج شده ايم

تويي که داده اي احساس، قلب ايران را

بهشت کرده اي از مقدمت خراسان را

تمام مملکت شيعه شد قدمگاهت

دمي که لطف تو باريد کشور جان را

به خير مقدم تو لشگر فدايي ها

ز يادها ببرد صبح عيد  قربان را

طلوع شمس ولايت ز مشرق اين خاک

به عالمي ببرد آفتاب و باران را

به خانواده موسي بن جعفرش سوگند

خدا به ملک رضا مژده داد ايمان را

به اهل فارس پيمبر به خطبه اي فرمود:

که نور علم بگيرد ديار سلمان را

به فرش هاي حرم بسکه عرش پيماييست

کسي بها ندهد قالي سليمان را

قسم به روح خدا و وصي  او که خدا

از اين ديار شکسته ست شاخ عدوان را

دعاي تو نفس قدسي ولايت شد

که راه قدس هم ازکربلا هدايت شد

کجاست زنده دلي تا ببيند از جاده

دل رئوف تو و عاشقان دلداده

به سوي روضه رضوان قلوب، در پرواز

به دست، پرچم رزمندگان آزاده

ازاين حرم شهدا راه جبهه را رفتند

خداست شاهد ياران دست و سرداده

چه کرده اي تو مگر با دل محبانت

که سر زپا نشناسند و  مست، از باده

تويي که همدل و هم صحبت فقيراني

براي حاجت مردم هماره آماده

به بي کسان و غريبان پناه و همدردي

ميان خسته دلان هم  نشيني ات ساده

به نوکران وغلامان چه خوش نظر داري

کنار سفره ي خود سر به زير و افتاده

به روي خلق نياري گناه پنهاني

به کلب هم اگر آيد،دهي تو قلاده

دل از تو کرب و بلاي حسين مي خواهد

زيارت نجف و کاظمين مي خواهد

دیدگاه‌ها

حسین اکبری نیا 11:37 - 1402/03/08

خیلی خوب

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.