سکوت در برابر فساد موجب نابودی جامعه از درون می شود
به گزارش بلاغ به نقل از شفقنا، استاد انصاریان در گفت وگویی می گوید: در جامعه اسلامی تمام افراد همچون زنجیری به هم متّصل و پیوسته هستند و هر کدام نسبت به یکدیگر و دستورات الهی وظایفی دارند. اگر امروز در جامعه اسلامی مفاسد اقتصادی و اخلاقی و بیعفتی رواج پیدا کند و اندیشمندان، فرهیختگان و دیگر اعضای جامعه سکوت کنند آسیب جدی بر پیکر نظام اسلامی وارد شده و به تدریج جامعه از درون نابود میشود. اگر در عصر حضرت سیّدالشهدا(ع) همه افراد به یزید اعتراض کرده و حرمت شرابخوری را به او گوشزد میکردند، او نمیتوانست به صورت آشکارا شراب بنوشد. مسئولیتپذیری حضرت موجب وقوع حادثه جانگداز عاشورا شده و وظایف شیعیان و پیروان حضرت آن است که این فرهنگ عاشورایی را پاس بدارند و در حفظ و غنیسازی و تقویت آن کوشا باشند.
متن گفت وگوی شفقنا با استاد انصاریان را می خوانید:
* در منابع تاریخی آمده است که عدّهای از سردمداران حکومتی و اصحاب امام حسین(ع) ایشان را از رفتن به کوفه منع کرده و حتی نسبت به این سفر اعتراض میکردند؛ امّا حضرت با دلایل مستدل پاسخ آنان را میدادند. محورهای منع و اعتراض آنان چه بود و حضرت چه پاسخی به آنان دادند؟
در تواریخ نقل شده است که روزی فرزدق در مسیر به امام حسین(ع) عرض کرد: یابن رسول الله! به سمت کوفه حرکت نکن، حضرت در پاس فرمود: «یا فرزدق! أنّ هؤلاء قوم لزموا طاعه الشیطان، و ترکوا طاعه الرحمن، و أظهروا الفساد فی الارض، و أبطلوا الحدودّ و شربوا الخمور؛ ای فرزدق! این قوم ملازم شیطان شدهاند و اطاعت الهی را ترک نمودند و در زمین فساد کردند و حدود الهی را باطل نمودند و شراب نوشیدند» این پاسخ میتواند معیار نسبی برای مقابله با فساد و جهاد در راه خدا و احیای امر به معروف و نهی از منکر باشد. در زمان حیات امام حسین(ع) احکام الهی در حال تغییر بود و حرامهای الهی تبدیل به حلال میشد! یزید و پیروانش به صورت آشکارا شراب میخوردند و حدود الهی را رعایت نمیکردند. در اینجا وظیفه حضرت اقتضا میکرد به جنگ با آنان بپردازد و با نثار جان مبارک خود اجازه ندهد تا احکام الهی دچار تغییر و تحوّل شود.
ایستادگی حضرت در برابر انحراف ها و تحریفات یزید عاشورا را رقم زد
نخستین هدف قیام حضرت احیاى اسلام و هدف دیگر اصلاح جامعه بود
یکی دیگر از معترضان حرکت امام حسین(ع) به کوفه، مروانبنحکم بود. او قبل از حرکت حضرت به سوی کوفه، نزد ایشان آمد و حضرت را به بیعت با یزید دعوت کرد! حضرت در پاسخ فرمود: «عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ؛ یعنی فاتحه اسلام خوانده شده است.» اگر حضرت با یزید بیعت میکرد، دین مقدس اسلام تباه میشد و چیزی از آن باقی نمیماند. مسئولیت حضرت در آن عصر بسیار سنگین بود؛ زیرا باید در برابر انحرافها و تحریفاتی که یزیدیان به وجود آوردند ایستادگی کند، ولو اینکه جان مبارک ایشان به خطر افتد. البتّه دیگر اعضای جامعه اسلامی نیز چنین وظیفهای داشتند، چرا که رسول خدا(ص) میفرماید:
«کلّکم راعٍ و کلّکم مسئول عن رعیته؛ همه شما مسئول هستید و همه شما نسبت به زیر دستانتان وظیفه دارید»
در جامعه اسلامی تمام افراد همچون زنجیری به هم متّصل و پیوسته هستند و هر کدام نسبت به یکدیگر و دستورات الهی وظایفی دارند. اگر امروز در جامعه اسلامی مفاسد اقتصادی و اخلاقی و بیعفتی رواج پیدا کند و اندیشمندان، فرهیختگان و دیگر اعضای جامعه سکوت کنند آسیب جدی بر پیکر نظام اسلامی وارد شده و به تدریج جامعه از درون نابود میشود.
همه در برابر حفظ، غنی سازی و تقویت فرهنگ عاشورا مسئولیم
اگر در عصر حضرت سیّدالشهدا(ع) همه افراد به یزید اعتراض کرده و حرمت شرابخوری را به او گوشزد میکردند، او نمیتوانست به صورت آشکارا شراب بنوشد. خلاصه آنکه مسئولیتپذیری حضرت موجب وقوع حادثه جانگداز عاشورا شده و وظایف شیعیان و پیروان حضرت آن است که این فرهنگ عاشورایی را پاس بدارند و در حفظ و غنیسازی و تقویت آن کوشا باشند.
* امام حسین(ع) در نامه اى به جمعى از بزرگان بصره به بدعت هاى موجود در جامعه اشاره کرده و یکی از اهداف مهم خود را مبارزه با فساد و اصلاح امت معرّفى مى کند. هدف امام حسین(ع) چه نوع اصلاحی و در برابر چه فسادی بود؟
«اصلاح» به واقعیّتهایى گفته مى شود که با فرهنگ الهى هماهنگ و همسو باشد و فساد به مسائلى گفته میشود که از چهارچوب برنامههاى خداوند خارج باشد .عقیده، اخلاق و عمل در صورت همسویى با آیات کتاب خدا و سنّت رسول خاتم و ائمه طاهرین: در طریق صلاح، و در صورت ناهمگونى در مسیر فساد است. امورى که آراسته به صلاح است باعث خیر دنیا و آخرت، و روشى که در ظاهر و باطن آلوده به فساد است، علّت خوارى دنیا و آخرت است.
فساد معلول رویگردانی انسان از توحید، نبوت و امامت است
بعثت انبیاى الهى و امامت امامان معصوم(ع) در جهت اصلاح امور مردم در تمام شؤون بود. اگر تمام مردم دنیا دعوت انبیا را نسبت به مسأله اصلاحات اجابت کنند، تمام مشکلات مردم حل خواهد شد، و امراض باطنى، فکرى و روانى آنان شفا مییابد. فساد در تمام جوانب زندگى، معلولِ رویگردانی انسان از توحید، نبوّت، امامت و دستورهاى ملکوتى آنان است و میوه تلخ اطاعت انسان از هوا و شیطان است. قرآن از قول تمام مصلحان تاریخ از زبان حضرت شعیب نقل مىکند: ﴿إنْ أُرِیدُ إلَّا الْإصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفیقى إلّا بِاللهِ عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَ إلَیْهِ أُنِیبُ﴾ در همین راستا حضرت سیّدالشهدا به هنگام خروج از مدینه در نامهاى خطاب به برادرشان، محمّد حنفیه چنین نوشت: وَ انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاصْلاحِ فِى أُمَّهِ جَدّى؛ قیام و خروج من، فقط به خاطر اصلاح [تمام ظاهر و باطن] در امّت جدّم رسول خدا است. پس هدف نهایی حضرت اصلاح امور بوده است.
حکومت یزید امتداد جریان سقیفه و در راستای محو کردن اسلام بود
در آن زمان دین در جامعه کمرنگ شد و جامعه حیات معنوى خویش را از دست داده بود. اینجاست که مؤمنان و رهبران الهى احساس وظیفه مىکنند که براى تجدید حیات معنوى مردم، آموزههاى دین را در جامعه زنده کنند. حکومت یزید نیز در امتداد جریان سقیفه در پى محو کردن اسلام بود؛ ولى امام حسین(ع) با بذل خون خودشان از این کار جلوگیرى کردند و اسلام را بیمه نمودند. قیام امام حسین(ع) اسلام را از خطر حذف و نابودى نجات داد و در طول تاریخ، بقاى اسلام و تشیّع را تضمین نمود؛ بنابراین احیاى دین خدا یکى از هدفهاى مهم آن حضرت بود و در این راه هر چند حضرت و یاران باوفایشان به شهادت رسیدند، ولى با این اقدام از نابودى دستاوردهاى نهضت نبوى جلوگیرى کردند و مسلمانان را از حیرت و گمراهى نجات دادند؛ چنانکه در زیارت معروف اربعین آمده است: «وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ حَتَّى اسْتَنْقَذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَهِ، وَحَیْرَهِ الضَّلالَهِ»؛ حضرت امام حسین(ع) خون پاکش را در راه تو نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهى نجات دهد. بنابراین مهمترین و اساسىترین هدف امام حسین(ع) زنده کردن اسلام بود.
امر به معروف و نهی از منکر ضامن بقای اسلام است
حضرت اباعبدالله(ع) به برادرشان محمد حنفیّه چنین فرمودند: «وإنّما خرجت لطلب الإصلاح فی اُمّه جدّی»؛ من تنها به انگیزهى اصلاح در امّت جدم (رسول الله(ص)) به پا خاستم. از این جمله به خوبى استفاده مىشود که جامعه آن روز، دچار فساد شده بود و در نتیجه امام مىخواستند آن را اصلاح کنند. حاکمیّت یزید و بنىامیّه منشأ این فساد بود؛ چنانکه خود حضرت نیز به این امر اشاره دارند. ایشان در پاسخ به توصیه مروان بن حکم در رابطه با بیعت با یزید چنین فرمودند: «باید با اسلام وداع کرد هنگامى که امّت اسلامى به حاکمى مثل یزید گرفتار شود، به درستى که از جدّم رسول الله(ص) شنیدم که فرمودند: خلافت بر خاندان ابو سفیان حرام است»؛ بىمسئولیتى، مصلحتطلبى و منفعتخواهى نخبگان جامعه و عدم پاىبندى آنان به ارزشهاى دینى و رسالت انسانى، عامل فساد و بحران فرهنگى و معنوى جامعه آن روز بوده است که خود امام حسین(ع) نیز به این عوامل اشاره مىفرمایند. در روزهاى پایانى حکومت معاویه امام، در جمع نخبگان اصحاب و تابعین رسول خدا(ص) خطبهاى روشنگرانه در سرزمین منا ایراد میفرمایند و در آن به شدّت از بىتوجهى نخبگان به وظایف دینى و اجتماعى خود انتقاد مى کنند. در بخشى از این خطبه آمده است: «اگر شما بر آنها بردبار باشید و در راه خدا پایدارى کنید، زمام امور خدا به شما باز مىگردد و از سوى شما اجرا مىشود و در کارهاى حکومت به شما رجوع مىشود؛ ولى شما ستمگران را در مقام خویش جاى دادید و امور حکومت خدا را به آنان واگذار کردید و حال آنکه آنها به شبهه کار مىکنند و به سوى شهوتها پیش مىروند. آنان را این چنین مسلّط کردهاید؛ براى اینکه از مرگ فرار و در دنیا خوشگذرانى کنید، آن هم در دنیایى که از شما جدا خواهد شد! ناتوان را در چنگ آنها انداختید تا برخى را برده و مقهور خویش سازند و گروهى را براى لقمه نانى مغلوب کنند، مملکت و نظام را طبق اندیشه و رأى خود زیر و رو کنند و رسوایى و هوسرانى را بر خویش هموار سازند، پس همه ی سرزمینها زیر پاى آنان و دستشان در برابر آنان باز، امّت و مردم هم در اختیار ایشاناند و قدرت دفاع از خود در مقابل دستان زورگوى آنان را ندارند»؛ امّا خود حضرت براى تحقّق اصلاح در جامعه قیام مىکنند و از کسانى نیستند که سخنى را به دیگران توصیه کنند و خود به آن عمل نکنند؛ از این رو تا پاى جان براى تحقّق اصلاح جامعه پیش رفتند. آن حضرت با صراحت اعلام کردند که براى اصلاح امّت قیام کردهاند و چنین اظهار نمودند: «خداوندا! تو خود مىدانى که آنچه از ما صورت گرفت (قیام) به سبب رقابت در امر زمامدارى یا به چنگ آوردن ثروت و اموال نبود؛ بلکه هدف ما آن است که نشانههاى دین تو را آشکار سازیم و اصلاح و درستى را در همهى بلاد تو آشکار کنیم تا بندگان مظلومت آسوده باشند و به فرایض، سنّتها و احکامت عمل شود» بنابراین نخستین هدف قیام حضرت احیاى اسلام و هدف دیگر اصلاح جامعه بود. این دو هدف در جامعه تحقّق نمىیابد، مگر آنکه عامل سوّمى وارد صحنه شود و آن امر به معروف و نهى از منکر است؛ در واقع این عامل، ضامن بقاى اسلام و به اصطلاح، علّت مُبقِیه آن است که در قیام حسینى، جایگاهى خاص و ویژه دارد؛ چنان که در منابع دینى بسیار بر آن تأکید شده است. حضرت امام محمد باقر(ع) مىفرمایند: «به راستى امر به معروف و نهى از منکر، فریضهى بزرگى است که به وسیلهى آنها فرائض دیگر بر پا مىشوند و راهها امن مىشود و کسب و کار مردم، حلال و حقوق افراد تأمین مىگردد. در سایهى آن، زمین آباد و از دشمنان انتقام گرفته مىشود و همه کارها رو به راه مىشود».
امام حسین(ع) از نقش کلیدى و کارساز امر به معروف و نهى از منکر به خوبى اطلاع داشتند؛ از این رو در مرحله نظرى ترسیم زیبایى از آن ارائه دادند و اعلام کردند که من به شدّت معروف را دوست مىدارم و از منکر متنفّر هستم. آن حضرت در کنار مرقد پیامبر اکرم(ص) اعلام داشتند: «اللّهم هذا قبر نبیّک محمّد وأنا ابن بنت نبیّک وقد حضرنی من الأمر ما قد علمت. اللّهمّ إنّی اُحبّ المعروف واُنکر المنکر»؛ خداوندا! این قبر پیامبر تو محمّد(ص) است و من هم فرزند دختر او هستم. تو از آنچه براى من پیش آمده، آگاه هستی. خداوندا! من معروف را دوست مىدارم و از منکر بیزارم. همچنین امام حسین(ع) در وصیتنامه خویش به برادرشان محمّد حنفیّه به صراحت اعلام داشتند که من براى امر به معروف و نهى از منکر و عملى شدن آن دو در جامعه قیام نمودهام. ایشان فرمودند: «اُرید أن آمر بالمعروف وأنهی عن المنکر؛ تصمیم گرفتهام امر به معروف و نهى از منکر نمایم.»
* یکی از نکاتی که امام را به هجرت و جهاد در راه خدا رهنمون ساخت، حکومت شخص فاسدی چون یزید بوده است؛ این حکومت و شخص فاسد چه اصولی را رعایت نمی کرد و چه عملکردی داشت؟
پیامبر اکرم(ص) ضمن روایت ارزشمندی درباره جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در حفظ ثبات و امنیت جامعه میفرماید:
«لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَ تَعاوَنوا عَلَی البِرِّ وَ التَّقوی فَإذا لَم یَفعَلوا ذلِکَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَکاتُ، وَ سُلِّطَ بَعضُهُم عَلی بَعضٍ وَ لَم یَکُن لَهُم ناصِرٌ فِی الأرضِ وَ لا فِی السَّماءِ(تهذیب الأحکام ج ۶، ص۱۸۱ )؛ همیشه مردم در خیر و صلاح زندگی میکنند، تا آنگاه که امر به معروف و نهی از منکر نموده و بر نیکی، تقوا و تعاون همکاری نمایند. پس زمانی که اینگونه عمل نکنند، برکتها از آنان برداشته میشود و برخی از آنان بر برخی مسلط شوند و یاوری برای ایشان در زمین و آسمان نباشد.»
حرکت امام حسین(ع) تکمیل برنامه الهی خویش در تحقق عبودیت و بندگی بوده است
حتی میتوان به صراحت گفت که اساس هجرت و جهاد حضرت سیدالشهدا(ع) منوط به مسئله امر به معروف و نهی از منکر بوده است. در حقیقت هدف حضرت سیدالشهدا (ع) اصلاح امّت و احیای احکام و دستورات الهی و امر به معروف و نهی از منکر بوده است. چرا که بنابرعبارات نورانی زیارت ناحیه، ظلم و ستم پرده از چهره خود برداشته بود، فساد و گناه عیان شده بود: «وَ اَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ»؛ با توجه به سخنان و خطابههای حضرت درمییابیم که شرایط جامعه آن روز بهگونهای بوده است که از اسلام راستین فاصله گرفته و از اسلام صرفاً چیزی جز نامی باقی نمانده بود، بهطوری که یزید علناً حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال شمرده و تمام اعمال و کردارهای او چهرهای بر ضدّ اسلام داشت، تا جایی که شرابخواری، میمونبازی و سگبازی جزء عادات همیشگی او شده، و عملکرد وی بر پیکره اسلام و مسلمانان ضربههای سختی وارد کرده بود. چنانکه حضرت اباعبداللّه(ع) فرمودند: «وَ عَلَی الاِسْلامِ، السَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّهُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ(لهوف، ص ۱۱ )؛ و باید با اسلام وداع کرد، چراکه گرفتار حاکمی مانند یزید شده است» این گفتار حضرت خود به نوعی انکار منکر است. ازاینرو مقام حضرت سیدالشهدا(ع) مبارزه خود با یزیدبنمعاویه را امر به معروف و نهی از منکر میشمارد و قبل از هجرت خود، به زیارت جدّ گرامیاش رسول خدا(ص) رفته و عرضه میدارد: «اَللّهُمَّ! اِنِّی اُحِبُّ الْمَعْروُفَ وَ اَکْرَهُ الْمُنْکَرَ؛ خدایا! من به معروف اشتیاق و از منکر تنفر دارم» بنابراین همانطور که شما هم اشاره کردید یکی از نکاتی که امام (ع) را به هجرت و جهاد در راه خدا رهنمون ساخت، حکومت شخص فاسدی چون یزید بوده است چرا که حاکمیت او برای جامعه اسلامی زیان بسیار زیادی به همراه داشت. در حقیقت یزید با ایجاد انحراف در دین (تحریف اسلام) و ایجاد تزلزل در مورد جایگاه ولایت در جامعه، ترک اصل امر به معروف و نهی از منکر، بیعدالتی و گسترش ظلم در جامعه اسلامی و در مجموع زیرپا گذاشتن سنّت رسول خدا، جامعه اسلامی را به اوج انحطاط فکری و فرهنگی کشانده بود. در چنین شرایطی حضرت سیدالشهدا(ع) درصدد برآمد تا با احیای دین خدا و دعوت مردم به طریق عبودیت و بندگی در سایه رعایت موازین شریعت، به مقصود حقتعالی از آفرینش جامه عمل بپوشاند. البته اهتمام امام حسین(ع) نسبت به امر به معروف و نهی از منکر، به زمان قیام ایشان منحصر نمیشود؛ بلکه آن حضرت در دوران خلافت معاویه نیز به این مهم توجه و اهتمام ورزیده و معاویه را نسبت به اعمال ناپسندش متنبّه ساخته و اعمال وی را در کشتن انسانهای بیگناه مورد سرزنش و مذمّت قرار داده است. امام حسین (ع) قبل از قیام عاشورا، معاویه را بهعنوان خلیقه وقت و نیز اشراف و عالمان زمان خود را امر به معروف و نهی از منکر نمود. با وجود این امام(ع) میدانست که امویان از او در نخواهند گذشت، بدینسبب با خاندان و پیروانش راه سفر پیش گرفت و به سوی مکّه و سپس کربلا هجرت کرد: «فَسِرْتَ فی أَوْلادِکَ وَ أَهالیکِ، وَ شیعَتِکِ وَ مَوالیک»؛ هدف ایشان نه فرار و گریز از چنگال مرگ بلکه تکمیل برنامه الهی خویش در تحقق عبودیت و بندگی بوده است.
* امام از امر به معروف ونهی از منکر چه تفسیری ارایه می دهند و این تفسیر چگونه در راستای مبارزه با ظلم و فساد یاری دهنده است؟
حضرت سیدالشهدا(ع) در دوران زندگی پربرکت خویش و بهویژه در مسیر هجرت از مکّه به سوی کربلا، از هر فرصت و موقعیتی کمال بهره را برد، تا به احیای سنّت رسول اکرم(ص) و ارزشهای اسلامی بپردازد. آنچنانکه حضرت گاهی با ایراد خطابه و سخنرانی در مدینه و مکّه، یا منزلگاههای میان مکّه و کوفه، گاهی هم در میان سپاهیان دشمن و در مواجهه با سرکردگان و معاندان به روشنگری و افشاگری در راه حق پرداخت. گاه نیز ضمن نامههای خود (همچون وصیتنامه به محمدبنحنفیه و نامه به معاویه و سران بصره) و گاه با ملاقاتهای خصوصی با برخی سران و بزرگان جبهه مخالف (ملاقات با عمربنسعد قبل از روز عاشورا) و یا حتی ملاقات با برخی اشخاص بیطرف (همچون دیدار با عبیداللّهبنحر جُعفی) همواره امر به معروف و نهی از منکر را بپا میداشت. مضاف بر موارد برشمرده، سجایای اخلاقی و عملکرد حضرت در طول زندگی خود بهمثابه بهترین الگو و اسوه امر به معروف و نهی از منکر محسوب میشود.
اقامه نمازجماعت برجسته ترین الگوی رفتاری امام حسین(ع)
یکی از مهمترین الگوهای رفتاری حضرت سیدالشهدا(ع) در نهادینهسازی فریضه امر به معروف و نهی از منکر، اقامه نماز جماعت در میان کارزار و میدان جنگ با دشمن است. وجود نورانی حضرت اباعبدالله(ع) ظهر عاشورا فرمودند: «از آنها بخواهید دست از ما بردارند تا نماز بخوانیم.» ولی آنگاه که دشمن آتشبس موقتی را نپذیرفت، سید و سالار شهیدان(ع) در مقابل تیرباران دشمن به نماز ایستاد.
* امام حسین(ع) برای مبارزه با فساد خرد و کلان از چه شیوه و روش هایی استفاده کردند؟
امام حسین(ع) در مسیر احیای امر به معروف و نهی از منکر از شیوههای گوناگونی بهره برد. یکی از این شیوهها ایراد خطبه و سخنرانی در اجتماع مردم است. حضرت فرمود: ای مردم! از پندی که خدا ـ با نکوهش عالمان یهود ـ به دوستان خود داده است، عبرت بگیرید. آنجا که میفرماید: چرا عالمان یهود آنان را از گفتار گناهآمیز نهی نمیکردند؟ و آنجا که فرموده است: آن کسانی از بنیاسرائیل که کفر ورزیدند، از رحمت خدا دور شدند ـ تا آنجا که فرموده است ـ چه بد است آنچه میکردند و خداوند آنان را بدینسبب نکوهش کرده است که کارهای زشت و تباهگری ستمگرانی را که در میان ایشان بودند، میدیدند؛ ولی آن ستمگران را از آنچه میکردند، باز نمیداشتند؛ به طمع اینکه از جانب آنان به نوایی و بهرهای برسند و یا میترسیدند که از آنان گزندی ببینند، با اینکه خداوند میفرماید: از مردمان نترسید و از من بترسید و میفرماید: مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند، که امر به معروف و نهی از منکر میکنند. خداوند سخن خود را با امر به معروف و نهی از منکر بهعنوان فریضهای از سوی خود آغاز کرده است، بدینخاطر که حضرت حق آگاه بوده است که اگر این فریضه ادا گردد و برپا داشته شود، تمام فرایض و واجبات دیگر از آسان و دشوار برپا داشته شوند و این از آن روست که امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام، همراه با رد مظالم و مخالفت با ستمگر و تقسیم درآمدهای عمومی و غنیمتهای جنگی و جمعآوری زکات و صدقات از جای خود و صرف آن در جای خود است»
یکی دیگر از مواضعی که حضرت سیدالشهدا(ع) ضمن آن، مسئله امر به معروف و نهی از منکر را مورد تأکید و توجه قرار دادهاند، خطبهای است که ایشان در برابر سپاه حُربنیزید ریاحی ایراد فرمودند: ای مردم! پیامبر خدا فرمودند هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده، پیمان الهی را شکسته و با سنّت رسول خدا مخالفت ورزیده و در میان بندگان خدا به ستم رفتار میکند و او با زبان و کردارش با وی به مخالفت برنخیزد، سزاوار است خداوند او را در جایگاه آن سلطان ستمگر (دوزخ) بیاندازد. ای مردم! این گروه (بنیامیه) به طاعت شیطان پایبند شده و از پیروی خداوند سرپیچی کردهاند، فساد را آشکار ساخته و حدود الهی را تعطیل کردهاند. آنان بیتالمال را به انحصار خویش درآورده، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام شمردهاند و من که فرزند رسول خدا(ص) هستم به قیام برای تغییر این اوضاع، از همه کس سزاوارترم نامههای شما به دستم رسید و فرستادگانتان ـ با خبر بیعت شما ـ به نزدم آمدند. شما با من پیمان بستید که مرا در برابر دشمن تنها نخواهید گذاشت. اکنون اگر به بیعت خود وفادار ماندید، به رشد و کمال خود دست یافتید. من حسینبنعلی، فرزند فاطمه دختر رسول خدا هستم. من در کنار شما و خاندانم در کنار خاندان شما هستیم. من اسوه و الگوی شما هستم و اگر چنین نبودید و پیمانتان را شکستهاید و از بیعت خویش با من دست کشیدهاید، به جانم سوگند! این رفتار از شما ناشناخته (و عجیب) نیست. چراکه شما با پدر و برادر و پسرعمویم مسلم همینگونه رفتار کردید. فریبخورده کسی است که فریب شما را بخورد. (در واقع این شما هستید که) همای سعادت را از دست داده و بهره خویش را تباه ساختهاید. (قرآن میفرماید:) «هر کس پیمانشکنی کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است» و به زودی خداوند مرا از شما بینیاز خواهد کرد و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته» همچنین بنابر شواهد تاریخی و نقل مقاتل، امام حسین(ع) پیش از آغاز جنگ، در برابر کوفیان سخنرانی مفصلی ایراد کرد و بعد از معرفی خود، در فرازی از آن به اهداف قیام و برقراری حق با تمسک به سیره و سنّت رسول خدا (ص) اشاره کرده و با صلابت فرمودند: «ألا تَروْنَ إلیَ الحقّ لا یُعمَل به، و إلیَ الباطلِ لا یُتَناهی عنه، لیَرغبَ المؤمنُ فی لقاءِاللّه؛ آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل بازداشته نمیشود؟(در چنین شرایطی) باید مؤمن (نه فقط امام و بزرگان دین) به حق خواهان دیدار خدا باشد» از جمله مواضع روشن و آشکار امر به معروف و نهی از منکر در کلام حضرت اباعبداللّه، نصیحت و اندرز ایشان به کوفیان قبل از اعلام رسمی جنگ است. عمربنسعد سپاهش را برای جنگ با امام حسین(ع) آماده کرد و لشکر را آراسته و هر کسی را در جای خویش قرار داد و پرچمها را برافراشت. سیدالشهدا (ع) نیز یارانش را در جناح راست و چپ قرار داد. دشمن از هر سو امام حسین(ع) را محاصره کرد و مانند حلقهای او را در میان گرفت. سپس امام از خیمه خود بیرون آمد و به سوی آن قوم رفت، تا با آنان سخن بگوید. پس از لحظاتی امام حسین(ع) از آنها خواست که ساکت شوند، ولی آن قوم سکوت نکردند. حضرت فرمود: «وای بر شما! شما را چه شده است که سکوت نمیکنید تا سخنم را بشنوید؟ من شما را به راه حق فرا میخوانم. هر کسی از من پیروی کند، از راهیافتگان باشد و هر کسی از من سرپیچی کند، اهل هلاکت خواهد بود. شما همگی سرپیچی میکنید و به گفتارم گوش فرا نمیدهید. زیرا حقوق شما از حرام داده شده است، شکمهایتان از حرام آکنده گشته و خداوند بر دلهایتان مهر زده است.
وای بر شما! چرا سکوت نمیکنید و به سخنم گوش فرا نمیدهید؟ در این هنگام برخی از سپاه ابنسعد همدیگر را ملامت نموده و دیگران را به سکوت دعوت کردند. آنگاه امام حسین(ع) فرمودند: ای جماعت! هلاکت و اندوه بر شما باد، که سرگشته و حیران ما را به فریادرسی خواندید و ما شتابان و آماده به دادخواهی شما آمدیم. اکنون شمشیرهایی را که باید برای دفاع از ما به دست میگرفتید، به روی ما کشیدهاید. آتش فتنهای که دشمن ما و شما فراهم آورده بود، بر ما افروختهاید. یکدست بر ضدّ دوستان خود گرد آمده و به نفع دشمنانتان بپا خاستهاید، بدون اینکه دشمنان عدلی را در میان شما برقرار کرده و یا بذر امیدی در دل شما پاشیده باشند؛ به جز مال حرام ناچیزی که به شما رساندهاند و زندگی پستی که طمع آن را دارید، درحالی که نه گناهی از ما سر زده و نه اندیشهای به خطا رفته است.
وای بر شما! که ما را خوش نداشتید و دست از یاری ما برداشتید. آتش فتنه را برافروختید، درحالی که شمشیرها در نیام و قلبها آرام بود و عزمها [بر جنگ] استوار نگشته بود. ولی شما همچون مور و ملخ به سوی ما هجوم آوردید و مانند پروانهها همدیگر را فرا خواندید و بر سر ما فرو ریختید. رویتان زشت باد!
حضرت در پایان خطابه و موعظه خود فرمودند: «آگاه باشید که حرامزاده فرزند حرامزاده [عبیداللّهبنزیاد] بر یکی از دو چیز پای میفشارد: یا کشتن و یا ذلّت [پذیرفتن ما] هیهات که ما ذلّت را بپذیریم و به پستی تن دهیم. خدا و رسولش و نیاکان پیراسته و دامنهای پاک و سرفرازان غیور و بامناعت [این امر را] نمیپذیرند و پیروی از فرومایگان را بر کشته شدن شرافتمندانه برنمیگزینند» سپس امام فرمودند: «آگاه باشید که من حجت را بر شما تمام کرده و شما را بیم دادم» در واپسین لحظات نبرد و مبارزه حق علیه باطل، سید شهیدان عالم هستی برای آنکه حجت را بر دشمنانش تمام کرده باشد، مقابل ایشان ایستاد و با صدایی بلند فریاد زد: «هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخافُ اللَّهَ فینا؟ هَلْ مِنْ مُغیثٍ یَرْجُوا اللَّهَ فِی إِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعینٍ یَرْجُوا ما عِنْدَاللَّهِ فِی إِعانَتِنا؛ آیا مدافعی هست که از حرم رسول خدا(ص) دفاع کند؟ آیا خداشناسی هست که در حق ما هراس خدا را در پیش گیرد؟ آیا فریادرسی هست که به امید رحمت خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یاوری هست که به امید آنچه در نزد خداست ما را یاری رساند؟»
* اگر معارف و احادیث ناب اسلامی را در مورد امام حسین(ع) مورد واکاوی قرار دهیم، حقایق و لطایف بلندی در مورد آن حضرت آشکار میشود؛ این حقایق شامل چه مسائلی است و متخصصان می توانند از این حقایق چه برداشتی برای امروز جوامع داشته باشند؟
متخصصان مسائل الهی اگر بخواهند سخنان ملکوتی و عرفانی حضرت سیدالشهداء(ع) را سالها برای مردم شرح و تفسیر کنند، تمام شدنی نیست. من چند وقت پیش با یکی از عاشقان معارف الهی صحبت میکردم و به ایشان عرض کردم که سخنان حضرت سیدالشهدا(ع) که به عنوان دعا معروف است، فقط دعا نیست، بلکه از قویترین معجزات روح الهی یک انسان در بستر تاریخ حیات عالم هستی و نه فقط عالم انسانی است؛ یعنی اگر خداوند به تمام ملائکه خطاب میکرد که جمیع شما چنین سخنان و جملاتی را از نزد خود بیان کنید، ملائکه اعلام عجز میکردند، دلیلش هم آیات سوره مبارکه بقره است. هنگامی که پروردگار عزیزعالم، داستان خلقت انسان را با ملائکه در میان گذاشت، واقعیتهایی میان پروردگار و ملائکه رد و بدل شد و در پایان، ملائکه به پروردگار عالم عرضه داشتند: تو منزه از هر عیب و نقص هستی و ما نسبت به حقیقت و واقعیت جاهل هستیم و دانش ما به همان مقداری است که تو به ما عنایت کردهای. ملائکه با این مقدار از دانش، از آوردن خواسته خدا که فرمود از این اسماء به من خبر دهید، اعلام عجز کردند. اما امام حسین تمام عمر شریفشان را در راه دعوت مردم به سوی پروردگار متعال سپری کردند؛ این دعوت در قالب دعاهایی بود که انسانهای عادی از درک آن عاجزند. یکی از این دعاها، دعای حضرت امام حسین(ع) در روز عرفه است. نکته لطیف و ظریف آن است که با اینکه پیامبر اسلام(ص) و امیرالمؤمنین(ع) میتوانستند این معارف را بیان کنند، اما خداوند اراده کرده بود که این معارف بلند عرفانی از مسیر سیدالشهدا(ع) به مردم برسد و این دعا بر زبان مبارک امام حسین(ع) جاری شود. آن حضرت، علاوه بر دعاها و اذکار، اعمال دیگری چون امر به معروف و نهی از منکر، بیان احکام، معارف الهی و دعوت مردم به سوی حق تعالی را نیز بیان نمودهاند.
ایشان در روزهایی که به کربلا تشریف آورده بودند از ذکر الهی غافل نبودند. مهمترین ذکر حضرت در سرزمین کربلا بیداری وجدانهای خفته بود. در این ایام همواره به سوی لشکریان دشمن میرفت وآنان را با گفتار محبّتآمیز به سوی حق هدایت میکردند. این ذکر مهم تا آخرین لحظات عمر شریفشان ادامه داشت. پس از آنکه تمام یاران و اصحاب حضرت به شهادت رسیدند، خطاب به دشمنان دین فرمود: «هنوز درهای توبه به روی شما باز است، به درگاه الهی توبه کرده و از کشتن من صرفنظر کنید.» ؛ سپس این جمله تاریخی را به زبان آوردند: «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی؛ آیا کسی هست که مرا یاری کند! »
امام حسین(ع)، مصداق بارز انسان کامل و رحمت واسعه الهی است
در این هنگام، عمر بن سعد دستور داد طبل و شیپورها را با صدای بلند بزنند تا صدای پرفروغ حق در میان صداهای باطل گم شده و به گوش لشکر دشمن نرسد. امروزه نیز ماهوارهها و سایتهای اینترنتی نقش طبل و شیپورهای دشمن را بازی میکنند؛ آنان سعی دارند با راهاندازی کانالها و سایتهای ضد دینی و غیراخلاقی و القاء انبوهی از شبهات دینی، ارزشها و کرامات انسانی را لگدمال کرده تا صدای حق و حقیقت به گوش جهانیان نرسد.
حقیقت دوم این است که قلب امام حسین(ع) گواه بر توحید است. برای بسیاری از انسانها که یگانگی خداوند را باور ندارند و یا خداوند را انکار میکنند، باید دلایل و استدلالهای فراوانی اقامه کرد تا بتوانند به یگانگی پروردگار ایمان بیاورند. امّا گروهی از مردم گاهی با مشاهده یک انسان کامل، به یگانگی پروردگار پی میبرند و نیاز به اقامه استدلالهای محکم عقلی ندارند. امام حسین(ع) به عنوان مصداق بارز انسان کامل با گفتار و رفتار خود، مردم را به توحید دعوت میکرد. وقتی حضرت میفرمود: «یا ربّ»، انسانهای زیادی به وحدانیّت پروردگار پیمیبرند؛ زیرا گفتار ایشان از قلب الهی نشأت میگیرد و گفتاری که از قلب الهی برخیزد، بر دل انسانهای بیدار مینشیند و در همان لحظه یکتاپرست و موحّد میشوند. امّا کوفیان قدر این گوهر گرانبها را ندانستند؛ به جای آنکه به قلب یزید یورش ببرند، به قلب الهی آن حضرت حمله برده و آن را هدف آماج تیرهای خود قرار دادند. این قلب، همان قلبی است که به مقام یقین رسیده بود: «و أطعت الله و رسوله حتّی أتاک الیقین؛ اطاعت خدا و رسولش را نمودی تا اینکه به مقام یقین رسیدی» امام حسین در صحنه کربلا، با جانفشانی و دعوت به حق و استقامت در مسیر حق موجب احیای دوباره توحید و معارف ناب اسلام که توسط بنی امیّه از میان رفته بود، شدند و با خون خود، درخت توحید را بارور کردند.
حقیقت سوم، امید سیدالشهدا(ع) به تحقّق وعدههای الهی بود؛ از آن جایی که امام حسین(ع) به مقام یقین رسیده بود، باور داشت که وعدههای پروردگار در حقّ ایشان تحقّق خواهد یافت. با تأمّل در آیات الهی میتوان دریافت که خداوند چه وعدههایی به ایشان داده است. خداوند متعال در قرآن کریم، به انسانهای مؤمن بهشتهایی را وعده داده که جویهای آن از عسل تصفیه شده روان است و بهشتیان تا ابد در آنجا با خوشی فراوان حاضر هستند؛ امّا بعضی افراد به چنان مقام رفیعی رسیدند که رفتن به بهشت آنان را راضی نمیکند، بلکه هدف اصلیشان خشنودی و رضای خداوند متعال است. بهشت محصول اعمال انسانهای مؤمن و باایمان است که خود آن را به دست آوردند؛ امّا رضوان الهی، جایگاهی است که خداوند به انسانهای وارستهای چون سیّدالشهدا(ع) عطا مینماید. اگر کسی به این مقام رسید، به پیروزی نهایی دست یافته است. رضوان الهی برای انسانهای عادی، جز از طریق پیروی از قرآن و اهلبیت(ع) به ویژه کشتی نجات حضرت سیّدالشهدا(ع) حاصل نمی شود.
حقیقت چهارم پیشتازی روح امام حسین(ع) و اصحابشان در اتصال به پروردگار است. بعضی از انسانهای کامل به جایگاهی میرسند که خود پروردگار، قبض روح آنان را بر عهده میگیرد و به هیچ فرشتهای اجازه این عمل را نمیدهد . این حقیقت در واقعه کربلا به خوبی نمایان شد. در روز عاشورا، خداوند به حضرت عزرائیل که وظیفه گرفتن ارواح انسانها را بر عهده داشت، اجازه نداد که روح سیّدالشهدا(ع) را قبض کند؛ بلکه خود پروردگار، روح سیّدالشهدا(ع) و اصحابشان را قبض کرد و این حاکی از مقام والای آن حضرت و اصحاب باوفای ایشان است.
یکی دیگر از امتیازات سیّدالشهدا(ع) آن است که روح ایشان گوی سبقت بر دیگر ارواح اهل ایمان را در اتصال به پروردگار ربود. به عبارت دیگر روح ایشان در این مسابقه عظیم حرکت به سوی خداوند بر تمام موجودات عالم سبقت گرفت.
یکی دیگر از حقایقی که در وجود مقدس امام حسین (ع) تجلّی کرده است، شوق عمیق ایشان نسبت به خداوند متعال است؛ عشقی که در سراسر زندگی حضرت جاری بود و این عشق سبب شد تا جان مبارک خود را برای خداوند بذل کند.
این عشق شدید موجب شد شیعیان همواره برای رسیدن به لقای الهی، آن حضرت را وسیله تقرّب خویش قرار دهند؛ زیرا سیّدالشهدا(ع) واسطه فیض میان شیعیان و خداوند متعال است.
قدر این عزاداری ها را بدانید که این اشک ها خریدار واقعی دارد
* با توجه به اینکه در ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا(ع) هستیم اگر نکته یا مطلبی در ذهنتان است، بفرمایید؟
یک مطلبی است که حیفم میاد برای مردم نگویم اینکه که همه وعده های خداوند متعال قطعی، صادق و حتمی است یا اتفاق افتاده یا خواهد افتاد سندش هم قرآن مجید است، به تمام مردان مومن و به تمام زنان مومن، خب وعده خدا قطعی است، تمام است، امضا کرده، سند هم داده برای وعدهاش سندش هم قرآن است حالا من و تو از کجا بفهمیم مومن هستیم که دلمان را به این وعده خوش کنیم آن هم مشکلی نیست فهم این که من و تو و خواهران و مادرانمان مومن هستند، دخترها خواهرها مادرها، خانمها، این هم مشکلی نیست ملاک به ما دادند البته باید این را نگه داریم، فهمش مشکل نیست، چون ما میزان و ملاک داریم برای همه چیز، برای شناخت همه چیز، ملاک در کتاب کامل الزیارات آمده است، امیرالمومنین(ع) خطاب به ابی عبدالله(ع)، حسین من این را دقت کنید هر کسی که در این دنیا برای تو گریه میکند مومن است، این ملاک و میزان است که امیرالمومنین (ع) برای فرد مومن برشمرده است.
متن عربی این روایت هم آسان است و می توانید یاد بگیرید و به همگان بگویید که هر وقت حضرت میآمد خانه ابی عبدالله یا ابی عبدالله میآمد خانه بابا یا در کوچه میدید نگاهش که میکرد میگفت یا « ابره کل مومن»، حسین من تو باعث گریه هر مومنی هستی، پس قدر این روزها و شب ها و این عزاداری ها را بدانید این اشک ها خریدار واقعی دارد.
افزودن دیدگاه جدید