رفتن به محتوای اصلی
هر روز با یک منبر؛

جلسه سوم ره توشه ماه محرم99| نقش امام حسین(علیه السلام) در جهل زدایی از جامعه

تاریخ انتشار:
فاجعه جهل مقدس، به‌گونه ای بود که امام با اهدای خون خود و خاندان و یارانش تلاش کرد تا مردم از جهل و نادانی رهایی پیدا کنند؛ زیرا تا رهایی از جهالت انجام نگیرد، رهایی از ظلم و فساد و بیداد امکان‌پذیر نخواهد بود و برپایی ارزش‌های دینی میسر نخواهد شد.

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| جلسه سوم ره توشه ماه محرم 1399، نقش امام حسین(علیه السلام) در جهل زدایی از جامعه.

کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

مقدمه
پس از گذشت 50 سال از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، مدعیان پیروی از ایشان، فرزند و اهل‌بیت او را شهید و اسیر کردند. در چرایی این اتفاق از تلاش بی‌وقفه زمامداران اموی و به‌ویژه معاویه نباید غافل بود. او برای حکومت بر مردم کوشید تا قدرت درک و فهم جامعه را پایین نگه دارد؛ به‌طوری که مردم فاقد قدرت تحلیل و تشخیص باشند. زمامداران اموی برای حفظ قدرت، به ترویج جبرگرایی پرداختند و مفاهیم سه‌گانه اطاعت از حاکم، لزوم همراهی با جماعت و حرمت نقض بیعت را تحریف کردند. چنین جهلی که با سوءاستفاده از باورهای دینی و ارزش‌های اسلامی همراه است، «جهل مقدس» نامیده می‌شود. جهل مقدس مردم زمان امام حسین(علیه السلام) چنان فراگیر شده بود که امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ‏ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة؛  امام حسین(علیه السلام) جانش را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانیِ گمراهی برهاند». فاجعه جهل مقدس، به‌گونه ای بود که امام با اهدای خون خود و خاندان و یارانش تلاش کرد تا مردم از جهل و نادانی رهایی پیدا کنند؛ زیرا تا رهایی از جهالت انجام نگیرد، رهایی از ظلم و فساد و بیداد امکان‌پذیر نخواهد بود و برپایی ارزش‌های دینی میسر نخواهد شد.

چیستی جهل
«جهل» دارای معانی فراوان و متفاوتی است. گاهی در مقابل مفهوم علم و گاهی نیز در مقابل مفهوم عقل قرار می‌گیرد. گاهی نیز در مقابل مفهوم حلم به کار می‌رود.  جاهلیت در متون دینی که بسیار مذمت شده است، نام دیگر خشونت است. جهل، متضاد حلم و عقل و علم است و این واژه و مشتقاتش در قرآن غالباً در مقابل حلم و عقل آمده است. این‌که اسلام عصر پیش از خود را جاهلیت خواند، بیشتر به خشونت‌گرایی و عقلانیت‌گریزی مردم آن دوره نظر داشت تا بی‌سواد بودنشان.  در روایات معصومین: نیز بر اهمیت و به‌کارگیری اندیشه و عقل تأکید بسیاری شده است؛ چنان‌که امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: «خداوند رسولانش را بر انگیخت... تا گنجینه‌های خِرَدهایشان را بر انگیزاند».  
از جهل قوی‌تر گنه چه باشد            خیره چه بری ظن که بی‌گناهی 

چیستی جهل مقدس 
جهل مقدس، جهلی است که بُعدی قدسی دارد. در چنین جهلی، شخص جاهل در جهل می‌سوزد. در جهل قدسی شخص جاهل با نهادی به نام اعتقاد همراه می‌شود؛ یعنی برای چنین فردی اعتقاد به جای تفکر می‌نشیند  و تفکر و تعقل در آن جایگاهی ندارد. جاهل مقدس، کسی است که با توجیه دینی، تفسیر غلط، برداشت کج‌اندیشانه و توجه نکردن به حق‌الناس به دور از هر گونه اندیشه در جهت رضای خدا و تقویت دین، ممکن است بزرگ‌ترین جنایت‌ها را رقم زند.
چاک حُمق و جهل نپذیرد رفو            تخم حکمت کم دهش ای پندگو 

نمونه بارز جهل مقدس را در جنگ ادیان و جنگ‌های صلیبی می‌توان مشاهده کرد. خوارج در اسلام، نمونه دیگری از این جهل هستند که با ایمان و اعتقاد راسخ، ولی بدون تأمل و اندیشه و فقدان قدرت تحلیل و انحراف و کج‌اندیشی در دین، جنایت‌ها و خونریزی‌های بزرگی را انجام دادند. امروزه طالبان و داعش با لباس تقدس و با شعار دفاع از اسلام ناب نبوی و با کج‌فهمی از دین، ترورهای ناجوانمردانه و انفجارهای بی‌رحمانه‌ای در جهان و جهان اسلام به‌ویژه عراق و افغانستان انجام دادند. کشور ما نیز از ضربات مهلک این جهل در امان نماند و دچار عقب‌ماندگی‌های بسیاری شد که به دو نمونه از این ضربات مهلک اشاره می‌شود.

الف. وقتی در سال ۱۲۱۰ش، آبله در تهران شیوع یافت، امیرکبیر دستور آبله‌کوبی داد تا از شیوع و گسترش آبله جلوگیری شود. مردم به جهت نفوذ دعانویس‌ها و شایع کردن این‌که تزریق واکسن موجب نفوذ اجنه در خون می‌شود، از زدن واکسن خودداری می‌کردند. امیرکبیر برای وادار کردن مردم، جریمه‌ای را تعیین کرد؛ اما جهالت مردم و شایعات دعانویس‌ها موجب شد تا افراد ثروتمند جریمه بپردازند و دیگران یا در آب انبارها مخفی شوند و یا به خارج شهر بگریزند. وقتی امیرکبیر با مرگ طفل پانزده‌روزه مواجه شد و توجیه جن‌زدگی را از پدر برای نزدن واکسن شنید، فریاد کشید: «وای از جهل و نادانی!». بار دیگر وقتی خبر مرگ بچه بقالی را برایش آوردند، شروع به گریستن کرد. زمانی که با اعتراض اطرافیان خود مواجه شد، با صدای رسا گفت: «مسئول جهل‌شان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، فالگیرها بساط‌شان را جمع می‌کنند. تمام این‌ها، اولاد حقیقی من هستند. من از این می‌گریم که چرا این مردم باید این‌قدر جاهل باشند که بر اثر نکوبیدن آبله بمیرند». 

ب. میرزا حسن رشدیه در سال 1305 ق، اولین دبستان به سبک جدید را در ایران پایه‌گذاری کرد و این شیوه را ادامه داد. او برای تأسیس مدارس جدید با کارشکنی شدید خشک‌مقدسان و جاهلان مقدس قرار گرفت. آن‌ها بارها با چوب و چماق به خودش و مدارس‌اش حمله کردند. دستش را شکستند و مدارس‌اش را تخریب کردند و به آتش کشاندند؛ اما این مرد استوار و سخت‌کوش از پای ننشست و با اراده و همت آهنین در تهران، قم، مشهد و تبریز مدارسی ایجاد کرد. ناظم‌الاسلام کرمانی در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان آورده است: «با آمدن میرزا حسن رشدیه به تهران و آگاه شدن خشکِ مقدّسان و برخی مردم از اندیشه‌های او، ستیزه‌گری آنان آغاز، و فریاد آنان در مجالس بلند شد که آخرالزمان نزدیک شده است و گروهی بی‌دین می‌خواهند الف و بای ما را دگرگون کنند و قرآن را از دست کودکان بگیرند و کتاب به آنان یاد دهند». 

چگونگی ایفای نقش امام حسین(علیه السلام) در جهل‌زدایی 
پس از رحلت رسول‌‌اکرم(صلی الله علیه و آله) برداشت‌هایی غیر عقلانی از دین صورت گرفت و اسلام همچون پوستینی شد که وارونه پوشیده باشند.  امام حسین(علیه السلام) در زمانی به امامت رسیده بود که امویان منابر و مساجد را در اختیار گرفته بودند و نمازهای جمعه و جماعت به امامت آنان برپا می‌شد. بدین‌سان در طول سالیان متمادی فرهنگ مردم تغییر یافت و روح سلحشوری در آنان مُرد. امویان با تبلیغات زهرآگین و پراکندن شبهات، راه فهم و ادراک درست مردم را بسته و آنان را متقاعد کرده بودند که خود، خلیفه و جانشین رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) هستند. بر اثر این تبلیغات مردمی که سال‌ها پای منبر امام علی(علیه السلام) نشسته بودند و زنانی که بارها در حوزه درس حضرت زینب(سلام الله علیها) حضور یافته بودند، برای خشنودی خدا با فرزند و جانشین پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به پیکار برخاستند.  این‌که امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید حسین بن علی(علیه السلام) خون داد تا جهل را از بین ببرد، بسیار مهم است. امام حسین(علیه السلام) با این کار خود نه فقط جهل را از بین برد؛ بلکه در مرحله‌ای بالاتر، مردم را از جهل نجات داد.

افزون بر جبرگرایی، سه مفهوم اطاعت از حاکم، لزوم حفظ جماعت و حرمت نقض بیعت، از مواردی بود که به صورت تحریف شده، مورد سوء‌استفاده خلفای جور به‌ویژه در زمان معاویه و یزید رخ داد؛ به‌گونه‌ای که توانستند اکثریت مردم آن عصر را با خود همراه کنند. امویان با سوءاستفاده از این سه مفهوم، بسیاری را به بند و بندگی کشیده بودند و اجازه مخالفت نمی‌دادند. به نظر آنان جرم امام حسین(علیه السلام) این بود که با یزید بیعت نکرد و به اطاعت از حاکم گردن ننهاد و از جماعت کناره گرفت؛ بنابراین از خوارج است. با این تبلیغات که امام حسین(علیه السلام)، خارجی است و موجب تفرقه در میان مسلمانان شده است، آن حضرت را کشتند.

 در فاجعه عاشورا انگیزه اصلی بخش عمده افراد، دین‌داری کج‌اندیشانه بود که همان جهل مقدس است. از امام سجاد(علیه السلام) روایت شده است که ۳۰ هزار نفر که خود را از این امت می‌پنداشتند، به امام حسین(علیه السلام) حمله کردند و همه می‌خواستند تقرباً الی الله، خون آن حضرت را بریزند: «كُلُّ يَتَقَرّبُ اِلَي اللهِ عَزّوجلّ بِدَمَهِ».  این نوشتار بر اساس نقش امام حسین(علیه السلام) در جهل‌زدایی از مردم جامعه عصر خویش در محورهای زیر سامان یافته است.

1. مقابله با جبرگرایی
یکی از مسائلی که در تاریخ اسلام و به‌خصوص در جریان کربلا نقش انحرافی ایفا کرده است، اعتقاد به جبر بود. بنی‌امیه با تظاهر به دینداری و با چهره‌ای مذهبی و منحرف کردن عقاید مردم، مکتب جبرگرایی را مطرح و بر آن‌ها حکومت کردند. در واقع جبرگرایی که معاویه مبتکر آن بود، پشتوانه فکری دستگاه یزید بود. وقتی عمر بن سعد در رابطه با شرکت در قتل امام حسین(علیه السلام) مورد اعتراض قرار گرفت، گفت: «این کار از جانب خدا مقدر شده بود».  وقتی عایشه از معاویه علت جانشینی یزید را پرسید، او گفت: «خلافت ‏یزید قضا و حکم الهى است و بندگان خدا حق دخالت در آن را ندارند». 
قیام امام حسین(علیه السلام) در برابر انحرافات زشت بنی‌امیه و سخنرانی‌های روشنگر آن حضرت در انتقاد از رفتار آنان و تأکید بر ناخرسندی خدای متعال از چنان رفتارهایی، نمونه مشهوری از موضع‌گیری‌های انتقادی امامان شیعه: در صحنه اجتماع است. امام سجاد(علیه السلام) با صراحت و قاطعیت جبرگرایی را رد کرد؛ چنان‌که وقتی عبیدالله در مجلس ابن‌زیاد در کوفه به امام گفت: «مگر خدا على بن الحسین را نکشت؟». حضرت در جواب او فرمود: «برادرى داشتم به نام على‏  که مردم او را کشتند». همچنین وقتى یزید کشته شدن امام حسین(علیه السلام) را مشیت و کار خدا معرفى کرد، حضرت فرمود: «پدرم را مردم کشتند، نه خدا». 

2. مقابله با حاکم جائر
قرآن کریم درباره حاکم جائری چون فرعون چنین فرموده است: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ» . فرعون با شست¬وشوی مغزی قوم خود در مصر، آنان را سبک و تهی مغز کرد تا توان به دست آوردن جزم علمی و عزم عملی نداشته باشند. آن¬گاه بر آنان مسلط شد. خدا در این آیه نفرمود مردم مصر مطیع فرعون بودند، زیرا افراد جامعه به راحتی زیر بار ستم نمی‌روند، بلکه فرمود چون آنان بی¬خرد شده بودند، زیر بار زور رفتند. 

در دوران بعد از رحلت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)، معاویه ۲۲ سال حاکم مقتدر منطقه شامات و ۲۰ سال با عنوان حاکم در سرزمین‌های جهان اسلام حکمرانی و اسلام اموی را جایگزین اسلام نبوی کرد. از جمله تحریف‌های معاویه در اسلام، این بود که اطاعت از حاکم را به عنوان اصلی از اصول دین معرفی کرد و بسیاری را عبد مطیع خود ساخت. مرکز حکومت معاویه، شام بود و مسلمانان این منطقه اسلام را از معاویه فرا گرفته بودند و در اطاعت از حاکم مانندی نداشتند؛  برای مثال معاویه در روز چهارشنبه با آنان نماز جمعه گزارد  و کسی لب به اعتراض نگشود. او سرانجام فرزندش را جانشین خود کرد و از مردم بیعت گرفت.  امام حسین(علیه السلام) برای خنثی کردن ترفند یزید در وجوب اطاعت از حاکم زمان، با نقل قول از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)، ملاک و معیار را مشخص کرد. بر این اساس حضرت در یکی از منازلِ بینِ راه ایستاد و چنین خطبه خواند: 

أَن رَسُولَ اللَّه قَدْ قَالَ فِی حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ؛  پیامبر خدا فرموده است: کسی که زمامداری ستمگر را ببیند که حرام خدا را حلال می‌سازد و عهدش را می‌شکند و با سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) مخالفت می‌ورزد و در میان بندگان خدا بر اساس گناه و تجاوز عمل می‌کند، ولی در مقابل او با عمل یا گفتار اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که او را با همان ظالم در جهنم اندازد.

جامعه‌ای که حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال کرده و سنت‌های پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را از بین برده بود، جامعه‌ای فاسد است. چنین جامعه‌ای که امت اسلامی را در معرض سقوط اخلاقی قرار داده بود، بیش از هر چیز به اصلاح نیاز داشت؛ از همین رو بود که امام حسین(علیه السلام) فرمود: «اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الاْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيد».  استفاده امام حسین(علیه السلام) از عبارت «مثل یزید» از این روست که به مردم بفهماند جریان خلافت یزید و انحراف و ستم وی، مد نظر است که می‌تواند در هر زمان و مکانی دارای مصداق باشد؛ نه شخص یزید. امام(علیه السلام) تلاش کرد تا با سخنان خود از جامعه مسلمانان جهل‌زدایی کند و با ارائه ملاک و ضابطه به مسلمانان، آنان را به این سمت و سو هدایت کند که با استفاده از قدرت فکر و تأمل، صاحب تحلیل شوند و گول ظاهر و شعارهای تو خالی - حتی در قالب نگاه دینی و ارزشی - را نخورند و حق را از باطل تشخیص دهند. 

3.  مقابله با بیعت نامشروع
معاویه کوشید برای یزید از امام بیعت بگیرد، اما موفق نشد. امام(علیه السلام) فرمود: روشنی صبح، تاریکی شب را رسوا کرد و روشنایی خورشید، نور چراغ‌ها را بی‌فروغ ساخت...  می‌دانم برای چه هدفی از کمالات یزید و سیاست و مدیریتش سخن گفته‌ای! می‌خواهی مردم را گمراه سازی...» . در واقع امام(علیه السلام) به جهل مقدس اشاره کرد که از جانب معاویه مطرح شده بود.

امام(علیه السلام) به هیچ قیمتی حاضر نبود با یزید بیعت کند و یزید نیز برای بیعت گرفتن از امام(علیه السلام) مصرّ بود. امام(علیه السلام)، راهی جز خروج از مدینه و رهسپار شدن به سوی کربلا نداشت. از این رو خطاب به محمد حنفیه فرمود: «يا أَخِي، وَاللهِ، لَوْ لَمْ يَكُنْ في الدُّنْيا مَلْجَأٌ وَلا مَأْوَى، لَما بايَعْتُ يَزِيدَ بْنَ مُعاوِيَةَ أَبَدًا».  همچنین فرمود: «لا وَ اللّهِ لا اُعْطیكُمْ بِیَدی اِعْطاءَ الذَّلیلِ وَ لا اَفِرُّ فِرارَ الْعَبیدِ؛  به خدا که دست سازش با خواری به آنان نمی‌دهم و همچون بردگان فرار نمی‌کنم».

اگر چه بیعت نکردن امام(علیه السلام)، شهادت حضرت را به دنبال داشت؛ اما اگر امام(علیه السلام) بیعت با یزید را می‌پذیرفت، مفاسد متعددی در پی داشت؛ از جمله موروثی کردن حکومت امویان و به رسمیت شناختن رهبری یزید که انحرافی جدی در امامت بود؛ زیرا یزید ویژگی‌های رهبر اسلامی را نداشت.  مردم و به‌ویژه خردمندان جامعه یزید را می‌شناختند و او را فاسق و فاقد مدیریت می‌دانستند. بیعت امام(علیه السلام)، مانع قیام‌های بعد علیه حکومت نیز می‌شد؛ زیرا دستگاه به بهانه بیعت حضرت، مخالفان را سرکوب می‌کرد. بیعت امام(علیه السلام)، زمینه را برای بیعت دیگران فراهم می‌کرد؛ زیرا برخی به پیروی از حضرت(علیه السلام)، بیعت می‌کردند؛ از همین رو بود که امام(علیه السلام) فرمود: «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ؟».  

4. مقابله با ترفند لزوم حفظ جماعت
هنگامی که امام حسین(علیه السلام) از مکه خارج شد، عمرو بن سعید از حضرت خواست به مکه برگردد؛ عمرو به امام(علیه السلام) گفت: «آیا نمی‌ترسی که از جماعت مسلمانان جدا می‌شوی و بین امت تفرقه می‌اندازی؟». از آن سو یزید در نامه‌ای درباره روابط امام حسین(علیه السلام) با شیعیان کوفه، به ابن‌عباس نوشت: «ای ابن‌عباس! لازم است حسین را ملاقات کنی و او را از ایجاد اختلاف باز داری». 

امام حسین(علیه السلام) با شناخت دقیق از شیوه‌های شیطانی یزید و یزیدیان، پیش از حرکت به عراق، اهداف و انگیزه خود را برای قیام در برابر حاکمان غاصب و ستمگر در وصیت‌نامه سیاسی ـ الهی خویش بیان کرد. در وصیت‌نامه حضرت(علیه السلام) که پاسخی به اتهامات وارده بعد از شهادت ایشان است، چنین آمده است: 
أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّی وَ أَبِي‏؛  من برای جاه‌طلبی، کام‌جویی، آشوبگری و ستمگری قیام نکردم؛ بلکه برای اصلاح در کار امت جدم قیام کردم. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به شیوه جد و پدرم حرکت نمایم.
در واقع سخنان امام حسین(علیه السلام) و نیز وصیت‌نامه آن حضرت، بر ملا کننده فساد حکومت و شخص یزید به عنوان حاکم و پاسخ به تهمت‌ها از جمله ایجاد تفرقه و مقابله با جماعت و اتحاد بود.

نگارنده: محمد علینی
 
فهرست منابع 
1. ابن‌اعثم کوفی، محمد بن علی؛ الفتوح؛ بیروت: دارالاضواء، 1411ق.
2. ابن أثیر جزری، على بن محمد؛ الکامل فی التاریخ؛ بیروت
3. ابن طاووس، على بن موسی؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ تهران: جهان، ۱۳۴۸ش. 
4. ابی‌مخنف، لوط بن یحیی؛ مقتل الحسین(علیه السلام)؛ به کوششش حسن غفاری؛ قم: کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی.
5. ابن نما، جعفر بن محمد؛ مثیر الاحزان و منیر سبل الاشجان؛ قم: مدرسة الإمام المهدی، ۱۴۰۶ق.
6. اسفندیاری، محمد؛ حقیقت عاشورا؛ چاپ اول، تهران: نشر نی.
7. آصفی، محمد مهدی؛ فی رحاب عاشورا؛ عراق: مجمع اهل‌البیت.
8. ایزوتسو، توشیهیکو؛ خدا و انسان در قرآن: معنی‌شناسی جهان‌بینی قرآن؛ ترجمه احمد آرام؛ تهران: شرکت سهامی انتشار.
9. مفاهیم اخلاقی- دینی در قرآن مجید؛ ترجمه فریدون بدره‌ای؛ تهران: فرزان روز.
10. جعفریان، رسول؛ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه:؛ چاپ دوم، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
11. جوادی آملی، عبدالله؛ شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی؛ چاپ دوازدهم، قم: مرکز نشر اسراء.
12. حکیمی، محمود؛ داستان‌هایی از زندگانی امیرکبیر؛ چاپ 26، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
13. دینورى، ابن‌قتیبه؛ الامامة و السیاسة؛ قم: منشورات الشریف الرضى.
14.  سروش محلاتی، محمد؛ عقلانیت در عاشورا؛ چاپ دوم، تهران: میراث قلم.
15. صدوق، محمد بن علی؛ الامالی؛ تهران: اسلامیه.
16. طبرسى، احمد بن على؛ الاحتجاج علی اهل اللجاج؛ مشهد: نشر مرتضی.
17. طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری؛ بیروت: دارالکتب العلمیه.
18. طوسى، محمد بن حسن؛ تهذیب الأحکام؛ تصحیح حسن الموسوى خرسان؛‏ تهران: دار الکتب الإسلامیه.
19. قبادیانی، ناصرخسرو؛ دیوان اشعار؛ تهران: نگاه.
20. گروهی از پژوهشگران؛ نگاهی نو به جریان عاشورا؛ چاپ اول، قم: بوستان کتاب.
21. گروهی از نویسندگان؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، چاپ سوم، قم: دار المعروف.
22. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ بیروت: مؤسسة الوفاء، 1414ق.
23. محقق داماد، سید مصطفی؛ روشنگری دینی؛ تهران: انتشارات اطلاعات.
24. فاجعه جهل مقدس؛ چاپ اول، تهران: انتشارات سخن.
25. مسعودی، علی بن حسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ قم: دار الهجره.
26. مطهری، مرتضی؛ حماسه حسینی؛ تهران: انتشارات صدرا.
27. مجموعه آثار؛ چاپ دوم، تهران: انتشارات صدرا، 1(سلام الله علیها)(علیه السلام)8ش. 
28. مقرم، عبدالرزاق؛ مقتل الحسین(علیه السلام)؛ ترجمه: محمدمهدی عزیز الهی کرمانی، قم، نوید اسلام، ۱۳۸۱ش.
29. مولوی، جلال‌الدین محمد؛ مثنوی معنوی؛ تصحیح نیولد نیکلسون؛ تهران: امیر کبیر.
30. ناصری مقدم، حسین؛ «مقاله جهل»؛ دانشنامه جهان اسلام؛ چاپ اول، تهران: بنیاد دانشنامه جهان اسلام.
31. نیشابوری ثعالبی، عبدالملک‌ بن محمد؛ لطائف المعارف؛ ترجمه و نگارش علی‌ اکبر شهابی خراسانی؛ ‌تصحیح و تحقیق ابراهیم آبیاری و حسن کامل صیرفی؛ مشهد: آستان قدس رضوی؛ ۱۳۶۸‬ش.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.