اشعار مبعث پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله - 1
اشعار مبعث پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله - 1
بخش اول از مجموعه اشعار مبعث پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلّم
وعده
مصطفی را وعده کرد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این سبق
من کتاب و معجزت را حافظم
بیش و کم کن راز قرآن را فضم
هست قرآن مر ترا همچو عصا
کفرها را درکشد چو اژدها
تو اگر در زیر خاکی خفته ای
چون عصایش دان هر آنچه گفته ای
" مولوی "
هنوز بوی تو در باغ های عالم هست
فرشته ای که فرود آمد
تو را چه گفت
که تا امروز
تمام جان و جهان را
به خویش می خوانی
و تا زمین و زمان هست
زنده می مانی؟
اگرچه بعد تو ای سبز
باغ ها زردند
و خیل مردنمایان شهر
نامردند،
ولی هنوز کسانی که با تو هم سویند
غبار غصه ز چشمان شهر
می شویند
اگرچه نیستی اما
هنوز بانگ بلال از مناره می آید
که شهر را به تماشای نور می خواند
هنوز خاطره تابناک فریادت
که تا نهایت تاریخ راه می پوید
تمام هستی ما را در این خراب آباد
به پای کوبی جشن و سرور می خواند
هلا ستاره شب های مکه و تاریخ!
که طاق کاخ مداین
به خاطر تو شکست
و شعله های بلند آشیانه زرتشت
به احترام شب زادنت
به خاک نشست
و ساوه چشم پرآب از هرآن چه غیر تو
بست
تو را غروب در این بامداد رنگین نیست
هنوز، بوی تو در باغ های عالم هست
"جواد محقق"
نور نتابد مگر جمال محمد(صلی الله علیه وآله)
ماه فروماند از جمال محمد(صلی الله علیه وآله)
سرو نباشد به اعتدال محمد(صلی الله علیه وآله)
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد(صلی الله علیه وآله)
وعده دیدار هر کسی به قیامت
لیله اسری شب وصال محمد(صلی الله علیه وآله)
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد(صلی الله علیه وآله)
عرصه گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد(صلی الله علیه وآله)
و آن همه پیراسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد(صلی الله علیه وآله)
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد(صلی الله علیه وآله)
شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد(صلی الله علیه وآله)
شاید اگر آفتاب و ماه نتابد
پیش دو ابروی چون هلال محمد(صلی الله علیه وآله)
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمی گیرد از خیال محمد(صلی الله علیه وآله)
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد(صلی الله علیه وآله) بس است و آل محمد(صلی الله علیه وآله)
"سعدی شیرازی"
"سعدی شیراز"
در بعثت نبی اکرم (صلی الله علیه وآله)
شد ورد زبان ثنای قرآن از مرحمت خدای قرآن
برپا شده جشن باشکوهی در محفل ما برای قرآن
امروز که بعثت رسول است گردیده لب آشنای قرآن
در غار حرا نشسته احمد نی خوانده الف نه یای قرآن
بیگانه ز خود بدی که ناگاه آمد بخود از ندای قرآن
با گفتن اقرأ باسم ربک شد غار حرا حرای قرآن
بشنید نبی که هاتفی گفت از مظهر آیه های قرآن
برخیز و بگو به خلق عالم شد نوبت اقتضای قرآن
برخیز که جهل و بت پرستی نابود شد از ندای قرآن
آینه دل صفا بگیرد از جلوه با صفای قرآن
دردی که دوا نمی پذیرد درمان شود از دوای قرآن
از غار حرا نبی برون شد بگرفته بکف لوای قرآن
بر شد به سما نوای تکبیر از یمن فرح فزای قرآن
بر قله قاف معنویت زد پرچم حق نمای قرآن
در قدر و شرف بدان کتابی هرگز نرسد بپای قرآن
ارزنده ترین کتاب دانش نبود به جهان سوای قرآن
تسخیر کنی تو کهکشانها از رحمت آیه های قرآن
" ژولیده " بگو به خلق عالم
جان دو جهان فدای قرآن
"ژولیده نیشابوری"
میلاد پیغمبر (صلی الله علیه وآله)
جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر
بده ساقی می باقی که غرق عشرت و شادی
دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر
تعالی الله از این نعمت کز او اسباب آسایش
برای ما فراهم گشت از میلاد پیغمبر
ز لطف و رحمت ایزد ز یمن مقدم احمد
ظهور حق مسلم گشت از میلاد پیغمبر
بشام هفده ماه ربیع و سال عامل الفیل
سالت ختم خاتم گشت از میلاد پیغمبر
بشارت ده به مشتاقان که ز امر قادر منان
دل ما عاری از غم گشت از میلاد پیغمبر
ز ناموس قدر بشنو تو گلبانگ خطر زیرا
سر نابخردان خم گشت از میلاد پیغمبر
بنای جهل ویران شد ز یمن میمنت بارش
جهان از علم اعلم گشت از میلاد پیغمبر
دوصد اعجاز شد ظاهرکه در عرش علی حیران
دو صدعیسی ابن مریم گشت از میلاد پیغمبر
بشد دریاچه ساوه تهی از آب و برعکسش
سماوه همچنان یم گشت از میلاد پیغمبر
به شهر فارس چون شمعی بشد آتشکده
خاموش جمال حق مجسم گشت از میلاد پیغمبر
ز یمن مقدمش منشق جدار طاق کسری شد
که حیران خسرو جم گشت از میلاد پیغمبر
قدم در ملک هستی زد چو ختم الانبیا احمد
مقام ما مقدّم گشت از میلاد پیغمبر
نوای بانگ جاءالحق بباطل چیره شد
ایدل نظام دین منظّم گشت از میلاد پیغمبر
ز حسن پرتو رویش خجل در مغرب و مشرق
مه و خورشید اعظم گشت از میلاد پیغمبر
من " ژولیده " می گویم بگو بر دوستارانش
که شرّ دشمنان کم گشت از میلاد پیغمبر
"ژولیده نیشابوری"
وصف پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله)
ای که هستی به فرق عالم تاج عالمی بر عنایتت محتاج
ای که ناخوانده درس ، سیل علوم گشته از سینه تو استخراج
ای که شد از تو توبه اش مقبول چونکه آدم شد از بهشت اخراج
ای که از ماه و زهره و خورشید پرتو حسن تو بگیرد باج
ای که دلهای عاشقان یکسر تیر عشق تو را بود آماج
ای که باشد به تحت فرمانت باد و طوفان و غرش امواج
ای که چون تو ندیده دیده دهر یکه تازی بعرصة معراج
ای که از یُمن مقدمت گردید کعبه جای تمرکز حجاج
دارم امید با شفاعت خویش درد ما را کنی ز لطف علاج
وِرد من گشته در همه اوقات
بر محمد و آل او صلوات
"ژولیده نیشابوری"
نیمه شب ، خورشید می تابد ...
که ای یاران مگر دیشب به خواب مرگ پیوستید؟
چه کس دید از شما آن روشنان آسمانی را؟
که دید از "مکیان " آن ماهتاب پرنیانی را؟
بیابان بود و تنهایی و من دیدم
که از هر سو ستاره بر زمین ما فرود آمد
به چشم خویش دیدم ماه را از جای خود کندند
ز هر سو در بیابان عطر مشک و بوی عود آمد
بیابان بود و من، اما چه مهتاب دلارایی!
بیابان بود و من، اما چه اخترهای زیبایی!
بیابان رازها دارد، بیابان، نقش ها دارد
که در شهر آشکارا نیست کجا بودید ای یاران؟
که دیشب آسمانی ها زمین "مکه " را کردند
گلباران ولی گل نه، ستاره بود جای گل
زمین و آسمان "مکه" دیشب نور باران بود
هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود.
که اینک بر فراز چرخ، بینی نام "احمد" را
و در هر موج بینی اوج گلبانگ "محمد" را
"محمد" زنده و جاوید خواهد ماند
"محمد" تا ابد تابنده چون خورشید خواهد ماند
جهانی نیک می داند که نامی همچو نام پاک پیغمبر مؤید نیست
و مردی زیر این سبز آسمان همتای "احمد" نیست
زمین ویرانه باد و سرنگون باد آسمان پیر،
اگر بینیم روزی در جهان نام "محمد" نیست.
"مهدی سهیلی"
دیدگاهها
درود ، ایام تبریک و تهنیت باد،
بسیار عالی بودند، استفاده کردم،
سپاسگزارم.
اشعار تمام شعرای محترم در رثای پیامبر اعظم(ص) عالی و دلنشین بود.
روح پر فتوح شان مسرور باد.
افزودن دیدگاه جدید