حضور امام حسن (ع) در ایران
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| حضور امام حسن (ع) در ایران
مقدمه
حسن بن علی (ع) در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه متولد شد[1] دوران کودکی را در کنار پدر و مادر و پیامبر (ص) گذراند. وی از نظر شکل ظاهری و هم چنین اخلاق بسیار شبیه به رسول خدا (ص) بود، هفت سال و شش ماه از عمر خود را در کنار پیامبر (ص) زندگی کرد، [2] و مورد محبت خاص پیامبر قرار داشت، [3] پس از درگذشت رسول خدا (ص) (صفر سال ١١ هجری٦٣٣میلادی) در مورد جانشینی آن حضرت اختلاف رخ داد و علی (ع) به همراه گروهی از مردم به مخالفت با جانشینی ابوبکر پرداخته، اما به زودی به خاطر مصالح مسلمانان سکوت کرده و مخالفتی نشان نداد، تا این که در سال ٣٥ هجری مردم شورش کردند و عثمان به قتل رسید، و به اصرار، علی بن ابی طالب (ع) را به خلافت برگزیدند، و سپس موضع حسن بن علی (ع) بزرگ ترین فرزند علی (ع) و سیاست و خط مشی اهل بیت در برابر مسایل سیاسی مشخص می شود.
در این پژوهش سعی شده تا حد امکان از منابع دست اول استفاده شود. در سده های نخستین هجرت آثاری در زمینه زندگی امام حسن (ع) نوشته شد که متاسفانه بسیاری از آن ها از بین رفته است ، از جمله: اخبار الحسن (ع) و وفاته – تالیف هیثم بن عدی الثعلبی متوفای سال ٢٠٧ هجری، اخبار الحسن بن علی (ع) تالیف ابن اسحاق ابراهیم بن محمد اصفهانی الثقفی، در قرن چهارم هجری و کتاب عبدالعزیز بن یحیی الجوادی البصری درباره ماجرای حسن (ع) می باشد.
هدف اصلی از این موضوع این می باشد که با توجه به این که تحریفات فراوانی در منابع در مورد امام حسن (ع) وجود دارد و معاویه و خلفای بعدی اموی در ساختن شایعاتی بر ضد امام (ع) کوشیدند، حقیقت روشن شود و موقعیت علی بن ابی طالب و فرزندان ایشان حسن و حسین (علیهما السلام) مشخص شود.
حسن بن علی (ع) در دوران خلافت ابوبکر
با رحلت پیامبر در سال ١١ هجری، ابوبکر به خلافت رسید، این هنگام حسن بن علی (ع) بیش از هشت سال نداشت او نیز هم چون پدر در سقیفه حضور نداشت. اما آن طوری که در منابع آمده است هنگام بیعت با ابوبکر شبانه همراه علی بن ابی طالب (ع)، مادر و برادرش، حسین (ع) به خانه های انصارو مهاجر می رفتند تا مردم را از غصب خلافت توسط ابوبکر آگاه کرده و از آن ها یاری جویند، [4] هرچند که از این درخواست پاسخ مناسبی دریافت نکردند.
خاندان علی (ع) پس از وفات پیامبر (ص) دوران سختی را می گذراندند. چرا که ابوبکر آن را از هر جهت در مضیقه قرار داده بود، فدک را که تأمین کننده وضعیت مالی اهل بیت پیامبر (ص) بود از آنها گرفت،[5]به زودی حسن بن علی (ع) مادر خود را از دست داد و همراه برادر و خواهران خود شاهد مشکلات و تنهایی پدر بود.
علی (ع) در این زمان از کارهای حکومتی کنارهگیری کرده و بیشتر به کشاورزی مشغول بود، واحتمالاً حسن بن علی (ع) در کنار پدر آموزش می دید و به عنوان پسر بزرگ در کارها و هم چنین کشاورزی به کمک پدر می پرداخت و هم چون ایشان در نماز جماعت شرکت می کرد.
محب طبری می گوید: اگر روایتی که در کتاب انساب الاشراف بلاذری آمده درست باشد، حسن بن علی (ع)که شاهد ضایع شدن حق پدر و مادر خویش بود، روزی در حالی که ابوبکر بر روی منبر خطبه می خواند به نزدش رفته و از اوخواست ، از منبری که باید در اختیار علی (ع) باشد، پایین بیاید. [6] عکس العمل ابوبکر را در پاسخ حسن (ع) متفاوت نوشته اند برخی عنوان کرده اند که ابوبکر تأیید کرد و گفت که این منبر پدر توست. [7] البته در عمل، ابوبکر هم چنان به روش خود ادامه داد تا این که هنگام مرگ چنین اظهار داشت که "کاش من این کار {حکومت را} به عهده نمی گرفتم و عمر را بر خویش مقدم می داشتم ". [8]
حسن بن علی (ع)درخلافت عمربن خطاب
حسن بن علی (ع) در عصر خلافت عمر (٢٣-١٣ه) دوران نوجوانی خود را سپری می کرد. عمر در سال پانزدهم هجری برای مسلمانان مقرری معین کرد و دیوان هایی را ترتیب داد، او مقرری را به ترتیب سابقه در اسلام، و یاری کردن پیامبر (ص)در جنگ ها قرارداد، از این رو نویسندگان را به خدمت در دیوان گماشت، و به آن ها دستور داد که طبقات را مرتب و عطایا را ثبت و ضبط کنند، و به دبیران گفت که ابتدا از عباس، عموی پیغمبر (ص) و سپس بنی هاشم، شروع کنند، و آنگاه همه مسلمانان را طبقه به طبقه قرار داد. [9] قابل ذکر است که عمر، حسن و حسین (علیهما السلام) را در شمار اهل بدر به حساب آورد که میزان آن پنج هزار درهم بود، و این مبلغ به نسبت بالاترین مقدار عطا در این تقسیم بندی بود. [10]
در طول خلافت عمر در مورد شرکت حضرت علی (ع) و حسن و حسین (علیهما السلام) در جنگ ها و مبارزات در هیچ یک از منابع شیعه و سنی مطلبی نیامده است و احتمالاً هنوز حسنین در جنگ ها شرکت نمی کردند.
عمر در پایان خلافت خود یک شورای شش نفره ای را تعیین کرده بود که از میان آن ها خلیفه بعدی انتخاب شود، او حسن بن علی (ع) و عبدالله بن عباس را جزء ناظرین شورای شش نفره قرارداد، و به علت این که آنان از نزدیکان رسول خدا (ص) بودند و اظهار داشت که امیدوارم به واسطه حضور این دو، برکت به شورا روی آورد، سپس عمردر ادامه سخنان خود اظهارداشت که البته حسن (ع) و عبدالله بن عباس بهره ای از خلافت ندارند و من فرزند خود عبدالله را نیز می فرستم تا با شما [ اهل شورا ] به مشورت بپردازد. [11] درباره این که حسن بن علی (ع) در برابر این شورا و یا فرمان عمر عکس العملی نشان داده باشد، مطلبی در دست نیست شاید به این خاطر است که خلیفه دوم راه های اعتراض را برای آن ها بسته بود.
حسن بن علی (ع)درخلافت عثمان
درآغاز خلافت عثمان ( ٣٥-٢٣هجری) حسن (ع) به سن بیست سالگی رسیده بود، که این آغاز نیرومندی، قدرت و جوانی او بود. مشهور است که حسن و حسین (علیهما السلام) در زمان خلافت عثمان به میدان جنگ و جهاد وارد شد، زیرا که در منابع آمده است که عثمان در سال بیست و پنجم هجری به عبدالله بن سعد بن ابی سرح فرمان دادکه به تصرف افریقیه بپردازد. [12]او نیز سپاهی را به سرداری عقبه بن نافع بن عبدالقیس و عبدالله بن نافع بن الحارث به افریقیه فرستاد ولی این لشکر موفق به فتح آن جا نشدند و با مردم آن منطقه در برابر پرداخت جزیه و خراج صلح کردند. بعد از این عبدالله بن ابی سرح، از عثمان کمک خواست. عثمان لشکری عظیم از مدینه که در آن صحابه پیامبر از جمله ابن عباس، حسن (ع)، حسین (ع)، پسر جعفر طیار بودند، را به نزد عبدالله (ابن سرح فرستاد)، که او هم با این سپاه در سال ٢٦ هجری روانه افریقیه شد و آن ها توانستند این منطقه را فتح کنند. [13] در مورد حضور حسن بن علی (ع) در جنگ افریقیه نمی توان نظر قطعی داد، زیرا در کتاب های فتوح مانند فتوح البلدان بلاذری و فتوح مصر و المغرب ابن عبدالحکم و همچنین در منابع سده های نخستین مانند تاریخ طبری و یعقوبی مطلبی در این مورد نیامده است.
از دیگر فتوحاتی که در زمان عثمان صورت گرفت، نبرد طبرستان بود، طبری درکتاب خود، از حنش بن مالک نقل کرده است؛ که این نبرد در سال سی هجری بود و ارتش مسلمانان به فرماندهی سعید بن عاص به این منطقه رفتند. سعید در این سال با جمعی از اصحاب رسول خدا (ص) که شامل حسن و حسین (علیهما السلام) و ابن عباس بود، با سپاهی عظیم به مازندران رفت و بعد از آن جا به جرجان رفتند که مردم این منطقه با پرداخت دویست هزار دینار با او صلح کردند. [14] آنگاه سپاه اسلام به طبرستان رفت و با مردم آن جا نبرد کرد که به پیروزی دست یافتند و سپس سپاهیان به طمیسه که مجاور گرگان بود، راهی شدند مردم این منطقه با لشکریان جنگ کردند که سرانجام پیروزی با سپاهیان اسلام بود. [15]احتمال حضور امام حسن (ع) در این نبرد وجود دارد. افرادی نیز در مورد عدم حضور ایشان در نبرد طبرستان نظر می دهند. عده ای معتقدند که در کتاب فتوح البلدان هنگامی که نویسنده می خواهد در مورد فتح طبرستان سخن بگوید در ابتدای روایت می گوید: «گفته اندکه عثمان بن عفان، سعید بن عاص را در سال ٢٩هجری والی کوفه قرار داد...» و سپس هنگامی که نویسنده می خواهد حضور حسنین در طبرستان را بگوید، می نویسد: «گفته می شود که حسن و حسین (علیهما السلام) هم در شمار سپاهیان بودند...» حال این عده مخالف حضور امام حسن در طبرستان معتقدند که به خاطر این که بلاذری در موقعی که می خواهد، حضور حسنین را در سپاه بگوید فعل مجهول به کار برده، پس در مورد حضور آن ها در سپاه جای شک و تردید وجود دارد. و حال در مورد پاسخ به این عده، می توان این چنین گفت که این دلیل کافی برای رد این موضوع نمی باشد و شاید که نویسنده از بیان به این شکل اصلا منظوری نداشته باشد. و سپس این عده در ادامه سخن خود می گویندکه طبری هم در کتاب خود حضور حسن و حسین (علیهما السلام) را در نبرد طبرستان نیاورده است، [16] حال آن که اگربه متن عربی کتاب طبری مراجعه کنیم، می بینیم که اصلا این مطلب صحت ندارد و طبری در کتاب خود اسم حسن وحسین (علیهماالسلام) را در سپاهیان عمروبن عاص آورده است.[17]
عثمان نسبت به خویشاوندانش محبتی فراوان داشت و مصالح مسلمانان و ثروت بیت المال را فدای خواسته ها و منافع آن ها می کرد و همین خطای بزرگ بود که منشاء انحرافات او گردید. عثمان، حکم بن ابی العاص را که رسول خدا (ص) از مدینه تبعید کرده بود و خلفای پیشین هم در تبعید ماندن او و پسرش، مروان هم نظر بودند، باز گرداند. [18] این امر با انتقاد شدید نزدیکان و یاران پیامبر (ص) صورت گرفت، ولی عثمان اعتنایی به آن ها نکرد. وی فدک را که سهم فرزندان فاطمه و علی (ع) بود به مروان داد.[19]
عثمان، ابوذر غفاری صحابه پیامبر را تبعید کرد و مردم را از بدرقه کردن او بازداشت ولی امام علی (ع) و حسن و حسین (علیهما السلام) او را بدرقه کردند و همچنین آن ها ابوذر را دعوت به صبر و بردباری نمودند. [20] کردار ناروای عثمان به سرعت در سرزمین های اسلامی انعکاس یافت و گروه های ناراضی به طرف مدینه هجوم بردند، که هدف آن ها اصلاح جامعه اسلامی و بازگردانیدن سنت پیامبر (ص) بود،[21]این گروه ها که از شهرهایی مانند کوفه، بصره، مصر به مدینه آمده بودند [22]در ماه شوال بدین عنوان که به حج می روند، راهی مدینه شدند، مردم بصره در سه منزلی مدینه در ذوخشب جمع شدند، اینان هوادار طلحه بودند. مردمی که از کوفه آمده بودند در اعوص (نزدیکی مدینه ) توقف کردند و به هواداری از زبیر پرداختند و مردمی که از مصر آمده بودند، در ذوالمروه (نزدیکی مدینه ) فرود آمدند، که هوادار علی (ع) بودند. سپس چند تن از آنان به مدینه داخل شدند و با علی و طلحه و زبیر و زنان پیامبر دیدار کردند و به آنان گفتند که ما می خواهیم به حج برویم و همچنین خواستار عزل چند تن از عمال عثمان شدند و بدین عنوان اجازه خواستند به نزد عثمان بروند، که به آن ها اجازه داده نشد، و به ناچار نزد یاران خود بازگشتند و با یکدیگر به مشورت پرداختند و نتیجه آن شد که از هر گروه یعنی گروه های کوفه ، مصر و بصره، هر کسی نزد آن که به هواداری او برخاسته است، برود و گفتگو کند. [23]
مصریان نزد علی (ع) آمدند. امام هم پسر خود حسن (ع) را به نزد شورشیان فرستاد، و حسن (ع) به شورشیان گفت : « سپاه ذوالمره و ذوخشب و اعوص ملعون هستند. رسول خدا (ص) آنان را لعنت کرده و صالحان امت از این آگاه هستند». بصریان نیز نزد طلحه و کوفیان، نزد زبیر آمدند، آنان نیز چنین گفتند. سپس شورشیان باز گشتند و لشکریان خود را از این مکان ها دور نمودند تا مردم مدینه پراکنده شدند، به ناگاه صدای تکبیر از اطراف مدینه برخاست شورشیان حمله کردند و عثمان را محاصره کردند.[24]او به شهرها نامه نوشت و از مردم یاری طلبید، در هنگام محاصره خانه عثمان، حضرت علی (ع) چند بار در محل حاضر شد و مردم را از این کار باز داشت،[25] و سپس دو پسر خود حسن و حسین (علیهما السلام) را برای محافظت از خانه عثمان فرستاد. [26]
البته مشخص است که حضرت علی (ع)، حسن و حسین (علیهما السلام) هم با سیاست و روشی که عثمان در خلافت خود در پیش گرفته بود، مخالف بودند[27] و دلیل این که حضرت علی و فرزندان ایشان به حفاظت از عثمان پرداختند، این بود که حضرت نمی خواست در جامعه مسلمین خلیفه کشی رواج پیدا کند و دیگر این که مانع هتک حرمت و قتل عثمان شوند و سعی کردند که به خانواده عثمان آب و غذا برسانند. [28]
دینوری نقل کرده است که در موقع محاصره عثمان (ع)به حضرت علی (ع)، [29]حسن گفت تو به مکه برو تا به قتل عثمان متهم نشوی ولی علی (ع) فرمود ما باید در مدینه بمانیم و عثمان را در برابر محاصره کنندگان یاری بدهیم و اگر عثمان ما را به جنگیدن فرمان داد، بجنگیم تا این که در مقابل عثمان بمیریم و به نظر می رسد که این مطلب دینوری خلاف واقع باشد، زیرا حضرت علی (ع) گاه به درخواست عثمان از مدینه خارج و به ینبع (قریه ای درنزدیکی مدینه ) می رفتند و زمانی که درگیری شدت می گرفت به درخواست عثمان به شهر برمی گشتند[30]، و از طرف دیگر منابع از ادب حسن بن علی (ع) در برابر پدر یاد کرده اند. [31]
عثمان چهل روز در محاصره مردم بود، [32] و در این مدت حسن بن علی (ع) که از خانه عثمان محافظت می کرد، بر اثر تیری که به طرف عثمان پرتاب شد زخمی گردید وهمچنین سر قنبر غلام علی (ع)شکست. [33]
ابن قتیبه دینوری نوشته است: محمد بن ابی بکر از این که حسن بن علی (ع) زخمی شده است، نگران بود که مبادا بنی هاشم به واسطه این موضوع وارد کار شوند و فتنه گسترش یابد. [34] هنگامی که حسن بن علی (ع) را بعد از زخمی شدن از خانه عثمان بیرون بردند، محمد بن ابی بکر گفت : اگر بنی هاشم بیایند و خون را بر سر و صورت حسن بن علی (ع) ببینند، مردم را از دور عثمان پراکنده می کنند و در این صورت ما دیگر به هدف خودمان نمی رسیم، بنابراین باید سریع عثمان را محاصره کنیم و او را بدون این که کسی متوجه شود، بکشیم. [35] پس از آن چندتن از محاصره کنندگان به خانه عثمان، وارد شدند و سرانجام او در سال ٣٥ هجری در سن ٨٣ سالگی به قتل رسید. [36]
ابن قتیبه دینوری نوشته است که بعد از آن که عثمان کشته شد، علی (ع) نزد همسر عثمان آمد و از او پرسید: چه کسی عثمان را کشته است. همسر عثمان پاسخ داد: نمی دانم، مردانی نزد عثمان آمدند که آنان را نمی شناسم ولی صورتشان را دیدم، یکی از آنان محمد بن ابی بکر بود. علی (ع) محمد را فرا خواند، و از او درباره آن چه همسر عثمان گفته بود. سئوال کرد. محمد گفت : درست می گوید، من نزد عثمان رفتم، ولی به خدا سوگند من او را نکشتم. [37] آن چه که معلوم می شود، این است که دقیقاً قاتل عثمان مشخص نیست زیرا که اگر معلوم بود خود حضرت علی (ع) او را قصاص می کردند.
قتل عثمان سر آغاز فتنه و توطئه های بزرگ گردید و از حکومت عثمان و قتل او باندهای فرصت طلب، سودهایی بسیار بردند و مصالح عمومی مسلمانان را فدای منافع شخصی خویش کردند و فساد ها و تفرقه هایی را در اجتماع اسلامی به وجود آوردند و روشن ترین دلیل آن مشکلات و ناگواری هایی است که در دوران خلافت علی ابن ابی طالب (ع) پدید آمد و آن حضرت دیگر نتوانست به اصلاح اجتماع اقدام ورزد و سنت رسول اکرم (ص) را به جامعه باز گرداند و این فساد و تحریک که ازطرف حزب اموی پدیدآمد، آن چنان گسترش یافت که در روزگار حسن بن علی (ع) چاره ای جز صلح باقی نگذارد (القرشی ، حیاة حسن بن علی (ع)، ١١٦/١).
نتیجه
از آن چه گذشت می توان این گونه نتیجه گرفت که ، حسن بن علی (ع) در روزگار دو خلیفه نخست، فعالیت های سیاسی خاصی را انجام نداد، برخی ازمنابع اعتراض ایشان به ابوبکر را در مورد اشغال جایگاه علی (ع) ذکر کرده اند، وایشان در شورای عمر جزء ناظرین بود.
در روزگار عثمان که حسن بن علی (ع) در جوانی به سر می برد از حضور بیشتر ایشان در صحنه سیاسی یاد شده است. ابن خلدون از حضور حسن (ع) در افریقیه در سال بیست و پنجم هجری یاد کرده است که نمی تواند مورد پذیرش قطعی قرار گیرد، زیرا در کتاب های سده نخستین به ویژه در کتاب های فتوح از این سفر یاد نشده است.
در فتح طبرستان در سال سی ام هجری که بلاذری و برخی از منابع سده چهارم از آن یاد کرده اند، احتمال حضور ایشان وجود دارد؛ زیرا سیاست علی (ع)، شیعیان و پیروان ایشان عدم حضور در جنگ ها نبوده است، هر چند که این حضور توسط عده ای رد گردیده است ، اما دلایل قابل پذیرش برای آن ارائه نشده است و همین طور حسن (ع) سمت حمایت از عثمان رادر هنگام حمله مخالفان او برای چند روز بر عهده داشت.
حسن بن علی (ع) در روزگار سه خلیفه همسو باسیاست علی (ع) در برابر خلفا واکنش تند و اقدامی متفاوت انجام نداد.
کتابنامه:
ابن ابی الحدید. (١٣٦٨). شرح نهج البلاغه. ترجمه محمود مهدوی دامغانی. ج٥. تهران: نشر نی.
ابن خلدون. (١٣٦٤ ). العبر تاریخ ابن خلدون. ترجمه عبدالمحمدآیتی. ج١. تهران: مؤسسه مطالعات وتحقیقات فرهنگی.
ابن طباطبا، محمد بن علی. (١٣٦٠). تاریخ فخری [ معروف به ابن طقطقی ]. ترجمه محمد وحید گلپایگانی . چاپ دوم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
احمد، ابی جعفر (الشهیر بالمحب الطبری ). (بی تا). ریاض النضره فی مناقب العشره. ج١. مصر: مطبعه الاتحاد المصری باول جاره الروم بالغوریه بمصر.
بررسی یک دروغ (حضور امام حسن وامام حسین درایران) دسترس پذیردر (forum. hammihan. com )
بلاذری، ابوالحسن . (١٩٨٨ م). فتوح البلدان. بیروت- لبنان: مکتبه الهلال.
بلاذری، احمد بن یحیی. (بی تا). انساب الاشراف ، ٢ج . مصر: دارالمعارف.
دینوری، ابن قتیبه. (١٣٨٠). امامت و سیاست (تاریخ خلفاء). ترجمه ناصر طباطبایی. تهران: ققنوس.
سیوطی، جلال الدین. (١٤٠٨ ه ١٩٨٨ م). تاریخ الخلفاء. بیروت – لبنان: دارالکتب العلمیه. .
طبری، محمد بن جریر. (١٣٧٥). تاریخ طبری « تاریخ الرسل و الملوک ». ترجمه ابوالقاسم پاینده. چاپ پنجم. ج٥. تهران: انتشارات اساطیر.
عاملی. (بی تا). تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی. ترجمه سپهری.
مسعودی، ابوالحسن . (١٣٧٨). التنبیه والاشراف. ترجمه ابو القاسم پاینده. چاپ دوم. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
یعقوبی ، احمد بن اسحاق. (١٣٨٢). تاریخ یعقوبی. ترجمه محمد ابراهیم آیتی. چاپ نهم. ج٢. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
دیار بکری، حسین بن محمد بن حسن. (بی تا). تاریخ الخمیس فی احوال انفس نفیس. ج١. بیروت: مؤسسه شعبان.
پی نوشت:
[1] مسعودي، ابوالحسن . (١٣٧٨).التنبيه والاشراف.ترجمه ابو القاسم پاينده. چاپ دوم. تهران: شرکت انتـشارات علمي و فرهنگي ، ص٢٦٠.
[2] يعقوبي ، احمد بن اسحاق . (١٣٨٢). تاريخ يعقوبي . ترجمه مـحمد ابـراهيم آيتي . چاپ نهم . ج٢. تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي ، ص١٥٥؛ ديار بکري، حسين بـن مـحمد بـن حسن . (بي تا). تاريخ الخميس في احوال انفس نفيس . ج١. بيروت: مؤسسه شعبان، ص ٤١٩.
[3] سـيوطي ، جـلال الدين .(١٤٠٨ هـ ١٩٨٨ م). تاريخ الخلفاء. بيروت – لبنان: دارالکتب العلميه ، ص١٤٩.
[4] ابـن ابي الحديد.(١٣٦٨). شرح نهج البلاغه . تـرجمه مـحمود مهدوي دامـغاني . جـ٥. تـهران: نشر ني ، ص١٢١.
[5] احـمد، ابي جعفر (الشهير به لمحب الطبري). (بي تا). رياض النضره فـي مناقـب العـشره. ج١. مـصر: مـطبعـه الاتـحاد المصري باول جاره الروم بالغوريه بمصر، ص ١٢٠.
[6] هـمان . جـ٢، صـ٣٧٧.
[7] ابـن ابـي الحديد. شرح نـهج البـلاغه . ج٣، ص ١٧٧.
[8] يعقوبي .تاريخ يعقوبي . ج٢، ١٧.
[9] ابن طباطبا، محمد بن علي .(١٣٦٠). تاريخ فخري [ معروف به ابن طقطقي ]. ترجمه محمد وحيد گلپايگاني. چاپ دوم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص١١٤.
[10] طبري، محمد بـن جـرير. (١٣٧٥). تاريخ طـبري « تاريخ الرسل و الملوک ». ترجمـه ابوالقاسـم پاينـده. چـاپ پنجم . ج٥. تهران: انتشارات اساطير، ص ١٧٩.
[11] دينوري، ابن قتيبه .(١٣٨٠). امامت و سياست (تـاريخ خـلفاء). تـرجمه ناصر طباطبايي . تهران: ققنوس، ص ٤٤.
[12] ابـن خـلدون.(١٣٦٤). العـبر تاريخ ابن خلدون. ترجمه عبدالمحمدآيتي . ج١. تهران:مؤسسه مطالعات وتحقيقات فرهنگي ، ص٥٦٠.
[13] ابن خلدون. همان.
[14] بلاذري، ابوالحسن .(١٩٨٨ م). فتوح البلدان. بيروت- لبنان: مکتبه الهلال، ص٣٢٦.
[15] طبري. تـاريخ طـبري . ج ٥، صص ٢١١٦-٢١١٧.
[16] بررسي يک دروغ(حضور امام حسن وامام حـسين درايران)دسـترس پذيردر (forum. hammihan. com)
[17] طبري. تاريخ طبري . ج٣. ص٣٢٣.
[18] بلاذري، احمد بن يحـيي .(بـي تا).انساب الاشراف ، ٢ج . مصر: دارالمعارف، صص ٣٩٧ -٣٩٨.
[19] دينوري. امامت و سياست ، صص ٥٢-٥٣.
[20] مسعودي. مروج الذهب . ج١، صص ٦٩٨-٦٩٩.
[21] ابن اثير. تاريخ کامل . ج٤. صص ١٧١٠-١٧١١.
[22] يعقوبي . تاريخ يعقوبي . ج٢، ص٧٢.
[23] ابن خلدون. العـبر. ج١، ص٥٨١.
[24] ابن اثـير. الکـامل في التاريخ . ج٣. ص١٥٣.
[25] ابن طباطبا. تاريخ فخري، ص ١٣٤.
[26] ابن العبري. مختصر تاريخ الدول، ص ١٤١.
[27] الدينوري. الامامه و السياسه . ج١، صص ٢٨-٢٩.
[28] عاملي . (بي تا). تحليلي از زندگاني سياسي امام حسن مجتبي . ترجمه سپهري، ص ١٧٨.
[29] دينـوري. امامت و سياست ، صص ٧٤-٧٥.
[30] عبد المقصود. همان . ج٢، ٢٧٤.
[31] العکبري البغدادي. الارشاد، ص ١٨٨.
[32] خواندمير. حبيب السير. ج١،ص ٥١٤.
[33] دينوري. امـامت و سـياست ، صـ٦٦.
[34] همان، ص٦٦.
[35] دينوري. امامت و سياست (تاريخ خلفا)، ص ٦٧.
[36] ابن اثير. الکامل في التـاريخ . جـ٣، صـص /١٧٧-١٧٨.
[37] دينوري. امامت و سياست ،ص ٧٢.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه
افزودن دیدگاه جدید