راهکارهای عملی کظمغیظ از منظر قرآن و روایات

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۴۳، راهکارهای عملی کظمغیظ از منظر قرآن و روایات.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
حجتالاسلام والمسلمین کاظم دلیری*
مقدمه
بیشک فضیلت کظمغیظ و بردباری همچون فضیلتهای دیگر با تمرین و ممارست به دست میآید؛ همچنانکه امام علی (علیه السلام) فرموده است: «أَفْضَلُ رِدَاءٍ يُرْتَدَى بِهِ الْحِلْمُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ؛[1] بردباری، بهترین ردایی است که انسان بر دوش خود میاندازد. پس اگر بردبار نیستی، بردباری بوَرز؛ زیرا اندک کسی است که شبیه گروهی شود، مگر اینکه نزدیک است از آنان شود». بنابراین با تمرین و ممارستِ پیوسته، خُلقیات انسان عوض میشود؛ همچنانکه شخص بیاباننشین که اخلاق خشکی دارد، اگر شهرنشین شود؛ خلق و خوی خشکش به مرور زمان تلطیف میشود.[2] بنابراین انسان با تمرین مهار خشم میتواند بهتدریج بردبار شود.
راهکارهای کظمغیظ
در آیات و روایات برای درمان خشم و پرورش فضیلت بردباری، راهکارهای متعددی ارائه شده است که به برخی از آنها اشاره میشود.
1. یاد خدا
یاد خدا، مهمترین راهکار مهار خشم است. از آنجا که شیطان در حال غضب بر انسان چیره میشود، انسان با یاد خدا میتواند بر وسوسههای شیطان چیره شود. انسان در حال عادی و در همه احوال هر چه بیشتر با یاد خدا و عباداتی مانند نماز ـ که حقیقت آن چیزی جز یاد خدا نیست ـ مأنوستر باشد، ظرفیتهای روحیاش افزایش مییابد و در حال خشم نیز توان بهتری برای مهار آن خواهد داشت.
آنکِ از بادی رود از جا، خسی است
زانک باد ناموافق خود بسی است
بـاد خـشم و بـاد شـهـوت، بـاد آز
بـُرد او را که نـبُـود اهـل نـمـاز[3]
امام صادق(علیه السلام) فرموده است:
إِنَّ فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوباً يَا ابْنَ آدَمَ اذْكُرْنِي حِينَ تَغْضَبُ أَذْكُرْكَ عِنْدَ غَضَبِي فَلَا أَمْحَقْكَ فِيمَنْ أَمْحَقُ وَ إِذَا ظُلِمْتَ بِمَظْلِمَةٍ فَارْضَ بِانْتِصَارِي لَكَ فَإِنَّ انْتِصَارِي لَكَ خَيْرٌ مِنِ انْتِصَارِكَ لِنَفْسِكَ؛[4] در تورات نوشته است: ای فرزند آدم! هنگامی که خشمگین میشوی، مرا یاد کن تا تو را در هنگام خشمم یاد کنم و تو را در میان کسانی که نابود میکنم، نابود نکنم و هنگامی که ستمی به تو شد، به انتقام من برایت خشنود باش که انتقام من برایت بهتر از انتقام تو برای خودت است.
برخی دعاها و اذکار خاص نیز برای مهار غضب وارد شده است؛ از جمله طبرسی در کتاب مکارم الأخلاق میگوید: انسان در حال غضب بر پیامبر صلوات بفرستد و بگوید: «يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ اللَّهُمَّ اغْفِرْ ذَنْبِي وَ أَذْهِبْ غَيْظَ قَلْبِي وَ أَجِرْنِي مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم؛[5] [خدا] خشم شدید دلهایشان را ببرد. بارالها! گناهم را بیامرز و خشم شدید مرا ببر و مرا از شیطان راندهشده پناه ده و حول و قوهای جز به خدای بلندمرتبه بزرگ نیست».
در برخی اخبار نیز آمده است که اگر انسان در حال غضب ذکر «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم» را بگوید غضبش آرام میشود.[6]
2. سجده در برابر خدا
بسیاری از خشمها و عصبانیتها، ریشه در تکبر یا خودبزرگبینی انسان دارد و راه مبارزه با خشم نیز مبارزه با تکبر است. امام صادق(علیه السلام) فرموده است:
حواریون به عیسی بن مریم(علیه السلام) گفتند:
يَا مُعَلِّمَ الْخَيْرِ أَعْلِمْنَا أَيُّ الْأَشْيَاءِ أَشَدُّ فَقَالَ أَشَدُّ الْأَشْيَاءِ غَضَبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالُوا فَبِمَ يُتَّقَى غَضَبُ اللَّهِ قَالَ بِأَنْ لَا تَغْضَبُوا قَالُوا وَ مَا بَدْءُ الْغَضَبِ قَالَ الْكِبْرُ وَ التَّجَبُّرُ وَ مَحْقَرَةُ النَّاسِ؛[7] ای آموزگار خوبی! به ما بیاموز که سختترین چیزها کدام است؟ فرمود: سختترین چیزها، خشم خداوند عزوجل است. گفتند: چه چیزی انسان را از خشم خدا نگه میدارد؟ فرمود: به اینکه غضب نکنید. گفتند: آغاز غضب چیست؟ فرمود: کبر و زورگویی و تحقیر مردم.
مولوی میگوید:
جملهْ[8] خشم از کبر خیزد، از تکبر پاک شو گر نـخواهی کـبر را رُوْ بیتکبر خـاک شـو
رُوْ تو قصاب هوا شو، کبر و کین را خون بریز چند باشی خفته زیر این دو سگ، چالاک شو[9]
شاهد این سخن آن است که خشم فرعونی در پادشاهان، قدرتمندان و ثروتمندان معمولاً بیش از بقیه است و بهآسانی و به اندک چیزی دستور قتل و حبس و شکنجه بیگناهان را میدهند؛ زیرا خود را بزرگ و دیگران را پست و حقیر میشمارند. در همین راستا امام رضا(علیه السلام) در تعریف تواضع، یکی از حدود آن را کظمغیظ و گذشت از مردم بیان کرده است.[10] بنابراین تکبر یکی از ریشههای مهم غضب است. از سوی دیگر یکی از راهکارهای درمان تکبر، خاکساری در برابر پروردگار با سر نهادن یا سجده بر خاک است. از این رو در روایت پیامبر اکرم6 سجده بر زمین به عنوان یکی از راهکارهای فرو نشاندن غضب و مقابله با وسوسههای شیطان بیان شده است. ابوسعید خدری میگوید پیامبر6 فرموده است:
أَلَا إِنَّ الْغَضَبَ حُمْرَةٌ فِي قَلْبِ ابْنِ آدَمَ أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى حُمْرَةِ عَيْنَيْهِ وَ انْتِفَاخِ أَوْدَاجِهِ فَمَنْ وَجَدَ مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً فَلْيُلْصِقْ خَدَّهُ بِالْأَرْضِ؛[11]هان که غضب آتشی است در دل فرزند آدم. آیا به سرخی چشمانش و برآمدگی رگهای گردن او نمینگرید؟! پس اگر کسی چیزی از آن [آتش غضب] را یافت، گونهاش را به زمین بچسباند.
عالم بزرگ شیعی، وَرّام بن ابیفراس در شرح این حدیث میگوید: «این عبارت اشاره به سجده کردن است و اینکه انسان، عزیزترین اعضایش را بر پستترین جاها یعنی خاک بگذارد تا نفسش احساس خواری کند و به سبب آن، تکبر و توهمی که منشأ غضب میشود، زائل شود».[12]
3. وضو گرفتن
با جوشش خون در حال خشم و افزایش ضربان قلب، درجه حرارت بدن نیز بالا میرود. از این رو با استفاده از آب و شستن دست و صورت و ریختن آب به سر و صورت، میتوان تا حدودی این آتش را فرو نشاند. در متون دینی وضو گرفتن، یکی از راهکارهای فرو نشاندن غضب معرفی شده است. پیامبر اکرم6 فرموده است: «إِنَّ الْغَضَبَ مِنَ الشَّيْطَانِ، وَإِنَّ الشَّيْطَانَ خُلِقَ مِنَ النَّارِ، وَإِنَّمَا تُطْفَأُ النَّارُ بِالْمَاءِ، فَإِذَا غَضِبَ أَحَدُكُمْ فَلْيَتَوَضَّأْ؛[13] خشم، از شیطان است و شیطان، از آتش آفریده شده است و آتش با آب فرو مینشیند. پس هنگامی که یکی از شما خشم گرفت، وضو بگیرد». از یک سو برکت آب در وضو در آرامشبخشی و از سوی دیگر نورانیت وضو به عنوان یک عبادت شرعی در این امر مؤثر است.
4. تغییر وضعیت جسمانی
یکی دیگر از راهکارهای مهار غضب، تغییر وضعیت و حالت فیزیکی بدن در حال خشم است. در روایت امام باقر(علیه السلام) آمده است که اگر انسان در حال ایستاده غضب کرد، فوراً بنشیند تا این شعله شیطانی که در دلش برافروخته شده است، خاموش شود.[14] امیرالمؤمنین7 نیز فرموده است: «أَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ وَ هُوَ قَائِمٌ فَلْيَلْزَمِ الْأَرْضَ مِنْ فَوْرِهِ فَإِنَّهُ يُذْهِبُ رِجْزَ الشَّيْطَانِ؛[15] هر کس در حال ایستاده غضب کند، فوراً به زمین بچسبد که [با این کار] وسوسه شیطان از او میرود». این روایت را از نظر ظاهری نیز میتوان اینچنین تحلیل کرد که نفس و بدن با یکدیگر پیوند بسیار نزدیکی دارند و در یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل دارند. تغییر وضعیت جسمانی از حالت ایستاده به نشسته میتواند در جوشش خون قلب نیز تأثیر بگذارد و ضربان قلب را کاهش دهد. کاهش ضربان قلب نیز در نفْس تأثیر بگذارد و از شدت خشم بکاهد. بنابراین تغییر حالت ایستاده به نشسته، خصوصیت ندارد و اگر انسان با نشستن نیز آرام نشود، باید حالت خود را تغییر دهد؛ برای مثال دراز بکشد؛ همچنانکه از پیامبر اکرم6 چنین نقل شده است: «إِذَا غَضِبَ أَحَدُكُمْ وَهُوَ قَائِمٌ فَلْيَجْلِسْ، فَإِنْ ذَهَبَ عَنْهُ الْغَضَبُ وَإِلَّا فَلْيَضْطَجِعْ؛[16] هنگامی که یکی از شما در حال ایستاده غضب کند، بنشیند. پس اگر غضب از او رفت [که خوب است] وگرنه به پهلو بخوابد». افزون بر آنکه دایره اقدامهای عملی مثل زدن که از انسان در حال خشم سر میزند، در دو حالت نشسته و درازکش بسیار محدودتر از حالت ایستاده میشود.
5. سکوت
یکی از حالاتی که سکوت در آن پسندیده است، حالت خشم است؛ زیرا در این حالت احتمال فریاد زدن و صدور کلمات غیرمنطقی، رکیک، مسخره کردن، غیبت، تهمت، افشای اسرار و... از انسان بسیار بالا میرود. بنابراین سکوت و خویشتنداری کلامی، یکی از راهکارهای مهار خشم و مایه سلامت و هدایت و نجات انسان است. در روایت ابنعباس از پیامبر اکرم6 چنین آمده است: «إِذَا غَضِبَ أَحَدُكُمْ فَلْيَسْكُتْ؛[17] هنگامی که یکی از شما غضب کند، سکوت کند». امام علی(علیه السلام) نیز فرموده است: «داوُوا الْغَضَبَ بِالصَّمْتِ؛[18] غضب را با سکوت درمان کنید». در روایت است مردی خدمت حضرت سلمان آمد و گفت: «ای بنده خدا مرا نصیحت کن». فرمود: «غضب نکن». گفت: «نمیتوانم». فرمود: «پس اگر غضب کردی، زبان و دستت را نگه دار».[19]
انسان در زندگی روزمره ممکن است با افراد بیخرد یا کمخرد روبهرو شود که در سخن گفتن با او یا در رفتارهایشان ادب و احترام را رعایت نمیکنند و به هر بهانهای به دنبال نزاع، اختلاف، درگیری و فحاشی هستند. شیوه صحیح برخورد با این فرومایگان، مقابله به مثل و اقدام نابخردانه متقابل نیست که به تعبیر برخی بزرگان، این کار «سگساری» یعنی تشبه به سگها در انتقامجویی است؛ بلکه باید با تحمل و بردباری با آنان برخورد، و در برابر سخنان و کارهای ناشایستشان سکوت کرد و از آنان روی برگرداند؛ همچنانکه گفتهاند:
پس جواب او سکوت است و سکون هست با ابله سخن گفتن جُنون[20]
فرد با سکوت در منازعات و هنگام خشم به جای آنکه به دنبال جواب دادن و رفع اتهام از خود یا تصمیمی نابخردانه باشد، با سکوت و بدون ابراز واکنش منفی دیگر طرف مقابل را به خویشتنداری دعوت میکند. انسان پس از فرونشستن خشم میتواند تصمیمهای منطقی و خردمندانه بگیرد. سکوت زمینه رشد بسیاری از کمالات علمی و اخلاقی انسان را فراهم میکند؛ چنانکه امام رضا(علیه السلام) فرموده است: «لَا يَكُونُ الرَّجُلُ عَابِداً حَتَّى يَكُونَ حَلِيماً وَ إِنَّ الرَّجُلَ كَانَ إِذَا تَعَبَّدَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ لَمْ يُعَدَّ عَابِداً حَتَّى يَصْمُتَ قَبْلَ ذَلِكَ عَشْرَ سِنِينَ؛[21] فرد عابد نیست تا اینکه بردبار باشد و در قوم بنیاسرائیل اگر فردی متعبد بود، تا قبل از آن ده سال سکوت اختیار نکرده بود، عابد شمرده نمیشد». بر اساس این حدیث امام(علیه السلام)، شخص بعد از ده سال روزه سکوت به مرتبه عابد بودن میرسید و یکی از راههای رسیدن به مقام بردباری، سکوت است.
امام صادق(علیه السلام) فرموده است:
هنگامی که میان دو نفر نزاعی در میگیرد، دو فرشته فرود میآیند و به شخص نادان از آن دو نفر [یعنی نادانِ ناسزاگو] میگویند: آنچه را که گفتی، خودت سزاوارش هستی و به آنچه گفتی، مجازات خواهی شد. به شخص بردبار نیز میگویند: شکیبایی و بردباری ورزیدی، اگر آن را به انجام برسانی؛ خداوند تو را بیامرزد. پس اگر شخصِ بردبار جواب آن سفیه را بدهد، دو فرشته بالا میروند.[22]
بر اساس این حدیث شریف، آن فرشتهها دیگر برای آن شخص بردبار دعا و استغفار نمیکنند و او را به حال خود رها میکنند. در منابع اسلامی آمده است:
روزی ابوبکر با رسولخدا6 در مجلسی نشسته بود که مردی آمد و شروع به ناسزا گفتن به ابوبکر کرد. ابوبکر ساکت بود و پیامبر6 نیز لبخند میزد. پس از اندکی ابوبکر طاقت نیاورد و برخی از ناسزاهای آن مرد را به خودش برگرداند. پیامبر6 خشمگین شد و برخاست و رفت. ابوبکر به دنبال پیامبر6 رفت و گفت: ای رسولخدا! وقتی دشنامم میداد، لبخند میزدی؛ ولی وقتی بعضی از حرفهایش را به خودش برگرداندم، خشمگین شدی و برخاستی؟! حضرت فرمود: هنگامی که ساکت بودی، فرشتهای با تو بود که سخنانش را به خودش باز میگرداند؛ ولی وقتی سخن گفتی، شیطان به میان آمد و من در جایی نمینشینم که شیطان در آنجا بنشیند.[23]
6. پرهیز از تصمیمهای شتابزده
یکی از راهکار دیگر این است که انسان در حال خشم از تصمیمهای شتابزده و برخوردهای لحظهای و آنی بپرهیزد و صبر کند تا پس از فروکش کردن آتش خشم، منطقی و حکیمانه برخورد کند. از همین روست که رسولخدا6 از ادب کردن در حال غضب نهی کرده است: «نَهَى رَسُولُاللَّهِ6 عَنِ الْأَدَبِ عِنْدَ الْغَضَبِ؛[24] رسولخدا6 از ادب کردن در هنگام غضب نهی کرد». همه مربیان، آموزگاران، استادان، والدین و قضات باید این اصل را آویزه گوش خود کنند و از تأدیب فرد خاطی در هنگام غضب اجتناب نمایند.
نقل است یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) به نام جَرِیرِ بْنِ مُرَازِم میخواست به سفر عمره برود. خدمت آن حضرت رسید و از ایشان درخواست سفارشی کرد. حضرت به او فرمود: «اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تُعَجِّلْ؛ تقوای الهی داشته باش و عجله نکن». او باز درخواست سفارش کرد، ولی امام(علیه السلام) بیش از این چیزی نفرمود. جریر در میان راه به یک ناصبی برخورد کرد که به امام صادق(علیه السلام) جسارت نمود. جریر میخواست او را کتک بزند که به یاد فرمایش امام(علیه السلام) افتاد و از این کار صرفنظر کرد.[25] در نقل دیگری نیز آمده است که امام صادق(علیه السلام) در مکه به مُرازِم فرمود: «اگر شنیدی کسی مرا دشنام میدهد، به او کاری نداشته باش». مرازم میگوید: «اگر این سخن امام(علیه السلام) نبود، من در مکه شخصی را که به امام صادق(علیه السلام) دشنام میداد، کشته بودم».[26]
7. گذشت و تغافل
یکی از راهکارهای کنترل خشم، گذشت و تغافل و آسانگیری در کارهاست. در این بخش به نمونههایی از سیره ائمه: و بزرگان در گذشت و تغافل اشاره میشود.
امام علی(علیه السلام) میفرماید:«إِنَ الْعَاقِلَ نِصْفُهُ احْتِمَالٌ وَ نِصْفُهُ تَغَافُل؛[27] نیمی از خردمند، بردباری و نیم دیگرش نادیدهگیری است».
الف) برخوردهای امام سجاد(علیه السلام) با دشنامدهندگان
مردى از خویشاوندان امام سجاد(علیه السلام) ـ که حسن بن حسن نام داشت ـ در برابر ایشان ایستاد و سخنان تندى به زبان آورد و به ایشان ناسزا گفت. حضرت در آن هنگام به او چیزی نگفت، ولی وقتی او رفت؛ به همنشینان خود فرمود: «آنچه این مرد گفت، شنیدید. اکنون دوست دارید با من بیایید تا نزد او برویم و پاسخ من را هم به او بشنوید؟». گفتند: «آری، میآییم و دوست داشتیم پاسخ او را بگویی و ما هم پاسخ دهیم». آن حضرت حرکت کرد، در حالی که این آیه را تلاوت میکرد: «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ...». ما ـ از خواندن این آیه ـ فهمیدیم که چیزى به او نخواهد گفت. وقتی آن حضرت به خانه آن مرد رسید، او را صدا کرد و فرمود: «به او بگویید این على بن الحسین است». آن مرد در حالى از خانه بیرون آمد که آماده شرارت بود و شک نداشت که آن حضرت براى تلافى آنچه از او سر زده، آمده است. امام سجاد(علیه السلام) به او فرمود: «اى برادر! تو هم اکنون نزد من آمدى و آنچه خواستى گفتى. اگر آنچه گفتى در من هست، هماکنون من از خداوند براى آن آمرزش میخواهم و اگر چیزى که گفتى در من نیست، پس خدا تو را بیامرزد». آن مرد میان دیدگان آن حضرت را بوسید و گفت: «بلکه من چیزى را به تو گفتم که در تو نبود و من خود بدان سزاوارترم».[28]
در حکایت دیگری آمده است: «مردی به امام سجاد(علیه السلام) توهین و زباندرازی کرد. حضرت از او تغافل کرد [خطایش را نادیده انگاشت و خود را به غفلت زد]. آن مرد [که تصور میکرد امام(ع) متوجه این توهین نشده است] به حضرت گفت: «إِيَّاكَ أَعْنِي؛ تو را قصد میکنم». امام(ع) با همان آهنگ به او فرمود: «وَ عَنْكَ أُغْضِي؛[29] و من هم از تو چشمپوشی میکنم».
ب) برخورد علامه طباطبایی; با دوچرخهسوار نامهربان
یکی از نزدیکان علامه طباطبایی;، مفسر بزرگ قرآن کریم، درباره ایشان نقل میکند: روزی در خیابان دوچرخهای به ایشان زد و پایش را مجروح کرد. یکی از نزدیکانش که آن حوالی بود، علامه را به مغازهای برد و روی صندلی نشانید. آن دوچرخهسوار رو به ایشان کرد و گفت: «درست راه برو عموجان». ایشان با کمال بزرگواری فرمود: «خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند».[30]
8. تماس با خویشاوند نزدیک
در توصیهها و سفارشهای دینی آمده است که انسان هنگام غضب بر خویشاوند مانند فرزند، پدر و مادر و بستگان محارم، به آنها نزدیک شود و به آنها دست بزند؛ برای مثال با او دست بدهد یا او را در آغوش بگیرد و رویش را ببوسد تا آتش خشمش فروکش کند. امیرالمؤمنین7 فرموده است:
گاه یکی از شما غضب میکند و راضی نمیشود تا به سبب آن وارد آتش میشود. پس هر فردی از شما که بر خویشاوند نسبی خود غضب کند، به او نزدیک شود؛ زیرا وقتی رحم، رحم را لمس کند؛ آرام میشود. رحم به عرش آویزان است، ندا میدهد: بارالها! وصل کن کسی را که مرا وصل کند و قطع کن کسی که مرا قطع کند و این قول خداوند است در کتابش «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً؛ از خدایی بترسید که به [نام] او و به نام خویشاوندان از یکدیگر درخواست میکنید که خدا مراقب شماست».[31]
در وجود خویشاوندان رگهای مشترک و به تعبیری ژنهای مشترکی وجود دارد که وقتی با یکدیگر برخورد پیدا میکنند، به هر دو طرف آرامش میدهد.
فهرست منابع
کتب
قرآن کریم
ابن ابیفراس، مسعود بن عیسى، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام)، چاپ اول، قم: مکتبة الفقیه، 1410ق.
ابنحنبل، احمد بن محمد، مسند أحمد بن حنبل، تحقیق شعیب ارنووط و دیگران، چاپ اول، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1416ق.
ابن ابیالحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغة، قم: کتابخانه آیتالله مرعشی، 1404ق.
اربلى، على بن عیسى، کشف الغمة، چاپ اول، تبریز: بنیهاشمی،1381ق.
تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم: دارالکتاب الإسلامی، 1410ق.
شریف الرضی، محمد بن حسین، خصائص الأئمة:، تحقیق محمدهادی امینى، مشهد: آستان قدس رضوى، 1406ق.
صدوق، محمد بن على، الخصال، تحقیق علیاکبر غفارى، چاپ اول، قم: جامعه مدرسین، 1362ش.
طبرانى، سلیمان بن احمد، التفسیر الکبیر: تفسیر القرآن العظیم (الطبرانى)، چاپ اول، اردن ـ اربد: دارالکتاب الثقافی، 2008م.
طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1390ق.
مکارم الأخلاق، چاپ چهارم، قم: شریف رضی، 1370ش.
طبرسى، على بن حسن، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، چاپ دوم، نجف: المکتبة الحیدریة، 1385ق.
عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تحقیق هاشم رسولى محلاتى، چاپ اول، تهران: المطبعة العلمیة، 1380ق.
غزالی، ابوحامد محمد، إحیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیم بن حسین حافظ عراقى، چاپ اول، بیروت: دارالکتاب العربى، [بیتا].
کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفارى و محمد آخوندى، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الإسلامیة، 1407ق.
مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، قم: کنگره جهانی شیخ مفید، 1413ق.
نورى، حسین بن محمدتقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق مؤسسة آلالبیت:، چاپ اول، قم: مؤسسة آلالبیت:، 1408ق.
سایتها
خبرگزاری رسمی حوزه، «واکنش علامه طباطبایی; به یک حادثه تصادف»، 02/06/1400، کد خبر: 974591.
* دانشآموخته سطح 3 حوزه علمیه قم.
[1]. محمد بن حسین شریف الرضی، خصائص الأئمة، ص115.
[2]. عبدالحمید بن هبهالله ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 19، ص 27.
[3]. جلالالدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 3796 ـ 3795.
[4]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 304.
[5]. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الأخلاق، ص350.
[6]. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 15.
[7]. محمد بن علی صدوق، الخصال، ج 1، ص 6.
[8]. به معنای همه.
[9]. جلالالدین محمد بلخی، دیوان شمس، غزلیات، غزل شماره 2198.
[10]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 124.
[11]. مسعود بن عیسی ابن ابیفراس، مجموعه ورام، ج 1، ص 123.
[12]. همان، ص 124.
[13]. همان، ج 29، ص 505.
[14]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 302 و 304.
[15]. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 217؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 305.
[16]. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 35، ص 278.
[17]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 4، ص 39.
[18]. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، غرر الحکم و دررالکلم، ص 819.
[19]. ابوحامد محمد غزالی، إحیاء علوم الدین، ج ۹، ص ۱۰۹.
[20]. جلالالدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت 2717.
[21]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 111.
[22]. همان، ص 112 و 113.
[23]. سلیمان بن احمد طبرانی، التفسیر الکبیر: تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 129.
[24]. علی بن حسن طبرسی، مشکاة الأنوار، ص 307.
[25]. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 188.
[26]. همان، ص 193 و 194.
[27]. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، غرر الحکم و دررالکلم، ص 139.
[28]. محمد بن محمد مفید، الإرشاد، ج 2، ص 145 و 146؛ فضل بن حسن طبرسی، إعلام الورى، ص 261.
[29]. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص101.
[30]. خبرگزاری رسمی حوزه، «واکنش علامه طباطبایی; به یک حادثه تصادف»، 02/06/1400، کد خبر: 974591.
https://www.hawzahnews.com/news/974591
[31]. محمد بن مسعود عیاشى، تفسیر العیاشی، ج1، ص217.
افزودن دیدگاه جدید