جلوههای تدبیر و برنامهریزی در نهضت حسینی

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه محرم 1444، جلوههای تدبیر و برنامهریزی در نهضت حسینی .
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
محمد سبحانی نیا
مقدمه
نهضت حسینى، جلوهگاه تصمیمگیرى، تدبیر و مدیریت در شرایط بحرانى است. بررسی تاریخ عاشورا، گویای آن است که امام حسین(ع)از ابتدا با یک برنامهریزى دقیق، نهضت را شروع کرد و حتى در آخرین ساعتهاى حیات خویش از مؤثرترین تدابیر مدیریتى و رهبرى استفاده نمود. آن حضرت با پیشبینى دقیق و برنامه خاص خود، نه شتابزده عمل مىکرد و نه منفعلانه بلکه با تصمیمات بهموقع و سنجیده، نهضت را به سوى هدف به پیش مىبُرد. امام حسین(ع) صحنهها را طورى ترتیب داده بود که گویى این حماسه باید تا قیامت باقى بماند. از آنجا که محتواى حرکت عاشوراى حسینى(ع)، تبلور عینى یک الگوى رهبرى موفق و مؤثر است؛ بررسى آن به عنوان یک مسئله مهم و زنده ضرورت دارد. در این راستا ابتدا به معنای تدبیر و اهمیت آن در اسلام و سپس به برخى از جلوههاى تدبیر در حماسه عاشورا اشاره مىکنیم.
معنای تدبیر
واژه «تدبیر» از ماده «دُبر» و «دُبُر» به معنای پشت هر چیز و عقب است. تدبیر در لغت، به معنای دوراندیشی و نظر به عاقبت امر داشتن است.[1] همچنین گفتهاند: «تدبیر، تنظیم امور و ترتیب کارها و سامان دادن امور به بهترین نحو و استوارترین سازوکار است تا امور به عاقبت نیکو و نتیجه مطلوب برسد».[2]
نقش و جایگاه تدبیر در اسلام
اهمیت تدبیر و مدیریت تا آنجاست که خداوند در قرآن به تدبیرکنندگان (فرشتگان) سوگند یاد کرده است: «فَالمُدَبِّراتِ أَمراً؛[3] سوگند به تدبیرکنندگان کارها». خداوند خود مدبّر است. در بند 25 دعای جوشن کبیر میخوانیم: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بَاِسمِکَ یا مُصَوِرٌ یا مَقَدِر یا مُدَبِّر؛ خدایا از تو درخواست میکنم به نام تو ای صورتآفرین، ای تقدیرکننده، ای تدبیرکننده».
در روایات معصومین: به موضوع تدبیر در زندگی تأکید فراوانی شده است. مهمترین و اساسیترین نقش عقل، تدبیر امور است؛ چنانکه در آموزههای امام علی(ع) آمده است: «لاَ عَقْلَ کَالتَّدْبِیر؛[4] هیچ خِرَدی چون برنامهریزی و تدبیرمندی نیست». از منظر امام علی(ع) سامان زندگی در جهت مطلوب، در هر حوزهای بستگی تام و تمام به تدبیرمندی دارد؛ چنانکه در روایتی از آن حضرت آمده است: «صَلاَحُ الْعَیْشِ التَّدبِیرُ؛[5] سامانبخشِ گذرانِ زندگی، برنامهریزی و تدبیرمندی است». پایه و اساس زندگی سالم و بالنده، تدبیر صحیح است؛ چنانکه امام علی(ع) بدان اشاره کرده و فرموده است: «قِوَامُ الْعَیْشِ حُسْنُ التَّقْدِیرِ وَ مِلاَکُهُ حُسْنُ التَّدْبِیرِ؛[6] مایه پایداری زندگی، خوب سنجیدن و پایه آن برنامهریزی و تدبیرمندی است».
زندگی بدون تدبیر، آشفته، متزلزل، گرفتار افراط و تفریط و بدعاقبت است. پیامبر اکرم هشدار داده است: «مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي اَلْفَقْرَ وَ لَكِنْ أَخَافُ عَلَيْهِمْ سُوءَ اَلتَّدْبِيرِ؛[7] من درباره امتم از فقر نگران نیستم؛ بلکه درباره ایشان از بدتدبیری نگرانم».
ابعاد عنصر تدبیر در نهضت حسینی
1. تدبیر امام(ع) در حفاظت از خود و اهل بیتش
سیدالشهدا(ع) هنگام دیدار با ولید بن عتبه، والى مدینه پس از مرگ معاویه، با همراه داشتن گروه محافظی از جوانان بنىهاشم نزد والى رفت. آن حضرت جمعى از یاران، خویشان و پیروان خود را مسلحانه همراه برد؛ در حالى که شمشیرها را آخته زیر لباسها پنهان کرده بودند و به آنان سفارش کرد که بیرون در بمانند و اگر صداى امام(ع) از درون به مددخواهى بلند شد، به داخل بریزند و طبق فرمان حضرت عمل کنند.[8]
نمونه دیگر تدبیر امام(ع) در حفاظت از خود و اهلبیتش، خروج حضرت از مدینه است. سیدالشهدا(ع) به خوبی میدانست که حکومت به دنبال بهترین بهرهبرداری از عملکرد ایشان است و تلاش میکند با کمک تبلیغات گسترده، آن حضرت را به بر هم زدن نظم حکومت و جنگطلبی متهم کند. از اینرو ایشان برای این که راه قضاوتهای نادرست را ببندد، از مدینه خارج شد.
یزید قصد داشت امام حسین(ع) را به شکلى مبهم و پیچیده یا آشکار به قتل برساند. از همینرو نامهای براى وليد بن عُتبه، فرماندار مدينه نوشت و دستور داد از چهار نفر (حسین بن علی، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابیبکر) برايش بيعت بگيرد و از هيچ سختگيرى درباره آنها فروگذار نکند. او در نامه تأکید کرد: «فَمَن تَأَبّى عَلَيكَ مِنهُم فَاضرِب عُنُقَهُ وَابعَث إلَيَّ بِرَأسِهِ؛[9] هر يک از آنان از بيعت امتناع کرد، گردنش را بزن و سرش را برايم بفرست». بنابراین احتمال ترور بسیار زیاد بود. امام حسین(ع) با محاسبه واقعبینانه و تدبیر خاص براى اجتناب از تحقق این نقشه، از مدینه بیرون رفت.
2. تعیین گزارشگر اطلاعاتى
اباعبدالله(ع)به اتفاق خانواده و همراهان از مدینه به سوى مکه حرکت کرد و برادرش، محمد حنفیه را در مدینه باقى گذاشت. تدبیر حضرت این بود که برادرش به عنوان گزارشگر اطلاعاتى، حرکت دشمن را زیر نظر بگیرد و آنچه را که در مدینه مىگذرد، بىکم و کاست به آن حضرت برساند. آن حضرت در نامه به برادرش تعبیر «عین» (مأمور اطلاعاتى) را به کار برد: «وَاَمَّا اَنْتَ فَلا عَلَیْكَ اَنْ تُقِیمَ بِالْمَدِینَة فَتَكُونُ لى عَیْناً عَلَیْهِمْ لا تُخْفى عَنِّى شَیْئاً مِنْ اُمُورِهِمْ؛[10] و اما وظیفهاى که بر تو محول است، این است که در مدینه بمانى و در غیاب من آمد و رفت و حرکت مرموز دستیاران بنىامیه را در نظر بگیرى و در این زمینه اطلاعات لازم را در اختیار من قرار بدهى».
3. تدبیر امام در تشکیل کاروان تبلیغی
حرکت خانواده پیامبر(ص) به همراه زنان و کودکان کمسن و سال، حتى کودک شیرخوار تا کودکانى که باید دستشان را گرفت، عاطفه آن مردم را بر میانگیخت، بر دلهاى مرده آتش مىزد و سؤالهایى را در اذهان عمومى ایجاد میکرد که بعدها ثمره آن روشن شد. استاد مطهری میگوید: «یکی از هدفهای تبلیغاتی حضرت این بود که اهلبیت: و کودکان خود را همراه خود ببرد و به این وسیله در واقع دشمن را ناآگاهانه استخدام کرد که حامل یک عده مبلغ برای امام حسین(ع) و برای اسلام حسینی علیه یزید باشد».[11]
امام حسين(ع) در پاسخ به درخواست برادرش محمد بن حنفيه مبنی بر انصراف از سفر به مکه فرمود: «رسولخدا(ص) [در خواب] نزد من آمد و فرمود: يا حسين! اُخْرُج اِلَي العِراقِ فَاِنَّ الله قَدْ شاءَ اَنْ يَراكَ قتيلاً؛ ای حسين! به سوی عراق برو؛ چرا که خدا خواسته است تو را کشته ببيند». محمد بن حنفيه گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ. اکنون که برای کشته شدن میروی، اين زنها را برای چه با خود میبريی؟». حسين(ع) فرمود: «رسولخدا(ص) به من فرمود: اِنَّ اللهَ قَدْ شاءَ اَنْ يَراهُنَّ سَبايا؛ خداوند خواسته است که آنها را اسير ببيند».[12]
آنچه بردن اهلبیت: را در جنگ، منطقی و معقول میکند، نقش رسانهای بانوی اسوه و مقاومت در عاشورا، حضرت زینب(س) بود. بانوی بزرگ کربلا توانست در عصر بیرسانه، صدای قدرتمندی شود که حتی تا کنون خواندن و تأمل در خطابههای فصیح و بلیغاش، موجب شگفتی و پرسش و حتی اشک ریختن بر این واقعه میشود. نقش خطیر حضرت زینب(س)، استراتژی رسواسازی دشمنان است.
4. خروج از مکه
یکی از تدبیرهای امام حسین(ع) در نهضت عاشورا، خروج ایشان از مکه بود. امام(ع) در سوم شعبان سال 60 هجری وارد شهر مکه شد و تا هشتم ذیالحجه، یعنی چهار ماه و پنج روز را در مکه توقف کرد. در زمانی که امام حسين(ع) در مکه بود، با استفاده از حضور تعداد زيادی از زائران خانه خدا در اين شهر، توانست عده زيادی از مسلمانان را از ظلم و فساد حکومت يزيد بن معاويه آگاه کنند. خانه آن حضرت در مکه، تبديل به کانون اعتراض و مخالفت با دستگاه جبار اموى شد و حاجيانى که به قصد زيارت خانه خدا مىآمدند، از هدفهاى مقدس آن حضرت آگاه میشدند و پس از بازگشت به وطن خويش، مردم را روشن مىکردند.
یزید برای مقابله با این فعالیت، عدهای را همراه با سلاحهای بسیار برای ترور امام حسین(ع) در مکه فرستاده بود. امام(ع) ماندن بیشتر در مکه را مساوی با بروز خطر جانی برای خود میدانست. از اینرو براى خنثى کردن توطئه ترور و نیز حفظ حرمت حرم خدا و براى اینکه خونش در مکه ریخته نشود، روز هشتم ذىالحجه از مکه خارج شد. هشتم ذیالحجه را میتوان نقطه آغاز نهضت حسینی دانست.
اگر چه مشهور است که امام حسین(ع) حج خود را به عمره تبدیل کرد، طواف و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد؛ چون نمیتوانست حج خود را تکمیل کند،[13] ولی به نظر بعید میآید که آن حضرت به احرام حج محرم شده باشد؛ زیرا کسی که میخواهد اعمال حج را انجام دهد، روز هشتم یا روز نهم ذیالحجه مُحرم میشود و دلیلی برای محُرم شدن زودتر از موعد مقرر نیست. روایتی از امام صادق(ع) این نظر را ثابت میکند:
قَدِ اعْتَمَرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ(ع) فِی ذِیالْحِجَّهِ ثُمَّ رَاحَ یَوْمَ التَّرْوِیَهِ إِلَى الْعِرَاقِ وَ النَّاسُ یَرُوحُونَ إِلَى مِنًى وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَهِ فِی ذِیالْحِجَّهِ لِمَنْ لَا یُرِیدُ الْحَجَّ؛[14] حسین بن علی(ع) در ماه ذیالحجه عمره انجام داد و سپس در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد و کسی که نمیخواهد حج انجام دهد، میتواند عمره انجام دهد.
شیعیان دیگر هواى نینوا دارد حسین
روى دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه جدش به اشکى شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین
مى برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوى منا دارد حسین
ترک مکه در هشتم ذیالحجه (یوم الترویه) که از ايام حج است، نشاندهنده تدبیر دیگر امام حسین(ع) است؛ زیرا این امر باعث جلب توجه بيشتر همگان به مخالفت امام(ع) با حکومت جابرانه يزيد شد. روز ترويه، حجاج يا در مکه جمع میشوند و يا از هر طرف به سوی مکه میآيند. مردم با تعجب به اين کاروان نگاه میکردند و میگفتند چرا اين قافله از مکه خارج میشود؟ حس کنجکاوی، مردم را بر آن میداشت تا از ماجرا باخبر شوند. در واقع امام حسين(ع) فعالیت تبليغاتی بسيار مؤثری برای بيدارسازی مردم ترتيب داد؛ زيرا با اين اقدام به همه مردم ثابت کرد که یزید، نه به کعبه احترام میگذارد و نه به خون مسلمانان، نه به حرم الهی و نه به ماههای حرام.
5. جمعآورى اطلاعات
از آنجا که آگاهى از وضعیت دشمن، نقش مؤثری در تصمیمگیریهاى فرمانده دارد، سیدالشهدا(ع) پیوسته مىکوشید از اوضاع داخلى کوفه اطلاعات کافى داشته باشد. از اینرو گاهی در بین راه از مسافرانى که از کوفه مىآمدند، از وضعیت کوفه جویا میشد. ابناعثم گوید:
چون امام(ع) به «ذات عرق» رسید، مردی از بنیاسد به نام بشر بن غالب با آن حضرت دیدار کرد. امام(ع) پرسید: «از کدام قبیلهای؟». گفت: «از بنیاسد». پرسید: «از کجا میآیی؟». گفت: «از عراق». امام(ع)پرسید: «مردم عراق را در چه حالی دیدی؟». گفت: «خَلَّفتُ القُلوبَ مَعَكَ، وَالسُّيوفَ مَعَ بَني اُمَيَّةَ؛ دلها با تو بود و شمشیرها با بنیامیه». امام(ع) فرمود: «صَدَقتَ يا أخَا العَرَبِ! إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى يَفعَلُ ما يَشاءُ، و يَحكُمُ ما يُريدُ؛[15] راست میگویی ای برادر عرب! خداوند متعال آنچه را خواهد، میکند و آنچه را اراده کند، حکم مینماید».
6. جذب نیرو
سیدالشهدا(ع) از هر فرصتى براى جذب نیرو به جبهه حق بهره مىگرفت. شیوه مدیریتی امام(ع)، یارگیری و جذب افراد بود. بر این اساس در بین راه مکه و کوفه، با افرادی ملاقات داشت که میتوان به دیدار زهیر، عبیدالله بن حرّ جعفی و ضحّاک بن عبدالله مشرقی اشاره کرد؛ اگر چه پاسخ افراد یکسان نبود. عبیدالله را میتوان از جا ماندههای قافله امام حسین(ع) دانست. او از یاری رساندن به امام(ع) خودداری و پیشنهاد کرد حضرت اسب و شمشیرش را بپذیرد. حضرت(ع) فرمود:
یَابْنَ الْحُرِّ! ما جِئْناکَ لِفَرَسِکَ وَ سَیْفِکَ، إِنَّما أَتَیْناکَ لِنَسْأَلَکَ النُّصْرَةَ، فَإِنْ کُنْتَ قَدْ بَخِلْتَ عَلَیْنا بِنَفْسِکَ فَلا حاجَةَ لَنا فِی شَىْء مِنْ مالِکَ ... قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَاللّهِ وَ هُوَ یَقُولُ: مَنْ سَمِعَ داعِیَةَ أَهْلِ بَیْتی وَ لَمْ یَنْصُرْهُمْ عَلى حَقِّهِمْ إِلاَّ أَکَبَّهُ اللهُ عَلى وَجْهِهِ فِى النّارِ؛[16] اى فرزند حرّ! ما به قصد اسب و شمشیرت نیامدیم، ما آمدیم تا از تو یارى بطلبیم. اگر از تقدیم جانت در راه ما دریغ مىورزى، هیچ نیازى به مالت نداریم ... من از رسولخدا شنیدم که مىفرمود: هر کس فریاد استغاثه اهلبیت مرا بشنود و به یاریشان نشتابد، خداوند وى را به رو در آتش دوزخ اندازد.
ضحاک با امام حسین(ع) شرط کرده بود تا مادامی که آن حضرت یار و یاوری دارد، در کنار او باشد و هنگامی که امام(ع) تنها شد، بتواند آن حضرت را ترک کند. از اینرو در روز عاشورا و در آخرین لحظات نزد امام(ع) آمد و شرط خود را یادآور شد و امام(ع) او را تصدیق کرد؛ اما زُهیر جزء رویشهای کربلاست. امام حسین(ع) در منطقه «زَرود» با زُهیر بن قین و همراهانش برخورد کرد. زُهیر با دیدار با حضرت که با تشویق همسرش انجام شد، متحول گردید و به جمع عاشورائیان پیوست.[17]
7. پالایش نیرو
امام حسین(ع) چندین بار در طول راه کربلا ،با پیشگویى از آینده و خبر دادن از شهادتِ خود و همراهان، افراد بىانگیزه و دنیاپرست را که به امید غنیمت همراه شده بودند؛ تصفیه کرد تا گروه زبده و عاشقِ شهادت در میدان نبرد بمانند. هنگامى که امام(ع) به منزلگاه زباله رسید، خبر شهادت عبدالله بن یَقطُر و مسلم و هانى را شنید. آنگاه نوشتهای را بیرون آورد و براى مردم خواند:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَمّا بَعْدُ فَقَدْ أَتانا خَبَرٌ فَضیعٌ! قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقیل وَ هانِی بْنِ عُرْوَةَ وَ عَبْدُاللّهِ بْنِ یَقْطُرَ، وَ قَدْ خَذَلَتْنا شیعَتُنا، فَمَنْ أَحَبَّ مِنْکُمُ الاِنْصِرافَ فَلْیَنْصَرِفْ، لَیْسِ عَلَیْهِ مِنّا ذِمامٌ؛[18] به نام خداوند بخشنده مهربان، اما بعد! خبر ناگوار شهادت مسلم بن عقیل و هانى بن عروه و عبدالله بن یقطر به ما رسید. شیعیان ما از یارىمان دست کشیدند؛ پس هر کس از شما بخواهد برگردد، مىتواند. هیچ بیعتى از ما بر عهده او نیست.
پس از پایان سخنان حضرت(ع)، مردم از چپ و راست از اطراف امام(ع) پراکنده شدند و تنها همان عده از یاران آن حضرت که از مدینه با او همراه بودند، باقى ماندند.
گفت ای گروه هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما
8. ذخیرهسازی آب و آرایش اردوگاه
حضرت در منزلگاه شراف، دستور دادند آب فراوان بردارند و صبحگاهان حرکت کنند. در ميان راه و هنگام ظهر به لشکری برخوردند. امام(ع) با سرعت و قبل از دشمن در منزل ذُو حَسَم مستقر شد. آنگاه امام(ع) فرمان داد تا لشکر دشمن و نيز اسبان آنان را سيراب کنند. وقتی سپاه حر بن یزید ریاحی به نزدیک کاروان امام حسین(ع) رسید؛ امام (ع) و یارانش، آنان را سیراب کردند و حتی به اسبهایشان نیز آب دادند.[19]
امام (ع) با آن همه گرفتاری و با اطمینان به کشته شدن، با پشتکار و تدبیر عجیبی به فنون جنگی دست زد، شبانه خندق حفر کرد، پر از هیزم و نی نمود و خیمهها را در یکجا به دور هم جمع کرد[20] تا در مدتی هر چند کم و چند ساعت، از هجوم و محاصره دشمن جلوگیری کند و تا آخرین دقیقه عمر به آنچه مقدور او بود؛ در حفظ خود و خانواده کوتاهی نکرد. امام حسین(ع) صبح روز عاشورا، اصحاب را سازماندهى کرد و پس از نماز صبح، زهیر بن قین را فرمانده جناح راست و حبیب بن مظاهر را فرمانده جناح چپ قرار داد. سپس پرچم را به دست عباس(ع)سپرد. آنگاه چادرها را پشت سر خویش قرار دادند و در گودالى که پشت چادرها به صورت خندق حفر کرده بودند، هیزم و نى ریختند.[21]
9. مهلتخواهى شب عاشورا براى عبادت
مهلتخواهى شب عاشورا و سپرى کردن آن شب با انس با خدا و تلاوت و عبادت،[22] تدبیر دیگر حضرت بود؛ زیرا امام(ع) میخواست به همگان بفهماند که برای صحبت کردن با معبود هستی، جا دارد انسان از دشمن نیز مهلت بگیرد و از طرفی نماز، دعا، خواندن قرآن، استغفار و زمزمههایى که از خیمهها برمىخاست، به عنوان عامل معنوى و تقویت روحى در شب قبل از عملیات مؤثر بود؛ بهگونهای که یاران در صبح عاشورا بىتابِ شهادت بودند و شوخى مىکردند و میان خود و بهشت، فاصلهاى جز تحمل ضربت شمشیرها نمىدیدند.[23]
فهرست منابع
ابنابیجمهور، محمد بن علی، عوالی اللئالی، قم: سیدالشهداء، ۱۴۰۳ق.
ابنشهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب(ع)، قم: انتشارات علامه، 1379ق.
ابنطاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه عبدالرحيم عقيقى بخشايشى، چاپ اول، قم: نشر بخشايش، 1377ش.
تميمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم، چاپ دوم، قم: دار الکتاب الإسلامی، 1410ق.
جمعی از نویسندگان، موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، چاپ سوم، قم: دار المعروف، 1374ش.
حسینی زبیدی، محمدمرتضی، تاج العروس، چاپ اول، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، چاپ دوم، قم: انوار الهدی،1423ق.
دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375ق.
شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم: مرکز البحوث الاسلاميه، ۱۳۷۴ش.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، چاپ سوم، بیروت: دارالتعارف، 1401ق.
مصطفوى، حسن، التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، چاپ اول، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1368ش.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1403ق.
مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، چاپ بیست و دوم، تهران: انتشارات صدرا، 1376ش.
مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ترجمه هاشم رسولی محلاتی، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، [بیتا].
موسوی مقرم، سید عبدالرزاق، مقتل الحسین(ع)، قم: مؤسسة البعثة، [بیتا].
[1]. محمدمرتضی حسینی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۶، ص ۳۵۷.
[2]. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج 3، ص 166.
[3]. نازعات: 5.
[4]. محمد بن حسین شریف الرضی، نهجالبلاغه، حکمت ۱۱۳
[5]. عبدالواحد بن محمد تميمی آمدی، غرر الحكم و درر الكلم، ج 1، ص 416.
[6]. همان، ص 503.
[7]. محمد بن علی ابنابیجمهور، عوالی اللئالی، ج ۴، ص ۳۹.
[8]. عبدالرزاق موسوی مقرم، مقتل الحسین(ع)، ص 129.
[9]. محمد بن علی ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ج 4، ص 88.
[10]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 329.
[11]. مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج 3، ص 340.
[12]. على بن موسى ابنطاووس، اللهوف على قتلى الطفوف، ص 75.
[13]. محمد بن محمد مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۶۸.
[14]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 4، ص 535.
[15]. موفق بن احمد خوارزمی، مقتل الحسين(ع)، ج ۱، ص 318.
[16]. جمعی از نویسندگان، موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، ص 367.
[17]. محمد بن محمد مفید، الارشاد، ج 2، ص 74.
[18]. همان، ص 77.
[19]. همان، ص 79.
[20]. همان، ص 98.
[21]. همان.
[22]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 391 و 392.
[23]. حسن بن محمد دیلمی، ارشاد القلوب، ص 446.
افزودن دیدگاه جدید