رفتن به محتوای اصلی

فلسفه عبادات و احکام الهی از منظر فاطمه زهرا(سلام الله علیها)

تاریخ انتشار:
کِبر و تکبر، نوعی حالت خودپسندی است که در آن حال، فرد خود را بزرگ‌تر از دیگران می‌بیند. بزرگ‌ترین تکبر نیز، تکبر بر خداست به اینکه از پذیرش حق و اذعان به عبادت او خودداری کند؛ زیرا در این حال انسان حتی خود را از خدا نیز بالاتر می‌پندارد و از ایمان به خدا و اطاعت او سرپیچی می‌کند.
فاطمیه

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| فلسفه عبادات و احکام الهی از منظر فاطمه زهرا(سلام الله علیها).

کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

مقدمه
خطبه فدک، سخنرانی حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است که ایشان پس از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و غصب خلافت امام علی(علیه السّلام)، در مسجد مدینه ایراد فرمود. هدف حضرت زهرا(سلام الله علیها) از ایراد این خطبه باز پس گرفتن «فدک» ـ هدیه و ارث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به ایشان ـ بود، حضرت در خطبه فدک به تبیین بسیاری از حقایق و معارف ناب الهی پرداخت. این نوشتار به شرح فرازهایی از خطبه فدکیه حضرت زهرا(سلام الله علیها) می‌پردازد. موضوع این فرازها بیان فلسفۀ عبادات و اوامر و نواهی خداوند در دین مبین اسلام است.

ایمان
حضرت زهرا(سلام الله علیها) در تبیین علت واجبات الهی پیش از هر چیز سراغ ایمان به خدا می‌رود و می‌فرماید: «فَرَضَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ؛ خداوند ایمان را برای پاک‌ کردن شما از شرک واجب کرد». ذکر کردن ایمان در صدر واجبات الهی به دلیل اهمیت آن است؛ زیرا تا ایمان به خدا نباشد، اعمال دیگر انسان نیز در درگاه خدا پذیرفته نیست و او را به سعادت و نجات نمی‌رساند.

استفاده از تعبیر تطهیر (یعنی پاک‌ کردن) نسبت به شرک به خدا، به سبب آن است که شرک، آلودگی و پلیدی روح و باطن انسان است و باید از آن اجتناب کرد؛ چنانکه در سوره مبارکه حج می‌فرماید: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ؛  از پلیدی بپرهیزید که از جمله آن بت‌هاست» و در سوره انعام نیز می‌فرماید: «كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يُؤْمِنُون‏؛  اینچنین خداوند پلیدی را قرار می‌دهد بر کسانی که ایمان نمی‌آورند». بنابراین هم‌چنانکه باید از پلیدی‌های ظاهری مثل سگ و خوک و خون اجتناب کرد، باید از پلیدی‌های باطنی نیز اجتناب کرد که در رأس آن‌ها شرک به خداوند است.

نماز
بعد از ایمان به خداوند، حضرت صدیقه(سلام الله علیها) از علت وجوب نماز یاد می‌کند؛ زیرا نماز مهم‌ترین وظیفه عملی دین است؛ هم‌چنانکه ایمان، مهم‌ترین وظیفه اعتقادی دین است و بر طبق روایات معتبر نخستین عملی که در قیامت مورد محاسبه قرار می‌گیرد، نماز است.  بانوی دو عالم می‌فرماید: «وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ؛ [خداوند] نماز را برای دور شدن شما از کبر واجب کرد». نماز اهداف و فواید متعددی مانند یاد خدا و دور شدن از فحشا و منکر دارد، ولی حضرت زهرا(سلام الله علیها) از میان آن‌ها به ذکر یک اثر بسنده می‌کند که همان دور شدن از تکبر است.

کِبر و تکبر، نوعی حالت خودپسندی است که در آن حال، فرد خود را بزرگ‌تر از دیگران می‌بیند. بزرگ‌ترین تکبر نیز، تکبر بر خداست به اینکه از پذیرش حق و اذعان به عبادت او خودداری کند؛  زیرا در این حال انسان حتی خود را از خدا نیز بالاتر می‌پندارد و از ایمان به خدا و اطاعت او سرپیچی می‌کند.

پیوند نماز و ترک تکبر، شواهد قرآنی متعددی دارد؛ از جمله خداوند متعال در سوره مبارکه بقره می‌فرماید: «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعين‏؛  و از صبر (روزه) و نماز کمک بجویید و به‌ درستی که نماز کار سنگینی است جز بر فروتنان». خاشع در روایتی از ابن‌عباس به کسی تفسیر شده است که در نمازش در برابر خداوند اظهار ذلت می‌کند و با حضور قلب نماز می‌خواند.  در سوره مبارکه قیامت نیز در توصیف انسان‌های متکبر و زیانکار در روز قیامت می‌فرماید: «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى‏ * وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى * ثُمَّ ذَهَبَ إِلى‏ أَهْلِهِ يَتَمَطَّى‏؛  نه تصدیق کرد و نه نماز خواند [یعنی در دنیا نه به خدا و دین حق ایمان آورد و نه عمل صالحی انجام داد که نماز اهم آن‌هاست] بلکه تکذیب کرد و روی گرداند، سپس متکبرانه به سوی خانواده‌اش رفت». در این آیات نیز رابطه معناداری میان ترک نماز و تکبرورزیِ پس از آن ترسیم شده است. پس اصل این مطلب در منابع دینی مسلم است که نماز سبب پاکی انسان از تکبر می‌شود و ترک نماز روحیه تکبر را در انسان می‌پروراند.

حال این سؤال مطرح می‌شود که چرا نماز چنین تأثیری دارد و چه رابطه‌ای میان نماز و ترک تکبر برقرار است؟
هر یک از حالت‌های نماز به ‌نوعی با تکبر منافات دارد و تمرین عملی ترک تکبر است؛ برای مثال 
-    ایستادن در نماز با تکبر منافات دارد؛ چرا که تواضعِ انسان در حالت ایستاده بیش از حالت نشسته و تواضعِ انسان در حال نشسته بیش از حالت خوابیده است،
-    نمازگزار در حالت تکبیره‌الاحرام که دست‌ها را بالا می‌آورد، شبیه کسی است که دستانش را به حالت تسلیم در برابر بزرگی بالا می‌آورد،
-    در حالت رکوع نیز آنچنان در برابر خدا خم می‌شود که گویی خود را تسلیم هر نوع فرمان خدا کرده است و در این راه حتی از جدا شدن سرش در برابر او نیز ابایی ندارد،
-    در حالت سجده نیز پیشانی‌اش را که بالاترین عضو اوست، به همراه اعضای دیگرش بر خاک می‌نهد که فروترین چیزهاست و با این کار نهایت خواری و خاکساری خود را در برابر خداوند به تصویر می‌کشد.

البته این‌ها تنها بخشی از حالات تواضع‌آمیز نماز است و اجزا و شرایط و آداب دیگر نماز نیز هر یک به‌گونه‌ای تنظیم شده است که تمرین تواضع در برابر خداوند باشد. طبیعی است تکرار این حالات به‌ تدریج حالت فروتنی و خشوع را در انسان می‌پروراند و دل او نیز در برابر خداوند خاضع می‌شود.

تأثیر نماز در اجتناب از کبر آنچنان محسوس و ملموس است که برخی از متکبران تنها به سبب حالت خاکساری در نماز از خواندن آن امتناع می‌کنند. برای مثال در منابع تاریخی آمده است که وقتی قبیله ثقیف (اهل طائف) برای اسلام آوردن نزد رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و معاهده‌ای با آن حضرت نوشتند، در ضمن معاهده دو خواسته از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مطرح کردند. نخست اینکه بت لات تا سه سال دیگر نابود نشود که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) این شرط آنان را نپذیرفت و عده‌ای را برای انهدام آن فرستاد. خواسته دیگرشان این بود که آنان را از نمازخواندن معاف دارد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) این شرط‌شان را نیز نپذیرفت و فرمود: «إنَّهُ لا خَيرَ فِي دِين لا صَلاةَ فِيه؛ در دینی که نماز در آن نباشد، هیچ خیری نیست». آنان گفتند: «ای محمد! به این خواسته تو تن می‌دهیم؛ گرچه در آن پستی است».  مراد آنان از پستی، اظهار ذلت و خاکساری در برابر خدا بود و به ‌روشنی درک می‌کردند که نماز با روحیة خودبرتربینی آنان سازگار نیست. در روایت مشابه دیگری آمده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ درخواست قبیله ثقیف برای حذف نماز از دین‌شان فرمود: «إنّه لا خير في‏ دين‏ لا يكون فيه ركوع و لا سجود؛  در دینی که در آن رکوع و سجود نیست، هیچ خیری نیست». در این نقل، نماز رکوع و سجود نامیده شده است که نشانه اهمیت رکوع و سجود در نماز و تأثیر آن در ایجاد تواضع در انسان است.

زکات
حضرت زهرا(سلام الله علیها) پس از بیان علت تشریع نماز در اسلام، علت تشریع زکات را بیان می‌دارد و می‌فرماید: «وَ الزَّكَاةَ تَزْيِيداً فِي الرِّزْقِ؛ و خداوند زکات را برای افزایش روزی واجب کرد».

ذکر زکات بعد از نماز به دلیل اهمیت این فریضه در دین مببین اسلام است؛ هم‌چنانکه در کتاب خدا در موارد متعدد بلافاصله پس از ذکر اقامه نماز سخن از اعطای زکات آمده است؛ از این‌رو حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز به ‌عنوان مفسر قرآن، پس از بیان علت وجوب نماز علت وجوب زکات را بیان می‌کند. نماز از شعائر عبادی و زکات، از احکام اقتصادی اسلام است و نشان می‌دهد که اسلام در کنار عبادت و اصلاح رابطه خاص انسان با خدا بر اصلاح اقتصادی و ایجاد عدالت و رفاه و پر کردن شکاف‌های طبقاتی در جامعه اسلامی تأکید دارد.

تأثیر پرداخت زکات در افزایش روزی در برخی روایات نیز آمده است؛ از جمله امام موسی کاظم(علیه السّلام) می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَضَعَ الزَّكَاةَ قُوتاً لِلْفُقَرَاءِ وَ تَوْفِيراً لِأَمْوَالِكُمْ؛  خداوند عزوجل زکات را برای قوت فقرا و افزایش اموال‌تان وضع کرده است». امام صادق(علیه السّلام) نیز می‌فرماید: «مَا مِنْ رَجُلٍ أَدَّى الزَّكَاةَ فَنَقَصَتْ مِنْ مَالِهِ وَ لَا مَنَعَهَا أَحَدٌ فَزَادَتْ فِي مَالِهِ؛  چنین نیست که اگر فردی زکات بدهد، مالش کم شود یا اگر کسی منع زکات کند، مالش زیاد شود». از سوی دیگر در روایات ما آمده است که منع زکات سبب کاهش مال و منع برکات زمین می‌شود؛ چنانکه امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «وَ مَا مِنْ مَالٍ يُصَابُ إِلَّا بِتَرْكِ الزَّكَاةِ؛  هر مالی که به آن آسیبی می‌رسد، به سبب ترک زکات است». رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرمود: «إِذَا مُنِعَتِ الزَّكَاةُ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَكَاتِهَا؛  هنگامی که از پرداخت زکات ممانعت شود، زمین نیز برکاتش را منع می‌کند». برکات زمین، مثل زراعت و میوه‌ها و انواع معادن است.

روزه
چهارمین فریضه‌ای که حضرت زهرا(سلام الله علیها) بر آن دست می‌گذارد و هدف تشریع آن را بیان می‌کند، روزه است. آن حضرت در این ‌باره می‌فرماید: «وَ الصِّيَامَ إِثْبَاتاً لِلْإِخْلَاص‏؛ خداوند روزه را برای اثبات اخلاص واجب کرد».

روزه، از فرائض اصلی اسلام است؛ چنانکه امام باقر(علیه السّلام) فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: نماز و زکات و حج و روزه و ولایت و رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: روزه، سپری است از آتش».  از این‌رو حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز آن را در زمره نخستین واجبات ذکر کرده است.

شاید این سؤال مطرح شود که روزه و اخلاص چه رابطه‌ای با یکدیگر دارند که در میان عبادات گوناگون، آزمون اخلاص به آن اختصاص داده شده است؟ علمای اسلام در پاسخ به این پرسش بیان‌های زیبایی دارند، برای مثال ابن‌ ابی‌الحدید معتزلی می‌گوید: «روزه، مایه امتحان اخلاص است؛ زیرا هیچ کس [حقیقتاً] از آن مطلع نمی‌شود و کسی جز بندگان مخلِص خدا آن را به صورت درست انجام نمی‌دهد».  شاید مراد از صورتِ درست روزه، روزه ‌گرفتن با همه آداب و شرایطش باشد که از جمله آن‌ها مراقبت از چشم و گوش و زبان و دل و اعضای دیگر است.

در حدیثی از امام صادق(علیه السّلام) چنین آمده است: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ الصَّوْمُ‏ لِي‏ وَ أَنَا أَجْزِي عَلَيْهِ؛  خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: روزه برای من است و من بر آن جزا می‌دهم». با اینکه همه عبادات برای خداست، ولی در این روایت تنها روزه به ‌عنوان عبادت اختصاصیِ خداوند معرفی شده است و اجر آن نیز اختصاصی است. در تفسیر این روایت وجوهی گفته شده است که نخستین آن‌ها جنبه اخلاص در روزه است؛ زیرا فقط خداوند می‌داند چه کسی واقعاً روزه‌دار است.  برخی دیگر تفسیر بهتری ذکر می‌کنند و می‌گویند:
همه انواع عباداتی که بندگان برای تقرب به خداوند انجام می‌دهند از نماز و حج و صدقه و اعتکاف و دعا و قربانی و جز آن، اموری هستند که مشرکان نیز همواره برای بت‌های دست‌سازشان انجام می‌داده‌اند و با آن‌ها به سوی بت‌ها تقرب می‌جسته‌اند، ولی هرگز شنیده نشده است که فرقه یا طایفه‌ای از مشرکان، با روزه به سوی بت‌ها تقرب بجویند و لذا خداوند فرموده است: روزه برای من است و من بر آن پاداش می‌دهم؛ یعنی احدی جز من در روزه شریک نیست و جز من با روزه عبادت نشده است. لذا من پاداشش را می‌دهم و خودم متولی آن هستم و حتی پاداش آن را به فرشته مقرب یا جز آن نیز واگذار نمی‌کنم.  

حقیقت این است که اعمال عبادی دیگر از قبیل شعائر ظاهری است که با اعمال نمادین نیز آمیخته استُ ولی روزه هیچ‌گونه عمل نمادین ندارد و همه حقیقت آن پنهان است؛  لذا در اعمال دیگر امکان ریا وجود دارد، ولی در روزه امکان ریا نیست.

حج
فریضه دیگری که حضرت زهرا(سلام الله علیها) از آن سخن می‌گوید، حج است. آن حضرت در این باره می‌فرماید: «وَ الْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّينِ؛ خداوند حج را برای تحکیم و ترفیع بنای دین واجب کرد». واژه تشیید در زبان عربی در مورد ساختمان‌سازی به کار می‌رود و به معنای تحکیم و بالا بردنِ (ساختمان) است. حضرت با بهره‌گیری از این واژه، دین را به بنایی تشبیه می‌کند که حج آن را تحکیم و تقویت می‌‌نماید و بنای آن را باشکوه و مجلل می‌سازد؛ زیرا حج مظهر وحدت اسلام و شکوه اسلام است؛ چنانکه نماز ستون دین است و با اقامه نماز پایه‌های دین مستحکم می‌شود، با حج نیز بنای رویین دین استوار و مرتفع می‌شود. اینکه مسلمانان از اقصی نقاط جهان به سوی مکه می‌شتابند و در ایام خاص در آنجا جمع می‌شوند و هم‌شکل و هم‌نوا با یکدیگر ندای «لبیک اللهم لبیک» سر می‌دهند و مناسک عبادی خاصی را انجام می‌دهند، شکوه و عظمت اسلام را به رخ جهانیان می‌کشد و سبب تقویت دین می‌شود. در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی مسلمانان حج به جا می‌آوردند، مشرکان می‌گفتند: «اصحاب محمد[ص] فراوان و نیرومند هستند، و گرنه حج به جا نمی‌آورند»؛ زیرا لشکر ضعیف از به‌ جا آوردن حج از مکان دور عاجز است.

پیروی از اهل‌بیت(علیهم السّلام)
یکی از فرائض دیگری که حضرت زهرا(سلام الله علیها) در خطبه خود برمی‌شمارد، فریضه اطاعت از اهل‌بیت(علیهم السّلام) است. تعبیر حضرت چنین است: «وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا لَمّاً لِلْفُرْقَةِ؛ خداوند اطاعت ما را مایه نظام دین و امامت ما را مایه جمع ‌شدن از تفرقه قرار داد». در این عبارت شریف نیز حضرت زهرا(سلام الله علیها) اولاً بیان می‌کند که اطاعت از اهل‌بیت(علیهم السّلام)، فریضه الهی است؛ زیرا در قرآن کریم بعد از امر به اطاعت خدا و رسول(صلی الله علیه و آله و سلم)، به اطاعت از اولی‌الامر امر شده است  و اولی‌ا الامر، کسی جز ائمه اهل‌بیت(علیهم السّلام) نیست.  ثانیاً فایده اطاعت از ائمه(علیهم السّلام)، پیدایش نظم در دین و اتحاد امت اسلام است. امام همچون رشته تسبیحی است که دانه‌های تسبیح را جمع می‌کند و اگر نباشد، هر مهره‌ای به سویی پراکنده می‌شود.

اگر از رهبران الهی پیروی نشود، بدون شک جامعه دچار تفرقه و تشتت خواهد شد. متأسفانه به سبب تمرد از ائمه(علیهم السّلام) و سرپیچی از اوامر آنان و شکستن بیعت با ائمه(علیهم السّلام)، امت اسلام از همان ابتدا دچار تفرقه و تشتت آرا شد و با گذشت زمان نیز این تفرقه و اختلاف در میان امت نه‌ تنها کمتر نشد؛ بلکه بیشتر شد. بنابراین برای حفظ وحدت حقیقی اسلامی و حفظ نظام اسلامی، چاره‌ای جز روی آوردن به اهل‌بیت(علیهم السّلام) و پیروی از آنان نیست.

حضرت زهرا(سلام الله علیها) در ادامه خطبه نیز بیش از 15 مورد دیگر از فرایض الهی را برمی‌شمارد و علت تشریع آن‌ها را ذکر می‌کند که مجال شرح آن‌ها نیست.

نگارنده: حجت‌الاسلام والمسلمین کاظم دلیری

فهرست منابع
1.    ابن ابی‌الحديد، عبدالحميد بن هبةالله‏، شرح نهج البلاغة، تحقیق محمد ابوالفضل‏ ابراهيم، چاپ اول، قم: مكتبة آية‌الله المرعشی النجفی‏، 1404ق.
2.    ابن‌اثير جزرى، مبارك بن محمد، النهاية فی غريب الحديث و الأثر، تحقیق: محمود محمد طناحى و طاهر احمد زاوى، چاپ چهارم، قم: مؤسسه مطبوعاتی اسماعيليان‏، 1367ش.
3.    ابن‌طيفور، احمد بن أبی‌طاهر، بلاغات النساء، چاپ اول، قم: شریف رضی، بی‌تا.
4.    احمدى ميانجى، على، مكاتيب الرسول(صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول، قم:دار الحدیث ، 1419ق.
5.    جوهرى بصرى، احمد بن عبد لعزيز، السقيفة و فدك، تهران: مکتبة نینوی الحدیثه، 1401ق.
6.    حسكانی، عبيدالله بن عبدالله‏، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل‏، تحقیق محمدباقر محمودى، چاپ اول، تهران: مجمع إحياء الثقافة الإسلامية التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، 1411ق.
7.    راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‏، چاپ اول، بیروت: دار القلم، 1412ق. 
8.    صدوق، محمد بن على، علل الشرائع‏، چاپ اول، قم: كتاب‌فروشى داورى‏، 1385ش‏.
9.     کتابٌ من‌ لا يحضره الفقيه‏، تحقیق علی‌اکبر غفارى، چاپ دوم، قم: دفتر انتشارات اسلامى‏، 1413ق.
10.    طوسى، محمد بن حسن‏، الأمالی، تحقیق مؤسسة البعثة، چاپ اول، قم: دار الثقافة، 1414ق.
11.    كلينى، محمد بن يعقوب‏‏، الكافی، تحقیق علی‌اکبر غفارى و محمد آخوندی، چاپ چهارم، تهران: دار الكتب الإسلامية، 1407ق‏.
12.    طبرى آملى، محمد بن جرير، دلائل الإمامة، تحقیق قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، چاپ اول، قم: بعثت‏، 1413ق.
13.    فيض كاشانى، محمدمحسن، الوافی‏، چاپ اول، اصفهان: كتابخانه امام اميرالمؤمنين على، 1406ق.
14.    كراجكى، محمد بن على، الرسالة العلوية فی فضل أميرالمؤمنين(علیه السّلام) على سائر البرية، چاپ اول، قم: دلیل ما، 1427ق.
15.    مازندرانى، محمدهادى بن محمد صالح، شرح فروع الكافی، چاپ اول، قم: دار الحدیث، 1429ق.
16.    مجلسى، محمدتقى، روضة المتقين فی شرح من لايحضره الفقيه، تحقیق: حسین موسوى كرمانى و علی‌پناه اشتهاردى، چاپ دوم‏، قم: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، 1406ق.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.