اخلاص، روحی در كالبد تبليغ
نام نشریه: مبلغان ، شهریور و مهر 1385 ، شماره 82
يكی از ويژگيهای درونی مبلغ، اخلاص در كل فرايند تبليغ میباشد. اخلاص تبليغ را نور میبخشد، نفوذ میدهد، اعماق جان مخاطبان را به اصلاح میكشاند، روح گوينده و شنونده را سيقل میدهد و بالاخره رضای الهی را موجب میگردد.
اخلاص در لغت
اخلاص در كتاب معتبر مقاييس اين گونه معنا شده است «تنقية الشی ء و تهذيبه؛ پاك كردن و منزّه كردن چيزی را گويند.»
امام صادق عليه السلام در حديث جنود عقل و جهل میفرمايند: «اَلْإِخْلَاصُ وَ ضِدُّهُ الشَّوْب؛(1) ضد اخلاص شوب است.»
شوب در كتب العين، لسان العرب، و مجمع البحرين به معنای مخلوط بودن است.
پس اخلاص به معنای پاكی و منزه بودن و عدم مخلوط شدن با چيز ديگری است.
مجمع البحرين مینويسد:
«مَعْنَی الأِخْلاصِ هِی الْقُرْبَةُ الَّذی يُذْكِرُها اَصْحابُنا فی نِيَّاتِهِمْ وَ هُوَ ايقاعُ الطَّاعَةِ خالِصاً لِلَّهِ؛ معنای اخلاص به همان معنای قربتی است كه اصحاب ما در نيتهای [عبادت] خود میگويند كه همان انجام عبادت فقط برای خداوند است.»
لسان العرب میگويد:
«اَلأِْخْلاصُ فِی الطَّاعَةِ تَرْكُ الرِّيا؛ اخلاص در عبادت پرهيز از ريا است.»
به خوبی معلوم است كه دو مورد آخر كه از لسان العرب و مجمع البحرين ذكر گرديد، دو مورد شاخص از مصاديق اخلاص میباشد.
پس از مشخص شدن معنای اصلی اخلاص، موارد استعمال در فرهنگ آيات و روايات مشخص میگردد.
اخلاص نتيجه تعقّل
آدمی اگر عميق بنگرد و به حاكميّت مطلق الهی باور يابد، از ژرفای جان به خوبی درك میكند كه هيچ موجودی در مقابل قدرت الهی كمترين نيرويی ندارد. اراده، توان و قلبهای همه انسانها به دست اوست و هر چه او بخواهد تحقق میيابد و اگر تمام عالميان خلاف اراده او بر كاری تصميم بگيرند، تحقق نخواهد يافت.
اما افراد سطحی نگر خدا را فراموش كرده هر لحظه به دنبال فردی و جذب علاقه انسانی و يا پول و امكانات موجودی ناچيز، خود را به خفّت و خواری میافكنند كه اين خود نوعی كفر و بیتوجهی به قدرت لايزال الهی است. خلاصه آنكه توجّه به غير خدا از كم خردی و ضعف تعقّل آدمی است.
عن ابی عبداللّه عليه السلام قال: «لَيْسَ بَيْنَ الْإِيمَانِ وَ الْكُفْرِ إِلَّا قِلَّةُ الْعَقْلِ قِيلَ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ يَرْفَعُ رَغْبَتَهُ إِلَی مَخْلُوقٍ فَلَوْ أَخْلَصَ نِيَّتَهُ لِلَّهِ لَأَتَاهُ الَّذِی يُرِيدُ فِی أَسْرَعَ مِنْ ذَلِكَ؛(2) فاصلهای بين ايمان و كفر به جز كم عقلی نيست، گفته شد اين امر چگونه استای فرزند رسول خدا؟ حضرت فرمودند: بندهای توجه خود را به مخلوق معطوف میدارد، پس اگر نيت خود را برای خدا خالص میساخت، خداوند آنچه را كه اراده میكرد با سرعت بيشتری به او میداد.»
اگر انسان برای حل مشكل و يا رفع نيازی به مخلوقی تمسّك میجويد و به خداوند كه همه قدرتها در اختيار اوست توجه نمیكند، از كم عقلی اوست.
ثمره اخلاص
مبلّغ كه منادی توحيد و هدايتگر انسانها به سوی خداوند است، خود بيش از ديگران بايد در اعماق جان خويش خدا را باور داشته و هرگز كم توجهی به غير خداوند نداشته و دنياجويی در نيت، اعمال و رفتارش راه نيابد. هدايتگرانی كه با تبليغ خويش جوامع را متحوّل ساختهاند، علاوه بر تسلط بر علوم و اصطلاحات، از طريق اخلاص به جوشش حكمت در قلب خويش رسيده، زبان آنان از چشمه ساران حكمت قلبشان حكايت میكرد.
«عَنِ الرِّضَاعليه السلام عَنْ آبَائِهِ عليهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ؛(3) حضرت رضاعليه السلام از پدرانشان عليهم السلام و آنان از پيامبرصلی الله عليه وآله نقل كردند كه: هيچ بندهای چهل روز خود را برای خداوند عزوجلّ خالص نساخت مگر آنكه چشمه ساران حكمت از قلب او بر زبانش جاری گشت.»
همنشينی با عالمان مخلص
همه مردم، طلّاب و علماء اگر بخواهند راه نجات بپيمايند، بايد از همنشينی با عالمان سوء و دنيامدار و طمع ورز بپرهيزند؛ زيرا اين افراد در دوستان خويش همانند ويروسی خطرناك نفوذ بيماری زا داشته و هيچ كس به جز انسانهای بسيار پارسا از خطر آنان در امان نخواهند بود.
مبلّغ مخلص منطقهای را احياء و عالمی دنيا دوست برای دنيای خويش دين خود و مردم را به حراج میگذارد. مبلّغ مخلص در پاداش اعمال پاك مردم شريك است و دنيامداران با وزر ترويج دنياگرائی دست به گريبان خواهند بود.
«قَالَ النَّبِی صلی الله عليه وآله لَا تَجْلِسُوا عِنْدَ كُلِّ دَاعٍ مُدَّعٍ يَدْعُوكُمْ مِنَ الْيَقِينِ إِلَی الشَّكِّ وَ مِنَ الْإِخْلَاصِ إِلَی الرِّيَاءِ وَ مِنَ التَّوَاضُعِ إِلَی الْكِبْرِ وَ مِنَ النَّصِيحَةِ إِلَی الْعَدَاوَةِ وَ مِنَ الزُّهْدِ إِلَی الرَّغْبَةِ وَ تَقَرَّبُوا إِلَی عَالِمٍ يَدْعُوكُمْ مِنَ الْكِبْرِ إِلَی التَّوَاضُعِ وَ مِنَ الرِّيَاءِ إِلَی الْإِخْلَاصِ وَ مِنَ الشَّكِّ إِلَی الْيَقِينِ وَ مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَی الزُّهْدِ وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَی النَّصِيحَةِ وَ لَا يَصْلُحُ لِمَوْعِظَةِ الْخَلْقِ إِلَّا مَنْ خَافَ هَذِهِ الآْفَاتِ بِصِدْقِهِ وَ أَشْرَفَ عَلَی عُيُوبِ الْكَلَامِ وَ عَرَفَ الصَّحِيحَ مِنَ السَّقِيمِ وَ عِلَلَ الْخَوَاطِرِ وَ فِتَنَ النَّفْسِ وَ الْهَوَي؛(4) پيامبرصلی الله عليه وآله فرمود: با هر مبلّغ مدعی مجالست نداشته باشيد؛ [كسی كه] شما را از يقين به شك میخواند و از اخلاص به ريا و از تواضع به كبر و از نصيحت به دشمنی و از بیرغبتی نسبت به دنيا شما را به دوستی دنيا فرا میخواند. بلكه خود را به عالمی نزديك كنيد كه شما را از تكبّر به تواضع و از رياء به اخلاص و از شك به يقين و از دنياطلبی به بیميلی به دنيا و از دشمنی به نصيحت میخواند. و برای موعظه مردم صلاحيّت ندارد مگر كسی كه از اين آفتها به راستی بترسد و بر عيوب سخن آگاه باشد و صحيح را از باطل و بيماريهايی كه به قلب نفوذ میكند و فتنههای نفس و هواها را بشناسد.»
اخلاص شرط تبليغ
كسی كه میخواهد مردم را به خدا دعوت كند و از شرك و ريا به توحيد و اخلاص فرا خواند، لازم است قبل از هرچيز به درون خويش بيدار باش دهد. در غير اين صورت موجب گمراهی مردم گشته، آنان در تطبيق گفتار و كردار گوينده حيران و برخی به انحراف كشيده میشوند. چنين افرادی نبايد به خود اجازه موعظه مردم دهند.
امام صادق عليه السلام میفرمايد:
«أَحْسَنُ الْمَوَاعِظِ مَا لَا يُجَاوِزُ الْقَوْلُ حَدَّ الصِّدْقِ وَ الْفِعْلُ حَدَّ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّ مَثَلَ الْوَاعِظِ وَ الْمَوْعُوظِ كَالْيَقْظَانِ وَ الرَّاقِدِ فَمَنِ اسْتَيْقَظَ عَنْ رَقْدَتِهِ وَ غَفْلَتِهِ وَ مُخَالَفَتِهِ وَ مَعَاصِيهِ صَلَحَ أَنْ يُوقِظَ غَيْرَهُ مِنْ ذَلِكَ الرُّقَادِ وَ أَمَّا السَّائِرُ فِی مَفَاوِزِ الِاعْتِدَاءِ وَ الْخَائِضُ فِی مَرَاتِعِ الْغَی وَ تَرْكِ الْحَيَاءِ بِاسْتِحْبَابِ السُّمْعَةِ وَ الرِّيَاءِ وَ الشُّهْرَةِ وَ التَّصَنُّعِ فِی الْخَلْقِ الْمُتَزَيِّی بِزِی الصَّالِحِينَ الْمُظْهِرُ بِكَلَامِهِ عُمَارَةَ بَاطِنِهِ وَ هُوَ فِی الْحَقِيقَةِ خَالٍ عَنْهَا قَدْ غَمَرَتْهَا وَحْشَةُ حُبِّ الْمَحْمَدَةِ وَ غَشِيَتْهَا ظُلْمَةُ الطَّمَعِ فَمَا أَفْتَنَهُ بِهَوَاهُ وَ أَضَلَّ النَّاسَ بِمَقَالِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَبِئْسَ الْمَوْلی وَ لَبِئْسَ الْعَشِيرُ وَ أَمَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ بِنُورِ التَّأْيِيدِ وَ حُسْنِ التَّوْفِيقِ وَ طَهَّرَ قَلْبَهُ مِنَ الدَّنَسِ فَلَا يُفَارِقُ الْمَعْرِفَةَ وَ الْتُّقَی فَيَسْتَمِعُ الْكَلَامَ مِنَ الْأَصْلِ وَ يَتْرُكُ قَائِلَهُ كَيْفَ مَا كَانَ قَالَتِ الْحُكَمَاءُ خُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَفْوَاهِ الْمَجَانِين؛(5) بهترين مواعظ آن است كه سخن از راستگوئی تجاوز نكند و در عمل حد اخلاص را پشت سر نگذارد، همانا مثال موعظه كننده و موعظه شونده همانند بيدار و خواب است. پس كسی كه از خواب و غفلت و مخالفت و معصيت خود بيدار شود، صلاحيّت دارد كه ديگری را از خواب بيدار كند؛ اما كسی كه خود در مهلكه ستم حركت میكند و در چراگاه گمراهی میچرد و كسی كه بیحياء، سمعه و ريا و شهرت و صالح جلوه دادن خويش در مردم را دوست دارد و كسی كه خود را به قيافه صالحين در میآورد؛ ظاهر كلامش نشانگر پاكی باطن اوست ولی او از آبادی باطن بیبهره است، همانا تنهايی علاقه به تمجيد و تعريف باطن او را احاطه كرده است، تاريكی طمع او را پوشانده است، چقدر فريب هوای نفس خويش خورده و مردم را با گفتههای خود گمراه میسازد. خداوند میفرمايد: چه بد دوست و همراهی است.
اما كسی كه خداوند او را به نور تأييد و توفيق نيكو حفظ كرده و قلب او را از كثافات پاك گردانده باشد، از معرفت و تقوی دور نمیشود؛ پس سخن را از اصل میشنود و گوينده را هر طور باشد رها میكند. حكماء گفته اند: حكمت را گرچه از دهان ديوانه گان باشد، ياد گير.»
در اين روايت نكات بسيار زيبايی وجود دارد كه در اينجا به مواردی اشاره میكنيم.
1. برخی در موعظه برای اينكه مخاطب را تحت تأثير قرار داده و اصلاح كنند، در گفتههای خويش دقت نكرده گاهی به دروغ و خلاف واقع گويی روی میآورند؛ مانند: خوابهای دروغ، خبر از عذابهای غيرواقعي، نقل حكايات بیپايه و...
مبلغ حق ندارد در تبليغ بيش از آنچه از آيات قرآن و روايات فهميده میشود بيان كند كه مصداق دروغ گويی و ارتكاب حرام است.
2. بعضی میگويند: چون میخواهيم مردم را هدايت كنيم، اشكالی ندارد كه برخی از عبادات را مقابل مردم انجام دهيم تا آنان نسبت به روحانيت خوش بين شده و هدايت شوند. اين خود آغاز گمراهی مبلّغ است. مبلّغ نبايد برای موعظه ديگران در اعمال خود از حدود اخلاص تجاوز كند كه اگر به جای اخلاص، ريا، شهرت و خود نمايی جايگزين شد، او حق موعظه ديگران را ندارد؛ زيرا مردم را با گفتار خويش به گمراهی میكشاند.
3. در پايان روايت تكليف مردم بيان شده است كه چون در همه ادوار تاريخ مبلّغان اهل تزوير و ريا و طمع و دنيا پرست و زاهدنما بوده و هستند؛ اگر خود پاك و اهل باشند، سعی كنند آيات و يا رواياتی كه خوانده میشود را بدون توجّه به گوينده، به اصل پاك و نورانی كلام كه قرآن و معصومين عليهم السلام هستند برگردانند و از جانب آنان تلقی كنند.
كنكاش در نيّت
از مباحث گذشته دانستيم كه اخلاص يك دستي، يك رنگی و مخلوط نداشتن است، و اخلاص در مسائل معنوی توجّه ناب به خداوند داشتن و برای رضای او عمل كردن است.
توجّه به رضای الهی و عمل برای جلب خشنودی حق، در هر كاری پسنديده و زمينه ساز عروج عمل میگردد و گاهی يك عمل مباح بدون قصد قربت كاری نيكو است، ليكن تنها با تفاوت نيّت و برای رضای خدا عمل كردن، همان كار را از فرش به عرش میبرد و زمانی در اعمال عبادی فقط به دليل نبودن اين نيّت، كار ارزشمندی از عرش به فرش سقوط كرده و در برخی از موارد موجب وزر و عذاب الهی میگردد.
پيامبرصلی الله عليه وآله میفرمايد:
«إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ إِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَی فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَی أَمْرِ دُنْيَا يُصِيبُهَا أَوِ امْرَأَةٍ يَنْكِحُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَی مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ؛(6) اعمال تنها در گرو نيتها است و برای هر كس آنچه نيّت كرده باقی میماند؛ پس كسی كه به سوی خدا و رسولش هجرت كرده باشد، هجرت او به سوی خدا و رسول او به حساب میآيد و كسی كه به سوی امر دنيايی هجرت كرده، به همان میرسد و كسی كه برای ازدواج با زنی هجرت كرده هجرت به سوی همان محسوب میگردد. (نه هجرت به سوی خدا و رسول).»
مؤمن زيرك همواره به نيّت خود در اعمال توجّه دارد و با نيّت خالص از كارهای خويش بيشترين بهره را میبرد و دنيا و آخرت خويش را آباد میسازد. و افرادی كه به غير خدا توجه دارند، با زحمات زياد همچنان عمر خويش را بر باد داده و از رشد معنوی بینصيب هستند.
نمود اخلاص
همان گونه كه بيان شد، اخلاص يك امر درونی است و تنها خدا میداند كه نيّت انسانها چيست و برای چه تلاش میكنند. در بين عالمان انسانهايی يافت میشوند كه نه تنها درون خويش را آلوده كردهاند، بلكه اين عدم خلوص در رفتارهای بيرونی آنان نيز نفوذ كرده، بیپروا اين رذيله اخلاقی را نشان میدهند. گاهی برای رياست، زمانی برای پول، در مواردی برای جلب توجّه مردم و... میكوشند كه به خوبی عدم اخلاص آنان برای مردم روشن میگردد. مردم هم آرام و خاموش بدون اينكه سخنی بگويند رفتار مبلغ را با گفتارش به تحليل میگذارند.
پيامبرصلی الله عليه وآله فرمودند:
«عُلَمَاءُ هَذِهِ الْأُمَّةِ رَجُلَانِ رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ عِلْماً فَطَلَبَ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ وَ الدَّارَ الآْخِرَةَ وَ بَذَلَهُ لِلنَّاسِ وَ لَمْ يَأْخُذْ عَلَيْهِ طَمَعاً وَ لَمْ يَشْتَرِ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَذَلِكَ يَسْتَغْفِرُ لَهُ مَنْ فِی الْبُحُورِ وَ دَوَابُّ الْبَحْرِ وَ الْبَرِّ وَ الطَّيْرُ فِی جَوِّ السَّمَاءِ وَ يَقْدَمُ عَلَی اللَّهِ سَيِّداً شَرِيفاً وَ رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ عِلْماً فَبَخِلَ بِهِ عَلَی عِبَادِ اللَّهِ وَ أَخَذَ عَلَيْهِ طَمَعاً وَ اشْتَرَی بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَذَلِكَ يُلْجَمُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ وَ يُنَادِی مَلَكٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ هَذَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ آتَاهُ اللَّهُ عِلْماً فِی دَارِ الدُّنْيَا فَبَخِلَ بِهِ عَلَی عِبَادِهِ حَتَّی يَفْرُغَ مِنَ الْحِسَابِ؛(7) علماء اين امت بر دو دسته اند: يكی مردی كه علمی را میيابد پس برای رضای خداوند و قيامت آن را فرا میگيرد و آن علم را برای مردم بيان میكند و از روی طمع چيزی برای آن دريافت نمیكند و به ثمن ناچيزی آن را نمیفروشد، اين همان كسی است كه موجودات درياها و جنبندگان دريا و خشكی و پرنده در آسمان برای او استغفار میكنند و بر خداوند وارد میشود در حالی كه آقای شريف است.
و ديگری كسی كه خداوند به او علم میدهد پس در بيان آن برای بندگان خداوند بخل میورزد و برای بيان آن طمع داشته به بهای ناچيزی آن را میفروشد، پس اين فرد را در روز قيامت به افسار آتشين لجام میزنند و يكی از ملائكه در مقابل مردم صدا میزند اين فلان كس و فرزند فلانی است خدا در دنيا به او علمی داد و او در بيان آن برای بندگان خدا بخل ورزيد [او اين ندا را میگويد] تا حساب وی تمام شود.»
گاهی اتفاق میافتد كه فردی به روحانی میگويد مسئله اي، روايتی و تفسير آيهای برای ما بگوييد. ممكن است مبلّغ بگويد اگر برای او بگويم سخنرانی شب را مطرح كرده ام، از اين رو از بيان علم میپرهيزد كه اين هم يكی از مصاديق بخل ورزيدن است. چه كسی میتواند تضمين كند كه شما تا شب زنده باشيد و آن مطلب را بگوييد.
زمانی اتفاق میافتد كه بر روی منبر مطلب مناسبی به حافظه سخنران خطور میكند و گاهی اين مطلب رزق يكی از شنوندگان است كه بهتر است مبلغ از بيان آن پرهيز نكند.
اجرت برای تبليغ
پيامبران بسياری از جمله پيامبر عظيم الشأن اسلام صلی الله عليه وآله موظف بودند اعلان كنند كه هيچ پاداشی برای دعوت مردم به خداپرستی دريافت نخواهند كرد.
خداوند به پيامبرانی دستور میدهد كه «قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً؛ بگو بر رسالت خود اجر و پاداشی از شما نمیخواهم.»
درباره عالمان دينی و دريافت اجرت برای تبليغ دين رواياتی از معصومين عليهم السلام به ما رسيده است كه میتوان آن روايات را به دو دسته تقسيم كرد:
1. دسته اوّل رواياتی است كه بر منع دريافت اجرت برای تبليغ دلالت دارد. در اينجا به دو نمونه از اين روايات اشاره میشود.
از امام صادق عليه السلام نقل گرديده است: «مَنْ أَرَادَ الْحَدِيثَ لِمَنْفَعَةِ الدُّنْيَا لَمْ يَكُنْ لَهُ فِی الآْخِرَةِ نَصِيبٌ وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ خَيْرَ الآْخِرَةِ أَعْطَاهُ اللَّهُ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الآْخِرَةِ؛(8) كسی كه برای منافع دنيوی به دنبال روايت رود، در آخرت بهرهای نخواهد داشت و اما كسی كه برای خير اخروی به دنبال روايت رود، خداوند به او خير دنيا و آخرت عطا خواهد فرمود.»
و در روايت ديگری نيز از آن حضرت نقل شده است كه: «مَنِ احْتَاجَ النَّاسُ إِلَيْهِ لِيُفَقِّهَهُمْ فِی دِينِهِمْ فَيَسْأَلُهُمُ الْأُجْرَةَ كَانَ حَقِيقاً عَلَی اللَّهِ تَعَالَی أَنْ يُدْخِلَهُ نَارَ جَهَنَّمَ؛(9) كسی كه مردم به او نياز داشته باشند كه از معارف دين برای آنان بگويد و مردم از او درخواست كنند و او اجرت بخواهد، بر خداوند تعالی حق است كه او را به آتش جهنّم داخل كند.»
2. دسته دوم از روايات مبيّن آنست كه قبول وجه از مسلمانان برای تبليغ بلااشكال است، كه در اينجا دو نمونه ذكر میشود.
راوی میگويد: شنيدم كه امام صادق عليه السلام میفرمود: «مَنْ اِسْتَأْكَلَ بِعِلْمٍ اِفْتَقَرَ؛ كسی كه با علم اش روزی بخورد،فقير میگردد.»
راوی میگويد، عرض كردم:
«جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ فِی شِيعَتِكَ وَ مَوَالِيكَ قَوْماً يَتَحَمَّلُونَ عُلُومَكُمْ وَ يَبُثُّونَهَا فِی شِيعَتِكُمْ فَلَا يَعْدَمُونَ عَلَی ذَلِكَ مِنْهُمُ الْبِرَّ وَ الصِّلَةَ وَ الْإِكْرَامَ فَقَالَ عليه السلام لَيْسَ أُولَئِكَ بِمُسْتَأْكِلِينَ إِنَّمَا الْمُسْتَأْكِلُ بِعِلْمِهِ الَّذِی يُفْتِی بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدًی مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِيُبْطِلَ بِهِ الْحُقُوقَ طَمَعاً فِی حُطَامِ الدُّنْيَا؛(10) به فدايت شوم، در بين شيعيان و دوستان شما گروهی هستند كه علوم شما را فرا گرفته و در بين شيعيان ترويج میكنند، شيعيان هم نسبت به آنان در صله و اكرام و نيكی كوتاهی نمیكنند.
امام عليه السلام فرمودند: اينان روزی خور به علم نيستند، كسانی به علم خود روزی میخورند كه بدون علم و هدايتی از جانب خداوند عزوجل فتوی میدهند تا برای رسيدن به مطامع ناپايدار دنيوی حقی را باطل كنند.»
در روايت ديگری فضل ابن ابی قرّه میگويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم كه اينان میگويند درآمد معلّم حرام است. حضرت فرمودند:
«كَذَبُوا أَعْدَاءُ اللَّهِ إِنَّمَا أَرَادُوا أَنْ لَا يُعَلِّمُوا الْقُرْآنَ وَ لَوْ أَنَّ الْمُعَلِّمَ أَعْطَاهُ رَجُلٌ دِيَةَ وَلَدِهِ لَكَانَ لِلْمُعَلِّمِ مُبَاحاً؛(11) دشمنان خدا دروغ گفتند، اينها میخواهند قرآن آموزش داده نشود. اگر مردی به معلّم ديه فرزندش را بدهد، برای معلم مباح است.»
اگر چه بين اين دو دسته روايت در نگاه ابتدايی تنافی احساس میگردد، ليكن هيچ تنافی بين آنها نيست. از روايات دسته اوّل فهميده میشود كه مبلّغ نبايد برای بيان معارف دين اجرت طلب كند، اما دسته دوم میگويد: اگر مبلّغ شرط اجرت نكرد، ولی مردم خود به او صله داده، اكرام كردند و يا وجهی به او پرداختند، گرفتن آن بلا اشكال است.
در تهذيب نيز همين جمع دلالی ذكر شده و بيان گشته است.
بدان اميد كه همگی از روی اخلاص و فقط برای رضای الهي، بدون هيچ پيش شرطی به نشر معارف دين پرداخته و برای حل مشكلات زندگی فقط بر او توكّل كنيم كه «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»؛(12) «هركس بر خدا توكّل كند، كفايتش خواهد كرد.»
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) بحارالأنوار، ج 1، ص 109.
2) الكافي، ج 1، ص 28.
3) بحارالأنوار، ج 67، ص 242.
4) همان، ج 2، ص 52.
5) همان، ج 97، ص 84.
6) همان، ج 67، ص 249.
7) همان، ج 2، ص 54.
8) همان، ج 2، ص 158.
9) همان، ج 2، ص 78.
10) همان، ج 2، ص 116.
11) الكافي، ج 5، ص 121.
12) طلاق/ 3.
افزودن دیدگاه جدید