روش سخنرانی دینی (13) تأثیرگذاری بر اندیشه، احساس و گرایش
نام نشریه: مبلغان، شماره 133
درس بيستم
اهداف اين درس
هدف از این درس، فراگیری مطالب زیر است:
1. راههای تأثیرگذاری بر اندیشه مخاطب؛
2. اهمیت توجه و تمرکز در تأثیرگذاری بر اندیشه؛
3. راههای تمرکز بخشی به ذهن مخاطب و افزایش توجه او؛
4. اقسام استدلال از نظر صورت.
دو حوزه تأثيرگذاری
چنانکه قبلا نیز بیان کردیم، در سخنرانی دینی به دنبال تأثیرگذاری در سه حوزه «اندیشه»، «احساس و گرایش» و «رفتار» مخاطب هستیم و برای تأثیرگذاری بر رفتار باید در دو محور اوّل، تأثیرگذاری لازم را انجام داد و علاوه بر آن، در زمان آمادگی مخاطب، نکتههای رفتاری مناسبی بیان نمود.
در این بخش از کتاب روش سخنرانی دینی، راههای تأثیرگذاری در دو عرصه زیر را بیان میکنیم:
1. حوزه اندیشه؛
2. حوزه احساس، هیجان و گرایش.
تأثيرگذارى بر انديشه
در باره اهمیت تأثیرگذاری بر اندیشه مخاطبان، پیشتر سخن گفتیم. اینک تأثیرگذارى بر اندیشه را در دو حوزه «توجه و تمركز» و «اقناع» مورد بررسى قرار مىدهیم.
توجه و تمركز
جهت تأثیرگذارى در اندیشه انسانها، لازم است ابتدا ذهن آنان متمركز باشد و صرفاً به نقطه هدف توجه نمایند.
«توجه (1)، به معنای متمرکز ساختن حواس برای فهمیدن موضوع یادگیری است. تا هنگامی که به خوبی به مطلبی توجه نشود، درک نمیگردد. لازم به یادآوری است که در یک زمان نمیتوان به دو موضوع توجه نمود. هرچه توجه بیشتر باشد، موضوع سریعتر ادراک و آموخته میشود. توجه، اساس ادراک است و یادگیری بدون ادراک، حاصل نمیشود. توجه، به عواملی مانند ماهیت محرّک، تکرار، تضاد و نوآوری بستگی دارد.» (2)
اغلب افراد تمرکز را فکر کردن به یک موضوع ویژه به صورت مطلق و کامل میدانند؛ در حالی که چنین چیزی برای عموم انسانها ممکن نیست؛ از اینرو، بهتر است تمرکز حواس را به «حداقل رساندن عوامل حواسپرتی» تعریف کنیم. تمرکز هر شخصی به نسبت کاهش عوامل حواس پرتی او افزایش مییابد و بنا به تغییرات موقعیت ذهنی و محیطی او تغییر میکند. (3)
براى تمركزبخشى به ذهن مخاطب و افزایش توجه او، به چند راه مهم اشاره مىكنیم:
1. طرح معمّاگونه مطالب
معمّا (4)، نقطه مجهولى را به ذهن انسان پیشنهاد مىكند که همراه با ایجاد علاقه در ذهن براى ارائه راه حلّ مناسب و كشف آن نقطه مجهول است. در طرح معمّا، نقطه مجهول به ظاهر ساده نمایانده مىشود و ذهن علاقهمند مىگردد كه همین مسئله ساده را حل كند؛ مثل چیستانها. البته ممكن است كشف مجهول، ساده هم نباشد؛ ولى ساده نمایش داده مىشود؛ بهگونهاى كه انسان احساس مىكند اگر آن را كشف نكند و معمّا حل نگردد، برچسب نادانى مىخورد و اُفت شخصیت پیدا مىكند.
در طرح معمّاگونه مطالب در سخنرانى دینى، یك نكته اساسى قابل توجه است و آن اینكه باید بهگونهاى معمّا مطرح شود كه مخاطب فقط در ذهن خود براى آن جواب پیدا كند؛ نه اینكه به صورت شفاهى جواب را ارائه نماید؛ چه اینكه پاسخ شفاهى در جلسه سخنرانى مناسب نیست، چنانكه در تعریف سخنرانى نیز به آن اشاره گردید كه «سخنرانى، سخن گفتن یك نفر با جمع به نحو یكطرفه است.»
در هنگام طرح معمّاگونه مطالب مىتوانیم بگوییم: «جا دارد انسان در این موضوع خیلى متمركز شود و دقت كند.» و سپس سؤالات سادهاى را از مخاطب بپرسیم كه به نظر هم ساده بنماید و مخاطب را وادار كنیم تا در ذهن خود به آنها پاسخ دهد.
2. بیان مطالب فوق العاده مهم
به طور طبیعی، انسان نسبت به مطالب خیلى مهم حساسیت نشان میدهد و شنیدن اینگونه مطالب موجب ایجاد تمركز در وى میشود؛ از اینرو، سخنران مىتواند براى ایجاد تمركز در مخاطب، مطالب مهمى را در فرازهای مورد نیاز از سخنرانی مطرح كند.
البته توجه داشته باشیم كه مطلب باید براى مخاطب فوق العاده مهم باشد. نه براى گوینده؛ چه بسا مطلبى براى گوینده خیلى مهم است، ولى براى شنونده هیچ اهمیتى ندارد. چنین مطلبى ذهن مخاطب را متمركز نخواهد كرد.
3. استفاده از دستهبندى مناسب
آشفته سخن گفتن و پراكندهگویى و نداشتن دستهبندى براى مطالب، ذهن مخاطب را به این سو و آن سو مىكشاند و در نتیجه تمركز خود را از دست خواهد داد. بالعكس، اگر سخن از دستهبندى مناسبى برخوردار باشد كه مخاطب بتواند مطالب را جمع و جور كند، مباحث در ذهن او متمركز شده و زمینه اقناع اندیشه فراهم مىگردد.
4. دعوت مستقیم به تمركز
مىتوانیم مخاطبهایمان را به صورت مستقیم به تمركز و دقت دعوت كنیم و مثلاً به آنها بگوییم: «گوش فرا دهید»، «دقت كنید» و... .
5. پرهیز از عوامل حواسپرتى
از هرگونه رفتار یا گفتارى كه حواس مخاطب را پرت مىكند، باید پرهیز نمود تا تمركز ذهنى او از بین نرود. گاهى یك اشاره بىجا، سخن بىجا، مثال بىجا، و... مىتواند حواس مخاطبها را پرت كرده، ذهنشان را آشفته نماید. برخی از عوامل حواسپرتی عبارتاند از:
1. نشستن یا ایستادن سخنران بهگونهای که بینظمی، بیحالی، خشم و عصبانیت و یا بیمهری و تنفّر از آن نمایان باشد و به جای آنکه شنوندگان به سخن و محتوای آن بیندیشند و در عمق گفتار فرو روند، آن ظواهر نامناسب آنها را از تمرکز در سخن خارج کند؛
2. وجود نواقص و معایبی در سر و صورت، حنجره و آهنگ گفتار و دست و دهان گوینده، بهصورتی که چندشآور بوده، موجب انزجار شود؛
3. تحریکآمیز بودن وضع و رنگ لباس، بهگونهای که توجه مخاطب را به خصوصیات لباس معطوف نماید؛
4. در دست داشتن قلم، دستمال، تسبیح، بادبزن، روزنامه و نوشته و یا هر چیز دیگری که موجب حواسپرتی شود؛
5. وجود افراد نامنظم و یا گلدان، عکس، صندلی و... در کنار سخنران و همچنین وجود نور زیاد که خیرگی چشم و حواسپرتی را بهدنبال دارد؛
6. کلیگویی و پراکندهگویی در سخن که ذهن را دچار تشویش و اضطراب مینماید. (5)
اقناع
یكى از مهمترین ویژگیهاى تبلیغات دینى، اقناع اندیشه انسانها و نه اغفال آنان است؛ برخلاف تبلیغات دنیاگرایانه، غیردینى و بىبندوبار كه بیشتر به اغفال بشر مىپردازد؛ نه اقناع اندیشه آنها.
برای اقناع مخاطبان باید استدلال آورد و استدلالها را با شواهد عینی و آمار و مستندات دیگر تقویت نمود.
بد نیست در اینجا سری به مبحث حجّت و استدلال در منطق بزنیم و از میان استدلالهای منطقی، میزان کارآیی آنها در سخنرانی دینی را بررسی کنیم.
علمای منطق، استدلال را از نظر صورت و مواد به اقسامی تقسیم کردهاند و میزان کارآیی هر یک را در اقناع مخاطب بیان نمودهاند.
اقسام استدلال از نظر صورت
استدلال از نظر صورت سه گونه است:
1. قیاس: گفتاری مرکب از چند قضیه است، بهگونهای که پذیرش آن به ناچار ذهن انسان را به پذیرش گفتار دیگری به عنوان نتیجه وادار میسازد. (6) مثل این گفتار: «انسان حیوان است و هر حیوانی حساس است؛ پس: انسان حساس است.» در این نوع استدلال، همواره از یک قانون کلی به حکم مصداق یا مصادیق آن منتقل میشویم. (7)
2. استقراء: استدلال از خاص به عام و انتقال از جزئی به کلی است. وقتی میگوییم: «انسان حساس است، گاو حساس است، گوسفند حساس است و... حساسند؛ پس: حیوان حساس است»، نام این استدلال، استقراء است. وقتی پدیده مشخصی را در ارتباط با شیء به طور مکرّر مشاهده میکنیم، به تدریج آماده میشویم که حکم عامی را در مورد همه افراد آن شیء - حتی آیندگان - استنباط کنیم؛ یعنی به دلیل وجود این پدیده به طور مکرر در چند فرد متعدد، افراد گذشته و آینده را نیز محکوم به آن میدانیم. منطقیان این استدلال را استقراء نامیدهاند.
استقراء تام، مفید یقین است و در حقیقت به قیاس بازگشت میکند؛ اما استقراء ناقص، مفید ظنّ است، مگر اینکه دارای علّت باشد. (8)
3. تمثیل: انتقال ذهن از حکم شیء به ثبوت همان حکم در شیء مشابه آن است؛ به عبارت دیگر: اثبات حکمی در فردی به خاطر وجود آن حکم در فرد مشابه آن، استدلال تمثیلی نام دارد. (9) مثل اینکه بگوییم: حسن محصل کوشایی است و حسین برادر او است؛ پس حسین نیز محصل کوشایی است. (10)
در تمثیل، از حکم یک مورد خاص به حکم مورد خاص دیگری که مشابه آن است منتقل میشویم.
تمثیل چهار رکن دارد: اصل، فرع، جامع، و حکم. منظور از اصل، طرفی است که به یقین حکم آن را میدانیم و مراد از فرع، طرف دیگری است که میخواهیم حکم را در مورد آن نیز اثبات کنیم. منظور از جامع، همان وجه مشابهت دو طرف و مقصود از حکم، همان است که وجود آن در اصل، یقینی است و در فرع، بهدنبال اثبات آنیم. (11)
«تمثیل با همه سادگیاش، از ادلّهای است که تنها مفید احتمال است؛ زیرا از تشابه دو شیء در یک امر بلکه در چند امر، لازم نمیآید که آن دو در همه امور همانند باشند. مثلاً اگر شخصی را مشاهده کنید که با شخص دیگری در «طول» یا «برخی عادات» مشابهت دارد و بدانید یکی از آنها قطعاً مجرم است، حق ندارید صرفاً به خاطر مشابهت میان آن دو در برخی صفات یا افعال، دیگری را نیز مجرم بدانید. آری، اگر وجوه مشابهت میان اصل و فرع فراوان باشد، این احتمال تقویت شده، به یقین نزدیک میشود و به صورت ظن و گمان در میآید. قیافهشناسی از همین باب است... .
البته در صورتی که بدانیم «جامع» یعنی جهت مشابهت میان اصل و فرع، علت تامه ثبوت حکم در اصل است، میتوان به نحو قطعی استنباط کرد که آن حکم برای فرع نیز ثابت است؛ چون علت تامه حکم در فرع نیز وجود دارد. اساس این یقین آن است که انفکاک معلول از علت محال و ممتنع میباشد... . (12)
در حقیقت، تمثیلی که میدانیم جامع در آن، علت تامه است، از نوع قیاس برهانیِ یقینآور است؛ زیرا جامع در آن حدّ وسط است و فرع، حدّ اصغر و حکم، حدّ اکبر میباشد.» (13)
پرسشنامه
1. «توجه» به چه معنا است و چه نقشی در یادگیری دارد؟
2. تمرکز را تعریف کنید.
3. راههای تمرکزبخشی به ذهن مخاطب و افزایش توجه او را بیان کنید.
4. منظور از طرح معمّاگونه مطالب چیست؟ توضیح دهید.
5. عوامل حواسپرتی مخاطب را بنویسید.
6. اقسام استدلال از نظر صورت را نام ببرید.
7. قیاس را تعریف کرده، برای آن یک مثال بیاورید.
8. با ذکر یک نمونه، استقراء را تعریف کرده و بگویید آیا استقراء میتواند مفید یقین باشد؟
9. تمثیل را تعریف کنید و ارکان آن را نام ببرید.
10. آیا تمثیل میتواند افاده یقین کند؟ توضیح دهید.
پژوهش کنيد
با مطالعه و نظرخواهی از اساتید و محققان، بررسی کنید از چه راههای دیگری میتوان به افزایش توجه و تمرکز مخاطب کمک کرد؟ چنانچه به راههای جدیدی دست یافتید، به استاد خود اطلاع دهید.
درس بيست و يكم
اهداف درس
این درس، ما را به فراگیری مباحث زیر راهنمایی میکند:
1. اقسام استدلال از نظر مواد در علم منطق؛
2. مواد استدلال؛
3. انواع استدلال در سخنرانی دینی؛
4. راههای تقویت استدلال.
اقسام استدلال از نظر مواد
استدلال از نظر مواد (14) به پنج قسم: برهانی، جدلی، خطابی، مغالطی و شعری تقسیم میشود.
1. برهان
برهان، قیاسی (15) است که از مواد یقینی تألیف میشود و ذاتاً و ضرورتاً نتیجهای یقینی بهدست میدهد. (16) مثلاً اگر بگوییم: چهار زوج است و هر عدد زوجی بر دو قابل تقسیم است، آنگاه قطعاً نتیجه خواهیم گرفت که چهار بر دو قابل تقسیم است.
2. جدل
«جدل صناعتی است که انسان را بر اقامه ادلّه تألیف شده از مسلّمات یا ردّ آنها طبق خواست خودش قادر ساخته، به او این قدرت را میدهد که بهگونهای از وضع خود دفاع کند که نقضی بر او وارد نشود.» (17)
فایده جدل، دستیابی به یقین نیست؛ بلکه غرض از آن مجبور کردن طرف مقابل به پذیرش سخن و ساکت نمودن او است؛ نه اثبات حق از آن جهت که حق است.
3. مغالطه
مغالطه یعنی جلوه دادن باطل در لباس حق. به چند نمونه استدلال مغالطهای توجه کنید:
1. یا خدا ممتنع است و یا ممکن، ولکن ممتنع که نیست؛ پس خدا ممکن است.
2. خدا نور است و نور محسوس است؛ پس خدا محسوس است.
3. شراب آب انگور است و آب انگور حلال است؛ پس شراب حلال است.
4. هر امر محسوسی موجود است و خدا محسوس نیست؛ پس خدا موجود نیست.
چنانکه ملاحظه میکنید، قضایایی که در مغالطه بهکار میروند، مشبّهات و وهمیاتاند. (18)
4. خطابه
مراد از اقوال و استدلالهای خطابی، گفتاری است که فقط موجب اقناع توده مردم میشود؛ بدون اینکه در آنان جزم و یقین واقعی ایجاد کند. در استدلال خطابی، از مظنونات، مقبولات و مشهورات استفاده میشود.
صورت استدلالهای خطابی غالباً قیاس و تمثیل است و در موارد اندکی از استقراء نیز کمک گرفته میشود. (19)
5. شعر
در تعریف شعر آوردهاند: «شعر کلامی است خیالانگیز که از اقوال موزون، مساوی و هم قافیه تألیف شده است.» این تعریف فقط بر «شعر قدیم و کلاسیک» منطبق است و شامل «شعر نو نیمایی» یا «شعر سپید» نمیشود. در شعر نو نیمایی، تساوی ابیات شرط نیست؛ اما آهنگین بودن جملات و ابیات حتماً لازم است و در شعر سپید، حتی موزون و آهنگین بودن جملات هم مطرح نیست؛ از اینرو، برخی ادیبان، شعر سپید را نثر شاعرانه میدانند تا شعر.
اگر همانند ارسطو تنها عنصر خیالپردازی را ملاک شعر بدانیم، نثرهای خیالپردازانه، صرف نظر از دیدگاه منطقی، کلام شعری محسوب میشوند؛ اما اگر همانند عروضیان (20) ملاک شعر را تنها قافیهدار بودن و مساوی بودن ابیات و مصراعها در وزن بدانیم، در این صورت شعر نو و شعر سپید از دایره شعر بیروناند و اگر ملاک ما تخیلی و آهنگین بودن باشد، در این صورت شعر نو نیمایی نیز مانند پارهای از شعرهای کلاسیک و عروضی، مشمول تعریف شعر خواهد بود و تنها شعر سپید از این قلمرو خارج میشود. (21)
از شعر در سخنرانی دینی برای برانگیختن روح حماسی، تحریک عواطف و احساسات، مدح و ثنا و تعظیم بزرگان، تحقیر نااهلان و دشمنان، ایجاد سرور، ایجاد حزن و اندوه و ترغیب به امور نیک استفاده میشود.
انواع استدلال در سخنراني ديني
انحصار استدلال در برهان برای اقناع مخاطبان در سخنرانی دینی، غلط است. دلیل اشتباه بودن این انحصار، موارد زیر است:
1. یکسان نبودن توانایی علمی مخاطبان؛
2. عدم فرصت کافی برای طرح مباحث دقیق علمی در همه جا؛
3. بیحوصلگی عمومی موجود در جامعه که سخنران را مجبور به تنوعبخشی در ابعاد مختلف سخنرانی میکند؛
4. عدم لزوم نتیجه یقینی در همه موارد اقناع مخاطبان، مخصوصاً مخاطبان عمومی و کمسواد؛ از اینرو، در سخنرانی دینی از انواع استدلال بهجز مغالطه استفاده میشود. دلیل عدم استفاده از مغالطه این است که موجب به غلط انداختن دیگران و حق جلوه دادن باطل است و این امر زیبنده تبلیغ دینی نیست. ما باید صرفاً با انواع مغالطهها و روشهای آن آشنا باشیم تا اوّلاً: خودمان مغالطه نکنیم و ثانیاً: در دام مغالطه دیگران نیفتیم.
تقويت استدلال
در سخنرانی علاوه بر استدلال به شکلهای گوناگون، لازم است آن را به صور ممکن تقویت کنیم تا مخاطب کاملاً قانع گردد. بعضی از این صورتها عباتاند از:
1. استناد در مباحث نقلى
همه مطالب منقول در سخنرانى باید معتبر و مستند باشند؛ اما در برخى موارد ضرورت اقتضا مىكند كه در خود سخن نیز مطلب به صورت مستند بیان شود و سخنران، مدرك بحث را نیز ارائه نماید. چنین اقدامى موجب مىشود تا شنوندگان بهتر سخن او را بپذیرند و عقلهایشان راحتتر قانع شود.
در این موارد، گاه تعریف از منبع و اعتبار آن و یا تعریف از راوى و وثاقت و مورد اعتماد بودن وى مىتواند راهگشا باشد. در محورهاى زیر استناد مباحث در حین سخن ضرورى است:
1. مطالب نقل شده به ظاهر مطابق با ظرفیت مخاطب نباشد. (اگر به واقع با ظرفیت او مطابق نباشد كه اصلاً نباید بیان شود.)
2. مطالب منقول، خیلى تازه و جدید بوده و امكان تردید مخاطب وجود داشته باشد؛ مثل نقل اخبار مربوط به حوادث روز.
3. عقیده و مطلب نقل شده فقط مبتنى بر نقل بوده و صرفاً نقلى و تعبّدى باشد؛ مثل بحث رجعت.
4. مسئله، مورد اختلاف مذاهب باشد. (در این مورد بهتر است به كتابهاى مخالفین استناد شود؛ مثل بحث ولایت و جانشینى بلافصل امام علىعلیهالسلام.)
2. ذكر آمار و نمونههاى تحقیقى
هدف از ذكر آمار، آوردن مؤیدهایى براى مباحث مستدل عقلى و نقلى است؛ مثلاً پس از استدلال عقلى و یا نقلى و مستند به قرآن و حدیث درباره حرمت استفاده از مواد الكلى، مىتوان این آمار را ارائه كرد كه: «هر سال بیش از 55 هزار شهروند نوجوان و جوان كشورهاى عضو اتحادیه اروپا، بر اثر مصرف نوشیدنیهاى الكلى یا حوادث و پیامدهاى آن، جان خود را از دست مىدهند.» (22)
و یا پس از بحث درباره حرمت روابط جنسى نامشروع و استدلال به عواقب شوم آن، این آمار را مىآوریم كه به گفته كوفى عنان، دبیر كل وقت سازمان ملل متحد، «در هر دقیقه، 10 نفر به ایدز مبتلا مىشوند.» (23)
گاهى خود آمار و نمونههاى تحقیقى دلیلى بر مدعا هستند و مىتوانند مخاطب را قانع سازند؛ مثلا برای استدلال جهت اثبات اینكه كشورهاى مدعى عدم مجازات اعدام، خودشان نیز چنین كارى را انجام مىدهند، مىتوانیم این آمار را نقل كنیم كه: «بر اساس آمار به دست آمده از 70 كشور جهان، دو سوم موارد اعدام افراد زیر 18 سال، طى 10 سال گذشته در آمریكا صورت گرفته است.» (24)
3. ذكر نمونه و مصداقى بحث كردن
یكى از راههاى تأثیرگذارى در اندیشه مخاطب و اقناع او، ذكر نمونهها و مصادیقى از آثار و نتایج یك اندیشه، رفتار، گفتار و... است. مثلاً جهت اقناع اندیشه مخاطب در مورد زشت بودن طلاق یا ارتباط نامشروع قبل از ازدواج و یا زشتى عدم رعایت ذىّ طلبگى و به دنبال كارهاى اقتصادى رفتن طلاب، نمونههایى مستند از آثار این كارها را ارائه مىكنیم و یا نامههاى افرادى كه در این زمینه به بنبست رسیده و دچار مشكلات زیادى شدهاند را بیان مىكنیم.
البته هنگام استفاده از نمونهها و مصداقها در محلهاى كوچك، باید مراقب جوّ عمومى شهر یا روستا بود تا كسى در مسائل خلاف لو نرود و آبرویش نریزد. همچنین، موجب ایجاد خدشه در مبانى دینى و چهره عمومى جهان اسلام نشود.
پرسشنامه
1. منظور از مواد استدلال چیست؟
2. مواد استدلال را نام برده و هر یک را تعریف کنید.
3. اقسام استدلال از نظر مواد را نام ببرید.
4. برهان را تعریف کرده، برای آن یک مثال بیاورید.
5. منظور از جدل چیست و چه فایدهای دارد؟
6. مغالطه چیست؟ سه نمونه از استدلال مغالطهای را بیان کنید.
7. مراد از استدلال خطابی چیست؟
8. شعر را تعریف کرده، اقسام آن را بنویسید.
9. به چه دلایلی در سخنرانی دینی استدلال را منحصر در برهان نمیدانیم؟
10. راههای تقویت استدلال را بیان کنید.
11. در چه مواردی استناد مباحث در سخنرانی ضروری است؟
تمرين کنيد
برای افزایش قدرت استدلال خود، انواع استدلال را در موضوعات دلخواه تبلیغی آماده کرده و در جمع هم کلاسیها اجرا کنید.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). Attention
(2). زمینه روانشناسی، محمد پارسا، انتشارات بعثت، چاپ شانزدهم، تهران، 1379، ص165.
(3). مطالعه موفق با تمرکز، سیدمجتبی حورایی، انتشارات دکلمه گران، چاپ هجدهم، تهران، 1384، صص19-21.
(4). معمّا به معنای پوشیده شده، بیدیده و بینظیر میباشد و در اصطلاح، کلامی است که به طریق رمز و ایما بر اسمی به طریق قلب یا تشبیه یا به حساب جمل یا به وجهی دیگر دلالت کند. (لغتنامه، علیاکبر دهخدا، زیر نظر محمدمعین و سید جعفر شهیدی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول از دوره جدید، تهران، 1373، ج 13، ص 18704).
(5). روشهای تبلیغ و سخنرانی، احمد صادقی اردستانی، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1374، قم، صص257 و 258.
(6). المنطق، محمدرضا مظفر، تحقیق: غلامرضا فیاضی، مؤسسۀ النشر الاسلامی، چاپ پنجم، قم، 1428 هـ. ق، ص 235.
(7). آموزش منطق، محسن غرویان، انتشارات دارالعلم، چاپ دوم، قم، 1381، ص 99.
(8). المنطق، محمدرضا مظفر، صص 309-311؛ آموزش منطق، محسن غرویان، ص 99.
(9). المنطق، محمدرضا مظفر، ص 316.
(10). آموزش منطق، محسن غرویان، ص 99.
(11). همان، ص 126.
(12). این نوع استدلال از دایره تمثیل و قیاس در اصطلاح فقها که مورد اختلاف میان ایشان است، بیرون خواهد رفت.
(13). تحریر منطق، علی شیروانی، دار العلم، چاپ اول، قم، 1378، صص 268 و 269.
(14). منظور از «مواد» در استدلال، همان قضایایی است که به عنوان مقدمه در آن به کار رفته است. این مواد به هشت مجموعه تقسیم میشوند:
الف. یقینیات: قضایای یقینی بدیهی هستند و شامل اوّلیات، مشاهدات، مجرّبات، متواترات، حدسیّات، و فطریات میشوند.
ب. مظنونات: قضایایی است که بیش از50 درصد برای آنها احتمال صحت قائل هستیم.
ج. مشهورات: قضایایی هستند که سبب پذیرش آنها صرفاً شهرت بین مردم است و نه چیز دیگر. البته مشهورات به معنای اعم شامل اوّلیات نیز میشود؛ چون آنها نیز مشهور هستند.
قابل توجه است بدانیم که همواره قضیه مشهوره درست و صادق نیست؛ چه بسا یک قضیه باطل نیز در بین یک قوم و ملت شهرت پیدا کند؛ مثل نحس بودن عدد 13 و لزوم صبر هنگام عطسه کردن.
د. وهمیات: قضایای باطلی هستند که در نفس جا گرفته و نمیتوان خلاف آنها را پذیرفت؛ مثل: مرده ترسناک است، هر موجودی مکانی دارد، زمانی بود که هیچ چیز جز خدا نبود و... .
هـ. مسلّمات: قضایایی هستند که در مقام بحث و مناظره مورد تسلیم طرف قرار میگیرند و شخص به آنها ملتزم میشود؛ خواه در واقع صادق، کاذب و یا مشکوک باشند.
و. مقبولات: قضایایی هستند که در بین مردم به عنوان کلمات قصار، ضرب المثل و... مقبولیت عامّه یافتهاند.
ز. مشبّهات: قضایایی هستند که در ظاهر شبیه یقینیّات و یا مشهوراتاند؛ اما در واقع، از یک نظر حق و از نظری باطل و یا غیرمشهورند؛ مثل اینکه بگوییم: «انسان شیر میخورد.» که منشاء اشتباه در آن یک امر لفظی است و یا مثل اینکه بگوییم: «دیوار موش دارد و موش گوش دارد؛ پس دیوار گوش دارد.» که کیفیت تألیف دو قضیه، فریبنده و منشأ اشتباه است. در فن مغالطه از اینگونه جملات و ترکیبات زیاد استفاده میشود.
ح. مخیّلات: قضایایی هستند که معمولا در اشعار و نثرهای ادیبانه به کار میروند و موجب انقباض و انبساط روحی و درونی میشوند. وقتی شاعری میگوید: «خورشید بر چهره گل خندید و گل آواز شادمانی سرداد»، این دو قضیه هرگز تصدیقی را در ما بر نمیانگیزند؛ چون میدانیم که نه خورشید میخندد و نه گل آواز سرمیدهد؛ اما نوعی احساس خاص در اثر شنیدن و یا دیدن این جملات در ما ایجاد میشود. (آموزش منطق، محسن غرویان، صص 136-143. جهت آشنایی بیشتر با مواد استدلال، به کتابهای منطقی؛ مثل المنطق مرحوم مظفر مراجعه فرمایید.)
(15). گرچه استقرای تام و استقرای ناقصِ دارای علت و تمثیل دارای علت، مفید یقین هستند؛ اما بازگشت آنها به قیاس خفی است و یقینی بودن آنها نیز مدیون همین قیاس است؛ پس میتوان گفت که برهان همواره در قالب قیاس است.
(16). المنطق، محمدرضا مظفر، ص 360.
(17). تحریر منطق، علی شیروانی، ص 342؛ المنطق، محمدرضا مظفر، ص 387.
(18). آموزش منطق، محسن غرویان، صص157 و 158.
(19). همان؛ صص166 و 167.
(20). علم «عروض» به اوزان و قالبهای مختلف شعری میپردازد.
(21). آموزش منطق، محسن غرویان، صص170 و 171.
(22). افق حوزه، ش 33، 31/6/1382، ص 6.
(23). صداى عدالت، ش 616، 11/9/1382، ص 3.
(24). افق حوزه، ش 29، 6/5/1382، ص 5.
افزودن دیدگاه جدید