رفتن به محتوای اصلی

آفاق دعوت رسول اعظم (ص) (1)

تاریخ انتشار:
دعوتها و انقلابهایی که در میان بشر ظهور کرده در توسعه و شعاع تأثیر یکسان نبوده است. بلکه بعضی از دعوتها و مکتبهای فکری...
نویسنده: حسین تربتی
نام نشریه: مبلغان، شماره 173، بهمن 1392، ص 15

دعوتها و انقلابهایی که در میان بشر ظهور کرده در توسعه و شعاع تأثیر یکسان نبوده است. بلکه بعضی از دعوتها و مکتبهای فکری و انقلاب تک بُعدی و یک جانبه بوده و فقط در یک بُعد پیش رفته است یعنی در زمان پیدایش خود، قشر وسیعی از مردم را به خود جذب کرده است؛ امّا بعد از زمان خویش، دیگر بساطش جمع شده و به دست فراموشی سپرده شده است.

برخی از دعوتها و مکتبهای فکری دو بُعدی بوده و شعاع تأثیر شان در دو سو پیش رفته است؛ هم در زمان خویش قشر وسیعی از مردم را جذب کرده است و هم بعد از آن تا عمق و ژرفای زمان پیش رفته است. این نوع دعوتها و مکتبها در واقع هم بعد مکان را در نور دیده اند و هم ژرفای زمان را شکافته و به عمق نفوذ کرده اند. بعضی از مکتبها و دعوتها در ابعاد گوناگون و جهات مختلف پیشروی کرده اند؛ هم سطح وسیعی از افراد محل ظهور خویش را جذب و تحت نفوذ قرار داده اند و هم بعد زمان را فرا گرفته اند؛ یعنی مخصوص یک زمان و یک عصر نبوده؛ بلکه قرنهای متمادی در کمال اقتدار حکومت کرده اند علاوه بر زمان و مکان تا اعماق روح بشر ریشه دوانده و جان و روح و دلهای افراد را در اختیار خود قرار داده و بر عمق قلبها حکومت کرده اند و زمام احساسها و عاطفه ها را در دست گرفته اند. این گونه دعوتها و انقلابهای چند بعدی مخصوص سلسلة پیامبر و در رأس آنها خاتم پیامبران می باشد.[1]

ادعاي ما در اين مقال اين است كه انقلاب، مكتب، سخنان و دعوت پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)هم در بُعد مكانی بيش از ديگران پيش رفته است،  و هم در بُعد زماني پهنة وسيعي را زير نفوذ خود قرار داده و همچنان به پيش مي تازد و هم در بُعد روحي قلبها و ميليونها دل و جان را تسخير كرده است و هر روز هزاران انسان جديد را دلباخته و شيفتة خود مي سازد.

الف) نفوذ و تأثيرگذاري در بُعد مكان

استاد مطهری می گوید: «در ابتدا اسلام به صورت موج بسيار كوچكي پديد آمد؛ آن روز كه حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله)از غار حِرا به زير آمد، در حالي كه دنياي درونش دگرگون شده، با غيب و ملكوت اتصال يافته و از فيوضات الهي لبريز شده بود و با فرياد: ]قُولُوا لَا اِلَهَ اِلَّا الله تُفْلِحُوا[اين موج شروع شد. بر خلاف هزاران امواج پر سر و صدا و پر دبدبة جهان، در روزهاي اوّل از چهار ديوار خانه اي كه تنها سه تن: محمد و خديجه وعلي(علیهم السلام)را در بر مي گرفت، تجاوز نمي كرد. اندكي طول نكشيد كه به ساير خانه هاي مكّه سرايت كرد و پس از حدود ده سال به خارج، و شهر مدينه كشيده شد و در مدّت كمي به ساير نقاط جزيرة العرب امتداد يافت و در كم تر از نيم قرن دامنه اش سراسر جهان متمدّن آن روز را فرا گرفت و آوايش به تمام گوشها رسيد.»[2]

خود آن حضرت در محرّم سال هفتم هجرت طي نامه هايي كه به شاهان و زمامداران آن روز ديگر ممالك نوشت، زمينة نفوذ جهاني دعوت انقلاب خود را فراهم كرد.

يكي از عوامل گسترش و نفوذ اسلام در جهان و تأثيرگذاری آن، همين نامه هاي حضرت است.

استاد محمد تقی مصباح يزدي در اين زمينه مي گويد: «جهاني بودن و جاودانگي اسلام يكي از اعتقادات ضروري مسلمانان است... براي اثبات اين مسئله علاوه بر دليل نقلي از شواهد تاريخي نيز مي توانيم كمك بگيريم... در تمام كتب تاريخي كه متعرض زندگي پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)شده اند، اين نكته به چشم مي خورد كه حضرت نامه هايي به سران كشورها و حتي براي رؤساي قبايلي كه مستقل زندگي مي كردند، نگاشتند و پيك مخصوصي براي هر كدام فرستادند تا آنان را به پذيرش اسلام دعوت كنند و اين دعوت توأم با انذار هم بود؛ يعني صرف يك دعوت نبود؛ بلكه اين گونه آنان را به اسلام مي خواندند كه اگر اسلام بياورند جان و مالشان محفوظ است و به سعادت آخرت نيز مي رسند، وگرنه مصونيتي نخواهند داشت.

سرّ اينكه پيامبر(صلی الله علیه وآله)به رؤساي ممالك و اقوام نامه مي نوشت و آنان را به پذيرش دين اسلام فرا مي خواند اين بود كه اگر آنان ايمان مي آوردند، راه براي ديگران نيز باز مي شد و تأثيرگذاري آن بيش تر بود؛ چرا كه «النَّاسُ عَلَي دِينِ مُلُوكِهِمْ؛[3] مردم بر دين سران و شاهان خود هستند.»[4]

به اين لحاظ است كه: پيامبر(صلی الله علیه وآله)در يك روز شش نامه توسط شش تن از ياران خود به زمامداران بزرگ آن روز جهان فرستاد كه عبارت بودند از: نجاشي پادشاه حبشه، قيصر روم، خسرو پرويز پادشاه ايران، مُقُوقِسْ پادشاه مصر، حارث بن ابي شِمْر غسّاني حاكم شام و هَوْذَةَ بن علي پادشاه يمامه، .... به تدريج پيكهاي ديگري به اطراف جهان فرستاد. مضمون نامه ها مشابه هم بود و تمام آنها با عباراتي ساده و بي تكلّف، صريح و قاطع نوشته شده بود.»[5]

كلمات و نامه هاي حضرت سخت بر افراد اثرگذار بود. خود آن حضرت فرمود: «أُعْطِيتُ جَوَامِعَ الْكَلِمِ وَ أُرْسِلْتُ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً؛[6] خدا به من كلمات جامعي داده است و به سوي تمام مردم فرستاده شده ام.» يعني خدا به من قدرتي داده است كه با يك سخن كوچك يك دنيا مطلب مي توانم بگويم.

از جمله،  نامة حضرت بر قيصر روم است که سخت اثر گذاشت، تا آنجا كه پاسخ نامه را نوشت و هديه اي نيز به وسيلة «دحيه» ارسال كرد و مراتب ايمان و اخلاص خود را در آن منعكس نمود.[7] و همچنين تأثير عميق نامه آن حضرت بر نجاشي پادشاه حبشه كه باعث مسلمان شدن او شد.

وقتي وليد بخش اوّل سورة غافر را از زبان پيامبر(صلی الله علیه وآله)شنيد،  گفت: من از محمد امروز سخني شنيدم كه از سنخ كلام انس و جن نبود: «وَ إِنَّ لَهُ لَحَلَاوَةً وَ إِنَّ عَلَيْهِ لَطَلَاوَةً وَ إِنَّ أَعْلَاهُ لَمُثْمِر وَ إِنَّ أَسْفَلَهُ لَمُغْدِق وَ إِنَّهُ لَيَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ ؛[8] شيريني خاص و زيبايي مخصوص دارد و شاخسار آن پر ميوه و ريشه هاي آن پربركت است،  سخني است بلند كه بلندمرتبه تر از آن يافت نمي شود.»

پيامبر(صلی الله علیه وآله)در يك روز شش نامه توسط شش تن از ياران خود به زمامداران بزرگ آن روز جهان فرستاد كه عبارت بودند از: نجاشي پادشاه حبشه، قيصر روم، خسرو پرويز پادشاه ايران، مُقُوقِسْ پادشاه مصر، حارث بن ابي شِمْر غسّاني حاكم شام و هَوْذَةَ بن علي پادشاه يمامه، .... به تدريج پيكهاي ديگري به اطراف جهان فرستاد. مضمون نامه ها مشابه هم بود و تمام آنها با عباراتي ساده و بي تكلّف، صريح و قاطع نوشته شده بود.

با فتح مكّه در سال هشتم هجري بساط شرك جمع و اسلام آمادة صدور به تمام جهان شد. نفوذ كلام آن حضرت و تأثير مكتب و دعوت او آنچنان شگفت انگيز بود كه بعد از يك قرن اسلام در تمام جهان گسترش يافت و سيطرة خود را بر تمام قارّه ها گسترش داد. «در سال 15 و 16 هجري ايران و عراق و در سال 20 و 21 هجري مصر فتح شد و در سال 76 هجري اين فتوحات به تمام آفريقا گسترش يافت و در سال 93 هجري منطقة اندلس (اسپانيا) فتح و براي اوّلين بار تعليمات پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)در آنجا نفوذ كرد و مردم به اسلام گرايش يافتند. در سال 97 هجري «موسي بن نصیر» آرزو داشت كه از طريق اندلس به فتوحات خود در ايتاليا و فرانسه و از آنجا به سمت يونان و قسطنطنيه را ادامه دهد كه عزل او مانع اين كار شد. در اواخر قرن اوّل نيز آثار قيام پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)به ارمنستان رسيد و در قرن بعدي تا روم شرقي پيش رفت.»[9]

فعلاً در مقام بيان اين نيستيم كه چرا برخي از اين كشورها از سيطرة مسلمانان و در نتيجه از اسلام خارج شد؛  بلكه آنچه مهمّ است تأثير شگرف و نفوذ عميق انقلاب پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)به عنوان رهبر اسلام در اين كشورها و ماندگاري آن در جان و روح انسانها است.

نمونه اي از تأثير انقلاب پيامبر(صلی الله علیه وآله)

«در جنگ «بعاث» طايفة «اوس» بر «خزرج» پيشي گرفت، به همين جهت «اسعد بن زراره» و «ذكوان بن عبد قيس خزرجي» به مكّه آمدند تا از مردم مكّه پيماني بر ضد طايفة «اوس» بگيرند. هنگامي كه جريان را با دوست قديمي شان «عتبة بن ربيعه» در ميان گذاشتند، او در پاسخ گفت: مردي در ميان ما ظهور كرده  كه مي گويد: فرستادة خدا هستم! عقل ما را ناچيز مي شمارد،  به خدايان ما بد مي گويد، جوانان ما را فاسد [و جذب خود نموده] و اجتماع ما را پراكنده كرده است. اسعد پرسيد: اين مرد چه نسبتي با شما دارد؟

گفت: فرزند: «عبدالله بن عبدالمطلب» و از خانوادة شريف ما است.

اسعد و ذكوان با خود گفتند كه قبلاً از يهود «مدينه» مي شنيدند كه به همين زودي پيامبري در مكه ظهور و به مدينه هجرت خواهد كرد. نكند اين همان پيامبر باشد؟

آنگاه اسعد پرسيد: او كجاست؟ عتبه گفت: آنها در شعب محاصره شده اند و فقط در ايام حج و عمره آزادند، و هم اكنون شخص محمّد در حجر اسماعيل نشسته است؛ ولي من به تو توصيه مي كنم به سخنان او گوش مده و حتي يك كلمه با او حرف نزن كه ساحر زبردستي است.

اسعد گفت: من مُحرم شده ام و تو مي گويي به او نزديك نشوم؟! عتبه گفت: مقداري پنبه در گوش هاي خود قرار بده تا سخنان او را نشنوي!

اسعد وارد مسجد الحرام شد. در حالي كه هر دو گوش خود را با پنبه پر كرده بود، و مشغول طواف خانة كعبه شد، در حالي كه پيامبر(صلی الله علیه وآله)با جمعي از «بني هاشم» در «حجر اسماعيل» نشسته بودند او به پيامبر (صلی الله علیه وآله)نگاهي كرد و به سرعت گذشت، در دور دوّم طواف با خود گفت: هيچ كس احمق تر از من نيست! آيا مي شود چنين داستان مهمّي در مكّه بر سر زبانها باشد و من از آن خبري نگيرم و قوم خود را در جريان نگذارم؟!

به دنبال اين فكر پنبه ها را از گوش خود بيرون آورده، به دور افكند و كنار پيامبر(صلی الله علیه وآله)قرار گرفت، آنگاه پرسيد: به چه چيز ما را دعوت مي كني؟!

پيامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: به يگانگي خدا و اينكه من فرستادة اويم و شما را به اين كارها دعوت مي كنم. سپس آیات 151 تا 153 از سوره انعام را كه مشتمل بر دستورات دهگانه[10] بود، تلاوت كرد.

هنگامي كه اسعد اين سخنان پرمعني و روح پرور را كه با نهاد و جانش آشنا بود،  شنيد، به كلّي منقلب شد و فرياد زد: «اَشْهَدُ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللهُ وَ اَنَّكَ رَسُولُ الله»و سپس عرض كرد: اي رسول خدا! پدر و مادرم فداي تو باد! من اهل «يثرب» ،  از طايفة خزرجم. ارتباط ما با برادرانمان از طايفة «اوس» بر اثر جنگهاي طولاني گسسته شده است. شايد خداوند به كمك تو ميان ما پيوند برقرار سازد. اي پيامبر! ما وصف تو را از طايفة يهود شنيده  بوديم و همواره ما را به ظهور تو بشارت مي دادند. ما اميدواريم شهر ما «هجرتگاه» تو گردد؛ زيرا يهود از كتب آسماني خود به ما چنين خبر داده اند. خدا را شکر گذارم که مرا به سوي تو فرستاد.

به خدا سوگند! جز براي بستن پيمان جنگي بر ضد دشمنان به «مكّه» نيامده بودم؛ ولي خداوند مرا به پيروزي بزرگ تري نائل كرد.

سپس ذكوان رفيق او نيز مسلمان شد و هر دو از پيامبر(صلی الله علیه وآله)تقاضا كردند كه مبلّغي همراه آنها بفرستد. حضرت «مصعب بن عمير» را فرستاد،  از آن زمان اسلام به مدينه صادر شد و چهرة آن شهر دگرگون گشت.»[11]

ب) نفوذ در گسترة زمان

تأثير رهبري پيامبر  اكرم(صلی الله علیه وآله)بر پهنة تاريخ نيز بي سابقه و كم نظير بوده است، هر چند تمام انبيا نفوذ زماني داشته اند و تاريخ بشر را ساخته اند، و به قول استاد مطهري(رحمه الله): «تاريخ به دست بشر، و بشر بيش از هر چيز ديگر به دست پيامبران ساخته و پرداخته شده است. اگر در عرصة خلاقيّت و سازندگي زمينه را «انسان» فرض نماييم،  هيچ هنرمند و صنعتگري به پاي پيامبران نمي رسد. ناموس آفرينش جهان را مسخَّر انسان، و انسان را مسخر نيروي ايمان، و پيامبر را سلسله جنبان اين نيرو قرار داده است.»[12] و سرسلسله جُنبان پيامبران، خاتم پيامبران است كه بر كلّ تاريخ بشريت اثرگذار بوده و حتي آموزه هاي اثرگذار و صحيح اديان ديگر توسط ايشان بيان شده است.

خود آن بزرگوار فرمود: «بَعَثَ كُلَّ نَبِيٍّ كَانَ قَبْلِي إِلَى أُمَّتِهِ بِلِسَانِ قَوْمِهِ وَ بَعَثَنِي إِلَى كُلِّ أَسْوَدَ وَ أَحْمَرَ بِالْعَرَبِيَّة؛[13] هر پيامبري قبل از من به سوي مردمش و با زبانش قومش مبعوث شد؛  ولي من براي (تمامي انسانها) سياه و سرخ با زبان عربي محشور شدم.»

استاد مطهري(رحمه الله)دربارة تأثيرگذاري اسلام و رهبر عزيز آن پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)در پهنة زمان چنين مي نويسد: «اين موج ـ همان طور كه خاصيت موجهاي زنده است ـ به موازات اينكه رو به وسعت و گسترش نهاد بر قوّت و قدرت و طول خويش افزود. هيچ دين،  آيين، مسلك و نهضتي را نمي توان يافت كه در اين چهارده قرن تحت تأثير اسلام [و رهبر با عظمت آن] قرار نگرفته باشد و هيچ نقطة متمدن را نمي توان پيدا كرد كه در آنجا اسلام نفوذ نكرده باشد. امروز نيز پس از چهارده قرن و در آ دين،  آيين، مسلك و نهضتي را نمي توان يافت كه در اين چهارده قرن تحت تأثير اسلام [و رهبر با عظمت آن] قرار نگرفته باشد و هيچ نقطة متمدن را نمي توان پيدا كرد كه در آنجا اسلام نفوذ نكرده باشد. امروز نيز پس از چهارده قرن و در آغاز پانزدهمين قرن بعثت، بشر شاهد وسعت تدريجي و قوّت روزافزون آن است.

تاريخ و آمار نشان مي دهد كه اين آيين پاك قرن به قرن پيش تر رفته و بر عدد پيروان خويش افزوده است و اين پيشرفت تدريجي و طبيعي بوده است، و اگر سرزميني را مانند اندلس [اسپانياي فعلي] به زور از زير ساية پرچم مقدس و پرجلالتش بيرون برده اند سرزمينهاي بزرگ تر و پرجمعيّت تري مانند اندونزي و چين و غيره به طوع و رغبت و افتخاري پيروي اش را پذيرفته اند. قرآن كريم خاصيّت رشد و نمو جنبش اسلامي ـ  و تأثير رهبري آن را ـ  چنين توصيف مي كند[14]:

«... و مثل آنها در انجيل مَثَل زراعتي است كه اوّل فقط سبزة نازكي از آن از زمين [مي رويد و] برمي دمد،  پس خداوند آن را نيرومند مي سازد، آنگاه ستبر مي گردد، پس روي تنة خويش مي ايستد، رشد و نمو سريع و سبزي و خرّمي اين زراعت موجب شگفتي همة كشاورزان مي شود، تا خداوند كافران و بدخواهان را به خشم آورد.»[15]

هر چه زمان گذشته، تأثيرگذاري آيين اسلام و رهبر عزيز و با عظمت آن بيش تر و بيش تر شده؛ چرا كه اين رهبر گرانقدر، رهبر تمامي بشريت و انسانها است،  و هر چه بشر آگاه تر مي شود،  تأثير پذيري او از رهبري اسلام بيش تر مي شود.

ادامه دارد ...

پی نوشت
[1]. با اقتباس از مجموعه آثار استاد مطهری، انتشارات صدرا، قم، ششم، 1384 ش، ج 16، ص 283؛ نامبرده این مطلب را در مورد جاذبه امام علی(علیه السلام)مطرح نموده است که بنده با تفسیر عبارات و اضافات در مورد پیامبر(صلی الله علیه وآله) آورده ام

[2]. مجموعه آثار، مطهري، انتشارات صدرا، تهران، ج16، ص 33.

[3]. بحارالانوار، علامه مجلسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 102، ص 8.

[4]. اصول عقائد (2)، راهنماشناسي، استاد محمد تقي مصباح يزدي، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، قم، 1367 ش، ص 272، با تغييرات.

[5]. تاريخ اسلام، مهدي پيشوايي، نشر معارف، قم، 1382 ش، ص 272.

[6]. أمالي، شيخ صدوق، نشر کتابچی، تهران، 1376 ش، ص 216، مجلس 38؛ بحار الأنوار، علامه مجلسي، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1409 ق، ج 60، ص 293.

[7]. فروغ ابديت،  جعفر سبحاني، دارالتبلیغ اسلامی، تهران، 1351 ش، ج 2، ص 615؛ طبقات الكبري، ابن سعد، دارالصادر، بیروت، بی تا، ج 1، ص 259. قابل ذكر است كه آيت الله احمدي ميانجي، در مجموعه اي به نام «مكاتيب الرسول» اين نامه هار را گردآوري نموده است.

[8]. بحار الانوار، ج 9، ص 167، وج 17، ص 212، وج 18، ص 167؛ مجمع البيان، شیخ طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش، ج 10، ص 387؛ فروغ ابديت،  جعفر سبحاني، ج 1، ص 241.

[9]. تاريخ خلفا از رحلت پیامبر تا زوال بنی امیه، رسول جعفريان، انتشارات دلیل ما، تهران، 1380 ش، ج 2، ص 804 ـ 806.

[10]. شريك نداشتن خداوند،  احسان به والدين، نهي از كشتن فرزندان، نهي از فواحش، نهي از قتل بي گناه، نزديك مال يتيم شدن جز به قصد اصلاح، نهي از كم فروشي، مراعات عدالت، وفا به عهد الهي، توحيد و راه مستقيم.

[11]. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 19، ص 8 ـ 10؛ اعلام الوري، بأعلام الهدی، شيخ طبرسي، نشر اسلامیه، تهران، 1390 ق، ص 55؛ كامل ابن اثير، دار الکتاب العربی، بیروت، 1427 ق، ج 1، ص 443؛ تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي و همكاران، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1385 ش، ج 6، ص 52 ـ 54.

[12]. مجموعه آثار، همان، ج 16، ص 24.

[13]. بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، ج 16، ص 316، ح 6.

[14]. ]وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى  عَلى  سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّار[؛ فتح / 29.

[15]. مجموع آثار، شهيد مطهري(رحمه الله)، ج 16، ص 5 ـ 34.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 173

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.