مروری کوتاه بر زندگاني امام صادق عليه السلام
ولادت امام صادق عليه السلام
تاريخ نگاران اهل سنت درباره تاريخ ولادت امام صادق عليه السلام اختلاف نظر دارند كه در اينجا قول برخي از آنان را مي آوريم و سرانجام نظريه شيعه را مطرح مي كنيم.
ابن خلكان در وفيات الاعيان، ولادت آن حضرت را در هشتم رمضان سال 80 هجري كه همان سال «سيل حجاف» بود، بيان كرده است. ديگري مي نويسد: بنا بر قولي، ولادت آن حضرت در هشتم رمضان سال 83 ه . ق بوده است.[1] همچنين برخي از بزرگان اهل سنت همچون يافعي در مرآة الجنان، ابن صباغ مالكي در الفصول المهمة، محمد بن طلحه شافعي در مطالب السؤول، شبنلجي در نور الابصار، مسعودي در مروج الذهب و ذهبي در تذكرة الحفاظ، سال 80 هجري را سال تولد آن حضرت ذكر كرده اند. برخي نيز سال 83 ه . ق را سال تولد حضرت دانسته اند. البته قول مشهور نزد شيعه درباره تاريخ ولادت آن حضرت، روز هفدهم ربيع الاول سال 83 ه . ق است كه سالروز ولادت رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز هست.
مادر امام صادق عليه السلام
مادر بزرگوار امام صادق عليه السلام، بانوي جليله فاطمه مكنّي به ام فروه است كه دختر قاسم بن محمد[2] بن ابي بكر است كه مادرش اسماء دختر عبدالرحمن بن ابي بكر بود. در اصول كافي از امام صادق عليه السلام روايت است كه حضرت درباره مادرشان فرمود:
مادرم از كساني بود كه ايمان در دلش رسوخ كرده بود و بر ايمانش پايدار بود. او نيكوكار بود كه بي گمان، خدا نيكوكاران را دوست مي دارد.
پدر امام صادق عليه السلام
پدر بزرگوارش، امام پنجم شيعيان است كه نام آن حضرت، محمد و كنيهاش، ابوجعفر و ملقب به باقر بود. او نزد اهل سنت به فضل و علم معروف است. در عظمت آن حضرت كافي است به سخن دو نفر از بزرگان اهل سنت توجه كنيم. ابن حجر هيثمي، دانشمند شافعي مذهب در كتاب الصواعق المحرقه درباره امام باقر علیه السلام مي نويسد:
امام و پيشواي بزرگ كه عظمت و فضلش مورد اتفاق همگان است، عبادت و علم و زهد را از پدرش به ارث برده است. ابو جعفر محمد باقر عليه السلام به اين جهت «باقر» ناميده شده است كه گشاينده دريچه دانش و شكافنده مشكلات علوم بود. او به اندازه اي گنجهاي پنهان معارف و دانشها را آشكار ساخته و حقايق و حكمتها و لطايف دانشها را بيان كرده است كه جز بر عناصر بي بصيرت يا بدسيرت، بر كسي پوشيده نيست. براي همين است كه وي را شكافنده و جامع علوم و برافرازنده پرچم دانش خوانده اند. قلبش روشن و علم و عملش زياد و نفسش پاكيزه و رفتار و اخلاقش پسنديده بود و عمر خود را در طاعت خدا گذراند. در مقام عارفان، او آداب و رسومي دارد كه زبان توصيف كنندگان از بيان آن عاجز است. كلمات زيادي درباره سير و سلوك و معارف از او به جاي مانده كه اين مقام گنجايش ذكر آنها را ندارد. [3]
عالم معروف اهل سنت، احمد بن سنان نگارنده اخبار الدول در مورد حضرت مي نويسد:
او را بدان جهت «باقر» ناميدند كه علم را شكافت و گفته اند براي اين ملقب به باقر گرديد؛ زيرا جابر بن عبداللّه انصاري از رسول خدا نقل مي كند كه به او فرمود: تو زنده مي ماني تا فرزندي از فرزندان حسين عليه السلام را كه همنام من است ديدار كني. او علم را مي شكافد، آنگاه كه ديدارش كردي، سلام مرا به او برسان.[4]
نام و لقبهاي امام صادق عليه السلام
نامش جعفر و لقبش صادق بود. اين لقب را بنا بر نظر شيعيان، پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله پيشتر برايشان تعيين فرموده بود. در علل الشرايع نقل شده است كه حضرت فرمود:
چون فرزندم، جعفر بن محمد بن علي بن الحسين ابن علي بن ابيطالب زاده شد، او را صادق بنامند.[5]
محمد بن طلحه شافعي از بزرگان اهل سنت مي نويسد:
او (امام صادق عليه السلام) از بزرگان اهل بيت نبي است كه صاحب علم و عبادت فراوان و اوراد متواصله است. زهدش آشكار بود و قرآن زياد مي خواند. او تابع معاني قرآن بود و از بحر بيكران قرآن بهره مي جست و جواهر و علوم قرآني را از آن استخراج مي كرد... . او القابي دارد كه مشهورترين آنها صادق است. صابر، فاضل، طاهر و... نيز از القاب اوست.[6]
علامه سيدعباس مكي در نزهة الجليس مي نويسد:
امام جعفر صادق بن محمد الباقر بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب عليهم السلام، يكي از ائمه اثني عشر است كه از بزرگان اهل بيت بود و ملقب به صادق بود و علت اينكه حضرت را صادق لقب دادند، اين بود كه در گفتار راستگو بود.[7]
ابن طولون نيز مي نويسد: «او را صادق مي ناميدند؛ به جهت صدق سخنانش».[8]
نقش انگشتر امام صادق عليه السلام
درباره نقش خاتم حضرت، نقل هاي متعددي در كتابهاي شيعه وارد است. شايد علت اين اختلافات آن باشد كه حضرت انگشترهاي متعددي داشته است. براي نمونه، ابن صباغ مالكي مي نويسد: «نقش انگشتر حضرت عبارت «ماشاءَ اللّهُ لاقُوَّةَ إلّا بِاللّهِ، أَسْتَغْفِرُاللّهَ» بود».[9] علامه حمزة بن يوسف سهمي نيز در تاريخ جرجان مي نويسد: «محمد بن جعفر گفت: نقش انگشتر پدرم عبارت «أَللّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي فَاعْصِمْنِي مِنْ خَلْقِكَ» بود».[10]
فرزندان امام صادق عليه السلام
امام صادق عليه السلام ده فرزند داشت كه عبارتند از: اسماعيل و عبداللّه و ام فروه كه مادرشان فاطمه دختر حسين بن علي بن الحسين عليهماالسلام بود؛ امام موسيبن جعفر و اسحاق و محمد كه مادرشان ام ولد، بانويي جليل القدر بود و عباس، علي، اسماء و فاطمه.
بزرگترين فرزند پسر حضرت، اسماعيل بود و حضرت صادق عليه السلام به ايشان علاقه و محبت فراواني داشت. ازاينرو، گروهي از شيعه گمان مي بردند كه اسماعيل جانشين امام است، ولي اسماعيل در حال حيات پدرش از دنيا رفت. پس حضرت صادق عليه السلام دستور داد كه جنازه اسماعيل را بر سريري بدون روانداز نهادند و به سوي بقيع حمل كردند. در ميان راه، امام صادق بارها دستور داد سرير را بر زمين مي نهادند و صورت اسماعيل را باز مي كردند تا مردم ببينند و وفات اسماعيل بر كساني كه گمان مي كردند اسماعيل، امام پس از حضرت صادق است، مسلّم شود.
با اين همه، برخي پس از شهادت امام صادق عليه السلام، امامت حضرت موسي بن جعفر عليه السلام را نپذيرفتند كه خود دو فرقه شدند؛ عده اي قائل به زنده بودن اسماعيل و امامت او شدند و گروهي نيز فرزندش، محمد بن اسماعيل را به عنوان امام برگزيدند.[11]
علي بن جعفر نيز از بزرگان و راويان حديث است كه مردي پرهيزگار و فاضل بود. او پس از پدر بزرگوارش، پيوسته همراه برادرش موسي بن جعفر بود و احاديث زيادي از وي نقل كرده است. بارگاه وي در قم پيوسته مورد توجه شيعيان بوده است.
عبداللّه ملقب به افطح پس از اسماعيل، بزرگترين فرزند امام صادق عليه السلام بود. فرقه افطحيه يا فطحيه پيروان او و قائلان به امامت وي پس از امام صادق عليه السلام بودند. عبداللّه هفتاد روز پس از وفات امام صادق عليه السلام از دنيا رفت.[12]
شبراوي در الاتحاف، دو فرزند ديگر نيز براي حضرت به نامهاي قاسم و ام كلثوم برمي شمارد و مي نويسد: «در مصر، بين قبر ليث بن سعد و امام شافعي مدفون هستند»
پی نوشتها:
-------------------------------
[1] شمس الدين بن خلكان، وفيات الاعيان، تحقيق: احسان عباس، بيروت، دارالصادر، بى تا، ج 1، ص 327
[2] اميرالمؤمنين على عليه السلام پس از مرگ ابوبكر با اسماء بنت عميس همسر ابوبكر ازدواج كرد و محمد كه پسر اسماء بود، از كودكى در دامن على عليه السلام بزرگ شد. او پسرخوانده على عليه السلام بود و در جمل جزو لشكر على عليه السلام بود و فرماندهى پياده نظام را بر عهده داشت. در صفين نيز حاضر بود. سپس على عليه السلام او را به فرمانروايى مصر گماشت كه به دست معاويه به شهادت رسيد.
[3] ابى العباس ابن حجر هيثمى، الصواعق المحرقة، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1417ه . ق، چ 1، ج 2، ص 585
[4] ابى العباس احمد بن يوسف، اخبار الدول، بيروت، عالم الكتب، بىتا، ص 111.
[5] محمد بن بابويه، علل الشرايع، قم، مكتبه الطباطبايى، بى تا، ج 1، ص 223.
[6] شيخ كمال الدين محمد بن طلحه شافعى، مطالب السؤول، لبنان، بيروت، مؤسسه ام القرى، 1420 ه . ق، چ 1، ج 2، ص 110.
[7] سيد عباس مكى، نزهة الجليس، نجف، حيدريه، 1386 ه . ق، ج 2، ص 56.
[8] شمس الدين محمد بن طولون، الائمة الاثنى عشر، قم، منشورات رضى، بى تا، ص 85.
[9] الفصول المهمة، ج 2، ص 912.
[10] علامه سهمى، تاريخ جرجان، بيروت، عالم الكتب، 1407 ه . ق، چ 4، ص 371
[11] ابى الفتح شهرستانى، ملل و نحل، تصحيح: احمد فهيمى، بيروت، دارالكتب، 1410 ه . ق، چ 1، ج 1، صص 170 و 171.
[12] الامام عبداللّه بن محمد شبراوى شافعى، الاتحاف، چاپ مصر، بىتا، ص 54، ذيل شرححال امام صادق عليه السلام.
افزودن دیدگاه جدید