انقلاب اسلامي و پيامدهاي معرفتي - 2
هزار ساغر آب حيات
پس از انقلاب اسلامي، با كانوني شدن اسلام در داخل كشور، به طور طبيعي و منطقي، توجه و تفكر انديشمندان به اسلام افزايش يافت و بحث هاي علمي در اين باره، امروز ما را به جايي رسانده است كه از «جنبش نرم افزاري» و نظريه پردازي بر اساس مباني ديني در حوزه علوم انساني سخن مي گوييم و طرح هاي جديد و پويا به منظور توليد دانش، مطرح شده اند و اين اساسي ترين مرحله تمدن سازي و تحوّل تاريخ است كه انقلاب اسلامي آن را پديد آورده و مي رود تا بر تمامي انديشه هاي كفرآميز و دانش هاي برآمده از آن خط بطلان بكشد.
انقلاب اسلامي واقعه اي بود كه علوم انساني را در دو بُعد اثباتي و آرماني به جهش رساند و روح تازه اي در آن ها دميد. پس از انقلاب اسلامي، مي توان از حكومت اسلامي و ساز و كارها و نهادها و روابط قدرت در آن سخن گفت و حكومت آرماني اسلام را نيز به عنوان آرزويي دست يافتني ترسيم كرد.
پس از انقلاب، مي توان جامعه اي را مطالعه كرد كه به طور نسبي ساختارها و روابط اجتماعي آن بر مباني دين استوارند و كاركرد ساختارها و عناصر گوناگون اجتماعي آن با انگيزه هاي معنوي و در چارچوب احكام اسلامي تحقق مي يابند; جامعه اي كه مردم سالاري در آن تعريفي ديني پيدا مي كند و همه چيز بر پايه اراده مردمي است كه با ايمان و عمل ديني زندگي مي كنند. همچنين وضعيت آرماني چنين جامعه اي با جامعه آرماني كمونيستي و ليبراليستي كاملا متفاوت است.
روان شناسي، هنر، اقتصاد، مديريت و ساير حوزه هاي مطالعات انساني با ارزش هاي جديدي كه انقلاب اسلامي طرح نمود، تفسيري تازه يافته و فضايي بكر براي انديشه و تفكر به وجود آورده كه لبريز از ميوه هاي نچيده است.
نظريه هاي جديد در فلسفه هنر، كه از سوي انديشمندان مسلمان، به ويژه شهيد آويني مطرح شدند;(12) تلاش هايي كه براي طرّاحي «نظام اقتصاد اسلامي» در سطح خرد و كلان صورت مي گيرند;(13) طرح نظريات و پژوهش هاي نوين در روان شناسي كه به جاي مطالعه رفتار و ذهن يك نوع حيوان مترقّي، به پژوهش در ژرفاي هستي انساني، كه مقام خليفة الهي دارد، مي پردازند;(14) طرح ديدگاه هاي معنوي درباره درمان و سلامت و روش هاي پزشكي با تكيه بر ابعاد معنوي و روحاني وجود انسان;(15) و كتاب هايي كه در حوزه مديريت اسلامي نگاشته شده اند،(16) همه در پرتو تحوّلي مبارك به وجود آمده اند كه ارزش هاي الهي و ديني را به جاي ارزش هاي موهوم مادي نشانده اند.
گشايش گره هاي فكري
انقلاب اسلامي افزون بر پرتوافشاني در علوم، با رساندن امواج انديشه هاي معنوي به كوير خشكيده فلسفه و علم معاصر، آثار بسزايي بر جاي نهاد. در چند قرن گذشته، اين پندار به وجود آمده بود كه انديشيدن و پژوهش، با مباني مادي و روش تجربي، دانش را بي طرف مي كند و جهاني به پيش مي برد.(17) اما نظريات جديد در فلسفه علم نشان مي دهند كه تجربه ها و استنتاجات برآمده از آن ها، به ناچار تابع مباني و ارزش هايي هستند كه زيرساخت فرضيه هاي علمي را تشكيل مي دهند.(18)
در اين بحران، دو راه فراروي علم است: يا اينكه بپذيرد همه ارزش ها شخصي و ناپايدارند و ملاكي براي برتر نهادن ارزش هاي گوناگون وجود ندارد و در نتيجه، علم به سوي نوعي هرج و مرج پيش مي رود; چنان كه برخي از نظريات جديد فلسفه علم در غرب به اين سو رفته اند;(19) و راه دوم اين است كه ملاكي براي شناخت ارزش هاي برتر و حتي صحّت و سقم آن ها بيابيم تا ارزش هاي درست و نادرست را معرفي نمايد و اين تنها راه سامان يافتن علم است.
انقلاب اسلامي ايران در روزگاري، كه بحران بازنمايي و كاشفيت علوم جديد را گرفتار كرده بود، با طرح ارزش هاي معنوي به گونه اي جذّاب و تأثيرگذار، مباني و منظرهاي نويني را به انديشمندان معرفي كرد كه با آن مي توانند علم راستين را از علوم پندارين جدا سازند و علم حقيقي را به پيش برند.(20)
بدين سان، آثار انقلاب اسلامي در حوزه انديشه، به پرسش هاي بي جواب امروز، پاسخ شايسته اي داد: پرسش هايي كه حتي متن سؤال آن ها، هنوز براي انديشمندان به خوبي معلوم نشده بود و تنها حيرت آن ظهور كرده بود. پرسش از رابطه علم و ايمان و معنويت، انواع علل غيرمادي در توضيح پديده هاي طبيعي و اجتماعي، و كاركردهاي غير مادي علم از اين جمله است. امروزه براي پاسخ بسياري از مجهولات، پژوهش هايي در قلمروهاي فراطبيعي انجام شده اند.(21) از فيزيك تا روان شناسي به انديشه هاي عرفاني و فراطبيعي متمايل گشته اند، اما سرانجام، آموزه هاي ناب دين حق گره گشا خواهند بود.
هم از اين روست كه حضرت امام خميني(قدس سره) در نامه اي كه به سران ابر قدرت رو به زوال شرق نوشتند، آنان را دعوت كردند تا نخبگانشان را به قم بفرستند و آثار بزرگان حكمت و عرفان اسلامي را مطالعه كنند.
تداوم انقلاب در گرو توليد دانش
ثمرات و اثرات انقلاب اسلامي در حوزه انديشه و تفكر، مرهون درخشندگي ارزش هاي معنوي و ديني است. دگرگوني ارزش ها موجب شد تا در سطح ملّي و جهاني،(22) انديشه ها تحوّل يابند و منوّر گردند و از اين انفجار نور، در هر نقطه اي از جهان پرتوي افتد.
اگر اين ارزش ها به درستي كشف و تبيين و ترويج شده، رابطه منطقي آن ها با علوم و شيوه هاي انديشيدن بر اساس آن ها مهندسي شود، توليد دانش و انديشه به عنوان نرم افزار تمدن اسلامي، راه رشد و بالندگي خواهد پيمود و ديگر انديشه هاي پراكنده معنوي، كه در پرتو انقلاب به وجود آمدند، مورد تهديد هضم و افول در نظريات رايج و مشهور قرار نمي گيرد.
پس از انقلاب، انديشه هاي معنوي بر اثر درخشش ارزش هاي معنوي به وجود آمدند. اما اگر اين ارزش ها كم رنگ شوند، اين انديشه ها نيز رنگ باخته، از معنا تهي مي گردند. بدين روي، حفظ و رشد و نهادينه شدن انديشه و دانش معنوي بايد با ارزش هاي معنوي پشتيباني شود و با آن ربط مستقيم دارد.
براي آنكه انقلاب اسلامي به هدف عالي خود ـ يعني تمدن اسلامي ـ برسد، «جنبش نرم افزاري» و توسعه انديشه معنوي در گستره دانش بشري لازم است. اين جنبش فكري، همان گونه كه در روش بزرگاني همانند شهيد مطهّري بوده و اصل انقلاب را تحقق بخشيده، در تحقق اهداف انقلاب نيز ضروري است و تلاش و توفيق در اين راه، گذر از مراحل ذيل را مي طلبد:
1. شناخت انديشه هاي مرجع و مرجع هاي انديشه در حوزه تفكر معنوي: به جاي آنكه ذهن خود را در نظريات دانشمندان غيرديني، كه با مباني مادي انديشه، نظرياتي را پديد آورده اند، غرق سازيم، مي توانيم به ژرف كاوي در آثار و آراء بزرگاني همچون علّامه جعفري، علّامه طباطبائي و حضرت امام خميني(قدس سره)بپردازيم. و به تبيين و تحليل و نقد آن ها بپردازيم و خود را با انديشه هايي كه سرچشمه معنوي دارند، درگير كنيم و پژوهش در شاخصه هاي گوناگون علوم انساني، فلسفه و هنر و ادبيات را بر اساس اين نظريه ها سامان دهيم.
2. آشنايي با انديشه هاي رايج در جهان علمي امروز: بي ترديد، اگر بخواهيم نظريه اي ارائه دهيم كه جهاني باشد، بايد در جهت حل مشكلات علمي و به زبان رايج علمي بيان شود. همين امر، ضرورت آشنايي با محصولات تفكر بشري را بديهي مي سازد.
3. كشف نيازهاي فكري و پيرايش و شفاف كردن پرسش هاي بي پاسخ علمي: طرح پرسش، نطفه توليد انديشه است و اين پرسش ها بايد از نوعي باشند كه بيشتر دانشمندان با آن ها درگير هستند نه پرسش هاي شخصي.
4. رجوع به انديشه هاي مرجع معنوي و يافتن پاسخ هاي مناسب و توليد نظريه براي گشودن گره هاي علمي: شهيد مطهّري پس از شناخت مسئله و شفاف كردن آن، با رجوع به آراء معنوي بزرگاني همچون علّامه طباطبائي و ملّاصدرا، پاسخ مناسب را از لابه لاي تحليل و تبيين و نقد و تعديل و تكميل آن نظريات بيرون مي كشيد.
5. طرّاحي و توليد نظريات معنوي به زبان علمي كه مناسب با فضاي حوزه هاي گوناگون علمي باشد و با حوزه مربوط، ارتباط مؤثري برقرار كند: در اين روند، علوم و دانش هاي جديد بر مبناي آموزه هاي ديني بازخواني و اصلاح و تزكيه مي شوند و با نوشيدن از سرچشمه هاي وحي و ولايت مي بالند و نرم افزار تمدن اسلامي به دست مي دهند; دانش هايي كه بتوان با در كار آوردن آن ها مطابق ارزش هاي غايي دين و در راستاي اهداف معنوي زندگي كرد.
بدين سان، ارزش هاي معنوي از طريق انديشه هاي معنوي به شهر آشفته دانش بشري راه يافته، با رشد و كمال علمي و معنوي انسان، بناي بي بنياد علوم سكولار فرو ريخته و دانش و انديشه، رنگ و بوي معنوي مي گيرند و با دگرگوني دانش و نگرش انسان، حيات فردي و جمعي تحوّل يافته، انقلاب اسلامي به كمال تحقق و تمدن سازي مي رسد.
نتيجه آن كه انقلاب اسلامي و دانش و انديشه مبتني بر ارزش هاي معنوي و ديني دست در دست هم، يكديگر را بالا مي كشند.
منبع: فصلنامه معرفت
-----------------------------
پي نوشت :
12ـ گروه مطالعاتي شهيد آويني، مباني نظري هنر شهيد آويني، تهران، نبوي، 1374.
13ـ براي نمونه مي توان آثار گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي را ذكر كرد.
14ـ نگارنده، خودشناسي عرفاني، قم نشاط، 1381، ص 166.
15ـ همو، مباني انسان شناختي تأثير معنويت در سلامت (چكيده مقالات همايش «گفتوگوي علم و دين»)، مركز تحقيقات علوم پزشكي كشور، 1384، ص 202.
16ـ محمّد محمّدي ري شهري، مديريت اسلامي، و چند اثر ديگر در اين باره كه از سوي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم انتشار يافته اند.
17ـ حميد پارسانيا، علم و فلسفه، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1377، بخش اول، فصل دوم.
18ـ آلن چالمرز، چيستي علم، ترجمه سعيد زيباكلام، فصل سوم، تهران، سمت، 1378، ص 47.
19ـ پاولي فايرابند، بر ضد روش، ترجمه مهدي قوام صفري، فكر روز، 1375، ص 39ـ47.
20ـ حميد پارسانيا، پيشين، بخش دوم.
21ـ ر.ك: لياواتسن، فوق طبيعت، ترجمه شهريار بحراني و احمد ارزمند، چ چهارم، تهران، اميركبير، 1377.
22ـ ثريا مكنون، جرعه جاري، به كوشش علي ذو علم، نقش انقلاب اسلامي در تحوّل ارزش ها، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1377، ص 344.
افزودن دیدگاه جدید