ویژگیهای تبلیغی پیامبر اسلام در قرآن
قرآن ماندگارترین اثر آسمانی و جاودانهترین كتابی است كه خداوند به منظور هدایت بشر بر قلب شریفترین بندهاش محمد بن عبداللّه (ص) نازل فرمود.
جاودانگی این كتاب بزرگ آسمانی، اقتضای این را دارد كه دربردارنده عمیقترین و سودمندترین و جذابترین نسخههای هدایت باشد.
قرآن ناطق امام علی بن ابی طالب (ع) در وصف قرآن چنین میفرماید:
«ثم أنزل علیه الكتاب نوراً لاتطفأ مصابیحه و سراجاً لایخبوتوقده و بحراً لایدرك قعره و منهاجاً لایضلّ نهجه و شعاعاً لایظلم ضوؤه و فرقاناً لایخمد برهانه و تبیاناً لاتهدم أركانه و شفاءً لاتخشی اسقامه...»(1)
سپس قرآن را بر او نازل فرمود. قرآن نوری است كه خاموشی ندارد، چراغی است كه درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است كه ژرفای آن درك نشود، راهی است كه رونده آن گمراه نگردد، شعلهای است كه نور آن تاریك نشود، جدا كننده حق و باطلی است كه درخشش برهانش خاموش نگردد، بنایی است كه ستونهای آن خراب نشود، شفا دهندهای است كه بیماریهای وحشتانگیز را بزداید.
بی شك هدایتگری این چنین، شایستگی اطاعت و پیروی را دارد و بر هر انسان هوشمند و صاحب نظری فرض است كه پیروی از برترین راهنما نموده و حیاتبخشترین پیامها را دریافت كرده و در قلم و علم و عمل بالاترین بهرهها را كسب نماید.
در این نوشتار كوشیدهایم تا با استمداد از این اثر جاودانه آسمانی و آخرین سروش هدایت و رحمت الهی، مقوله تبلیغ دین را با محوریت ویژگیهای تبلیغی رسول مكرم اسلام(ص) و از رهنمودهای قرآن در این زمینه بهرهمند گردیم.
تبلیغ، یكی از موضوعاتی است كه در جای جای قرآن به آن اشاره شده است. موضوعاتی نظیر جایگاه و اهمیت تبلیغ دین، ویژگیهای تبلیغ دینی، شیوههای تبلیغ دینی، سوژههای تبلیغ دینی، صفات مبلّغ و دهها موضوع دیگر از عناوینی است كه قرآن به آنها پرداخته است و هر كدام از آنها شایسته تأمل و دقت است وبر هر مبلغی لازم و ضروری است پیش از اقدام به تبلیغ از سخن و رأی قرآن دراین باره آگاهی یافته تا تبلیغ او به نیكوترین وجهی انجام گرفته و به نتایج سودمندی دست یابد.
از آنجا كه آخرین سفیر الهی خود، نخستین مبلغ فرامین انسان ساز و حیات آفرین قرآن است و آن یگانه همه دورانها در این راه با همه سرمایه بذل جهد فرمود، بی شك آن حبیب اللّه تمام عیار مبلّغ بود و آنچه كه انجام داد، اجرای دقیق فرمان الهی بود و سزاوار است كه به او كه امام مبلغان و مقتدای رسولان است اقتداء كرده و آنچه را كه او در صحنه عمل به انجام آن اهتمام ورزیده، نصب العین خویش قرار داده و در مكتب او به تعلیم آداب تبلیغ بپردازیم.
در سراسر قرآن، آیات بسیاری به چشم میخورد كه چگونگی تبلیغ پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت ختمی مرتبت را باز فرموده و فراز و نشیبهای این امر خطیر را به آنحضرت ارائه فرموده است.
و از آنجا كه در قرآن وظیفه دعوت به خداوند، به رسول مكرمش و هركه به تبعیت از او این وظیفه را برعهده میگیرد، نسبت داده است، بر آن شدیم تا اشارهای به فضایل و سجایا و مكارم اخلاقی آن بزرگوار در راستای امر تبلیغ با محوریت قرآن داشته باشیم.
در قرآن خطاب به رسول خدا(ص) میفرماید:
«قل هذه سبیلی ادعوا الی اللّه علی بصیرةٍ انا و من اتبعنی».(2)
بگو (ای رسول ما) این راه من است و من بر اساس بصیرت و هر كسی كه از من تبعیت میكند بسوی خداوند دعوت میكنیم.
علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریفه میفرمایند: مراد از «أنا و من اتبعنی» این است كه بار این دعوت تنها به دوش من نیست بلكه بدوش كسانی هم كه مرا پیروی كردهاند هست. پس با این جمله دعوت را توسعه و تعمیم داده و میفهماند با اینكه راه راه رسول خدا(ص) است لیكن بار دعوت به آن تنها بدوش آن جناب نیست.(3)
و نیز در ذیل آیه شریفه «واشركه فی امری»(4) به این نكته اشاره فرمودهاند كه منظور از شریك در اینجا شریك در امر تبلیغ دین است كه این امر وظیفه تمام كسانی است كه به نبی ایمان آورده و چیزی از دین یاد گرفته و بر هر عالمی تبلیغ جاهل واجب است.(5)
با توجه به این تفسیر و برداشت، هم میتوان خطیر بودن و اهمیت فوق العاده امر تبلیغ و دعوت به سوی خداوند را فهمید چرا كه آنان كه این وظیفه را به عهده گرفتهاند بی شك وظیفه رسول خدا(ص) را بعهده گرفتهاند و بر آنان است كه خود را از هر جهت به آن بزرگوار شبیه ساخته و در این راستا از شیوه و سیره آن حضرت پیروی نمایند و هم اینكه مهمترین ویژگی یك مبلغ را بصیرت و آگاهی در دین و دعوت و تبلیغ بر مبنای بصیرت قرار داده است.
1ـ بصیرت
خداوند دعوت رسولش را به سوی خود یك دعوت مبتنی بر آگاهی و بصیرت معرفی فرموده است به این معنا كه یك دعوت كننده خود باید به راه و هدفی كه دیگران را به سوی آن فرا میخواند، آگاهی و اطلاع كامل داشته باشد.
اگر یك مبلغ خود را به زینت دانش با پشتوانه قوی عمل بیاراید، بی شك در انجام این رسالت موفق گردیده و الّا تبلیغ از سر بیاطلاعی و یا كم اطلاعی چه بسا مضرّات و آسیبهای غیر قابل جبرانی داشته باشد، اما آنچه كه از واژه «بصیرت» مراد است، چیزی است فراتر از آگاهی و علم بطوریكه در معنای واژه «بصیرة» گفتهاند: بصیرت معرفتی است كه بوسیله آن بین حق و باطل در دین و دنیا تمیز داده شود.(6) و از آنجا كه این معنا یعنی تمیز بین حق و باطل در قرآن از آثار تقوی به شمار آمده: ان تتقوا اللّه یجعل لكم فرقاناً(7) ضروری بنظر میرسد برای دست یابی به این ویژگی یك مبلغ باید از تقوای لازم در این زمینه برخوردار باشد.
پس آنچه برای یك مبلغ لازم و ضروری است علاوه بر علم و آگاهی، بصیرت داشتن است یعنی دارای یك ویژگی باشد كه به آن حق را از باطل تشخیص داده و در دعوتش راه
بیراهه طی ننماید و باطل را بجای حق نگرفته باشد.
اگرچه بصیرت به معنای دیدن با چشم سر هم آمده ولی بین نگاه كردن با چشم سر و نگاه عمیق با چشم دل تفاوتی است كه رسول خدا به آن اشاره فرموده است:
«لیس الاعمی من یعمی بصره، انما الأعمی من تعمی بصیرته.»(8) نابینای واقعی كسی است كه چشم دل او نابینا باشد.
امام علی(ع) نیز دراین باره فرمودهاند: «نظر البصر لایجدی اذا عمی البصیرة.»(9) اگر چشم دل كور شد، بینایی چشم سرفایدهای ندارد.
پس مهم این است كه چشم دل باز باشد و انسان با چراغ معرفت راه را از بیراهه تشخیص دهد چرا كه: فاقد البصیرة سیء النظر.(10) انسان بیبهره از بصیرت نظرات و گرایشات نیكویی ندارد.
از امام صادق(ع) روایت شده است كه فرمود: عمویم عباس دارای بصیرتی نافذ و ایمانی محكم و پایدار بود. با توجه به معنای بصیرت و احادیث ذكر شده میتوان سرّ توصیف امام صادق(ع) حضرت عباس را به داشتن بصیرت نافذ فهمید چرا كه تمام حركات و سكنات حضرت ابوالفضل حاكی از وجود این وصف در حد اعلی در آن بزرگوار است و اوج این بصیرت را در ردّ امان نامه شاهدیم.
رسول مكرم اسلام نه تنها در دوران بیست و سه سال رسالتش همواره برخوردار از این فضیلت بودند بطوریكه در تمامی فراز و نشیبهای این دوران پرماجرا و پرتلاطم نمادهای آشكاری از بصیرت آن بزرگوار را میبینیم، در جنگ و صلح، در امور داخلی و بین المللی، در برخوردهای فردی و اجتماعی، در ارتباط با گروههای مختلف دشمنان چه مشركین و چه كفار و چه منافقین رفتار آن بزرگوار توأم با بصیرت و از سر بصیرت است، آن بزرگوار در دوران قبل از رسالتش نیز از این ویژگی بهرهمند هستند، در وقایع و حوادث مختلف چون قرار دادن حجر الأسود بر جای آن، كه با بصیرت و نیك اندیشی از یك جنگ بزرگ و خونریزی جلوگیری فرمود.
2ـ شرح صدر
شرح صدر در میان صفات رسول خدا از برجستگی خاصی برخوردار است بگونهای كه میتوان این صفت را منشأ بسیاری از صفات دیگر دانست و میتوان ریشه استقامت و پایداری در هدف اخلاق نیكو و مهربانی و عطوفت، تواضع و فروتنی، مردمداری و...هم را در این ویژگی مهم دانست.
شرح صدر به معنای گشادگی سینه و داشتن ظرفیت وسیع و تحمل و حوصله فراوان داشتن است و كسی كه برخوردار از این صفت است دلتنگی و دلگیری از او بر طرف شده دارای تحمل و با حوصله میشود، ضیق صدر موجب كم ظرفیتی و تحیر در تصمیم و درماندگی در كار میشود. آن كه سینهاش تنگ است توان ادای حق را ندارد چه از امیرمؤمنان نقل شده است كه آن حضرت فرمود: من ضاق صدره لم یصبر علی اداء الحق(11) كسی كه سینهاش تنگ شد بر ادای حق تاب نیاورد.(12)
آنگونه كه از بررسی آیات بدست میآید این است كه شرح صدر از اصلیترین اركان انجام رسالت است. در جریان حضرت موسی هنگامی كه خداوند به او میفرماید تا به نزد فرعون رفته و او را از ظلمت خارج كرده و به راه رستگاری و فلاح دعوت نماید در مقابل، حضرت موسی از خداوند درخواست شرح صدر میكند «قال رب اشرح لی صدری،(13) خدایا به من گشادگی سینه عطاكن» كه گویی اعطای شرح صدر همان و توفیق در كار همان است پس از آیه فوق اینگونه از زبان حضرت موسی نقل شده است و «یسّر لی امری.»(14)
و شاید به همین دلیل باشد كه رسول مكرم اسلام بخاطر اهمّیت فوق العاده وظیفه رسالتش پیشتر از اینكه این موضوع را از خداوند تقاضا نماید خداوند آن را به او ارزانی داشته و او را به این نعمت متنعم فرموده بود: «الم نشرح لك صدرك، آیا ما سینه تو را گشاده قرار ندادیم.»
و در این باره حدیثی رسیده است كه ابن عباس از پیامبر نقل میكند كه پیامبر(ص) فرمود: من تقاضایی از پروردگارم كردم و دوست میداشتم این تقاضا را نمیكردم عرض كردم خداوندا پیامبران قبل از من بعضی جریان باد در اختیارشان قرار دادی، و بعضی مردگان را زنده میكردند، خداوند به من فرمود: آیا تو یتیم نبودی پناهت دادم؟ گفتم آری، فرمود: آیا گمشده نبودی هدایتت كردم؟ عرض كردم: آری، ای پروردگار! فرمود: آیا سینه تو را گشاده و پشتت سبكبار نكردم؟ عرض كردم: آری ای پروردگار!(15)
این نشان میدهد كه نعمت «شرح صدر» ما فوق معجزات انبیاء است و بی شك اعجاز این امر در مطالعه زندگی پیامبر اكرم(ص) از هنگام بعثت تا پایان زندگی پرافتخار و مباركش آشكار میگردد و این میزان شرح صدر در برابر آن مشكلات و فراز و نشیبها جز به تأیید الهی امكانپذیر نیست.
از نقطههای بسیار درخشان زندگی پیامبر اسلام این است كه بر خلاف برخی از انبیاء كه در موقعیتهایی چند كه سختیهای بار رسالت بر دوش آنان سنگینی مینمود و توان مقاومت بیش از آن نداشتند بر امت خویش خشم گرفته از خداوند طلب نزول عذاب بر آنان را میكردند، او، آن سایه رحمت و...الهی هیچگاه این تقاضا را نكرد و هیچ در عذاب خواهی كوشش نكرد و این نبود مگر به خاطر داشتن شرح صدر كه خداوند از سر امتنان به او ارزانی داشته بود. و با شرح صدر، امر خطیر رسالت الهی بر او آسان گشت و به فرموده خودش با شرح صدر نوری در وجود او قرار داده شد.(16) كه تا افقهای دور دست را هموار و آشكار میدید. از «الم نشرح» و چشمش سرمه یافت دید آنچه جبرئیل آن بر نتافت(17) 3ـ اخلاق پسندیده پیامبر اسلام در قرآن كریم به عنوان انسانی كه دارای اخلاقی عظیم است ستوده شده: «انك لعلی خلق عظیم،(18) تو ای پیامبر، سجایای اخلاقی عظیمی داری.»
راغب میگوید: خلق چه با فتحه و چه با ضمه خاء به یك معناست. ولی استعمال بیشتر به این صورت است كه با فتحه به معنای صورت ظاهر و قیافه و هیئت است كه با چشم (و بصر) دیده میشود. و با ضمه به معنای قوا و سجایای اخلاقی است كه با بصیرت احساس میشود و مراد از «خلق» در آیه شریفه، اخلاق و سجایای اخلاقی پیامبر عظیم الشأن اسلام است.
این آیه هرچند به خودی خود حسن خلق رسول خدا(ص) را میستاید و آن را بزرگ میشمارد لیكن با در نظر گرفتن سیاق آیه، اخلاق پسندیده اجتماعیش را بخصوص مورد نظر دارد. اخلاقی كه مربوط به معاشرت است از قبیل استواری بر حق، صبر در مقابل آزار مردم و خطاكاریهای اراذل و عفو و اغماض از آنان، سخاوت، مدارا، تواضع و امثال اینها.
خداوند پیامبر را به چنین صفاتی ستوده است و این صفات را پیامبر در ارتباط با مردم برخوردار است یعنی از جایگاه شخصی كه رساننده پیام الهی و دعوت كننده به سوی خداوند است باید دارای این صفات باشد پس هر كس این وظیفه را به عهده میگیرد نیز باید دارای این صفات باشد یعنی در معاشرت با مردم دارای اخلاقی نیكو و در مقابل كجرویها، بر حق پافشاری نمودن و در مقابل آزار مردم صبر كردن و از خطاها چشم پوشی نمودن و سخاوتمند بودن و مدارا كردن و متواضع بودن و...
اینها بخشی از مجموعه فضائل و محاسن اخلاقی رسول بزرگوار اسلام (ص) است كه از او شخصیتی این چنین برجسته ساخته كه عنصر اخلاق نیكوی او از اركان موفقیت او در این راه سخت و دشوار است. پس اگر جامعهای چون جامعه پیامبر در بدو دعوت وجود داشته باشد كه بخشی از رذائل چنان رسوخ و نفوذی در شخصیت انسانها پیدا كرده بود كه تصور زائل شدن آنها امری بعید و بلكه محال مینمود(19) ولی هنگامی كه انسانی بزرگ چون محمد بن عبداللّه (ص) در برخورد با آن جامعه دارای آن صفات پسندیده است میتواند در زمانی نه چندان طولانی صفات برجسته انسانی را جایگزین رذائل اخلاقی نماید و جامعه نمونه و قابل عرضه به جهان بسازد پس باید از او آموخت كه چگونه با برخورداری از اخلاقی عظیم در این راه ثابت قدم و استوار بسوی هدف متعالی حركت كرد و هیچ مانعی از صدها مانع كه دشمنان بر سر راه دعوت و تبلیغ او قرار داده بودند، او را از هدف باز نداشت.
4ـ نرم خوئی و ملاطفت
از دیگر صفات كه پیامبر در قرآن به آن هم وصف و هم توصیه شده است، نرم خوئی و مهربانی و دوری از تندخویی است.
«فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولك فاعف عنهم و استغفرلهم.»(20) (ای رسول) رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوشخوی گردانید و اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از گرد تو متفرق میشدند. پس از آنان درگذر و از خدا بر آنها طلب آمرزش كن، در جامعهای با انسانهائی تندخو و دارای اخلاقی درشت كه هیچ نشانی از رحمت و ملاطفت و گذشت دیده نمیشود پیامبر اسلام مأمور به داشتن اخلاقی نرم و صبر بر بدخوئی و گذشت از ناسپاسیها میشود. چرا كه اگر پیامبر و هر شخصی كه وظیفه هدایت و جذب انسانها به سوی طریق الی اللّه را به عهده دارد، درشت گو و سخت دل باشد زمینه هدایت كه حلقه زدن به گرد شمع وجود او و بهرهمندی از راهنمائیها و نصایح اوست مهیا نشده و آنانی كه در اطراف او هستند با مشاهده چنین صفاتی از اطراف او دور میشوند.
به نقل مفسرین این آیات پس از حادثه «احد» نازل شد كه حوادث تلخی چون فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پیامبر در میدان جنگ و مقاومت شخص پیامبر به همراه عده معدودی و مجروح شدن وجود مقدس رسول خدا(ص) روی داد و برسختیهایی كه در این حادثه بر پیامبر و یاران نزدیكش رسید، اشاره شده است. در چنین موقعیتی،هنگامی كه خطاكاران خدمت پیامبر رسیدند و از آن پیامبر رحمت و مغفرت عذرخواهی نمودند، پیامبر امر شدند به اینكه از آنها درگذرد و برای آنان طلب مغفرت نماید. چرا كه اگر تو با آنان به نرمی رفتار نكنی و در سخنانت به آنان تند و خشن باشی و یا اینكه نسبت به آنان سخت دل و بیرحم باشی، آنان از اطراف تو پراكنده شده و زمینه برای هدایت آنان فراهم نمیشود و غرض و هدف بعثت هر آینه نقض گردیده و انسانهایی كه باید به سوی تو آمده و گوش جان به سخنان حیات بخش تو دهند از اطراف تو پراكنده گردیده و تو از هدف باز میمانی.
هنگامی كه در حادثهای سخت چون «احد» كه خسارات فراوانی به لشكر اسلام و شخص پیامبر از ناحیه دشمنانش و بخاطر كوتاهی دوستانش وارد شد و در عین حال پیامبر مأمور به داشتن اخلاقی اینگونه است بی شك تحمل سختیها و مدارا و ملاطفت با مردم در حوادث دیگر، از مهمترین و ضروریترین وظایف یك مبلّغ است.
آیات دیگر نیز در قرآن هست كه به این ویژگی پیامبر اشاره دارد كه ذكر برخی از آنها خالی از بهره و لطف نیست.
در آخرین آیات سوره توبه میفرماید:
«لقد جاءكم رسول من انفسكم عزیز علیه ما عنتّم حریص علیكم بالمؤمنین رئوف رحیم.»(21)
در این آیه كلمات و عباراتی بكار رفته است كه شدت علاقه پیامبر به مردم و نهایت دلسوزی او را نسبت به تمام انسانها اعم از كافر و مؤمن بیان میكند.
اگر از عبارت «من انفسكم» كه در بردارنده معانی لطیفی در این باره است، بگذریم و توضیح آنرا به بخش «مردمی بودن» رسول خدا(ص) موكول كنیم، اما عبارات دیگر حاوی معانی عاطفی و اخلاقی بلندی است، عزیز علیه... هرگونه ناراحتی و زیان و ضرری به شما برسد برای او سخت ناراحت كننده است یعنی او نه تنها از ناراحتی شما خشنود نمیشود بلكه بیتفاوت هم نخواهد بود. او به شدت از رنجهای شما رنج میبرد و حریص علیكم(حرص) در لغت به معنی شدت علاقه به چیزی است، و جالب اینكه در آیه مورد بحث به طور مطلق میفرماید:
بر شما حریص است نه سخنی از هدایت به میان میآورد و نه از چیز دیگر، اشاره به اینكه به هرگونه خیر و سعادت شما و به هرگونه پیشرفت و ترقی و خوشبختیتان عشق میورزد.(22)
در دو عبارت «عزیز علیه ما عنتّم» و «حریص علیكم» از آنجا كه هیچگونه قیدی در كار نیست این معنا فهمیده میشود كه سخت بودن مشكلات افراد بر شخص رسول اللّه و اینكه نسبت به آنان حریص است و بدنبال سعادت آنهاست، اختصاصی به افراد مؤمن ندارد و دلیل دیگر این است كه پس از این جملات میفرماید بالمؤمنین رئوف رحیم، یعنی آن عبارات سابق درباره تمام افراد بود و این عبارت در خصوص مؤمنین است.
پس مستفاد از این آیه این است كه پیامبر اسلام در مقام دلسوزی و مهربانی نسبت به تمام انسانها اینگونهاند همانگونه كه آیه «و ما ارسلناك الاّ رحمة للعالمین»(23) اشاره به این معنا دارد. گرچه نسبت به مؤمنین و افرادی كه به حق ایمان آورده و تسلیم اوامر الهی شدهاند رأفت خاصی دارند.
از آیات دیگر كه بر این معنا دلالت دارد آیه سوم سوره شعراء است: رسول خدا آنقدر به حال انسانها دلسوزی میفرمودند و برای سعادت و هدایت آنان تلاش میفرمودند كه در این آیه اینگونه خطاب شدند: شاید تو از اینكه (مشركان) ایمان نمیآورند، جان خود را تباه سازی: «لعلّك باخع نفسك الّا یكونوا مؤمنین»(24)
بی شك دلسوزی و به رنج آمدن از سختی و رنج دیگران در رسول خدا(ص) در حدّ و اندازهای معمولی نبوده كه خداوند اینگونه خطاب به او میفرماید. پس میتوان نتیجه گرفت كه هدایت و دعوت انسانها به راه حق و سعادت یك وظیفه صرف نیست بلكه عاشقانهترین كار برای كسی است كه در این وادی گام مینهد و حقیقتاً باید به این معنا اینگونه نگریست كه هدایت و به راه كشاندن یك فرد، مساوی با زنده نمودن اوست سخن از حیات یك شخص و یك جمع است، انسان به آن میزان كه نسبت به نجات یك غریق و گرفتاری كه جسم او در معرض خطر و هلاكت است مكث و درنگ را روا نمیداند باید نسبت به دعوت او به راه حق سر از پای نشناخته و در این راه تمام توان و تلاش خود را صرف نماید. چرا كه حیات واقعی در هدایت به راه سعادت و موفقیت در این راه است: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا للّه وللرسول اذا دعاكم لما یحییكم.»(25)
دعوت رسول خدا و هر دعوت كنندهای به سوی خداوند، دعوت به حیات و زندگی و دوری از مهالك است. و البته شایسته خواهد بود در این راه هیچ مانعی شخص دعوت كننده را از هدفش باز ندارد.
روایات بسیاری در وصف نرم خوئی رسول مكرم اسلام(ص) رسیده است. در اینجا به ذكر روایتی در اینباره میپردازیم: از امیرالمؤمنین نقل شده است كه فرد یهودیی چندین دینار از رسول خدا مطالبه كرده بود و پیامبر در جواب او فرمودند: اكنون چیزی ندارم تا به تو بدهم. یهودی در جواب گفت: من تو را رها نمیكنم تا طلب مرا به من بازپس گردانی. این شخص پیامبر را در مكانی محبوس كرده و مجبور نموده تا در همانجا بماند. پیامبر نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و صبح را در همان جا بجای آورد ولی آن شخص او را رها نكرد. اصحاب رسول خدا(ص) مرد یهودی را تهدید كرده و وعده مجازات دادند. ولی رسول خدا(ص) آنان را از این كار منع فرمود و آنان در جواب گفتند: این مرد اینگونه شما را حبس كرده است. پیامبر(ص) در جواب فرمود: خداوند مرا مبعوث نكرده است تا اینكه كسی را كه در ذمّه اسلام است و غیر او را ظلمی كنم. این یهودی در لحظات اولیه روز مسلمان شد و شهادتین بر زبان جاری كرد.(26)
انس میگوید: من مدت ده سال در خدمت رسول خدا(ص) بودم. در طول این مدت هیچگاه پیامبر به من كوچكترین توهینی نكرد و هیچگاه به من درباره كاری كه انجام داده بودم نفرمود چرا انجام دادی و درباره امری كه آن را ترك كرده بودم نفرمود: چرا ترك نمودی.(27)
5 ـ فروتنی و تواضع
در قرآن خطاب به پیامبر میفرماید: ای پیامبر برای پیروان مؤمن خود، بال مهربانی و فروتنی را بگستران. «واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنین»(28) و یا میفرماید:«ولا تحزن علیهم واخفض جناحك للمؤمنین.»(29)
پیامبر عزیز ما در زمانی مخاطب این امر است كه میتوان گفت هیچ انسانی به میزان او شرافت و عظمت و شأن نزد خداوند ندارد و در عین حال مأمور به تواضع نسبت به دیگران است. چرا كه این امر باعث خواهد شد تا مخاطبین از صمیم قلب به پیامبر(ص) عشق ورزیده و اوامر و نواهی او را با جان و دل پذیرا گردند.
نمونههای بسیاری از تواضع آن بزرگوار نقل شده است كه ذكر برخی از آنها ما را با ابعاد این ویژگی در وجود آن حضرت آشنا میكند:
درباره آن حضرت نقل شده است كه؛ كفش خود را پینه میزد و لباس خودرا وصله میزد، شیر میدوشید و در خدمت كردن به اهل منزل كوتاهی نمیفرمود. فقرا و مساكین را دوست میداشت و با آنان همنشینی میكرد و مریضان آنان را عیادت میكرد و به تشییع جنازه آنان میرفت و هیچ فقیری را كوچك نمیشمرد و تحقیر نمیكرد. معذرت خواهی را میپذیرفت. كسی كه به او بدی كرده بود مقابله به مثل نمیكرد. مركب او مركب خاصی نبود؛ گاه بر شتر و گاه بر اسب و گاهی بر قاطر یا الاغ سوار میشد.
ابتداء به سلام میفرمود... با اصحاب شوخی میكردند و با بچهها به بازی میپرداختند. دعوت اشخاص را صرف نظر از اینكه عبد بودند یا نبودند میپذیرفتند.(30)
ابن امامه میگوید: پیامبر در حالی كه بر عصا تكیه داده بودند تشریف آوردند و ما به احترام او از جای برخاستیم. او فرمود این كار را نكنید. انس میگوید بعد از آن ما بخاطر اینكه پیامبر این كار را نمیپسندیدند در جلو او از جای بلند نمیشدیم.
پیامبر هرگاه وارد مجلسی میشدند در قسمت پایین آن مینشستند. بر زمین مینشست و بر روی زمین غذا میخوردند و میفرمودند: من بندهای هستم كه همانند بندگان غذا خورده و مانند آنان مینشینم.(31)
امام صادق(ع) میفرماید: ما اكل رسول اللّه متكأً منذ بعثه اللّه عزوجل نبیاً حتی قبضه اللّه متواضعاً للّه عزوجل.(32) رسول خدا(ص) به جهت تواضع در برابر خداوند از زمان بعثت هیچگاه تكیه داده غذا میل نفرمودند.
پیامبر فرمودهاند: پنج چیز را تا هنگام مردن ترك نمیكنم: غذا خوردن با بردگان، بر روی زمین، سوار شدن بر الاغ بی پالان، دوشیدن بز با دست خود، پوشیدن پشم زبر، سلام گفتن به كودكان، تا اینها بعد از من سنت باشند.(33)
6ـ استقامت
از بارزترین خصوصیاتی كه پیامبر اسلام(ص) در دوران رسالتش پیوسته از آن برخوردار بود. استقامت بود. دراین باره قرآن خطاب به پیامبر اكرم(ص) میفرماید:
«فاستقم كما امرت و من تاب معك؛(34) پس همانگونه كه فرمان یافتهای، استقامت كن و همچنین كسانی كه با تو به استقامت در مقابل انسانهای عنود و لجباز كه حاضر به تسلیم شدن در مقابل دین خدا نبودند.» استقامت در مقابل انواع دشمنان، از كفار و مشركین تا منافقین، استقامت در مقابل انسانهای جاهل و اذیت و آزار آنان، استقامت و پایداری در مقابل انواع تهمتها و استهزاءها و استقامت در مقابل تمامی ناملایمات و رنجهای طاقت فرسایی كه پیامبر اسلام در راه ابلاغ پیام الهی همه را به جان خرید و با استقامت و پایمردی در مقابل آنها، وظیفه هدایت را به نحو احسن به انجام رسانید. نخستین روزی كه رسول خدا(ص) برای دعوت به اسلام و نجات جهان از گمراهی مأمور گشت یكه و تنها بود، حتی یك نفر از خویشان و دوستانش با وی هم صدا نبودند ولی بواسطه استقامت آهنین خود كه با عاقلانهترین روش توأم بود، روز بروز بر مسلمانان و یاران آن حضرت افزوده میشد، دعوت خود را با برنامه منظم آغاز كرد، قدم بقدم جلو رفت آن نقشه منظم و دقیق را بقدری خوب اجرا نمود كه در هیچ موقعی عقب نشینی نفرمود، عجله و شتاب زدگی بخرج نمیداد به این صورت كه ابتدا نزدیكترین كسان و خویشان خود را دعوت فرمود: «و انذر عشیرتك الاقربین»(35) در این قدم كه موفقیت پیدا كرد، عموم خویشان خود را به اسلام دعوت فرمود و سپس پارا فراتر نهاد، اهل مكه را بطور مخفی دعوت كرد، پس از اندی دعوتش را در مكه آشكار و در مجالس قریش آنان را به راه خدا میخواند، آنگاه پا را بالاتر گذارد تمام عرب را به راه راست دعوت فرمود، در این مراحل كه موفقیت یافت همه جهانیان را براه حق و حقیقت دعوت نمود و آنقدر كوشید تا توانست عالیترین قوانین اصلاحی و اجتماعی كه آسایش بشر را در دنیا و آخرت تأمین مینمود و از طرف خدای تعالی اسلام نامیده شده بود به جهان بشناساند.
موارد بی شماری از پایمردی و اصرار ورزی آن حضرت به انجام رسالتش در منابع معتبر تاریخ و سیره آمده است كه میزان استقامت آن حضرت در این راه را بیان میكند، به گوشهای از این موارد اشاره میشود:
وقتی در مكه در میان اجتماعات و بازارها میگفت: ای مردم بگوئید، لا اله الّا اللّه تا رستگار شوید دو نفر او را دنبال میكردند و بر او خاك میپاشیدندو میگفتند: ای مردم! باور نكنید، دروغ میگوید. این دو تن یكی عمویش ابولهب بود و دیگری ابوجهل.(36)
طارق محاربی گفت در بازار ذیالمجاز پیغمبر را دیدم مردم را دعوت میكرد و میگفت: بگوئید لااله الّا اللّه تا رستگار شوید و ابولهب به دنبال او بود و به او سنگ میزد تا ساقهای پیغمبر خونین شد و میگفت: ای مردم دروغگوست اطاعتش نكنید.(37)
عربی از پشت سرچنان عبای پیغمبر را كشید كه برگردنش اثر گذارد و گفت: ای محمد! بگو از مال خدا كه نزد تو است به من بدهند، پیغبر(ص) رو به او كرد و تبسم نمود و فرمود تا به او عطا كنند.(38)
7ـ حكمت و موعظه و جدال احسن
قرآن دعوت را به سه گونه مطرح كرده: یكی حكمت و دیگر موعظه حسن و سوم مجادله بطرز احسن «ادع الی سبیل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن»(39) (ای رسول ما) خلق را به حكمت و برهان و موعظه نیكو به راه خدا دعوت كن و با بهترین طریق (با اهل جدل) مناظره كن.
مراد از حكمت، برهان است كه هم اقناعی است و هم الزامی. برهان به كسانی كه دارای مرتبه عالی از تحصیل و فهم و ادراك هستند، اختصاص دارد. هر كسی شایستگی ندارد كه با او به برهان سخن گفته شود.
مراد از موعظه حسن، خطابه است كه برای دعوت طبقات دیگر مردم بكار برده میشود و گاهی مطالب برهانی به صورت خطابه بیان میشوند. این قسم عالیترین اقسام دعوت است قرآن خود دارای اینگونه دعوت بسیار است. داستان ابراهیم كه ستارگان را دید، فرض گرفت خداست و آنگاه كه افول كردند گفت اینها خدا نیستند و آیه شریفه لوكان فیهما الهةٌ الا اللّه لفسدتا(40) از این قبیل است.
مراد از مجادله احسن، جدل است كه فقط الزامی است، جدل برای رفع شبهات معاندین و كسانی كه میخواهند ایجاد شك و تردید در اندیشه مسلمانان نمایند. بكار برده میشود.
نكته شایان ذكر این است كه در محیط و جامعهای آنچنان كه شناخته و در تاریخ خواندهایم كه جز با خشونت و جهالت و خوی وحشیگری، تبعیض و بردگی و امتیازات كثیف طبقاتی و... با چیزی مسامحت و مؤانست نداشت رسول خدا(ص) مأمور گشت دعوتش را بر اساس حكمت و موعظه حسن و جدال احسن پیریزی نماید و شعار و طرحی نوین ارائه فرمود كه در آن هم انسانها و هم نژادها و هم طبقات یكسان و برابر و برادر بودند و شعار انما المؤمنون اخوة(41) و «لافخر لعربی علی عجمی» او را هم شنیدند.
8 ـ اخلاص
اخلاص داشتن در دعوت به سوی خداوند از اموری است كه در موارد متعددی در قرآن به آن دستور داده شده است.
اخلاص در عمل رمز موفقیت است چرا كه مؤثر واقعی خداوند متعال است و اگر تبلیغ به خاطر خدا انجام گیرد بر دلها اثر خواهد گذاشت.
قیام برای خدا، شیوه تمامی رسولان الهی همچون حضرت نوح، هود، صالح، لوط، شعیب(ع) و... و خاتم رسولان حضرت محمد(ص) بوده است كه همه میگفتهاند: «و ما اسئلكم علیه من اجران اجری الّا علی رب العالمین.(42)
اگر شعار یك مبلغ «و ما اسئلكم علیه من اجر» و یا «لانرید منكم جزاءً و لاشكورا»(43) باشد. بی توجهی مردم برای او بسیار سخت و جانكاه نخواهد بود و ناسپاسی مردم به هیچ وجه بر وی اثر نخواهد گذاشت و چون به خاطر خدا تبلیغ میكند نباید در مقابل زحماتش بر مردم و بلكه بر خدا منت گذارد.
9ـ مردمی بودن
در قرآن تعابیر متعددی به چشم میخورد كه گویای این هستند كه رسولان الهی از میان قوم خود برگزیده میشدند تعابیری چون «رسول من انفسكم»(44)، «ارسلنا فیهم رسولاً منهم»(45)، «ارسلنا فیكم رسولاً منكم»(46) «قل انما انا بشرٌ مثلكم»(47) و «ما ارسلنا من رسولٍ الّا بلسان قومه»(48) و «ارسلنا نوحاً الی قومه»(49) و نظایر اینها همه دلالت بر این معنا دارند كه یك مبلغ باید از این ویژگی برخوردار باشد كه از مردم و در مردم و مثل مردم باشد تا سخن و عمل او، سخن و عملی باشد در خور و در حدّ فهم و درك مردم.
رسول مكرم اسلام(ص) در چندین مورد بعنوان رسولی كه از خود مردم است و مانند مردم است معرفی شدهاند.
مردمی بودن مبلغ لازمه توفیق اوست بطوریكه خداوند میفرماید اگر فرشتهای نیز به رسالت بفرستیم او را بصورت بشری در میآوریم و همان لباسی را بر او میپوشانیم كه مردم میپوشند:
ولو جعلناه ملكاً لجعلناه رجلاً و للبنسا علیهم مایلبسون.(50)
10ـ خدا ترسی و نهراسیدن از غیر خدا
در قرآن در وصف مبلغان دین خدا میفرماید:
الذین یبلغون رسالات اللّه و یخشونه و لایخشون احداً الا اللّه و كفی باللّه حسیباً(51).
شرط اساسی برای پیروزی در تبلیغ عدم وحشت از هیچكس جز خداست. اگر خشیت از خدا در جان كسی جای گرفت جایی برای ترس از دیگران و مكر و حیله و تلاش آنان وجود ندارد. كارهای بزرگی كه رسولخدا در طول دوران رسالتش به آنها اقدام كرده كارهایی بود كه هیچكس قبل از او به آن اقدام نكرده بود و این نبود جز اینكه خشیت الهی در قلب پیامبر عظیم الشأن اسلام جای هر ترس و واهمه از غیر خدا را گرفته بود و این قلب پر از خشیت الهی از یك سو و از سوی دیگر پر از امید به لطف و كمك خداوندی موجبات موفقیت او را در انجام وظیفه الهی فراهم كرده بود.
یك مبلغ تا برخوردار از این ویژگی نباشد و تا خشیت الهی ملكه نفسانی او نگردیده باشد به دواعی مختلف و در موقعیتهای گوناگون كه قدرتی سلطه جو و یا سنتی غلط او را از انجام وظیفهاش باز میدارد، در رسیدن به هدفش ناكام خواهد ماند و آنها كه در برابر فرمانهای الهی خواستههای این و آن و تمایلات بی رویه گروهها و جمعیتها را در نظر میگیرند و با توجیهاتی، حق و عدالت را تحت الشعاع آن قرار میدهند هرگز نتیجه اساسی نخواهند گرفت.
در تبلیغ و دعوت به سوی خداوند موقعیتهایی خطرناك پیش میآید كه یك مبلغ با اتكا به قدرت الهی و با امید به لطف و عنایت او باید تصمیمهای قاطعی بگیرد و چنانچه ترس و واهمه او را از امر تصمیمگیری بازدارد قطعاً در انجام وظیفه كوتاهی كرده و به اهداف خود دست نخواهد یافت. از نمونههای بارز و ملموس در عصر حاضر، حركت اعجاب برانگیز امام خمینی(ره) بر علیه تمامی قدرتهایی است كه از برقراری حكومت اسلامی جلوگیری نمودند ولی امام با شجاعت كامل و با اتكا به قدرت لایزال الهی و ایمان راسخ به هدفش در مقابل تمامی آنان ایستادگی و بسیاری از اموری كه در ظاهر ناممكن مینمود در مقابل چشمان ناباوران عملی ساخت و تصمیمات بزرگ را همیشه پس از خلوت با خداوند و اظهار خشیت به درگاه الهی و اعتماد به استمداد الهی میگرفت و عمل مینمود.
---------------------------------------------
پی نوشتها:
2. سوره یوسف، آیه 108.
3. المیزان، ج 11، ص 277.
4. سوره طه، آیه 32.
5. المیزان، ج 14، ص 147.
6. التبیان، ج 6، ص 205.
7. سوره انفال، آیه 29.
8. كنزالعمال، ح 1220 به نقل از میزان الحكمة.
9. غررالحكم.
10. غررالحكم.
11. كنزالفوائد، ج 1، ص 278.
12. سیره نبوی، مصطفی دلشاد تهرانی، دفتر سوم، ص 149.
13. سوره طه، آیه 25.
14. همان، آیه 26.
15. المیزان، ج 20، ص 314.
16. هنگامی كه آیه الم نشرح نازل شد از پیامبر پرسیدند شرح صدر چیست پیامبر فرمود: نورٌ یقذفه اللّه فی قلب من یشاء فینشرح له صدره و ینفسح، نوری است كه خدا در قلب هر كس بخواهد میافكند و در پرتو آن...قلب او وسیع و گشاده میشود.
17. مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 2863.
18. سوره قلم، آیه 4.
19. وصف جامعه قبل از بعثت در كلمات امیرالمؤمنین به وضوح آمده، دراین باره رجوع كنید به: نهج البلاغه، خطبه اول و دوم.
20. سوره آل عمران، آیه 159.
21. سوره توبه، آیه 128.
22. نمونه، ج 8، ص 207 و 206.
23. سوره انبیاء، آیه 107.
24. سوره شعراء، آیه 3.
25. سوره انفال، آیه 24.
26. كحل البصر فی سیرة سید البشر، ص 67.
27. همان.
28. سوره شعراء، آیه 215.
29. كحل البصر فی سیرة سید البشر، ص 58.
30. سوره حجر، آیه 88.
31. بحارالانوار، ج 16، ص 229.
32. كحل البصر فی سیرة سیدالبشر، ص 73.
33. بحارالانوار، ج 16، ص 215.
34. سوره هود، آیه 112.
35. سوره شعراء، آیه 214.
36. سیره شامی، ج 1، ص 461 به نقل از خاتم النبیین، كمالی دزفولی.
37. همان، ص 60.
38. همان، ج 3، ص 83.
39. سوره نحل، آیه 125.
40. سوره انبیاء، آیه 22.
41. سوره حجرات، آیه 10.
42. سوره شعراء، آیه 214.
43. سوره شعراء، 109 و 127 و 164 و 180 و هود، 51 و فرقان، 57 و ص 86 با اندكی تفاوت.
44. سوره دهر، آیه 9.
45. سوره توبه، آیه 128.
46. سوره مؤمنون، آیه 32.
47. سوره بقره، آیه 151.
48. سوره فصلت، آیه 6.
49. سوره ابراهیم، آیه 4.
50. سوره هود، آیه 25.
51. سوره انعام، آیه 9.
52. سوره احزاب، آیه 39.
منبع: سایت مرکز فرهنگ و معارف قرآن
افزودن دیدگاه جدید