شرح و تفسیر متن مناجات شعبانیه| قسمت پنجم
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| شرح و تفسیر متن مناجات شعبانیه، قسمت پنجم
((مناجات شعبانیه دعای اهل وصال و اهل فراق))
شرح فراز پانزدهم
اِلهی اَنا عَبْدٌ اَتَنَصَّلُ اِلَیْکَ مِمّا کُنتُ اُو اُجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیائی مِنْ نَظَرِکَ وَاَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ اِذِ الْعَفْوَ نَعْتٌ لِکَرَمِک
اگر بخواهیم پیام دو فراز (( مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیائی)) و نیز((وَاَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ)) که در مناجات امام علی علیه السلام آمده است را بیابیم امکان پذیر نیست مگر آنکه دو نکته به درستی توضیح داده شود.
نکته اول؛ «حیا» در لغت به مفهوم شرمساری و خجالت است که در مقابل آن «وقاحت» و بیشرمی قرار دارد (مفردات الفاظ القرآن، ص ۲۷۰) ولی در اصطلاح حیاء عبارت است از باز داشتن نفس از ارتکاب شدن به محرّمات شرعی و همچنین زشتی و قبح های عقلی و عرفی، برای اینکه مورد نکوهش قرار نگیرد، ازهمین رو مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) در تعریف حیا میفرماید: «اَلحَیاءُ مَلَکَةٌ لِلنَّفسِ تُوجِبُ إِنقِباضُها عَنِ القَبیحِ وَ إِنزِجارُها عَن خِلافِ الآدابِ خَوْفاً مِنَ الَّلْومِ: حیا نوعی انفعال و انقباض نفسانی است که موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان میگردد و منشأ آن ترس از سرزنش دیگران است. (:تهذیب الاخلاق، ص ۴۱؛ اخلاق ناصری، ص ۷۷)
نکته دوم؛ حیا دارای سه رکن اصلی است:رکن اول فاعل (انجام دهنده کار) است، رکن دوم ناظر بر فعل شخص است که مقام و منزلتش در چشم فاعل بزرگ و شایسته احترام باشد،رکن سوم برای تحقق حیا ء((فعل ناپسند و زشت)) است، نکته قابل توجه این است جوهره وحقیقت حیاء باز دارندگی از ارتکاب اعمال زشت است که نتیجه این باز دارندگی ازانجام عمل زشت انجام اعمال نیک خواهد بود، چرا که وقتی شخص به دنبال انجام مقبحات و اعمال زشت و ناپسند شرعی و عرفی و عقلی نرود بطور طبیعی به سمت انجام اعمال پسندیده سوق پیدا می کند
نکته سوم؛ حیاء سه صورت دارد صورت نخست حیاء «أَلحَیاءُ مِنَ اللهِ تعالی: یعنی از خدا خجالت کشیدن)، صورت دوم حیاء از خلق است. «أَلحَیاءُ مِنَ الخَلق» یعنی: از مردم خجالت کشیدن.)) صورت سوم حیاء از خود است «أَلحَیاءُ مِنَ النَّفس» یعنی: لااقل از خود خجالت کشیدن.
در جایی که «حیا مِن الله» و خجالت کشیدن از خدا مطرح است، تعبیر به «تقوا» میشود. در قرآن داریم: «یَابَنىِ ءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکمُ ْ لِبَاسًا یُوَارِى سَوْءَاتِکُمْ وَ رِیشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیرْ ذَلِکَ مِنْ ءَایَاتِ الله...» ای فرزندان آدم! لباسی برای شما خلق کردیم که شما را میپوشاند و مایهی زینت شماست. امّا لباس پرهیزکاری بهتر است. اینها (همه) از آیات خداست تا متذکّر نعمتهای او شوند.، تقوا یک امر درونی و مربوط به روح است.، پوششی برای روح است. در این آیه از آن تعبیر به لباس می کندازهمین رو علی (علیه السلام) میفرماید: «أَحسَنُ مَلابِسِ الدُّنیا أَلحَیاء: بهترین لباسهای دنیا، حیا است.)) در این روایت پوشش بودن حیا به صورت روشن و شفاف بیان شده است. حیا پردهای برای روح به شمار میرود.
بنابراین حیاء به این معنا است آدمی پیوسته خدا را ناظر عمل و رفتار خود ببیند و آنچه را که او نمی پسندد وعمل وزشت است مرتکب نشود، برای اینکه اگر حیاء بین انسان وخدا برداشته شد؛ قبح گناه شکسته می شود و راه برای ارتکاب گناهان فراهم می گردد و ریشه ارتکاب معاصی ها همین بی حیایی است از همین روست که در مناجات شعبانیه امام علی علیه السلام می فرماید: ((اِلهی اَنا عَبْدٌ اَتَنَصَّلُ اِلَیْکَ مِمّا کُنتُ اُو اُجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیائی مِنْ نَظَرِکَ:خدایا، بندهای هستم، که به درگاهت از آنچه که با آن با تو روبرو بوده ام از کمی حیایم از مراقبتت نسبت به من بیزاری میجویم)).
نکته چهارم؛ امید به ((عَفُوّ) و بخشنده بودن و امید به رحمت واسعه داشتن خداوند، و در عین خوف و ترس از کیفر حق تعالی داشتن از صفات نیک بنده خداست، همانگونه که عفو و گذشت نیز، از صفات زیبای حق تعالی است که در قرآن مجید بارها بندگان الهی را توصیه به امید داشتن به رحمت و عفو الهی و گذشت از خطاهای آنها و نهی از هر ناامیدی نموده است از همین رو قرآن مؤمنین را اینگونه توصیف می کند:
1- وادعوه خوفا وطمعا ان رحمت الله قریب من المحسنین.(اعراف/56) : و او را با بيم اميد بخوانيد! (بيم از مسئوليتها، و اميد به رحمتش. و نيكى كنيد) زيرا رحمت خدا به نیکوکاران نزديك است!
2- یعقوب فرزندانش را اینگونه توصیه میکند:(( اذهبوا فتحسسوا من یوسف واخیه ولاتایـسوا من روح الله انه لایایـس من روح الله الا القوم الکـفرون(یوسف/87): و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا مایوس نشوید که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مایوس میشوند.
به دلیل همین امید به عفو الهی است امام العارفین اینگونه مناجات می کند:((وَاَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ اِذِ الْعَفْوَ نَعْتٌ لِکَرَمِک: و از تو درخواست گذشت میکنم، زیرا گذشت صفتی درخور کرم توست.))
شرح فراز شانزدهم
اِلهی لَم یَکُن لی حَولٌ فَاَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصیَتِکَ اِلّا فی وَقتٍ اَیْقَظْتَنی لِمَحَبَّتِکَ وَکَما اَرَدْتَ اَنْ اَکُونَ کُنتُ فَشَکَرْتُکَ بِاِدْخالی فی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهیرِ قَلْبی مِنْ اِوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ.
در این فراز شانزدهم از مناجات شعبانیه دو نکته مهم و بسیار دقیق عرفانی در رسیدن به تقرب به خدا وجود دارد فهم صحیح از این فراز در صورتی امکان پذیراست که این دونکته عرفانی دقیق توضیح داده شود.
نکته اول؛ این است یکی از مهمترین و کار امدترین و نورانی ترین راهکار اجتناب از معصیت والوده نشدن به گناه ((محبت الهی)) است. به این معنا به هرمقدار محبت و دوستی خداوند در قلبی جا بگیرد و حوضچه وجودی وی را پر کند به همان اندازه از گناه فاصله می گیرد و قلبش از زنگار گناه پاک و خالی می شود، در بیان تاثیر محبت در زدودن گناه از قلب و پیش گیری کردن از آلودن شدن به معصیت است که امام صادق علیه السلام می فرماید: ((حُبُّ اللّه اِذا اَضاءَ عَلی سَرِّ عَبْدٍ اَخْلاهُ عَنْ کُلِّ شاغِلٍ وَ کُلُّ ذِکْرٍ سِوَی اللّه ظُلْمَةٌ وَالْمُحِبُّ اَخْلَصُ النّاسِ سِرّاً للّه تَعالی وَ اَصْدَقُهُم قَولاً وَ اَوْفاهُم عَهْداً.مصباح الشریعه، ص 412)) هرگاه نور محبت خدا بر درون بنده ای بتابد، او را از هر مشغله دیگری، فارغ می گرداند؛ هر یادی جز خدا، تاریکی است؛ آنکه خدا را دوست می دارد، به برکت این حب و دوستی، خالص ترین مردم و راستگوترین آنهاست و درعهد و پیمان از همه وفادارتر است.
و نیز فرمود: ((فَما اَوحَی اللّه تَعالی اِلی داودَ علیه السلام: یا داودَ: مَنْ اَحَبَّ حَبیباً صَدَقَ قَولَهُ وَ مَن رَضِیَ بِحَبیبٍ رَضِیَ بِفِعلِهِ، وَ مَن وَثِقَ بِحَبیبٍ اِعْتَمَدَ عَلَیهِ وَ مَنِ اشْتاقَ اِلی حَبیبٍ جَدَّفِی السَّیرِ اِلَیْهِ:میزان الحکمه، ج 2، ص958)): خدای تعالی خدای تعالی به داود علیه السلام وحی فرمود: ای داود! هر کس محبوبی را دوست بدارد، نتیجه اش آن است که سخنش را می پذیرد و تصدیق می کند، و هر که از محبوبی خوشش آید، حاصلش آن است که از کارهای او راضی خواهدبود، و هر که به محبوبی اعتماد کند، ثمره اش آن است که به او تکیه خواهدکرد، و هر که شیفته محبت بوی باشد، برای ملاقات و دیدار با او سعی و تلاش می نماید.
در همین راستا حکایت شده است: (( که عیسی. علیه السلام به قومی بگذشت زار و ضعیف، گفت: شما را چه رسید؟ گفتند: از بیم حق تعالی، بگداختیم. گفت: حق است بر خدای تعالی که شما را ایمن کند ازعذاب به قومی دیگر بگذشت، از ایشان زارتر و نزارتر و ضعیف تر. گفت: شما راچه رسیده است؟ گفتند: آرزوی بهشت، ما را بگداخت، گفت: حق است بر خدای تعالی که شما را به آرزوی خویش در رساند. به قومی دیگر بگذشت از این هر دو ضعیف تر و نزارتر و روی ایشان، چون نور می تافت. گفت: شما را چه رسیده است؟ گفتند: دوستی خدا م رابگداخت. باایشان بنشست و گفت: شما مقربانید و مرا به مجالست شما امرفرموده اند. فرهنگ اشعار حافظ، ص 602-))
از همین رو امام علی علیه السلام در این فراز شانزدهم اینگونه مناجات می کند که اگر بخواهد ((یقظه)) وبیدار ی برای بنده آلوده به معصیت اتفاق بیفتد راهی جز این وجود ندارد که خداوند این توفیق رار فیق بنده اش نماید وقلبش را پر از محبتش کند تابنده آنگونه که خدا می خواهد سلوک نماید:
اِلهی لَم یَکُن لی حَولٌ فَاَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصیَتِکَ اِلّا فی وَقتٍ اَیْقَظْتَنی لِمَحَبَّتِکَ وَکَما اَرَدْتَ اَنْ اَکُونَ کُنتُ:معبود من قدرتی در ترک معصیت ندارم، مگر آنکه با استقرار محبتت دردلم، از معصیت تو اجتناب نمایم، که در این صورت، آن گونه که اراده کردی خواهم بود.
نکته دوم؛ عرفانی و معنوی دراین فراز شانزدهم ((شکر)) دربرابر توفیق و دست یابی به ((محبت الهی)) است،وبه بیان علامه جوادی :(( در فرهنگ قرآنی واموزه های وحیانی اگر کسي نعمتي خدا به او داد، شکر اين نعمت واجب است و اگر کسي شکر نعمت کرد و شکرش شکر متوسط باشد، خداي سبحان نعمت او را افزون ميکند، واگر شکر او شکر عالي باشد، خود او را بالا ميبرد. اينکه گفته شد: «شکر نعمت نعمتت افزون کند؛ کفر، نعمت از کفت بيرون کند»؛ نه «کفرِ نعمت»! شکر نعمت اين کار را ميکند، کفر نعمت، نعمت از کف بيرون کند، اين برای شکر متوسط است که اگر کسي شکر نعمت کرد نعمتش افزوده ميشود.اما آنچه در آیه 7 سوره مبارکه «ابراهيم» آمده است، نفرمود اگر شکر نعمت کرديد ما نعمت شما را افزوده ميکنيم! بلکه فرمود گوهرِ هستيِ شاکر را بالا ميبریم: «لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»، نه «لأزيدنّ نعمَتَکُمْ».ا امام العارفین دربرابر دونعمت الهی(محبت) وپاک شدن قلب از( گناه) خودرا شاکردیده واینگونه مناجات می کند:(فَشَکَرْتُکَ بِاِدْخالی فی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهیرِ قَلْبی مِنْ اِوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ.
شرح فراز هفدهم
اِلهی اُنْظُر اِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نادَیتَهُ فَاَجابَکَ وَ اسْتَعْمَلتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَاَطاعَکَ یا قَریباً لایَبعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یا جَواداً لایَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَه، اِلهی هَبْ لی قَلْبًا یُدْنیهِ مِنکَ شَوقُهُ وَ لِسانًا یُرفَعُ اِلَیکَ صِدقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّهُ.
در این فراز هفدهم پنج خواسته را امام علی علیه السلام از پیشگاه الهی مطالبه می کند که شرح و تفسیر هر یک از این خواسته ها می تواند مارا به جان عرفانی ومعنوی هریک ازاین پیام ها نزدیک نماید؛
خواسته اول؛ مناجات کننده ازپیشگاه حق تعالی ((توجه خدا وند به مناجات کننده)) البته از جنس((توجه ویژه)) به آن دسته از بندگانی که وقتی حق تعالی آنها را می خواند و دعوت می کند و بندگان هم عاشقانه به ندا وخواست حضرت باریتعالی پاسخ می دهندواونیز توجه ونظر ویژهای نسبت به آنان می کند و ((حیات ابدی )) را به آنان اعطا می نماید، ازهمین گرو قران درتوصیف آنان می فرماید :((أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَجيبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاكُم لِما يُحييكُم وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ يَحولُ بَينَ المَرءِ وَقَلبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيهِ تُحشَرون:(انفال آیه 24)ای کسانی که ایمان آوردهاید! دعوت خودا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی میخواند که شما را حیات میبخشد! و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل میشود، و همه شما (در قیامت) نزد او گردآوری میشوید))
امام العارفین علی علیه السلام در این فراز درخواستش از حق تعالی همین است که همان توجه ویژه ای که خداوند به بندگانی دارد که به ندایش پاسخ می گویند به وی هم داشته باشد، از همین رو اینگونه مناجات می کند: ((اِلهی اُنْظُر اِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نادَیتَهُ فَاَجابَکَ: معبود من! نظری به من فرما، مانند نظر کردنت به کسی که چون ندایشان می کنی، اجا بتت می کنند))
خواسته دوم؛ در این فراز از مناجات شعبانیه((استعانت)) از ذات باری تعالی است، راز و سر چنین در خواستی در قالب نجوای با حق تعالی در این است همانگونه که آدمی در نیل و رسیدن به امور مادی و دنیوی بدون استعانت وکمک حق تعالی قدرت دست یابی به آن را ندارد، در امور معنوی و اخری هم این چنین است بدون استعانت و کمک حق تعالی توفیق در رسیدن به امور معنوی را نخواهد داشت، چرا که معنا و حقیقت توحید افعالی آنست، تنها مؤثر حقیقى در عالم را حق تعالی بدانیم (لا مؤ ثر فى الوجود الا الله) نه اینکه عالم اسباب را انکار کنیم و به دنبال سبب نرویم؛ بلکه معتقد باشیم که هر سببى هر تأثیرخودش را دارد، آن هم به فرمان خداست، اوست به آتش سوزندگی و به خورشید روشنایى به اب تاثیر حیاتبخشى داده است. ثمره این عقیده آن است که انسان تنها متکى به استعانت خدا شده، همه قدرت و عظمت را مربوط به او بداند، و غیر او در نظرش فانى، زوالپذیر، و فاقد قدرت باشد. وتنها به او استعانت جسته واستمداد بطلبد، ازهمین روست که موسی بن عمران خطا ب به قومش فرمود: «قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛ موسى به قوم خود گفت: از خدا يارى جوييد، و استقامت پيشه کنيد، که زمين از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار مىکند؛ و سرانجام (نيک) براى پرهيزکاران است.
به دلیل همین آموزه وحیانی واینکه درهمه امور ازجمله اطاعت باید ازحق تعالی استعانت جست، استعانت را منحصردرخدا دانسته وهر شبانه ر وز، حداقل ده بار در نمازهاى یومیه از پروردگارمان، كمك و یارى طلبیده وعرض مىكنیم: «وَ إِیّاكَ نَسْتَعینُ؛ تنها از تو مدد و یارى مىجوییم». وامام علی علیه السلام نیز دراین فراز اینگونه مناجات می کند:
وَ اسْتَعْمَلتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَاَطاعَکَ یا قَریباً لایَبعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یا جَواداً لایَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَه،:و به یاری ات به کارش گماشتى و او از تو اطاعت کرد. ای نزدیکی که از آنکه فریفته ات شده است دور نمی باشی و ای بخشنده ای که در حق آنکه به اجر و پاداشت امید بست، بخل نمی ورزی.
خواسته سوم؛ دراین مناجات ((قلب پرشوق)) است، یعنی محبت شعله ور شده درقلب که میل آدمی دروصل شدن به عالم قدس آنچنان فزونی می کند که خواب وخوراک را از عاشق می گیرد، چراکه موهبت شوق، از جمله مواهبی است که علی علیه السلام در دعای کمیل از پرور دگارش مسئلت نموده است: «وَ اشْتاقَ اَلی قُرْبِکَ فبالْمُشتاقین؛ پروردگارا! آنگونه ام قرار ده که با شوق و به همراه مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم». و در مناجات دوازدهم از مناجات های خمسة عشر نیز می خوانیم: «اَلهی فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذینَ تَرَسَّخَتْ اَشْجارُ الشَّوقِ اِلَیْکَ فِی حَدائِقِ صُدورِهِم؛
پروردگارا! ما را از آنان قراره که نهالهای شوق لقایت در باغ دل هایشان سبز و خرم گشته است.از همین روامام علی علیه السلام ((قلب مشتاق)) را ازحق تعالی مطالبه نموده ومی فرماید :((. اِلهی هَبْ لی قَلْبًا یُدْنیهِ مِنکَ شَوقُهُ:معبود من! قلبی عطایم فرما که شوقش او را به تو نزدیک سازد))
خواسته چهارم ؛دراین فراز مناجات شعبا نیه ((لسان صدق)) است،صدق وصداقت ؛ بارزترین مشخصه پیامبران الهی در دعوت مردم به سوی خدا است؛ از اینرو، راستگویی از اعمال نیک و پسندیده انسانی بوده و نزد دین و خرد از جایگاه ویژهای برخوردار است. فطرت پاک انسان ایجاب میکند که انسان سالم و متعادل، دل و زبانش یکسو و هماهنگ باشد، ظاهر و باطنش یکی باشد و آنچه را باور دارد بر زبان جاری کند. لذا در قرآن و روایات؛ گاهی صدق در کنار مفاهیمی؛ مانند: ایمان، تقوا، امانتداری، وفای به عهد و... قرار میگیرد. مقصود از آن صدق در کردار است که مقامی بالاتر از صدق در گفتار هست؛ یعنی صادق واقعی؛ دارای شخصیتی معنوی میباشد، که به هر آنچه میگوید، عمل میکند و به آن اعتقاد دارد.
اگر مدّعی ایمان به خدا است، لوازم آنرا میپذیرد؛ یعنی مثلاً چنانچه عهدی میبندد، به آن وفادار میباشد، در امانت خیانت نمی کند، مال خود را انفاق میکند به دلیل اهمیت ویژه ای که ((لسان صدق)) در رشد وکمال انسانی دارد قرآن کریم به ما تعلیم داده است اینگونه دعا کنیم: ((: قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطانًا نَصیرًا. (اسرا: 80)بگو ای رسول! پروردگارا مرا در هر کاری با صداقت وارد کن و با صداقت خارج فرما، و برای من از جانب خودت، بصیرت و یاوری برایم قرار ده.))
و نیز به ما دستور داده شده است که همراه وهمسوی با((صادقین)) باشیم : «یا اَیُّها الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ؛ ای کسانی که ایمان آوردید، تقوی پیشه کنید و با راستگویان باشید». (توبه: 119).
و همچنین آمده است صداقت وراست گویی است که موجب فلاح ورستگاری انسان د رقیامت خواهد شد((قالَ اللّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُخالِدینَ فیها أَبَدًا رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ. (مائده: 119)خداوند فرمود: امروز روز قیامت روزی است که صداقت راستگویان به کارشان آمد، و به حالشان نافع خواهد بود. آنها از بهشتی برخوردار خواهندشد که از زیر درختانش، نهرها جاری است و برای ابد در آن خواهند ماند. هم خدا از آنها راضی می باشد و هم آنها از خدایشان راضیند. این است همان رستگاری بزرگ.))
و ازآنجایی که ((لسان صدق)) داشتن پله صعود باعا لم معنا وقرب به خدا پیداکردن است وانسان می تواند بااصل قراردادن ((صدق درگفتار)) و((صدق در کردار)) سنخیت باحق تعالی پیداکرده وبه قرب حق برسد، امام علی علیه السلام دراین فراز ازمناجات شعبانیه((صدق لسان)) را مطالبه کرده واینگونه مناجات کند:((وَ لِسانًا یُرفَعُ اِلَیکَ صِدقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّهُ :و زبانی که صدق او به سویت بالا آید ونظری که حقش موجب قرب در درگاهت شود.))
خواسته پنجم؛ دراین فرازاز مناجات شعبانیه( نظر حق )) داشتن به حق تعالی می باشد، به این معنا از خدا طلب می شود این باور و ایمان و درک به انسان عنایت شود که اگر حق تعالی فرمود:
1- أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ(محمد/7)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر خدا را يارى كنيد، شما را يارى مىكند و گامهايتان را استوار مىسازد )) به این وعده ونصرت یقین داشته باشد وشک نکند.
2- واگر به پیامبرش فرمود(( فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً «5» إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً «6)) :پس (بدان كه) با هر سختى آسانى است. آرى، با هر دشوارى آسانى است )) که به دنبال سختی ها فرج وگشایشی وجود دارد امید داشته باشد نه آنکه مایوس باشد
3- و اگر فرمود: (( يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (53/زمر) بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشتهايد، از رحمت الهى نوميد مباشيد، چرا كه خداوند همه گناهان را مىبخشد، كه او آمرزگار مهربان است)).
به چنین رحمت واسعه وغفران الهی امید وار باشد تردید به دلش راه ندهد،چرا که نظر حق است موجب قرب انسان بخدا می شود، وهر گونه نظر بد بینانه که شایسته مقام روبوبیتش نیست موجب دوری انسان ازخدا می گرددازهمین رو امام علی علیه السلام دراین فراز می فرماید:((وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّهُ : ونظرى كه حقش موجب قرب درگاهت شود ))
شرح فراز هجدهم
اِلهى اِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَیْرُ مَجْهولٍ وَ مَنْ لاذَ بِكَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ اَقْبَلْتَ عَلَیهِ غَیْرُ مَمْلوكٍ.
دراین فراز هجدهم از مناجات شعبانیه سه نکته دقیق و پر معنای عرفانی وجود دارد شرح دقیق هریک از این نکات سه گانه می تواند مارا به پیام معنوی این فراز نزدیک نماید.
یکم-((اهمیت معرفت به ذات باریتعالی))
نکته اول؛ گام اول در تقرب و نزدیک به ذات اقدس الهی معرفت و شناخت نسبت به ذات وصفات حضرت حق است و در آیات و روایات معرفت و شناخت ذات و صفات خداوند جایگاه خاصی دارد از همین رو برخی از ایات و روایات که دلالت بر چنین معرفتی دارند برای فهم این فراز از مناجات در اینجا می اوریم.
1- در تفسیر آیه شریفه «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ؛ جن و انس را نیافریدم مگر برای عبادت خود». (ذاریات: 53) از ابن عباس نقل است که کلمه«لیعبدون» را به «لیعرفون» تفسیر می کرد؛ یعنی: جن و انس را نیافریدم، مگر آنکه مرا بشناسند:شرح گلشن راز، ص252.
2- درحدیثی قدسی، هدف از خلقت، شناخته شدن خداوند، ذکر شده است: ((کُنْتُ کَنْزاً مَخْفیّاً فَاَحْبَبْتَ اَنْ اَعْرَفَ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَیْ اُعْرَفَ؛ گنجی پنهان بودم، پس دوست داشتم شناخته شوم، پس آفرینش نمودم تا مرابشناسند: مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 84، ص 199 ))
3- امام صادق روایت می کند امام حسین علیه السلام به اصحابش فرمود:
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَهًْ مَنْ سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَهًْ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَهًْ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُه.: اصحاب من! خداوند مردم را آفرید تا او را بشناسند وقتی شناختند او را میپرستند، وقتی او را پرستیدند از پرستش دیگران دست میکشند. مردی عرض کرد: «ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، پدر و مادرم فدایت! معنی معرفت خدا چیست»؟ حضرت فرمود: «اهل هر زمانی، معرفت و شناخت امام زمان خودشان است که اطاعتش بر آنها واجب میباشد:علل الشرایع، ج۱، ص۹
4- سالار شهیدان، حسین بن علی علیه السلام نیز در دعای دلنشین عرفه، آنجا که از جام طهور معرفت می نوشد، از حلاوت معرفت و ابزاری که موجب معرفت نسبت به مقام پروردگار می شود، این گونه یاد می کند: ((اِلهی عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الآثارِ وَ تَنَقُلاتِ الْاَطْوارِ اَنَّ مُرادَکَ مِنّی اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَیَّ فیکُلِّ شَیْ ءٍ حَتّی لا اَجْهَلَکَ فی شَی ءٍ. . . اَنْتَ الَّذی لا اِلهَ غَیرُکَ تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَی ءٍفَما جَهِلَکَ شَی ءٌ وَ اَنْتَ الَّذی تَعَرَّفْتَ اِلَیَّ فی کُلِّ شَی ءٌ فَرَاَیْتُکَ ظاهِراً فی کُلِّشَی ءٍ وَ اَنْتَ الظّاهِرُ لِکُلِّ شَی ءٍ. معبود من! از گوناگونی آثار و از تحولات جهان هستی، دانستم که غرض تو ازآفرینشم آن است که تو خود را در هر چیز به من شناسایی کنی تا در هیچ چیزنسبت به مقام تو جاهل نباشم. . . تویی آن خدایی که معبودی جز تو نیست، خود را در هر چیز، معروف و مشهور ساختی، تا آنجا که موجودی، ازمعرفتت جاهل نمی باشد و تویی آنکه در هر چیزی، خودت را به من شناساندی، پس من در هر چیز، آشکارا تو را دیدم و تویی که در هر چیز، پیدایی.))
دوم-((اهل معرفت گمنام نخواهند بود))
نکته دوم ازآثار وبرکات معرفت به ذات وصفات حضرت باریتعالی خارج شدن ازگمنامی است، چراکه صاحب نام وشهرت شدن دراین دنیا ابدی نیست بلکه فانی وز وال پذیر است وپس ازمدتی ازصفحه ذهن انسانها وقلب تاریخ پاک می شود، ولی معرفت به خدا موجب می شودکه انسان نه تنهادر پیشگاه خدا شناخته شود وعزیزگردد بلکه درعالم معنا وقدس ودرنزداسما نیان نیز شهره وبزرگ شود، ازهمین روست که رسول الله (ص) فرمودالله فرمودند:(( کُونُوا یَنابیعَ الْحِکْمَةِ، مَصابیحَ الْهُدی، اَحْلاسَ الْبُیُوتِ، تُعْرَفُونَ فی اَهْلِ السَّماء وَتُخْفَونَ فی اَهْلِ الْاَرضَ:( سفینة البحار،ج2،ص899 ) :همانند چشمه های جوشان حکمت و چراغ های هدایت، و بی نام چون گلیم افتاده در خانه ها باشید؛ در نزد اهل آسمان ها معروف و مشهور باشید و در نزداهل زمین پنهان و گمنام.)) امام علی علیه السلام دراین فراز اینگونه مناجات می نماید:((اِلهى اِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَیْرُ مَجْهولٍ.:معبود من! آنكه تو را بشناسد، ناشناخته نخواهد ماند و هر كس به تو پناه آورد، به یقین خوار و بى مقدار نخواهد گشت و هر كه را تو به وى رو نمایى، به آقایى رسید)).
سوم- پناه بردن به خداد درشدائد
جای هیج شک وتردید نیست دنیایی که مادران زندگی می کنینم آمیخته از ازشکست وپیروزی، ازرنج ومهن، وپر از شدائد ومشکلات، وفشار های روحی وروانی است تاجایی که انسان های بزرگ گاهی ازاوقات آنچنان کم می آورند که همانند کودکی می شوند به دنبال مادری می گردند تا به دامن وی پناه ببرند، آدمی که درچنین موقعیت خطرناک گرفته اگر به خدای مهربان وبه سمت رحمت واسعه اش پناه ببرد نه تنها از آرامش روحی وروانی بر خوردار می شود، بلکه اگر مصلحت وحکمت الهی باشد مشکلات پیش رو نیز حل می شود وانسان دراوج ذلت قرار گرفته به سیادت واقایی می رسد.
راز و سر اینکه این پناهندگی به سیادت، کرامت منتهی می شود آنست که حق تعالی مظهر همه سیادت ها وعزت طلبی ها می باشد چراکه خود درقرآن کریم فرموده است:((«مَنْ كانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمیعًا؛ آنكه بهدنبال عزت است، بداند كه گتمامى عزتها نزد خداوند است.(فاطر/10))
ازهمین روست که یكى از صحابه امیرالمؤمنین على علیه السلام به نام نوف مى گوید: آن حضرت را دیدم كه از مردم كناره گرفته و به شتاب به سمت صحرا می رود. گفتم: مولاى من! قصدكجا دارید؟ فرمود: اى نوف، مرا رها كن، خواستهها و نیازمندىهایم مرا به سوىمحبوبم كشانده است. گفتم: مولایم آرزوهاى شما چیست؟ فرمود: خداوندى كه موردامید و آرزوى من است مىداند، ديگر نيازى به آشكار نمودن براى غير نیست.
پس گفتم: یا امیرالمؤمنین! من بر خود مىترسم از حرص ورزى به دنیا وچشم طمع دوختن به زرق و برقهاى دنیا، و اینكه از تحصیل سعادت جاوید، بازبمانم. حضرت فرمود: چرا به حفظ كننده ترسناكان و پناه عارفان، پناهندهنمىشوى. به خداوند بلند مرتبه و بزرگ، پناه بر و به او رو آور با عزمى محكم وقصدى جدى كه به آرزویت به فضل نیكوى او خواهى رسیدبحارالانوار، ج 19، كتاب الدعا))
و چون کسی که پناه به خدا می آورد ازهرگونه خذلان وخواری خارج می شدو وسیادت می رسد امام علی علیه السلام در مناجات خود در دعای صباح می فرمایند:((اِلهى اَنْ خَذَلَنى نَصْرُكَ عِندَ مُحارَبَةِ النَّفْسِ وَ الشَّیطانِ فَقَد وَكَلَنى خِذْلانُكَ اَلىحَیْثُ النَّصَبِ وَ الْحِرْمانِ :معبود من! اگر هنگام جهاد با نفس و شیطان، یاریم نمىكردى و به خودم وا مى گذاشتى، خذلان و خوارى تو كارم را به سختى و ناامید مى كشانید.))
به همین دلیل دراین فراز از مناجات شعبانیه اینگونه باخدایش نجوا می کند:((( وَ مَنْ لاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ اَقْبَلْتَ عَلَیهِ غَیْرُ مَمْلوكٍ: و هر کس به تو پناه آورد، به یقین خوار و بی مقدار نخواهد گشت و هر که را تو به وی رو نمایی، به آقایی رسید.
دیدگاهها
عالی
افزودن دیدگاه جدید