پرسش ها و پاسخ های عاشورایی| قسمت چهارم
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| پرسش ها و پاسخ های عاشورایی، قسمت چهارم
4- چرا امت پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرزند او را به شهادت رساندند؟
با ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه و به شهادت رسیدن مسلم بن عقیل، هانی بن عروه، میثم و بازداشت مختار ثقفی جمعیت دویست هزار نفره شهر کوفه به سه دسته تقسیم شدند، شیعیان به پیروی از سلیمان بن صرد خزاعی از واقعه کنار کشیدند و بی طرف ماندند، اقلیت قریب به پنجاه نفر ازخواص شیعه چون حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، عابس، بریر و ... خود را به امام حسین علیه السلام در کربلا رساندند و در رکابش به شهادت رسیدند، سی هزار نفر از اموی مسلک ها و عثمانی مذهب های جمعیت کوفه در کربلا حاضر شدند نه تنها فرزند پیامبرشان را به شهادت رساندند، بلکه اسراف در جنایت کردند و بیست وپنج جرم مرتکب شدند که بایست برای آن خون گریه کرد، پرسش چهارم و بسیار تلخ و شکننده و قابل درنگ و تامل در واقعه این است:چگونه این بخش ازمردم کوفه و امت اسلامی حاضر شدند به کربلا رفته و فرزند پیامبرشان را به شهادت بر سانند؟!! و بیست وپنج جرمی مرتکب شوند و اسراف درجنایت نمایند که بسیاری ازآنها هیچ تاثیری در پیروزی ظاهری آنها نداشته است؟! اگر موقعیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اعتقادی و امنیتی شهرکو فه به درستی تحلیل و کالبدشکافی شود می توان به چند علت کلیدی بسیار عبرت انگیز دست یافت؛
نخستین علت برای آماده سازی امت اسلامی در به شهادت رساندن فرزند پیامبرشان(تحریف حقایق))؛ ((وارونه نشان دادن واقعیت)) ازسال چهل تا شصت هجری به مدت بیست سال توسط شبکه و بنگاه تبلیغاتی دستگاه اموی بوده است. به این معنا ازسال چهل تا شصت که معاویه بن سفیان حاکم و خلیفه بلامنازع اسلامی شد حکومت شام برای تحریف حقایق و وارونه جلوه دادن واقعیت ها دوگام برداشت:
اولا: با جعل احادیث و تحریف حقایق، وارونه جلوه دادن شخصیت وجایگاه اهل بیت به ویژه امام علی علیه السلام توسط عالمان دین فروش تلاش کرد بر باور عمومي تاثیر گذاشته و در منظر و نگاه امت اسلامی نه تنها امام علی واهل بیت علیهم السلام در ردیف افراد عادی و معمولی نشان داده شوند بلکه چهره آنان کاملا مخدوش شود ازهمین رو در گزارش تاریخی آمده است:
1-ابو جعفراسکافى در کتاب «التفضیل» (به نقل عزّالدین بن ابى الحدید) مضمون زیر را درباره او گفته است: «روایت است که معاویه خواست صد هزار درهم به سمرة بن جندب بدهد که او بگوید آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُه فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیُشْهِدُ الله على ما فِی قَلْبِه وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ(بقره، آیه 204):بعضى از مردم کسى است که گفتار او (و شیرینى سخنانش) درباره (مصالح) زندگانى دنیا تو را به شگفت میآورد و خدا را به آنچه در دل او است گواه میگرداند (میگوید: خدا گواه است که دل و زبان من یکى است) در حالى که (دل و زبان) او (یکسان نیست و در دشمنى با مسلمانان) سختترین دشمنان است» که درباره یکی از منافقین بنام است در حقّ على (ع) نازل شده است.
همچنین آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَه ابْتِغاءَ مَرْضاتِ الله(بقر، ایه297)؛ (پس از بیان حال منافق درباره مؤمن که براى دین جان میگذرد میفرماید: بعضى از مردم کسى است که براى طلب و بدست آوردن رضا و خوشنودى خدا جانش را میفروشد و خدا به بندگان «با ایمان که جان فدا میکنند» مهربان است) مربوط به فضیلت امامعلی علیه السلام درشب لیله المبیت است درباره ابن ملجم نزول یافته است.
لیکن سمره نپذیرفت؛ معاویه مبلغ را دو برابر (دویست هزار) کرد، اما باز هم نپذیرفت؛ پس صد هزار دیگر بر آن افزود و سیصد هزار درهم گرفت، اما سمره لجاجت کرده و نپذیرفت تا به فرجام به مبلغ چهارصد هزار درهم میان ایشان موافقت به عمل آمد و سمره عبارتى چنان که معاویه مىخواست ساخته و روایت کرده است ((ادوار فقه محمود شهابی، ج2، ص208).
2-زهری روایت میکند: عروة بن زبیر از عایشه چنین روایت کرده است: روزی نزد پیامبر (ص) بودم که عباس و علی (ع) وارد شدند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ای عایشه! این دو نفر غیر مسلمان از دنیا خواهند رفت!
3-بخاری و مسلم با سندهای متصل به عمرو بن عاص، از قول او آوردهاند که: از پیامبر (ص) شنیدم که میگفت: آل ابوطالب اولیا و دوستداران من نیستند؛ دوستداران من خدا و مومنان صالحند.
4 -عروه نقل میکند که گفت: عایشه برایم نقل کرد: نزد پیامبر (ص) بودم که عباس و علی (ع) داخل شدند: پیامبر به من فرمود: ای عایشه! اگر خوش داری به دو نفر از اهل دوزخ بنگری، به این دو مرد که وارد شدند بنگر.
ثانیا: معاویه بن ابی سفیان باحاتم بخشی از بیت المال به افراد جیره خوارانی که ازیهودیت به اسلام گرایش پیداکرده بودند چون ابوهریره، کعب الاحبار، تا می توانست برای خود فضلیت تراشی کرد و خود را علاوه بر کاتب وحی بودن، از کسانی مطرح می کرد که سومین امین بعد ازجبرئیل و پیامبر نزد حق تعالی است از همین رو این روایت راجعل کرد؛
ا-پیامبر فرمود:( الامنا عندالله ثلاثه جبرئیل وانا و معاویه:امین نزد خداوند سه نفرند: جبرئیل، من ومعاویه :تاریخ دمشق؛ج۱۱،ص۸۷)
2-و یا خود را ازمقام خلیفه الرسول به مقام خلیفه اللهی ارتقا داده و اطاعتش را بر همه واجب می کرد چراکه مدعی بود که پیامبر فرمود:( جاء جبرئیل الی النبی بورقه اخضر مکتوب علیها لا اله الا الله حب معاویه بن ابی سفیان فرض منی علی عبادی: جبرئیل با برگ سبزی برمن وارد شد که برآن برگ سبز نوشته شده بود لااله الاالله بربندگانم ازناحیه من دوست داشتن معاویه واجب شده است: همان)
3-معاویه پس از مسافرت به مدینه ومجادله با ابن عباس فرمان منع نشر احادیث در فضیلت امام علی علیه السلام و لعن آن حضرت را صادر کرد ازهمین رو در گزارش آمده است:
معاویه در سفری که به مدینه داشت و در همان سفر دستور جسارت به حضرت علی (ع) را صادر کرد. بر گروهى از قریش گذشت. وقتى او را دیدند به جز عبدالله بن عباس همه براى او از جا برخاستند. معاویه گفت: اى پسر عباس! آنچه تو را از برخاستن بازداشت کینه تو از من به خاطر نبردم در صفین با شما بود. اى پسر عباس! پسر عمویم امیرالمؤمنین عثمان مظلوم کشته شده بود. ابن عباس به وى گفت: پس عمر بن خطاب هم مظلوم کشته شد! آیا خونخواهى او را به پسرش که اینجاست وا نگذاشتید؟
معاویه گفت: عمر را مشرکى کشت. ابن عباس گفت: پس عثمان را چه کسانى کشتند؟ معاویه گفت: مسلمانان او را کشتند! ابن عباس گفت: این حرف که دلیل تو را باطل مىکند و ریختن خون او را حلال مى سازد؛ چرا که اگر مسلمانان او را رهایش کردند و کشتند، پس به حق بوده است. معاویه گفت: ما به سراسر قلمرو خلافت نوشته ایم و از ذکر مناقب على و خاندانش نهى کردهایم، زبانت را بگیر و مواظب خودت باش.
ابن عباس به او گفت: آیا ما را از خواندن قرآن هم نهى مىکنى؟ معاویه گفت: نه! ابن عباس گفت: آیا ما را از تأویل آن هم نهى مى کنى؟ گفت: آرى! ابن عباس گفت: پس آیه قرآن را بخوانیم و نپرسیم منظور خدا چه بوده است؟ گفت: آرى! ابن عباس گفت: کدام یک بر ما واجب تر است؛ خواندن قرآن یا عمل قرآن؟
معاویه گفت: عمل به قرآن. ابن عباس گفت: وقتى ندانیم منظور خدا از آنچه نازل کرده چه بوده چگونه به آن عمل کنیم؟ معاویه گفت: تفسیر و تأویل آن را از کسانى جز خودت و خاندانت بپرس. ابن عباس گفت: قرآن فقط بر اهل بیت من نازل شده آیا تفسیر و تأویل قرآن را از خاندان ابوسفیان یا خاندان ابومعیط یا از یهود و نصارى و مجوس بپرسم؟!
معاویه گفت: ما را در ردیف یهود و نصارى و مجوس گذاشتى و از آنان حساب کردى؟ ابن عباس گفت: به جانم سوگند! تو را در ردیف آنان نگذاشتم، این تو هستى که ما را از پرستش خداوند توسط قرآن نهى مى کنى و ما را از عمل به امر و نهى و حلال و حرام و ناسخ و منسوخ و عام و خاص و محکم و متشابه قرآن باز مى دارى و اگر امت از اینها نپرسند هلاک شوند و دچار اختلاف گردند و تباه شوند.
معاویه گفت: قرآن را بخوانید و تأویل و تفسیرش کنید، ولى چیزى از آنچه خداوند درباره شما نازل کرده روایت نکنید و آنچه را رسول خدا درباره شما گفته نگوئید، به جز اینها روایت کنید. ابن عباس گفت: خداوند در قرآن مى فرماید: «مى خواهند نور خدا را با دهنهاشان خاموش کنند و خدا نمى گذارد که چنین کنند، خداوند نور خویش را به پایان رساند هر چند که کافران نخواهند:سوره توبه، ایه32))
معاویه گفت: اى پسر عباس! دست از من بردار و زبانت را نگهدار، اگر ناچارى که چنین کنى پس در نهان بکن و آشکارا کسى از تو نشنود. سپس به اقامتگاهش برگشت و پنجاه هزار درهم براى ابن عباس فرستاد و منادى معاویه ندا سر داد که نقل روایات در مناقب على بن ابى طالب و اهل بیتش از امروز ممنوع و گویندهاش برىء الذّمّه است:احتجاج طبرسی، ج2، ص77، وتاریخ سیاسی صدر اسلام، ترجمه کتاب سیلیم بن قیس، ص 187)
آری معاویه نیاز داشت که از مقام و مرتبهای برخوردار باشد تا با کسی چون امام علی (ع) برابری کند؛ لذا کوشش میکرد مقام پست خودش را بالا ببرد تا امکان مقابله با امیر مؤمنان (ع) را پیدا کند؛ از این رو جایزهها میگذاشت تا در فضیلت وی و پایگاه حکومتش حدیث جعل کنند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمیکرد. و این بنگاه تبلیغاتی اثر خودش گذاشت و نگاه امت اسلامی به خاندان پیامبر کاملا عرفی و معمولی شد نه تنها در ده سال از دوره امامت سید الشهدا در مدینه کسی او را مرجع علمی و دینی خودش نمی شناخت ازهمین روه در ده سال از امامتش تنها ۲۵۰حدیث آن هم اخلاقی از آن حضرت باقی مانده است وآنچنان این چهره مخدوش می شود که حضرت در روز عاشورا بخش مهم ارخطبه هایش به معرفی خود و نسبش به پیامبر(ع) اختصاص پیدا می کند وچون امام در نگاه سپاه فرد معمولی تلقی می شد مخالفت وی با یزید را نمی توانستند بپذیرند و واقعا باور کرده بودند امام خروج برعلیه خلیفه نموده است مهدورالدم است. وقتلش واجب است.
علت دوم؛ دراسراف جرم و جنایت کوفیان راباید در((فقر اقتصادی)) سپاه حستجو نمود، چراکه فقر دوصورت دارد:
1-(فقروجودی): یعنی شخص ازنظر معرفتی وسلوک انچنان رشد کرده باشد نه اصل وجود وهستی خودش را ازخدا بداند، بلکه تمام کمالاتی وجو ی که دارد را از خدا بداند و این آیه مبارکه (ا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ (سوره، ایه15) :اى مردم! اين شماييد كه به خداوند نياز داريد و (تنها) خداوند، بىنياز و ستوده است)) راباهمه وجو دش باور داشته باشد این همان فقری است که پیامبر گرامی آن را موجب فخر دانسته ومی فرماید ( وجه ح «الْفَقْرُ فَخْرِی وَ بِهِ أَفْتَخِرُ عَلَى سَائِرِ الْأَنْبِیَاءِ عواللیالی ج2 ص40» است.
2-(فقر اقتصادی ومعیشتی) است که اگر درمان نشود ممکن است به کفرافراد منتهی شود، که رسول الله می فرماید:«لَوْ لَا رَحْمَةُ رَبِّی عَلَى فُقَرَاءِ أُمَّتِی كَادَ الْفَقْرُ یَكُونُ كُفْراً. :کافی، ج2، ص 307».
سیاست دوران بیست ساله حکومت معاویه بران بوده است که مردم کوفه را گر سنه نگه داشته باشند ازهمین رو صندوق ویژه ای برای سران قبایل قرارداده و آنان را چون تاثیر گذار برافراد قبایل بودند رشوه می دادن و شکمآانان را از حرام پر می کرد ولی سرزیر شده ازاین رشوه را ازطریق سران قبایل به صورت بخور و نمیر به مردم محتاج به نان شب داده می شد ازهمین رودر گزار ش امده است:
((ازسال ۴۰ تا ۶۰ که حاکمیت رسما در اختیار معاویه قرار گرفت به ویژه زمانی که زیادبن ابیه فرماندار کوفه شد بافت قبیله ای کوفه را تغییر داد و آن هفت قبیله ای که مغیره بن شعبه را قرار داده بود به سه قبیله ((عریف، منکب، منقب)) تقسیم کرد وعریف رامسول منکب و منکب رامسول منقب قرارداد، استفاده از آذوقه عمومی چون (خرما، روغن و جو) و نیز دریافت حقوق ماهیانه را به گزارش مسول مافوق ازمیزان اطاعت پذیری قبایل تحت نظر شان نمودند، واقعه کربلا چون مقارن با ماه قمری ش ه بود عبیدالله حقوق همه را مشروط به رفتن کربلا نمود)) و بخشی ازجرم وجنایت چون سرقت بردن وسایل شخصی شهدا همه دراین راستا قابل فهم است.
علت سوم؛ درجرم وجنایت کوفیان در واقعه عاشورا را باید درساختار فرهنگی کوفه جستجو کرد،چراکه دربیست سال از حکومت معا ویه فرمانداران این شهر چون مغیره بن شعبه و زیادبن ابیه دو کار را انجام دادند.
اولا؛ با بکارگیری شبکه مهم تبلیغاتی تا می توانستند با خواندن احادیث جعلی از رسو ل الله چون:(اشد امتی حیا ءعثمان بن عفان) و (لکل نبی رفیق فی الجنه ورفیقی فیها عثمان بن عفان : همان، ،ج10،ص266 ) چهره مظلومی را برای خلیفه سوم ساختند.
ثانیا؛ باتکرار دروغ به مردم کوفه که اکثریت مذهب ابوبکری وعمری داشتند قبولاندند که امیر المو منین دخالت کشتن عثمان داشته است.
پس ازاماده سازی افکار عمومی، بنی امیه در لباس (ولی دم) ظاهر شدند و به مردم می گفتند (( لولم یطلب الناس بدم عثمان لرموا بالحجاره من السماء:(الغدیر، ج9، ص 362)اگر امت اسلامی انتقام خون عثمان را نگیرد باید منتظر بلای آسمانی باشد)).
درچنین فضای غبارآلود فرهنگی، عبید الله بن زیاد وارد کوفه شد و مردمی که بیست سال این دروغ را شنیده بودند و آن را راست می پنداشتند گفت: این حسین (ع) فرزند همان علی(ع) است که شما درانتظار انتقام خون خواهی عثمان از او بوده اید، سپاهی با چنین پیشنه فکری در کربلا در برابر امام حسین علیه السلام و اصحابش که اتهام خروج برعلیه خلیفه مشروع را داشت قرار گرفت،قابل پیش بینی بود که این سپاه با چنین جهل مقدس با فرزند پیامبر چه خواهد کرد از همین روست که امام سجاد(ع) فرمود:(((لا يَومِ كَيومِ الْحُسَينِ عليه السلام اَزْدَلَفٍ عَليهِ ثلاثونَ اَلْفٍ رَجُلٍ يَزْعُمونَ اَنّهمْ مِن هذهِ الْاُمّةٍ كُلُّ يَتَقََرّبُ اِلَي اللهِ عَزّوجلّ بِدَمَهِ وَ هُوَ بِاللهِ يُذَكّرهُمْ فَلا يَتّعِظونَ حَتّي قَتَلوهُ بَغْياً وَ ظُلْماً وَ عُدْواناً (امالی صدوق ص 374) : هيچ روزی همانند روز حسين عليهالسلام نیست. كه سی هزار مرد جنگاور بر او روی آوردند و می پنداشتند كه از اين امت هستند و همگی آنان با ريختن خون او به خدای عزوجل تقرب میجستند، در حالی كه او خدا را به ياد آنان می آورد اما آنان پند پذير نبودند تا اينكه او را به ظلم و ستم و دشمنی کشتند)).
هرکدام ازاین علت ها می تواند ما را به ریشه این همه جنایت آشنا کند و ذهن و فکر ما را به تامل وا دارد که واقعه عاشورا را به روز به بینیم، برد ومیزان تاثیر گذاری بنگاه تبلیغاتی را هضم کنیم که چه می تواند بر روح روان و فکر جامعه کند و امت پیامبر را وادار به کشتن فرزند پیامبر خویش بنماید، هرچند با ظهور داعش جنایت سپاه کوفه برای همه با هر نگاهی آسان شد که اگر اسلام بدلی جایگزین اسلام ناب شد می تواند چنین پیامد تلخی را به دنبال داشته باشد.
تهیه و تنظیم؛ حجت الاسلام و المسلمین سیّد محمدتقی قادری
دیدگاهها
خوب
افزودن دیدگاه جدید