در هر خوانش از شخصیت ذو ابعاد حضرت زهرا به فهم جدیدی می رسیم
به گزارش خبرنگار بلاغ، حجت الاسلام والمسلمین دکتر حبیب الله بابائی در نشست تخصصی فهم تمدنی سیره ی فاطمی که به همت اداره کل امور تبلیغی معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم که روز گذشته در سالن شیخ طوسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد گفت: عناوینی تحت عنوان فهم تمدنی از سیره حضرت زهرا به نظر بنده بازی با کلمات نیست، بلکه یک متد، روش و رویکرد در استنطاق های جدید از سیره و فرمایشات حضرت زهراست. اساسا فهم تمدنی از سیره حضرت زهرا یک ضررورت قدیم دارد و یک ضرورت جدید. ضرورت قدیم آن، به مبانی کلامی و حقایق تاریخی ما برمی گردد. در جاهایی که با شخصیت های ذو ابعاد مواجه می شویم که بی نهایت بطن دارند وهرگز تمام نمی شوند، در خوانش های خود مدام سعی میکنیم نکات تازه ای را بفهمیم و به فهم جدیدی از روش آنان برسیم.
وی ادامه داد: ضرورت جدید آن تقریبا نزدیک به 90 سال است که در قالب بحث های تمدنی توسط دین داران به عرصه ی گفتگوها برگشته است. نه فقط دین داران مسلمان، بلکه یهودیان و مسیحیان نیز به این نکته رسیده اند که اگر بخواهند دین شان باقی بمانند باید تبدیل به تمدن بشوند و زمینه های دنیوی را در ساحت های مختلف فراهم کنند. 80 سال پیش آقای مرادخان کاپلای کتابی نوشته تحت عنوان "یهودیت به مثابه تمدن". این شخص برای یهودیان آمریکا نسخه می پیچد و می گوید یهودیت در پرتو دنیای مدرن در حال از بین رفتن است مگر این که خود را در قالب یک تمدن بچیند تا بتواند در برابر دنیای عرفی و سکولار امروز غرب خوَد را نگه دارد.
این پژوهشگر حوزه و دانشگاه پس از بیان مقدمات، به مبحث تمدن پرداخت و اظهار کرد: ده کانال برای ورود در فهم تمدن وجود دارد که در این جا سه مسیر برای ورود به این بحث را انتخاب میکنم و بعد بیان خود را در جهت فهم سیره حضرت زهرا مطرح می نمایم و به برخی گمانه هایی که در این راستا می شود ارائه کرد می پردازم. این سه مسیر به عنوان سه نقطه ی عزیمت به فهم تمدنی سیر فاطمی در سه عنوان زیر طرح میشود:
- تحول انسان
- تحول جامع
- خیرات و نیکی های متراکم
وی به بیان کلیات این سه عنوان پرداخت و ابراز کرد: برخی افراد، تمدن ها را متحول کننده ی انسان می دانند و می گویند هرکجا که انسان متحول شود، تمدنی در کار است. برخی می گویند هرجا که جامعیت وجود داشته باشد تمدن رخ می دهد و برخی می گویند تمدن ها اساسا خیرات متراکم و انباشته هستند. از این سه دریچه می توانید سیره حضرت زهرا را خوانش کنید.
در ادامه حجت الاسلام بابائی به بیان اولین نقطه ی عزیمت به فهم تمدنی سیره حضرت زهرا پرداخت و گفت: در نقطه ی عزیمت اول، اساسا در مورد تمدن ها گفته می شود که تمدن ها کلان ترین نظام مناسبات انسانی هستند. کلان بودن، یعنی این که تمدن ها هم فرازمانی و هم فرازمینی هستند. نه در یک محل و نه در یک زمان متوقف نمی شوند و همیشه در پهنای تاریخ و گستره ی جغرافیا رخ می دهند. آن وقت اگر کسی صحبت از خوانش تمدنی سیره حضرت زهرا(س) دارد باید بتواند نشانه های فرهنگ فاطمی را فراتر از زمان و مکان نشان دهد. نکته ی مهمی که ذیل این تعریف مطرح می باشد، این است که تمدن ها بین انسان و انسان رخ می دهد نه بین انسان و طبیعت. ما نمی توانیم از ساختمان ها، فتوحات و گستره ی قدرت صرفا سیاسی مسلمانان تصویری ارائه کنیم و به تمدن مسلمانان نمره بدهیم. نمره ی تمدنی مسلمانان زمانی به دست می آید که ما با شاخص های انسانی مثل عدالت، اخلاق، توحید، انسانیت و مقولاتی از این دست بتوانیم تحول و رشد و ترقی انسان را ببینیم. با این نگاه وقتی وارد سیره ی حضرت زهرا (س) می شوید، در پی این نیستید که ایشان از پنبه پارچه درست می کردند یا این که آیا کمک اقتصادی به جامعه ی خود داشتند یا نه؟ یا این که ایشان قدرتی به دست آوردند یا نه؟ در پی این هستیم که وجود ایشان، چه تحولی در انسان به وجود آورد و انسانِ قبل از او نسبت به انسانِ بعد از او، در شاخص های انسانیت چه رشدی پیدا کرد؟
این پژوهشگر حوزه و دانشگاه با اشاره به تحولاتی در باورهای مردم در صدر اسلام بحث خود را ادامه داد و گفت: وقتی در صدر اسلام اشعاری را که زنان مشرک در تشویق مشرکان می خوانند را با اشعاری که در جنگ صفین زنان مسلمان می خوانند، مقایسه می کنید، متوجه می شوید که اشعار زنان در جنگ ها از جنبه های خنیاگری و عشوه گری به سمت جنبه های اخلاقی، ارزشی و متعالی سوق پیدا کرده است. این نگاه، توجه ما را جلب و دید ما را دقیق می کند که وقتی سیره فاطمی را رصد می کنیم، باید بدانیم روی چه نکات و مسائلی تمرکز می کنیم.
حجت الاسلام بابائی در تکمیل اولین نقطه ی عزیمت به فهم تمدنی سیره حضرت زهرا به نگاه تحول گرایانه ی ایشان پرداخت و عنوان کرد: این که حضرت زهرا با وجود اتفاقاتی که در بیت ایشان رخ داد، اساسا احساسی عمل نمی کنند و نمی لغزند و در هنگامی که برای مسلمانان لب به سخن می گشایند، گویا زبان خدا بر منبر پیامبر نشسته و وحی نازل می شود. آن چنان مرتب، منظم، عقلی، تحلیلی از توحید، از عقاید، از مقام پیامبر و آیات قرآنی و حق خودش دفاع می کند که گویا برای این بزرگوار اتفاقی نیفتاده است. این نشان می دهد که طراز ایشان با زنان عوام چقدر متفاوت، متعالی و غیر قابل قیاس است.
وی بحث خود را به نقطه عزیمت دوم رساند و ادامه داد: نقطه ی عزیمت دوم ما این است که تمدن ، تحقق دین جامع است. اگر دین اسلام، دین جامعی است و اگر بخواهد این جامعیت اسلام، تحقق جامع پیدا کند، این تحقق جامع را می توان تمدن نامید. برخی نام آن را "امت اسلام" یا اسامی دیگر می گذارند! ما بر سر نام دعوایی نداریم؛ ملاک تحقق این جامعیت برای اسلام است. اگر از این نقطه عزیمت بخواهیم وارد بحث تحلیل تمدنی از سیره حضرت زهرا شویم، این مسأله مطرح می شود که هر انسانی، هر کتابی، هر پدیده ای، هر کلامی، بتواند جامعیت اسلام را تمهید کند، او به آستانه های تمدن نزدیک تر شده است. شما اگر بخواهید شخصیت های امت گونه را، چه در میان مردان و چه زنان مسلمان پیدا کنید، شخصیت های امت گونه شخصیت های تمدنی هستند. عینک تمدنی به دنبال شخصیت های بزرگ و جامع تاریخ است که امواج کلانی در تاریخ ایجاد می کنند و این امواج کلان تمدن ها را می سازند و متحول می کنند.
حجت الاسلام بابائی خاطر نشان کرد: نکته ی بعدی در این عنوان، مسأله ی عزت است. ما در تمدن بر کرامت انسان تأکید می کنیم، که بخشی از این مفهوم کاملا درست است و بخشی متأثر از فضاهای حقوق بشری می باشد، که در آن بر کرامت حداقلی انسان تأکید می کنند. اساسا امروز در ادبیات مدرن صحبت از عزت انسان مطرح نیست. بسیاری جاها مسیحیان معتقدند عزت خلاف تواضع است، کسی که عزیز است نمی تواند متواضع باشد. افراد مدرن هم عزت را خلاف دموکراسی می دانند. در ادبیات اسلامی عزت انسان نه تنها از رهگذر تکبر رخ می دهد بلکه از مسیر تواضع ایجاد می شود، لذا معصوم (ع) فرمودند: کسی که تکبر کند ذلیل می شود. از طرف دیگر هم عزت مخالف برابری کرامت انسان ها نیست. بنده در کتاب "رنج عرفانی" این بحث را تبیین کرده ام که چگونه می شود هم به دیگران احترام گذاشت و هم عزیز ماند.
وی سپس به فهم تمدنی سیره حضرت زهرا از این نقطه ی عزیمت پرداخت و گفت: کسی که می خواهد از این نقطه عزیمت حضرت زهرا را فهم کند باید عزت فاطمی را، نه فقط در دوره زندگی خودش، بلکه عزت و مرام فاطمی را در طول تاریخ رصد کند و بعد قضاوت تمدنی کند. از طرف دیگر ایشان را خوانش یک زن در مقیاس امت کند. اگر ما نتوانیم در مقیاس امت حضرت را تفسیر کنیم، دچار خلأ در فهم تمدنی خواهیم شد. در کتابی تحت عنوان «ماذا خسر العالم بإنحطاط المسلمین» که آقای ندوی از علمای هند این کتاب را نوشته و در پی این است که دنیا چه خسرانی دید از انحطاط و افت مسلمانان و چگونه طراز تمدنی دنیا بعد از این افت مسلمانان، فرو نشست؟ همین سوال را می شود در مورد سیره حضرت زهرا داشت که «بماذا خسر العالم بشهادة فاطمة الزهرا». این سوالی است که نگاه ما و بیان ما را در تفسیر سهم فاطمه زهرا در تاریخ انسانیت متفاوت می کند.
نویسنده ی کتاب رنج عرفانی آخرین عزیمت ورود به فهم تمدنی سیره حضرت زهرا را خیرات و نیکی های متراکم بیان کرد و گفت: تمدن، به مثابه انباشت پاسخ ها به نیازهای متراکم است. به تعبیر دیگر تمدن ها به معنای ما ینفع الناس، خیرات انباشته هستند. اگر از این دیدگاه به سیره حضرت زهرا نگاه کنید که تراکم خیرات خلق می کنند و خیر بزرگ به تمدن ها نزدیک تر می شود، در این نگاه، شما یک کوثر را در قرآن نگاه می کنید و یک بار کوثر را در تاریخ نگاه می کنید که این شخصیت در تاریخ چگونه خیرات پراکنده ای را خلق کرد و اگر وجود فاطمه زهرا نبود چه صدماتی در تاریخ بشر به وجود می آمد! این کوثری که گفته می شود یک ادعا نیست بلکه کوثری است که عینیت تاریخی پیدا کرده است و کسی که از سیره فاطمی فهم تمدنی می کند، دنبال رصد کردن نمودار این خیرات، ارتباط این خیرات و اسکن کردن این خیرات در طول تاریخ بشراست.
حجت الاسلام بابائی پس از بیان سه عزیمت ورود به بحث فهم تمدنی سیره حضرت زهرا گفت: سه نقطه ی مهم در سیره فاطمه زهرا وجود دارد که وزن شان سنگین و تمدنی است. دو مورد را ذهن انسان غیر مؤمن هم می فهمد. زیرا این عناصر و پدیده ها، پدیده های تمدنی هستند، حتی اگر در یک شخصیت سکولار به وجود آمده باشد. ما در ایجاد تفاهم در این نقطه با دیگرانی که از ما نیستند، مشکلی نداریم. اما نقطه ی سوم را فقط ذهن ایمانی می تواند فهم کند. اولین نقطه، بحث مظلومیت است. بحث مظلومیت اساسا در تمدن ها مشروعیت درست می کند. مشروعیت تمدن ها همیشه در فلسفه و بیان و منطق و کلام و ... نیست، گاهی اوقات واضحات و بدیهیات تاریخی را دارید و چون جزء بدیهیات انسانی است، نیازی به محاجّه ندارد. همه ی تمدن ها در پی یافتن نقطه هایی از مظلومیت هستند که با آن بتوانند مشروعیت خود را توجیه کنند. این به معنای توجیه مظلومیت نیست، بلکه به معنای دیدن مظلومیت و کارکردهای آن برای کسب مشروعیت اجتماعی است. وقتی در کربلا امام حسین حضرت علی اصغر را به دست می گیرد و آن اتفاق ناگوار رخ می دهد، در اینجا دیگر نیازی به بحث و استدلال نیست. این قربانی پاک، عملا برد این پیام را و قلمرو این پیام را در گستره ی زمان و زمینی فراتر آسان می کند. این قصه در مورد حضرت زهرا هم وجود دارد. "محمود ایوب" یک استاد لبنانی الاصل است که وقتی در دانشگاه تورنتو کانادا تز دکتری خود را می نوشت، سفری به مشهد می کند که مصادف بوده با ایام محرم و با دیدن عزاداری مشهدی ها تصمیم می گیرد تز دکتری خود را با موضوع "مصائب در فرهنگ شیعه" بنویسد. ایشان تز دکتری خود را در این موضوع می نویسد و فرهنگ مصیبت را در گفتمان شیعی از بیت الأحزان شروع می کند. بیت الأحزان پدیده ای است که بیان آن، سنگینی و مشروعیت این منطق را آشکار می کند.
وی در ادامه به دومین نقطه ی مهم در سیره حضرت زهرا پرداخت و ادامه داد: مسأله دوم آلام و مصائب است. مظلومیت با مصیبت و رنج تفاوت دارد. رنج، اقسامی دارد. ما رنجهای «از» داریم و رنج های «برای». رنج های «از» آنجایی است که برای نداشتن ها رنج میبرید. مثل نداشتن پول، سواد، همسر، موقعیت اجتماعی و... رنج «برای» رنج، برای رسیدن به چیزی است. مثل مادری که در حال فارق شدن از کودک خود است. او رنج می برد اما برای رسیدن به ثمره ای است. این را با مصائب پیامبر، ائمه و حضرت زهرا مقایسه کنید. که آیا رنج، رنج از دست دادن فدک و ضربه خوردن است، یا رنج هدایت بشر؟ شما وقتی از این منطق وارد خطبه ی فدکیه می شوید، نشانه های تازه ای پیدا می کنید که حضرت وقتی صحبت از فدک می کند، رنج و ناله نمی کند و پیاپی آیات قرآن را استفاده می کند که چگونه شما از منطق قرآن دور شدید و مرا از ارث خود محروم کردید.
این استاد حوزه و دانشگاه خاتمه ی بحث خود را با بیان سومین نقطه ی مهم در سیره حضرت مطرح کرد و ابراز داشت: نکته ی سوم، شخصیت مقرب حضرت زهرا است. آنجایی که به حدیث قرب فرائض و قرب نوافل می رسید و آن جایی که خون می شود خون خدا، در مقیاس خدا تاریخ بشر دگرگون می شود. لذا گفته می شود در روز عاشورا هیچ سنگی در دنیا را بر نمی داشتید مگر این که در زیر آن خون جاری می شد. وقتی خون منتسب به خدا می شود، در مقیاس خداوند تاریخ متأثر می شود و آنگاه که غضب، غضب خدا می شود، این صرفا یک تعبیر احساسی نیست بلکه یک حقیقت است. این که می بینید این ناله ها و غم ها فروکش نمی کند و همچنان در طول تاریخ ماندگار است، به خاطر انتساب این غضب و خوشنودی و حزن به خود خداوند است. اساسا چون آن جایی که خدا ساخته، با آن چیزی که مثل تمدن انسان ساخته، در هم گره نمی خورد و آمیخته نمی شود. آن چه که امروز در رویدادی مانند اربعین رخ می دهد، همه اش را نمی توانید با ملاک تمدن رصد کنید و تحلیل کنید. آن یک پدیده ی فراتمدنی است. هر چند الآن ادبیات و زبان ما و دانش بشری نمی تواند برای این تحقق جامع لفظ و معنایی پیدا کند.
افزودن دیدگاه جدید