عوامل غفلت از نگاه قرآن

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۰۰، عوامل غفلت از نگاه قرآن.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
مقدمه
در میان نظامهای اخلاقی، تفاوتهایی در تعریف مفاهیم اخلاقی و تعیین مصداقِ خوب، بد، باید، نباید و وظیفه اخلاقی وجود دارد. در مکتبهای اخلاقی وحیانی، بهویژه نظام اخلاقی قرآن، «ذکر» و نقطه مقابل آن «غفلت»، از جایگاه ویژهای برخوردارند و نقش بسیار مهمی در سعادت و یا بدفرجامی انسان دارند. پیامدهای جبرانناپذیرِ غفلت موجب شده است تا این رذیلت اخلاقی، بیش از هر رذیلتی در قرآن مورد توجه قرار گیرد. قرآن، تفکر را برترین نعمت الهی به انسان میداند؛ زیرا انسان با تفکر میتواند به فهم حقیقت نائل شود و از غفلت رهایی یابد. اصیلترین حقیقت از منظر قرآن، آگاهی از وجود خدا و قیامت و اعتقاد راسخ به این مظاهر غیبی است. بر اساس تحلیلهای قرآنی، شناخت و اعتقاد به این حقایق اصیل، زمانی دستیافتنی است که آدمی زندانی مظاهرِ محدودِ مادی نشده باشد: «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ».[1] در این نوشتار، عوامل غفلت از منظر قرآن بررسی میشود.
واژهشناسی قرآنی غفلت
«غفلت» در زبان فارسی به معانی مختلفی همچون فراموش کردن، سهو، بىخبرى، نادانى، بیتوجهی، بىپروایى، سهلانگارى، بیاعتنایی و سستى آمده است.[2] غفلت در جایی بهکار میرود که چیزی در ذهن موجود بوده، اما مورد توجه نباشد.[3] بنابراین غفلت، نقطه مقابل توجه و تفکر است.[4]
واژه غفلت و مشتقات آن، 35 بار در قرآن تکرار شده است که در بسیاری موارد متعلق غفلت؛ «خدا»، «آیات خدا»، «دستورات خدا»، «خویشتن» و «قیامت» است. هدف اصلی آیاتی که در آنها غفلت از خداوند نفی شده است، تأکید بر علم و آگاهی کامل خداوند به همه حوادث جهان و نیز آگاهی نسبت به رفتارهای انسانها و آثار تربیتی آن است.[5]
در آیه 179 اعراف، معنای قرآنی غفلت و پیامدهای آن بازگو شده است. غفلت در مفهوم قرآنی، ناتوانی از درک حقیقت[6] به دلیل بیتوجهی به نعمتِ تعقل است. از منظر قرآن، والاترین آگاهیها، اذعان به وجود خدا و قیامت و اعتقاد راسخ به این مظاهر غیبی است. خداوند به پیامبر خود فرمان میدهد تا از کسانی که خدا را فراموش کردهاند، روی برتابد: «فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلىَ عَن ذِكْرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَوةَ الدُّنْيَا».[7] سپس به این نکته اشاره شده است که علم محدود آنان برای هدایت و سعادتشان کافی نیست: «ذَالِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْم؛[8] این آخرین حدّ آگاهى آنهاست».
برخی آیههای قرآن، کسانی را که در جهان محدود مادی محصور شده و حیات آخرت را از یاد بردهاند، غافل و ناآگاه مینامد.[9] «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ؛[10] آنها فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند».
در قرآن این واقعیت نیز بازگو میشود که غفلت، سرنوشت محتوم بسیاری از انسانهاست؛ کسانی که بیتوجه به آیههای روشن الهی، همچنان در غفلت و بیخبری به سر میبرند: «إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آياتِنا لَغافِلُونَ».[11]
در سوره قمر در شش آیه، این پرسش اساسی تکرار شده است: «فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ».[12] لحن و آهنگ پرسش، نشان میدهد که پرسشگر امیدی به اندرزپذیری ندارد؛ زیرا مخاطبان این پرسش، در اعماق تاریکی غفلت فرو رفتهاند.
عوامل غفلت
در نظام اخلاقی قرآن، غفلت یکی از مهمترین آسیبهای تربیت اخلاقی به شمار میآید. در این کتاب الهی، پیامدهای فراموشی و غفلت بیان شده است. از منظر قرآن، رذیلتهای اخلاقی همچون هوای نفس، لذتجویی، توبه، سستی و تنآسایی، حسادت، بخل، خشم، وسوسههای شیطان، جلوههای دنیا و دنیاگرایی، وابستگی به ثروت، فرزندان و همسران، سستی ایمان، آروزهای دراز، جهل و نادانی و بیاعتنایی به آرای دیگران، از عوامل ایجاد غفلت محسوب میشوند. در برخی آیات از عوامل غفلتزا، به دشمنان انسان تعبیر شده است. در اینجا به چهار عامل مهم غفلتزا که در قرآن مدار توجه قرار گرفته است، اشاره میشود:
1. هوای نفس
نفس، واژهاى عربى است که در فارسى واژگانی مانند «خود» و «من» جایگزین آن میشود. مقصود از نفس، هویت فردی هر یک از انسانها و وجه تمایز آنها از همدیگر است. در قرآن، مفهومِ «خود» با واژگانی همچون «قلب»، «عقل»، «فؤاد»، «روح» و «نفس» بیان شده است. در قرآن با توجه با کارکردهای متنوع نفس، وصفهای گوناگونی همچون «مطمئنه»،[13] «لوامه»[14] و «اماره»[15]برای این واژه بهکار رفته است.
نفس مطمئنّه، همان نفس یا روح انسانى است که مراتب کمال را پیموده و به مقام ثبات و اطمینان بار یافته است. تفس لَوّامه نیز به معنای نَفْسِ ملامتگر است که انسان را در برابر خطا و گناه، نکوهش میکند.[16] این اصطلاح برگرفته از این آیه است: «وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة؛[17] و سوگند به [نفس لوّامه و] وجدان بیدار و ملامتگر [که رستاخیز حقّ است]». برخی نفس لوامه را همان وجدان اخلاقی و حد فاصل نفس اَمّاره و نفس مطمئنه دانستهاند.[18] نفس اماره نیز بازگوکننده آن دسته از تمایلات نفسانی است که آدمی را به افراط و زیادهروی در لذتهای مادی همچون خوردن، آشامیدن، تفریح، جاهطلبی، ثروت، قدرت و روابط جنسی ترغیب میکند.
در نظام اخلاقی قرآن، نمیتوان نیازهای ضروری و لذتهای مشروع را نادیده گرفت. در آیات و روایات پیشوایان معصوم:، کسانی که از تمایلات معقول و مشروع مادی خود چشم پوشیدهاند، نکوهش شدهاند.[19] تعیین حد و مرزِ برخورداری از لذتهای مادی به عقل، شریعت و علم و اگذار شده است.[20]
قرآن نفس اماره را خطرناکترین دشمن انسان میداند؛ دشمنی که در درون انسان برای گمراهیاش تلاش میکند. قرآن در توصیف این نفس سرکش، میفرماید: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ؛[21] نفس [سرکش] بسیار به بدیها امر مىکند». نفس اماره، دشمنی است که حتی برگزیدگان الهی مانند حضرت یوسف صدیق(علیه السلام) که از مقام عصمت برخوردارند، از آن هراس دارند. آن حضرت درباره نفس اماره میفرماید: «وَاِلاّ تَصْرِفْ عَنّی کَیْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَیْهِنَّ وَاَکُنْ مِنَ الْجاهِلینَ؛[22] [خدایا] اگر کید و مکر زنان را از من بازنگردانی، به آنها میل خواهم داشت؛ و در صفِ جاهلان خواهم بود». جهل در این عبارت قرآنی «وَ اَکُنْ مِنَ الْجاهِلینَ» به معنای غفلت به کار رفته است.[23] در اخلاق اسلامی نفس، دشمنترین دشمن انسان معرفی[24] و مبارزه با هوای نفس، به جهاد اکبر تعبیر شده است.[25] مخالفت با نفس اماره، از واجبات شرعی و اخلاقی است[26]
قرآن هواپرستی را منشأ غفلت و غفلت را ناآگاهی و ناتوانی از درک حقیقت میداند. آیه 23 سوره جاثیه غفلت و محرومیت از آگاهی، یکی از مجازاتهای الهی شمرده است: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً؛ پس آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفسِ خویش قرار داد و با اینکه از حقیقت آگاه بود، خدا او را گمراه ساخت[27] و بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده افکند؟». در فراز پایانی آیه، هواپرستی را نشانه غفلت دانسته و هواپرستان را با این پرسش توبیخی «أَفَلا تَذَكَّرُونَ؛ آیا متذکّر نمىشوید؟!» به یادآوری و رهایی از غفلت ترغیب میکند.
2. شیطان
شیطان پس از نفس، خطرناکترین و زیانبارترین دشمنان بیرونی انسان است. مهمترین هدف شیطان آن است که انسان خدا را فراموش کند: «اسْتَحْوَذَ عَلَيهِمُ الشَّيطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ؛[28] شیطان بر آنان مسلط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده است».
در آیه 91 سوره مائده، ابتدا به برخی ابزارهای اغواگری شیطان اشاره، و هدف شیطان از این اغواگری بیان میشود: «إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ؛ جز این نیست که شیطان مىخواهد، با شرابخواری و قمار میان شما دشمنى و کینه بر پا کند» و در ادامه آیه، هدف اصلی شیطان بازگو میشود: «وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؛ و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد». در این آیه نیز غفلت و فراموشی خدا، هدف اصلی شیطان معرفی شده است.
بر اساس آیههای قرآن، شیطان اعلام کرده است که قصد دارد از هر راه ممکنی انسانها را گمراه کند و این سخن خود را بارها با قسم و تأکید، تکرار میکند:
قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنىِ لَأَقْعُدَنَّ لهَمْ صرِاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ثُمَّ لاَتِيَنَّهُم مِّن بَينْ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمَانهِمْ وَ عَن شَمَائلِهِمْ وَ لَا تجَدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ؛[29] شیطان به خداوند گفت: پس بدان سبب که مرا به بیراهه افکندى، حتماً در کمین آنها بر سر راه مستقیم تو خواهم نشست؛ سپس به آنها از پیش رو و از پشت سرشان و از راست و چپشان هجوم خواهم آورد، و بیشتر آنها را سپاسگزار نخواهى یافت.
در آیات قرآن بر دشمنی شیطان تأکید فراوانی شده است: «إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً»[30] و شیطان را دشمن آشکار انسان شمرده است: «لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ».[31]
در قرآن بر این نکته تأکید شده است که شیطان بدون همکاری انسانها، هرگز نمیتواند کسی را فریب دهد و از یاد خدا غافل نماید. پس از وسوسهگری و وعدههای فریبنده شیطان، هنگامی پیروز خواهد شد که انسان وعدههای شیطان را باور کند و تسلیم او شود. این اصل گاهی از زبان شیطان بازگو شده و مورد تأیید خداوند قرار گرفته است؛ چنانکه در آیه 22 سوره ابراهیم آمده است: «وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم؛ من بر شما هیچگونه تسلطى نداشتم، جز آنکه شما را دعوت کردم و شما نیز دعوتم را پذیرفتید؛ پس مرا نکوهش نکنید و خود را نکوهش کنید». در سه آیه از قرآن در کلام خدا تصریح شده است که شیطان هرگز تسلطی برانسانها ندارد. در آیه اول علت تسلط شیطان را فریب خوردن انسان میداند: «إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ؛[32] و به یقین تو بر بندگان من تسلطى نداری، مگر گمراهانی که از تو پیروی کردند». بر اساس دومین آیه، نداشتن ایمان و توکل به خداوند را عامل سلطه شیطان میداند: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ؛[33] و به یقین تو را بر بندگان من تسلطى نیست، جز گمراهانی که از تو پیروی کردند». در سومین آیه برای رهایی از تسلط شیطان بر دو عنصر بندگی و توکل تأکید شده است: «إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفى بِرَبِّكَ وَكيلاً؛[34] بىتردید تو هیچگونه تسلطی بر بندگان فرمانبردار من نخواهی داشت. کافى است که پروردگارت وکیل و کارساز (امور بندگان خود) است».
3. دنیاگرایی
در قرآن، دنیا یکی از دشمنان انسان معرفی شده است و به دلیل جلوهها و جذابیتهای فراوانی که دارند، بسیار فریبا و اغواگر است و میتواند انسان را از یاد خدا غافل نماید. واژه دنیا، 111 بار در قرآن تکرار شده و در همه موارد با «الف و لام» آمده است. در شماری از این آیات، خداوند به مقایسه دنیا و آخرت پرداخته و دنیا را در مقایه با آخرت ناچیز دانسته است: «فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ قَليلٌ؛[35] متاع زندگى دنیا، در برابر آخرت، جز اندکى نیست».
در برخی آیات در تعریف دنیا، آن را عامل فریب میداند: «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ؛[36] زندگى دنیا، چیزى جز عاملِ فریب نیست». بر اساس تعالیم قرآنی، اموال و فرزندان به دلیل جذابیتی که دارند، میتوانند موجب غفلت انسان از خدا شوند. به همین دلیل در آیه 9 سوره منافقین، خداوند به مؤمنان هشدار میدهد: «يَا أَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُلْهِكمُ أَمْوَالُكُمْ وَ لَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَن يَفْعَلْ ذَالِكَ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْخَاسِرُون؛[37] ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال و ثروت شما و فرزندان شما، شما را از یاد خدا غافل نکند؛ هر کس چنین کند، او زیانکار است».
با اندکی درنگ در قرآن میتوان دریافت که در تعریف قرآنی، دنیا از مظاهر رحمت و جلوههای زیبای آفرینش الهی است. آنچه موجب گمراهی و فریب ما میشود، تکاثر و زیادهخواهی و دلبستگی افراطی دنیا و مظاهر دنیاست. این دلبستگی افراطی است که ما را از خدا و بندگی خدا غافل میکند، نه دنیا و مظاهر آن.
در آیه 131 سوره طه نمونهای از انذارهای قرآن نسبت به دشمنی و فریبندگی دنیا اشاره شده است: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا؛[38] و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادى که به گروههایى از آنان دادهایم، میفکن. اینها شکوفههاى زندگى دنیاست تا آنان را در آن بیازماییم». این انذار با اندکی تفاوت در آیه 88 سوره حجر نیز تکرار شده است.
امام علی(علیه السلام) شخصی را که به دنیا دشنام میداد، نکوهش کرد و او را از این کار منع نمود و نقش دنیا را در رستگاری انسان یادآور شد و به او فرمود: «دنیا، سرای عبرتهاست. با وجود پدرانت و مادرانت که در زیر خاک آرمیدهاند؛ بیمارانی که انتظار مرگ را میکشند و گریزی از پذیریش مرگ ندارند و آرزوهایی که در قبرها مدفون شدهاند، چگونه میتوان فریفته دنیا شد؟».[39]
امام علی(علیه السلام) در یکی از خطبههای نهجالبلاغه، در توصیفی زیبا از حقیقت دنیا، آن را به خورشید تشبیه میکند و میفرماید: نور و گرمای خورشید یکی از مؤثرترین عوامل حیات در کره خاکی زمین است؛ اما اگر چشم به خورشید بدوزیم، باعث نابینایی ما خواهد شد: «وَ مَنْ أَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْها أَعْمَتْهُ؛ کسى که با چشم بصیرت دنیا را بنگرد، دنیا موجب آگاهى او خواهد شد و کسی که چشم به دنیا دوزد، نابینا میشود».[40]
مال را کز بهر دین باشی حمول
نعم مالٌ صالحٌ خواندش رسول[41]
آب در کشتی هلاک کشتی است
آب اندر زیر کشتی پشتی است[42]
3. همسران و فرزندان
قرآن کریم برخی همسران و فرزندان را دشمنان انسان معرفی میکند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ؛[43] اى کسانى که ایمان آوردهاید، برخى همسران و فرزندان شما دشمن شما هستند؛ از آنها بر حذر باشید».
در آیه 15 سوره تغابن و نیز در آیه 28سوره انفال، فرزندان را در کنار اموال و ثروتهای مادی، فتنه و آزمون الهی شمرده است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيم؛ و بدانید جز این نیست که اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش است؛ و [براى کسانى که از عهده امتحان برآیند] پاداش عظیمى نزد خداست». بدیهی است آزمونها همواره بهگونهای طراحی و تنظیم میشوند که برای آزمون شونده، امکان شکست و پیروزی وجود داشته باشد. امتحان و آزمونی که موجب شکست انسان شود، آدمی آن را دشمن خود میانگارد. از اینرو در آیات قرآن، گاهی اموال و اولاد، عامل آزمون انسان و گاهی نیز از دشمنان انسان معرفی میشوند.
مال و فرزند از آن رو فتنه نامیده شدهاند که در آیه 46 سوره کهف، اموال و فرزندان را زیباییهای زندگی انسان شمرده و گرایش به زیبایی از ویژگیهای فطری انسان است. زیبایی و جذابیتهای آنها میتواند موجب غفلت از خدا شود.[44] بر اساس معیارهای اخلاق قرآنی، هراسناکترین امور دنیایی اموری هستند که ما را از یاد خدا غافل کنند.
نگارنده: حجت الاسلام والمسلمین سید علیاکبر حسینی رامندی
فهرست منابع
ابن ابیفراس، مسعود بن عیسی؛ تنبیه الخواطر و نزهة الناظر؛ چاپ اول، قم: مکتبة فقیه، 1410ق.
ابنفهد حلی، احمد بن محمد؛ عدة الداعی و نجاح الساعی؛ تصحیح احمد موحدی قمی؛ چاپ اول، [بیجا]: دار الکتب الاسلامی، 1407ق.
جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر تسنيم؛ قم: انشارات اسرا، 1397ش.
حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسایل الشیعه؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، [بیتا].
دهخدا، علیاکبر؛ لغتنامه؛ تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش.
شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ چاپ اول، قم: هجرت، 1414ق.
طباطبایی، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ چاپ پنجم، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.
فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله؛ ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدين؛ قم: انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی؛ ۱۴۰۵ق.
عزت دروزة، محمد؛ التفسير الحديث؛ قاهره: دار إحیاء الکتب العربیة، 1383ق.
مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ چاپ دوم، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
مصباح یزدی، محمدتقی؛ آیین پرواز؛ تلخیص جواد محدثی؛ چاپ نهم، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمین;، ۱۳۹۹ش.
مصطفوی، حسن؛ التحقيق فی كلمات القرآن الكريم؛ چاپ اول، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1368ش.
مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار؛ تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۸۹ش.
موسوی خمینی، سید روحالله؛ کشف الاسرار؛ [بیجا]، [بیتا].
هاشمی شاهرودی، محمود؛ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبیت: قم: مؤسسه دائره المعارف فقه اسلامی، ۱۳۸۲ش.
* عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
[1]. روم: 7.
[2]. علیاکبر دهخدا؛ لغتنامه دهخدا؛ ج 10، ص 14774.
[3]. عبدالله جوادی آملی؛ تفسیر تسنيم؛ ج 1، ص 405.
[4]. حسن مصطفوی؛ التحقيق فی كلمات القرآن الكريم؛ ج 7، ص 246.
[5]. مقداد بن عبدالله فاضل مقداد؛ ارشاد الطالبین؛ ص 206 و 207.
[6]. اعراف: 146.
[7]. نجم: 29.
[8]. نجم: 30.
[9]. نجم: 29 و 30.
[10]. روم: 7.
[11]. یونس: 92.
[12]. قمر: 15، 17، 22، 32، 40، 56.
[13]. فجر: 27.
[14]. قیامت: 2.
[15]. یوسف: 53.
[16]. محمدتقی مصباح یزدی؛ آیین پرواز؛ ص 26 – 24.
[17]. قیامت: 2.
[18]. مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار؛ ج ۳، ص 595 و 596.
[19]. اعراف: 32.
[20]. ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی؛ آیین پرواز؛ ص 28.
[21]. یوسف: 53.
[22]. یوسف: 33.
[23]. محمد عزت دروزه؛ التفسير الحديث؛ ج 2، ص 553.
[24]. احمد بن محمد ابنفهد حلی؛ عدة الداعی و نجاح الساعی؛ ص 314.
[25]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۷۰، ص ۶۵؛ محمد بن حسن حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج ۱۵، ص ۱۶۱.
[26]. محمود هاشمی شاهرودی؛ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبیت:؛ ج ۳، ص 145 و 146.
[27]. در بسیاری از ترجمههای فارسی مانند ترجمه آیت الله مکارم شیرازی این ترجمه برای آیه ارائه شده است: «خداوند او را با آگاهى (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخت».
[28]. مجادله: 19.
[29]. اعراف: آیه 16 و 17.
[30]. فاطر: 6.
[31]. بقره: 168.
[32]. حجر،: 42.
[33]. نحل: 99.
[34]. اسراء: 65.
[35]. توبه: 38.
[36]. آلعمران: 185.
[37]. منافقون: 9.
[38]. ر.ک: سید روحالله موسوی خمینی؛ کشف الاسرار؛ ج 6، ص 197.
[39]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ حکمت 131.
[40]. همان، خطبه 81.
[41]. ر.ک: مسعود بن عیسی ابن ابیفراس؛ تنبيه الخواطر و نزهة النواظر؛ ج ۱، ص ۱۵۸.
[42]. سایت گنجور؛ مثنوی معنوی؛ دفتر اول، بخش 50.
https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar1/sh50
[43]. تغابن: 14.
[44]. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی؛ الميزان فی تفسير القرآن؛ ج 19، ص 308.
افزودن دیدگاه جدید