انس امام حسن(علیه السلام) با قرآن

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۰۰، انس امام حسن(علیه السلام) با قرآن.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
مقدمه
ماه مبارک رمضان، ماه نزول قرآن و تولد امام حسن مجتبی(علیه السلام) است. این دو جلوهای زیبا از پیوند ناگسستنی قرآن و عترت را ترسیم میکند. در سخنی از امام مجتبی(علیه السلام) ضمن تأکید بر نقش تکمیلی این دو میراث گرانبها، اهلبیت: تنها مفسران واقعی قرآن معرفی شدهاند. امام حسن(علیه السلام) بعد از شهادت امیرمؤمنان(علیه السلام) و بیعت مردم با ایشان، در خطبهای بسیار مهم به مردم فرمود: «ما حزب پیروز خداییم. نزدیکترین خاندان پیامبریم. اهلبیت پاکیزه و پاک اوییم و یکی از دو چیز گرانسنگی هستیم که رسولخدا(صلی الله علیه و آله) در امت خود به یادگار نهاد و دومی آن، کتاب خداست که در آن، بیان هر چیزی است که هیچگونه باطلى، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمىآید. در تفسیر آن، ما اهلبیت مورد اعتماد هستیم و ما نیز از روی حدس و گمان آن را تفسیر نمیکنیم؛ بلکه از روی یقین، حقایق آن را بیان میکنیم».[1] نوشتار پیشرو قصد دارد انس قرآن ناطق با قرآن صامت را در ضمن شش محور، تبیین و بررسی نماید.
الف. معرفی قرآن
یکی از نشانههای انس امام حسن(علیه السلام) با قرآن، تلاش گسترده ایشان برای معرفی قرآن است؛ چنانکه فرموده است: «به درستی که در این قرآن، چراغهاى روشناییبخش و شفاى سینههاست. پس جلادهنده باید به نور آن، وجود خود را جلا بدهد و اوصاف قرآن را به دلش پیوند بزند؛ زیرا اندیشیدن در قرآن، مایه حیات دل شخص بابصیرت است؛ همچنانکه آدمى در تاریکیها با کمک نور راه خود را مىپیماید».[2]
تعبیر منبع نور برای قرآن، بهترین تعبیری است که میتواند ماهیت و حقیقت این کتاب الهی را نمایان کند. همین نورانیت بود که توانست غرقشدگان زیادی را از دریای ظلمت و پوچی نجات دهد. عثمان بن مظعون، یکی از این افراد بود. این صحابی پیامبر(صلی الله علیه و آله) ابتدا صورت ظاهری اسلام را پذیرفته بود، ولی ایمان قلبی و واقعی نیاورده بود. او میگوید:
من در ابتدا اسلام را فقط به صورت ظاهری پذیرفته بودم، نه با قلب و جان؛ زیرا پیامبر(صلی الله علیه و آله) همواره مرا به دین اسلام دعوت میکرد و من هم از روی شرم و حیا پذیرفتم. روزی در خدمت آن حضرت بودم که متوجه شدم ایشان سخت در فکر فرو رفته است و ناگهان چشم خود را به آسمان دوخت. وقتی به حالت عادی برگشت، ماجرا را پرسیدم. ایشان فرمود: هنگامی که با شما سخن میگفتم، این آیه بر من نازل شد: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ؛[3] خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان مىدهد و از فحشا و منکر و ستم، نهى مىکند. خداوند به شما اندرز مىدهد، شاید متذکّر شوید». با شنیدن این آیه، انقلاب بزرگی در من به وجود آمد و ایمان واقعی به اسلام در دلم نشست و با عمق وجودم به پیامبر9 علاقمند شدم.[4]
این انقلاب سبب رشد فوقالعاده معنوی او شد؛ بهگونهای که یکی از یاران صمیمی امیرمؤمنان(علیه السلام) شد و آن حضرت به سبب این رفاقت و دوستی نام یکی از فرزندانش را عثمان نهاد که در کربلا به شهادت رسید.[5]
ب. قرائت قرآن
امام مجتبی(علیه السلام)، بسیار قرآن میخواند و همواره دیگران را نیز به آن تشویق میکرد. در نقلی آمده است وقتی به بستر خواب میرفت، سوره کهف را میخواند.[6] امام صادق(علیه السلام) درباره ادب در قرائت قرآن و توجه ویژه امام حسن(علیه السلام) به معانی و مفاهیم قرآنی فرموده است: «وَ كَان لَا يَقْرَأُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِلَّا قَالَ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ؛[7] همیشه اینگونه بود که هیچ آیهای را که «ای کسانی که ایمان آوردهاید» دارد، تلاوت نمیکردند؛ مگر اینکه میگفت: لبیک، لبیک».
همچنین نقل است در دوران شش ماهه خلافت، روزی امام(علیه السلام) در یکی از خطبههای نماز جمعه سوره ابراهیم را به صورت کامل بر روی منبر قرائت نمود.[8] این شواهد تاریخی گویای آن است که قرائت قرآن، یکی از برنامههای جدی آن حضرت بود. امام(علیه السلام) از سویی برای تشویق دیگران به قرائت قرآن تلاش میکرد و از سوی دیگر با بیان آثار و برکات آن، زمینه گرایش مردم به انس با قرآن را فراهم مینمود؛ چنانکه فرموده است: «مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ كَانَتْ لَهُ دَعْوَةٌ مُجَابَةٌ إِمَّا مُعَجَّلَةٌ وَ إِمَّا مُؤَجَّلَةٌ؛[9] هر کس قرآن بخواند، یک دعای مستجاب دارد؛ زود یا دیر». در سخن دیگری از حضرت آمده است: «مَنْ قَرَأَ ثَلَاثَ آيَاتٍ مِنْ آخِرِ سُورَةِ الْحَشْرِ إِذَا أَصْبَحَ فَمَاتَ مِنْ يَوْمِهِ ذَلِكَ طُبِعَ بِطَابَعِ الشُّهَدَاءِ وَ إِنْ قَرَأَ إِذَا أَمْسَى فَمَاتَ فِي لَيْلَتِهِ طُبِعَ بِطَابَعِ الشُّهَدَاءِ؛[10] کسی که هنگام صبح سه آیه آخر سوره حشر را بخواند و در آن روز بمیرد، مُهر شهدا خواهد خورد و چون شب شود و بخواند و بمیرد، نیز ممهور به مهر شهدا میشود».
ج. کتابت قرآن
یکی از قرآنهای خطی که در موزه آستان قدس رضوی نگهداری میشود، قرآنی خطی منسوب به امام حسن مجتبی(علیه السلام) است. این نسخه که با امضای شیخ بهایی; وقف شده است، شامل سه جزء قرآن با خط کوفی است و تاریخ کتابت آن به سال 41 هجری باز میگردد. این نوع ارتباط با قرآن نیز حاکی از انس و الفت امام(علیه السلام) با آن کتاب آسمانی دارد. کتابت قرآن از سه زاویه دارای اهمیت است:
1. نشان از علم و دانش دارد و بقای دانش و انتقالش به آیندگان، در گرو آن است. از همین رو بود که در جنگ بدر که عدهای از قریش به اسارت مسلمانان درآمده بودند، رسولخدا(صلی الله علیه و آله) شرط آزادی برخی از آنها را تعلیم خط و کتابت هر یک از آنان به ده نفر از مسلمانان قرار داده بود.[11]
2. راهی برای عشقورزی با صاحب قرآن، یعنی خدای متعال است. چه اینکه عاشق سعی میکند به هر بهانهای با معشوق خود ارتباط برقرار کند.
3. کتابت قرآن به طور طبیعی سبب تأمل و اندیشه در محتوای آن نیز میشود و جنبه تربیتی مهمی را در بر دارد.
د. استشهاد به قرآن
انس و علاقه امام حسن(علیه السلام) به قرآن تا آنجا بود که همواره در سخنان مهماش از آیات قرآنی استفاده میکرد؛ چنانکه در یک سخنرانی کوتاه درباره اهمیت تقوا و نقش آن در نجاتبخشی انسان به چهار آیه قرآن استناد کرده است:
خداوند شما را به تقوا سفارش کرد و آن را نهایت خشنودی خود قرار داد که تقوا، دربِ هر توبه و سرآمد هر حکمت و شرف هر کاری است. به سبب تقوا، پارسایان رستگار شدند. خداوند متعال فرمود: «به درستی که برای پرهیزکاران، رستگاری است».[12] همچنین فرمود: «و خدا کسانی را که پارسایی کنند، به کارهایی که مایه رستگاری آنهاست، نجات میدهد؛ به آنان بدی نمیرسد و غمگین نمیشوند».[13]پس ای بندگان خدا! از خدا پیروی کنید و بدانید هر که از خدا پروا کند، خداوند نیز راهی برای بیرون رفتن از فتنهها به رویش میگشاید[14] و در کارش درستی میبخشد و هدایتش را فراهم کرده و حجّت او را پیروز کند و روسفیدش خواهد ساخت.
امام حسن(علیه السلام) در رابطه با الگوگیری مردم از اهلبیت: در همه زمانها نیز به آیهای از قرآن استشهاد نمود که پس از ذکر نام چند پیامبر بزرگ الهی، دستور پیروی از آنان میدهد:
فَاقْتَفُوا آثَارَهُمْ رَحِمَكُمُ اللَّهُ وَ اقْتَدُوا بِهِمْ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَصَفَ لِنَبِيِّهِ(صلی الله علیه و آله) صِفَةَ آبَائِهِ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ ذُرِّيَّتَهُمَا وَ قَالَ: «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ» وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّكُمْ مَأْخُوذُونَ بِالاقْتِدَاءِ بِهِمْ وَ الِاتِّبَاعِ لَهُمْ فَجِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا؛[15] پس شما به شیوه آنان عمل کنید ـ خداوند شما را بیامرزد ـ و به ایشان اقتدا نمایید؛ زیرا خداوند براى پیامبرش(صلی الله علیه و آله) اوصاف پدرانش ابراهیم و اسماعیل و فرزندانشان را توصیف کرده و فرموده است: «به راه هدایتشان اقتدا کن» و بدانید که بر شما لازم شده که به راهشان اقتدا کنید، پس در این راه کوشش نمایید.
راه پیروزی در زندگی، صبر و بردباری است. امام(علیه السلام) پس از آگاهی از حرکت لشکر معاویه برای جنگ، خطبهای کوتاه ایراد نمود و با استناد به آیهای از قرآن، مردم را به صبر و بردباری دعوت کرد و فرمود: «به راستی خداوند جهاد را بر بندگان خود واجب فرمود و آن را ناگوار نامید. سپس به مؤمنان مجاهد فرمود: صبر پیشه کنید که خدا با صابران است. ای مردم! به آنچه دوست دارید، نمیرسید؛ مگر با صبر بر آنچه ناگوار است».[16]
هـ . تفسیر قرآن
امام حسن مجتبی(علیه السلام) همواره خطر تحریف معنوی قرآن توسط مفسران دروغین را گوشزد میکرد و مردم را به سوی مفسران واقعی، یعنی اهلبیت: سوق میداد. مثلاً در سخنانی مهم فرمودند:
تا آنانی که قرآن را پشت سر انداختند، نشناسید؛ نمیتوانید به پیمان قرآن چنگ بزنید و تا تحریفکنندگان قرآن را نشناسید، آن را چنانکه حقّ تلاوت آن باشد، نخواهید خواند. پس وقتی اینها را شناختید، بدعتها و پیرایهها را نیز خواهید شناخت و افتراهایی را که بر خدا میبندند و تحریف را خواهد دید و میفهمید آنکه سقوط کرد، چگونه سقوط نمود. مبادا افراد نادان شما را به وادى جهل و نادانى بکشند. پس [فهم] آن را از اهلش بخواهید؛ زیرا تنها آنانند نورى که از پرتوشان روشنایى جویند و امامانى که از آنان پیروى شود.[17]
تفسیر چیستی و کیستی شجره ملعونهای که قرآن مجید از آن نام میبرد، تنها از عهده اهلبیت: بر میآید. امام حسن(علیه السلام) در روایتی بنیامیه از جمله مروانیان را مصداق آن دانسته است. نقل است مروان بن حکم سخنان ناشایستی را در مجلس معاویه علیه امام حسن(علیه السلام) به زبان آورد. امام(علیه السلام) فرمود:
ای مروان! سپاس خدایی را که با این تهدید تو، جز بر طغیان تو نیفزاید؛ همانطور که خدا فرمود: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزيدُهُمْ إِلاَّ طُغْياناً كَبيراً؛[18] همچنین شجره ملعونه [درخت نفرین شده] را که در قرآن ذکر کردهایم. ما آنها را بیم داده (و انذار) مىکنیم، اما جز طغیان عظیم، چیزى بر آنها نمىافزاید». ای مروان! تو و فرزندانت همان درخت لعنت شده در قرآن هستید. این را رسولخدا(صلی الله علیه و آله) از جبرئیل، از خداوند متعال نقل کرده است.[19]
علامه طباطبایی; پس از بحثی دقیق درباره مراد از شجره ملعونه، آن را به بنیامیه تفسیر نموده[20] و گفته است که لازم نیست این معنا را به بطن آیه نسبت بدهیم؛ بلکه تفسیر ظاهری و اصلی آیه، بنیامیه است.[21]
ابنصبّاغ مالکی، یکی از علمای قرن نهم اهلتسنن نقل میکند:
مردى وارد مسجد رسولخدا(صلی الله علیه و آله) شد و دید شخصى مشغول نقل حدیث از پیامبر(صلی الله علیه و آله) است و مردم دورش را گرفته و به سخنانش گوش مىدهند. نزد وى رفت و پرسید: «مراد از شاهد و مشهود در آیه "وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ؛[22] سوگند به بیننده و دیده شده" چیست؟». او پاسخ داد: «اما شاهد، روز جمعه است و مشهود نیز روز عرفه است». او از آنجا برخاست و به شخص دیگری رسید که همانند اولى، به نقل حدیث مشغول بود. سؤال خود را از وی نیز پرسید و اینگونه پاسخ شنید: «منظور از شاهد، روز جمعه است و مشهود، روز عید قربان است». آنگاه متوجه نوجوانی شد که در گوشهای دیگر از مسجد، کلاس درس تشکیل داده بود. جلو رفت و از او که چهرهاش مانند طلا میدرخشید، درباره شاهد و مشهود پرسید. نوجوان گفت: «شاهد، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) و مشهود، روز قیامت است». آنگاه براى تفسیر خود، دو آیه[23] از قرآن را مطرح نمود که شاهد و مشهود را به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و قیامت تفسیر نموده است. آن شخص میگوید: «از نام شخص اول پرسیدم، گفتند: ابنعباس است. نام دومى را جویا شدم، گفتند: ابنعمر است. درباره شخص سوم گفتند: حسن بن على بن ابیطالب(علیه السلام) است».[24]
و. عمل به قرآن
امام مجتبی(علیه السلام) نه تنها با زبان، بلکه با عمل و رفتار خود نیز ترویجکننده قرآن صامت بود و به دیگران نیز گوشزد مینمود که نزدیکترین انسانها به قرآن، عامل به آن کتاب الهی است:
مَا بَقِيَ فِي الدُّنْيَا بَقِيَّةٌ غَيْرُ هَذَا الْقُرْآنِ فَاتَّخِذُوهُ إِمَاماً يَدُلَّكُمْ عَلَى هُدَاكُمْ وَ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِالْقُرْآنِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ إِنْ لَمْ يَحْفَظْهُ وَ أَبْعَدَهُمْ مِنْهُ مَنْ لَمْ يَعْمَلْ بِهِ وَ إِنْ كَانَ يَقْرَؤُهُ؛[25] در دنیا غیر از این قرآن، چیزی نمانده است. پس آن را امام خود قرار دهید تا شما را به هدایت راهنمایی کند. سزاوارترین مردم به قرآن، کسی است که به آن عمل کند؛ هر چند آن را حفظ نکرده باشد و دورترین فرد از قرآن، کسی است که به آن عمل نکند؛ هر چند آن را بخواند.
انس بن مالک درباره رفتار قرآنی امام حسن مجتبی(علیه السلام) نقل میکند:
روزی کنیزی شاخه گلی برای امام حسن(علیه السلام) هدیه آورد. امام(علیه السلام) به او فرمود :«تو در راه خدا آزاد هستی». به آن حضرت عرض کردم: «برای یک شاخه گل، او را آزاد نمودی؟!». حضرت فرمود: «خداوند متعال ما را چنین تربیت نموده؛ آنجا که میفرماید: "وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها...؛[26] هرگاه به شما تحیّت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید" و نیکوتر از هدیه او، آزادی او در راه خدا بود.[27]
همچنین نقل است یکی از خدمتکاران امام(علیه السلام) مرتکب گناهی شد که سزاوار مجازات بود، ولی آن غلام زیرک و باهوش که از روحیه لطیف امام(علیه السلام) و انس حضرت با قرآن آگاه بود؛ این آیه را برای حضرت خواند: «وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ؛[28] و از خطاى مردم در مىگذرند». امام(علیه السلام) بلافاصله فرمود: «از خطای تو گذشتم». آن غلام سپس ادامه آیه را خواند که خداوند از مؤمنان میخواهد به دیگران احسان کنند: «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد». حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزاد هستی و دو برابر دستمزدی که به تو میدادم، به تو میبخشم».[29]
نگارنده: حجتالاسلام والمسلمین علی خادمی.
فهرست منابع
ابن ابیحاتم، عبدالرحمن بن محمد؛ تفسير القرآن العظيم؛ تحقیق اسعد محمد طیب؛ چاپ سوم، ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز، 1419 ق.
ابن ابیالحدید؛ عبدالحمید بن هبةالله؛ شرح نهجالبلاغه؛ تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم؛ چاپ اول، قم: مکتبة آیةالله المرعشی النجفی، 1404 ق.
ابن شهرآشوب، محمد بن علی؛ مناقب آل ابیطالب(علیه السلام)؛ چاپ اول، قم: علامه، 1379 ق.
ابنشعبه حرانی، حسن بن علی؛ تحف العقول؛ تصحیح علیاکبر غفاری؛ چاپ دوم، قم: جامعه مدرسین، 1404 ق.
ابنصباغ ماکلی، علی بن محمد؛ الفصول المهمة؛ چاپ اول، قم: دارالحدیث، 1379 ش.
ابنکثیر، اسماعیل بن محمد؛ البدایة و النهایة؛ تحقیق علی شیری؛ بیروت: دار احیاء التارث العربی، [بیتا].
ابنمشهدی، محمد بن جعفر؛ المزار الکبیر؛ تحقیق جواد قومی اصفهانی؛ قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1378 ق.
بغدادی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری؛ چاپ اول، بیروت: دار الکتب الاسلامیه، [بیتا].
اربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمه؛ تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی؛ چاپ اول، تبریز: بنیهاشمی، 1381 ق.
دیلمی، حسن بن محمد؛ ارشاد القلوب؛ چاپ اول، قم: شریف الرضی، 1412 ق.
محمد بن محمد مفید؛ الامالی؛ تصحیح حسین استادولی و علیکبر غفاری؛ چاپ اول، قم» کنگره شیخ مفید، 1413 ق.
حسینی شوشتری، سید نورالله؛ إحقاق الحق؛ قم: کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، 1409 ق.
صدوق، محمد بن علی؛ الامالی؛ چاپ ششم، تهران: کتابچی، 1376 ش.
طباطبایی، سید محمدحسین؛ الميزان فی تفسير القرآن؛ چاپ دوم، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1390 ق.
طبرسی، احمد بن علی؛ الأحتجاج علی اهل اللجاج؛ تصحیح محمدباقر خرسان؛ چاپ اول، مشهد: نشر مرتضی، 1403 ق.
قطبالدین راوندی، سعید بن هبةلله؛ الدعوات؛ چاپ اول، قم: انتشارات مدرسه امام مهدی4، 1407 ق.
مجلسی، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ جمعی از محققان؛ چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.
[1]. محمد بن محمد مفید؛ الامالی؛ ص 349.
[2]. علی بن عیسی اربلی؛ کشف الغمه؛ ج 1، ص 573.
[3]. نحل: 90.
[4]. عبدالرحمن بن محمد ابن أبیحاتم؛ تفسير القرآن العظيم؛ ج 7، ص 2298.
[5]. محمد بن جعفر ابنمشهدی؛ المزار الکبیر؛ ص489.
[6]. سید نورالله حسینی شوشتری؛ إحقاق الحق؛ ج 11، ص 114.
[7]. محمد بن علی صدوق؛ الامالی؛ ص 179.
[8]. اسماعیل بن عمر ابنکثیر؛ البدایة و النهایة؛ ج 8، ص 19.
[9]. سعید بن هبةلله قطبالدین راوندی؛ الدعوات؛ ص 24.
[10]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالأنوار؛ ج 89، ص 310.
[11]. محمد بن سعد بغدادی؛ الطبقات الکبری؛ ج 2، ص 16.
[12]. نبأ: 32.
[13]. زمر: 61.
[14]. طلاق: 2.
[15]. حسن بن محمد دیلمی؛ ارشاد القلوب؛ ج 1، ص 76.
[16]. عبدالحمید بن هبةالله ابن ابیالحدید؛ شرح نهجالبلاغه؛ ج 16، ص 38.
[17]. حسن بن عی بنشعبه حرانی؛ تحف العقول؛ ص227.
[18]. اسراء: 60.
[19]. احمد بن علی طبرسی؛ الأحتجاج علی اهل اللجاج؛ ج 1، ص 279.
[20]. سید محمدحسین طباطبایی؛ الميزان فی تفسير القرآن؛ ج 13، ص 140.
[21]. همان، ص 149.
[22]. بروج: 3.
[23]. أحزاب: 45 : «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً؛ اى پیامبر، ما تو را به عنوان شاهد و بشارتدهنده و بیمدهنده فرستادیم». هود: 103 : «ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ؛ قیامت روزى است که همه مردم براى آن جمع مىشوند و آن روز، روزى مشهود است».
[24]. علی بن محمد ابنصباغ مالکی؛ الفصول المهمة؛ ج 2، ص 702.
[25]. حسن بن محمد دیلمی؛ ارشاد القلوب؛ ج 1، ص 79.
[26]. نساء: 86.
[27]. محمد بن علی ابن شهرآشوب؛ مناقب آل ابیطالب7؛ ج 4، ص 18.
[28]. سوره آلعمران، 134.
[29]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالأنوار؛ ج 43، ص 352.
افزودن دیدگاه جدید