نقش معاد در امیدواری
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۰۰، نقش معاد در امیدواری.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
مقدمه
برخی موضوعات مانند اثبات وجود خدا، بهاندازهای واضح و ملموس هستند که نیازی به اثبات ندارند و منکران آنها باید دلیلی برای انکارشان بیاورند. نقش امید و امیدواری در حیات انسان نیز از این دست مسائل است. از این رو داشتن آرزو نه تنها مذموم و ناپسند نیست؛ بلکه لازمه زندگی بشر است؛ چنانکه رسولخدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِي وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً؛[1] داشتن آرزو، رحمتى براى امت من است و اگر آرزو نبود، هیچ مادرى فرزندش را شیر نمىداد و هیچ باغبانی درختى نمىکاشت».
گر نبودی میل و امید ثمر کی نشاندی باغبان بیخِ شجر[2]
امیرالمؤمنین(صلی الله علیه و آله) نیز فرموده است: «الْأَمَلُ رَفِيقٌ مُؤْنِسٌ؛[3] آرزو، رفیق و مأنوس انسان است». خداوند موضوع حیاتی را به صورت غریزی در نهان همگان قرار داده است، اما با توجه به تضعیف آن در طول زندگی، لازم است به فکر تقویت آن باشیم و از هر چیزی که بتواند در این مسیر به ما کمک کند، بهره بگیریم. یکی از مهمترین و اساسیترین کمکها در «معادباوری و باور عمیق به رستاخیز» نهفته است و باید با تأمل و اندیشه در حقیقت معاد، نقش آن در تقویت امید را پیدا کرده و به عنوان «یک مُسکّن واقعی و دائمی و بدون ضرر» از آن کمک بگیریم. نوشتار پیشرو قصد دارد معادباوری را از چهار زاویه که سبب تقویت امید و امیدواری میشود را معرفی کند.
الف. جاودانهگرایی
نخستین گام در بهرهگیری از معاد برای تقویت امید، آن است که مرگ را فنا و نابودی ندانیم؛ بلکه آن را پلی بدانیم که ما را دنیا به آخرت انتقال میدهد. قرآن حقیقت مرگ را اینچنین به تصویر کشیده است: «نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَکُمْ وَ نُنْشِئَکُمْ فی ما لا تَعْلَمُونَ؛[4] ما در میان شما مرگ را مقدر ساختیم و هرگز کسی بر ما پیشی نمیگیرد تا گروهی را به جای گروه دیگری بیاوریم و شما را در جهانی که نمیدانید، آفرینش تازهای بخشیم». بنابراین هدف ما از میراندن شما، انتقال از عالَمی به عالَمی دیگر است.
نقل شده است که امام هادى(صلی الله علیه و آله) به عیادت یکى از یارانش رفت و مشاهده کرد که از ترس مرگ، بیتابى مىکند. حضرت به او فرمود: «ای بنده خدا، تو از مرگ مىترسى، به خاطر آنکه حقیقت مرگ را نمىشناسى. آیا هرگاه بدنت را چرک و کثافت فرا گیرد و از شدت کثافت و چرکى که بر توست، آزرده شوى و به بیماریهاى پوستى مبتلا شوى و بدانى که شستشو در گرمابه همه آنها را بر طرف مىکند، به آنجا نمىروى تا خودت را از آن آلودگیها پاک کنى؟ یا اینکه (دوست دارى) به گرمابه نروى تا آن کثافتها بر بدنت باقى بماند؟». آن شخص عرض کرد: «آرى، اى فرزند پیامبر خدا (دوست دارم خود را پاک گردانم)». حضرت فرمود:
فَذَاكَ الْمَوْتُ هُوَ ذَلِكَ الْحَمَّامُ وَ هُوَ آخِرُ مَا بَقِيَ عَلَيْكَ مِنْ تَمْحِيصِ ذُنُوبِكَ وَ تَنْقِيَتِكَ مِنْ سَيِّئَاتِكَ فَإِذَا أَنْتَ وَرَدْتَ عَلَيْهِ وَ جَاوَزْتَهُ فَقَدْ نَجَوْتَ مِنْ كُلِّ غَمٍّ وَ هَمٍّ وَ أَذًى وَ وَصَلْتَ إِلَى كُلِّ سُرُورٍ وَ فَرَحٍ؛ پس مرگ نقش همان گرمابه را دارد و آن، آخرین چیزى است که از غربال کردن گناهانت و پاکیزه ساختن تو برایت مانده؛ پس چون به آن رسیدى و از آن گذر کردى، از هر غصه و اندوه و آزارى رستهاى و به همه خوشیها و شادکامیها رسیدهاى.
آن مرد بر اثر موعظه امام هادی(صلی الله علیه و آله) آرام شد و با شادمانى و آسودگی، چشم خود را بر دنیا بست و جان داد.[5]
یکی از مهمترین راهکارهای دستیابی به آرامش و افزایش امیدواری، نگرش مثبت به مرگ و معاد است. باید به جای نگاه منفی به مرگ، نگرش مثبت را جایگزین کنیم و مانند فرمایش امام هادی(صلی الله علیه و آله)، آن را وسیله تطهیر، و یا آن را قرار ملاقات با خالق مهربان بدانیم: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ؛[6] و از خدا بپرهیزید و بدانید او را ملاقات خواهید کرد و به مؤمنان، بشارت بده». مؤمنان، مرگ را به عنوان «مقصد زندگی دنیوی و آغاز زندگانی اُخروی» میبینند و میوه امیدواری را نیز از این نگرش خود میچینند.
مرگ اگر مرد است آید پیش من
تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ
من از او جانی برم بیرنگ و بو
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ[7]
معادباوری، یکی از بزرگترین دغدغهها و آرزوهای بشر یعنی حب بقا و پایدار بودن را تضمین و او را از درد «پوچانگاری عالم خلقت» رها میکند. این کارکرد اعتقاد به معاد، از دست هیچ عامل دیگری بر نمیآید و تنها از درخت «باورداشت قیامت» میروید. «پروفسور یونگ» که از اساتید معروف روانکاوی غرب و شاگرد «فروید» بود، در اینباره میگوید:
دو سوم بیمارانی که از سراسر جهان به من مراجعه کردهاند، افراد تحصیلکرده و موفقی هستند (و مشکل روحیشان به خاطر نداشتن شغل مناسب یا پول نیست؛ بلکه) دردی بزرگ، یعنی پوچی و نامفهومی و بیمعنا بودن زندگی آنها را رنج میدهد. مطلب آن است که بر اثر تکنولوژی و جمود تعالیم و کوتهنظری و تعصب، بشر قرن بیستم «لامذهب» است و سرگشته در جستوجوی روح خود میباشد و تا مذهبی نیابد، آسایش ندارد و بیمذهبی، پوچی و بیمعنا بودن زندگی را در پی دارد.[8]
ب. اعتدالبخشی
داشتن آرزو نهتنها ناپسند نیست؛ بلکه لازمه زندگی بشر است، اما اگر از حد معقول تجاوز کرد، آثار زیانباری به دنبال خواهد داشت و به همین جهت در روایات از «طول الأمل» نهی شده است. آرزوهای طولانی، یعنی خواستههایی که با واقعیت زندگی انسان همخوانی ندارد؛ مانند داشتن هواپیمای شخصی برای یک کارگر یا کارمند، یا رسیدن به مقام انبیای الهی. آرزوی دستیابی به خواستههای مادی یا معنویای که امکان رسیدن به آنها وجود ندارد، منجر به ناکامی و افسردگی انسان میشود. ولی معادباوری، ریشه اینگونه ناکامیها را میسوزاند و در واقع، از بروز چنین آرزوها و ناکامیهایی پیشگیری میکند. از این رو یکی از توصیفهایی که امیرمؤمنان(صلی الله علیه و آله) از مرگ کردند، «قَاطِعُ الْأُمْنِيَاتِ» است؛[9] یعنی یاد مرگ، قطعکننده آرزوهای نامعقول است. در دیوان شعری که منسوب به آن حضرت است، همین اثر برای اعتقاد به مرگ و رستاخیز ذکر شده است:
يَا مَنْ بِدُنْيَاهُ اشْتَغَلْ
قَدْ غَرَّهُ طُولُ الْأَمَلِ
الْمَوْتُ يَأْتِي بَغْتَةً
وَ الْقَبْرُ صُنْدُوقُ الْعَمَلِ[10]
اى کسى که سرگرم دنیایى و آرزوهاى دراز تو را فریفته، بدان که مرگ ناگهان فرا مىرسد و قبر نگهدارنده اعمال توست.
یاد معاد و اعتقاد به رستاخیز، روح حیوانی انسان را تعدیل و هوسهای کاذب را مهار، و روح انسانی را تقویت میکند.
ج. افزایش آستانه تحمل
افزایش آستانه تحمل و بردباری در زندگی، یکی دیگر از زوایای امیدافزایی معادباوری است. زندگی در دنیا به شکلی محسوس و غیرقابل انکار، آمیخته با مشکلات و گرفتاریهاست. شخصی از امام صادق(صلی الله علیه و آله) پرسید: «انسان چه زمانی راحتی را پیدا میکند؟». حضرت پاسخ داد: «عِنْدَ أَوَّلِ يَوْمٍ يَصِيرُ فِي الْجَنَّةِ؛[11] روزی که در بهشت قرار میگیرد»؛ یعنی در دنیا به دنبال راحتی مطلق نباش و در بهشت به آن خواهی رسید: «فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فيها خالِدُونَ؛[12]و در آن [بهشت] آنچه دلها مىخواهد و چشمها از آن لذت مىبرد، موجود است و شما همیشه در آن خواهید ماند».
جابر بن عبداللّه انصاری میگوید:
روزی پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) بر فاطمه زهرا3 وارد شد و دید که دختر عزیزش، خود را به وسیله لباسی کهنه پوشانده است و مشغول آسیاب کردن گندم میباشد و همزمان، فرزند شیرخوارش را نیز در دامانش شیر میدهد. حضرت از دیدن سختی زندگی دخترش گریان شد، ولی خطاب به ایشان فرمود: دخترم، تلخیهای دنیا زودگذر است و لذتهای آخرت، پایدار». فاطمه زهرا3 نیز اظهار داشت: «من خداوند را بر نعمتهایش شکر میگویم و در تمام حالات، حق او را پاس میدارم». در همین لحظه بود که خداوند متعال این آیه شریفه قرآن را بر حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) نازل کرد: «وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی؛[13] و به زودی پروردگارت به تو چندان عطا کند تا راضی شوی».[14]
1. مرگ عزیزان
یکی از مشکلات سخت زندگی هر انسانی، از دست دادن نزدیکانش است. انسانی که معتقد به معاد نباشد، در چنین شرایطی زندگی برایش تیره و تار میشود تا جایی که ممکن است دست به خودکشی نیز بزند، اما مؤمن معادباور، با اعتقاد به اینکه آن عزیز از دست رفته در میهمانی خداوند به سر میبرد، آرام میگیرد. همچنین وقتی از پاداشهای الهی درباره صبر بر مرگ عزیزان خبردار میشود، آرام میگیرد. امام حسین(صلی الله علیه و آله) در روز عاشورا، از معادباوری حضرت زینب کبری3 برای آرام کردن ایشان استفاده کرد و بیتابی آن حضرت را اینگونه آرام کرد: «يا أخيّة، اعلمي إِنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَمُوتُونَ وَ كُلُ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ؛[15] خواهرم، بدان که همه زمینیان میمیرند. آسمانیان نیز نمیمانند. هر چیزی جز وجه خدا که آفریدگار هستی است، از بین رفتنی است».
شهید ثانی; در ابتدای زندگی، همه فرزندانش در طفولیت از دنیا میرفتند و هر از گاهی به داغ جدیدی مبتلا میشد؛ از این رو تصمیم گرفت برای آرامش دل خود و دیگرانی که چنین مشکلاتی برایشان پیش میآید، کتابی بنویسد و اجر و پاداشهایی را که خداوند در قیامت در برابر بردباری نسبت به این مصیبت به انسان میدهد، گردآوری نماید. کتابش را مُسكّن الفؤاد عند فقد الأحبّة و الأولاد (آرامشدهنده قلب در فقدان عزیزان و اولاد) نام نهاد و احادیث و داستانهای زیبایی را در آن نوشت. آخرین مطلب ارزشمندی که در آن کتاب نقل شده است، نامه مفصلی است که امام صادق(صلی الله علیه و آله) به عنوان تسلیت به عموزاده خود جناب عبدالله محض نوشت. عبدالله محض، نوه امام مجتبی(صلی الله علیه و آله) است که همراه فرزندانش در مبارزه با حکومت عباسیان مشکلات زیادی از شهادت تا زندان را متحمل شد. امام صادق(صلی الله علیه و آله) در این نامه سه صفحهای، 14 آیه قرآن و نیز روایات متعددی را برای آرامش آنها یادآور شد. امام(صلی الله علیه و آله) در این نامه نوشت:
اى عموزاده، اگر از طرف دشمنان به تو و اهلبیتت مصیبت وارد شده است و به شما ظلم روا داشتهاند، بدان که تو تنها نیستى که محزون و افسردهدل شدهاى؛ بلکه بر من نیز ناراحتى و مصیبت جانسوز مانند تو وارد شده است، ولى به آنچه که خداوند دستور داده و بدین وسیله متقین را دلدارى داده و به صبر و استقامت در برابر مصیبتها و مشکلات امر نموده است، مراجعه کردم؛ آنجا که خداوند به پیغمبرش مىگوید: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ؛[16] اى پیغمبر ما، تو بر انکار و آزارشان براى حکم خداى خود صبر کن و مانند یونس مباش که از خشم در عذاب امت تعجیل کرد». همچنین فرمود: «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ؛[17] همانا خداوند صابران را به حد کمال و بدون حساب پاداش خواهد داد». اگر این چنین نبود هرگز حضرت زکریا(صلی الله علیه و آله) و حضرت یحیى(صلی الله علیه و آله) بر اثر توطئه ناپاکان بنىاسرائیل کشته نمىشدند [و سر حضرت یحیى(صلی الله علیه و آله) براى یکى از زنهاى نابکار بنىاسرائیل به هدیه برده نمىشد]. اگر چنین نبود هرگز جدت على بن أبیطالب7 به خاطر قیام به امر خدا مظلومانه کشته نمىشد. همچنین عمویت حسین پسر فاطمه3 مغلوب نمىشد و به وضع دلخراشى مظلوموار کشته نمىشد. اگر نه این بود، هرگز در حدیث وارد نمىشد: «لَوْ لَا أَنْ يَحْزَنَ الْمُؤْمِنُ لَجَعَلْتُ لِلْكَافِرِ عِصَابَةً مِنْ حَدِيدٍ فَلَا يَتَصَدَّعُ رَأْسُهُ أَبَداً؛ اگر مؤمن محزون نمىشد، کاسه سر کافران را از آهن قرار مىدادیم تا هرگز دردسر نبیند». پس اى عمو و پسر عمو و عموزادهها و برادرانم، بر شما باد به صبر و رضا و تسلیم و به شما توصیه مىکنم که امر مشکلات را به خداوند عزوجل واگذار نمایید و از قضا و قدر او راضى و خرسند شوید و صبر و بردبارى پیشه کنید و به دستورهایى که به هنگام مصیبت و بلا داده است، تمسک جویید و امر او را اطاعت کنید.[18]
اعتقاد به معاد و پاداشهایی که خداوند در عوض مشکلات مؤمنان آماده نموده است، طاقت آدمی در رویارویی با مشکلات را افزایش میدهد و او را بر ادامه زندگیاش قادر میسازد.
۲. جهاد و شهادت
یکی دیگر از نمونههای سختی در زندگی مؤمنان، میدان جبهه و جنگ است. مؤمنان معادباور با تکیه به این اصل اساسی، روحیه خود را زنده نگه میدارند و این تصمیم بسیار سخت را بر خود هموار میکنند. این حس جهاد و مبارزه و شهادتطلبی در درون یک جامعه است که میتواند آن را از گزند دشمنان محفوظ بدارد. کسانی که در مبارزه با هواهای نفسانی ناموفق بوده و در چنگال آرزوهای مادی گرفتار باشند، صدها بهانه برای نرفتن به جبهه و جنگ دارند؛ ولی معادباوران با ضمیری امیدوار به وعدههای الهی در دفاع از دین و وطن خود، سر از پا نمیشناسند. امیرمؤمنان(صلی الله علیه و آله) هنگامی که خبر تهاجم سربازان معاویه به شهر انبار و سستى مردم در رفتن به جهاد را دید، طی خطبهای بهانهجوییهای پیدرپی آنان را یادآور شد و فرمود:
وقتى در تابستان فرمان حرکت به سوى دشمن مىدهم، مىگویید هوا گرم است؛ مهلت ده تا سوز گرما بگذرد و آنگاه که در زمستان فرمان جنگ مىدهم، مىگویید هوا خیلى سرد است؛ بگذار سرما برود. همه این بهانهها براى فرار از سرما و گرما بود؟ وقتى شما از گرما و سرما فرار مىکنید، به خدا سوگند که از شمشیر بیشتر گریزانید.[19]
در حادثه کربلا نیز آنچه توانست گروه اندک یاران حسینی را در برابر سپاه دهها برابری سپاه یزید سر زنده نگاه دارد، معادباوری آنان بود؛ چنانکه حنظله پرسید: «آیا من به سوی آخرت نشتابم و به برادرانم ملحق نشوم؟». امام حسین (صلی الله علیه و آله) فرمود: «بَلَى رُحْ إِلَى مَا هُوَ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا وَ إِلَى مُلْكٍ لا يَبْلىَ؛[20] بشتاب به عالَمی بهتر از دنیا و آنچه در آن است و به سوی سلطنتی که هرگز کهنه نمیشود».
همچنین وقتی امام(صلی الله علیه و آله) یاران خود را در اوج جنگ و سختیهای جهاد مشاهده نمود، از این روش استفاده کرد و بر آرامش آنان افزود:
پایدارى کنید اى گرامىزادگان؛ مرگ چیزى نیست، جز پلى که شما را از سختى و آسیب مىگذراند و به بهشت عظیم و نعمتهاى جاودان مىرساند. کدامیک از شما دوست ندارد که از زندانى به قصر منتقل گردد؛ در حالى که آن براى دشمنانتان، همانند پلى است که آنها را از کاخ به زندان و شکنجهگاه مىرساند. پدرم از پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) برایم نقل کرد: دنیا، زندان مؤمن و بهشت، کافر است و مرگ، پل مؤمنان به بهشت ایشان، و پل کافران به آتش سوزان دوزخ مىباشد. نه این را به من دروغ گفتهاند و نه من دروغ میگویم.[21]
مطالعه زندگی شهیدان عزیز هشت سال دفاع مقدس نیز گویای پیوند معاد و امید است. چه بسیارند شهیدانی با سن و سال اندک که به برکت باورداشت معاد و رستاخیز، نور امید از تصاویر و وصیتنامههایشان مشهود است. معادباوری ترس از شکست، کشته شدن و سختیهای جهاد را بر مؤمن هموار میکند.
د. شفاعت
چهارمین اثر باورداشت معاد در افزایش امید، «شفاعت در قیامت» است. یکی از نگرانیهای مهم مؤمنان، نگرانی از رفتارهای دنیوی آنان و گناهانی است که در دنیا مرتکب شدهاند. این نگرانی و ترس را که باید از ترسهای مقدس نامید، از تعالیم دین بوده و مقداری از آن نیز لازم است و اولیای دین کوشیدند تا پیروانشان را در حالتی میان ترس و امید نگه دارند. در برخی مواقع، این ترس به مرحله شدیدی میرسد و ممکن است موجب افسردگی و یا توحش و بیبندوباری شود. آنچه میتواند از این سقوط بزرگ پیشگیری کند، اعتقاد به شفاعت شافعان در قیامت است.
شاید این پرسش مطرح شود که اعتقاد به شفاعت، سبب امید کاذب و در نتیجه، تکرار گناه نمیشود؟ در پاسخ باید گفت اگر به معناى صحیح شفاعت و شرطهای آن توجه شود، نه تنها عامل تکرار جرم نمیباشد؛ بلکه میتوان آن را از عوامل کاستن گناهان برشمرد؛ زیرا مؤمنان براى بهرهمندی از شفاعت باید شرایط آن را فراهم کنند و از موانع آن مانند ظلم به همنوعان دوری نمایند. اعتقاد به شفاعت، پنجرهای به سوى روشنایى و امید را به روى مؤمن به معاد مىگشاید و او را به کنترل خود و حتى جبران گذشتهاش تشویق مىکند.
بِشر بن شُریح بصری میگوید:
به امام باقر(صلی الله علیه و آله) عرض کردم: کدام آیه در کتاب خدا امیدوارکنندهتر است؟. حضرت فرمود: «دیگران در اینباره چه مىگویند؟». عرض کردم: این آیه را تلاوت میکنند: «يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ؛[22] اى بندگان من که بر خویش ستم کردید، از رحمت خدا ناامید نشوید». حضرت فرمود: «اما نظر ما اهلبیت این نیست». عرض کردم: پس نظر شما چیست؟ فرمود: «به نظر ما، امیدبخشترین آیه قرآن این است: "وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضىَ؛[23] و به زودی پروردگارت چیزى به تو عطای فرماید که خشنود شوى". آن چیز، شفاعت است. به خدا قسم شفاعت است، به خدا قسم شفاعت است» [24].
نگارنده: حجتالاسلام والمسلمین علی خادمی
فهرست منابع
کتب
ابنطاووس، علی بن موسی؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ تصحیح احمد فهری زنجانی؛ چاپ اول، تهران: جهان، 1348 ش.
ابننما حلی، جعفر بن محمد؛ مثیر الاحزان؛ چاپ سوم، قم: مدرسه امام مهدی4، 1406 ق.
تمیمی آمدی؛ عبداواحد بن محمد؛ غررالحکم و دررالکلم؛ تصحیح سید مهدی رجایی؛ چاپ دوم، قم: دار الکتاب الاسلامی، 1410 ق.
حسکانی، عبیدالله بن عبدالله؛ شواهد التنزیل؛ تصحیح محمدباقر محمودی؛ چاپ اول، تهران: التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیه، 1411 ق.
دیلمی، حسن بن محمد؛ اعلام الدین فی صفات المؤمنین؛ چاپ اول، قم: مؤسسه آلالبیت:، 1408 ق.
شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ چاپ اول، قم: هجرت، 1414 ق.
شهید ثانی، زینالدین بن علی؛ مسکن الفؤاد عند فقد الأحبّة و الأولاد؛ چاپ اول، قم: بصیرتی، [بیتا].
صدوق، محمد بن علی؛ معانی الاخبار؛ تصحیح علیاکبر غفاری؛ چاپ اول، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1403 ق.
کوفی، فرات بن ابراهیم؛ تفسیر فرات الکوفی؛ تحقیق محمد کاظم؛ چاپ اول، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مؤسسة الطبع و النشر، 1410 ق.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ پیام قرآن؛ چاپ نهم، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1386 ش.
میبدی، حسین بن معینالدین؛ دیوان امیرالمؤمنین(صلی الله علیه و آله)؛ تصحیح مصطفی زمانی؛ چاپ اول، قم: دار نداء الإسلام للنشر، 1411 ق.
سایتها
سایت گنجور. مثنوی معنوی و غزلیات جلالالدین محمد بلخی روحی.
[1]. حسین بن محمد دیلمی؛ أعلام الدین؛ ص295.
[2]. سایت گنجور؛ مثنوی معنوی؛ دفتر چهارم، بخش 20.
https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar4/sh20
[3]. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحکم و دررالکلم؛ ص 56.
[4]. واقعه: 60 و 61.
[5]. محمد بن علی صدوق؛ معانی الأخبار؛ ص290.
[6]. بقره: 223.
[7]. سایت گنجور؛ مثنوی معنوی؛ غزلیات، غزل 1326.
[8]. ناصر مکارم شیرازی و همکاران؛ پيام قرآن؛ ج 5، ص 329.
[9]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ خطبه 99.
[10]. حسین بن معینالدین میبدی؛ ديوان أميرالمؤمنين7؛ ص312.
[11]. حسن بن علی ابنشعبه حرانی؛ تحف العقول؛ ص370.
[12]. زخرف: 71.
[13]. ضحی: 5.
[14]. عبیدالله بن عبدالله حسکانی؛ شواهد التنزيل؛ ج 2، ص 445.
[15]. جعفر بن محمد ابننما حلی؛ مثیر الأحزان؛ ص49.
[16]. قلم: 48.
[17]. زمر: 10.
[18]. زینالدین بن علی شهید ثانی؛ مسکّن الفؤاد؛ ص 116.
[19]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ خطبه27.
[20]. علی بن موسی ابنطاووس؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ ص110.
[21]. محمد بن علی صدوق؛ معانی الأخبار؛ ص288.
[22]. زمر: 53.
[23]. ضحی: 5.
[24]. فرات بن ابراهیم کوفی؛ تفسیر فرات الکوفی؛ ص571.
افزودن دیدگاه جدید