رفتن به محتوای اصلی
یادداشت تبلیغی:

ویژگی‌های جوانان عاشورایی

تاریخ انتشار:
شواهد تاریخى و تجربه‌هاى عینى در نهضت‌هاى بزرگ اسلامى، بیانگر آن است که نسل جوان از حرکت‌هاى انقلابی در سراسر جهان، به نحو احسن استقبال و حمایت کرده است.

پایگاه اطلاع رسانی بلاغره توشه ماه محرم ۱۴۰۰، ویژگی‌های جوانان عاشورایی.

کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

اشاره

شواهد تاریخى و تجربه‌هاى عینى در نهضت‌هاى بزرگ اسلامى، بیانگر آن است که نسل جوان از حرکت‌هاى انقلابی در سراسر جهان، به نحو احسن استقبال و حمایت کرده است. این جریان را مى‌توان از آغاز بعثت رسول‌خدا تا عصر حاضر در صحنه‌هاى مختلف مشاهده کرد. روحیه حق‌طلبی و مسئولیت‌پذیری جوانان، موجب حضور چشمگیر آنان در صف اول مبارزه حق علیه باطل شده است. این مسئله، حقیقتی است که در عصر حاضر در دوران مبارزات انقلابی، هشت سال دفاع مقدس و دفاع از حرم اهل‌بیت: خود را به خوبی نشان داد و الگوهایی همچون شهید حججی‌ها را به عالم اسلام معرفی کرد. بی‌تردید در نهضت عاشورا نیز مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین نقش‌ها را نیروهای جوان بر عهده داشتند. در هر جامعه‌ای جوانان بیشتر از هر گروه سنی، به دنبال اسوه و الگوی رفتاری هستند. اکنون که هجمه نرم دشمن ایمان جوانان را نشانه گرفته است، معرفی چهره‌های شاخص مذهبی و تبیین ابعاد مختلف زندگی آنان به جامعه و به‌ویژه جوانان، از ضروریات انکار‌ناپذیر است؛ زیرا آشنایی جوانان با چهره‌های نورانی و پر صلابتی که با ایمانی راسخ و عزمی استوار به قله‌های رفیع سعادت صعود کردند، به آن‌ها هویت می‌بخشد.

1. ایمان راسخ

عاشورا، عرصه تجلّی ایمان جوانانی است که با یاد خدا از مشکلات نترسیدند و خطر را به جان خریدند. نمونه بارز آن، ایمان راسخ حضرت عباس(علیه السلام) است. آنچه بیشتر از چهره مبارک آن حضرت در ذهن‌ها به تصویر کشیده شده است، شجاعت اوست؛ در حالی که آن حضرت ابتدا بنده‌ای سراپا تسلیم الهى بود و تمام عظمت‌ها و ارزش‌هاى او نیز زیر سایه همین بندگى و اطاعت محض الهى قرار دارد. امام صادق(علیه السلام) درباره ایمان آن حضرت فرموده است: «كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ نافِذَ البَصيرَةِ صُلبَ الإيمانِ جاهَدَ مَعَ أبي عَبدِاللّه ِو أبلى بَلاءً حَسَنا و مَضى شَهيدَا؛[1] عموى ما عباس، داراى بینشى ژرف و ایمانى راسخ بود. همراه با امام حسین(علیه السلام) جهاد کرد و نیک آزمایش داد و به شهادت رسید».

ایمان راستین و راسخ حضرت ابوالفضل(علیه السلام)، در رجزخوانی ایشان در روز عاشورا نمایان است. وقتی با مارد بن سدی شروع به مبارزه کرد، فرمود: «انا بنُ عَلی لاأَعجَزُ مِن مُبارزةِ الاَقران وَ ما اَشرَکتُ بِالله لَمحَةَ البَصَر؛[2] من فرزند علی هستم که در مبارزه با شجاعان عرب، هیچ عجزی ندارم و من به اندازه یک چشم بر هم زدن، به خدا شرک نورزیده‌ام.

شرک در برابر توحید است و به شرک در ذات، صفات و افعال و به دو قسم جلی و خفی تقسیم می‌شود. این جمله حضرت با اطلاقی که دارد، همه مراتب شرک را از خود نفی می‌کند و نشان‌دهنده ایمان کامل ایشان است. از این رو امام صادق(علیه السلام) لقب گران‌سنگ بنده خدا بودن را به آن حضرت داده است؛ چنانکه در زیارتنامه‌اش مى‌خوانیم: «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ».[3]

مؤمنان واقعی در آخرت، با رویی درخشان و تابناک محشور می‌شوند و در دنیا نیز آثار بندگی و پرستش در سیمای‌شان پدیدار است؛ چنانکه قرآن مجید در وصف آن‌ها فرموده است: «سیماهُم فی وُجُوهِهِم مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ؛[4] علامتِ آنان، اثر سجده در چهره‌هایشان است». یکی از مصادیق این آیه شریفه، حضرت عباس(علیه السلام) است. در تاریخ نوشته‌اند: «اثر سجده‌های طولانی بر پیشانی‌اش نقش بسته بود تا آنجا که قاتل او می‌گوید: وی نیکو چهره و رشید بود که در پیشانی‌اش اثر سجده می‌درخشید».[5]

این ویژگی را در میان جوانان عاشورایی این زمان نیز می‌توان به راحتی مشاهده کرد. یکی از دوستان نزدیک شهید محسن حججی درباره ایمان این شهید والامقام می‌گوید:

محسن همیشه با بینش و نگرش کافی در هر عرصه و مسیری وارد می‌شد و در نتیجه همیشه بسیار مصمم بود. برای بحث اعزام به سوریه و مدافع حرم شدنش، خیلی تلاش کرد. دلیل اصلی آن آرامشی که هنگام اسارت در چهره‌اش نمایان است، این است که به راهی که انتخاب کرده بود، ایمان کامل داشت و حتی یک درصد هم نسبت به این مسیر شک و شبهه‌ای در دل نداشت. محسن مطمئن بود که پا در مسیری گذاشته است که در نهایت، عاقبت‌بخیری را برایش به همراه دارد ... انسان‌هایی که ایمان قوی داشته باشند و صاحب‌ پشتوانه اعتقادی خوبی باشند، هیچ‌گاه در برابر دشمنان خم به ابرو نمی‌آورند. این استقامت شهید با اینکه مجروح و در حال اسیر شدن بود، فقط به خاطر ایمان به خدا و راهی بود که در آن وارد شده و بیشتر رزمندگان ما نیز این خصلت را دارا هستند.[6]

2. تکلیف‌گرایی

یکی از صفات بارز جوانان عاشورایی، تکلیف‌گرایی است. آنچه برای آن‌ها مهم بود، انجام وظیفه بود؛ نه کسب نتیجه. این ویژگی هر چند به ظاهر امری ساده به نظر می‌رسد، اما انسان در مقام عمل با دشواری‌های زیادی مواجه می‌شود که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به شناخت تکلیف و در گام بعدی، توفیق در عبور از موانع و عمل به آن اشاره کرد. در چنین منطقی هدف، اجرای تعهدات و وظایف است؛ خواه به نتیجه برسد و خواه در ظاهر به شکست بینجامد؛ هر چند دستیابی به نتیجه نیز مهم است. گفتگوی حضرت علی‌اکبر(علیه السلام) با پدر بزرگوارش، گویای این موضوع است. وقتی امام حسین(علیه السلام) در مسیر کربلا، در منزل «قصر بنی مقاتل» به دنبال خوابی که دیده بود، جمله «انا لله و انا الیه راجعون» را بر زبان آورد، حضرت علی‌اکبر(علیه السلام) علت را جویا شد. امام(علیه السلام) فرمود: «اسب‌سواری مقابل من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرگ به استقبالشان می‌آید». حضرت علی‌اکبر(علیه السلام)، حق را با معیارش تشخیص داد. از این رو از امام(علیه السلام) ‌پرسید: «أَ لَسْنَا عَلَى الْحَق؟؛ پدرم! آیا ما بر حق نیستیم؟». امام(علیه السلام) فرمود: «سوگند به خدا که ما بر حقّیم». حضرت علی‌اکبر(علیه السلام) گفت: «فَإِنَّنَا إِذاً لَا نُبَالِي أَنْ نَمُوت؛[7] پس ما را باکی از مرگ نیست».

جوان به سبب روحیه‌ای که دارد، آرمان‌گرا، حق‌طلب و آماده برای فداکاری است؛ اما گاهی ممکن است به سبب هیجاناتی که دارد، از مسیر حق خارج و درگیر حاشیه‌هایی ‌شود که برای او ثمره‌ای جز اتلاف وقت ندارد و یا در تشخیص حق و باطل، دچار سردرگمی شود. در چنین شرایطی باید به ولیّ و امام خویش مراجعه کند. قرآن امامان: را مرجع علمی مردم معرفی کرده است: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛[8] پس اگر نمی‌دانید، از اهل ‌ذکر (امامان) جویا شوید».

امروزه جوانان ما نیز این روحیه حق گرایی و دین‌داری داشته وبدان سخت پایبند هستند، چنانچه اینان با الهام از روحیه جوانان کربلا هشت سال از دین و نظام اسلامی دفاع و فرهنگ شهادت‌طلبی را نهادینه کردند، چنانچه رهبرمعظم انقلاب؟مد؟ می فرماید:

یک کتابی تازه خوانده‌ام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان ـ زن و شوهر ـ متولّدین دهۀ ۷۰، می‌نشینند برای اینکه در جشن عروسی‌شان گناه انجام نگیرد، نذر می‌کنند سه روز روزه بگیرند! به ‌نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی‌شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به‌ خدای متعال متوسّل می‌شوند، سه روز روزه می‌گیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب(سلام الله علیها) می‌شود؛ گریۀ ناخواستۀ این دختر، دل او را می‌لرزاند؛ به این دختر ـ به خانمش ـ می‌گوید که گریۀ تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمی لرزانَد! و آن خانم می‌گوید که من مانع رفتن تو نمی‌شوم، من نمی‌خواهم از آن زن‌هایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمۀ زهرا سرافکنده باشم! ببینید، این‌ها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سال‌ها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است.[9]

3. بصیرت و زمان‌شناسی

بصیرت، واژه‌ای عربی و در لغت به معنای علم، عبرت و حجت است.[10] در فرهنگ قرآنی نیز به معنای رؤیت قلبی و ادراک باطنی آمده است.[11] امام علی(علیه السلام) بصیر را این‌گونه معرفی کرده است: «فَإِنَّمَا الْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَوَ انْتَفَعَ بِالْعِبَر؛[12] اهل بصیرت، کسى است که بشنود و بیندیشد و بنگرد و ببیند و از حوادث عبرت گیرد».

بصیرت یعنی شناخت حق از باطل در فضای پر هیاهو و غبار‌آلود که حق، چنان در باطل درآمیخته است که فرد، نیازمند بینشی فراتر از دانش معمولی باشد. بدیهی است بصیرت ربطی به علم و دانش کلاسیک و به موقعیت و جایگاه اجتماعی ندارد. در میان همه سطوح علمی و اجتماعی، افراد بی‌بصیرت وجود دارد. در واقع بصیرت و شناخت حق، مهم‌ترین نقشه جهت‌یابی برای به‌کارگیری این نیرو و انگیزه برتر جوانی است. اهمیت بصیرت تا جایی است که امام علی(علیه السلام) فرموده است: «ذَهَابُ الْبَصَرِ خَيْرٌ مِنْ عَمَى الْبَصِيرَة؛[13] نابینایی چشم، بهتر از نابینایی دل (و نداشتن بصیرت) است».

مقام معظم رهبری؟مد؟، بصیرت را نیاز اصلی جامعه دانسته و فرموده است: «بصیرت اجازه نمی‌دهد غبار آلودگی فتنه، کسی را گمراه کند».[14] تأکیدهای پی‌درپی رهبر معظم انقلاب اسلامی؟مد؟ بر موضوع بصیرت در شرایط کنونی و توصیه آن به جوانان، بیشتر به سبب جنگ نرم دشمنان است. در چنین شرایطی بصیرت، پیش‌نیاز مقابله با جنگ نرم در فضای مجازی است. ایشان بصیرت را چون قطب‌نما و نورافکن می‌دانند که مسیر درست را به آدمی نشان می‌دهد و از افتادن به دام فتنه باز می‌دارد.[15]

یکی از ویژگی‌های مهم و برجسته جوانان عاشورایی که در حضرت عباس(علیه السلام) تجلی یافته است، بصیرت است. نکته دقیق و لطیف در فرمایش امام صادق(علیه السلام) درباره بصیرت قمر بنى‌هاشم(علیه السلام)، عنصر «نفوذ» (نافِذَ البَصيرَةِ) است. در زیارت ایشان می‌خوانیم: «أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ أَمْرِكَ مُقْتَدِياً بِالصَّالِحِين‏؛[16] به درستى که تو اى ابوالفضل! عمرت را سپرى کردى، در حالى که داراى مقام بصیرت بودى و به صالحین اقتدا نمودى».

دامنه بصیرت، چنان قابلیتی در قمر بنی‌هاشم ایجاد کرد که پرچمدار نهضت حسینی و علمدار دشت کربلا شد. شواهد تاریخی فراوانی بر عمق بصیرت حضرت عباس(علیه السلام) حکایت دارد که در آثار تاریخ‌نویسان اهل‌سنت نیز یافت می‌شود. بلاذری، از مورخان مشهور اهل‌سنت می‌نویسد:

شمر به سمت خیمه امام حسین(علیه السلام) آمد و گفت: خواهرزاده‌هایم کجایید؟ خطاب شمر با چهار پسر حضرت ام‌البنین(سلام الله علیها) بود. هنگامی که حضرت عباس(علیه السلام) و برادرانش از خیمه خارج شدند تا ببینند شمر چه کاری با آن‌ها دارد، شمر به آن‌ها گفت: برای شما امان‌نامه آورده‌ام. آنان ضمن رد کردن امان‌نامه، گفتند: لعنك اللَّه و لعن أمانك!!! أتؤمننا وَابْن بنت رَسُول اللَّهِ لا أمان لَهُ؛[17] خداوند، تو و امان‌نامه‌ات را لعنت کند. آیا ما در امان باشیم، ولی امام حسین(علیه السلام) امانی نداشته باشد؟!

با دقت در این رویداد تاریخی می‌توان به این نتیجه رسید که عباس(علیه السلام) هم که باشی، دشمن در تو طمع می‌ورزد و حتی برایت امان‌نامه می‌فرستد. حضرت عباس(علیه السلام) نه تنها امام زمان خود را در سخت‌ترین اوضاعی که لشکر انبوه دشمن به ایشان حمله کرده بود، تنها نگذاشت؛ بلکه جان خود را سپر امام(علیه السلام) خود کرد. این نوع رشادت و دلاوری، تنها از کسی بر می‌آید که توان تشخیص حق را داشته باشد و با کمال رشادت و شجاعت از آن حمایت کند.

بصیرت نوجوان یازده‌ساله

جوانان عاشورایی با بصیرت خود، همواره عیار مردم را با گفتار و کردارشان نسبت به اهل‌بیت: می‌سنجیدند. وقتی می‌دیدند برخی، گفتار زیبا و حق‌مدارانه دارند؛ ولی در عمل علیه ولایت حرکت می‌کنند، نفاق‌شان را کشف می‌کردند و به نیرنگ و خبث طینت‌شان پی می‌بردند. یکی از جلوه‌های زیبای بصیرت را می‌توان در سیمای نوجوان 11 ساله یعنی عمرو بن جنادة[18] جستجو کرد. او از امام حسین(علیه السلام) اجازه میدان خواست. حضرت فرمود: «پدر این جوان در جنگ به شهادت رسیده است. شاید مادرش راضى نباشد». او عرض کرد: «إنَّ أُمِّي هِيَ الَّتِي أَمَرَتْنِي؛[19] مادرم به من فرمان داده است گام در این میدان بگذارم». این شهید 11 ساله کربلا در رجزهای خود، سپاه به‌ظاهر مسلمان کوفه را افرادی رذل، دشمن قرآن و فاسق توصیف می‌کند که برای کنار زدن قرآن، به یاری دولتمردان فاسق خود برخاسته‌اند:

وَالْیوْمَ تُخْضَبُ مِنْ دِماء مَعاشِرٍ      رَفَضُوا الْقُرآنَ لِنُصْرَةِ الاشْرارِ[20]

امروز از خون جماعتی رنگین می‌شود که قرآن را برای یاری اشرار رها کردند و درصدد انتقام خون‌های ریخته شده‌شان در – جنگ ‌- بدر هستند.

او همان کسی است که رجز به یاد ماندنی‌ای از خود به جا گذارد:

أَميرِي حُسَيْنٌ وَ نِعْمَ الاْميرُ     سُرُورُ فُؤادِ الْبَشيرِ النَّذيرِ[21]

این نوجوان عاشورایی، الگوی شهدای نوجوان جنگ تحمیلی همچون شهید محمدحسین فهمیده و شهید بهنام محمدی شد که هیچ هراسی از مرگ نداشتند و جان خود را در راه دفاع از آرمان‌هایشان نثار کردند.

مرحمت بالازاده؛ شهیدی که حکم جهادش را از دستان مقام معظم رهبری گرفت

در یکی از روزهای سال 1362، زمانی که حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای؟مد؟، رییس جمهور وقت، از خیابان پاستور خارج می‌شدند، در مسیر حرکتش پسرکی 12-13 ساله به نام مرحمت بالازاده از میان حلقه محافظان بیرون آمده و خودش را به حضرت‌آقا می‌رساند و با هیجان و به ترکی می‌گوید: «آقا جان! من از اردبیل تا اینجا آمدم که یک خواهشی از شما بکنم.» حضرت‌آقا می‌فرمایند: «بگو پسرم. چه خواهشی؟» شهید بالازاده می‌گوید: آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم(علیه السلام) نخوانند! حضرت‌آقا می‌فرمایند:چرا پسرم؟

شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته می‌گوید: «آقا جان! حضرت قاسم(علیه السلام) 13 ساله بود که امام حسین(علیه السلام) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم هر چه التماسش می‌کنم، می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم، اگر رفتن 13 ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم(علیه السلام) را چرا می‌خوانند؟». حضرت آقا می‌فرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است» شهید بالازاده هیچ چیز نمی‌گوید، فقط گریه می‌کند حضرت ‌آقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش می‌گیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و می‌فرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز) تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است، هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش، بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل، نتیجه را هم به من بگویید».

سپس حضرت‌آقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و می‌فرمایند: «ما را دعا کن، پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن، سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان...» شهید مرحمت بالازاده به اردبیل بازگشت، اما از خوشحالی در پوست نمی‌گنجید. شهید بالازاده با نشان دادن مجوز آقا، وارد تیپ عاشورا شد. کمتر از سه روز بعد، فرمانده سپاه اردبیل، شهید بالازاده را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد و با این مجوز وارد تیپ عاشورا شد و در عملیات‌های بسیار جان­فشانی کرد. شهید بالازاده حدود سه سال در جبهه‌های جنگ حق علیه باطل با دشمن جنگید سرانجام روز21 اسفند 1363 در جزیره مجنون در عملیات بدر، میهمان سفره حضرت قاسم(علیه السلام) شد.[22]

4. ولایت‌مداری

تمامی رفتار و گفتار شهدای کربلا و به‌ویژه جوانان که در رجزخوانی‌های آنان متبلور است، سرشار از پشتیبانی از ولایت است. منطق آنان این است که همه باید فدای ولیّ خدا شوند تا درخت نوپای دین و ولایت رشد کند. عباس بن علی(علیه السلام)، آیینه تمام‌نمای ولایتمداری است. ایشان همواره در سراسر زندگی، تابع محض امام زمانش بود. برخورد ابوالفضل العباس(علیه السلام) با امام حسین(علیه السلام)، صرف ارتباط برادرانه نبوده است؛ بلکه او با نگاه امام زمان و ولیّ خود با حضرت رفتار می‌کرد و در تمام مراحل زندگی نهایت تواضع و ادب را نسبت به برادر خود رعایت می‌کرد و در دفاع از امام زمان خویش و یاری سیدالشهدا(علیه السلام)، لحظه‌ای آرام ننشست. او که شجاعت را از پدر بزرگوارش به ارث برده بود، برای جنگ با دشمنان لحظه‌شماری می‌کرد، اما به فرمان امام و ولیّ خود دست به شمشیر نبرد ـ مگر جز یک مورد که زهیر و حر در محاصره قرار گرفته بودند ـ و فرمان مُطاع مقام ولایت را اجرا کرد. برای ایشان انجام تکلیف مهم بود. فرقی نمی‌کرد بجنگد و یا علَمدار دشت کربلا باشد.

نقل است علم حضرت عباس(علیه السلام)، جزء اموال غارت‌شده‌ای بود که به شام بردند. وقتی چشم یزید به آن افتاد، عمیقاً به آن نگریست و سه بار از جای خود برخاست و سپس نشست. وقتی دلیل این کار را از او پرسیدند، گفت: «این پرچم در دست چه کسی بوده است؟» گفتند: «به دست عباس، برادر حسین». یزید گفت: «تعجبم از شجاعت اوست. تمام قسمت‌های آن از پارچه و چوب بر اثر اصابت تیرها و سلاح‌های دیگر آسیب دیده، جز دستگیره آن که کاملاً سالم مانده است. این امر نشانگر آن است که تیرها به دست پرچمدار اصابت می‌کرده، ولی او پرچم را رها نکرده و تا آخرین لحظه توان خود پرچم را نگه داشته است و آن‌گاه که رمق خویش را از دست داده، یا پرچم از دستش افتاده، یا با دست او با هم به زمین افتاده است».[23]

حضرت حجت4 دربار وفاداری و ولایت‌مداری سقای دشت نینوا در زیارت‌نامه آن حضرت چنین به تصویر کشیده است:

السَّلَامُ عَلَى أَبِی الْفَضْلِ الْعَبَّاسِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ- الْمُوَاسِی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ الْآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِهِ- الْفَادِی لَهُ الْوَاقِی السَّاعِی إِلَیْهِ؛[24] سلام بر ابوالفضل عباس، فرزندِ امیرمؤمنان(علیه السلام)، کسی که جان خود را نثار برادرش کرد. دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد. فدای برادرش شد، نگهبان بود و سعی بسیار کرد تا آب را به لب تشنگان برساند.

امتیاز «الفادی له»، نشان‌دهنده اوج ایثار است. حضرت ابوالفضل(علیه السلام) در راه ولایت و اطاعت از امام زمانش، همه سرمایه‌اش را که عمر و جان خویش بود، فدا کرد. در زمان حاضر نیز چه بسیارند جوانان عاشورایی‌ که به حضرت عباس(علیه السلام) اقتدا کردند و فرمان ولی‌ زمان خویش را به جان خریدند. نمونه بارز آن نوجوان اسیر ایرانی است که وقتی خبرنگار فرانسوی از او درباره امام خمینی; پرسیده بود، جواب داده بود: «او رهبر من است. هر کاری که او گفت. او گفت بروید، ما می‌رویم و هر چه ایشان بگوید».[25]

فهرست منابع

کتب

ابن‌قولویه، جعفر بن محمد؛ کامل الزیارات؛ چاپ اول، نجف اشرف: دارالمرتضویه، 1356ق.
ابن‌منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ بیروت: دار صادر، [بی‌تا].
ابن‌نما حلى، جعفر بن محمد؛ مثير الأحزان؛ ترجمه على کرمى؛ چاپ اول، قم: نشر حاذق،‏1380ش.
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین؛ مقاتل الطالبین؛ چاپ دوم، قم: مؤسسه دار الکتب، [بی‌تا].
بلاذری، احمد بن یحیی؛ جمل من انساب الاشراف؛ بیروت: دارالفکر، [بی‌تا].
تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غررالحکم و دررالکلم؛ قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1366 ش.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن؛ بیروت: دارالمعرفه، [بی‌تا].
ربانی‌خلخالی، علی؛ چهره درخشان قمر بنی‌هاشم؛ چاپ هفتم، قم: مکتب الحسین، 1386ش.
شریف الرضی، حسین بن محمد؛ نهج‌البلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ چاپ اول، قم: هجرت، 1414 ق.
مامقانی، عبداللّه؛ تنقیح المقال فی علم الرجال؛ [بی‌جا]: چاپ سنگی، [بی‌تا].
مجلسى، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی،‏1403ق.‏
مرکز صهبا؛ بصیرت و استقامت؛ چاپ اول، قم: مؤسسه فرهنگی هنری ایمان جهادی، 1389ش.
مظفر، عبدالواحد؛ بطل العلقمی؛ بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1429ق.
مفید، محمد بن محمد؛ الإرشاد؛‌ چاپ اول، قم: کنگره شیخ مفید، ‏1413 ق.

سایت‌ها

پایگاه اطلاع‌‌رسانی حوزه؛ «دفاع مقدس و شاخص ولایتمداری»؛ 27/06/1399، کد خبر: 99260.
پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌اللّه سید علی حسینی خامنه‌ای؛ «باید در تاریخ ثبت کرد»؛ 15/06/1397.
خبرگزاری تسنیم؛ «ایمان قوی، علت آرامش چهره شهید پس از اسارت»؛ 28/05/1396، کد خبر: 1494015.
خبرگزاری تسنیم؛ «مرحمت بالازاده؛ شهید ۱۱ ساله‌ای که حکم جهادش را از دستان مقام معظم رهبری گرفت»؛ 10/08/1395، کد خبر: 682090.

نگارنده: حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سبحانی‌نیا عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان.

[1]. جعفر بن محمد ابن‌نما حلی؛ مثير الأحزان؛ ص 255.

[2]. عبدالواحد مظفر؛ بطل العلقمی؛ ج 2، ص 162.

[3]. جعفر بن محمد ابن‌قولویه؛ کامل الزیارات؛ ص 257.

[4]. فتح: 29.

[5]. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی؛ مقاتل الطالبین؛ ص 79.

[6]. خبرگزاری تسنیم؛ «ایمان قوی، علت آرامش چهره شهید پس از اسارت»؛ 28/05/1396، کد خبر: 1494015.

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1494015

[7]. محمد بن محمد مفید؛ الارشاد؛ ج 2، ص 82.

[8]. نحل: 43.

[9]. پایگاه اطلاع‌‌رسانی حوزه؛ «باید در تاریخ ثبت کرد»؛ 25/06/1397، کد خبر: 40424.

 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40424

[10]. محمد بن مکرم ابن‌منظور؛ لسان العرب؛ ج 4، ص 65. 

[11]. حسین بن محمد راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 49.

[12]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهج البلاغه؛ خطبه 153.

[13]. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحكم و دررالکلم؛ ج 4، ص 32.

[14]. بیانات در دیدار مردم چالوس با رهبر انقلاب در ورزشگاه شهدای هفتم تیر؛ 05/07/1388.

 https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=8174

[15]. مرکز صهبا؛ بصیرت و استقامت؛ ص 10.

[16]. جعفر بن محمد ابن‌قولویه؛ کامل الزیارات؛ ص 256.

[17]. احمد بن یحیی بلاذری؛ جمل من انساب الاشراف؛ ج 3، ص 391.

[18]. عبداللّه مامقانی؛ تنقیح المقال؛ ج ۲، ص ۳۲۷.

[19]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 45، ص 28.

[20]. همان.

[21]. همان، ص 27.

[22]. خبرگزاری تسنیم؛ «مرحمت بالازاده؛ شهیدی که حکم جهادش را از دستان مقام معظم رهبری گرفت»؛ 10/08/1395، کد خبر: 682090    https://www.tasnimnews.com/fa/news/682090

[23]. علی ربانی خلخالی؛ چهره درخشان قمر بنی‌هاشم؛ ج ١، ص ١٩٠.

[24]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 45، ص 64.

[25]. پایگاه اطلاع‌‌رسانی حوزه؛ «دفاع مقدس و شاخص ولایتمداری»؛ 27/06/1399، کد خبر: 99260.

https://hawzah.net/fa/Article/View/99260
 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.