اشعار رحلت پیامبر اسلام(ص)
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ،
اشعار رحلت پیامبر اسلام(ص)
از خواب برخیز
شیخ محمد هزین لاهیجی
به هجران، زارى دلهاى خونين
ز حد بگذشت يا ختم النّبيّن!
ز اشك و آه مهجوران بيتاب
جهانى غوطه زد در آتش و آب
سپاه درد با جان در ستيزست
لب هر زخم دل، خونابهْ ريزست
جهان از جلوه جان پرورت دور
به ما شد تنگتر از ديده مور
شدى تا گنج خلوتخانه خاك
ز داغ اندوخت صد گنجينه، افلاك
قد محراب زين محنت، دو تا شد
كه از سروِ سرافرازت جدا شد
ز قدرش، سايه بر عرش برين بود
كه بر پاى تو، منبر پايه مىسود
كنون در گوشه يى افتاده مدهوش
به حسرت، يك دهن خميازهْ آغوش
جدا از پرتو آن روى دلكش
به دل، قنديل را افتاده آتش
ز داغ هجرت اى شمع شب افروز!
به شبها، شمع مى گريد به صد سوز
برافروز اى چراغ چشم ايجاد
جهان شد بىفروغت، ظلمتْ آباد
به رخ، آرايش شمس و قمر كن
شب تاريك هجران را، سحر كن
ز خواب اى مهر عالمتاب، برخيز!
تو بخت عالمى، از خواب برخيز!
بلندْ آواز گردان طبل شاهى
ز نو، زن نوبت عالمْ پناهى
قدم بر تارك كرّ و بيان زن
علم بر بام هفتمْ آسمان زن
مشرَّف كن بساط خاكيان را
منوّر، منزل افلاكيان را
سراى خورشيد جان! از خواب بركن
كنار خاك را، جيب سحر كن
چراغ افروز بزم قدسيان شو
رواج آموز كار انس و جان شو
چو از جا، هول رستاخيز خيزد
رخ از شرمندگيها، رنگ ريزد
نظر بگشا بر احوال تباهم
بجنبان لب، پىِ عذر گناهم
*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***
شعر بوی غم می آید
سید محسن احمدزاده
بوی غم می آید از شهر رسول
بوی اشک حیدر و آه بتول
آسمانی ها همه دل بی شکیب
بر لب شیر خدا امن یجیب
لحظه ها لبریز از دل وا پسی
فاطمه گریان ز داغ بی کسی
می چکد بر گونه ها با صد محن
دانه دانه اشک از چشم حسن
اینک، غم گرفته عالمین
بغض کرده گوشه ی خانه حسین
در میان حجره ای غرق ملال
آیه های اشک می خواند بلال
لحظه های اخر پیغمبر است
روح هستی در میان بستر است
با دلی محضون به حال احتضار
چشم های خسته ی او اشک بار
اشک او از بی کسی حیدر است
قصه نامردی و میخ در است
گوشه ای گرم نیایش با خدا
می برد بالا علی دست دعا
اهل بیت خویش را با اشک و آه
در وداع آخرین دارد نگاه
گاه گوید با علی از غسل و قبر
درد دل با چاه و مظلومی و صبر
گاه گوید با غم و درد و محن
غم مخور هستی من زهرای من
بعد من حامی دست حق شوی
اولین کس تو به من ملحق شوی
بعد من اجر رسالت هیزم است
هستی ام در آتش نا مردم است
اشک او تصویری از حق نمک
در میان کوچه ها غصب فدک
آسمان را رنگ نیلی می زنند
بین کوچه بر تو سیلی می زنند
قطره قطره اشک او دارد سخن
از دل و لب های پر خون حسن
در نگاه آخرش راز مگوست
حرف ها از بوسه زیر گلوست
*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***
در سوگ حضرت محمد (ص)
شيخ محمّد حسين غروى اصفهانى (مفتقر)
ماتم جهانسوز خاتم النّبيّين ست؟
يا كه آخرين روز صادر نخستين ست؟
روز نوحه قرآن در مصيبت طاهاست
روز ناله فرقان از فراق ياسين ست
خاطرى نباشد شاد در قلمرو ايجا
آه و ناله و فرياد در محيط تكوين ست
كعبه را سزد امروز، رو نهد به ويرانى
زانكه چشم زمزم را سيل اشك خونين ست
صبح آفرينش را، شام تار باز آمد
تيره، اهل بينش را ديده جهان بين ست
رايت شريعت را، نوبت نگونسارى ست
روز غربت اسلام، روز وحشت دي نست
شاهد حقيقت را، هر دو چشم حقْبين خفت
آهِ بانوى كبرى همچو شمع بالين ست
هادى طريقت را، زندگى به سر آمد
گمرهان امّت را سينهيى پر از كين ست
شاهباز وحدت را، بند غم به گردن شد
كركس طبيعت را، دست و پنجه رنگين ست
شد هماى فرّخْ فر، بسته بال و بى شهپر
عرصه جهان يكسر، صيدگاه شاهين ست
خاتم سليمان را اهرمن به جادو برد
مسند سليمانى، مركز شياطين ست
شب ز غم نگيرد خواب، چشم نرگس شاداب
ليك چشم هر خارى، شب به خواب نوشين ست
پشت آسمان خم شد زير بار اين ماتم
چشم ابر پر نم شد در مصيبت خاتم
*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم (نوحه اول)
غلامرضا سازگار
شور محشر در عزای رحمةللعالمین شد
اوّل تنهـــایی مـــولا امیـــرالمــؤمنین شد
شد خزان باغ مدینه میزند زهرا به سینه(۲)
دست حیــدر مخفیانه جسم پیغمبر کفن کرد
با سرشک دیدۀ خود شستشوی آن بدن کرد
شد خزان باغ مدینه میزند زهرا به سینه(۲)
اشـک تنهایـی شده از دیـدۀ زهـرا روانه
تسلیت؛ سیلیِّ امّت، شاخۀ گل؛ تازیانه
شد خزان باغ مدینه میزند زهرا به سینه(۲)
آنکـه بـوده خصـم دین و خصـم آیات شریفه
کشتن خیرالنّساء را کرده امضا در سقیفه
شد خزان باغ مدینه میزند زهرا به سینه(۲)
بـــــر در بیـــت ولایــــت حـــقّ پیغـمبـــر ادا شــد
فاطمه نقش زمین شد، محسن از مادر جدا شد
شد خزان باغ مدینه میزند زهرا به سینه(۲)
پیکــر پـاک محمّد تا سه شب روی زمین بود
آب غسلش اشک چشمان امیرالمؤمنین بود
شد خزان باغ مدینه میزند زهرا به سینه(۲)
*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم (نوحه دوم)
سیدرضا مؤیّد
ای مدینه شهر دین، کو رسولالله
یــا امیــرالمـؤمنین، کـــو رسولالله
ای مدینـه کو بــلال، تا اذان گوید شرح این داغ گران، بر جهان گوید
ای مدینه شهر دین، کو رسولالله
یــا امیــرالمـؤمنین، کـــو رسولالله
رحمــةللعــالمین، رفتــــه از عـــالم درجهان زد رحلتش، شعلههای غم
ای مدینه شهر دین، کو رسولالله
یــا امیــرالمـؤمنین، کـــو رسولالله
ســرزنـد بــا داغِ دل، لالــۀ صحـرا تا شود در دشت غم، همدم زهرا
ای مدینه شهر دین، کو رسولالله
یــا امیــرالمـؤمنین، کـــو رسولالله
دانه دانه اشک غم،بر رُخش ریزد نـالــۀ یــا ابتـــا، از دلــش خیـــزد
ای مدینه شهر دین، کو رسولالله
یــا امیــرالمـؤمنین، کـــو رسولالله
چشم حق بین علی،اشکریزان است خنــده دیگـر از لـب او گـریزان است
ای مدینه شهر دین، کو رسولالله
یــا امیــرالمـؤمنین، کـــو رسولالله
*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم (نوحه سوم)
محمود شریفی (کمیل)
امشب مدینه تاصبح در اشک و آه و غوغاست
بــابـای نــازنینـت مهمـــان حـــقتعـــالی است
گــرید از این ماتم محـراب و منبر هم
یا فاطمه یا زهرا
چشم از جهان فـروبست امیّد و آرزویت
در احتضــار دیــدار خــوابیــده روبـــرویت
گشته کفن قرآن یا پیکر ایمان
یا فاطمه یا زهرا
پایــان عمــر بـابــا یــا ابتــدای غمهاست
تنها تویی امیدش علی غریب و تنهاست
محنت قرین گردید خانهنشین گردید
یا فاطمه یا زهرا
سیلی زند به رویت دشمن میانِ خانه
بینـی بـه تـن نشـانـه از ضــرب تـازیانه
حقّ ذویِ القربی گردد چنین اعطا
یا فاطمه یا زهرا
*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم (نوحه چهارم)
ژولیده نیشابوری
مدینه در غم و انـدوه پیمبـر بـود
نالهکنـان دل زهـرای مطّهـر بـود
آسمـانها دیده گـریان، رحلت پیغمبر ما است
وامصیبت تا قیامت، خاک ماتم بر سر ما است
یا الهی یا الهی یا الهی یا الهی
در این عزا میچکد خون دل از دیدهها
ارض و سمـــا مـیزنــد نــــالۀ واغــربتا
چشــم حیــدر پرستاره، مصطفی رفته ز دنیا
در کنــــــار بستـــــر او دختـــــرش امّابـیـهــا
یا الهی یا الهی یا الهی یا الهی
فرشتگان همگی شور و نوا سر کنید
دو دیـده را ز غــم ختــم رُسُل تر کنید
گشته یاران شهر یثرب، در عزای او سیهپوش
شمع نورانی عمرش گشته مظلومانه خاموش
یا الهی یا الهی یا الهی یا الهی
بـه نالــۀ دل زهــرای پــریشـان قسم
بـه گریۀ شب هـر فرد مسلمان قسم
تــا قیــامت از پیمبــر، لحظــهای دل بـرنگیرم
تــا کـــه بـــا حــبّ علی و آل پیغمبــر بمیرم
یا الهی یا الهی یا الهی یا الهی
*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم (نوحه پنجم)
غلامرضا سازگار
شور محشر شده، در مدینه بپا
رفته از این جهــان، خـاتم الانبیا
آه و واویلتا آه و واویلتا (۲)
تیـــره از دود آه، مـلـک داور شده
شیر حق مرتضی، بی برادر شده
آه و واویلتا آه و واویلتا (۲)
شهــر یثـرب فتـاد، در بلائی عظیم
مرتضی بیکس و فاطمه شد یتیم
آه و واویلتا آه و واویلتا (۲)
بستـه شـد دیـدۀ خـاتم المرسلین
دخترش فاطمه، گشته نقش زمین
آه و واویلتا آه و واویلتا (۲)
در مـــدینـه بگـوش، آیـد این زمـــزمـه
کشته شد پشت در، محسن فاطمه
آه و واویلتا آه و واویلتا (۲)
*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم (نوحه ششم)
سیدهاشم وفایی
بنشین دمـی کنـارم، ای دختـر حَزینم
تــا خـوب وقـت رفتن، روی تـو را ببینم
یا فاطمه یا زهرا (۲)
من میروم از اینجا، با حال خسته بابا
امّــا در انتظــارت، آنجــا نشستـه بــابا
یا فاطمه یا زهرا (۲)
تو دل شکسته هستی،من بغض در گلویم
مــــن از رخِ کبــــودت، تــــو از فـــراق رویـم
یا فاطمه یا زهرا (۲)
بــا کـه بگـویم ای گُل، از ظلم این زمانه
گـــل طــاقتــی نـدارد، در پیـش تازیـانه
یا فاطمه یا زهرا (۲)
نـاله مزن کزین غم، چون موج در خروشم
از پشت در صدایت، فـردا رسـد به گوشم
یا فاطمه یا زهرا (۲)
*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم (نوحه هفتم)
مرحوم رضا سراج شیرازی
شور ماتم در جهان است یا که شور محشر است
نــــالۀ جــنّ و بشـــر از غــم بـه عـرش اکبـر است
ماتم پیغمبر است (۲)
این چه غوغایی است کاینسان گشته پیدا در جهان
هـــر طــــرف بینـــم بـــه گــردون رفتـه از مــردم فغان
آه از دلهـــــا بـــــه گــــــردون مــیرود از هــر مکـــان
هر که را بینم ز خون دل دو چشم او تر است
ماتم پیغمبر است (۲)
آنکـه بـودی مخـزن علـم خدا از دست رفت
آنکه شد در رتبه ختم الانبیاء از دست رفت
ای دریغا ای دریغـا مصطفـی از دست رفت
عالمی ماتمســرا از رحلت آن سرور است
ماتم پیغمبر است (۲)
باب امّت رفـت از دار جهـان سوی نعیم
امت مــرحومـه شد بعد از وفات او یتیم
از غـم جـانسوز او نالیـم بــا قلب دو نیم
سرور ما رفت از دنیا و دلها مضطر است
ماتم پیغمبر است (۲)
*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم (نوحه هشتم)
محمود شریفی (کمیل)
مدینه اشــک و آه حیـدر و زهـرا ببین
زمان مینالد و میگرید از ماتم زمین
که بسته چشم خود، رسول عالمین
پس از او مـیشود، علی خانهنشین
واویلا واویلا
مدینه بسته شد درهای وحی از آسمان
گُــلِ خلقت شود امشب میــان گِل نهان
کند با دست خود، علی او را کفن
بنـــالد فـاطمــه: مــرو بـابـای من
واویلا واویلا
کشد آه از جـدایی مسجد و حنّانهاش
که خالی مانده جای سجدۀ جانانهاش
نمیآیــد دگـــر، بــه محــراب نماز
دگر کس نشنود، از او صوت حجاز
واویلا واویلا
*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***
نوحه رحلت پیامبر اکرم صل الله علیه واله
یک ماه خون گرفته۷
خــاک عـــزا بـر سـر ایام
بر همه عالم شده اعلام
رحلــت پیغمبـــر اسـلام
یا محمّد یا محمّد
شهر نبی محشر کبراست
یتیمـی حضـــرت زهـراست
اول تنهــــــایی مـــولاست
یا محمّد یا محمّد
عزای ختمالمرسلین است
علی دگر خانهنشین است
فاطمهاش نقش زمین است
یا محمّد یا محمّد
بـــر ضــد آیـــۀ شـریفــه
در اوج فتنـــۀ سقیفــــه
دشمن دین شده خلیفه
یا محمّد یا محمّد
اهــل سقیفــه گــــل ندارند
در بیـت زهــــرا هیــــزم آرند
خود را مسلمان میشمارند
یا محمّد یا محمّد
اهل مدینه پست پستند
با شیرحق مخالف استند
پهلوی زهـرا را شکستند
یا محمّد یا محمّد
خــون ولایت را مکیدند
کلام حـــق را نشنیدند
دین خدا را سر بریدند
یا محمّد یا محمّد
*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***
در رحلت پیامبر اکرم صل الله علیه واله
یک ماه خون گرفته۷
شهــر مدینـه صحنــۀ صحـرای محشراست
بـــاور کنیـم عمـــر جهـــان رو بـه آخر است
مـلـک خـــدای عــــزوجـل خیمـــۀ عـزاست
کـی صـاحب عـزاست؟ خـداونـد اکبر است
در بیــت وحــــی آمــده در مـیزنـــد اجـــل
ایــن لحظــۀ یتیـمــی زهـــرای اطهــر است
جــاری اسـت اشــک دیـدۀ شیــرخدا علی
انگــار آب غســل نبـی اشـک حیــدر است
عتـــرت غــــریـب گشتــه و قـرآن بـه زیــر پا
دسـت امیـن وحــی خــداوند بـر سر است
بـــاور کنیـد بــر جگـــر شیــــر حــــق علـی
داغ نبـــی فقــط نــه کــه داغ بــــرادر است
رکـن علـی شکسته و از بــس شده غریب
از غصه گشته مثل همایی کـه بیپر است
یـــارب بـــر او تـو فــاطمــهاش را نگـــــاهدار
زهـــــرا بــــــرای شیــرخـدا رکن دیگر است
مــــویی مبـــاد کـــم ز ســـر فـاطمه شــود
کــو دست و تیغ و بازوی سردار خیبر است
«میثــم» اگــــر رســول خــدا رفت از جهان
نفس نبی به خلق امام است و رهبر است
*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***
در رحلت حضرت رسول اکرم صل الله علیه واله
یک ماه خون گرفته۷
سیاه روز جهان در غم رسول خداست
عـزای ختم رسل ماتم رسول خداست
غـریب گشتـه جهـان و غـریبتر ز همه
علی ولی خدا ابنعـم رسول خداست
کتـاب وحــی خداوندگـــار و اهــلالبیت
قـویترین سنـد محکـم رسول خداست
امیـن وحی ز ســوز درون بــزن فـریاد
بگو به حضرت زهرا سرت سلامت باد
مدینـه شهــر پیمبــر پیمبــــرت چــــون شد
بــــزرگ رهبـــر تــــوحیدپـــــرورت چـون شد
علـــی! یگـــانــه وصـــــی پیمبــــر اعظــــم
بگــو بـــه اهــل مدینـه بـــرادرت چــون شد
تو نفس احمد و او نفس توست پس تو بگو
کسی کـه جـان بـودی بـه پیکرت چون شد
سراسـرت شـده در دود آه پوشیـده
چه روی داده که زهرا سیاه پوشیده
مـدینــه صحنــــۀ روز قیــــامـت کبــــراست
مدینه محفل فریاد و اشک و آه و عزاست
گـــرفتـه زانـــوی غــم در بغــل امام حسن
به ماه چهره روان اشک سیدالشهداست
نشستـه گــــرد یتیمـــی بـــه چهـرۀ زینب
بـه تـن لبـاس عـزا مثـل مـادرش زهراست
شده است خیمۀ غم ملک خالق ازلی
خمیده قـامت زهرا شکسته رکن علی
منــافقیـن کــه ز کفــــار بـدتـرنـد همــه
بـه فتنـه دشمـن دیـــن پیمبــرنـد همـه
سقیفه مرکز شورای شومشان گشته
بــه فکــر بستـن بـــازوی حیــدرند همه
گـرفتهاند بســی شـور در همین شـورا
بــه دور خــانــۀ زهـــرای اطهـــرند همه
چه فتنههای عظیمی که زیر سر دارند
خدا کنـد کـه از این فتنه دست بردارند
چـه فتنهایست کـه دیـن را کنند قــربانش
چـه فتنهای کـه فقط محشر است پایانش
چه فتنهای که در آن کشته میشود زهرا
چـه فتنـهای کــه شــــود پـــایمـال قرآنش
چـه فتنــهای کــه رود بـر فــراز نیـزه در آن
سـر امـــــام حسیـــن و ســـــر جـوانانش
چـه فتنـهای که جنــایـات تا ابد اثـرش
چه فتنهای که معاویه میشود ثمرش
دَرنــد سینــــۀ عمــــــار را در ایــن فتنه
کُشنـد میثــــم تمــــــار را در ایــن فتنه
قسم به حق نـه فقط قتل میثم و عمار
کُشنـد عتــــرت اطهـــار را در ایــن فتنه
دو دست بسته ز خانه به جانب مسجد
بــــرنـد حیـــدر کـــــرار را دریــــن فتنـــه
به آن خدای کـه ذات مقدسش ازلی است
شهید اول این فتنه محسن بن علی است
مگو سقیفه بگــو جنـگ بــا کتاب خدا
مگو سقیفه بگــو قتـــل سیـدالشهدا
مگو سقیفه بگــو مقتـل امـام حسین
مگو سقیفه بگــو ظهـــر روز عـــاشورا
مگو سقیفه بگو خنجری به حنجر دین
مگو سقیفه بگو خیزران و طشت طلا
مگو سقیفه بگو قتلگاه حجر و سعید
مگو سقیفه بگـو مجلس شـراب یزید
خـدا گـواست کــه اهـــل خطــا خطـــا کردند
پـس از رســـــول بــــه اولاد او جفـــــا کـردند
هــزار بــار پــس از آن سقیفـــه تــــــا امـــروز
علیـه دیـــــن خـــداونــــد کــــودتــــــا کــردند
پس از سقیفه چه خونها که ریخت از شیعه
پس از سقیفـه چـه ســرها ز تــن جدا کردند
ولی عصر، امام زمان تو میدانی
ز دشمنـان خـدا انتقام بستانی
امیـد شیعـه یگـانه مسیــح مکتــب ما
بیـا کـه جان ز فـراقت رسیده بر لب ما
چقـد ظلم و جنایت چقدر شیعهکشی
عزیز فاطمه غیر از تو کیست صاحب ما
بیــا کـه منتظــر بــــرق ذوالفقــار تـوایم
بیـا کـه روز شــود بــا ظهـور تو شب ما
گنـاه شیعـه فقط مهر خاندان شماست
خروش «میثم» فریاد شیعیان شماست
افزودن دیدگاه جدید