زيارت امام رضا (ع) زيارت برتر
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ، زيارت امام رضا (ع) زيارت برتر
زيارت در لغت به معناي مطلق ديدار يا ديدار كردن با شخص بزرگي است ولي در عرف ديني، بيشتر بر تشرّف به مكانهاي مقدّس براي كسب فيض و معنويّت اطلاق ميشود.[1]
زيارت، در فرهنگ قرآن و احاديث پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ جايگاه مقدّسي دارد كه در جدول برنامههاي عبادي، جزء واجبات يا مستحبّات به شمار ميآيد مثلاً زيارت خانة خدا كه به صورت حجّ تمتّع يا عمره انجام ميگيرد، از جمله زيارتهاي واجب يا مستحب است و فضيلت بسيار دارد.
زيارت حرم رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مدينة منوّره و قبور پاك هر يك از امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ نيز بسيار ارزنده است. چنان كه نقل است حضرت محمد «ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودهاند: هر كس در زندگي يا پس از رحلتم، مرا زيارت كند، در روز قيامت از او شفاعت ميكنم.[2] و نيز فرمودهاند: هر كس پس از مرگم، قبرم را زيارت كند مانند كسي است كه هنگام زندگيم به سويم هجرت كرده باشد و اگر نميتوانيد به زيارت قبرم بياييد، هر جا هستيد سلامم كنيد كه سلامتان به من ميرسد.[3]
در حديثي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل است: هر كس روز عاشورا، قبر حسين ـ عليه السّلام ـ را زيارت يا كنار آن شب زندهداري كند مانند كسي است كه در حضور آن حضرت شهيد شده باشد.[4]
سليمان مروزي در حديثي گفته است: امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ دربارة زيارت امام هشتم فرمودند: هر كس قبر فرزندم، علي ـ عليه السّلام ـ را زيارت كند، خداي بزرگ، ثواب هفتاد هزار حجّ مقبول را در نامة عملش مينويسد. من با شگفتي پرسيدم: ثواب هفتاد هزار حجّ؟! فرمود: آري! ثواب هفتاد هزار حج كه برخي آنها هم قبول نشده باشد.[5]
زيارت امام زادگان بزرگواري كه بقعههاي مباركشان در جاهاي مختلف دنيا واقع است نيز پرفضيلت است چنان كه نقل است امام رضا ـ عليه السّلام ـ دربارة زيارت مرقد پاك حضرت معصومه «عليها السّلام» فرمودهاند: هر كس مزار او را زيارت كند. بهشت براي او واجب ميشود.[6]
علاوه بر اين در فرهنگ ديني مسلمانان، زيارت و ديدار مؤمنان از يكديگر، كار خداپسندانه و با ارزشي است. امام كاظم ـ عليه السّلام ـ در اين باره ميفرمايد: هيچ چيز براي شيطان و هوادارانش، رنج آورتر از آن نيست كه مؤمنان براي جلب خشنودي خداوند به ديدار يكديگر بشتابند[7].
مطلب ديگر اين كه در ارزيابي فضيلت زيارتهاي مختلف درمييابيم برخي آنها بسان زيارت مكّة معظّمه، پاية ارزشگذاري زيارتهاي ديگر است. مانند آنچه دربارة فضيلت زيارت حضرت علي بن موسي الرضا «عليهما السّلام» گذشت.
بعضي آنها نيز بر بعضي ديگر مقدّم، يا از آنها با فضيلتتر يا برترند. علّت تقدّم يا افضليّت برخي زيارتها بر بعضي ديگر، شايستة تحقيق و بررسي است اما آنچه در اين مقاله به آن ميپردازيم موضوع برتر بودن زيارت امام رضا ـ عليه السّلام ـ است كه در برخي روايات ذكر شده است به طور كلّي در فضيلت زيارت آن حضرت بيانهاي مختلفي وجود دارد.
در احاديثي، بدون آن كه ثواب زيارت حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ با ثواب زيارتهاي ديگر سنجيده شود، فضيلتهاي جداگانهاي مطرح است مثلاً حمدان ديواني نقل كرده است امام رضا ـ عليه السّلام ـ فرمود: كسي كه از مزارم دور است و با وجود اين، به زيارتم بيايد، روز قيامت در سه جاي وحشتناك او را درمييابم. نخست هنگامي كه نامههاي اعمال مردم در چپ و راست آنها پراكنده شود. دوم آنگاه كه ميخواهد از صراط بگذرد و سوم وقتي كه اعمالش را به ميزان الهي ميسنجند.[8]
در مواردي هم، فضيلت زيارت آن حضرت با ثواب زيارتهاي ديگر مقايسه شده است چنان كه احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي گويد: امام رضا ـ عليه السّلام ـ در نامهاي نوشته بودند: به شيعيانم بگو زيارت من در پيشگاه خداي بزرگ، با هزار حجّ برابر است. از امام جواد ـ عليه السّلام ـ پرسيدم آيا واقعاً با هزار حجّ برابر است؟ فرمود: آري! به خدا قسم، ثواب و هزار هزار حجّ براي كسي است كه حقش را بشناسد.[9]
سومين شيوه در بيان فضيلت زيارت ثامن الحجج ـ عليه السّلام ـ شناساندن زيارت او به زيارت برتر است. ابراهيم ابن عقبه ميگويد: در نامهاي از امام هادي ـ عليه السّلام ـ پرسيدم: آيا زيارت حضرت سيّدالشهداء مقدّم است يا زيارت حضرت رضا و امام جواد «عليهما السّلام»؟ در پاسخ فرمود: زيارت امام حسين ـ عليه السّلام ـ مقدّم است ولي زيارت اين دو بزرگوار (حضرت رضا و امام جواد «عليهما السّلام» جامعتر و اجرش بيشتر است).[10]
در حديث ديگري نقل است: علي بن مهزيار گويد: از حضرت جواد ـ عليه السّلام ـ پرسيدم: فدايت شوم! زيارت پدرتان برتر است يا زيارت امام حسين ـ عليه السّلام ـ؟ آن حضرت فرمودند: زيارت پدرم برتر است زيرا همه به زيارت سيّدالشهداء مشرّف ميشوند ولي پدرم را جز گروه خاصّي از شيعيان زيارت نميكنند.[11]
راستي اين برتري به چه علّتي است و چرا امام جواد ـ عليه السّلام ـ زيارت پدر بزرگوارشان علي بن موسي الرّضا را زيارت برتر ناميدهاند؟
در پاسخ، گزينههاي مختلفي را ميتوان مطرح كرد. نخست اين كه بگوييم: اين برتري بدان جهت است كه مشهد الرّضا، شرافت مكاني بر جاهاي ديگر دارد. دوم اين كه شخصيّت آن حضرت را از شخصيت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ديگر امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ برتر بدانيم و سوم آن كه اين برتري را معلول اوضاع آن عصر جامعه اسلامي بدانيم كه اقتضا ميكرد مزار شريف امام رضا ـ عليه السّلام ـ بيشتر در كانون توجّه شيعيان قرار گيرد.
به يقين، برتر بودن زيارت امام هشتم به لحاظ شرافت مكاني مدفن آن حضرت نيست و به عبارت ديگر دليلي وجود ندارد ثابت كند آن حضرت را بدين لحاظ در طوس دفن كردهاند كه آنجا شريفترين مكانها است بلكه برعكس، اين سرزمين، از آن جهت شرافت و قداست يافته است كه مزار پاك و فيض بخش حضرت علي بن موسي الرضا «عليهما السّلام» در آن قرار دارد بنابراين برتر بودن زيارت آن حضرت، به علّت شرافت مكاني و به عبارت ديگر به جهت برتر بودن مدفنش بر جاهاي ديگر نيست.
و اما موضوع برتر بودن شخصيّت امام رضا ـ عليه السّلام ـ بر ديگر پيشوايان معصوم را با مثالهاي سادهاي بررسي ميكنيم. اگر پدر و برادر شخصي بميرند و آنها را در يك قبرستان ولي در دو نقطه دفن كنند و اين فرد بخواهد به ترتيب، قبرشان را زيارت كند و براي شادي روحشان فاتحه بخواند. چون خداي سبحان از گراميداشت پدر خشنودتر ميشود،[12] شايسته است در اين كار، پدرش را مقدم كند و نيز اگر انسان به شهري وارد شود كه در آن علماي بزرگوار و شهيدان والامقامي مدفونند چنانچه بخواهد به زيارت اهل قبور برود، پاسداشت و زيارت مزار علماي عارف و شهيدان واصل از مردم عادي با فضيلتتر است. بنابراين برخي اشخاص به لحاظ مزين بودن وجودشان به ارزشهاي الهي ممكن است شخصيتي ارزندهتر از ديگران داشته باشند از اين رو ارتباط داشتن با آنها در زندگي و پس از مرگشان بافضيلتتر به شمار بيايد.
اما آيا برتر بودن زيارت امام رضا ـ عليه السّلام ـ به لحاظ برتري شخصيت الهي او بر پيامبر خدا حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اهلبيت گراميش است؟ هرگز چنين نيست زيرا حضرت خاتم الانبياء سرآمد پيامبران الهي و امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ است و از اين حيث بايد زيارت او را برتر بدانيم نه زيارت حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ و اما ديگر پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ هر چند به لحاظ برخي مقامات معنوي، مانند جد يا پدر بودن بعضي از آن بزرگواران بر بعض ديگر افضلند ولي در مقام عصمت و پيشوايي هم مرتبه و نور واحدند و يكي بر ديگري برتري ندارد؛[13] بنابراين علت برتر بودن زيارت هشتمين پيشواي شيعيان، برتري شخصيت و مقام عصمت و امامت او بر ديگر امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ نيست. بلكه پاسخ صحيح را بايد در گزينة سوم يافت زيرا در دوران امامت حضرت رضا و امام جواد ـ عليهم السّلام ـ وقايعي به كارگرداني مأمون و معتصم عباسي در به چالش كشاندن ولايت باوري رخ داد كه يك بار ديگر جهان تشيع بلكه كل جهان اسلام را با خطر جدي روبرو كرد ولي امام رضا ـ عليه السّلام ـ در دورة امامتش با تدبيري خداگونه توانست اسلام ناب محمدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ را از دام كج انديشان برهاند و حق ستيزان كه هيچ يك از نيرنگهايشان را در بياثر كردن نقش آن حضرت در هدايت جامعة اسلامي كارآمد نديدند، كمر به قتل او بستند تا به پندار خامشان، اين چراغ فروزنده را براي هميشه خاموش كنند و مهرش را تا ابد از دل عاشقانش ببرند و خاطرش را از خاطر شيعيانش بزدايند اما غافل از آن كه امام رضا ـ عليه السّلام ـ پرچم هدايت را در دستان پرتوان كسي قرار داده بود كه پس از شهادت آن حضرت به راحتي توانست پيوند مؤمنان و حق جويان را با آن حضرت مستحكمتر كند.
آري! امام جواد ـ عليه السّلام ـ پس از شهادت حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ زيارت او را زيارت برتر ناميد تا مزار شريف آن حضرت كانون علاقه و توجه دلدادگان دودمان امامت شود اين تدبير آنچنان در دل جويندگان گوهر هدايت اثر كرد كه آنان توانستند از طريق زيارت بارگاه ثامن الائمه ـ عليه السّلام ـ و پيوند معنوي با او، از خورشيد گرمابخش گفتار و كردار آن امام عزير الهام بگيرند و در پيمودن طريق حق و رستگاري به حضرت جواد ـ عليه السّلام ـ اقتدا كنند و در مسير زندگيشان از صراط مستقيم منحرف نشوند.[1] . معجم مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهاني، ص 221، چاپخانة حيدري، انتشارات مرتضوي، لغت نامة دهخدا، ج 27، حرف ز - ژ، ص 589، چاپخانة دانشگاه تهران سال 1339 هجري شمسي.
منابع:
[2] . بحارالانوار، ج 97، ص 139 - وسائل الشيعه، ج 10، ص 263. نقل از آثار الصّادقين، صادق احسانبخش، ج 8، ص 16.
[3] . التهذيب، ج 6، ص 3، نقل از همان ص 19.
[4] . بحارالانوار، ج 98، ص 104، نقل از همان ص 36.
[5] . عيون اخبار الرضّا، ج 1 و 2، ص 702، شيخ صدوق «عليه الرّحمه» ترجمة سيد عبدالحسين رضايي و محمدباقر ساعدي.
[6] . همان، ص 713.
[7] . بحارالانوار، ج 71، ص 263، نقل از آثارالصّادقين، ج 8، ص 45.
[8] . ترجمة عيون اخبار الرّضا ، عبدالحسين رضايي و محمدباقر ساعدي، ج 1 و 2، ص 696.
[9] . من لايَحْضره الفقيه، ج 2، ص 583، نقل از آثار الصّادقين، ج 8، ص 41.
[10] . ترجمة عيون اخبار الرّضا، ج 1 و 2، ص 704.
[11] . همان.
[12] . قرآن كريم، لقمان/14.
[13] . بحارالانوار، ج 25، ص 1، باب 1 و ج 99، ص 160 باب 8.
بنابراين برتر بودن زيارت امام رضا ـ عليه السّلام ـ را بايد با رويكرد خنثي سازي طرح طرد ولايت مداري از جامعة اسلامي بررسي كرد و اين موضوع با تحليل وقايع مهم دوران امامت حضرت رضا و امام جواد ـ عليهم السّلام ـ اثبات كردني است. كه در اين بخش از نوشتار به آن ميپردازيم.
الف) انكار امامت حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ
اختلافي كه پس از شهادت امام صادق ـ عليه السّلام ـ در مسئلة جانشيني آن حضرت به وجود آمده سبب شده تا اين بار پس از شهادت امام كاظم ـ عليه السّلام ـ، اصحاب آن حضرت در موضوع جانشيني، دقت و احتياط بيشتري به خرج دهند و قبل از شهادت آن حضرت دربارة شناخت او اصرار بورزند.
امام كاظم ـ عليه السّلام ـ در مدينه ميان شيعيان و علويان كه شمار فراواني از آنان شاهد جريان بودند، امام رضا ـ عليه السّلام ـ را به جانشيني خود منصوب فرمود.»[1] با وجود اين، وقتي امام كاظم ـ عليه السّلام ـ به دستور هارون عباسي زنداني و سرانجام در زندان به شهادت رسيد، برخي وكلاي مالي آن حضرت مانند حيان سراج و شخص ديگري با سوء استفاده از اموالي كه امام در اختيارشان گذاشته بود براي خودشان خانه و چيزهاي ديگر خريده بودند از اين رو وقتي خبر شهادت حضرت كاظم ـ عليهم السّلام ـ را شنيدند، آن را انكار كردند و گفتند: او زنده و قائم آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ است. البته شيعيان آگاه به خوبي دريافتند اين ادعا، شايعهاي است كه اختلاس گران، آن را براي پوشاندن خطاي خود، ساختهاند.[2] ولي چون، مسئلة مهدويت در باور شيعيان، بسيار ريشهدار بود، و برخي از آنان نميتوانستند مصداق حقيقي موعود آخر الزمان را تشخيص دهند، كساني با بهره بردن از اين گرايش، انحرافاتي را در جامعة اسلامي پديد آوردند.[3] چنان كه پس از شهادت هفتمين پيشواي شيعيان، دو فرقة عمده به نام «قطعيّه» و «واقفيّه» به وجود آمد. قطعيّه، رحلت امام كاظم ـ عليه السّلام ـ را تأييد كرد و امامت حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ را پذيرفت.[4] اما واقفيّه به بهانة باور نداشتن درگذشت حضرت امام موسي ـ عليه السّلام ـ بر اعتقاد به امامت و مهدويت او باقي ماندند.
ب) سردرگمي برخي شيعيان و پديد آمدن فرقة ممطوره
انكار امامت حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ گروهي از شيعيان جاهل را در گرداب سرگشتگي غرق كرد آن گونه كه آن حضرت در وصفشان فرمود: آنان در حيرت زندگي ميكنند و سرانجام نيز كافر ميميرند.[5] اين پديده موجب شد شخصي از غاليان به نام محمد بن بشير، فرقهاي بسازد كه بعدها، فرقة ممطوره ناميده شد. آنان حلول و تناسخ ارواح را باور داشتند و حرامها را مباح ميدانستند.[6] علاوه بر اين اديان ديگري مانند يهوديت، مسيحيت و زردشتيت و فرقها و مذاهبي مانند اهل الحديث يا مجسمه، زيديّه و غاليان در زمان حضرت علي بن موسي الرضا ـ عليهم السّلام ـ وجود داشتند كه هر يك كم و بيش تلاش ميكردند به گونهاي باورهاي ديني و مذهبيشان را تبليغ كنند و در ميان مردم هواداران بيشتري بيابند.
ج) ترور شخصيت امام رضا ـ عليه السّلام ـ
هر چند پس از رحلت جانگداز پيامبر گرامي اسلام، حاكمان ستم پيشه، ظلمهاي فراواني مانند تبليغات سوء و قتل و كشتار بر امامان معصوم و پيروان وفادارشان روا داشتند اما با گذشت زمان و آشكار شدن مظلوميت و حقانيت آنان، مردم به تدريج به پاكي و عظمت خاندان وحي و درستي راه آنان پي بردند و شيفتة مقام و مرامشان شدند. چنان كه تاريخ زندگاني امام رضا ـ عليه السّلام ـ گواه انكار ناپذيري بر اين مدعاي است. مأمون عباسي، آن شب پرة بيغولة بيدادگري تنها آرزويش سيطرة شب ديجور ولايت گريزي بر زندگي مردم بود تا بدين سبب بهتر بتواند بر اريكة زر و زور و تزوير تكيه كند. او هيچ گاه نورافشاني خورشيد رضوي را بر دل و جان مردم بر نميتابيد از اين رو تصميم گرفت شخصيت بزرگ آن هشتمين بزرگمرد خاندان امامت را در سردخانة تزويرش منجمد كند. او با طراحي نقشههايي مانند پيشنهاد ولايت عهدي[7] به امام رضا ـ عليه السّلام ـ و تشكيل مجالس مناظرة سران اديان و مذاهب با آن حضرت، به اجراي ترفندهايش پرداخت اما آفتاب گرم دانش، درايت و حسن تدبير امام ـ عليه السّلام ـ يخ توطئههاي مأمون را به كلي ذوب كرد.
علاوه بر اين، در امتداد تاريخ زندگي پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ دشمنان آنان و از جمله عباسيان تلاش كردند تا با جعل احاديثي دربارة امامان شيعه، شخصيتشان را در بين مردم مخدوش كنند ولي امام رضا ـ عليه السّلام ـ پرده از روي اين دسيسة خطرناك نيز برداشت. او در اين باره فرمود: مخالفان، احاديثي در فضيلتهاي ما جعل كردهاند. در برخي آنها، سخنان غلوآميزي است كه ما را بالاتر از آنچه هستيم نشان ميدهد بعضي ديگر ما را از آنچه هستيم پايينتر آوردهاند و در احاديثي نيز، عيوبي ذكر شده است كه در دشمنان ما وجود دارد، مردم وقتي روايات غلوآميز را ميشنوند . شيعيان ما را تكفير و عقيدة به ربوبيت ما را بدانها نسبت ميدهند. و چون احاديثي را مييابند كه شخصيت ما را از آنچه هست پايينتر نشان ميدهد، ما را همان اندازه باور ميكنند و هنگامي كه عيوبي را ميشنوند كه آنها حقيقتاً در دشمنان ما وجود دارد، به ما نيز همان عيوب را نسبت ميدهند.[8]
د) شبهه زدايي از امامت حضرت جواد ـ عليه السّلام ـ
حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ فرزندش، جواد الائمه را در كودكي به جانشيني خود برگزيد اين كار براي برخي، شگفت انگيز و شبهه آور بود. آنان ميگفتند: چگونه ممكن است يك كودك، عهدهدار مسؤوليت بزرگ و مقام شامخ امامت شود؟ امام رضا ـ عليه السّلام ـ در پاسخ اين شبهه فرمودند: نبوت، هنگامي به عيسي ـ عليه السّلام ـ عطا شد كه از فرزندم خرسالتر بود.[9]
اين استدلال قوي و برهان متين نه فقط شگفتي و شبهه را از انديشههاي متعجب آن دوره زدود، بعدها در مباحث كلامي، جايگاه ويژهاي يافت. چنان كه وقتي عدهاي از محضر مبارك حضرت جواد ـ عليه السّلام ـ پرسيدند: چگونه شما يا هر شخص ديگري ممكن است در خردسالي امام باشد؟! آن حضرت به شيوة پدر بزرگوارشان به اين پرسش پاسخ دادند و با بيان نمونهاي تاريخي در اين باره فرمودند: حضرت داود، سليمان را كه كودك و چوپان بود به جانشيني خود برگزيد.[10]
حوادثي كه برشمرديم، به زمان امامت امام رضا ـ عليه السّلام ـ مختص نبود بلكه وقايعي مشابه آن در دوران پيشوايي امامان پس از او به ويژه در دورة امامت حضرت جواد ـ عليه السّلام ـ رخ داد كه تمام آنها ادامة دشمني عليه حاكميت خط نجات بخش ولايت بر جامعة اسلامي بود اما نقش حساس، به موقع و تاريخي امام رضا ـ عليه السّلام ـ چنان تأثير شگرفي در از هم گسستن تار و پود ترفندهاي دشمنان گذارد كه حق جويان، پس از شهادت آن حضرت با الهام از راهكارها و رهنمودهاي هدايتگر او ميتوانستند در تاريكي نقشههاي شوم باطل گرايان، با انديشهاي روشن، جادة رستگاري را از كوره راههاي گمراهي و شقاوت بيابند و روشن بينانه در طريق امامت و ولايت بمانند. بر مبناي اين ضرورت شيعيان، ميبايستي پس از شهادت امام رضا ـ عليه السّلام ـ به زيارت او بيشتر توجه كنند تا در آن برهه، نقش خنثي گرايانة آن حضرت را در به هم ريختن كانون فتنههاي عباسيان فراموش نكنند و از دودمان امامت جدا نشوند. از اين رو در چنين اوضاع چنان كه بيان شد وقتي از امام جواد ـ عليه السّلام ـ پرسيدند: آيا زيارت پدرتان برتر است يا زيارت امام حسين ـ عليه السّلام ـ آن حضرت فرمودند: زيارت پدرم برتر است زيرا همه به زيارت سيدالشهدا مشرف ميشوند ولي پدرم را جز گروه خاصي از شيعيان زيارت نميكنند.[11] پس با كاوش در معناي روايت، افضليت زيارت امام رضا ـ عليه السّلام ـ ثابت است. اما توسعه دلالت روايت، نسبت به همه ازمنه حتي در زمانهايي كه اعم از خواص و عوام به زيارت آن حضرت مشرف شوند، با توجه به تعليل امام جواد ـ عليه السّلام ـ در روايت ياد شده محتاج به دليل ديگر است.
منابع:
[1] . حيات فكري و سياسي امامان شيعه، رسول جعفريان، ص 428 چ نهم، بهار 1381، انتشارات انصاريان.
[2] . رجال كشي، ص 460، نقل از همان.
[3] . حيات فكري و سياسي امام شيعه، ص 428 ـ 429.
[4] . الفرق بين الفرق، بغدادي، تحقيق محمد زاهد الكوثري، ص 40، الملل والنحل شهرستاني، ج 1، ص 150، نقل از همان، ص 429.
[5] . حيات فكري و سياسي امامان شيعه، ص 429، زيرنويس.
[6] . همان.
[7] . حيات السياسيه للامام الرضا ـ عليه السّلام ـ ، چ بيروت، ص 212، 224 كشف الغمة، ج 2، ص 282 ـ 283، عيون اخبار الرضا، چ 2، ص 166 ـ 167 تاريخ الحكما، ص 221 ـ 222، نورالابصار، ص 143 الكافي، ج 1، ص 487، نقل از همان.
[8] . بحارالانوار، ج 26، ص 239، عيون اخبار الرضا، ص 167 ـ 168 نقل از همان.
[9] . روضة الواعظين، ص 203، نقل از همان، ص 473.
[10] . الكافي، ج 1، ص 383 نقل از همان، ص 373 ـ 374.
[11] . روضة الواعظين، ص 203، نقل از همان، ص 473.
افزودن دیدگاه جدید