آیت الله ناصری
لب مرز ما را بی دلیل دستگیر کردند
در یکی از سفرهایی که به نجف و کربلا داشتیم؛ لب مرز ما را بی دللیل دستگیر کردند و پس ازمدتی ما را برای بازجویی به اتاقی بردند و از ما سوالاتی پرسیدند.
آیت الله ناصری خاطره ای ازخودشان تعریف کردند که بسیار شنیدنی و پندآموز است. آیت الله ناصری نقل کردند در یکی از سفرهایی که به نجف و کربلا داشتیم؛ لب مرز ما را بی دللیل دستگیر کردند و پس ازمدتی ما را برای بازجویی
به اتاقی بردند و از ما سوالاتی پرسیدند.
نوبت ما شد؛ از من پرسیدند اسم بزرگ تو چیست؟ گفتم محمد. فرمانده عراقی با تمسخر گفت اسم بزرگ نه اسم کوچک! شما شیخ ها ملاهای ایرانی سواد ندارید؟
فوراً جواب دادم محمد اسم پیامبر اسلام و اسم بزرگ من است.فرمانده عراقی کمی فکر کرد و از این حاضر جوابی یک شیخ اصفهانی خوشش آمد. دستور همه کاروان را بدون بازرسی از مرز عبور دادند.
..........................
افزودن دیدگاه جدید