چرا شیخ انصاری وطن خود را ترک کرد؟
آیه:
خداوند متعال در قرآن می فرماید: «وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ» و چون ميان مردم داورى مىكنيد، به عدالت داورى كنيد.(نساء/58)
حکایت:
مرحوم شیخ مرتضی انصاری برای مدتی به دزفول آمده بود و به امور شرعیه مردم رسیدگی می کرد تا اینکه روزی دو نفر با هم اختلافی داشتند، خدمت شیخ رسیده و از ایشان درخواست کردند به نزاع آنها خاتمه دهد.
شیخ پس از شنیدن دعوای دو طرف، فرمود: بروید و فردا برای شنیدن حکم حاضر شوید.
آن دو نفر رفتند، اما شبانه یکی از شخصیتهای شهر برای شیخ انصاری پیغام می فرستد که چون یک از این دو شخص با من نسبتی دارد، خواهش می کنم شما از این فرد حمایت و جانبداری کنید و حق را به او بدهید.
وقتی این عالم شریف، پیغام را شنید بسیار متأثر شد و از این درخواست بی شرمانه به قدری ناراحت شد که شبانه تمام وسایل خود را جمع کرد و از همه امور خود در آن شهر دست کشید و قصد هجرت از وطن خود نموده و آن شهر را ترک کرد و چنین فرمود: شهری که افراد با نفوذ آن به خود اجازه می دهند در احکام شرعی و الهی مداخله کنند، توقف در آن صلاح نمی باشد.[1]
[1]- با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در دنیای عمل
افزودن دیدگاه جدید