رفتن به محتوای اصلی

مسیحی

4 محتوا

ایامی که در آمریکا تحصیل می کردم با دو – سه دانشجوی مسیحی آمریکایی رفیق شده بودم . شب جمعه ای که اتفاقا با یک تعطیلی رسمی آمریکا مصادف شده بود ، با دوستان ایرانی قصد داشتیم به گردش برویم . یکی از دوستان آمریکایی گفت که من هم می آیم . ما معمولا ...

به شوخی گفتم: «سلیمان! هر روز اینجا می آیی، شاید ماموریت داری که مرا مسیحی کنی؟» . گفت: «نه; من، به حضرت ابوالفضل علیه السلام علاقه خاصی دارم.» و دوست دارم در روضه گریه کنم.

در يكي از روزهاي ماه مبارك رمضان كه در دانشگاه شهر شيمكنت برنامه داشتم، براي رفتن به دانشگاه سوار اتوبوس شهري شدم. هنگام حركت اتوبوس ديدم خانم محترمي بچه اش را در آغوش گرفته، كنار صندلي من ايستاده است و جايي براي نشستن ندارد.

گفت: اگر روسری خود را بر ندارم و به خاطر حفظ حجاب کشته شوم آیا من شهید محسوب می شوم ؟ گفتم: بله،گفت: والله روسری خود را بر نمی دارم هر چند در راه حفظ حجابم جانم را از دست بدهم.