ویژگیهای مؤمن از دیدگاه امام صادق(علیه السلام)
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان1396، ویژگیهای مؤمن از دیدگاه امام صادق(علیه السلام)
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
اشاره
ایمان، ارکان مشخصی دارد. تمام افرادی که به این صفت شناخته میشوند، باید آن را در خود داشته باشند. امام صادق(علیه السلام) با بیان ویژگیهای شخصیتی مؤمنان، پیروان خویش را به آراستگی به این خصلتها فرامیخواند: «شِیعَتُنَا أَهْلُ الْوَرَعِ وَالِاجْتِهَادِ وَأَهْلُ الْوَفَاءِ وَالْأَمَانَةِ وَأَهْلُ الزُّهْدِ وَالْعِبَادَةِ، أَصْحابُ إحدی وَخَمسِینَ رَکعَةً فِی الیَومِ وَاللَّیلَةِ، الْقَائِمُونَ باللَّیلِ، الصَّائِمُونَ بِالنَّهَارِ، یُزَکُّونَ أَمْوَالَهُمْ وَیَحِجُّونَ البَیتَ وَیَجتَنِبُونَ کُلَّ مُحْرَّم؛ ( شیخ صدوق، صفات الشیعة، ص 2، ح 1.)شیعیان ما، اهل ورع و تلاش و کوششاند، اهل وفاداری و امانتداریاند و اهل زهد و عبادت هستند. در هر شبانهروز پنجاهویک رکعت نماز میگزارند. بیداران در شب و روزهداران در روزند. زکات اموال خود را میدهند و حج خانه خدا را به جا میآورند و از هر حرامی، دوری میکنند.»
این ویژگیها، بهمنزله شاقول و تراز است تا هم شیعیان، راستی و درستی خود را با آن بسنجند و عیارِ هماهنگی و همراهی خویش را با رضایت و انتظار اولیای دین محک بزنند و هم دیگران با مشاهده آنها، به قداست و عظمت اهلبیت پیببرند. در این نوشتار، با نگرش به کلام نورانی امام صادق(علیه السلام) به دو محور از ویژگیهای مؤمن میپردازیم.
محور اوّل. آماج گناه نبودن
خداوند در قرآن کریم با بیان «وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ؛( انعام، آیه 151) به کارهای زشت، چه آشکار و چه پنهانش، نزدیک نشوید» و نیز پیامبر بزرگ خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) با عبارت نورانی «فَاجْتَنِبُوا فِیهِ کُلَّ حَرَامٍ»( علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج93، ص340.)، اهل ایمان را از ارتکاب مجموعه حرامهای: مالی (مانند ربا و ندادن خمس)، بدنی (همچون: نگاه به نامحرم، شهوت حرام، غیبت و لمس بدن نامحرم)، اخلاقی (از قبیل: حسد، کبر، غرور و بخل) و اجتماعی (مانند: ظلم، تجاوز و پایمالکردن حقوق مردم) بر حذر میدارد و آنان را به دوری از گناهان فرمان میدهد تا گناه، دیوارهای قلعه ایمان آنها را(عقاید، اخلاق، اعمال و حالات قلبی) ویران نکند.
حساسیت اولیای خدا به گناهان، تساوی رضایتدهندگان به گناه با انجامدهنده آن، نزول بلاهای جدید در اثر گناهان بیسابقه و نیل به خشنودی خداوند و برکت بینهایت در اطاعت الهی و ازآنسو، خشم و لعنت شدید خداوند در اثر نافرمانی از دستورات و خواستههای او، توجه به سیریناپذیری جهنمگونه نفس در آلودگی به گناه و بهخدمتگرفتن جوارح و نیز فراهمنساختن زمینه اجرای طرحها و وسوسههای بد توسط چشم و گوش و دیگر اعضا، مسائلی هستند که توجه بدانها ضروری به نظر میرسد.
آنانکه دلشان با نور ایمان، نورانی شده است، سخن خدا و پیامبرش را پذیرفتهاند و در نتیجه، خود را از آماج گناهان دور نگه میدارند. چشمانشان بهگونهای بینا شده است که آنچه توده مردم نمیبینند، بهروشنی میبینند و به شنواییای رسیدهاند که میتوانند آنچه را که دیگران نمیشنوند، بشنوند. پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دراینباره میفرماید: «الْمُؤْمِنُ فَإِنَّهُ یَنظُرُ بِنُورِ اللَّهِ؛( شیخ کلینی، الکافی، ج 1، ص 218، ح 3) فرد باایمان، آن دَم که مینگرد، به نور خدا میبیند.»
سرآغاز سیر معنوی
انسان برای رسیدن به مراتب ایمان، سیری زیبا را باید طی کند. مراحل آن عبارتاند از:
1. سیر عقلی: یعنی توجه به این امر که هیچ موجودی در جهان هستی، باطل و بیهوده آفریده نشده؛ بلکه مثبت و برحق است. از این رهگذر، به سازنده این سازمانِ حق نیز توجه میکند و او را، حق و یکتایی او را درک و کمک او را دریافت میکند.
2. شناخت نبوت: بعد از ورود به عرصه توحید و شناخت معبود یکتا، با کمک او، به عرصهگاه نبوت قدم میگذارد و درمییابد که او عقل، علم و نور محض است.
3. قرآن و امامشناسی: به دنبال فهم جایگاه پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و درک ظرفیت بالای ایشان برای دریافت و ابلاغ آیات الهی، در کنار آن حضرت، به شناخت کاملی از قرآن و امام نایل میشود.
بعد از این سیر اعتقادی، سیر عملی وی آغاز میشود و پس از این سیرهای اعتقادی و عملی، ناگهان سر از خدا درمیآورد و مبدأ و معاد و نبوت، ولایت، امامت و عمل به آیات قرآن را در خود جای میدهد.
شایان ذکر است، شرط پیمودن این مراحل، شناخت محرّمات و دوری جستن از مجموعه آنها و نیز آراستگی به نیکیها و خوبیهاست. وجود آلودگی گناه و نافرمانی در جان آدمی، وی را از ورود به میدان سیر معنوی بازداشته، او را در فتنههایی که با هجوم خود، مردم را از قیامت، خدا، دین، کرامت و ارزشها جدا میکند، گرفتار و به جهنم وارد میکند.
سبب آلودگی
جستوجو در منابع دینی، حاکی از اهتمام ویژه دین و اولیای دین نسبت به تنظیم شیوه تفکر، اراده و خواست انسان در رابطه با زندگی دنیاست. اساساً، انسان در مواجهه با پدیدههای آفرینش که همگی آفریده خداوند حکیم هستند، از دو نوع ارزیابی و تلقی برخوردار است؛ دسته اوّل که با عینک معاد نگاه میکنند، دنیا را تجارتخانه و زندگی در آن را سازنده آخرت میدانند: «یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ؛( صف، آیه 10 ـ 11) ای اهل ایمان! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذابی دردناک نجات میدهد.» ازاینروست که ثروت و قدرت، آنان را بسان سلیمان و یوسف میکند؛ نه قارون و فرعون. دنیای این افراد، ملکوتی و ذیقیمت و لحظهلحظه آن سرشار از رحمت، مغفرت، شفاعت، کرامت، احسان و رضایت الهی است. اینان اگرچه مورد ملامت نادانان قرار دارند، دنیا را در کمال سلامت طی میکنند:
اهل ملامت که سلامت روند راه سلامت به ملامت روند(حافظ شیرازی)
دسته دوم، نگاهشان به دنیا بر مبنای تمایلات و شهوات شکل میگیرد. اندیشه منفی و درون تاریک آنها، دنیایشان را بازیچه و لحظات عمرشان را لبریز از: حسادت، حرص، بخل، غرور و تکبر میکند. بنای زندگی آنان، بر خیال استوار است و زندگی برای آنان، جز سرابی که گامبهگام آنها را به پوچی و نابودی میکشاند، معنای دیگری ندارد: «كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً؛(نور، آیه 39) مانند سرابی در بیابانی مسطّح و صاف است که تشنه آن را [از دور] آب میپندارد تا وقتیکه به آن رسد، آن را چیزی نیابد.»
به بیان دیگر، از آیات و روایات که دقیقترین روانکاوی را از انسان دارند، چنین برمیآید که راز آلودگی وی به گناهان ظاهری و باطنی، محبت افراطی و عشق غیرمنطقی به دنیا و نیز محور قرار گرفتن عناصر مادی است که این نیز، زاییده تلقی نادرست از دنیا و حیات دنیاست. حاصل آنکه، دنیای هریک از این دو دسته، بر اساس باطن آنها ارزیابی میشود. ازاینروست که دنیای امیرمؤمنان(علیه السلام)، سلیمان و یوسف(علیه السلام) تجارتخانه است و دنیای قارون و فرعون، بازی، سرگرمی و کالایی فریبنده است.
گفتنی است، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در برشمردن گونههای دل، «قلب مشغول به دنیا» (میرزاعلی مشکینی، تحریر المواعظ العددیة، ص 245) را بهعنوان اولین آنها ذکر مینماید؛ قلبی که خودبینی و خودمحوری، او را کور و کر ساخته و همه فصل و وصلها و خواستن و نخواستنهای خویش، حتی دینداری را ابزار نیل به دنیا میداند. امام باقر(علیه السلام) نیز درباره برخی از آنان میفرماید: «رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَاتَّخَذَهُ بِضَاعَةً وَاسْتَدَرَّ بِهِ المُلُوکَ وَاسْتَطَالَ بِهِ عَلَی النَّاسِ؛( شیخ کلینی، الکافی، ج 2، ص 627) فردی که تلاوت قرآن را کالای پول درآوردن و پنجهانداختن در زندگی مردم قرار داده است.»
آری، قساوتِ پدیدآمده از دنیازدگی و گرهخوردن جان آدمی با مقام، پول و شهوت، اساس تمام لغزشهاست؛ تا آنجا که کار را به حلقهزدن بر گِرد غاصبان خلافت علوی، غصب فدک(شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج 4، ص 148) و هیاهو و هلهلهکردن در مواجهه با کلام هدایتبخش حسینبنعلی(علیه السلام) (علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 45، ص 9)میکشاند.
پیامدهای گناه
تمامی موجودات، هریک بهاندازه سعه وجودی خویش، اثرگذار و اثرپذیرند. ازیکسو، مکانیسم عالم اقتضا میکند که همه عالم هستی، حتی از کتابی که از روی میز جابه جا میشود، خبردار شوند. از سوی دیگر، خداوند حکیم، چنین اراده نموده که جهان، در برابر تمام حرکات انسان، واکنشِ مناسب و متناسبی داشته باشد. گناه نیز بهعنوان فعل و عملکرد اختیاری انسان، از این قاعده فراگیر مستثنا نیست.
در ادامه، به برخی از آثار و پیامدهای گناه اشاره میشود:
1. جلوگیری از روزی
عالم هستی(فتح، آیه 4) در قبال گناه و نافرمانی انسان و متناسب با آن، واکنش نشان میدهد. یکی از آنها، جلوگیری و دفع رزق الهی است. امام باقر(علیه السلام) میفرماید: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیذْنِبُ الذَّنْبَ فَیدْرَأُ عَنْهُ الرِّزْقُ؛( شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 15، ص 301) همانا انسان گناه میکند و در نتیجه، روزی از او کناره میگیرد.»
2. تیرگی و تباهی دل
ارتکاب گناه، چه صغیره و چه کبیره، دل را به تیرگی میکشاند. امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «إِذَا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِی قَلْبِهِ نُکتَةٌ سَوْدَاءُ؛( شیخ کلینی، الکافی، ج 3، ص 373، ح 13) هرگاه انسان گناهی کند، در دلش نقطه سیاهی برآید.» با ادامه یافتن گناه و حاکمشدن گناه بر جان گناهکار، نور فطرت در درون او به خاموشی گراییده، دل به تباهی و سیاهی کشیده میشود. در نتیجه، حقیقت را گم میکند و تمام درهای نجات به رویش بسته شده، بعدازآن، روی سعادت را نمیبیند و به رستگاری نمیرسد.
3. تأخیر در اجابت دعا
انسانی که با پیروی از امیال و خواستههای خود، متعرض خشم پروردگار میشود، خود را دچار حرمان میکند. تأخیر یا محرومیت از استجابت دعا، یکی از جلوههای آن حرمان بزرگ است؛ زیرا آن هنگام که بنده حاجتش را از خدا میخواهد، اراده الهی بر آن است که خواستهاش را اجابت کند؛ ولی آنگاه که گرفتار گناهی میشود، خدا به فرشتهای که مأمور کار اوست، میفرماید: «لَاتَقْضِ حَاجَتَهُ وَاحْرِمْهُ إِیّاهَا فَإِنَّه تَعَرَّضَ لِسَخَطِی وَاسْتَوْجَبَ الْحِرْمَانَ مِنِّی؛( علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 70، ص 360) خواستهاش را به انجام نرسان و او را از دستیابی به خواستهاش محروم کن؛ زیرا او خود را در معرض خشم من قرار داده و مستحق دوری از رحمت من گشته است.»
بیان این نکته ضروری است که استجابت دعای گناهکاران حرفهای، بدینجهت است که خداوند حاضر نیست صدای آنها را بشنود. بنابراین، با اجابت سریع دعا، آنان را از همصحبتی با خود محروم میکند؛ اما ممنوعیت استجابت دعای مؤمنان، برخاسته از عشق و علاقه خدا به آنان و بهگونهای فراهم ساختن زمینه گفتوگوی بیشتر خدا و بنده است.
4. محرومیت از شبزندهداری
سحرخیزی و نماز در هنگام سحر، فضیلتی آسمانی است که دل را سرشار از آرامش نموده، به صورت نمازگزار زیبایی میبخشد و رزق را افزون میکند. رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «عَلَیکمْ بِصَلاةِ اللَّیلِ وَلَوْ رَکعَةً واحِدَةً، فَاِنَّ صَلاةَ اللَّیلِ مِنْهاةٌ عَنِ اْلاِثْمِ، وَتُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ تَبارَک وَ تَعالی، وَتَدْفَعُ عَنْ اَهْلِها حَرَّ النَّارِ یوْمَ القِیامَةِ؛( متقی هندی، کنز العمال، ج 7، ح ۲۱۴۳۱) بر شما باد به نماز شب، هرچند یک رکعت. بهدرستی که نماز شب، انسان را از گناه بازمیدارد، خشم پروردگار را خاموش و سوزش آتش را در قیامت دفع می سازد.»
سنگینشدن خواب و بازماندن از بهرههای معنوی و مادی نماز شب، یکی دیگر از پیامدهای جبرانناپذیر آلودگی روح و ارتکاب حرام است. امام ششم(علیه السلام) در این خصوص فرموده است: «اِنّ الرّجُلَ لَیُذنِبُ الذّنبَ فَیُحرَمُ صَلاة الَلّیلِ؛( شیخ کلینی، الکافی، ج 2، ص 271) شخصی که به گناه روی میآورد، از خواندن نماز شب محروم میشود.»
5. سلب نعمت
وقتی خداوند نعمتی را که به بندهاش عطا میکند، اراده مینماید آن نعمت برای بنده باقی و ماندگار بماند؛ ولی این عبد است که با سوء انتخاب و اقدام به حرام، زندگی را کلافهای سردرگم میکند و آنچه را مایه راحتی و آسایشش بوده، از دست میدهد. امام صادق(علیه السلام) دراینباره میفرماید: «مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَی عَبْدٍ نِعمَةً فَسَلَبَهَا إِیّاهُ حَتّی یُذنِبَ ذَنْباً یَستَحِقُّ بِذَلِکَ السَّلْبَ؛( شیخ کلینی، الکافی، ج 2، ص 274) خداوند هر نعمتی را که به بندهای داد، از او نگرفت؛ مگر به سبب گناهی که سزاوار سلب آن نعمت شد.»
فضیل عیاض، بر بالین یکی از شاگردان جوان و درسخوانش که در بستر مرگ بود، حاضر شد. از او خواست تا «لاإلهإلااللّه» بگوید. آن جوان در پاسخ به درخواست استاد، از این ذکر شریف اظهار بیزاری کرد. قرآن آوردند تا با خواندن سوره یس راهی بگشایند؛ اما آن جوان گفت: نخوان، من از شنیدنش زجر میکشم و مُرد. شگفتی و حیرت، استاد را در برگرفته بود تا اینکه شبی در رؤیا، شاگردش را در آتش جهنم مشاهده کرد. پرسید: چه شد سرانجامِ تو به اینجا کشیده شد؟ گفت: مبتلا به سه گناه حسادت، سخنچینی و شرابخواری بودم که تا زمان مرگم ادامه داشت. اگر توبه کرده بودم، ]نعمتِ یاد خدا و شنیدن کلام حق از من سلب نمیشد و[ به این بلا دچار نمیشدم.( حسین انصاریان، گناه و سبب آن، ص93)
راه زندهکردن دل
گناه، بیماری دل است و البته قابل درمان. خداوند نسخه درمانگر خود را در قالب قرآن ارزانی داشته و فرموده: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ؛( اسراء، آیه 82) و ما از قرآن آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است، نازل میکنیم.» و نیز کرم بیپایان خداوند اقتضا کرد که پیامبری با وصف «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ»( سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 108) برای مردم قرار دهد، تا درمانکننده بیماریهای جسم و شفابخش دلهای مرده گناهکاران باشد. آموزههای وحی، برای احیای قلب مرده در اثر خطا و گناه، دو اقدام را به ما توصیه میکنند:
1. موعظه
قلبی که در اثر گناه، از حالت ملکوتی و الهی خویش خارج شده، قابلیت زندهشدن و رهایی از چنگ ابلیس و وصلشدن به پروردگار را ندارد. امیر مؤمنان(علیه السلام) در وصیت به فرزندش، امام مجتبی(علیه السلام) امر میکند: «أَحْیِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ؛ قلب مُردهات را با شنیدن موعظه زنده کن.» آری، موعظه بهمانند عیسیبنمریم(علیه السلام) مُرده را به حیات برمیگرداند.
در جریان سفر مرحوم شوشتری به ایران، هنگامی که ایشان وارد تهران شد، انبوه مردم از جمله سفیر کشور روسیه به ملاقات ایشان رفتند. مردم تقاضای موعظه کردند و مرحوم شوشتری بنا به اصرار مردم، فرمود: «مردم! آگاه باشید که خدا در همهجا حاضر است و به آنچه در سینهها نهفته، داناست: «اِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ.» این سخن تکاندهنده و کوتاه، اثری عمیق در مردم گذاشت؛ بهگونهای که اشکها روان شد و قلبها تپید و مردم دگرگون شدند. سفیر روسیه در نامهای به امپراتوری روس در این مورد نوشت: «تا هنگامی که این قشر روحانیون راستین مذهبی، در میان مردم باشند و مردم از آنان پیروی کنند، سیاست ما کاری از پیش نمیبرد؛ چراکه وقتی یک جمله شوشتری در یک مجلس عظیم، اینگونه دگرگونی ایجاد میکند، روشن است که دستورها و فتواهای آنان چه خواهد کرد.»( سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 371)
2. توبه
گناهکار با اقدام به گناه، پشت به خدا، در مسیر شیطان گام مینهد. به وسیله توبه، از جاده شیطان برگشته، سالک راه الهی میشود. توبه، فیض خدا، فرمان او و نیرومندترین قدرت برای نجات انسان پیش از فرارسیدن مرگ است. امام علی(علیه السلام) میفرماید: «لَا شَفِیعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ؛( بقره، آیه 222) هیچ شفیعی، از توبه رهانندهتر نیست.» بندهای که با نافرمانی، در برابر خدای عظیم قد علم کرده است، پس از توبه، از طرف خداوند مشمول سه هدیه بزرگ میشود که یکی از آن سه، تمام اهل آسمان و زمین را نجات میدهد. این سه عنایت بزرگ عبارتاند از:
ـ خدا، عاشق توبهکننده است: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ؛( غافر، آیه 7) بهیقین، خدا کسانی را که بسیار توبه میکنند، دوست دارد.»
ـ آمرزشخواهی پیامبر و ملائکه برای توبهکننده: فرشتگان عرش و اطراف آن، از خدا برای گناهکاری که توبه کرده است، درخواست بخشش میکنند: «فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ؛( ر.ک: علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 6، ص 20؛ شیخ صدوق، الخصال، ج 1، ص 239) پس، آنان را که توبه کردهاند و راه تو را پیروی نمودهاند، بیامرز و آنها را از عذاب دوزخ نگه دار.»
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به استغفار روزانه برای امتش فرمان داده شده است تا خداوند امت پیغمبرش را ببخشاید.
ـ تبدیل بدیها به خوبیها: «فَأُولَٰئِک یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا؛( فرقان، آیه 70)آنان کسانی هستند که خدا بدیهایشان را به خوبیها تبدیل میکند.»
کرم بین و لطف خداوندگار گنه بنده کرده، اوست شرمسار
محور دوم. زهد ورزی
جایگاه رفیع این ویژگی اخلاقی، بدان پایه است که پیامبر و امامان معصوم آن را موجب راحتی دل و بدن(شیخ صدوق، الخصال، ص 73)، آسانشدن مصیبتها، فراغت قلب و در نهایت، مایه چشیدن شیرینی ایمان معرفی میکنند.
حقیقت زهد
واژه «زهد»، در اصل به معنای «بیرغبتشدن» و «روی بازگردانیدن از چیزی بهواسطه حقیرشمردن آن» است. زهد، امری قلبی است که در نتیجه آن، قلب انسان بهگونهای به دنیا توجه میکند که او را به گناه سوق ندهد؛ بهبیاندیگر، زهد، یعنی ارتباط قلب با دنیا به اندازه هوای پاک و نسیم باشد؛ نه طوفان و تندباد خانمانبرانداز.
امیر مؤمنان(علیه السلام) میفرماید: «زهد، درهمشکستنِ حرام است تا در زندگی حرام یافت نشود.» زهد، ثروتی است که در جان هرکس یافت شود، او را به بلندای قّله فضایل رهنمون میشود. آن حضرت در پاسخ به پرسش از ماهیت زهد چنین فرمود: «همه زهد، در دو کلمه از قرآن گرد آمده است؛ خدای سبحان فرمود: تا بر آنچه از دستتان رفته، دریغ نخورید و بدان چه به شما داده، شادمان مباشید.»( حدید، آیه 23) آنکس که بر ازدستدادهها افسوس نخورد و بر دستاوردهای خود مسرور نباشد، [بهحقیقت،] زهد ورزیده است.»
آثار زهد
دارا بودن زهد نیز مانند دیگر فضیلتهای اخلاقی، نشانهها و آثاری در جنبههای گوناگون درونی و بیرونی زاهد بر جای میگذارد. پیمودن مسیر کمال و تلاش برای دستیابی به روح ایمان، بدون توجه به این حقیقت و آثار و نشانههای آن، ممکن نیست. برخی از پیامدهای زهد عبارتاند از:
1. شکیبایی در ناملایمات
زاهدانه زندگیکردن و تعامل منطقی و حسابشده مؤمن با دنیا، وی را به استقامت در برابر فشارها وامیدارد. آری، این سرمایه درونیِ ابوذر است که او را در صحرای تفتیده ربذه، درحالیکه از شدت گرسنگی و تشنگی، بر روی زمین سر بر دامن دخترش نهاده است، به جای شکوه و گلایه، به همصحبتی و عشقورزی با خالق مشغول میکند: «إلَیهِ السَّلَامُ، عَلَیهِ السَّلَامُ، بِهِ السَّلَامُ، مِنْهُ السَّلَام.» همچنانکه بلال را در فشار بیهمسری، به عفت نفس میآراید؛ بهگونهایکه نه در هجوم گرسنگی، به خودکشی یا دیگرکشی آلوده میشود و نه براثر نیاز جنسی، به ناپاکی چشم و دامن کشیده شود.
آنانکه با رهیدن از دلبستگی به دنیا و متاع آن، در برابر فشار گناهان و شهوات، شکیبایی میورزند، درود و رحمت پروردگار ایشان را دربرمیگیرد(بقره، آیه 157) و خداوند آنان را در هنگام مرگ، با فرو فرستادن فرشتگان، یاری میکند و از تنهایی خارج کرده، به پایانیافتن رنجها و ترسها بشارت میدهد(فصلت، آیه 30) و در آخرت نیز با مهمانداری خدای غفور رحیم، پذیرایی میشوند.( فصلت، آیه 31 ـ 32)
2. دوراندیشی و بلندنظری
مردم از دیدگاه قرآن به دو دسته «کوتهنظر» و «بلندنظر» تقسیم میشوند. کوتهنظران که از نگاه محدود و ناقصی به هستی برخوردارند و از حقیقت عالم بیخبرند، تمام خواسته آنها در محور امور مادی و ظاهری و لذتهای ناماندگار آن دور میزند. دسته دوم، بلندنظران هستند که از فهم و بینایی برخوردارند؛ چون خود را با خدای رحیم و کریمی که خزانهدار آسمانها و زمین است، مواجه میبینند. اینان تکخواسته نیستند؛ بلکه سرشار از خواستههای نیکاند و تمام خوبیهای مادی و معنوی یا دنیوی و اخروی را از او میخواهند: «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً.»( بقره، آیه 201)
3. تعامل شایسته با دنیا
افرادی که قلبشان به خصلت والای زهد، آراسته گردیده است، دنیا را برای آخرت میخواهند و به تعبیری، دنیای آنها رنگ آخرت به خود گرفته است. عبداللهبنیعفور که از شخصیتهای والا و مورد توجه امام صادق(علیه السلام) است، در گفتوگویی به امام عرض کرد: ما دنیا را دوست داریم. حضرت به دنبال این سخن فرمود: با این دنیا چه میخواهی بکنی؟ عرض کرد: از امکانات آن استفاده کنیم و ازدواج کنیم و بر خانواده، نیازمندان و برادران دینی خود انفاق کنیم. امام در ادامه فرمود: «لَیْسَ هَذَا مِنْ الدُّنْیَا هَذَا مِنَ اللآخِرَةِ؛( میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 13، ص 15) این دنیایی که تو میگویی، از آخرت است.»
4. بینایی به عیبهای زندگی
خداوند به کسی که اهل زهد قلبی است، کمک میکند تا عیب زندگی خود را بفهمد و از رشد آن جلوگیری کند. امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْيَا ... بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا؛( شیخ کلینی، الکافی، ج 2، ص 128) کسی که در دنیا زهد بورزد، خداوند او را به عیبهای دنیا و درد و درمانهای آن، بینا میسازد.» زندگی بسیاری از انسانها، با انواع دردهای فکری و روحی و بیماریهای معنوی آمیخته که نهتنها عیب و درمان آن را نمیدانند، چهبسا حق را باطل و باطل را حق میانگارند.
حاصل آنکه در اثر پایبندی همهجانبه به لوازم و شرایط ایمان، فرد به شایستگی و کمال میرسد و مایه برکت، نجات و عامل رشد خود و دیگران میشود؛ بهگونهایکه ازیکسو، معصومان و مرام آنها را بهزیبایی به دیگران معرفی میکند و ازدیگرسو، همچون زکریابنآدم، مایه رفع و دفع بلاها از جامعه میشود. ازاینروست که رسول خدا در توصیف عظمت و محبوبیت مؤمنان چنین میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُه یَقُولُ وَعِزَّتِی وَجَلَالِی مَا خَلَقْتُ مِنْ خَلْقِی خَلْقاً أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ؛( علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 68، ص 158) همانا خداوند بزرگ و متعال فرمود: سوگند به عزّت و جلالم که در میان مخلوقات، چیزی محبوبتر از بنده مؤمنم نیافریدم.» از سوی دیگر، آنان که به زهدورزی آراستهاند، داشتن و نداشتن امکانات اینجهانی آنان را دلزده و سرمست نمیکند و همواره اهل نشاط و آرامش هستند و با همه وجود، از زندگی لذت میبرند و به داده و نداده خداوند، راضیاند و در برابر خواست و رضایت او تسلیماند.
نگارنده: حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان
افزودن دیدگاه جدید