رفتن به محتوای اصلی
احمد تمیم داری

بعثت روز بیداری

تاریخ انتشار:
روز بعث، روز رستاخیز را گویند به معنی روییدن و برخاستن، شب بیدار ماندن...
مبعث

بعثت روز بیداری

یکی از معانی بعثت، برانگیختن و برخیزاندن است و معنی دیگر؛ فرستادن و زنده کردن و بیدار کردن و بیدار ماندن است. محققان و مورخان بزرگ زندگی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) را از تولد تا بعثت و از بعثت تا هجرت و از هجرت تا رحلت یا شهادت بررسی می کنند.
از معانی اشتقاق های دیگر بعثت بگوییم تا برگردیم به تفسیر و توضیح و تاویل بعثت.
شتافتن، برآمدن، یکدیگر را بر کاری برانگیختن، لشکر یا گروهی را به جایی فرستادن، روز بعث، روز رستاخیز را گویند به معنی روییدن و برخاستن، شب بیدار ماندن.
باعث از نامهای خداوند است و با عوث ظاهرا واژه ای سریانی است، به معنی طلب باران هنگام خشکی و خشکسالی.
در نهج البلاغه، شریف رضی از گفتار پیشوای مومنان آورده است :
خداوند از میان فرزندان آدم (علیه السلام) پیامبران را برگزید و از ایشان بر وحی پیمان گرفت و از آنان خواست امانت خویش را در تبلیغ رسالت ادا کنند.
این در هنگامی است که بیشتر مردمان عهد و پیمان الهی را دگرگون کردند و بر حق او نادان شدند و با او شریکانی گرفتند و اهریمنان ایشان را از شناخت خداوند بازداشتند و از بندگی خداوند جدا کردند.
بنابراین در گفتار پیشوای مومنان علل بعثت پیامبران (علیهم السلام) عبارت است از:
1. تبدیل پیمان الهی؛

2. نادانی به حق خداوند؛

3. اتخاذ شریک با خداوند؛

4. بازداشته شدن از معرفت حق؛

5. جدایی از عبادت.

وظیفه پیامبران (علیهم السلام)

خداوند رسولان خود را می فرستد و انبیای خود را گسیل می دارد تا پیمانی را که خداوند با طبیعت و سرشت انسان بسته است، باز پس بگیرند و نعمت فراموش شده خداوند را به مردم یادآوری کنند.
در تبلیغ رسالت با ایشان گفتگو کنند و خردهای مدفون در خاک وجود انسان را بیرون بیاورند. پیامبران کشاورزان ارواح و افکار مردمانند. سقراط می گفت:
مادرم فرزندان را نمی آفریند بلکه ایشان را متولد می کند. من هم افکار را خلق نمی کنم. افکار را متولد می کنم.
در سخن پیشوای مومنان کلام کاملتر است.
گوید پیامبران همچون کشاورزان و شخم کارانی هستند که ارواح مردمان را زیر و زبر می کنند تا نشانه های قدرت خداوند را به آنان نشان دهند.
نشانه های قدرت الهی چیست ؟ آسمانی که بالای سر ما آفریده است و زمینی که همچون گهواره یا مهد ماست. راههای معیشت را به ما نشان می دهند آنچنان که زنده باشیم و زنده بمانیم.
مرگها را به ما یاد آورند، مرگهایی که ما را در این جهان فنا می کند و به جهان دیگر می برد. بر ما یاد آورند بیماری ها و گرفتاری هایی را که ما را پیر می کنند و رویدادهایی که پیوسته به مردم روی می آورند. خداوند در میان مخلوق های خویش سه چیز را خالی نگذاشته و رها نکرده است:
نبی مرسل، کتاب منزل، حجت لازم و دلیل استوار و برپا. خداوند پیامبرانی مبعوث می کند که کمی عدد ایشان و فراوانی تکذیب کنندگان آنان ایشان را از وظیفه هاشان دور نمی دارد.
پیامبر سابق پیامبر لاحق را معرفی می کند و پیامبر بعدی، پیامبر قبلی را معرفی می کند و به این طریق، نسلها و حیات ادامه می یابد و روزگاران می گذرد.
پدران می میرند و فرزندان، جای ایشان را می گیرند. ابوالفضل بیهقی در مقدمه کتاب خود که به نام خود او مزین است، سه گروه را در ساختن تاریخ بشر موثر می داند؛ سلاطین، فلاسفه و پیامبران، سلطان سیاست می کند و مظهر قدرت است. فیلسوف می اندیشد و می اندیشاند و مظهر فکرت است.
پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) مظهر آگاهی یا نبوت است ؛ قدرت، فکرت، نبوت چه واژگان زیبا و عمیقی ! اما سلاطین برای دستیابی به تخت سلطنت یکدیگر را و حتی فرزندان خود را می کشند و کور می کنند فیلسوفان یکدیگر را تخطئه می کنند تا استقلال رای خویش را نشان دهند آنچنان که ارسطو گفت اگرچه استادم افلاطون، عزیز است اما حقیقت از او عزیزتر است.

پس به نقد و جرح و رد او پرداخت ؛ اما پیامبران (علیهم السلام) در بعثت خویش موید یکدیگرند و بی آن که از یکدیگر تقلید کنند یکدیگر را تایید می کنند، چون همه چنگ در ریسمان الهی زده اند سلاطین یکدیگر را می کشند؛ تقتیل؛ فیلسوفان یکدیگر را رد می کنند؛ تکذیب، پیامبران (علیهم السلام) یکدیگر را پشتیبانی می کنند: تایید.

بنابراین تاریخ حاصل این سه واژه است ؛ تقتیل، تکذیب و تایید! در قرآن کریم خداوند فرمود ابراهیم (علیه السلام) از شیعیان نوح (علیه السلام) است و به پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلّم) می گوید:

از دین ابراهیم پیروی کن در حالی پاک و نژاده ای و یا آن دین پاک و نژاده است.
به قول محمد جلال الدین بلخی:

پیشتر از خلقت انگورها / خورده می ها و نموده شورها

در تموز گرم می بینند دی / در شعاع شمس می بینند فی

در دل انگور می را دیده اند/ در فنای محض شیئی را دیده اند

آسمان در دور ایشان جرعه نوش / آفتاب از جودشان زربفت پوش

چون از ایشان مجتمع بینی دو یار/ هم یکی باشند و هم ششصد هزار

بر مثال موجها اعدادشان / در عدد آورده باشد بادشان

مفترق شد آفتاب جان ما /در درون روزن ابدان ما

تفرقه در روح حیوانی بود / نفس واحد روح انسانی بود.

خداوند در قرآن فرمود:

پیامبر بدان چه خداوند بر او نازل کرده ایمان آورده است، مومنان همگی به خداوند و فرشتگان و کتابها و رسولان ایمان آورده اند، ما میان رسولان او فرقی نمی گذاریم.

پیامبران و مومنان گویند: شنیدیم و اطاعت کردیم.

بخشش تو را می طلبیم و بازگشت ما به سوی توست.

اسامی رسول اسلام (صلی الله علیه وآله وسلّم)

مشهورترین نام پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) محمد است که قرآن مجید به آن ناطق است و این نام مشتق از حمد است که او بغایت ستوده گشته است.

نام دیگر او احمد است که آن هم از ریشه حمد است. دیگر از نامهای او ضحوک است، یعنی خندان.

پاک نفس بود و گاهی مطایبه و مزاح می فرمود و می گفت مزاح می کنم اما از روی حق، چنان که روزی زنی سالخورده را گفت پیرزنان به بهشت نخواهند رفت.

پیرزن گریست پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) فرمود خوش باش که همه جوان شوند، سپس به بهشت روند. پیوسته متبسم بود؛ یعنی خندان و با مردم به رفق و مدارا و مهربانی رفتار می کرد و می فرمود خداوند مرا امر کرده است با مردم بمدارا رفتار کنم.

دیگر از نامهای او قثم (ق ث م) به معنی بخشنده و عطا کننده، همچنین جامع جمیع صفات کمال.

نام دیگر او ماحی است ؛ یعنی محو کننده زشتی ها و بدیها و کفر و نفاق و شرک.

همچنین محوکننده گناهان پیروان و مومنان چه در دنیا و چه در آخرت شفیع روز جزا! نام دیگر او حاشر است، یعنی مردمان در حضور با شرافت او در رستاخیز محشور شوند.

عاقبت نیز نام اوست که بعد از او پیامبری نخواهد بود. پس از بعثت کار پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) با بشارت و انذار و دعوت آغاز شد.

سه سال دعوت آرام و پنهان و سپس دعوت آشکار.به این واژه ها بنگرید: محمد، احمد. بشارت، انذار، دعوت، رسالت، نبوت و ولایت ! بنی امیه در تاریخهای منحرف خود (تاریخ نویسی ) پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) را پیامبر جنگ معرفی کرده اند، زیرا خود پیوسته در جنگ بودند، به قول فضل بن شاذان در کتاب الایضاح، بدی های خود را به پیامبر نسبت می دادند تا اعمال و رفتار ناشایسته شان توجیه پذیر باشد.

پیامبر سیزده سال در مکه بودند و ده سال در مدینه.

در آغاز بعثت پس از نزول قرآن و فرمان خداوندی به دعوت پنهانی پرداختند، پیوسته در صلح و آرامش بودند، مخالفان به جنگ می پرداختند.
در ایام جوانی پیش از بعثت بنا به روایات سیره ابن هشام و ابن اسحاق در جنگ فجار شرکت کردند.

اگر کسی در مکه مظلوم واقع می شد، تنها قبیله خود آن ستمدیده باید از او دفاع می کردند، اما در ماجرای حلف الفضول، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) با جوانمردان مکه عهد کردند که هر کس متعلق به هر قبیله اگر بر او ستمی رود، باید از او دفاع شود.

پیامبر از آغاز نوجوانی و جوانی به امین معروف شد. هر کسی امانتی نزد او می نهاد بدرستی از آن حفاظت می کرد.

ازدواج پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) با حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بنت خویلد، تحول بزرگی در تاریخ اسلام به وجود آورد.

یکی از مخالفان نبوت می گفت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) آغاز کار خود را با سرمایه زنی سرمایه دار بنا نهاد.

این سخن در حالتی قابل تامل است که خدیجه ثروت خود را از طریق توسعه اسلام افزایش داده باشد، در حالی که خدیجه تمامی ثروت خود را در راه نشر اسلام از دست داد و در ماجرای تحریم اقتصادی و سیاسی و اجتماعی شعب ابی طالب برای کمترین خوراک به مضیقه افتاد.

از آغاز بعثت، ماجراهای شگفتی پدید آمد که هر یک شایسته تحقیق دقیق و فراوان است.

حدود ده سال پیش از بعثت علی (علیه السلام)  به دنیا آمد و پیامبر نگهداری او را تکفل فرمود و خدیجه (سلام الله علیها) علی (علیه السلام) را همچون فرزند خود می دانست.

علی (علیه السلام) پیوسته با پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) بود و فرمود که من و علی از نوری واحدیم و در ماجرای عقد اخوت در مدینه پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) علی (علیه السلام) را برادر خود اعلام کرد.

ازدواج با خدیجه (سلام الله علیها)، وجود علی (علیه السلام) و نزول قرآن مهمترین حوادثی بود که در آغاز بعثت جلب نظر می کند. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم)، علی (علیه السلام)، خدیجه (سلام الله علیها) و قرآن عامل اساسی ظهور و پیشرفت اسلام بوده است.

طوایف قریش دعوت پیامبر را نمی پذیرفتند و می کوشیدند او را از دعوت منصرف سازند. ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) حمایت می کرد و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) را از آسیبهای مخالفان محفوظ می داشت.

با بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) تمام معادلات سیاسی و تجاری و اجتماعی و اعتقادی مکه به هم می خورد:

1. درآمد از راه فساد و فحشا و تاسیس عشرتکده ممنوع می شد؛
2. بت پرستی، شرک و کفر رخت بر می بست؛
3. افتخارات و مباهات قبیله ای بی معنی می شد؛
4. ضعیفان و بیچارگان مکه حمایت می شدند؛
5. ثروت در میان مردم توزیع می شد و اقطاب ثروت از میان می رفتند؛
6. تساوی نژاد برقرار می گشت و هیچکس بر کسی دیگر برتری نداشت، الا به تقوا؛
7. یهودیان و مسیحیان برای ایجاد ارتباط با مکه باید با شاخص های جدیدی روابط برقرار می کردند.

جین آلتر، محقق آمریکایی در جزوه ای با عنوان دولت اسلامی (Islamic State) نوشته است حکومتهای بزرگ براساس  دو سازمان بزرگ حفظ می شوند:

1. سازمان های نظامی؛

2. سازمان های اداری وظیفه این دو سازمان این بود که منافع اقلیتی را در برابر اکثریت حفظ کنند.

پیامبر منافع اکثریت را به اقلیت ترجیح داد و با طرح قانون دفاع و جهاد همه مسلمانان و مومنان را سپاهی قرار داد.

وقتی منافع اکثریت در نظر آمد تمام نظامات اداری و قبیله ای و سپاهی بر هم ریخت.

اکنون انواع دیگری از مقررات سپاهی و اداری (لشکری و کشوری ) باید پدید می آمد.

خداوند در قرآن فرمود: به یاد بیاورید که همگی دشمن یکدیگر بودید. یاد آورید نعمتهای خداوند را که در دلهای شما الفت افکند و در اثر این نعمت برادران یکدیگر شدید.

در پرتگاه حفره آتش بودید. و خداوند همه شما را نجات داد. این چنین است که خداوند آیات خویش را برای شما تبیین می کند، شاید هدایت شوید.

(سوره آل عمران، آیه 103) دیگر از اعمال عظیمی که پیامبر بر پایه تعلیمات قرآن ارائه کرد، دعوت اهل کتاب بود، یعنی مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان.

ایشان دعوت کرد که بیایید به واژه ای مشترک که میان ما و شماست، چنگ بزنیم :

1. جز خدای واحد، خدایی را نپرستیم؛

2. هیچ چیز و هیچ کس را شریک او قرار ندهیم؛

3. هیچ فرد یا گروهی، فرد یا گروه دیگر را ارباب خود قرار ندهد. (سوره آل عمران، آیه 64) می بینیم که پرستش خدای واحد و عدم شرک، نتایجی دربر دارد که یکی از آن نتایج این است که کسی، دیگری را رب خود قرار ندهد.

اساس استعمار قدیم و جدید در جوامع بشری، ربوبیت انسان نسبت به انسان است.

اقبال پاکستانی سروده است :

آدم از بی بصری بندگی آدم کردگوهری داشت ولی نذر قباد و جم کردیعنی از خوی غلامی زسگان پست تر است من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد توحید یا یکتاپرستی که بزرگ ترین نعمت الهی و بزرگ ترین هدیه پیامبر است، ملزومات و ضمایمی دارد و تنها به لقلقه زبان نیست.

آثار عملی، فردی و خانوادگی و اجتماعی و اخلاقی فراوان به دنبال دارد.

برگردیم به کلید واژه های اصلی بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم):

بعثت: برانگیختگی درونی و بیرونی؛
توحید: وحدت عبادی و وحدت اجتماعی؛
نبوت: آگاهی براساس خرد و خردمندی؛
امامت: پیشوایی بر اساس هدایت؛
ولایت: دوستی و محبت که اساس آفرینش است؛
عدالت: با تعریف های معین و کاربرد مشخص، یعنی قرار گرفتن هر امری در جایگاه خویش.

ما واقعا به این واژگان معتقدیم و آنها را در عمل به کار می بریم؟

 

منبع: روزنامه جام جم

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.