سخنرانی مکتوب/ سیره پیامبر و اهل بیت (صلوات الله علیهم) در تربیت اعتقادی
سیره پیامبر و اهل بیت (صلوات الله علیهم) در تربیت اعتقادی
بخش معاد
اعتقاد به جهان پس از مرگ به عنوان بخش مهمی از معارف اعتقادی، همواره مورد توجه ائمة مسلمین بوده است. در سیره ایشان هم به روش هایی برمی خوریم که برای اثبات معاد بکار می گرفتند و هم روش هایی که در جهت تقویت و استمرار اعتقاد به آخرت استفاده می کردند. در اثبات معاد عمدتا به رفع شبهه عدم امکان معاد با دلایل عقلی می پرداختند و برای اثبات جزئیات معاد از دلایل نقلی استفاده می کردند زیرا این جزئیات غالبا از دسترس فکر بشر به دور است. در جهت تقویت این شناخت و استمرار آن، تذکر به زندگی اخروی و حیات پس از مرگ، ترجیع بند کلمات گهربار ایشان در نهج البلاغه و سایر کتب روایی است.
در پرتو این تربیت آگاهانه، اصحاب معصومین (علیهم السلام) برای کسب فضایل و خیرات آخرتی بر یکدیگر سبقت می گرفتند و از زندگی دنیا به مایحتاج ضروری قناعت می کردند.
کلمات کلیدی:
سیره پیامبر و اهل بیت، تربیت اعتقادی، معاد، زندگی اخروی
مقدمه
یکی از مهمترین اصول اعتقادی که در متون دینی اهمیت ویژه ای برای آن قائل شده اند مسألة حیات پس از مرگ و زندگی اخروی است که اصطلاحا به نام معاد شناخته می شود. یک نظر اجمالی به آیات قران مجید نشان می دهد که در میان مسایل عقیدتی هیچ مسأله ای در اسلام بعد از توحید به اهمیت مسألة معاد و اعتقاد به حیات بعد از مرگ و حسابرسی اعمال بندگان و پاداش و کیفر و اجرای عدالت نیست. در قرآن حدود 1200 آیه دربارة معاد وجود دارد.[پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج5، (معاد در قرآن)، ص 18]
معاد در لغت اسم زمان یا مکان از ماده عود گرفته شده است که به معنای بازگشتن[لسان العرب، ج 3، ص 315 النهایة، ج 3، ص 316] وکاری را برای مرتبه دوم انجام دادن است[العین، ج 2، ص 217 التحقیق، ج 8، ص 252 المقائیس فی اللغة] بعد از انصاف از آن کار در گفتار یا عمل یا در اراده [المفردات، ص 593] .
قابل توجه اینکه، تعبیر به عود حتی در لسان مشرکان و منکرین معاد نیز بوده است زیرا می گفتند « چه کسی می تواند ما را به زندگی مجدد باز گرداند؟»[سوره اسراء، آیه 51] تعبیر به معاد نیز از همین جا گرفته شده. [پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج5، (معاد در قرآن)، ص 41] که به معنای محل یا زمان بازگشت و آفرینش مجدد پس از زندگی دنیا است.
البته تعابیری که بر زندگی پس از مرگ دلالت دارند بسیار زیادند تا حدی که برخی مفسران فقط از قرآن کریم 78 اسم و صفت درباره رستخیز استخراج کرده اند که بیشتر آنها بر حالت های انسانی و مراحل حساب رسی وشرایط خاص روز قیامت دلالت دارند.[همان، ص 3] اهمیت این روز از دقت در همین اسامی و صفات فهمیده می شود.
پیامبر و اهل بیت (صلوات الله علیهم) در سیره خود از چه روش هایی برای ایجاد و تقویت شناخت نسبت به معاد استفاده می کردند؟ در این فصل به بررسی این روش ها می پردازیم. قبل از ورود به بحث باید اذعان نمود که درباره ایجاد اعتقاد به معاد و تقویت این اعتقاد سیره فعلی زیادی وجود ندارد.[تربیت دینی، ص 89]
استدلال بر معاد
بنابر مبنای مکملیت عقل و وحی، روشن است که برخی از مفاهیم اعتقادی را با اصل تعقل و پاره ای دیگر را باید با اصل تعبد اثبات نمود. گرچه اصل اعتقاد به معاد با دلایل عقلی قابل اثبات است اما چگونگی آن و دیگر صفات مختص به آن از مواردی است که دست عقل از آگاهی یافتن به اکثر این خصوصیات کوتاه است در نتیجه بسیاری خصوصیات آن با بیان وحی اثبات می گردد. البته وحیی که انسان به راستی و درستی آن با دلایل عقلی پی برده است. پس از اثبات وجود خداوند و صفات وی و اثبات مقام نبوت و صدق تعالیم انبیا، راهی برای نفی معاد، که از اصول تمامی ادیان توحیدی شمرده شده نیست.
مانع عمده پذیرش و ایمان به معاد تردید در امکان آن است [تربیت دینی، ص 95] . در متون دینی هم بیشتر استدلال ها ناظر به بحث امکان معاد و پاسخ به شبهات در امکان معاد است. و با اثبات امکان معاد عقل تعبدا وجود آن را قبول خواهد کرد. اما حکمت وجود عالم پس از مرگ چیست؟ بیان صفات قیامت و دنیای پس از مرگ در قرآن و بیان معصومان، تا حدودی ما را با این حکمت ها آشنا می سازد.
استدلال بر امکان معاد در قرآن
از برخی شآن نزول های آیات می توان به سیره پیامبر دست یافت. مثلا در بحث معاد پیامبر با آیات قرآن در برابر منکران معاد استدلال می کردند و جواب منکران را با آیاتی که در همان زمینه نازل می شد می دادند. در شأن نزول آیات آخر سورة مبارکه یاسین آمده است:
«مَشَى أُبَیُّ بْنُ خَلَفٍ بِعَظْمٍ رَمِیمٍ فَفَتَّهُ فِی یَدِهِ ثُمَّ نَفَخَهُ وَ قَالَ أَ تَزْعُمُ أَنَّ رَبَّکَ یُحْیِی هَذَا بَعْدَ مَا تَرَى فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ إِلَى آخِرِ السُّورَةِ» [ امالى شیخ مفید، ترجمه استادولى، متن، ص 276]
ابىّ بن خلف با استخوان پوسیده اى که بدست خود داشت سوى حضرت آمد و آن را با دست نرم کرد و سپس بدان دمید و گفت: اى محمّد گمان دارى پروردگار تو این استخوان را پس از این حالت که دیدى زنده مى کند؟ خداى متعال این آیه را فرستاد: «و براى ما مثل زده- و آفرینش خود را فراموش نموده- گفت: چه کسى استخوانهاى پوسیده را زنده مى کند؟ بگو زنده مى کند آن را همان کس که اوّلین بار آفریدش و او به هر آفریده اى داناست. ..» تا آخر سوره (یاسین).
راه هایی را که قرآن برای اثبات امکان معاد در شکل استدلال منطقی عرضه کرده می توان در شش موضوع خلاصه کرد.
1. آفرینش نخستین ؛
2. قدرت مطلقةخداوند؛
3. مرگ و حیات مکرر در جهان گیاهان؛
4. تطورات جنین؛
5. بازگشت انرژی ها؛
6. نمونه های عینی معاد.[ ناصر مکارم، همان، ج 5، ص143]
استدلال بر امکان معاد در سیره معصومین (صلوات الله علیهم)
معصومین (صلوات الله علیهم) نیز برای اثبات امکان معاد از دلایل عقلی استفاده می کردند که هم آهنگ با استدلالات قرآن است. در این روش ها سعی در آوردن مثال هایی محسوس از زندگی مردم بوده است زیرا استفاده از تمثیل اثر تربیتی بارزی مخصوصا برای مردم عادی دارد و فهمش آسان تر است.[محمد داوودی، پیشین، ص 89] به دو نمونه از این مثالها اشاره می شود.
تشبیه خلقت اخروی به خلق اول
امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه امکان معاد را آنقدر بدیهی می بینند که از منکران معاد تعجب کرده می فرمایند:
«عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْکَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ یَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى» [نهج البلاغه-ترجمه شهیدى، کلمات قصار شماره 126، ص 382]
از کسى در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمى پذیرد، و زنده شدن بار نخستین را مى بیند.
در کلامی دیگر نیز با اشاره به علم و قدرت خداوند در خلقت موجوداتی کوچک مانند پشه و عجز دیگران از این خلقت، دوباره سازی عالم را عجیب تر از خلقت اولیه آن نمی دانند.
« هُوَ الْمُفْنِی لَهَا بَعْدَ وُجُودِهَا حَتَّى یَصِیرَ مَوْجُودُهَا کَمَفْقُودِهَا وَ لَیْسَ فَنَاءُ الدُّنْیَا بَعْدَ ابْتِدَاعِهَا بِأَعْجَبَ مِنْ إِنْشَائِهَا وَ اخْتِرَاعِهَا وَ کَیْفَ وَ لَوِ اجْتَمَعَ جَمِیعُ حَیَوَانِهَا مِنْ طَیْرِهَا وَ بَهَائِمِهَا وَ مَا کَانَ مِنْ مُرَاحِهَا وَ سَائِمِهَا وَ أَصْنَافِ أَسْنَاخِهَا وَ أَجْنَاسِهَا وَ مُتَبَلِّدَةِ أُمَمِهَا وَ أَکْیَاسِهَا عَلَى إِحْدَاثِ بَعُوضَةٍ مَا قَدَرَتْ عَلَى إِحْدَاثِهَا وَ لَا عَرَفَتْ کَیْفَ السَّبِیلُ إِلَى إِیجَادِهَا وَ لَتَحَیَّرَتْ عُقُولُهَا فِی عِلْمِ ذَلِکَ وَ تَاهَتْ وَ عَجَزَتْ قُوَاهَا وَ تَنَاهَتْ وَ رَجَعَتْ خَاسِئَةً حَسِیرَةً عَارِفَةً بِأَنَّهَا مَقْهُورَةٌ مُقِرَّةٌ بِالْعَجْزِ عَنْ إِنْشَائِهَا مُذْعِنَةٌ بِالضَّعْفِ عَنْ إِفْنَائِهَا وَ أَنَّهُ سُبْحَانَهُ یَعُودُ بَعْدَ فَنَاءِ الدُّنْیَا وَحْدَهُ لَا شَیْ ءَ مَعَهُ کَمَا کَانَ قَبْلَ ابْتِدَائِهَا کَذَلِکَ یَکُونُ بَعْدَ فَنَائِهَا » [همان، خطبه 186، ص 203]
ترجمه:
اوست که آفریده ها را نابود کند پس از وجود چنانکه بوده آن چنان شود که گویى نبود. و سپرى شدن دنیا پس از نو برون آوردن آن، شگفت تر نیست از برآوردن و آفریدن آن، و چگونه؟ که اگر همه جانداران جهان، از پرندگان و چهارپایان، و آنچه در آغل است، و آنچه چرا کند در بیابان، از هر جنس و ریشه و بن، و نادانان از مردمان و یا زیرکان، فراهم آیند تا پشه اى را هست نمایند برآفریدن آن توانا نبوند، و راه پدید آوردن آن را ندانند، و خردهاشان سرگشته شود و در شناخت آن سرگردان مانند، و نیروى آنها سست شود و به پایان رسد، و رانده و مانده بازگردند. آن گاه دانند که شکست خورده اند، و در آفرینش آن به ناتوانى خویش اعتراف کننده، و به درماندگى در نابود ساختن آن فروتنى نشان دهنده. و خداى سبحان پس از سپرى کردن جهان، یگانه ماند و تنها، و چیزى با او نبود- از آنچه آفرید در دنیا- آنسان که بود پیش از آفریدن جهان، همان خواهد بود پس از سپرى ساختن آن.
در این دو روایت با توجه دادن به قدرت خداوند، این نتیجه گرفته شده است که خداوندی که بدون نقشة قبلی جهان را خلق کرده است برای او آسان تر است که دوباره همان موجودات را خلق نماید زیرا در این مدت از قدرت خداوند چیزی کم نشده است. این استدلال بر امکان معاد ریشه در بدیهیات وجدانی انسان دارد.
تشبیه مرگ و بعثت پس از آن به خواب و بیداری بعد از آن
یکی دیگر از همانند سازی هایی که در کلام معصومین مشاهده می شود تشبیه مرگ به حالت خوابیدن است. لقمان حکیم نیز برای استدلال بر مرگ و نشور، فرزند خویش را به تفکر در خواب و بیداری بعد از آن فرا می خواند و تشبیه آن به مرگ و بعثت پس از مرگ.[قطب الدین الراوندی، قصص الأنبیاء ص 191] در روایت زیبایی علت دیدن رؤیا در خواب، استدلال بر معاد دانسته شده زیرا هنگامی که پیامبر قومی از مردم اولیة، برآنها از آخرت و بعثت پس از مرگ می گفت آنها او را تکذیب می کردند. به همین خاطر خداوند رؤیا را ایجاد کرد و پیامبر ایشان به این وسیله بر امکان وقوع معاد استدلال کرد، زیرا در خواب ارواح جدای از بدن ها در حالاتی سیر می کنند که جسم از آنها بی خبر است. پس معلوم شود امکان حیات روح پس از مرگ وجود دارد و خداوند در قیامت دوباره ارواح را به بدن ها انتقال می دهد.[کافی، ج 8، ص 90] پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز در سیره خود از این تشبیه استفاده می کردند.
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی سَفَرِهِ الَّذِی نَامُوا فِیهِ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَالَ إِنَّکُمْ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَرَدَّ اللَّهُ إِلَیْکُمْ أَرْوَاحَکُم» [بحارالانوار، ج 58، ص 63]
در سفری که پیامبر همراه عده ای از مسلمانان شب را به صبح رساندند، چنین فرمودند: شما مرده بودید پس خداوند روح شما را به جسمتان بازگرداند.
غیر از همانند سازی هایی که برای تقریب به ذهن و فهم امکان معاد صورت می گرفت اهل بیت در گفتگو های خود با برخی سوال کنندگان که از آمادگی فکری خوبی برخوردار بودند در حد ادراک وی به استدلالات پیچیده تری اشاره می کردند این تفاوت در استدلال، به تفاوت مخاطبان و رعایت توان فکری آنان از سوی معصومین اشاره دارد که بر مبنای عام گوناگونی وسع آدمی استوار است.
روش های استمرار و تقویت اعتقاد به معاد
پس از اثبات امکان حیات اخروی با بیان معصومین (صلوات الله علیهم) و پاسخ به ادلة منکران معاد با استدلالات محکم اکنون نوبت به خوشه چینی از این خرمن اعتقادی است تا با یاد هر لحظه آن و آشنایی بیشتر با جزئیات آن اثر اعتقاد به معاد در رفتار مومنین دیده شود. زیرا یاد معاد از مؤثرترین راه های تزکیه دل و دست یافتن به اخلاص است که خدا پیامبرانش را با یاد معاد خالص گردانده است.[سوره صاد آیه 46]
سیره معصومین بعد از اثبات امکان معاد استمرار این شناخت و عمق بخشیدن به آن، زنده نگاه داشتن یاد آن در قلوب مؤمنین بوده است. این سیره در روشهایی نمود پیدا کرده که به آنها اشاره می شود.
بیان احوال مرگ و پس از مرگ و حیات اخروی
یکی از روش هایی که به شناخت بیشتر از زندگی پس از مرگ کمک می کند و این اعتقاد را درقلب راسخ تر می نماید بیان احوال انسان ها بعد از مرگ، در حیات برزخی و هنگامه قیامت و پس از حساب و رسی اعمال و صفات بهشت و جهنم و حال مقیمان در آن دو مکان است.
تعداد این احادیث آنقدر زیاد است که چندین مجلد از برخی کتب حدیثی را به خود اختصاص داده است[رجوع شود به ج 6-7-8 از کتاب شریف بحار الانوار] . معلوم است که قبول بخش زیادی از این روایت تنها با تعبد امکان پذیر است و البته عقل سلیم به این تعبد حکم می کند.
از دیگر اثرات بیان این مجموعه از روایات، پی بردن به برخی از حکمت های ایجاد نشئة آخرت است که گاه وجود زندگی پس از مرگ را ضروری می سازد. مثلا از روایاتی که ویژگی های بهشت و جهنم را بیان می کند می توان پی برد که این دنیا ظرفیت چنین پاداش و جزایی را ندارد و حیات دیگری باید و از نو آدمی. بنابراین از این روایات می توان به عنوان استدلال بر حکمت ها و ضروریات وقوع آخرت نیز استفاده کرد.
همچنین این روایات با بیان موجبات عقاب و ثواب، می توانند به تغییر رفتار مؤمنان در جهت انجام اعمال بهشتیان و ترک اعما ل دوزخیان کمک کنند. در صدر اسلام مسلمانان چنان تحت تأثیر یاد معاد رفتار می کردند که امام علی (علیه السلام) حالات ایشان را برای یاران خویش مثال زدنی می داند.
« لَقَدْ کَانُوا یُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِیَاماً یُرَاوِحُونَ بَیْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ وَ یَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِکْرِ مَعَادِهِمْ؛ همانا یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) را دیدم، کسى را نمى بینم که همانند آنان باشد. روز را ژولیده مو، گردآلود به شب مى رساندند، و شب را به نوبت، در سجده یا قیام به سر مى بردند. گاه پیشانى بر زمین مى سودند و گاه گونه بر خاک، از یاد معاد چنان ناآرام مى نمودند که گویى بر پاره آتش ایستاده بودند.» [نهج البلاغه-ترجمه شهیدى، خطبه 97 ص 90]
بیان احوال پس از مرگ در چهار حوزه قابل بررسی است. روایاتی که حالت های مرگ تا قبر را بیان می کنند، روایاتی که به قبر و برزخ ارتباط دارند، روایاتی که از روز قیامت و احوال آن اطلاع می دهند و روایاتی که به توصیف بهشت و دوزخ اختصاص دارند. به عنوان نمونه به یکی از این روایات که اثر تربیتی نیز دارد اشاره می شود.
«قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) صِفْ لَنَا الْمَوْتَ فَقَالَ عَلَى الْخَبِیرِ سَقَطْتُمْ هُوَ أَحَدُ ثَلَاثَةِ أُمُورٍ یَرِدُ عَلَیْهِ إِمَّا بِشَارَةٌ بِنَعِیمِ الْأَبَدِ وَ إِمَّا بِشَارَةٌ بِعَذَابِ الْأَبَدِ وَ إِمَّا تَحْزِینٌ وَ تَهْوِیلٌ وَ أَمْرُهُ مُبْهَمٌ لَا تَدْرِی مِنْ أَیِّ الْفِرَقِ هُوَ فَأَمَّا وَلِیُّنَا الْمُطِیعُ لِأَمْرِنَا فَهُوَ الْمُبَشَّرُ بِنَعِیمِ الْأَبَدِ وَ أَمَّا عَدُوُّنَا الْمُخَالِفُ عَلَیْنَا فَهُوَ الْمُبَشَّرُ بِعَذَابِ الْأَبَدِ وَ أَمَّا الْمُبْهَمُ أَمْرُهُ الَّذِی لَا یُدْرَى مَا حَالُهُ فَهُوَ الْمُؤْمِنُ الْمُسْرِفُ عَلَى نَفْسِهِ لَا یَدْرِی مَا یَئُولُ إِلَیْهِ حَالُهُ یَأْتِیهِ الْخَبَرُ مُبْهَماً مَخُوفاً ثُمَّ لَنْ یُسَوِّیَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَعْدَائِنَا لَکِنْ یُخْرِجُهُ مِنَ النَّارِ بِشَفَاعَتِنَا فَاعْمَلُوا وَ أَطِیعُوا وَ لَا تَتَّکِلُوا وَ لَا تَسْتَصْغِرُوا عُقُوبَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ مِنَ الْمُسْرِفِینَ مَنْ لَا تَلْحَقُهُ شَفَاعَتُنَا إِلَّا بَعْدَ عَذَابِ ثَلَاثِمِائَةِ أَلْفِ سَنَةٍ» [معانی الأخبار، شیخ صدوق، ترجمه محمدى، ج 2، ص195]
شخصى به امیر المؤمنین عرض کرد: مرگ را برایم وصف کن. حضرت فرمود: با مرد آگاهى رو برو شده اید. مرگ یکى از سه أمرى است که بر آدمى وارد مى شود: یا نوید به نعمتهاى جاودان است و یا خبرى است به عذاب همیشگى؛ و یا اندوهگین نمودن و ترسانیدن است، و کار شخص «محتضر» مبهم مى باشد، زیرا نمى داند جزو کدامیک از این سه گروه خواهد بود؛ اما انسانى که دوستدار و مطیع ما باشد، به نعمتهاى جاودان نوید داده شده، و دشمنانى که با ما سر ستیز دارند، عذاب ابدى در پیش خواهند داشت و اما آن کس که وضعش معلوم نیست و نمى داند سرانجامش چه خواهد شد، مؤمنى است که به زیان خود زیاده روى نموده و مشخص نیست سرانجامش به کجا خواهد کشید، خبر مبهم و ترسناکى به او مى رسد، ولى خداوند هرگز او را با دشمنان ما برابر نخواهد کرد، و به شفاعت ما او را از جهنّم بیرون مى آورد، پس کار نیک انجام دهید و از خدا اطاعت کنید. مطمئن نباشید و سزاى گناه را از طرف خدا ناچیز مشمارید! زیرا شفاعت ما شامل حال «مسرفین» نخواهد شد، مگر بعد از سیصد هزار سال.
امیر مؤمنان در این روایت علاوه بر توصیف حالات انسان ها پس از مرگ به استفاده از شرایط پرداخته و دل های آماده را به انجام اعمال نیک سفارش می کنند. همچنین مقام اهل بیت را در نزد خدا یادآور می گردند.
تذکر به یاد معاد
قلب انسان در معرض خطر غفلت زدگی قرار دارد و از دام نسیان در امان نیست، مخصوصا هنگامی که بحث ایمان به غیب در میان باشد. حساب مردم به آنها نزدیک است در حالی که غفلت کنان از یاد معاد دوری می کنند. [ سوره انبیا، آیه 1]
معصومین برای کنار زدن پرده غفلت همواره ذکر مرگ و جهان پس از مرگ را نصب العین مردم قرار می دادند. یکی از مبانی تربیتی انسان ها آن است که بدانیم انسان ضعیف است. این ضعف در حوزه های مختلفی نمود دارد از جمله اینکه انسان فراموشکار و اهل نسیان و غفلت است.
آنگونه که گفته اند از دل برود هرآنچه از دیده برفت. یکی از اصولی که در برابر این حالت مؤثر است تذکر می باشد. روش تکرار و تلقین به قلب می تواند در تذکر و رفع نسیان مؤثر باشد.
معصومین در هر شرایطی از تکرار و توجه دادن به معاد استفاده می کردند. به نمونه هایی از این روش اشاره می شود:
1- هنگامی که امام علی (علیه السلام) برای عیادت به خانه یکی از یاران خویش در بصره وارد شدند خانه بزرگ او را بهانه کرده و از تلاش برای آبادی آخرت سخن به میان آوردند. [نهج البلاغه، خطبه 209]
2- سید رضی ره در مورد یکی از خطبه های کوتاه امام علی (علیه السلام) می گوید: آن حضرت در بسیاری از اوقات یاران خویش را با این سخن خطاب قرار می داد. این کلام در ذکر مرگ و پس از مرگ است.
« و من کلام له ع کان کثیرا ما ینادی به أصحابه تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیل»[ نهج البلاغة-ترجمه شهیدى، خطبه 204، ص 238]
آماده شوید، خداتان بیامرزاد! که بانگ کوچ را سردادند، و دل به ماندن در دنیا اندک ببندید،- که کاروانیان به راه افتادند- و بازگردید و راه بسپارید با آنچه از توشه نیکو در دسترس دارید
در سفر از برای ما توشه راه لازم استبار سفر چه بسته ای مرگ خبر نمی کند
3- امام سجاد (علیه السلام) که از دعا برای انتقال مفاهیم دینی بهره می بردن، در دعای چهلم صحیفه سجادیه چنین دست به دعا بلند می کنند که:
«وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَیْنَ أَیْدِینَا نَصْباً، وَ لَا تَجْعَلْ ذِکْرَنَا لَهُ غِبّاً؛ مرگ را در برابر ما بدار و روزى مباد که از یاد مرگ غافل باشیم» [الصحیفة السجادیة-ترجمه آیتى، نیایش چهلم ص241]
رفتن به قبرستان و صحبت بامردگان
آنچه درتأثیر یک دستورالعمل راهگشایی بیشتری دارد عمل آمر به آن است. سفارش ائمه دعوت مردم با عمل نیک بوده نه با سخنرانی. به عمل کار براید به سخندانی نیست. معصومین خود در این زمینه جلودار بودند و پیشوایان علم و عمل هستند. اگر به یاد مرگ و ذکر نشور سفارش می کنند خود در همه احوال تجسم آخرت گرایی هستند. یکی از نمود های این حقیقت سر زدن به قبرستان ها است و دیدار با اهل قبور.
در حالات حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمده است که ایشان هر هفته در روزهای شنبه به قبرستان احد رفته و بر مزار حمزه می نشست و اشک می ریخت و برای او طلب آمرزش می کرد.«تَأْتِی قُبُورَ الشُّهَدَاءِ کُلَّ غَدَاةِ سَبْتٍ فَتَأْتِی قَبْرَ حَمْزَةَ فَتَتَرَحَّمُ عَلَیْهِ وَ تَسْتَغْفِرُ لَهُ» [من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 180 کَانَتْ فَاطِمَةُ (علیها سلام) ]
اهل بیت (علیهم السلام) در سر زدن به قبور با مردگان صحبت می کردند آن گونه که با زندگان در گفتگویند و چرا چنین نباشد در حالی که عالم ارواح بر ایشان بی پرده هویدا است به دیگران نیز نحوه صحبت با مردگان را آموزش می دادند[کامل الزیارات، ص 123]. گاهی نیز از حالات برزخیان و سخنان ایشان به اطرافیان خود خبر می دادند.
هنگامی که امیر مؤمنان (علیه السلام) از جنگ صفین باز می گشتند به قبرستان کوفه رسیدند و در آنجا شروع به صحبت با مردگان کردند سپس به اصحاب خویش روی کرده فرمودند: اگر آنها اجازه داشتند با شما سخن بگویند به شما خبر می دادند که در آنجا بهترین توشه راه تقوا است.[نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 130، ص 492]
روایت دیگری از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل شده که دربردارنده نکات مهمی از زندگی مردگان در برزخ است.
«عَنْ حَبَّةَ الْعُرَنِیِّ قَالَ خَرَجْتُ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَى الظَّهْرِ فَوَقَفَ بِوَادِی السَّلَامِ کَأَنَّهُ مُخَاطِبٌ لِأَقْوَامٍ فَقُمْتُ بِقِیَامِهِ حَتَّى أَعْیَیْتُ ثُمَّ جَلَسْتُ حَتَّى مَلِلْتُ ثُمَّ قُمْتُ حَتَّى نَالَنِی مِثْلُ مَا نَالَنِی أَوَّلًا ثُمَّ جَلَسْتُ حَتَّى مَلِلْتُ ثُمَّ قُمْتُ وَ جَمَعْتُ رِدَائِی فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی قَدْ أَشْفَقْتُ عَلَیْکَ مِنْ طُولِ الْقِیَامِ فَرَاحَةَ سَاعَةٍ ثُمَّ طَرَحْتُ الرِّدَاءَ لِیَجْلِسَ عَلَیْهِ فَقَالَ لِی یَا حَبَّةُ إِنْ هُوَ إِلَّا مُحَادَثَةُ مُؤْمِنٍ أَوْ مُؤَانَسَتُهُ قَالَ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِنَّهُمْ لَکَذَلِکَ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ کُشِفَ لَکَ لَرَأَیْتَهُمْ حَلَقاً حَلَقاً مُحْتَبِینَ یَتَحَادَثُونَ فَقُلْتُ أَجْسَامٌ أَمْ أَرْوَاحٌ فَقَالَ أَرْوَاحٌ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَمُوتُ فِی بُقْعَةٍ مِنْ بِقَاعِ الْأَرْضِ إِلَّا قِیلَ لِرُوحِهِ الْحَقِی بِوَادِی السَّلَامِ وَ إِنَّهَا لَبُقْعَةٌ مِنْ جَنَّةِ عَدْنٍ »[کافی ج، 3، ص243]
ترجمه:حبة عرنی می گوید: همراه امام علی بن ابی طالب به پشت کوفه محل قبرستان وادی السلام رفتیم، ایشان انگار که با عده ای سخن می کویند ایستادند منن نیز ایستادم تا اینکه خسته شدم و نشستم آنقدر که از نشستن هم ملول گشتم پس ایستادم و دوباره خسته شدم و نشستم. بعد از اینکه دوباره بی حوصله شدم عبای خویش را جمع کردم و برای امام علیهالسلام انداختم و گفتم از اینکه اینقدر بایستید بر حال شما نگرانم. ایشان فرمودند: ایستادن من به خاطر گفتگو با مومنی و انس با اوست. من گفتم: آیا این مردگان هم با شما در گفتگویند ایشان فرمودند: بله، اگر پرده از چشمانت کنار می رفت می دیدی که گروه گروه دوستانه نشسته اند. گفتم: آیا در اجسامند یا ارواح؟ فرمودند: در قالب ارواحند و هیچ مومنی در ناحیه ای از نواحی زمین نمی میرد مگر آنکه به روح او گفته می شود که به وادی السلام داخل گردد و اینجا قطعه ای از بهشت است.
نتیجه گیری:
ایمان به حیات پس از مرگ و معاد روز قیامت از اساسی ترین باورهای دین مبین اسلام است. سیره پیامبر و اهلبیت صلوات الله علیهم در آشنا کردن مردم با این اصل اعتقادی ابتدا استدلال بر امکان معاد و سپس استمرار این شناخت بوده است. ایشان در استدلالات خود از آیات قرآن استفاده می کردند. به علت قابل فهم بودن زبان تمثیل از تشبیه مرگ و معاد به خلقت اولیه انسان، مرگ و دیگر مثال ها استفاده می کردند.
برای تقویت این شناخت نیز به بیان احوال پس از مرگ و حالات قیامت، تذکر به آماده ساختن خود برای مرگ و رفتن به قبرستان و هم صحبتی با مردگان می پرداختند.
حالات یاران و صحابه که تحت تاثیر این سیره تربیتی قرار گرفته بودند برای نسل های بعد مثال زدنی است. باشد که ما نیز یاد مرگ را در همه حالات نصب العین خویش قرار دهیم.
منابع و مأخذ:
1-قرآن کریم
2-اصول کافى، ثقه الاسلام کلینی -ترجمه حاج سید جواد مصطفوى، کتاب فروشى علمیه اسلامیه – تهران
3-امالى شیخ مفید-ترجمه حسین استادولى، آستان قدس - مشهد، چاپ: اول، 1364ش.
4-پیام قرآن، -معاد در قرآن - ناصر مکارم شیرازی – با همکاری جمعی از فضلا-تهران –دارالکتب الاسلامیه-1377
5-التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوى، بنگاه ترجمه و نشر کتاب - تهران، 1360 ش.
6-تربیت دینی، محمد داوودی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم 1376
7-الصحیفة السجادیة-ترجمه عبد المحمد آیتى،، سروش - تهران، چاپ: دوم، 1375ش.
8-العین- خلیل بن احمد فراهینی -
9-قصص الأنبیاء (ع)، قطب الدین راوندى،، چاپ بنیاد پژوهش هاى آستان قدس رضوى، 1409 هجرى قمرى
10-کامل الزیارات ابن قولویه، -ترجمه ذهنى تهرانى، 1جلد، انتشارات پیام حق - تهران، 1377ش.
11- لسان العرب ابن منظور بیروت دار احیاءالتراث العربی 1988م
12-معانی الأخبار-شیخ صدوق ترجمه عبد العلى محمدى شاهرودى، دار الکتب الاسلامیه - تهران، 1377ش.13-معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس، مکتب الاعلام الاسلامی،قم، 14.4ق.
14-المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانى حسین بن محمد، دارالعلم -الدار الشامیة – دمشق-بیروت، 1412 ق.
15-من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، 4 جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1413 هجرى قمرى
16- نهج البلاغه،سید رضی، ترجمه سید جعفر شهیدی،انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1372ش.
افزودن دیدگاه جدید