رأفت امام رضا علیه السلام
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| رأفت امام رضا علیه السلام
یکی از القابی که در شأن امام رضا علیه السلام وارد شده لقب «رئوف»است. چنانچه امام جواد علیه السلام خطاب به پدر بزرگوارشان میفرمایند: «...السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّءُوف...»،[1]
رئوف بودن صفتی است که با لطف، مهربانی و مهرورزی نسبت به دیگران گره خورده، و مرحوم علامه طباطبايی در این لقب امام رضا علیه السلام میفرمودند: «همه امامان معصوم عليهم السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا عليه السلام ظاهر است.» و نيز میفرمودند: «انسان هنگامی كه وارد حرم رضوی عليه السلام میشود، مشاهده میكند كه از در و ديوار حرم آن امام، رأفت میبارد.»[2]
یکی از جلوههای رأفت و رحمت ویژه امام رضا علیه السلام را میتوان در این جریان به خوبی ملاحظه نمود: «آیت الله العظمی آقای خویی نقل فرمودند: هنگامیکه بچه بودم پدرم در مشهد آشنایی داشت که مرد صالح و با تقوایی بود. او می گفت: دیر زمانی بود که در انگشتانم سوزشی را احساس میکردم به نحویکه روز به روز بر سوزش آن افزوده می شد. با وجود صبر و تحمل فراوان نهایتا بی طاقت شده و تصمیم گرفتم به نزد بهترین دکتر شهر که یک آمریکایی بود بروم. با مراجعه به او دریافتم که انگشتانم به یک بیماری، که سرایت به سایر اعضا میکند مبتلا شده است. دکتر گفت برای جلوگیری از سرایت، باید انگشت را قطع کنم اما هرچه فکر کردم نتوانستم برای این کار خود را راضی کنم.
مدتی از این جریان گذشت تا از شدت درد برای بریدن انگشت خود راضی شدم. ولی وقتی دوباره پیش دکتر آمریکایی رفتم گفت: سرطان پیشروی کرده و برای جلوگیری از آن، باید دست از مچ قطع شود. پذیرفتن این حرف برای من سخت بود. در نتیجه حاضر نشده و برگشتم، ولی درد، توان را از من گرفت و برای بار سوم نزد دکتر آمریکایی رفتم که تشخیص او پیشروی مجدد سرطان تا آرنج بود، که باید تا همانجا قطع میشد، اما باز من راضی به این کار نشدم و سرانجام برگشتم.
مجددا ازشدت درد برای بار چهارم نزد دکتر رفتم ولی در اثر پیشروی سریع سرطان تشخیص او این بود که باید دست از کتف قطع شود، اما من حاضر نشدم به طوریکه از شدت درد خواب به چشمانم نمیرفت، و از فریاد و ناله من، طلاب مدرسهایکه درآن حجره داشتم خواب نمیرفتند. تا بالاخره با اصرار آنان که مستاصل و بیچاره شده بودند من را راضی کردند برای عمل و قطع دست نزد دکتر آمریکایی بروم ولی قبل از رفتن به مطب دکتر با وجود خستگی فراوان ابتدا به حرم حضرت رضا علیه السلام رفتم و با ناراحتی عرض کردم: ما برای شما ائمه معصومین علیهم السلام ولایت تکوینی قائلیم. راضی نشوید یک نفر دکتر خارجی دست دوست شما را قطع کند. این چه عنایتی است که به من دارید؟ دستم را باید یک دکتر خارجی قطع کند! همانجا خوابم برد.
در حال خواب دیدم سید جلیل القدری به طرف من می آید. چون در بیداری شدت درد به حدی بود که اگر کسی به طرف من میآمد فریاد میزدم نزدیک نیا که مبادا بدن او به دستم بخورد. به همین عادت، عرض کردم نزدیک من نشوید که دستم درد میکند. تبسمی فرموده نزد من آمد و دست مبارکشان را روی دستم کشید و فرمودند: خوب شدهای! از خواب که بیدار شدم دیدم اثری از آن درد نیست. به آن دکتر آمریکایی مراجعه کردم. وی پس از معاینه گفت: دست شما خوب شده است، بگو از چه کسی شفا گرفتی؟ گفتم: از حضرت رضا علیه السلام. آن دکتر آمریکایی که تعصب شدید نسبت به مسیحیت داشت، شفای حضرت رضا را نپذیرفت و در عوض گفت حضرت مسیح تو را شفا داده است.»[3]
پینوشت:
[1]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى،بحار الأنوار( ط- بيروت)،ج9 ص55، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1403 ق
[2].http://www.aviny.com/
[3].استادی، رضا،آیینه صدق و صفا، ص284
افزودن دیدگاه جدید