وفای به عهد در قرآن، سنّت و سیرة حسینی
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ
اشاره
مهمترين سرمايه يك جامعه، اعتمادى است كه افراد به يكديگر دارند و هر آنچه اين اعتماد و همبستگى را تقويت كند، مايه سعادت و پيشرفت جامعه است و هر كاری بر آن لطمه وارد نماید، عامل شكست و بدبختى است. از جمله امورى كه اعتماد عمومى و خصوصى را شكوفا مى كند، وفاى به عهد یا صدق در وعده است. خداوند، «صادِقُ الْوَعْد» است و حضرت اسماعیل(ع) را نیز به این وصف میستاید و میفرماید: «إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْد؛[1] او در وعدههایش راستگو بود.» پیش از ورود به بحث، لازم است به چند نکته اشاره شود.
1. مجموع معارف اسلام، انسان را به سوی کمال و سعادت حقیقی فرا میخواند؛ زیرا همه اصول و فروع آن، با فطرت و سرشت سلیم انسانی هماهنگ است.[2] اگرچه ریشهدارترین معرفت در میان معارف دینی، خداگرایی و توحید است، اما همه فضایل اخلاقی، همانند: راستگویی، ادای امانت و وفای به عهد، ریشه در فطرت دارند و «عهدهایی» هستند که انسان، از آغازین لحظه آفرینش، با بیان «قالُوا بَلى شَهِدْنا»[3] به آن اقرار نموده و امضا کرده است.
توجه داشته باشیم، آن صحنه تعهد گرفتن و تعهد سپردن، هماکنون نیز در عالم «معنا» هست. خداوند همواره «أَلَسْتُ بِرَبِّكُم»میگوید و بندگانش نیز پیوسته نغمه «بَلى» سر میدهند؛ ولی غفلت، مانع مشاهده آن صحنه است. «اگر انسان از خواب غفلت برخیزد و سمیع و بصیر باشد، هر لحظه میتواند به سراغ آن برود و امضای خود را پای این میثاقنامه ببیند؛ منتهی با هر چشمی و گوشی نمیتوان به سراغ آن رفت؛ بلکه:
گوش میخواهد ندای آشنا
آشنا داند صدای آشنا
ز معارف عالم عقلي دور
به زخارف عالم حس مغرور
تا زمانی که از بستر غفلت برنخیزیم، چیزی را نه مشاهده خواهیم کرد و نه میفهمیم.»[4] شیخ بهایی; میگوید:
در روز الست بلى گفتى
و امروز به بستر لا خفتي
ز معارف عالم عقلي دور
به زخارف عالم حس مغرور
از موطن اصل نيارى ياد
پيوسته به لهو و لعب دل شاد
نه اشك روان نه رخ زردي
الله الله تو چه بيدردي
2. بر اساس اعتقاد شیعه، امام معصوم(ع)، آیینهدار صفات جمال و جلال خدا و مظهر اسمای حُسنای او و ترجمان وحی و قرآن است. طبیعی است که چنین جایگاهی، مرکز تجلیگاه «وفای به عهد» باشد؛ زیرا «الوَفی: وفاکننده به عهد»، از صفات خداوند است[5]؛ «وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ؛[6] چه كسى از خدا به عهدش، وفادارتر است؟» از این رو، در روایات و زیارات، یکی از صفات و القابی که برای ائمه:،[7] از جمله حضرت امام حسین(ع)[8] ذکر شده، «الوَفیّ» است.
3. همان گونه که پیامبر اکرم(ص) تجسم عینی قرآن کریم است، ائمه اطهار: نیز تجسم و ترجمان قرآن و سنّت و سیره رسول خدا(ص) هستند. پس برای شناخت سیره گفتاری و رفتاری معصومان: در هر موضوع قرآنی، از جمله «وفای به عهد»، باید به قرآن و سیره رسول خدا(ص) رجوع کرد. بر این اساس، لازم میدانیم نخست «وفای به عهد» از نگاه قرآن و سنّت مورد توجه قرار گیرد و آنگاه به بیان این مبحث در سیره امام حسین(ع) خواهیم پرداخت.
اهمیت وفای به عهد از نگاه قرآن
لزوم وفای به عهد، ریشه در سرشت انسان دارد. هر کسی با مراجعه به وِجدان خویش، این حقیقت را در درون خود مییابد. به همین دلیل، در میان تمام ملل دنیا، پایبندی به عهد و پیمانها، مقدس و لازم شمرده میشود. با نگاهی به آیات قرآن، این حقیقت را بهروشنی میتوان دریافت؛ برای مثال، سوره مؤمنون[9] و معارج،[10] هنگامی که از ویژگیهای مؤمنان و نمازگزاران سخن میگوید، از جمله صفات آنان را رعایت امانت و وفای به عهد میداند و میفرماید: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ.»[11] این تعبیرات، نشان میدهد که وفای به عهد، یکی از شاخصههای مهم ایمان و تقوا و قرارگرفتن در زمره نمازگزاران است.
در آیه 177 سوره بقره،[12] وفای به عهد در ردیف ایمان به خدا و نماز و زکات قرار گرفته است. با توجه به اینکه در آیه شریفه هیچ قیدی نیامده، استفاده میشود که وفای به عهد، به طور مطلق واجب است؛ خواه عهد و پیمان الهی باشد یا مردمی، در برابر مسلمانان باشد یا غیر مسلمانان. این حقیقت، در سوره توبه روشنتر بیان شده است. خداوند مىفرمايد: اى پيغمبر! اگر با مشركان پيمان بستى، بايد به پيمان خودت وفادار باشى و تا آنها پيمان خویش را نشکستهاند، تو نبايد آن را نقض كنى؛ «فَمَا اسْتَقاموا لَكُمْ فَاسْتَقيموا لَهُمْ.»[13] يا در آيه ديگر مىفرمايد: «فَاتِمّوا الَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إلى مُدَّتِهِمْ؛[14] پيمان آنان را تا پايان مدتشان محترم بشماريد.» حضرت علی7 در نامه 53 نهج البلاغه که معروف به عهدنامه مالک اشتر است، میفرماید: «اگر پيمانى بين تو و دشمن منعقد گرديد يا او را در پناه خود امان دادى، به عهد خود وفادار باش و در آنچه بر عهده گرفتى، امانتدار باش و جان خود را بر سر پيمانت بنه و بدان که هيچ يك از واجبات الهى، همانند وفاى به عهد نيست؛ چه آنكه همه مردم جهان با تمام اختلافاتى كه در افكار و تمايلات دارند، در لزوم وفای به عهد اتفاق نظر دارند. پس، در وفای به عهد استوار باش؛ چه طرف پيمان تو مسلمان باشد، یا كافر.»[15]
منزلت وفای به عهد از دیدگاه سنّت
رسول خدا(ص) میفرماید: «لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَهْدَ لَه؛[16] کسی که به عهد و پیمان خویش پایبند نیست، دین ندارد.» بر این پایه، وفای به عهد، مساوی با دینداری است و انسان عهد شکن، دین کامل ندارد؛ چنانکه میفرماید: «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَفِ إِذَا وَعَدَ؛[17] کسی که خدا و قیامت را باور دارد، باید به عهد خود وفا نماید.» امیر مؤمنان(ع) میفرماید: «مَا أَيْقَنَ بِاللَّهِ مَنْ لَمْ يَرْعَ عُهُودَه؛[18] کسی که عهد و پیمانها را رعایت نکند، به خدا یقین ندارد.» وفای به عهد، آن قدر مهم است که آن حضرت در مورد هدف اصلی بعثت رسول خدا(ص) میفرماید: «بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً(ص) لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ تَمَامِ نُبُوَّتِه؛[19] خداوند سبحان، محمد(ص) را برای وفای به عهد خویش و کاملکردن نبوتش برانگیخته است.» خلاصه اینکه: وفای به عهد، از ارکان همه ادیان الهی است. شخصی از امام سجاد(ع) خواست که عصاره تمام ادیان الهی را در جملهای کوتاه بیان کند. آن حضرت همه آموزههای دین را در سه جمله خلاصه کرد و فرمود: قَوْلُ الْحَقِّ وَ الْحُكْمُ بِالْعَدْلِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْد؛[20] سخن حق گفتن، داوری به عدالتکردن و به عهد وفانمودن.»
آثار وفای به عهد
وفای به عهد، افزون بر اینکه سبب جلب اعتماد عمومی و ایجاد محبوبیت مردمی میشود، از نگاه قرآن، در زندگی مادی و معنوی انسان آثار بسیاری دارد؛ از جمله:
1. سبب فزونی ایمان و ثبات قدم میگردد؛[21]
2. انسان را در زمره نمازگزاران،[22] مؤمنان حقیقی[23] و پرهیزکاران[24] قرار میدهد؛
3. سبب اعطای حق شفاعت به وی میشود؛[25]
4. از صفات راستگویان است[26] و پاداش صادقان[27] و اجر عظیم[28] دارد؛
5. قرآن کریم در آیات 19 تا 24 سوره رعد، ضمن قراردادن وفاکنندگان به عهد در ردیف: صاحبان عقل و اندیشه، برقرارکنندگان پیوندهای الهی، خداترسان شکیبا و نمازگزارانی که به وسیله حسنات با سیئات مبارزه میکنند، نتیجه عملکرد آنان را در سه جمله زیر توصیف میکند:
ـ عاقبتبهخیری و استقرار در باغهاى جاويدان بهشتى؛
ـ قرارگرفتن در کنار پدران و همسران و فرزندان صالح خود؛
ـ فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مىگردند و به آنان میگویند: سلام بر شما، به جهت صبر و استقامتتان! چه نيكو است سرانجام آن سراى جاويدان!
عاقبت عهدشکنان
قرآن کریم ضمن معرفی عهدشکنان به عنوان بدترین جنبندگان در نزد خدا[29] میفرماید: آنان هر کاری که میکنند، به زیان خود میکنند؛ «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِه.»[30] آنان، همانند آن زن سبکمغزی هستند که خود و کنیزهایش از صبح تا ظهر پشمها را میتابیدند و عصرها همه آنها را پس از استحکام باز میکردند.
از جمله آثار شوم نقض عهد در قرآن عبارت است از:
1. عهدشکنی باعث تضعیف ایمان میشود و زمینه را برای گرایش به کفر فراهم میکند[31]؛
2. سبب نهادینهشدن نفاق در دل انسان میگردد؛[32]
3. عهدشکنان در ردیف خاسران (زیانکاران) و فاسقان قرار دارند؛[33]
4. عهدشکنان مورد لعنت قرار گرفته و نزول عذاب الهی در دنیا[34] و عذاب جهنم در آخرت، به آنان وعده داده شده است؛[35]
5. كسانى كه پيمان الهى و سوگندهاى خود را به بهاى ناچيزى مى فروشند، بهرهاى در آخرت نخواهند داشت و خداوند با آنها سخن نمى گويد و نظر رحمت به آنان ندارد و [از گناه] پاكشان نمى سازد و عذاب دردناكى براى آنها است.[36]
ولایت علی(ع)، نمونه بزرگ عهد الهی
ابن عباس میگويد: وقتى خداوند آيه «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» را نازل ساخت، پيغمبر خدا(ص) فرمود: به خدا سوگند! حضرت آدم در حالى از دنیا رفت كه با فرزندانش عهد بسته بود که به ولایت فرزندش شيث وفادار بمانند؛ ولی بر خلاف آن عمل كردند؛ چنانکه حضرت نوح و ابراهیم(ع) و موسی(ع) و عیسی(ع) نیز هر یک با قوم خویش عهد بستند که نسبت به خلیفه و جانشینشان وفادار باشند؛ اما بعد از آنان، هیچ امتی به عهد خود وفا نکردند. سپس فرمود: من نيز بهزودى از ميان شما مى روم؛ در حالی که در مورد ولایت على بن ابىطالب(ع) با شما عهد کردم و بیعت گرفتم. [اما] او هم به سرنوشت اوصيای پيامبران پيشين دچار خواهد شد... ای مردم! آگاه باشيد که عهدم را در باره على(ع) بار ديگر به شما ابلاغ مىکنم.
اى مردم! همانا بعد از من، على امام شما است. او جانشین، وصى، وزیر، برادر و ياور من، همسر دخترم و پدر فرزندان من است. او، اختياردار شفاعت من، و صاحب حوض کوثر، و حمل كننده پرچم من خواهد بود. هر كس او را ناديده بگيرد، مرا انکار کرده است. هر كس مرا انكار نمايد، بیشک، خداى بلند مرتبه را انكار کرده است. هر كس به امامت وى اعتراف نمايد، قطعاً به نبوت من اعتراف نموده و هر کس به نبوت من اعتراف نمايد، همانا به يگانگى خدا اقرار نموده است. اى مردم! به عهد و پيمانى كه خدا در باره على از شما گرفته، وفا كنيد؛ خدا هم روز قيامت براى شما در بهشت وفا خواهد كرد.»[37]
وفای به عهد در سیره امام حسین(ع)
وفای به عهد در زندگانی امام حسین(ع) به قدری فرو زندگی داشت که یکی از القاب آن حضرت « الوفیّ» یعنی با وفا است.[38] به فرازهایی از وفای به عهد آن حضرت اشاره میشود.
1. پایبندی به عهد برادر
معاویه پس از امضای صلحنامه با امام حسن(ع) و در دستگرفتن قدرت، گفته بود: «ای مردم! من با شما جنگ نکردم تا نماز بخوانید یا روزه بگیرید، من برای رسیدن به قدرت با شما جنگیدم. اینک به آرزوی خود رسیدم، و در صلحنامه تعهداتی سپردم که الآن همه آنها را زیر پا میگذارم.» بدیهی است که رعایت مفاد چنین صلحنامهای واجب نمینمود؛ ولی امام حسین(ع) به جهت ملاحظاتی، خود را ملزم به رعایت آن میدانست. در این باره به بیان دو گزارش میپردازیم:
گزارش اول: پس از آنکه امام حسن(ع) معاهده صلح را امضا کرد، برخی افراد نزد امام حسین(ع) آمدند و از حضرت خواستند با پشتیبانی آنان، به جنگ با معاویه مبادرت ورزد. حضرت به آنان فرمود: «إنّا قَد بايَعنا وعاهَدنا ولا سَبيلَ لِنَقضِ بَيعَتِنا؛[39] ما بيعت كرديم و پیمان بستیم و راهی برای عهدشکنی ما وجود ندارد.» ابن قتیبه دینوری، پایبندی ابا عبدالله(ع) به عهد و پیمان برادرش را این گونه گزارش میدهد: «هنگامی که بیعتکنندگان با امام حسن(ع) بیعت خود را شکستند، نزد امام حسین(ع) رفتند و به آن حضرت گفتند: دستت را باز کن تا همان گونه که با پدرت بر ضد شامیهای گمراه بیعت کردهایم، با تو بیعت کنیم. اما امام حسین(ع) فرمود: "معاذ الله أن أبايعكم ما كان الحسن حيا؛[40] تا زمانی که حسن(ع) زنده است، به خدا پناه میبرم از اینکه با کسی بیعت کنم."»
گزارش دوم: معاویه طی نامهای به امام حسین(ع) نوشت: «خبرهایی به من رسیده که شما قصد جنگ و نقض پیمانی را دارید که با برادرت بسته شده است. حضرت در پاسخ او نوشت: این گونه خبرها، کار چاپلوسهای سخنچین است. من آهنگ جنگ با شما [و نقض پیمان بستهشده] را ندارم. ای معاویه! این تو هستی که عهد خود را شکستی و به پیمان خویش وفا نکردی و به کمک یاران ستمگر، ملحد و شیطانی خود، حجر بن عدی و عمرو بن حمق و بندگان صالح و نمازگزارخدا را که سوگند یاد کرده بودی از خشم تو در امان خواهند بود، کشتی و امانی را که داده بودی، ناجوانمردانه نادیده گرفتی.»[41]
پاسخ به یک شبهه
ـ شبهه:
برخی میگویند: تا دروغ و خدعه و خلف وعده نباشد، تنها با صداقت و وفای به عهد نمیتوان به هدف رسید؛ چنانکه ائمه: نرسیدند.
ـ پاسخ:
باید دید هدف چیست؟ امام حسین(ع) و سایر ائمه: کشته شدند؛ اما شكست نخوردند؛ چون به هدف عالی خود رسیدند. در زمان قاجار، مرد خطاطی که نسبتاً فاضل بود، هنگام بازگشت از مشهد، در تهران پولش تمام مىشود. از هنر خطاطىاش استفاده كرد، عهدنامه امير مؤمنان(ع) به مالك اشتر را با خط زيبا نوشت و به صدر اعظم وقت هدیه داد؛ تا بلکه چیزی بگیرد. پس از ساعتی نشستن، از جا برخاست. صدر اعظم گفت: بفرماييد بنشینید. هنرمند با خود گفت: حتماً مىخواهد هدیهای بدهد. از این رو، ماند تا همه رفتند. صدر اعظم گفت: فرمايشى داريد؟
گفت: عرضى نداشتم؛ تنها خواستم این نوشته را تقديم كنم.
صدر اعظم: چرا اين را براى من آوردى؟
ـ چون شما صدر اعظم این کشور اسلامی هستيد، اين هم دستورعمل امير مؤمنان(ع) براى كسانى مثل شما است.
صدر اعظم: بيا جلو. او نیز جلوتر رفت.
صدر اعظم: على(ع) كه آن صحبتها را میکرد و اين نامهها را مینوشت و عمل مىكرد، چه قدر بهرهبردارى كرد تا حالا من بيايم به اينها عمل كنم؟ او همین کارها را كرد که تمام مُلكش را از دست داد و معاويه بر او مسلط شد!
هنرمند گفت: اجازه مىدهيد جواب بدهم؟
صدر اعظم: بله.
گفت: چرا اين حرف را در ميان جمعيت به من نگفتى؟
صدر اعظم: اگر در ميان جمعيت مىگفتم، پدرم را درمى آوردند.
هنرمند: بسيار خوب. جمعيت كه رفت، چرا این حرف را جلوی پيشخدمتها نگفتی؛ بلکه دستور دادی همه آنها بروند بيرون؟
صدر اعظم: اگر يكى از آنها مىفهميد كه من چنين جسارتى به على(ع) مى كنم، پدرم را درمى آورد.
هنرمند: پيروزى على(ع)، همين است. چرا بعد از 1300سال، کسی كوچكترين احترامى براي معاویه و یزید قائل نيست و جز لعن و نفرين چيز ديگرى خرج آنان نمیکنند؛ ولی به على(ع) این همه احترام میگذارند؟ علی(ع) این همه احترام را از كجا پيدا كرد؟ آقای صدر اعظم! تو اگر به همين نوكرها و پيشخدمتها بگويى آدمهاى بيگناهى را گردن بزنيد، گردن مى زنند؛ ولی جرأت نمىكنى جلوی آنها به اسم آن حضرت بیاحترامی بکنی. پس، علی(ع) شكست نخورد.[42]
2. پایبندی به عهد پدر و انذار از عاقبت عهدشکنی
هنگامى كه امام حسین(ع) رهسپار ديار کوفه شد و پى برد كه آنان دست از ياريش كشيدهاند، نامهای در لزوم وفای به عهد، برای کوفیان نوشت[43] و نامهاش را با این جمله آغاز کرد: «امّا بعد، تَبّاً لَكُمْ أَيَّتُهَا الْجَمَاعَة... ؛ اى مردم، هلاكت و اندوه بر شما باد! با آن شور و شعف ما را خوانديد، ما نیز شتابان برای فریاد رسی شما آمدیم؛ ولی شما همان شمشيری را که خود در دستان شما نهاده بودیم، به روی ما کشیدید! يكپارچه بر ضد دوستان و كمك دشمنانتان گرد آمديد؛ با اينكه آنان نه رفتار عادلان هاى با شما داشتند و نه شما چشم اميدى به خير ايشان داشتيد و نه تخلف و بدعتى از جانب ما سر زده است. چرا «عهد و پیمان» خود را شکستید؟ به خدا سوگند كه اين پيمان شكنى، عادت ديرينه شما است و خون شما، پیوسته با آن آميخته است.[44]
شما ای مردم کوفه! براى دوست خود، بدترين ميوه گلوگير هستید و براى دشمن غاصب، لقمه اى گوارایید؛ «أَلَا فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى النَّاكِثِينَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلُوا اللَّهَ عَلَيْهِمْ كَفِيلا؛ هان كه لعنت خدا بر عهدشكنان باد! آنان كه سوگندها و عهدها را پس از استوار كردن مى شكنند؛ در حالى كه خداى را بر خويشتن ضامن كردهاند.»
حضرت در پایان نامه خود فرموده: به هوش باشيد! آن زنازاده، پسر زنازاده، ما را بر سر دوراهی انتخاب شريعت يا پذیرفتن ذلت قرار داده، و چه دور است پستمنشى از ما؛ زیرا خدا و پيامبر و مؤمنان و دامانهاى پاكى [كه ما را در خود پرورده] و آزادمردان غیرتمند اين را نپذيرند كه ما [ذلت] فرمانبردارى از فرومايگان را بر [افتخار] جانبازى رادمردان ترجيح دهيم. با آنكه دشمن، سرسخت و پرشمار است و ياوران عهد خود را شکستند و دست از ياورى كشيدهاند، با اين افراد اندک از خاندان خود، به پيش مىتازم. ديرى نگذرد كه بر اسب سوار شوند و آسياب جنگ به گردش درآيد و گردنها فرو آويزد. بدانید که این، «عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ أَبِي؛[45] عهدى است كه پدرم با من نهاده» و من، بر عهد پدرم استوارم.»
3. سخن از عهد و پیمان در برخورد با حُر
در مسیر حرکت از مکه به سوی کوفه، روز بیستوهفتم ذیالحجه، امام(ع) وارد منطقه ذوحُسَم میشود و دستور میدهد که خیمهها را در این مکان بر پا کنند. در این هنگام، حُر نیز با هزار سوار از راه میرسد. امام، حُر و یاران او را مخاطب قرار داد و فرمود: «ای مردم! اگر تقوا پیشه سازید و حق را برای کسانی که شایستگی آن را دارند، بشناسید، خدا را خشنود میسازید. ما اهل بیت، به ولایت بر شما از دیگران سزاوارتریم. اگر عهد و پیمان خود را شکستید و نامههای شما با عملتان یکی نیست، من از همین جا باز خواهم گشت.
سپس فرمود: «أَنَّهُ قَدْ نَزَلَ مَا تَرَوْنَ مِنَ الْأَمْرِ وَ إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ... أَلَا تَرَوْنَ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ... وَ إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَما؛[46] همانا حوادث را جلوی چشم خود میبینید و مشاهده میکنید که دنیا چگونه وارونه شده و خوبیها از آن روی گردانده و زندگی چگونه بیارزش شده است... آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیکنند؟... من مرگ را در چنین وضعیتی، جز سعادت، و زندگی با ستمگران را جز ننگ نمیدانم.»
آنگاه حُر نزد امام آمد و گفت: برای خدا، حُرمت جان خویش نگه دار، مبادا کشته شوی. امام فرمود : مرا از مرگ میترسانی؟ سپس این اشعار را خواند:
سَأَمْضِي وَ مَا بِالْمَوْتِ عَارٌ عَلَى الْفَتَى
إِذَا مَا نَوَى حَقّاً وَ جَاهَدَ مُسْلِماً
وَ آسَى الرِّجَالَ الصَّالِحِينَ بِنَفْسِهِ
وَ فَارَقَ مَثْبُوراً وَ وَدَّعَ مُجْرِما
«بهزودى [جهت انجام وظیفه به میدان رزم] خواهم رفت؛ چرا كه مرگ براى جوانمردی که حقگرا باشد و بخواهد با اخلاص در راه حق جهاد كند، ننگ نيست. آری، جنگ براى كسى كه بخواهد با ايثار جان از بزرگمردان حمايت كند و از دشمنى با خدا دورى گزيند و با جنايتكاران مخالفت ورزد و با آنان سر سازش نداشته باشد، افتخار است.»
4. سخنان امام در منزل بَیضَه
یکی از مکانهایی که امام حسین(ع) فرود آمد، منزل «بَیضَه» بود. در این منزل، امام(ع) سربازان حُر را مخاطب قرار داد و فرمود: «أَیها النّاس! أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ، نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ... ؛ ای مردم! رسول خدا(ص) فرمود: هر کس سلطان ستمگری را بنگرد که حرام خدا را حلال و عهد الهی را بشکند و با سنّت رسول خدا مخالفت کند... و او را تأیید کند و بر ضد او قیام ننماید، جایگاهش جهنم است.» شما میبینید که بنیامیه به فرمان شیطان از طاعت خدا سرپیچی کرده و به فساد و اِفساد رو آوردهاند، حدود الهی را تعطیل و بیتالمال را به خودشان اختصاص دادهاند، حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کردهاند. «وَ قَدْ أَتَتْنِي كُتُبُكُمْ وَ قَدِمَتْ عَلَيَّ رُسُلُكُمْ بِبَيْعَتِكُمْ... فَإِنْ وَفَيْتُمْ لِي بِبَيْعَتِكُمْ فَقَدْ أُصِبْتُمْ حَظَّكُمْ وَ رُشْدَكُمْ؛ شما به من نامهها نوشتید و با من عهد و پیمان بستید که در این قیام مرا تنها نخواهید گذاشت! اکنون اگر بر عهد خود استوارید ـ که راه درست هم همین است ـ بهره و هدايت خود را يافتهايد و رشد و بصیرت خود را نشان دادهاید.» در این صورت، من پیشوایی شما را میپذیرم، جان من با جان شما، و اهل و فرزندان من با اهل و فرزندان شما خواهند بود. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ نَقَضْتُمْ عُهُودَكُمْ وَ خَلَعْتُمْ بَيْعَتَكُمْ، فَلَعَمْرِي مَا هِيَ مِنْكُمْ بِنُكْر؛ اگر بر عهد خود پایبند نباشید، به جان خودم سوگند که از شما (کوفیان) عجیب نیست»؛ چرا که با پدر و برادر و پسرعمویم، مسلم، همین گونه رفتار کردید؛ ولی بدانید که «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ؛[47]هر کس عهد و پیمان را بشکند، به زیان خود اقدام کرده است.»[48]
5. عهد یاران امام(ع) در شب عاشورا
نزدیک غروب تاسوعا بود که امام حسین(ع) یاران خود را فراخواند. پس از حمد و سپاس خدا، فرمود: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي خَيْراً...؛[49] اما بعد، همانا من يارانى باوفاتر [به عهد خویش] از ياران خود سراغ ندارم و بهتر از ايشان نمیشناسم و خاندانى نيكوكارتر و مهربانتر از خاندان خود نديدهام. خدايتان از جانب من پاداش نيكو دهد. فردا کار ما با اين مردم به جنگ خواهد انجامید. اینها، تنها با من کار دارند. اگر به من دست یابند، کاری به شما ندارند. من بیعت خود را از شما برداشتم. از سیاهی شب استفاده کنید، هر یک از شما دست یک نفر از اهل بیت مرا بگیرید و از اینجا بروید تا خداوند فرجی برساند. صحبت امام(ع) که تمام شد، ابتدا حضرت ابوالفضل(ع) و سپس سایر برادران و برادرزادگان و اقوام برخاستند و وفاداری خود را اعلام کردند و گفتند: خدا نیاورد لحظهای را که ما بعد از شما زنده باشیم.
بعد از خاندان اهل بیت، مسلم بن عوسجه برخاست و گفت: به خدا سوگند! ما در هر شرایطي به عهد خود وفاداریم؛ حتی اگر کشته شوم و بعد زنده گردم، سپس مرا بسوزانند و بدنم را زیر سم ستوران درهم بکوبند و تا هفتاد بار این کار را تکرار کنند، هرگز از تو جدا نمیشوم تا در جلوی شما به شهادت برسم.[50] پس از مسلم، زهیر بن قین و اصحاب دیگر، وفاداری خود را اعلام نمودند.
دغدغه وفای به عهد در میدان شهادت
سیره رفتاری و گفتاری امام حسین(ع) در وفای به عهد، در یارانش آنچنان تأثیر گذاشت که نه تنها در صحنه رزم و تا آخرین رمَق از امام خویش دفاع میکردند و حتی اگر چیزی نداشتند، همانند بُریر با دندان مبارزه مینمودند و صورت و بینی دشمن را پاره میکردند[51]، بلکه تا آخرین لحظات، دغدغه و سؤالشان این بود که: آیا توانستیم به عهد خود وفا کنیم؟
عمرو بن قرظه انصاری و سعید بن عبدالله، بدنهای خود را سپر تیرها قرار دادند تا امام(ع) نماز ظهر عاشورا را بخواند. هنگامی که به دلیل زیادی جراحتها به زمین افتادند، به امام عرض کردند: آیا به عهد خود وفا کردیم؟ امام به آنان فرمود: آری، شما در پیشاپیش من در بهشت خواهید بود.[52] وقتی پاسخ رضایتبخش امام را شنیدند، با لب خندان جام شهادت را سر کشیدند.
و یا مسلم بن عوسجه، در آخرین لحظات که حتی نای حرف زدن نداشت، با اشاره به دوستش حبیب بن مظاهر میگوید: جان خود را فدای فرزند رسول خدا کن. و حبیب نیز میگوید: به خدای کعبه سوگند که چنین خواهم کرد![53]
پی نوشت
[1]. مریم، آیه 54.
[2]. «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها.»
[3]. اعراف، آیه 172.
[4]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، حماسه و عرفان، قم: مرکز نشر اسراء، چهارم، 1383ش، ص 56 ـ 57.
[5]. شیخ صدوق، الخصال، قم: مؤسسة نشر اسلامی، 1403ق، ج 2، ص 594.
[6]. توبه، آیه 111.
[7]. ر. ک: الحلی، سید علی بن طاوس، جمال الأسبوع، قم: دار الرضی، باب زیارات ائمه:، ص 32، 422، 490 و 512.
[8]. المازندرانی، ابن شهرآشوب، المناقب، قم: مؤسسة العلامة، 1379ق، ج 1، ص 2.
[9]. مؤمنون، آیه 8.
[10]. معارج، آیه 32.
[11]. «و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مىكنند.»
[12]. «وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا؛ و كسانى كه به عهد خود، به هنگامى كه عهد بستند، وفا مىكنند.»
[13]. توبه، آیه 7.
[14]. توبه، آیه 4.
[15]. «وَ إِنْ عَقَدْتَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ عَدُوِّكَ عُقْدَةً أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْكَ ذِمَّةً فَحُطْ عَهْدَكَ بِالْوَفَاءِ.»
[16]. طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الأنوار، نجف اشرف: المکتبة الحیدریة، 1385ق، ص 46.
[17]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1365ش، ج 2، ص 364.
[18]. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، 1366ش، ص 253.
[19]. نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم: مفاتیح القرآن، اوّل، 1387ش، خطبه اوّل.
[20]. شیخ صدوق، الخصال، پیشین، ج 1، ص 113.
[21]. احزاب، آیه 22 ـ 24.
[22]. معارج، آیه 32.
[23]. مؤمنون، آیه 8.
[24]. آل عمران، آیه 76.
[25]. مریم، آیه 87.
[26]. بقره، آیه 177.
[27]. احزاب، آیه 22 ـ 24.
[28]. فتح، آیه 10.
[29]. انفال، آیه 55.
[30]. فتح، آیه 10.
[31]. بقره، آیه 100؛ توبه، آیه 12؛ انفال، آیه 56.
[32]. توبه، آیه 75 ـ 77.
[33]. بقره، آیه 27؛ اعراف، آیه 102.
[34]. طه، آیه 86.
[35]. رعد، آیه 25.
[36]. آل عمران، آیه 77.
[37]. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ترجمه: عبدالعلی محمدی شاهرودی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ج 2، ص370.
[38]. الطبری، محمد بن جریر، دلائل الإمامة، قم: دار الذخائر، ص 73.
[39]. الدینوری، ابن قتیبه، الأخبار الطوال، تحقیق: عبدالمنعم عامر، قاهره: دار إحیاء الکتب العربی، اوّل، 1960م، ص 220.
[40]. الدینوری، ابن قتیبه، الإمامة والسیاسة، تحقیق: الزینی، مؤسسة الحلبی، ج 1، ص 140.
[41]. همان، ص 156.
[42]. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران: انتشارات صدرا، ج 26، ص 308. (با تلخیص و ویرایش)
[43]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، دوم، 1403ق، ج 45، ص 8.
[44]. «قَدْ وَشَجَتْ عَلَيْهِ عُرُوقُكُمْ وَ تَوَارَتْ عَلَيْهِ أُصُولُكُم.»
[45]. الحرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم: نشر اسلامی، 1404ق، ص 240.
[46]. طبری، تاریخ طبری، بیروت: مؤسسه اعلمی، 1879م، ج 4، ص 305.
[47]. طبری، تاریخ طبری، پیشین، ج 4، ص 305.
[48]. امام7 این بیانات را طی نامهای برای سران کوفه از جمله سلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه نیز که بیعت خود را شکسته بودند، فرستاد.
[49]. شیخ مفید، الإرشاد، تحقیق: مؤسسة آل البیت:، بیروت: دار المفید، دوم، 1414ق، ج 2، ص 91.
[50]. ابن کثیر، البدایة والنهایة، بیروت: دار الفکر، 1407ق، ج 8، ص 176.
[51]. نظری منفرد، علی، قصه کربلا، انتشارات سرور، دهم، 1381ش، ص 296، به نقل از: نفس المهموم، ص261.
[52]. نظری منفرد، علی، قصه کربلا، پیشین، ص 298 و 308، به نقل از: نفس المهموم، ص 262؛ مقتل مقرّم، ص246.
[53]. ابن کثیر، البدایة والنهایة، پیشین، ج 8، ص182.
منبع: ره توشه محرم 93
نگارنده: حجتالاسلام والمسلمین حسين احسانيفر(پژوهشگر)
افزودن دیدگاه جدید