مبلغان بخش عقلانی و علمی و عملی جامعه را ارتقا دهند
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بلاغ، گردهمایی مجازی مبلغان و گروه های تبلیغی ویژه ماه محرم با محوریت «مسئولیت اجتماعی» ۱۴۰۰ به همت معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و با همکاری معاونت تبلیغ حوزه های علمیه و سازمان تبلیغات اسلامی به صورت مجازی با حضور بیش از ۸۵ هزار نفر از طلاب و مبلغان دینی در سایت بلاغ و عبرات برگزار شد.
در این مراسم، حضرت آیت الله جوادی آملی در پیامی خطاب به مبلغان مطالبی را را بیان کردند که مشروح این بیانات بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
أعظَمَ اللهُ اُجورَنا وَ اُجورَکُم بمُصابِنا بِالحُسَینِ(ع)، وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالِبینَ لِثارِهِ(ع)
جریانِ نهضت سالار شهیدان(ع) دنبالهی قیام وجود مبارک رسول گرامی(ص) از یک سو، امیرالمومنین(ع) از سویی دیگر است. وقتی هدف والای نهضت و آثار پربرکت آن نهضت روشن می شود، که هدف و نزول قرآن و هدف قیام امیرالمومنین مشخص بشود و رهاورد اینها تبیین گردد، آنگاه معلوم میشود که سیدالشهدا(ع) برای چه قیام کرد و رهاوردش چه بود.
قرآن کریم برای این آمده است که جامعه را به مقام والای انسانیت برساند. آنچه در سوره ی مبارکه انفال آمده است: «اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ؛[1] دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مى خواند كه شما را حيات مى بخشد!» درست است، که مسالهی معیشت، مساله ی فرهنگ، مساله ی پزشکی، سائر آداب و سنن سهم تعیین کنندهای دارند، اما عمده آن است انسان فرشته بشود و به مقام والای انسانیت برسد، که اگر مسجود فرشته ها نشد، هم سطح فرشتهها بشود، این آیه ی سوره ی انفال که می فرماید: «اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ» وجود مبارک رسول گرامی(ص) آمد، کوشش کرد، عده ای را به حیات عقلانی رسید، جامعه عاقل تربیت کرد، گرچه یک عدهای محروم شدند و خود را محروم کردند، این کار وجود مبارک حضرت بود که موفق شد.
وجود امیرالمومنین(ع) کوشش کرد همین راه را ادامه دهد و موفق شد، یعنی امتی که یک روزی گرفتار سقیفه بود، اموی از یک سو و خوارج از سوی دیگر، نهروانیها از سوی دیگر و بالاخره قاسطین، مارقین، ناکثین در اطراف، آسیب های فراوانی رساندند، اما وجود امیرالمومنین(ع) کوشش های فراوانی کرد، تا عده ای را طوری تربیت کرد، که در نامه ای برای مالک اشتر مرقوم فرمود دو مطلب را کنار هم ذکر کرد، فرمود: مالک، وقتی من این سمت را پذیرفتم، که دین در اسارت دیگران بود «فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا»[2] فرمود: من وارث یک همچنین اسارتی بودم؛ دین به اسارت رفته بود؛ در دست عدهای اسیر بود؛ کسانی که بین نسیل و موتلف به سر می بردند؛ دین را به اسارت گرفتند «فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً...» و من قیام کردم و دین را از اسارت به در آوردم؛ عده ای که متدین شدند؛ عاقل شدند به حیات عقلانی بار یافتند و فرشته خوی شدند علوی فکر می کنند؛ سعی می کنند علوی زندگی کنند. در همان نامه ای که برای مالک نوشت این جمله را که مرقوم فرمود: ( فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا) آن جمله ی دیگر را هم مرقوم فرمود: مردم تربیت شده اند بسیاری از این ها عاقل شده اند، به حیات عقلانی رسیده اند، گرچه عده ای بیگانه اند و حرفی بیگانه می بنند، اما مالک بدان «إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ»[3] فرمود مردمی که علوی فکر می کنند، مردمی که غدیری فکر می کنند، مردمی که اهل بیتی فکر می کنند، این مردم ستون دینند و جامعه ی اسلامی را اینها تعیین می کنند، در برابر دشمنان اینها می ایستند.
این تعبیر «ستون دین» که درباره ی نماز گفته شد، درباره ی نمازگزاران راستین هم صادق است، اگر نماز ستون دین است، آنها که نماز را اقامه می کنند، آنها هم ستون دین هستند، این بیان نورانی حضرت در آن نامه ی 53 نهج البلاغه می درخشد، که فرمود: « إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ » آن مردمی که سَقَفی فکر می کردند، درباره ی آنها فرمود: «يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَال»[4]؛ اما مردمی که غدیری فکر می کنند، علوی می اندیشند، نماز را که ستون دین است اقامه می کنند، خودش ستون دین است فرمود: إِنَّمَا [عَمُودُ] «عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ» کدام مردم ستون دینند؟ آن مردمی که جز علوی و نبوی نیاندیشند، به جز آیه ی سوره انفال که فرمود: «اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ» نیاندیشند.
در بخش سوم که نوبت به حسین بن علی(ع) رسید «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة»[5] اگر بخش عقلانی جامعه و بخش علمی و عملی جامعه تامین بشود، آن جامعه ستون دین است و سالار شهیدان(ع) جانش را داد و خونش را داد تا جهل را، سفاهت را و بی عقلی، بی خردی را، بی تقوایی را طرد کند و جامعه را عاقل و عالم کند: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة». این مردمی، که گزند جهالت رهیده اند و از آسیب سفاهت نجات پیدا کرده اند، این مردمی که ستون دین هستند، میتوانند جامعه عقلانی کنند، به حیات فرشتگی برسانند. «اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ».
الان در آستانه محرم 1443 هستیم
وظیفه ی مبلغان اهل بیان این است، هم خود در این راه صاحب قلم و صاحب نفس، صاحب فکر و اندیشه و انگیزه باشیم، هم جامعه را با بیانمون زنده نگه بداریم، جامعه را ستون دین بکنیم این اغراق نیست، این گزاف نیست، این بیان نورانی علی بن ابی طالب درآن نامه ای ست، که برای مالک نوشته، که فرمود مردم متدین ستون دینند و این ستون برای آن است، وقتی نماز ستون دین شد و به وسیله اینها اقامه شد این ها هم می شوند، ستون دین. قرآن این چنین است؛ عدل این چنین است؛ حق این چنین است؛ اینان که ستون دینند و بزرگانی حافظان این ستون شده اند، اینها خودشون می شوند ستون دین، لذا وجود مبارک سیدالشهد اهدف والایش این بود به این کار برسد و رسید. نشانه اش بیان نورانی امام سجاد(ع) است، از او سوال کردند در این صحنه و نبرد نابرابر کی پیروز شد؟ حضرت فرمود ما: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ، وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ، فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِمْ.»[6]؛ اگر خواستید بفهمید که در صحنه ی کربلا کی پیروز شد؟ هنگام نماز اذان و اقامه بگویید ببینید، در نماز و اقامه نام که را می برید ما رفتیم این نام زنده کردیم و برگشتیم، این نام جامعه را زنده می کند، نام پیغمبر است که «اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ». نام علی بن ابی طالب است، که فرمود: «إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ» مردم را ما ستون دین کردیم، همین مردمی که نه تنها افراد عادیشان بلکه بزرگزادگانشان، امامزاده هاشان، پیغمبرزادگانشان را، استکبار جهانی اصحاب دبر و وبر کرد.
یکی از بیانات نورانی امیرالمومنین(ع) این است: که فرمود: اگر شما همیشه ثقفی فکر کنید و غدیری نیاندیشید و مرا تنها بگذارید، گرفتار عکاسرهی ایران و قیاصره ی روم می شوید. اینکه صراها و قیصرها کاری کردند، که پیغمبرزاده ها و امامزاده ها از آن قدرتشان بیفتند، هم از اصل بیفتند، هم اسب بیفتند و اصحاب دبر و وبر بشوند. این در خطبهی قاسیه است، فرمود:[7] بیاد بیاورید که فرزندان ابراهیم خلیل، فرزندان انبیای ابراهیمی را، همین عکاسره و همین قیاصره اصحاب دبر و وبر کرد، با اینکه انبیای ابراهیمی فرزندان اینها و دودمان اینها قرآن کریم با کرامت نام میبرد. وجود مبارک علی بن ابی طالب(ع) می فرماید: این مستکبران آن روز فرزندان انبیا گذشته را، انبیا زاده را، ائمه زاده را، اصحاب دبر و وبر کردند. مستحضرید که چارپاردار، ساربان ها، آنها که با این حیوانات محشورند، دو سمت رسمی اداری دارند این است، که یا مسئول چیدن مو و کرک شترند یا مسئول درمان و پانسمان زخم دوش این شترها، اسب و استرند. بالاخره شتربان، ساربان باید زخم دوش این شترها را پانسمان کند و آن وبر وکرکهای شتر را بتراشد. آنکه زخم ها را که پشت این شتر هست رادرمان میکند میگویند اصحاب دبر. آنکه کرکها و پشم ها را می تراشد میگویند اصحاب وبر، بالاخره ساربانان در حکم چارپایه دار هستند. فرمود: پیغمبرزاده ها را، استکبار آن روز اصحاب دبرکرد، اصحاب وبر کرد، چهارپا دار کرد، ساربان کرد. اینان اگر دستشان برسد ،شما را به همین وضع در می آوردند.
اسلام را، مکتب را و قرآن را ولایت اهل بیت را، عصمت و طهارت این دوده را و این اسوه را همواره پاس بدارید و حفظ بکنید، برای این کار سالار شهیدان قیام کرد، برای اینکه این قیامش به ثمر برسد، اصحاب خاصی را انتخاب کرد.
این نکته را بدانید عزیزانم کسانی میتوانند حسینی باشند؛ که حسینی فکر کنند؛ حسینی عمل کنند. من که وارد کربلا میشوم و نهضت جهانی به پا می کنم و هدف والای من این است، که (اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ) را عملی کنم. من که هدف والایم این است، که مردم را ستون دین کنم، من که هدف والایم این است پیغمبر زادهها را و امامزادهها را به کرسی خلافتشان برسانم، من افرادی را به همراه میبرم که اینها نه نقد علمی داشته باشند و نه نقد عملی.
در بین راه وقتی آن جریان پیش آمد، که شخصی حاضر نشد خودش را به کربلا برساند. گفت من حاضرم کمکم مالی کنم سالار شهیدان(ع) گفت: در حین حال که حضرت به کمک سائرین نیازمند بود، اما حرفی زد، که این حرف فقط می تواند ازحنجره ی حسین بن علی (ع) صادر بشود، چون حسین بن علی مظهر آن حرف بود، چون حسین بن علی خود را خلیفه الله می داند و هست، مظهر تام اقدس الله می داند و هست. حرفی که خدا می زند در اداره ی جهان، کاری که خدا می کند در تدبیر نظام سپهری، آن کار را حسین بن علی گفت.
خدا فرمود در صدر و ساقه ی عالم از سماوات و الارضین مدبرات فراواناند؛ فرشته ها فراوان اند؛ کسانی که کارگزران این نظام هستند فراوان ند، البته همه اینها مجاری قدرت پرودگارند نه تفویض در کار است، نه جبر در بین راه است، اینان همه اینها مظاهر اسماء الهی هستند «بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْءٍ»[8]
کار را خدا با دست اینها انجام می دهد، گاهی بی پرده می گوید، گاهی در پرده میگوید، گاهی میگوید: «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى»[9]، گاهی از این رقیقتر می گوید: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ»[10] با اینکه فرمود: «قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْديكُمْ»[11] مع ذلک. فرمود: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ » آن مبدا اصلی را که بنگرید میبیند فاتح اصلی خدای سبحان است، گرچه صدر و ساقه ی عالم مدبرات را فراهم کرد، کارگزان زیادند. در هیچ گوشه ی عالم که کار به عهده ی خداست یک بیراهه و بی هدف وجود ندارد.
«وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»[12] این بیان بلند قرآن کریم است، فرمود: کسی که به بیراهه رفته است یا راه کسی را بسته است در دستگاه خدا راهی ندارد، آن نه مظهر رب است، نه مظهر مدبر، نه مظهر سائر اسما حسنای الهی. فرمود: من در دستگاهِ من، احدی راه نمی دهدم، که بیراهه برود: «وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً» عضد مستحضرید که این کار ها از ریشه های تکوینی نشات میگیرد؛ کار را انسان گاهی با دست انجام میدهد، اگر کارهای ظریف باشد مثل کتابت و امثال ذلک که با قلم مینویسند، اگر یک مقداری نیاز به نیرو داشته باشد از بین مچ و آرنج کمک میگیرند، این بین مچ و آرنج را ساعد میگویند. کارهای که دیگران با ساعد انجام میدهند، مساعد هم شده اند، مساعدت کردند و اگر یک مقدار سنگین تر و دشوار تر باشد، از نیروی بین آرنج، کتف و دوش کمک می گیرند، این قسمت را می گویند عضد. یعنی بازو کارهای که با بازوی هم انجام می دهند می گویند معاضدت. معاضدت یک مطلب است؛ مساعدت یک مطلب است؛ مکاتبه و امثال ذلک مطلب دیگر. آن نیرومند ترین کار را می گویند معاضدت.
ذات اقدس الله در این بخش قرآن فرمود: من معاضدی که بیراهه رفته باشد یا راه کسی را بسته باشد ندارم «وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً» این بیان بلند قرآن کریم را که خدای سبحان فرمود خلیفه ی الهی خلیفهی به حق امام به حق وجود مبارک حسین بن علی(ع) در بین راه فرمود: «وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً» در کربلا احدی که بخواهد بیراهه برود وجود ندارد. در قیام من، سلطنت من، مدیریت من، ولایت من و امامت من احدی نیست، که بیراهه برود یا راه کسی را ببندد. من همچنین کسی را به عنوان عضد نمی گیرم. حرف به قدری بلند است که غیر امام معصوم به خودش اجازه نمی دهد، همچنین حرفی بزند. صریحا حسین بن علی فرمود نهضت من، عاشورای من، قیام من، شهادت من، اسارت من اینطور نیست، که با اتخاذ مضل همراه باشد «وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً».
با این تشکیلات و کادر وجود مبارک امام سجاد(ع) فرمود ما پیروز شدیم ما رفتیم در صحنه ی کربلا و نام پیغمبر را زنده کردیم؛ نام علی بن ابی طالب را زنده کردیم؛ اذان را زنده کردیم و اقامه را زنده کردیم؛ نبوت را زنده کردیم؛ ولایت و امامت را زنده کردیم و برگشتیم و نقصی نداریم: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ، وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ، فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِمْ.»[13] آنگاه روشن میشود که امام راحل با این سرمایه قیام کرد و موفق شد و دفاع مقدس هشت ساله با این سرمایه مقاومت کرد و موفق شد. جبهه ها مرثیه کربلا کربلا اداره کرد؛ جبهه ها را مرثیه یا حسین یا حسین اداره کرده. آنچه کشور را نجات داد، کربلای حسین بن علی بود. آنچه این ملت را ستون دین کرد کربلای حسین بن علی بود - افتادگی بزگوران اهل قلم، واعظان، سخنرانان ومبلغان عزیز ما باید با قلم مان و با بیان مان با سخنرانی مان (بذل مهجته) را زنده کنیم و این نام مبارک حضرت امام حسین(ع) را، هدف والای آن حضرت را، طرزی زنده کنیم که در دستگاه تبلیغی ما «وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»؛ در قیام و قعود ما «وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»؛ در اهداف سخنرانی ما «وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»؛ در بحثها و گرایشهای سیاسیمان«وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً» در بحثهای اجتماعیمان «وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً». امیدواریم این چنین باشد تا این نظام با صیانت و سلامت به صاحب اصلیاش وجود مبارک ولی عصر(عج) تقدیم شود.
پی نوشت
[1]. انفال: 24.
[2]. شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص 429، چاپ: اول، قم: هجرت 1414ق.
[3]. شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص 435.
[4]. شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص 435.
[5]. طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج 6، ص 113، چاپ: چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407ق.
[6]. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي (للطوسي)، ص677، چاپ: اول، قم: دار الثقافه، 1414ق.
[7]. رک: نهج البلاغه صبحی صالح، ص ص 297
[8]. كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، البلد الأمين و الدرع الحصين، ص 188، چاپ: اول، بيروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، 1418 ق.
[9]. انفال: 17.
[10]. انفال: 17.
[11]. توبه: 14.
[12]. کهف: 51.
[13]. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي (للطوسي)، ص677، چاپ: اول، قم: دار الثقافه، 1414ق.
افزودن دیدگاه جدید