آدم بیکار، حتی اگر معنویت داشته باشد سالم نیست
به گزارش بلاغ به نقل از رسا، حجت الاسلام و المسلین احمد عابدی در ابتدای درس خارج اصول، مباحث ارزشمندی را به صورت هفتگی پیرامون مسایل اخلاقی و بحث تندرستی و انسان سالم آغاز کرده که بخش اول آن را میخوانیم.
تندرستی و انسان سالم از نظر اخلاق
اگر کتابهای اخلاق قدیمیها را دیده باشید، معمولاً اسمش "الطب الروحانی" بوده است. اخلاق را طب روح میگفتند. یک طب جسمانی داریم که پزشکی است و یکی هم طب روح که علم اخلاق است.
الان همه جای دنیا درباره تندرستی و سلامتی مردم زیاد هزینه میکنند؛ یک وزارت عریض و طویل بهداشت و امور پزشکی؛ اما اینها بحث تندرستی و درمان است. از درمان مهمتر، سالم بودن است که انسان سالم باشد. آیت الله انصاری شیرازی رضوان الله علیه که اخیراً مرحوم شد، سالها بود که مریض بود و تندرستی نداشت، ولی انسان سالمی بود و قلب سلیم داشت. سالم بود، گر چه بیمار بود.
متأسفانه الان پزشکی فقط کارش این است که به مردم طول عمر بدهد.
قبل از انقلاب، برای رئیس جمهور پرتغال هشتصد میلیون دلار خرج کردند، هفتصد ساعت عمرش طولانی شد. کار پزشکی این است که پول خرج میکند که عمر مردم طولانی شود؛ ولی آیا طولانی شدن عمر هدف است یا سالم زندگی کردن؟
عمر طولانی ارزش اخلاقی نیست و بلکه گاهی اوقات ضد ارزش است. چیزی که مهم است، سلامتی است. سلامتی چیست؟
گاهی یک آدم بر اثر سانحه میمیرد. این را رسانهها در بوق و کرنا میکنند و سر و صدا به راه میاندازند که فلانی مرد یا کشته شد. اما اگر تدریجاً هزار نفر بمیرند، نه روزنامهای مینویسد و نه اخباری میگوید؛ هیچ کس هم اهمیت نمیدهد. مثل مرض قند، چربی و...؛ روزانه چقدر آدم به واسطه این مریضیها می میرد یا چقدر عمر افراد کم می شود! هزار نفر بمیرد طوری نیست، اما یک آدم یک دفعه بمیرد مهم است!
این به خاطر این است که بعضی مثل قورباغه هستند. قورباغه اگر یک اتفاقی برایش بیفتد حساسیت نشان میدهد؛ اما اگر درون حوض انداخته شود، شیر آب را باز کنید و حوض آرام آرام پر شود و آب آلوده هم باشد، قورباغه متوجه نمیشود و غرق هم میشود؛ چون این تدریجی بود و قورباغه چیزهای تدریجی را نمیفهمد.
الآن در تصادفات بیشتر میمیرند تا زمان جنگ در جبههها؛ اما خیلیها نسبت به جنگ حساسیت داشتند و میگفتند چرا جنگ طولانی شد؛ اما الان کسی کاری ندارد که در تصادفات چرا اینقدر میمیرند. ما نباید مثل قورباغه زندگی کنیم و فقط اتفاقات را ببینیم که فلان آقا مرد یا فلان آقا مریض شد.
چقدر آدمهایی که بر اثر بیکاری، فقر و مسائل اخلاقی دچار افسردگی میشوند. چقدر خانوادهها از هم میپاشند و چقدر عمرها کم میشود و کسی توجه نمیکند. افسردگی و اضطراب را درمان میکنیم، اما در فکر این نیستیم که چرا اینها پدید آمده است. چرا اینگونه شده که بچه نماز نمیخواند یا به پدر و مادر پرخاش میکند. شخصی آمد به من گفت که فرزندش او را کتک زده است! چرا اینها پیش آمده؟! ما چطور داریم رفتار میکنیم که نتیجهاش این سردرگمی، پوچی، بیدینی و بیرغبتی به عبادات شده است.
از نظر اخلاقی باید انسان سالمی بود. کتابهای اخلاق هم فراوان به این پرداختهاند که میگویند: اخلاق، علمی است که میخواهد انسان سالم به وجود بیاورد. خیلی از کتابهای اخلاق وقتی اخلاق را تعریف میکنند، میگویند اخلاق، علمی است که به انسان میگوید چگونه باید زندگی کرد. دیگران گفتند این تعریف اشتباه است. اخلاق نمیگوید چگونه زندگی کن، اخلاق میگوید چه موقع انسان هستید و چه زمانی نیستید. اصل این که انسان سالم یعنی چه، ربطی به جسم ندارد. گفتم که آیت الله انصاری شیرازی انسان سالمی بود، اگر چه تنش مریض بود.
سایر مصادیق سلامتی
بخشی از سلامتی انسان به معنویات برمیگردد؛ کسیکه معنویت نداشته باشد، انسان سالمی نیست، اگر چه ورزشکار باشد. آدم بیکار سالم نیست؛ حتی اگر معنویت داشته باشد و جسمش سالم باشد. "انّ الله یبغض الشّابّ الفارغ؛ خدا از جوان بیکار بدش میآید." پس یک بخشی از سلامتی، سلامتی معنوی است، بخشی مربوط به شغل و کار است، بخشی مربوط به خواب است. آدمی که صبحها همیشه میخوابد، سالم نیست. همین که متأسفانه الان وقتی ساعت 12 شب به خیابان میرویم، میبینیم که خیابان چقدر شلوغ است، اول صبح هم خلوت است؛ اول صبح وقت کار است نه خوابیدن.
در آمریکا و کانادا، بخشی از درسهایشان در پزشکی، راجع به خواب است. این مطلب در درسهایشان است که کسی که ساعت 11 شب(مثلاً 5 ساعت بعد از مغرب) بیدار باشد، مریض است. کسی هم که موقع طلوع آفتاب بیدار نباشد، مریض است.
پس خود اینکه خواب چگونه باشد، مربوط به انسان سالم است. انسان، فهمش مربوط به قوه خیال است. قوه خیال هیچوقت خواب ندارد. اگر کتابی را مطالعه کنید، فهمش را بگذارید در خواب، این شدنی است. میشود مطلب را خواند و نفهمید؛ ولی بعد از خوابیدن، فهمید.
بخشی از سلامتی مربوط به اقتصاد و معیشت است. آدمی که نمیتواند زندگیش را تأمین کند و آدمی که مشکل تغذیه دارد، سلامتی ندارد. بخشی از سلامتی مربوط به اجتماع است؛ اگر یک آدمی کمرو است یا بلد نیست معاشرت کند یا بلد نیست چگونه با زن و بچهاش تعامل کند، این آدم سالم نیست.
یعنی بخشی از سلامتی مربوط به اقتصاد و بخشی مربوط به مسائل سیاسی و اجتماعی است. در خانه نباید بحث سیاسی مطرح شود. خانه، مسکن است، محل سکونت و آرامش است، نه محل اضطراب و ناراحتی.
پس سلامتی به این نیست که جسم تندرست باشد. باید مسائل معنوی، اقتصاد، اشتغال و... با هم جمع باشند تا انسان، سالم باشد؛ همین که میگوییم صاحب قلب سلیم.
و الحمدلله رب العالمین
افزودن دیدگاه جدید