تبلیغ نوشتارى (1)
نام نشریه: مبلغان ، شهریور و مهر 1387 ، شماره 107
اهمّیت و ضرورت تبلیغ نوشتارى
براى خوانندگانى كه خود در متن عرصه تبلیغاند و بزرگوارانى كه پرچم این مسئولیت بزرگ را بر دوش نهادهاند، زیره به كرمان بردن است كه بنویسیم: «تبلیغ مهمّ است، به آن بپردازید و... »؛ امّا در این مقال، سخنِ عرصهاى دیگر است و مسئولیتى دیگر.
آنچه مبلّغان ما با آن آشنایند و در صحنه عمل از آن استفاده مىكنند، منبر است و خطابه و تبلیغ شفاهى كه اهمّیتى فوق العاده دارد و جاى هیچ تردیدى در جایگاه بلند آن نیست؛ امّا این نوشتار بر آن است كه بگوید: پرداختن به یك عرصه مهمّ نباید ما را از وارد شدن به عرصههاى مهمّ دیگر باز دارد یا اهمّیت و ضرورت آنها را برایمان كمرنگ كند.
وارد شدن به صحنه «نگارش» یا «تبلیغ كتبى» حقیقتاً ضرورتى غیرقابل انكار است كه روحانیان محترم باید به عنوان یك «واجب كفایى» با آن برخورد كنند و همان طور كه طبق نظر علماى اسلام «یاد گرفتن و یاد دادن علومى كه مورد احتیاج عموم است، بر همه واجب مؤكّد است به وجوب كفایى» (1)، به نظر مىرسد كه مبلّغان وظیفه دارند بیش از پیش قدم در راه آموختن «فنّ نویسندگى» بگذارند و نیاز جامعه را به نویسندگان متعهّد و متخصّص در امور دینى برآورده نمایند.
آیا مخاطب این سخن امام صادقعلیهالسلام بیش از هر كس ما نیستیم، آنجا كه فرمود: عَلى كُلِّ جُزْءٍ مِنْ اَجْزائِكَ زَكاةٌ - اِلى اَنْ قالَ - وَ زَكاةُ الْیدِ اَلْبَذْلُ وَ الْعَطاءُ وَالسَّخاءُ بِما اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیكَ بِهِ وَ تَحْریكُها بِكِتْبَةِ الْعُلُومِ وَ مَنافِعَ ینْتَفِعُ بِهَا الْمُسْلِمُونَ؛ (2) بر هر عضوى از اعضایت، زكاتى واجب است - تا اینكه فرمود - و زكات دست، بذل و بخشش و عطا و سخاوت نسبت به نعماتى است كه خداوند به تو داده است و به حركت واداشتن دست به نوشتن علوم و امور مفیدى كه مسلمانان از آن بهرهمند مىشوند.» و آیا زمان آن نرسیده است كه براى پرداخت این زكات، نهضتى در حوزههاى علمیه برپا شود؟
آیا امیرالمؤمنینعلیهالسلام كه خود امیرِ سخن دانى بود، آن گاه كه فرمود: «... كِتابُهُ اَبْلَغُ مِنْ نُطْقِهِ؛ (3)... نوشتار آدمى رساتر از گفتار اوست.» شیعیانش را به نوشتن ترغیب نفرمود؟ پس آیا فضلاى حوزه نباید خود را در رأس مكلّفان این تكلیف بدانند؟
ناگفته پیداست كه فرهیختگان حوزوى عرصه قلم كم نیستند و آثار گران بهاى این بزرگان قابل چشم پوشى و فراموشى نیست؛ امّا این هم غیرقابل انكار است كه گستره این صحنه عظیم، بیش از آن است كه آن فرزانگان را در به دوش كشیدن این «بار امانت» تنها بگذاریم و شانه از مسئولیت خطیر این همیارى خالى كنیم.
مزایاى تبلیغ نوشتارى
1. ماندگارى: اندیشهاى كه بر كاغذ بنشیند و به كتابت در آید، بیش از سخنى كه گفته شود و شنیده شود، باقى مىماند.
«دارایى علمى جوامع، در ظرف نوشتارى آنان ذخیره شده است و آنچه را كه از جنس دانایى مدّعى مالكیت آن اند، همانى است كه نوشتهاند؛ نه بیشتر و نه كمتر.» (4) آنچه باعث شده كه ما از میراث علمىِ نسلهاى پیشین بهرهمند شویم، این است كه آنان اندیشههاى خود را به شكل مكتوب در آورده و به این وسیله آن را حفظ كرده بودند.
پس چه خوب است كه ما هم اگر اندیشهاى داریم، آن را با نوشتن حفظ كنیم و به نسلهاى بعد نیز برسانیم.
2. كاهش امكان تغییر و تحریف: در جایى به سخنرانى مىپردازید، جمعى پاى صحبت شما نشستهاند و از آن حظّ بسیار مىبرند، پس از خارج شدن از مجلس مىخواهند بهره فراوانى كه از بیانات شما به دست آوردهاند، به دیگران منتقل كنند؛ امّا نه توانایى شما را در انتخاب عبارتها و فراز و فرود صدا و چینش و تركیب مباحث دارند و نه حافظه فوق العادهاى كه تمام مطالب سخنرانى را به ذهن بسپارند و عیناً نقل كنند؛ تا چه رسد به اینكه نكاتى را درست متوجّه نشده باشند یا برداشت شخصى خود را منتقل كنند یا... .
همان مطالب را مىنویسید و به شكل مقاله یا كتاب منتشر مىسازید، هر خوانندهاى كه آن را بخواند و لذّت ببرد، تمامى اندیشه شما را بدون هیچ تغییر و كم و كاست به دیگرى مىسپارد تا او نیز از آن بهرهمند گردد.
3. تفكّر و تعمّق بیشتر: این مزیت، هم براى نویسنده وجود دارد و هم براى خواننده. نویسنده به خلاف سخنران، فرصت دارد براى انتخاب تك تك جملهها و كلمههایش فكر كند و بارها چینش و ترتیب مطالبش را پس و پیش یا كم و زیاد كند و هر وقت از كیفیت آن اطمینان حاصل كرد، آن را عرضه نماید. البته براى سخنرانى هم دقّتها و یادداشتها و دستهبندى مطالب انجام مىشود؛ امّا یقیناً جمله به جمله آنچه خواهیم گفت، از قبل قابل تصمیمگیرى نیست.
خواننده نیز بر خلاف شنونده، امكانات مهمّى دارد. مىتواند عبارتى را چند بار بخواند تا ابهامى را كه در ذهنش دارد، برطرف نماید، مىتواند هر اندازه كه نیاز دارد، در مورد مطالب نوشته فكر كند، هر زمان احساس خستگى كرد یا مانعى تمركز او را بر هم زد، مىتواند لحظاتى مطالعه را متوقّف كند و بعد از هر جا كه لازم است، دوباره شروع كند.
4. مخاطبان بیشتر: معمولاً مخاطبانى كه به عنوان شنونده در مجلس سخنرانى حضور دارند، بسیار كمتر از خوانندگان یك مقاله یا كتاب هستند (كه تیراژهاى هزارى دارند). البته مىپذیریم كه متأسّفانه خوانندگان كتاب در كشور ما خیلى زیاد نیستند و تعداد كتاب نخوانها بسیار بیشتر از كتاب خوانها است؛ امّا این را هم نباید از نظر دور داشت كه همان تعداد اندك، مخاطبانى ارزشمندند كه براى دانستن مىخوانند و از بعضى شنوندگانِ مجالسِ سخنرانى كه توجّهى به مطالبِ سخنران ندارند، با انگیزهترند.
5. همگونى مخاطبان: گروه مخاطبانى كه در معمولِ مجالس سخنرانى حضور دارند، معمولاً دستههاى مختلفى را شامل مىشوند و سطوح فرهنگى و معلوماتى متفاوتى را تشكیل مىدهند؛ مسئلهاى كه كار سخنران را مشكل مىكند و او را در انتخاب موضوع سخنرانى و مطالبى كه عرضه مىكند و حتّى جمله بندى و عبارتپردازى دچار سختیهایى مىكند. امّا مخاطبانى كه مقاله یا كتابى را براى خواندن، انتخاب مىكنند، كسانى هستند كه با توجّه به نیاز فكرى و روحىِ خود، دست به گزینشى آگاهانه مىزنند و با توجّه به معلومات خود، مطلب مىخوانند. بنابراین، گروه خوانندگان یك كتاب یا مقاله، از نظر دیدگاه و سطح معلومات و نیازها بسیار به هم نزدیكتر هستند و كار نویسنده را از بسیارى جهات یك دستتر مىكنند.
از همه اینها گذشته، دانستن و به كار بستن اصول نگارش صحیح، در بیان و خطابه هم بسیار به كار مىآید. در پایان، اشاره به نكتهاى بسیار مهم، ضرورى است:
گاه پیش مىآید كه براى دفاع از حریم اصول اعتقادى خود، انتخابى جز «نوشتن» نداریم. وقتى كسى در قالب مقالهاى یا كتابى یا وب لاگى بحثى را مطرح مىكند كه خطر تزلزل اعتقادى براى بسیارى پیش مىآورد، آیا ما مىتوانیم به بهانه آشنا نبودن با عرصه نگارش، از كنار این موضوع با سكوت بگذریم؟ آیا چنین عملى را مىتوان با سخنرانى براى جمعى كه شاید هیچ خبرى از آن ندارند، پاسخ گفت؟ آیا با برپایى تجمّع و تحصّن و... پاسخ در خورى خواهیم داد؟ یا...؟
مسلّم است كه هجوم قلم را تنها با قلم مىتوان پاسخِ ارزنده داد و اگر در این میدان «وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» (5) را لبّیكى شایسته نگفته باشیم، از سرافكندگان خواهیم بود.
رسالت حوزه این است كه براى ابلاغ و ترویج معارف ناب الهى، هر عرصهاى را كشف كند و هر روشى را كه یارى گر او در طىّ این طریق است، در پیش گیرد و تا رسیدن به اهداف بلند خود از پا ننشیند. و اگر چنین است، آیا این عرصه پراهمّیت را مىتوان نادیده انگاشت و براى كسب آن بىوقفه تلاش نكرد؟
حضرت امام صادقعلیهالسلام در روایتى پس از توصیه به اینكه بنویسید و نوشتههایتان را براى فرزندانتان به ارث بگذارید، فرمودهاند: «فَإِنَّهُ یأْتى عَلَى النَّاسِ زَمانُ هَرْجٍ لایأْنَسُونَ اِلاَّ بِكُتُبِهِمْ؛ (6) همانا زمانى پرآشوب بر مردم فرا مىرسد كه جز نوشتارشان همدمى نخواهند داشت.»
و آیا آن زمان، همین امروز نیست؟
ادامه دارد... .
پینوشـــــــــــتها:
1) رساله توضیح المسائل آیة اللَّه صافى گلپایگانى، انتشارات حضرت معصومهعلیهاالسلام، قم، چ27، 1379، مسائل اجتماعى اسلام، ص592.
2) سفینة البحار، شیخ عباس قمى، دار الاسوه، قم، چ دوم، 1416 ق، ج7، ص411.
3) غرر الحكم و درر الكلم، عبدالواحد آمدى تمیمى، اعلمى، بیروت، چ اول، 1407 ق، ج1، ص383.
4) فصلنامه پژوهش و حوزه، سال ششم، شماره 3 و 4، ویژه ادبیات و نویسندگى در حوزه، سخن سردبیر.
5) انفال/ 60.
6) الكافى، شیخ كلینى، دارالاضواء، بیروت، 1405 ق، ج1، ص52.
افزودن دیدگاه جدید