تبلیغ چیست؟
نام نشریه: مبلغان ، شهریور و مهر 1389 ، شماره 132
مقدمه
انسان موجودی انتخاب گر است و میتواند از روی اندیشه، هواهای نفسانی، ومیل و علاقه یا لجاجت و دهها دلیل دیگر هر چیز و یا راهی را که مایل است انتخاب کند. انتخابگری انسان موجب شده که در سطح کلان دسته بندیها و گروههای بزرگی از پویندگان راههای مختلف پدید آید و هر شخص یا گروهی سعی کند از قدرت انتخاب بشر بهره برده بر او تاثیر گذاشته، وی را با خود هم سو سازد. این تأثیرگذاری بر دیگران در محدوده دین و یا الحاد محصور نمیشود؛ بلکه به کوچکترین انتخابهای بشر نیز سرایت مییابد؛ تا آنجا که از شرکتهای تجاری تا کسبه کوچه و بازار هم از کالای خود تمجید میکنند تا برمشتریان تاثیر گذاشته، آنان را به کالای خود جذب نمایند. همین سعی در تأثیرگذاری بر دیگران را میتوان تبلیغ نامید.
با توجه به انتخابگری انسان که از او موجودی ویژه در عالم آفرینش ساخته است، خداوند در سطح کلان راه خاصی را برای سعادت وی پیشنهاد کرده، که همان دین اسلام است.
برای تبیین این راه و نشان دادن الگوی عملی تحقق دستورات الهی، پیامبران مبعوث گردیدهاند و وظیفه آنان رساندن و تبلیغ پیامهای الهی به انسانها بوده است.
در مقابل، شیاطین صف کشیده و سعی در سوء استفاده از این قدرت انتخاب داشتهاند. آنان همواره کوشیدهاند با جذب انسانها به بیراهه و القائات اغواگرانه، بر طیف گمراهان بیافزایند.
نتیجه آنکه آغاز تبلیغ به پس از آفرینش حضرت آدمعلیهالسلام باز میگردد و در طول تاریح بشر تا کنون در ابعاد مختلف از سطح کلان تا خردترین تصمیم گیریهای بشر جریان داشته است.
اکنون تبلیغات، شاخهها و رشتههای بسیار گوناگونی یافته؛ بخشی به ادیان مربوط میشود و بخش دیگری به مسائل و اهداف سیاسی باز میگردد و مقدار زیادی از تبلیغات امروز دنیا مربوط به مسائل اقتصادی، بازاریابی و فروش اجناس و کالاهای مختلف میگردد.
تعريف تبليغ
برای پردازش به هر موضوع، تعریف دقیق آن میتواند در جهت متمرکز ساختن مباحث و پرهیز از پراکندهگی و طرح مسائل حاشیهای، مؤثر بوده و در موارد بسیاری برای مخاطب روشنگر محدوده بحث باشد.
برای تعریف صحیح تبلیغ شایسته است از جهات زیر به موضوع توجه شود:
- لغت؛
- معنای اصطلاحی؛
- تعریف تبلیغ از نگاه دین.
لغت
در کتب لغوی عرب، تبلیغ بهمعنای رساندن آمده است. لسانالعرب اینگونه بیان میکند:
«بلغ: بَلغَ الشیءُ یبْلُغُ بُلُوغاً و بَلاغاً: وصَلَ؛ بلغ؛ یعنی رسید.»
«و الإِبلاغُ: الإِیصالُ، و كذلك التبْلِیغ؛ (1) ابلاغ و همچنین تبلیغ بمعنای رساندن است.»
در کتاب قاموس المحیط آمده است:
«اَلْاِبْلاَغُ و التبلیغ و هما الایصال؛ ابلاغ و تبلیغ هر دو بمعنای رساندن است.»
در زبان فارسی هم این واژه بهمعنای رساندن استعمال شده و تغییر مفهومی نداشته است؛ از باب نمونه در فرهنگ معین آمده است:
«تبلیغ، به معنای رساندن پیام یا خبر و یا مطلبی به مردم آمده است.»
معنای مصطلح
امروزه تبلیغ بهمعنای طرح و انتقال پیام برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطب میباشد؛ اعم از پیام دینی، سیاسی، تجاری و یا غیر آن.
تعريف تبليغ از نگاه ديني
برای دریافت تعریف دقیق و صحیح تبلیغ از نگاه دین، بیان چند مطلب ضروری است:
1. پیامبران الهی به زبان قومشان سخن میگفتند تا در پیام رسانی و اتمام حجت بر مردم کاستی وجود نداشته باشد. قرآن مجید میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیبَینَ لَهُمْ...»؛ (2) «هیچ پیامبرى را جز به زبان مردم عصرش نفرستادیم، بدین خاطر كه [حقایق را] براى آنها بیان كند... .»
2. جایگاه پیامبران، روشنگری، ایجاد بصیرت و بیان واضح مباحث دینی بود. «قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِی فَعَلَیها وَ ما أَنَا عَلَیكُمْ بِحَفیظٍ»؛ (3) «از جانب پروردگارتان آنچه مایه بینش است براى شما آمده است. پس هر كسى بینش پیدا كند به سود خودش مىباشد و هر كسى كور باشد، به ضرر خود عمل كرده و من نگهبان شما نیستم.»
3. پیامبر در مورد پذیرش دعوت و ایمان یا عدم پذیرش مردم مسئولیتی نداردو تنها وظیفه او ابلاغ دستورات و معارف دینی به آنان است.
«ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ یعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَكْتُمُونَ»؛ (4) «بر عهده پیامبر جز رساندن [پیام خدا] نیست. و خدا آنچه را آشكار مىكنید و آنچه را پنهان مىدارید، مىداند.»
4. هیچ کس برای پذیرش دین توسط پیامبران مجبور نگشته است؛ بلکه انبیاء و رسولان الهی تنها به بیان معارف با برهان و حکمت پرداختهاند.
«وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یكُونُوا مُؤْمِنینَ»؛ (5) «و اگر پروردگار تو مىخواست، قطعا كسانى كه در زمیناند؛ همه آنها یكسره [به اجبار] ایمان مىآوردند. حال آیا تو مردم را مجبور مىكنى كه مؤمن شوند؟»
«فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ لَّسْتَ عَلَیهِم بِمُصَیطِر»؛ (6) «پس تذكر ده، كه تو فقط تذكر دهندهاى. تو بر آنان مسلط نیستى [كه به قبول ایمان مجبورشان كنى].»
5. یکی از وظائف مهم پیامبران موعظه و مناظره زیبا است.
«اُدْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ»؛ (7) «مردم را با حكمت و اندرز نیكو به راه پروردگارت فراخوان و با آنان به نكوترین شیوه مجادله كن. بىتردید پروردگار تو به حال كسى كه از راه او منحرف شده داناتر است و هدایت یافتگان را نیز بهتر مىشناسد.»
6. فرستادگان الهی به صرف رساندن پیام به مردم اکتفا نمیکردند؛ بلکه هموار مردم را بشارت داده و انذار کرده و آنان را از نافرمانی خداوند بیم میدادند. نذیر بودن پیامبرصلیاللهعلیهوآله و ترساندن مردم از سرپیچی نسبت به دستورات خداوند، از حقایقی است که در جایجای قرآن مورد تأکید قرار گرفته است که مواردی ذکر میشود:
«وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلینَ إِلاَّ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ»؛ (8) «و پیامبران را جز مژده دهنده و بیم رسان نمىفرستیم، پس كسانى كه ایمان بیاورند و [مفاسد خود را] اصلاح كنند نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مىشوند.»
«أَ وَ لَمْ یتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذیرٌ مُبینٌ»؛ (9) «آیا فكر نكردند كه یارشان [پیامبر] جنونى ندارد؟ او جز هشدار دهندهاى آشكار نیست.»
«قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّما أَنَا لَكُمْ نَذیرٌ مُبینٌ»؛ (10) «بگو: اى مردم! من براى شما فقط هشدار دهندهاى آشكارم.»
انذار کردن تنها مربوط به عذابهای اخروی نبوده، در موارد بسیاری نسبت به عقوبتهای دنیوی نیز بیم داده شده است، که نمونههایی ذکر میشود:
«قُلْ مَن ینَجِّیكمُ مِّن ظُلُمَاتِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضرَُّعًا وَ خُفْیةً لَّئِنْْ أَنجَیْنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّكِرِینَ* قُلِ اللَّهُ ینَجِّیكُم مِّنهَْا وَ مِن كلُِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشرِْكُونَ»؛ (11) «بگو: چه كسى شما را از تاریكیهاىِ خشكى و دریا نجات مىدهد؟ در حالى كه او را [براى نجات خود] از روى فروتنى و زارى و مخفیانه به كمك مىطلبید [و مىگویید] كه: اگر ما را از این [تنگناها و مهلكهها] نجات دهد، بىتردید از سپاسگزاران خواهیم بود.
بگو: خدا شما را از آن [سختیها] و از هر اندوهى نجات مىدهد، باز شما به او شرك مىورزید [و به ناسپاسى مىگرایید.]»
«قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلىَ أَن یبْعَثَ عَلَیكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تحَْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ یلْبِسَكُمْ شِیعًا وَ یذِیقَ بَعْضَكمُ بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ كَیفَ نُصرَِّفُ الاَْیاتِ لَعَلَّهُمْ یفْقَهُونَ»؛ (12) «بگو: او تواناست كه از بالاى سرتان یا از زیر پاهایتان عذابى بر شما برانگیزد، یا شما را گروه گروه و حزب حزب به جان هم اندازد، [تا وضعتان به اختلافات سنگین و كینههاى سخت بیانجامد،] و مزه تلخ جنگ و خونریزى را به هر گروه شما به وسیله گروه دیگر بچشاند. با تأمل بنگر چگونه آیات خود را به صورتهاى گوناگون بیان مىكنیم تا بفهمند.»
7. از دیگر ویژگیهای بسیار مهم پیامبران الهی، بیان کامل دستورات خداوند و پرهیز از افزودن چیزی به دین از جانب خود بدون اذن الهی، بوده است.
«قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْری ما یفْعَلُ بی وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یوحى إِلَی وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ مُبینٌ»؛ (13) «بگو: از میان فرستادگان خدا فرستادهاى نوظهور نیستم [كه گفتار و كردارم مخالف گفتار و كردار آنان باشد؛ بلكه به من هم چون آنان وحى مىشود] و نمىدانم با من و شما [در دنیا و آخرت] چه خواهد شد، من فقط از آنچه به من وحى شده پیروى مىكنم، و من جز بیم دهندهاى آشكار نیستم.»
«قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّی مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یوحى إِلَی قُلْ هَلْ یسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصیرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ»؛ (14) «بگو: به شما نمىگویم كه خزائن خدا نزد من است، و نه غیب مىدانم و نه به شما مىگویم كه فرشتهام. جز از آنچه به من وحى مىشود پیروى نمىكنم. بگو: آیا كور و بینا یكسانند؟ پس آیا نمىاندیشید؟»
8. پیامبران و اولیاء الهیعلیهمالسلام همه معصوم بوده؛ بدین معنا که کلیه دستورات الهی را عمل و از همه آنچه نهی میکردند پرهیز میکردند. از سوی دیگر، به پیروان خویش دستور میدادند که با عمل خود مردم را به دین حق دعوت کنید. امام صادقعلیهالسلام میفرماید: «كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِأَعْمَالِكُمْ وَ لَا تَكُونُوا دُعَاةً بِأَلْسِنَتِكُم؛ (15) مردم را با اعمال خود به حق بخوانید نه با زبانتان!»
9. همانگونه که پیامبران تنها آنچه را خداوند به آنان وحی فرستاده بیان میکنند، مبلّغان دینی نیز موظف هستند فقط آنچه را از قرآن و روایات میفهمند؛ بدون کوچکترین تحریف برای مردم بیان کنند.
امام صادقعلیهالسلام از پیامبرصلیاللهعلیهوآله نقل نمودهاند که فرمودند:
«الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ یدْخُلُوا فِی الدُّنْیا قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دُخُولُهُمْ فِی الدُّنْیا قَالَ اتِّبَاعُ السُّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَى دِینِكُمْ؛ (16) فقهاء امینهای پیامبرانصلیاللهعلیهوآله هستند تا زمانیکه در دنیا وارد نشوند. پرسیدندای پیامبر خداصلیاللهعلیهوآله! ورود آنان به دنیا چگونه است؟ آن حضرت فرمودند: متابعت کردن از پادشاه. پس اگر فقیهی اینچنین عمل کرد از او بر دینتان حذر کنید.»
نتیجه آنکه جایگاه فقیهان دینی امانت داری پیامبران است که نباید در این امانت خیانت شود؛ بلکه بایست بدون هیچگونه کاستی به مردم ارائه شود.
منشأ بسیاری از انحرافات در ادیان، دخالت دادن افکار و سلایق در مسائل و معارف دینی است، از اینرو در آیات قرآن، از علماء یهود به دلیل تحریف در دین مذمت شده است. و در روایات ما نیز از تفسیر به رای در قرآن بشدت مذمت شده و عقوبت عذاب الهی برای چنین افرادی بیان شده است.
تعريف تبليغ ديني
پس از بیان مطالب فوق، حال میتوانیم به تعریف تبلیغ دینی بپردازیم. بدیهی است که باید تعریف با توجه به مباحث مطروحه، جامع و مانع باشد. به نظر میرسد که تعریف ذیل از جامعیت و مانعیت برخوردار است:
«تلاش برای هدایت و رشد انسانها و تبیین روشن گفتاری، رفتاری معارف ناب و زلال دینی با براهین متقن و زیباترین مناظره، موعظه نیکو، بشارت وانذار مردم و با پرهیز از اجبار دیگران بر پذیرش.»
پینوشـــــــــــــتها:
(1). لسانالعرب، ج 8، ص 419.
(2). إبراهیم/4.
(3). الأنعام/104.
(4). المائدة/99.
(5). یونس/99.
(6). غاشیه/ 21 و 22.
(7). نحل/125.
(8). انعام/48.
(9). اعراف/184.
(10). حج/49.
(11). انعام/ 63 و 64.
(12). همان/65.
(13). الأحقاف/9.
(14). الأنعام/50.
(15). بحارالأنوار، علامه مجلسی، مؤسسۀ الوفاء بیروت، لبنان، 1404 هـ. ق، ج5، ص198، باب 7 (الهدایة و الإضلال و التوفیق).
(16). الكافی، شیخ کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365 هـ. ش، چاپ چهارم، ج1، ص46، باب المستأكل بعلمه و المباهی به... .
افزودن دیدگاه جدید