حلم و بردباری در تبلیغ
نام نشریه: مبلغان، شماره 144
اشاره
یكی از خصلتهای والای انسانی، حلم و بردباری است و اهلبیتعلیهمالسلام بارها پیروان خود را به متخلّق شدن به این خصلت ارزشمند سفارش كردهاند. در متون روایی، احادیث فراوانی در فضیلت و تمجید این خصلت نیكو یافت میشود؛ همچنین روایات زیادی وجود دارد كه مؤمنین را به آراسته شدن به این زیور ارزشمند دعوت میكند.
حلم، عرصه وسیعی از گفتار و رفتار آدمی را در بر میگیرد كه به تصویر كشاندن آن، موفقیت در تمامی عرصهها را به دنبال دارد. نقش و كاركرد حلم در پیشرفت علم و تبلیغ نمونهای از این عرصه وسیع است. در این مقاله به بعضی از این زوایا اشاره میشود.
راغب اصفهانی در كتاب مفردات تعریف حلم را چنین بیان میكند: «الْحِلْمُ ضَبْطُ النَّفْسِ وَ الطَّبْعُ عَنْ هَیجَانِ الْغَضَبِ؛ (1) حلم، نگهداشتن نفس و طبع از هیجان غضب است.»
حضرت امام خمینیرحمهالله در مقصد بیستم كتاب ارزشمند «شرح حدیث جنود عقل و جهل»، در تعریف حلم، میفرماید: «حلم، از شُعب اعتدال قوّه غضب است و آن عبارت از ملكهای است كه نفس را به واسطه آن، طمأنینه حاصل شود كه به زودی و بیموقع، [سبب] هیجان قوه غضب او نشود؛ و اگر بر خلاف میل نفسانی او چیزی رخ دهد و به او مكروه یا ناگواری رسد، از حوصله بیرون نرود و گسیختهلجام نشود. و در مقابل آن، «سفه» به فتح فاء است؛ سفه از باب علم، یعلم؛ یقال: «سَفَّهَ الرَّجُلُ، ای عَدَمُ حِلْمِهِ وَسَبَّهَ الْجَهْلُ حِلْمَهُْای اَطَاشَهُ وَاَخَفَّهُ.» طیش و خفت و سبكی، در مقابل آن سكونت و بردباری است و آن ملكهای است كه به واسطه آن، نفس از حوصله بیرون رود و با ناملایمات سازگار نباشد، و بدون میزان و از روی جهالت، افسار گسیخته شود، و غضبش به جوش آید و خوددار نباشد، و این از شعب افراط قوّه غضب است.» (2)
نيازمندی به حلم در علم و تبليغ
اگرچه همۀ اقشار جامعه، نیازمند صفت حلم هستند؛ امّا كسانی كه با علم سر و كار دارند و فعالیت علمی انجام میدهند بیشتر از همه، نیازمند این عنصر ارزشمند میباشند؛ اگر حلم و بردباری در اهل علم نباشد، آفتها، آسیبها و موانع بزرگی در مسیر رشد و كمال علمی آنان پدید خواهد آمد. ضرورت وجود حلم و بردباری در اهل علم آنقدر زیاد است كه رسول اكرمصلیاللهعلیهوآله از بین تمام فضایل، حلم را بهترین و زیباترین صفت برای همراهی با علم میدانند؛ لذا اولین صفتی كه اهل علم باید خود را به آن زینت دهند، حلم و بردباری است؛ حضرت میفرمایند: «وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ، مَا جُمِعَ شَیءٌ اِلَی شَیءٍ اَفْضَلَ مِنْ حِلْمٍ اَلَی عِلْمٍ؛ (3) قسم به آنكه جانم در دست او است! هرگز دو چیزی با همدیگر جمع نشدهاند كه از اضافه شدن حلم به علم ارزشمندتر باشد.»
همراهی این دو صفت از مظاهر كمال است و خداوند متعال، كه مظهر تمام كمالات الهی است، در قرآن كریم، این دو خصلت نیكو را به عنوان صفاتی از اوصاف الهی و همراه با هم قرار داده تا بندگان صالح او نیز، خود را به این دو گوهر ارزشمند آراسته سازند: «وَ الله عَلِیمٌ حَلِیمٌ»؛ (4) «و خداوند دانا و بردبار است.»
در بین عالمان راستین كه برگزیدگان این امّتاند، «علماء حلیم» بهترین و برترین آنها هستند؛ چرا كه با حلم و بردباری به كمال رسیدهاند: «كَمَالُ الْعِلْمِ الْحِلْمُ؛ (5) كمال علم به حلم است.»
امام باقرعلیهالسلام حلم را لباس فاخری میداند كه عالم نباید هرگز از آن عریان باشد: «الْحِلْمُ لِبَاسُ الْعَالِمُ، فَلَا تَعْرَینِّ مِنْهُ؛ (6) حلم، لباس عالم است؛ پس هرگز بدنت بدون این لباس نباشد.»
امام علیعلیهالسلام نیز چیدن میوه شیرین علم را مشروط به مقارنت و همراهی آن با حلم میدانند: «لَنْ یثْمِرَ الْعِلْمُ حَتَّی یقَارِنَهُ الْحِلْمُ؛ (7) هرگز [درخت] علم ثمرهای نمیدهد، مگر آنكه با حلم همراه شود.»
امام صادقعلیهالسلام نیز پیروان خود را به حلم دعوت و آن را ركن اصلی علم معرفی مینمایند: «عَلَیكَ بِالْحِلْمِ فَاِنَّهُ رُكْنُ الْعِلْمِ؛ (8) بر تو باد به حلم كه آن ركن علم است.»
امام محمد باقرعلیهالسلام نیز همراهی حلم و علم را به خوبی ترسیم میكنند و این دو را همانند زوجی میدانند كه از ابتدای زندگی تا لحظات پیری همدم و مونس یكدیگر بودهاند: «مَا شِیبُ شَیءِ بِشَیءٍ اَحْسَنُ مِنْ حِلْمٍ بِعِلْمٍ؛ (9) هیچ دو چیزی بهتر از علم و حلم با هم پیر نشدهاند.»
شكی نیست كه مروّج هر علم و دانشی باید از سعه صدر و بردباری بهرهمند باشد، تا بتواند علم و دانش خود را به بهترین شكل منتشر سازد؛ چرا كه اگر به این صفت ارزشمند آراسته نباشد، در همان گامهای اولیه تبلیغ شكست خواهد خورد. نگاهی به تاریخ، این ادّعا را به خوبی اثبات میكند. ادیان، مذاهب و نحلههای منحرف فراوانی وجود دارند كه به دلیل صبر و شكیبایی سران و پیروان آنان در تبلیغ اندیشههای مذهب، با توسعه و پیشرفت فراوانی مواجه گشتهاند. در دوران معاصر بسیاری از مبلّغان مسیحی، به نقاط دور افتاده و محروم جهان میروند و با حلم، بردباری و تحمّل سختیها، مردم را به دین تحریف شده مسیحیت دعوت میكنند و به واسطة این سلاح كارآمد نیز به مقصود خود میرسند؛ امری كه كمتر در جامعه اسلامی ما به چشم میخورد.
اگر مبلّغ دین، از نعمت الهی حلم برخوردار نباشد، در انجام رسالت تبلیغیاش ناكام خواهد ماند و نخواهد توانست بار مسئولیت تبلیغیاش را به سرمنزل مقصود برساند؛ چرا كه مبلّغ با توده مردم در تعامل است و هر كدام از این اشخاص دارای فرهنگ و نظرات خاصی هستند كه تعامل مثبت و سازنده با آنها، نیازمند برخورداری مبلّغ از خلصت پسندیده صبر و بردباری، در حدّ اعلای آن است؛ همانطور كه رفتار پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله و معصومینعلیهمالسلام با عموم مردم، همراه با حلم و بردباری بود و همین امر سبب گسترش و توسعه دین مبین اسلام در آن برهة زمانی بود. صفحات تاریخ مملوّ از حكایات و وقایعی است كه نشان میدهد بسیاری از مخالفان اهل بیتعلیهمالسلام به خاطر رفتار حلیمانه و بردبارانه آنها، نهتنها اسلام آوردهاند، بلكه جزء مریدان و محبّان آنان شدهاند.
حلم و بردباری در تبلیغ، عرصههای مختلفی را در بر میگیرد كه در ادامه به بعضی از آنها اشاره میشود. از آنجایی كه در مباحث اخلاقی، وجود یك اسوه و الگوی اخلاقی بسیار راهگشا است، در این گفتار تلاش شده است تا در هر مبحث، یك شخصیت علمی به عنوان الگو معرفی گردد.
حلم و بردباری در ارائه مطالب
مبلّغ باید در امر تبلیغ به این نكته كلیدی و مهم توجه داشته باشد كه: تمام مخاطبان، از سطح بالای ایمان و آگاهی برخوردار نیستند كه در نخستین برخورد به دعوت او پاسخ مثبت بدهند. عدم توجه به این نكته، از یك سو ممكن است باعث نومیدی و دلسردی مبلّغ، و از سوی دیگر موجب موضعگیری نابجا گردد. باید در نظر داشت كه افراد همانند معادن، دارای ظرفیتها و استعدادهای متفاوت هستند؛ لذا نباید برای همه نسخه یكسان پیچید و با همه به یك زبان سخن گفت. مبلّغ باید در تبلیغ دین و بیان معارف الهی با حلم و بردباری، مطابق سطح فهم و درك هر شخصی سخن بگوید تا مبادا بالا بودن سطح مطالب، موجب گردد كسانی كه توان علمی كافی ندارد، از آموختن تعالیم معارف دین ناامید شوند.
اهل بیتعلیهمالسلام بارها به مبلّغین توصیه كردهاند كه بر اساس سطح درك و فهم مردم سخن بگویند. امیرالمؤمنینعلیهالسلام به مبلّغین هشدار میدهد كه ظرفیت مخاطب را در نظر بگیرند تا مبادا این بیمبالاتی، موجب دشنام آنها به خدا و رسول او گردد؛ حضرت میفرمایند: «حَدِّثُوا النَّاسَ بِمَا یعْرِفَونَ وَدُعُوا مَا ینْكِرُونَ، اَ تُحِبُّونَ اَنْ یسَبَّ اللهُ وَ رَسُولُهُ قَالُوا: وَكَیفَ یسَبُّ اللهُ وَرَسُولُهُ؟ قَالَ: یقُولُ اِذَا حَدَّثْتُمُوهُمْ بِمَا ینْكَرُونَ لَعَنَ اللهُ قَائِلَ هَذَا وَقَدْ قَالَهُ اللهُ وَرَسُولُهُ؛ (10) برای مردم آنچه را میپذیرند بازگو كنید و آنچه را كه انكار میكنند، واگذارید. آیا دوست دارید كه خدا و رسولش دشنام داده شوند؟ گفتند: چگونه خدا و رسولش را دشنام میدهند؟ حضرت فرمود: هنگامی كه شما چیزی را كه مردم نمیفهمند برای آنها بازگو میكنید، میگویند: «خدا گوینده این گفتار را لعنت كند!» در حالی كه خداوند و رسولش آن را گفتهاند.»
چنانچه مبلّغ بخواهد كه تمام مطالب را در نخستین برخورد به مخاطب عرضه كند و از همان آغاز، مسئولیتهای بزرگ را از او توقع داشته باشد، در تبلیغ خود موفّق نخواهد بود؛ لذا در نظر گرفتن ظرفیت مخاطب لازم و ضروری است.
تأثير حلم و بردباری در تغيير باورها
مردمی كه سالیان سال با عقائد و باورهای انحرافی زندگی كرده و با آن مأنوس بودهاند، به راحتی از آن دست برنمیدارند؛ لذا برای تغییر عقاید آنان از ابتدا نباید گامهای بزرگ برداشت. توجه به این مثال قرآنی ما را بیشتر به لزوم تغییر تدریجی باورها متوجه میسازد:
از آنجا كه عرب جاهلی با شراب مأنوس بود و به راحتی نمیتوانست آن را كنار بگذارد، خداوند تحریم آن را به صورت تدریجی بیان كرد. خداوند در قرآن بهعنوان گام اول به مردم اعلام میكند كه شراب اگر چه مزایایی دارد؛ اما گناه و ضرر آن بیشتر است [بقره / 219] و در گام دوم مسلمانان را از نماز خواندن در حالت مستی نهی میكند [نساء / 43] و هنگامی كه مسلمانان تا حدودی از شرابخواری فاصله گرفتند، خداوند، حكم قطعی منع از شراب و تحریم آن را صادر میكند [مائده / 91 و 92].
حلم و بردباری و تحمّل سختیها در تبلیغ دین و تغییر باورها را باید از نوح پیامبرعلیهالسلام آموخت. حضرت نوحعلیهالسلام سالیان طولانی (حدود نهصد و پنجاه سال) در میان مردم ماند و آنها را به سوی خدا دعوت كرد و در این راه انواع و اقسام مشكلات و ناملایمات را تحمّل نمود؛ اما در این مدت طولانی تنها هشتاد نفر دعوت او را پذیرفتند و هدایت شدند. تقریباً هر دوازده سال، تنها یك نفر به او ایمان میآورد؛ با این حال او بعد از نهصد و پنجاه سال، اینگونه به محضر خداوند شكایت میكند: «رَبِّ اِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیلاً وَ نَهَاراً فَلَمْ یزِدْهُمْ دُعَائِی اِلَّا فِرَاراً»؛ (11) «پروردگارا! من قوم خود را شب و روز [به سوی هدایت] دعوت كردم؛ پس دعوت من جز فرار چیزی به ایشان نیفزود.» خدا هم به آخرین فرستاده خود چنین فرمان میدهد: «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ اُولِی الْعَزْمِ»؛ (12) «همانند پیامبران اولی العزم، صبر پیشه كن.»
مرحوم حاج شیخ محمد تقی بافقی، یكی از علماء بزرگ و صاحب مقامات و كرامات بود كه صبر و حلم ایشان درس آموز است. گفتهاند كه ایشان در حمام عمومی میبیند كه سرهنگی ریش خود را میتراشد. به او نزدیك میشود و میگوید: «مگر نمیدانی كه در اسلام ریشتراشی حرام و گناه است؟ چگونه به این گناه اقدام میكنی؟» سرهنگ از رفتار ایشان عصبانی میشود و كشیدهای به صورت شیخ میزند و میگوید: «به تو چه كه من ریشم را میتراشم.» شیخ همانند یك پدر دلسوز كه فرزندش را نصیحت میكند، با كمال خونسردی طرف دیگر صورتش را به سمت او میآورد و میگوید: «یك كشیده دیگر [هم] به این طرف صورتم بزن؛ ولی خواهش میكنم كه ریشت را نتراش.» سرهنگ از مشاهده این حلم و موعظه خیرخواهانه، از عمل خود پشیمان میشود و از سلمانی حمام سؤال میكند كه این آقا كیست؟ سلمانی میگوید: «ایشان، آقا شیخ محمد تقی بافقی است.» سرهنگ با شناختن شیخ، بیشتر ناراحت شده و دست آقا را میبوسد و عذرخواهی میكند و بعد هم به دست ایشان توبه كرده و از نفس پاك شیخ، عاقبت بهخیر میگردد. (13)
حلم و بردباری در برابر نسبتهای ناروا
مبلّغان ممكن است در عرصه اجتماع با جاهلان و بیادبان كوتهفكری مواجه شوند كه انواع و اقسام تهمتهای ناروا را به آنان نسبت دهند و حتّی در میان مردم به نشر شایعه علیه آنان بپردازند. در این حالت، بهترین برخورد آن است كه انسان طبق امر خداوند كریم، در برابر این جاهلان با دیده اغماض بنگرد: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ»؛ (14) «عفو را پیشه كن و به نیكی فرمان ده و از جاهلان اعراض كن.»
این بیاعتنایی برای این جاهلان و بیادبان، بزرگترین تنبیه است؛ چرا كه متوجّه میشوند حتّی برای این رفتار توهینآمیزشان هم، هیچ كس ارزشی قائل نیست.
روزی شخصی در محضر امیرالمؤمنینعلیهالسلام به «قنبر»، غلام آن بزرگوار ناسزا گفت. قنبر خواست تا پاسخ او را بدهد. امیر مؤمنان علیعلیهالسلام قنبر را صدا زد و فرمود: «یا قَنْبَرُ! دَعْ شَاتِمَكَ مُهَاناً تُرْضِ الرَّحْمَانَ وَ تُسَخِّطُ الشَّیطَانَ وَ تُعَاقِبُ عَدُوَّكَ، فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْجَنَّةَ وَ بَرَاَ النَّسَمَةَ، مَا اَرْضَی الْمُؤْمِنُ رَبَّهُ بِمِثْلِ الْحِلْمِ وَ لَا اَسْخَطَ الشَّیطَانَ بِمِثْلِ الصَّمْتِ وَ لَا عُوقِبَ الْاَحْمَقُ بِمِثْلِ السُّكُوتِ عَنْهُ؛ (15) ای قنبر! آرام باش و دشنام دهنده خود را [از روی بیاعتنایی] رها كن، تا پروردگار را خشنود و شیطان را خشمگین و دشمنت را عقوبت كنی. سوگند به خدایی كه دانه را شكافت و انسانها را آفرید! مؤمن، پروردگارش را به هیچ چیزی مثل حلم راضی نمیكند؛ و هیچ چیز شیطان را همانند خویشتنداری ناراحت نمینماید؛ احمق و نادان نیز به چیزی مانند سكوت، كیفر نمیبیند.»
این روحیه زیبا در سیرة انبیاءعلیهمالسلام به وفور مشاهده میشود. قرآن نیز رفتار هودعلیهالسلام با قومش را، هنگامی كه او را متهم به سفاهت كردند، چنین نقل میكند: «قَالَ الْمَلَاُ الَّذِی كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ اِنَّا لَنَرَاكَ فِی سَفَاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الَكَاذِبِینَ * قَالَ یا قَوْمِ لَیسَ بِی سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ»؛ (16) «گروهی از سران قوم هود كه كافر شدند، گفتند: به راستی كه تو را سفیه و سبك مغز میبینیم و فكر میكنیم كه از دروغ گویان هستی. [هودعلیهالسلام] گفت:ای قوم من! مرا سفاهتی نیست؛ بلكه من فرستادة پروردگار جهانیانم.»
چنانكه میبینم، حضرت هودعلیهالسلام در برابر توهین قومش با برخوردی انفعالی آنها را سفیه نخواند و به واسطه بتپرستیشان به آنان بیادبی نكرد؛ بلكه با كمال متانت و نزاكت و حوصله پاسخی منطقی داد.
یكی از طلاب میگفت: نزدیك تلّ زینبیه نشسته بودم و مردی هم در كنار من ایستاده بود. در این هنگام مرحوم آیت الله سید ابو الحسن اصفهانیرحمهالله همراه با جمعی، از حرم مقدس امام حسینعلیهالسلام از درب تلّ زینبیه خارج شدند. این شخص آهسته با خود گفت: بروم و به سید ناسزایی بگویم. و به دنبال سید حركت كرد و رفت. لحظاتی بعد، آن شخص با چشم گریان برگشت؛ علّتش را پرسیدم. پاسخ داد: من، سید را تا درب منزلش دشنام دادم؛ امّا هنگامی كه به درب منزل رسیدیم، سید فرمود: «همین جا توقف كن! من با شما كاری دارم.» سید داخل منزل شد؛ بعد از لحظاتی برگشت و فرمود: «این پولها را بگیر و هرگاه كه تنگدست شدی، به ما مراجعه كن. ممكن است اگر به دیگران مراجعه كنی، حاجت تو را برآورده نسازند. و دیگر آنكه من آمادگی دارم هر گونه دشنام و ناسزایی را بشنوم ولیكن استدعای من آن است كه عرض و ناموس مرا مورد دشنام قرار ندهی.» مرد گفت: «این كلمات پیامبرگونه سید، آنقدر در من اثر عمیقی گذاشت كه نزدیك بود قالب تهی كنم. اشك چشمانم را فرا گرفت و همانطوری كه مشاهده میكنی، رعشه بر اندامم افتاد.» (17)
حلم و بردباری در برابر برخوردهای ناشايست
مبلّغ در بطن جامعه است و با اقشار گوناگون مواجه میشود، در حین تعامل ممكن است با برخوردهای ناشایست برخی اشخاص مواجه گردد. در این حالت از مبلّغان انتظار میرود كه در مقابل آزار و اذیتهای احتمالی از جانب عناصر ناآگاه و فاقد فهم و درك كه موجب رنجش روحی آنان میگردد، حلم و بردباری را پیشۀ خود سازند. در سیره ائمّهعلیهمالسلام و علماء و بزرگان، بارها اتفاق افتاده است كه اندكی صبر و استواری در این موارد، موجب شده تا شخص توهینكننده نه تنها از رفتار خود پشیمان شود، بلكه جزء مریدان آن بزرگواران گردد.
بزرگی، مرحوم سید محسن امین عاملیرحمهالله را در تشییع جنازه یكی از بزرگان علماء سنّی در بازار حمیدیه شام دید و به سوی ایشان رفت و سلام كرد و دست ایشان را بوسید و با ایشان تا مسجد اموی رفت. مسجد مملوّ از جمعیت شد و سید بر آن جنازه نماز خواند. پس از نماز، مردم میآمدند و دست سید را میبوسیدند؛ بهطوری كه گاهی یك نفر دست سید را میبوسید و میرفت و دوباره برمیگشت و دست سید را میبوسید. این بزرگ از این مقام سید تعجّب كرد كه چرا این همه سنّی، دست یك عالم شیعی را میبوسند. از سید علت این همه احترام را پرسید؛ سید گفت: «این نتیجه ده سال خوش رفتاری و معاشرت و سلوك با مردم است. هنگامی كه به شام آمدم، بعضی از نادانها سختترین دشمنان را بر من شوراندند و به فرزندان خود دستور میدادند كه به من سنگ بزنند و حتّی گاهی از اوقات عمّامهام را از عقب میكشیدند. من بر همه آزارها صبر كردم و با آنها خوش رفتاری كرده و آنها را احترام نمودم و در تشییع جنازه آنها شركت میكردم تا آنكه دشمنی آنها، مبدّل به دوستی شد.» (18)
حكایت دیگری از عالم بزرگوار، خواجه نصیر الدّین طوسیرحمهالله نقل میكنیم:
روزی نامهای به دست خواجه رسید كه نویسنده در آن با كلمات و جملات زشتی به ایشان بدگویی كرده بود. یكی از آن كلمات زشت این بود كه خطاب به مرحوم نصیر الدین نوشته بود: «یا كَلْبِ بْنِ كَلْبِ؛ای سگ پسر سگ!» محقّق بزرگوار بعد از مطالعه نامه، در جواب آن، بدون آنكه یك كلمه از كلمات زشت او را ذكر كند، با متانت و عباراتی زیبا چنین نوشت: «... گفتار تو خطاب به من (ای سگ!) صحیح نیست؛ زیرا سگ با چهار دست و پا راه میرود و ناخنهایش دراز است؛ ولی من راست قامتم و پوست بدنم ظاهر و نمایان است؛ اما سگ تمام بدنش از مو و پشم پوشیده است و ناخنهای من بر خلاف سگ، پهن است. من ناطق و ضاحك هستم و این فصول و خواصّی كه در من است، خلاف فصول و خواصّ سگ است.» (19)
حلم و بردباری برای شنيدن كلام مخالفان
یكی دیگر از صفات لازم برای مبلّغ آن است كه از قدرت و تحمّل لازم برای شنیدن سخنان معاندان و مخالفان برخوردار باشد. مبلّغ نباید هرگز در برابر اظهار نظر دیگران، وقار و متانت خود را از دست بدهد. سخنان مخالفان از دو دسته خارج نیست: یا از روی خیرخواهی و نصیحت است و یا از روی دشمنی و كینهورزی. اگر از روی خیرخواهی است كه باید این فرصت را مغتنم بداند و او را در شمار بهترین دوستان خود قرار دهد كه: «اَحَبُّ اِخْوَانِی اِلَی مَنْ اَهْدَی اِلَی عُیوبِی؛ بهترین برادران من كسی است كه عیوبم را به من هدیه كند.»
خود انتقادپذیری از صفات و خواستههای ارزشمند اولیای الهی است. در دعای مكارم الاخلاق میخوانیم: «اللَّهُمَّ وَفِّقْنِی لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدنِی وَ مُتَابِعَةِ مَنْ اَرْشُدَنِی؛ خدایا! مرا به اطاعت و پیروی كسی كه به راه سداد و صلاح فرا میخواند و هدایت میكند، موفق ساز.»
اگر سخن مخاطب از روی كینهورزی و عناد باشد، در این موارد باید همانند ائمه اطهارعلیهمالسلام به سخنان او گوش دهد و پس از او به ارائه برهان و دلیل بپردازد و او را با استدلالهای متقن و استوار خود وادار سازد تا قضاوت و نظر اشتباه خود را بپذیرد. پیامبر خداصلیاللهعلیهوآله آنقدر به حرف منافقین گوش میداد كه آنان به قصد آزار و اذیت پیامبرصلیاللهعلیهوآله، ایشان را «اُذُنْ» یعنی گوش، نامیده بودند. منظورشان این بود كه پیامبرصلیاللهعلیهوآله به هر حرفی گوش میداد: «وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یؤْذُونَ النَّبِی وَ یقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُلْ اُذُنُ خَیرٍ لَكُمْ یؤْمِنُ بِاللهِ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِینَ یؤْذُونَ رَسُولَ اللهِ لَهُمْ عَذَابٌ اَلِیمٌ»؛ (20) «و برخی از منافقان، پیامبرصلیاللهعلیهوآله را آزار میدهند و میگویند: او سراپا گوش است [و به سخن هر كسی گوش میدهد]. بگو: گوش دادن او به نفع شما است؛ او به خداوند ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق میكند و هر كس از شما كه ایمان آورد، مایة رحمت است و آنان كه رسول خدا را اذیت میكنند، عذابی دردناك برایشان خواهد بود.»
حلم و بردباری در برابر خواستههای غير متعارف
اكثر مردم، روحانیون و طلّاب را امین و ملجأ خود میدانند و هنگامی كه از دیگران ناامید میشوند، به نزد طلّاب میآیند و سفرۀ دل خود را در نزد آنان میگشایند و از دردها و مشكلات خود میگویند و از آنان راهنمایی و كمك میخواهند. البته انگیزه غالب این افراد این است كه صرفاً به دنبال یك همدرد هستند و در برخی موارد از روحانی توقّع حلّ این مشكل را ندارند. این اتّفاق با همین انگیزه در محیط روستاها پررنگتر است؛ چرا كه مردم روستا، روحانی اعزامی به آن منطقه را كسی میدانند كه به مقامات دولتی دسترسی دارد و قادر به حل مشكلات آنان میباشد. در این موارد باید با حلم و بردباری به سخنان آنها گوش دهیم و اگر هم كاری نمیتوانیم برای آنان انجام دهیم، سنگ صبوری برای دردهای آنان باشیم.
روزی مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر كاشف الغطاءرحمهالله مبلغی پول را بین فقراء اصفهان تقسیم كرد. پس از اتمام پول، به نماز جماعت ایستاد. در بین دو نماز كه مشغول خواندن تعقیبات بود، سیدی فقیر جلو آمد و خود را مقابل امام جماعت رساند و گفت: «ای شیخ! مال جدّم (سهم خمس من) را بده.» مرحوم كاشف الغطاءرحمهالله پاسخ داد: «دیر آمدی؛ متأسّفانه چیزی باقی نمانده است.» سید با كمال جسارت و گستاخی آب دهان به ریش شیخ انداخت. شیخ نه تنها هیچگونه عكسالعملی نشان نداد؛ بلكه به نمازگزاران اعلام كرد كه هر كس ریش شیخ را دوست دارد، به سید كمك كند؛ و پولی جمعآوری كرد و به او داد.» (21)
نتيجه گیری
حلم و بردباری علماء اسلام در مقابل فحشها و ناسزاها، عامل مهمّ نفوذ آنان در قلبهای مردم و گسترش معارف اسلام بوده است؛ لذا كسی كه قدم در مسیر رسولان الهی گذارده است، باید همانند آنان صبور باشد و با تهمتها، شایعات و نسبتهای ناروای دشمنان و جاهلان، سنگر تبلیغی خود را رها نكند. چه زیبا است كه مبلّغ همیشه این فراز از دعای مكارم الاخلاق را با خود زمزمه كند: «وَ اُخَالِفُ مَنِ اغْتَابَنِی اِلَی حُسْنِ الذِّكْرِ وَ اَنْ اَشْكُرَ الْحَسَنَةَ وَ اُغْضِی عَنِ السَّیئَةِ؛ (22) [خدایا!] مرا تأیید كن تا با كسی كه غیبت مرا كرده است، با ذكر خیر مقابله كنم و شكرگزار خوبیها و عفو كننده بدیها باشم.»
بنابراین لازم است كه مبلّغان هیچگاه ارزش و شرافت گوهر گرانقیمتی را كه در دست دارند، فراموش نكنند.
این گفتار را با كلامی گوهربار از امام كاظمعلیهالسلام به یونس بن عبد الرحمن (23) به پایان میبریم:
گاهی مطالب علمی عبد الرحمن برای افراد قابل فهم نبود و مورد انتقاد سخت قرار میگرفت؛ حتّی او را متهم به كفر میكردند كه از این امر به امام شكایت میكند و امام اینگونه او را دلداری میدهند: «مَا یضُرُّكَ اَنْ یكُونَ فِی یدِكِ لُؤْلُؤَةٌ یقُولُ النَّاسُ هِی حَصَاةٌ وَ مَا كَانَ ینْفَعُكَ اَنْ یكُونَ فِی یدِكَ حَصَاةٌ فَیقُولُ النَّاسُ لُؤْلُؤَةٌ؛ (24) اگر در مشت تو جواهری باشد و مردم بگویند كه ریك است، سخن مردم به حال تو زیانی نمیرساند؛ و اگر در دست تو ریگی باشد و مردم بگویند كه جواهر است، این هم سودی به حال تو ندارد.»
پینوشـــــــــــــتها:
(1). معجم مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، دار الكتب العلمیه، بیروت، چاپ اوّل، 1418 ق، ص 145.
(2). شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینیرحمهالله، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ هشتم، 1382 ش، ص368.
(3). میزان الحكمه، محمدی ری شهری، دار الحدیث، قم، چاپ دوم، 1377، ج 3، ص1292.
(4). نساء / 12.
(5). میزان الحكمه، محمدی ری شهری، ج 3، ص 1290.
(6). همان، ج 3، ص 1292.
(7). همان، ج 3، ص 1292.
(8). همان، ج 3، ص 1288.
(9). همان، ص 1292.
(10). مستدرك الوسائل، محدث نوری، آل البیت، قم، 1408 ق، ج 12، ص 275، ح114116.
(11). نوح / 5 و 6.
(12). احقاف / 35.
(13). مردان علم در میدان عمل، نعمت الله حسینی، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1374ش، با كمی تغییر، ج 1، ص 12.
(14). اعراف / 199.
(15). أمالی، شیخ مفید، مؤسسه نشر اسلامی، قم، چاپ اول، 1425 ق، ص 118.
(16). اعراف / 66 و 67.
(17). مردان علم در میدان عمل، نعمت الله حسینی، ج 2، ص 12.
(18). مردان علم در میدان عمل، نعمت الله حسینی، ج 2، ص 54.
(19). منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، انتشارات بهزاد، تهران، چاپ اول، 1377ش، ص 713.
(20). توبه / 61.
(21). نشریه نصیحت، شماره 11، ص 2، 8/6/1372.
(22). صحیفه سجادیه، امام سجادعلیهالسلام، دفتر نشر الهادی، قم، 1376 ش، ص 92.
(23). یونس بن عبد الرحمن از اصحاب خاص امام كاظمعلیهالسلام و امام رضاعلیهالسلام بود كه پنجاه و یك حج انجام داده بود و در آخرین حج نیز همراه با امام رضاعلیهالسلام بود. امام، بهشت را برای او ضمانت كرده و او را سلمان فارسی زمان نامیده بود. رجال كشی، دانشگاه مشهد، مشهد، 1348ش، ص 486.
(24). همان، ص 488.
افزودن دیدگاه جدید