روش سخنرانی دینی (16) تأثیرگذاری بر اندیشه، احساس و گرایش (4)
نام نشریه: مبلغان، دی و بهمن 1389 ، شماره 136
درس بيست و ششم
هدف از اين درس
قصد داریم در این درس، شما را با راههای زیباسازی سخن آشنا کنیم:
1. استخدام واژههای مناسب و تعابیر زیبا؛
2. استفاده از بیان زیباییها؛
3. تنظیم و دستهبندی مناسب؛
4. پرهیز از عوامل کاهشدهنده زیبایی.
اشاره
در درس گذشته با دو مورد از روشهای زیباسازی سخن آشنا شدیم. در ادامه این بحث، چهار مورد دیگر از این روشها را بررسی میکنیم.
3. استخدام واژههاى مناسب و تعابیر زیبا
تركیب سخن از واژههاى مناسب و زیبا، موجب زیبایى و جذّابیت آن است؛ از اینرو، لازم است در سخنرانى از اینگونه واژهها و تعابیر بهرهگیرى نماییم؛ به عنوان مثال، از میان كلمات مترادف حادثه، اتفاق، رخداد، واقعه و رویداد، شاید كلمه رخداد و سپس رویداد زیباترین باشند. (1)
براى استخدام واژهها و تعابیر زیبا در سخنرانى، لازم است سخنران داراى ملكهاى باشد كه بتواند اینگونه واژهها را فى المجلس به كار گیرد. یكى از راههاى تحصیل این ملكه، تمرین و تكرار است.
انسانها در گفتار خود نزدیكترین واژههاى آماده در ذهن را به كار مىگیرند و بر این اساس، فرهنگ واژگان افراد با توجه به سن و سال و گروههاى اجتماعى و قشربندى آنها به سرعت تغییر مىكند؛ مثلاً طلاب علوم دینى پس از ورود به حوزه، با واژگان طلبگى و دانشجویان پس از ورود به دانشگاه، با فرهنگ واژگان دانشگاهى صحبت میکنند. بچهها نیز غالباً با فرهنگ واژگان فیلمهاى تلویزیونى سخن مىگویند؛ یعنى شنیدن و خواندن بر ذهن، و ذهن بر گفتار اثر مىگذارد.
باید توجه داشت که استفاده از الفاظ عربى، انگلیسى و ادبیات رایج در حوزههاى علوم دینى و دانشگاهها كه گاهى ملاك ارزیابى علمیت و سواد محسوب مىشود، ما را در عرصه سخنورى ناتوان مىگرداند؛ از اینرو، با توجه به اینكه زبان همیشه در حال تأثیرگذارى و تأثیر پذیرى است، مراقبت از آن بهمنظور پرهیز از استخدام واژههاى نامناسب ضرورى مىباشد. جا دارد در اینجا پیشنهاد کنیم درتمامى مقاطع تحصیلى حوزوى و مخصوصاً در رشتههاى تخصصى حوزه، جایگاهى مناسب براى اصلاح ادبیات و الفاظ دیده شود. (2)
بنابر آنچه بیان شد، انسانها مىتوانند با قرار گرفتن در محیطهاى جدید، مطالعه كتابهاى خاص و شنیدن سخنان جدید، نوع استفاده از الفاظ را در سخنان خود تغییر دهند؛ به همین منظور، براى بهدست آوردن قدرت استفاده از واژههاى مناسب و تعابیر زیبا در سخنرانى، راههاى زیر پیشنهاد مىشود:
1. مطالعه كتابهاى نثر ادبى و یادداشتبردارى از تعابیر و واژههاى زیبا؛ (3)
2. گوش دادن به سخنان سخنوران زیباگو و یادسپارى و یادداشتبردارى از تعابیر و واژههاى زیباى آنها؛
3. تمرین و ممارست دائم بهمنظور استفاده از الفاظ زیبا در سخنرانى؛
4. تمرین در نوشتن نثرهاى زیبا.
4. استفاده از بیان زیباییها
براى ارضای حس زیباگرایى مخاطب، مىتوان با اسلوبهای مختلف؛ مثل: توصیف و ترسیم، تجزیه و تحلیل و توضیح و تبیین، زیباییهاى مادى و معنوى را تبیین نمود. تبیین زیباییهاى دین، مىتواند به بهترین حس زیباگرایى مخاطب را ارضا نماید.
امام علىعلیهالسلام گاهى براى تبیین زیبایى خالق، زیبایى بعضى از مظاهر طبیعت را ترسیم مىكند؛ مثلاً در ترسیم طاووس چنین مىگوید: «از شگفتانگیزترین پرندگان در آفرینش، طاووس است كه آن را در استوارترین شكل موزون بیافرید و رنگهاى پر و بالش را به نیكوترین رنگها بیاراست؛ با بالهاى زیبا كه پرهاى آن به روى یكدیگر انباشته و دُم كشیدهاش كه چون به سوى مادّه پیش مىرود، آن را چونان چترى گشوده و بر سر خود سایبان مىسازد، گویا بادبان كشتى است كه ناخدا آن را برافراشته است... .
گویا نىهاى پر طاووس چونان شانههایى است كه از نقره ساخته و گردیهاى شگفتانگیز آفتابگونه كه به پرهاى او است، از زر ناب و پارههاى زَبَرجد بافته شده است. اگر رنگهاى پرهاى طاووس را به روییدنیهاى زمین تشبیه كنى، خواهى گفت: دسته گلى است كه از شكوفههاى رنگارنگ گلهاى بهارى فراهم آمده است. و اگر آن را با پارچههاى پوشیدنى همانند سازى، پس چون پارچههاى زیباى پر نقش و نگار یا پردههاى رنگارنگ یمَن است. و اگر آن را با زیور آلات مقایسه كنى، چون نگینهاى رنگارنگى است كه در نوارى از نقره با جواهرات زینت شده است.» (4)
رعایت شرایط زیر در هنگام بیان زیباییها لازم است:
1. تبیین زیباییها جنبه سرگرم كنندگى پیدا نكند، بلكه داراى هدف و پیام باشد.
2. حتى الامكان بر زیباییهاى معنوى تأكید گردد و از زیباییهاى مادى تا آنجا كه در خدمت زیباییهاى معنوى هستند، بهرهگیرى شود؛ مثلاً با توضیح زیباییهاى مخلوق، زیباییهاى خالق پىگیرى شود.
5. تنظیم و دستهبندى مناسب
امام علىعلیهالسلام فرمودند: «اَحْسَنُ الْكَلامِ ما زانَهُ حُسْنُ النِّظامِ وَفَهِمَهُ الْخاصُّ وَالْعامُّ؛ (5) نیکوترین سخن آن است كه نظمى زیبا آن را آراسته كرده و براى خاص و عام قابل فهم باشد.»
دستهبندى مناسب و تنظیم مطالب، در آراستگى و زیبایى سخن نقش دارد. اینگونه دستهبندى را به وفور مىتوان در روایات اهلبیتعلیهمالسلام مشاهده نمود؛ مثل اینكه علامات مؤمنین چندتا است، اركان ایمان چه تعداد است، صبر چند قسم است و... .
در كتاب مواعظ العددیة از مرحوم آیة اللّه مشكینى مىتوان دستهبندیهاى زیبایى از مطالب را كه در روایات وارد شده است، دید.
البته رعایت یك نكته ظریف در اینجا خالى از لطف نیست و آن اینكه در هنگام انتقال از هر قسمت و یا نكته در سخنرانى به نكته و یا قسمت بعد، باید بخشها و قسمتها را بهخوبى با یكدیگر پیوند داد و به زیبایى از نكته یا بخش قبلى به نكته یا بخش بعدى منتقل شد؛ مثلاً اگر حدیث شریف «اَلْمُؤْمِنُ یحْتاجُ اِلى ثَلاثِ خِصالٍ تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ وَواعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَقَبُولٍ مِمَّنْ ینْصَحُهُ» (6) را مطرح نموده و از سه خصلت مؤمن بحث مىكنید، مىتوانید پس از بیان خصلت اوّل، این سؤال را مطرح كنید كه آیا انسان با توفیق الهى دیگر به هیچ چیزى نیاز نخواهد داشت؟
6. پرهیز از عوامل كاهش دهنده زیبایى
عواملى مثل لهجههاى محلى تند، واژهها و اصطلاحات علمى و طلبگى، غلیظ تلفظ كردن كلمات، عبارات تمسخرآمیز، تكیه كلام و غلطهاى مشهور یا كلمات صحیح مهجور، موجب كاهش زیبایى سخن مىشوند كه براى زیباسازى کلام باید از آنها پرهیز نمود.
لهجه
گرچه لهجه در برخى موارد مىتواند جاذبه داشته باشد، ولى جایگاه استفاده عمومى و عام از كلام را كاهش داده، به زیبایى آن در اغلب موارد لطمه وارد مىكند. با توجه به كاركردهاى منفى لهجه، شایسته است تا سرحد امكان از به كارگیرى آن در سخنرانى پرهیز شود. برخى از كاركردهاى منفى لهجه عبارتاند از:
1. عدم امکان فهم سخن در برخى موارد؛
2. فراهم آمدن اسباب تمسخر گوینده در بعضى موارد؛
3. ایجاد اشتغال ذهنى و تشویش و اضطراب در موارد لازم بهمنظور حذف لهجه. در مواردى كه سخنران لازم مىبیند لهجه خود را كنار بگذارد، به خاطر عادت به لهجه، قدرت تداعى معانى وى كاهش مىیابد و موجب زشتی تعابیر و واژهها و به هم ریختگى آنها مىگردد.
توصیه مىشود طلاب محترم از هنگام ورود به حوزه علمیه تلاش كنند تا لهجههاى محلى خود را در صورت دارا بودن كاركردهاى منفى فوق كنار بگذارند.
تذكر این نكته را نیز لازم مىدانیم كه گرچه سخنورانى وجود دارند كه با لهجه زیبا سخن مىگویند، ولى اوّلاً: این زیبایى در مورد همه لهجهها عمومیت ندارد؛ ثانیاً: همین افراد ممكن است در صورت فقدان آن لهجه، بهتر هم سخن بگویند و ثالثاً: همه كسانى كه آن لهجهها را دارند، اگر با لهجه بگویند، چنین زیبا نیست؛ بلكه شرایط فردى سخنران نیز مؤثر بوده است و عمومیت ندارد.
واژههاى طلبگى و تخصصى
واژهها و عبارات تخصصى و طلبگى براى مخاطبان عمومى قابل فهم نیست؛ از اینرو، گاهى در نظر آنها زشت مىنماید و یا حداقل تأثیرگذارى و جاذبه سخن را كم مىكند؛ عباراتى مثل: عَلَى اَىِّ حالٍ، طَابَقَ النَّعْلُ بِالنَّعْلِ، كَذَلِكَ، قِسْ عَلَى هَذَا، قِسْ عَلَى هَذَا فَعْلَلَ وَ تَفَعْلَلَ، سَدِّ جُوع و... .
به دو عبارت زیر توجه كنید. كدام یك در سخنرانى براى فارسىزبانان زیباتر است؟
1. «در شهر صیام باید از نه مفطر صوم كفّ نفس كرد.»
2. «در ماه مبارك رمضان باید از نه چیز كه روزه را باطل مىكند، پرهیز نمود.»
و نیز به دو جمله زیر توجه فرمایید. كدام یك از آنها حسّ زیباگرایى را ارضا مىكند؟
1. «اگر حیوانى فرى اوداج اربعه شود، مستقبلاً الى القبله، با آلت حدیدیه، به ید مسلمان، با ذكر اسم جلاله، حلال است والاّ حرام است.»
2. «اگر حیوانى با این شرایط سر بریده شود، حلال است وگرنه حرام مىباشد: 1. چهار رگ معروف بریده شود؛ 2. حیوان هنگام ذبح رو به قبله باشد؛ 3. با ابزار آهنى سر بریده شود؛ 4. مسلمان، حیوان را سر ببرد؛ 5. هنگام سر بریدن، نام خدا را ببرد؛ یعنى بسم اللّه بگوید.»
غلیظ تلفظ كردن كلمات
غلیظ تلفظ كردن واژههاى فارسى و عربى در سخنرانى فارسى (كه عمدتاً به خاطر رعایت مخارج حروف عربى است)، زیبایى سخن را خدشهدار مىسازد و موجب زشتى آن مىگردد. حتى در هنگام قرائت آیات و روایات توسط بعضی از افراد، گاهى غلظت اداى مخارج حروف و لهجه عربى، زیبایى سخن را از بین مىبرد.
عبارات موجب تمسخر
اسامى برخى از افراد، اشخاص، شهرها و... كه غیرمتعارف هستند، براى برخى از مخاطبان با توجه به عدم آشنایى با آنها خندهآور است. همچنین بعضى از عبارات در جامعه به خاطر استفادههاى خاص، كاركرد منفى دارد و استفاده از آنها موجب تمسخر گوینده مىشود و سخن او را از زیبایى مىاندازد؛ از اینرو، لازم است سخنوران محترم اینگونه الفاظ و عبارات را با توجه به شرایط زمان، مكان و مخاطبان، در سخنرانى خود به كار نگیرند.
همچنین گاهى غلط تلفظ كردن كلمات، موجب تمسخر گوینده مىشود؛ مثلاً باید مواظب باشیم كه واژه فارسى «گرامى = عزیز» را «گرام»، و واژه انگلیسى «فلاسك: Flask» را فلاكس و واژه فرانسوى «كاندیدا = داوطلب، نامزد» را «كاندید = سادهدل، معصوم»، و واژه فارسى «بَرومند» را «بُرومند» و واژه انگلیسى «تورنِمنت: Tournament» را تورنُمنت و واژه فرانسوى «رُمان: Roman» به معناى داستان بلند را «رُمّان» - كه در زبان عربى به معناى انار است - تلفظ نكنیم. (7)
تكیهكلام
بعضی افراد به هنگام گفتگو کلمهای را که در بیان موضوع اثری ندارد به صورت مکرّر بیان میکنند. چنین کلماتی را تکیه کلام آنان مینامند. این تکیه کلام گاهی از مبهمات است، مانند: بسیار، بهمان، چه چیز، ذلک و مانند آن و گاهی ترکیبی یا جملهای است که معنی اصلی آن مقصود گوینده نیست. مثلاً میگویند تکیه کلام فلان کس «چیز» است؛ یعنی در گفتار خود بیاراده و نظر معنی خاصی کلمه «چیز» را به کرّات بهکار میبرد. (8)
برخى از سخنوران، كلمات و عباراتى مثل: فى المثل، لهذا، لیكن، عرض كنم كه و... را زیاد تكرار مىكنند و این موجب از دست رفتن زیبایى سخن مىشود.
عواملی مثل عادت، عدم تسلط بر استفاده از واژههاى مناسب، استرس و اضطراب فكرى گوینده میتواند در ایجاد تکیه کلام نقش داشته باشد.
با توجه به عوامل یادشده میتوان این معضل سخنورى را با تمرین و ممارست مرتفع نمود. این كار در برخى موارد بسیار دشوار است؛ ولى غیرممکن نیست و به مصداق ضرب المثل «خواستن توانستن است»، مىتوان با اراده و تصمیم جدّى، آن را از بین برد.
غلط مشهور و صحیح مهجور
غلط مشهور به دو گونه قابل تصور است: یکی اینكه لفظ در معناى غلط مشهور استفاده شود، مثل به كار بردن واژه «صبیه» در مورد دختر پنجاه ساله؛ در حالى كه صبیه به معناى دختربچه است.
و دوم اینکه الفاظ و واژهها غلط تلفظ شوند؛ مثل مكالِمِه، مكاشِفِه، حُسِین و سَكینه كه صحیح آنها مكالَمَه، مكاشَفَه، حُسَین و سُكَینه مىباشد. و نیز مثل: جمادى الاوّل و جمادى الاخر كه صحیح آنها جُمادى الاولى و جُمادى الثانیه است.
آنجا كه لفظ در معناى غلط به كار گرفته مىشود، نه باید غلط مشهور را به كار گرفت و نه صحیح مهجور را (9)؛ مثلاً در مورد دختر پنجاه ساله نگوییم: صبیه بلكه بگوییم: دختر. همچنین در معنای بزرگداشت، کلمه «تجلیل» را به کار نبریم که بعضی آن را به معنای «لباس بر حیوان پوشاندن» میدانند (10) و نیز کلمه «تبجیل» را هرچند به معنای بزرگداشت است، بهکار نبریم؛ زیرا گرچه صحیح است، اما مهجور و ناشناخته میباشد؛ پس بهتر است از کلمه «بزرگداشت» استفاده کنیم که صحیح و شناخته شده است.
و در آنجا كه كلمات به صورت غلط تلفظ مىشوند و مردم آنها را با همان هیئت غلط مىشناسند، گاهى اگر سخنران بخواهد این واژهها را به صورت صحیح تلفظ كند، این ذهنیت را در مخاطب ایجاد مىكند كه شكل صحیح تلفظ را نمىداند؛ از اینرو، سخنش در ذهن شنونده زشت مىنماید؛ پس بهتر است چنین كلماتى را به همان صورت مشهور تلفظ كنیم و در مواردى كه تلفظ غلط موجب اخلال در تفهیم مطالب و یا مورد سؤال قرار گرفتن توسط عدهاى خاص مىشود، بعد از بیان شكل مشهور، توضیح داده شود كه: البته صورت درست تلفظ این كلمه چنین است. كلماتى مانند مكالمه، مكاشفه، حسین و سكینه از این دستهاند؛ اما در باره بعضى دیگر از كلمات چنین مشكلى پیش نمىآید؛ از اینرو، باید شكل صحیح آنها را بیان كرد، مثل: جُمادى الاولى، جُمادى الثانیه و... .
پرسشنامه
1. با یک مثال توضیح دهید که چگونه استفاده از واژههای مناسب و تعابیر زیبا موجب زیباسازی سخن است.
2. برای بهدست آوردن قدرت استفاده از واژههای مناسب و زیبا چه راههایی را پیشنهاد میکنید؟
3. با یک مثال توضیح دهید که امام علیعلیهالسلام چگونه از بیان زیباییها بهره گرفته و زیباگرایی مخاطب را ارضا نموده است؟
4. شرایط بیان زیباییها در سخنرانی دینی کدامند؟
5. عوامل کاهشدهنده زیبایی را نام برده و هر یک را به اختصار توضیح دهید.
6. کارکردهای منفی لهجه را بیان کنید.
7. منظور از تکیه کلام چیست؟ چه عواملی در ایجاد تکیه کلام نقش دارد؟
8. غلط مشهور چند گونه است؟ در سخنرانی دینی بهتر است چه برخوردی با غلطهای مشهور داشته باشیم؟
کوشش بيشتر
1. دو سخنرانی از سخنوران زیباگو را گوش داده و الفاظ و تعابیر زیبای آنها را یادداشت کنید.
2. کتابهایی را که در این درس در رابطه با نثر ادبی معرفی شدهاند، مطالعه کرده، واژهها و تعابیر و ترکیبهای زیبای آنها را استخراج کنید.
3. پنج مورد از موعظههای عدددار را که برای اجرای دستهبندی مناسب در سخنرانی مناسب میدانید، فیشبرداری کنید.
4. با مراجعه به کتابهایی که غلطهای رایج را توضیح دادهاند، سعی کنید با اینگونه کلمات آشنا شوید. کتاب «فرهنگ غلطهای رایج»، نوشته استاد عرفان از این دست منابع است.
درس بيست و هفتم
اهداف اين درس
در این درس با روشهای زیر برای برانگیختن اعجاب مخاطب آشنا میشویم:
1. بیان مطالب عجیب؛
2. برداشت و نتیجهگیری خلاف پیشبینی؛
3. بیان فرازهای خلاف پیشبینی؛
4. صراحت غیرمعمول؛
5. نتیجهگیری زود هنگام؛
6. تضادگویی؛
7. تبلیغات منفی؛
8. رد عقاید مسلّم مخاطب؛
9. لطیفهگویی و طنز.
ج. اعجاب
یكى از احساسهاى انسان، احساس تعجب از برخى امور است. براى «اعجاب» (11) مخاطب از روشهاى زیر مىتوان استفاده كرد:
1. بیان مطالب عجیب
یكى از راههاى برانگیختن حس اعجاب مخاطب، انتخاب و بیان محتوا و مطالب تعجبانگیز، مثل: داستان، خبر، نتیجه تحقیق، گزارش، احادیث و آیات تعجببرانگیز است. مثلاً برخى از خبرهایى كه در آیات و روایات در باره قیامت آمده است، اعجاب مخاطب را برمىانگیزد؛ خبرهایى كه مربوط به خجالت، ترس، كشف اسرار و یا بىمهرى در قیامت است.
قرآن كریم مىفرماید: «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَىْءٌ عَظِیمٌ * یوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّآ أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاسَ سُكَرَى وَ مَا هُم بِسُكَرَى وَ لَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ»؛ (12) «زلزله رستاخیز امر عظیمى است. روزى كه آن را مىبینید، [آنچنان وحشت سراپاى همه را فرا مىگیرد كه] هر مادر شیردهى، كودك شیرخوارش را فراموش مىكند و هر باردارى جنین خود را بر زمین مىنهد و مردم را مست مىبینى در حالى كه مست نیستند؛ ولى عذاب خدا شدید است.»
به این داستان عجیب توجه كنید:
«چندین سال پس از جنگ جهانى دوم كه آلمانیها، فرانسه را اشغال كردند، زنى فرانسوى به جراحى مغز احتیاج پیدا كرد. هنگام عمل جراحى، وقتى چاقوى پزشك جراح، به رگى از مغز آن زن اصابت نمود، زن در حالت بىهوشى شروع به خواندن سرود آلمانى كرد. وقتى جراح چاقو را از روى آن رگ برداشت، سرود خواندن زن هم قطع شد. براى بار دوم جراح چاقو را به آن رگ زد و دوباره سرود خواندن زن آغاز شد. این امر موجب شگفتى پزشكان شده بود. پس از اینكه زن به هوش آمد، اظهار داشت كه اصلاً قادر به تكلّم زبان آلمانى نیست و این امر بر تعجب پزشكان افزود. در بررسى این پدیده شگفانگیز، گروهى از پزشكان و روانشناسان گرد آمدند و به تحقیق پرداختند. پس از مطالعات زیاد، دریافتند كه این زن، هنگام حمله سربازان آلمانى به منزلشان، كودكى خردسال بوده است و سرودهایى كه آلمانیها در آن زمان مىخواندند، در ذهن او اثر گذاشته و به یادگار مانده است.» (13)
بیان چنین داستانهایى - كه عجیب بوده و واقعیت هم دارند - مىتواند تعجب مخاطب را برانگیزد.
2. برداشت و نتیجهگیرى خلاف پیشبینى مخاطب
مثل اینكه سخنران برداشتى از یك حدیث و یا یك آیه مىكند كه از نظر شنونده آن برداشت نامتعارف و یا غلط بوده است و اینك مىبیند كه همان برداشت سخنران درست است؛ مثلاً سخنران کلام را با مهربانى و رحمت در اسلام آغاز كرده و پس از بحثی مفصّل، در نتیجهگیرى مىگوید: مگر امر به معروف و نهى از منكر، غیر از رحمت و مهربانى است؟ در حالى كه اصلاً مخاطب امر به معروف و نهى از منكر را مصداق مهربانى نمىدانسته، بلكه آن را مصداقى از سختگیرى تلقى مىكرده است. همین طور مىتوان بحث مهربانى را مطرح كرد و در نتیجهگیرى، حجاب را مصداق مهربانى دانست.
3. بیان جملات و فرازهاى خلاف پیشبینى
مثلاً سخنران مىگوید: «امشب مىخواهم چیزى به شما بگویم كه انبیا نگفتهاند، اولیا نگفتهاند و...، همه گفتهاند كه مؤمن و موحّد باشید؛ ولى مردم به دنبال شهوات رفتند. من مىخواهم بگویم دنبال هوا و هوس بروید؛ ولى حدّاقل یك سهمى را هم براى خدا بگذارید.» (14)
نقل كردهاند كه در زمان ناصرالدین شاه، یك روضهخوان كه چندان دل خوشى از ناصرالدین شاه نداشت، در حضور او و درباریان و عوامل حكومتى منبر رفت و گفت: من از سربازها و پاسبانهاى حكومت نمىترسم، از فرماندار واهمهاى ندارم، از استاندار هم نمىترسم، من از وزیر و حتى وزیر اوّل پادشاه هم نمىترسم.
از آن ترسم كه آتش برفروزد درون خیمه بیمارم بسوزد
4. صراحت غیرمعمول
گاهى سخنران آنقدر با صراحت سخن مىگوید كه معمول و متعارف نبوده و این صراحت، تعجب مخاطبان را برمىانگیزد؛ مثلاً در فضایى كه در ادبیات سیاسى جهان، همه سیاستمداران چند پهلو سخن مىگویند و سعى مىكنند حساسیت دیگران را نسبت به خود برنیانگیزند، امام راحل «در باره ابرقدرتها مىفرماید: «آمریكا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر و همه از هم پلیدترند؛ لیکن امروز سر و کار ما با این خبیثها است، با آمریکا است.» (15) و یا در فضایى كه سیاسیون اصلاحطلب در مقابل اعمال ننگین شاه با مدارا سخن مىگفتند، امام راحل «در سال 41 با صراحت، شاه و عمّال او را مورد حمله قرار میداد و میفرمود: «مردک میفرستد رئیس شهربانی را، رئیس این حکومت خبیث را میفرستد منزل آقایان، من راهشان ندادم،ای کاش راه داده بودم تا آن روز دهنشان را خرد کرده بودم.» (16)
از این روش در قرآن كریم استفاده شده است؛ مثلاً قرآن كریم كه به صورت كلى مطالب اخلاقى، اجتماعى و... را با لطافت و گاه با كنایه مطرح مىكند، در موارد خاصى با صراحت وارد مىشود؛ بهگونهاى كه مخاطب تعجب مىكند، مثل: «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُواْ التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسْفَاراً»؛ (17) «مثل كسانى كه مكلّف به تورات شدند، ولى حق آن را ادا نكردند، مثل الاغى است كه كتابهایى حمل مىكند.»
در فراز دیگری میفرماید: «تَبَّتْ یدَآ أَبِى لَهَبٍ وَ تَبَّ * مَآ أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا كَسَبَ * سَیصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ * وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ * فِى جِیدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ»؛ (18) «بریده باد هر دو دست ابولهب، هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد، به حالش سودى نبخشید. به زودى وارد آتشى شعلهور و پرلهیب مىشود، و [نیز] همسرش، در حالى كه هیزمكش [دوزخ] است. در گردنش طنابى است از لیف خرما.»
5. نتیجهگیرى زود هنگام
در این روش، سخنران به سرعت از یك بحث نتیجهگیرى مىكند، بهگونهاى كه مخاطب از سرعت نتیجهگیرى تعجب مىكند؛ یعنى در جایى كه به صورت طبیعى نتیجهگیرى نیاز به توضیح و مقدمهچینى و یا استدلال داشته است، بعضى از مقدمات یا استدلالها و یا توضیحات را رها كرده و نتیجه بحث را اعلام مىكند؛ مثلاً با حذف بعضی مقدمات و توضیحات نتیجه مىگیرد كه «جهنم رحمت خدا است.» و یا «عقاب لطف خدا است.» البته در این صورت باید پس از نتیجهگیری، مقدمات و توضیحات حذف شده را بیان کرد. این امر به خصوص در باره مخاطبان کم استعداد ضرورت بیشتری دارد.
6. تضادگویى
محرّکهای متضاد، بیشتر از محرّکهای مشابه نظر مردم را به خود جلب میکنند؛ به عنوان مثال: یک گوسفند سیاه در میان تعدادی گوسفند سفید بیش از همه جلب توجه میکند. (19) تضادگویى نیز موجب جلب توجه بیشتر و برانگیختن حس اعجاب مخاطب میشود. منظور از تضادگویی، بیان سخنان متضاد نیست؛ بلکه منظور از آن بیان سخنانی است که در تضاد با انتظارات مخاطب، یا اقتضای جلسه، و از این قبیل است که به همین دلیل اعجاب مخاطب را بر میانگیزد. به عنوان نمونه، استفاده از ویژگیهاى سخنرانیهاى محدود در جمعهاى زیاد و یا بالعكس موجب برانگیختن تعجب مخاطب است؛ مثلاً در برابر دوربین و در یك جمع زیاد مىگوییم: «من یك حرف خصوصى دارم، به كسى نگویید، و... .»
یا بر ضدّ چیزهایى كه مخاطب صد در صد قبول دارد، سخن مىگوییم؛ بهگونهاى كه او متوجه شود ما نیز عقیده وى را داریم؛ ولى با كنایه مىخواهیم حرف جدیدى بزنیم، یا بر همان اعتقادات تأكید كنیم؛ مثلاً ممكن است سخنران بگوید: «چه كسى گفته كه انسان باید مهربان باشد؟ مگر سنگدلى چه مشكلى دارد؟ چه كسى گفته انسان باید راست بگوید؟ چه كسى گفته كه ما باید آدم باشیم؟ مگر حیوان بودن چه بدى دارد؟ چه كسى گفته با شهوت به هم نگاه نكنیم؟ بگذار همه با نگاه شهوانى مثل حیوانات به هم نگاه كنیم و... .» و پس از چند دقیقه سخن گفتن، به این سمت حركت مىكنیم كه واقعاً جامعه ما چنین شده است. چرا بعضى از مردم اینگونه مىاندیشند و چنین رفتار مىكنند. و سپس نظر دین را مطرح كرده، بر آن تأكید و اصرار مىورزیم.
7. تبلیغات منفى
گاهى سخنران براى جلب توجه مخاطب و برانگیختن حس اعجاب او، به تبلیغات منفى مىپردازد؛ مثلاً مىگوید: «اى كاش این قطعه را خانمها گوش ندهند!»، «اى كاش مردها نبودند و این سخن را نمىشنیدند!»، «لطفاً گوشهاى خود را بگیرید تا این سخن را نشنوید!» در اینگونه موارد، كسانى كه از آنها دعوت شده و یا در مورد آنها خواسته شده كه سخن را نشنوند، بیشتر توجه نموده و از نحوه تبلیغ سخنران تعجب مىكنند.
قرآن كریم گاهى براى جلب توجه بیشتر، از تبلیغات منفى استفاده كرده است؛ مثلاً در جایى كه جا دارد به چیزى قسم بخورد و مىخواهد به آن قسم بخورد، مىگوید: به آن قسم نمىخورم. (20)
«لَآ أُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیمَةِ * وَ لَآ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ * أَیحْسَبُ الْإِنسَنُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ...»؛ (21) «سوگند نمىخورم به روز قیامت و سوگند نمىخورم به [نفس لوّامه و] وجدان بیدار و ملامتگر! آیا انسان مىپندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم كرد؟...»
«لَآ أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَ أَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَ وَالِدٍ وَمَا وَلَدَ * لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَنَ فِى كَبَدٍ...»؛ (22) «قسم نمىخورم به این شهر مقدس (مكه) ! شهرى كه تو در آن ساكنى. و قسم نمىخورم به پدر و فرزندش (ابراهیم و اسماعیل) كه ما انسان را در رنج آفریدیم... .»
8. رد عقاید مسلّم مخاطب
برخى از اعتقادات قطعى و مسلّم مخاطبان غلط است. اگر سخنران، عقاید مسلّم (ولو غیرواقعى و غلط) مخاطبان خود را زیر سؤال برده و رد كند، موجب تعجب آنان مىگردد؛ مثلاً اگر این ضرب المثل را مطرح كند كه «خواهى نشوى رسوا، همرنگ جماعت شو» و سپس آن را رد كند و بگوید: «جماعت در بسیارى از موارد به خطا مىروند و موجب رسوایى مىشوند؛ چنانكه در مورد امام علىعلیهالسلام دچار اشتباه شدند و درست این است كه بگوییم: خواهى نشوى رسوا، همرنگ حقیقت شو»، اعجاب مخاطب برانگیخته مىشود.
یا اگر این جمله مشهور و منقول از امام حسینعلیهالسلام را مطرح كند كه: «اِنَّ الْحَیاةَ عَقِیدَةٌ وَجِهَادٌ» و بعد بگوید: این جمله هم غلط است؛ چون معنایى جز پلورالیسم در اندیشه و عمل ندارد و هم از امام حسینعلیهالسلام نیست؛ چون سندى مبنى بر صدور آن از امام حسینعلیهالسلام در دست نیست، مخاطب تعجب مىكند.
9. لطیفهگویى و طنز
گوهره لطیفه و طنز، چیزى جز نكته خلاف پیشبینى مخاطب و در نتیجه تحریك اعجاب او نیست؛ از اینرو، یكى از راههاى برانگیختن اعجاب مخاطب، استفاده از طنز و لطیفه در سخنرانى است.
طنز اصیل و غیراصیل
امروزه غالباً بر هر امر خندهدارى طنز اطلاق مىشود و در بسیارى از موارد با مطربى، دلقكى، پوزخند، تمسخر، تحقیر و طعنههاى زننده یكسان پنداشته مىشود. هدف از چنین طنزى، رساندن مخاطب به خنده از سریعترین راه و با هر وسیله ممكن است. اگر خنده هدف شود، غالباً عقل و حكمت كنار گذاشته مىشود و سَبُكى و هرزگى یكهتاز میدان مىگردد؛ از اینرو، طنز وسیلهاى براى لذتجویى و گذران بیهوده وقت خواهد بود.
چنین امورى كه با استفاده از تحقیر، توهین، طعنه، تمسخر و عیبجویى و هر وسیله دیگر، تنها در پى خنداندن است، گرچه با معانى لغوى طنز (مسخره كردن، سخن به رموز گفتن، طعنه، افسون كردن، افسون داشتن، عیب كردن و بر كسى خندیدن) (23) بىمناسبت نیست؛ اما با معناى «طنز اصیل» فاصله فراوانى دارد. طنز اصیل نیز با معناى لغوى طنز بىمناسبت نیست؛ ولى تفاوتهاى آشكارى با آن دارد.
در یك تعریف كلى، طنز اصیل عبارت است از: «هر بیان - اعم از گفتار، رفتار، نوشتار و تصویر - به ظاهر غیرجدّى و بر مبناى لطیفه و مزاح كه نمایانگر واقعیتى جدّى و رساننده پیامى اصیل باشد.» و به عبارت دیگر: «هر بیان نغز و لطیف و دلنشین كه در واقع به قصد توجه دادن مخاطب به نتیجهاى اجتماعى، اخلاقى، فرهنگى و... مطرح مىشود.»
بنابر این، طنز هرچند در ظاهر غیرجدّى و بر مبناى مزاح و شوخى و لطیفه و خنده استوار است؛ اما در باطن، قصدش تنبّه و توجه دادن مخاطب به واقعیتى است كاملاً یا بعضاً گریهآور.
طنز از نظر ادبى، سَبك و نوعى از ادبیات است كه واقعیات نفس آدمى یا یك گروه و جامعه انسانى را بزرگتر نشان مىدهد و ضمن انتقاد از بدیها و محكوم كردن زشتیها و نواقص، به ترغیب و تشویق خوبیها، زیباییها و كمالات مىپردازد. (24)
هدف از طنز، تنبّه و توجه دادن فرد یا جامعه به معایب و مفاسد خود، تحقیر و كوبیدن رذایل اخلاقى، رشد فضایل اخلاقى، و در یك كلام، تزكیه، تهذیب، اصلاح و به تكامل رساندن فرد و اجتماع است.
مبناى طنز هرچند بر خنده و طعنه زدن به معایب و كوبیدن و تحقیر رذایل و پلیدیها استوار است؛ اما این خنده و طعنه زدن، از روى دشمنى و آزار و اذیت دیگران نیست؛ بلكه از سر علاقه و دلسوزى مىباشد. (25)
رابطه مزاح، لطیفه و طنز
مزاح به معناى خوشطبعى، خوشمزگى، لودگى، مطایبه و خوش منشى (26) مىباشد. و لطیفه در لغت به معناى گفتارى نغز، باریك و نیكو، گفتارى نرم و كلامى مختصر در غایت حسن و خوبى (27) است. لطایف نیز جمع لطیفه و عبارت از شوخیهایى است كه غالباً داراى معانى انتقادى و انتباهى است، هر چند ظاهر الفاظ آن شوخ طبعانه باشد.
لطیفه و مزاح در طنز، مانند پوشش جذّاب و شیرینى است كه در كپسولها، اطراف داروهاى تلخ مىپیچند تا قابل تحمّل گردد. (28)
آثار و فواید طنز
طنز در سخنرانى داراى آثار و فواید زیر است:
1. عامل ماندگارى پیام است؛
2. موجب شیوع و فراگیری پیام میشود؛ زیرا دائماً مخاطبان، آن را براى یكدیگر نقل مىكنند؛
3. حالت انس و خودمانى بودن را بین گوینده و شنونده ایجاد مىكند؛ (29)
4. ذهنیتهاى منفى مثل خشك بودن، خشن بودن و... را از ساحت سخنران دینى دور مىكند؛
5. گاهى موجب آسان شدن فهم مطلب مىشود؛
6. عامل رفع خستگى از سخنران و مخاطب است.
شرایط طنز
در صورت استفاده از طنز در سخنرانى باید شرایط زیر مورد توجه قرار گیرد تا عوارض منفى آن دامنگیر سخن و سخنران نشود:
1. با لطیفه و طنز، بدیها تحقیر شوند، نه خوبیها و نه خوبها و نه حتى بعضى از بدها؛
2. با وقار طلبگى و سخنرانى دینى منافات نداشته باشد و حریم مقدسات دینى شكسته نشود؛
3. از محدوده حق و حقیقت خارج نشود؛
4. حقوق انسانها رعایت گردد؛
5. میزان و حجم استفاده از آن رعایت شود تا به اصل بحث آسیب نرسد؛
6. پس از اقناع و استدلال استفاده شود تا مطالب دینى را سست و بىپایه جلوه ندهد؛
7. هنگام تأثیرگذارى معنوى و ذكر مصیبت استفاده نشود؛ مگر براى سخنورانى كه مىتوانند در چند لحظه، هم مخاطب را بخندانند و هم بگریانند.
پرسشنامه
1. اعجاب در لغت به چه معنایی آمده است؟
2. راههای برانگیختن اعجاب مخاطب را نام ببرید.
3. چگونه میتوان با مطالب عجیب، اعجاب مخاطب را برانگیخت؟
4. منظور از برداشت و نتیجهگیری خلاف پیشبینی مخاطب چیست؟ با یک مثال توضیح دهید.
5. صراحت غیرمعمول را با دو مثال توضیح دهید.
6. مقصود از نتیجهگیری زود هنگام چیست؟
7. آیا منظور از تضادگویی، بیان سخنان متضاد است؟ توضیح دهید.
8. سخنران دینی چگونه با تبلیغات منفی اعجاب مخاطب را برمیانگیزد؟
9. منظور از رد عقاید مسلّم مخاطب در سخنرانی چیست؟ توضیح دهید.
10. طنز را تعریف کرده و هدف از آن را بیان کنید.
11. آثار و فواید طنز در سخنرانی را بنویسید.
12. در هنگام استفاده از طنز در سخنرانی، چه شرایطی را باید رعایت کرد؟
تلاش کنيد
1. پنج مطلب عجیب مناسب با سخنرانی دینی را فیشنویسی کنید تا در سخنرانیهای آینده بتوانید از آنها استفاده کنید.
2. ده مورد از عقاید مردم را که مسلّماً غلط هستند استخراج کرده و چارهاندیشی کنید چگونه میتوان با سخنرانی آنها را از بین برد؟
3. در یک مجلس دوستانه، پس از نقل لطیفههای مناسب سخنرانی دینی، یکدیگر را نقد کنید.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). چگونه سخنرانى كنیم، عبدالرحیم موگهى، مجله مبلّغان، ش 48، ص 43.
(2). در رشته تخصصى تبلیغ حوزه، تمهیداتى در این زمینه متناسب با اهداف رشته اندیشیده شده است.
(3). مطالعه كتابهایى مثل: «قطعات»، «خون خدا» و «از همدلى تا همراهى» تألیف جواد محدّثى و «کشتی پهلو گرفته» نوشته سیدمهدی شجاعی به مبلّغان گرامی توصیه مىشود.
(4). ر. ک: معجم الفاظ غرر الحكم و درر الكلم، مصطفى درایتى، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اوّل، قم، 1413 هـ. ش، ص210.
(5). همان، ص 233.
(6). بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسۀ الوفاء، بیروت، 1404 هـ. ق، ج75، ص358.
(7). مثالها از نویسنده محترم جناب آقاى موگهى اقتباس شده است.
(8). لغت نامه، علی اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اوّل از دوره جدید، تهران، 1373 هـ. ش، ج 4، ص 6063.
(9). صحیح مهجور، یعنی اینکه کلمهای در معنای صحیح خود شناخته شده و معروف نباشد. مثلا کلمه تبجیل به معنای بزرگداشت است. (لغتنامه، علیاکبر دهخدا، ج 4، ص 5562)؛ ولی استعمال این کلمه در این معنا شناخته شده و معروف نیست.
(10). در کتابهای لغت معاصر، کلمه تجلیل به دو معنا آمده است: یکی بزرگداشت و دیگری لباس بر اسب یا حیوان پوشاندن. بعضی معتقدند تجلیل فقط در معنای لباس بر حیوان پوشاندن آمده است و قدما برای معنای بزرگداشت، کلمه «تبجیل» را به کار میبردند که از جمله آنها سعدی شیرازی است و حتی یک بار هم از واژه تجلیل استفاده نکرده است.
(11). اعجاب در لغت به معنای: به شگفت آوردن، به تعجب آوردن، عجب دانستن، خوش آمدن، شگفتی نمودن، شاد شدن، به تعجب در آمدن از چیزی و... آمده است. (لغتنامه، علیاکبر دهخدا، ج 2، ص2499).
(12). حج/ 1 و 2.
(13). داستانهاى شگفتانگیزى از تربیت فرزند، حیدر قنبرى، فاتح خیبر، چاپ اوّل، قم، 1383 هـ. ش، صص 164 و 165.
(14). چنین مضمونى از مرحوم شوشترى نقل شده است.
(15). خط امام کلام امام، مسعود نوری، انتشارات نور، تهران، چاپ اول، 1360، ج 1، ص 1.
(16). در جستجوی راه از کلام امام، دفتر هشتم: رهبری انقلاب اسلامی، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، تهران، 1366، ص 109.
(17). جمعه/5.
(18). مسد/1-5.
(19). زمینه روانشناسی، محمد پارسا، انتشارات بعثت، چاپ شانزدهم، تهران، 1379، ص124.
(20). البته در اینكه «لا» در «لاَ اُقْسِمُ» در اینگونه آیات زائده و براى تأكید است و یا نافیه و به هدف بیان اهمیت موضوع مىباشد، در میان مفسران گفتگو است. این آیات در صورتى مىتواند شاهد بحث ما باشد كه «لا» را نافیه بدانیم. (براى توضیح بیشتر ر. ك: تفسیر نمونه، ناصر مكارم شیرازى و همکاران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ بیست و سوم، تهران، 1382 هـ. ش، ج 25، ص 274.)
(21). قیامة/ 1 - 3.
(22). بلد/ 1 - 4.
(23). لغت نامه، علیاکبر دهخدا، ج 9، ذیل واژه طنز.
(24). پژوهشى درباره طنز در شریعت و اخلاق، گروه معارف مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سیما، بوستان کتاب قم، چاپ اوّل، قم، 1381 هـ. ش، صص 18 - 21.
(25). همان، ص 25.
(26). لغت نامه، على اكبر دهخدا، ج 12، ذیل واژه مزاح.
(27). همان، ذیل واژه لطیفه.
(28). پژوهشى درباره طنز در شریعت و اخلاق، صص 36 - 38.
(29). افرادى كه در سخنرانى اضطراب دارند، براى كاهش آن مىتوانند از طنز استفاده كنند تا با ایجاد حالت انس، استرس آنها برطرف گردد.
افزودن دیدگاه جدید