سیره تبلیغى رسول خداصلى الله علیه وآله (2)
نام نشریه: مبلغان، شماره 85
پیام روشن و حرف آخر
گاهی استاد در كلاس درس تخصّصی بحث میكند. در چنین محفل علمی و تحقیقی، نقل اقوال، بیان ادله طرفین، ترجیح و نقد و تبیین صورتهای گوناگون مسئله و احتمالات و... راهگشاست؛ زیرا همه اهل فن و دارای متن هستند و هر روزه همراه استادند. این خیلی تفاوت دارد با یك جلسه سخنرانی. در خطابه باید قول صحیح یا مختار گوینده، درست تبیین و با ضرس قاطع، تكلیف مستمع روشن گردد. اینكه مخاطب را سردرگم رها كنیم و ذهنش را مشوش سازیم كه برخی چنین و بعضی چنان میگویند و شاید این گونه و احتمال است آن گونه و چنین و چنان باشد، راه و رسم تبلیغ نیست.
بعضی گویندگان با بیان مبانی و اقوال گوناگون در مقام اظهار لحیه و فخر فروشی هستند و انتظار دارند مخاطب، احسن الاقوال را پیدا كند. باید گفت: وقتی خود سخنران سرگردان است، چه توقعی از مردم عادی و عوام! این شیوه، انسان را به یاد پیر داماد مثنوی میاندازد كه به آرایشگر گفت: میخواهم به حجله روم، لطفاً موهای سفید صورتم را بچین! ناگاه آرایشگر تمام موهای سفید و سیاه سر و رویش را چید و در دامنش ریخت و گفت: بنده فرصت كافی ندارم، خودت خوب و بدش را گزینش كن!
درباره پیامبرصلی الله علیه وآله گفته اند: «كَانَ كَلَامُهُ فَصْلًا یتَبَینُهُ كُلُّ مَنْ سَمِعَهُ؛ (1) كلامش روشن و گویا [و پایان بخش منازعات و به اصطلاح، حرف آخر] بود؛ چنان كه هر شنوندهای آن را میفهمید.»
درباره قرآن كریم هم میخوانیم: «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ»؛ (2) «به حقیقت این [قرآن] سخنی است كه حق را از باطل جدا میكند و هرگز شوخی نیست.» البته انتظار نمیرود كه روحانی همچون حضرات معصومین علیهم السلام باشد؛ ولی میتواند پیام واضحی را در اختیار شنوندگان قرار دهد. بارها استاد آیة الله حسن زاده در وصف معصومین علیهم السلام میفرمود: «بنگرید تعبیرهایی كه در السنه و فتاوای علماء هست، در فرمایشات آنان نیست. نمیفرمایند: بنابر احتیاط لازم یا واجب، چنین است؛ شاید چنان باشد؛ احتمال است این طور باشد؛ علی الظاهر؛ گمان میرود آن مطلب حق باشد و... همیشه به ضرس قاطع، حقایق ملكوتی را بیان میفرمایند.»
در حق پیامبر خداصلی الله علیه وآله آمده است: «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلی»؛ (3) «پروردگارت تو را وا نگذاشته و دشمن نداشته است.»
حق محوری
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله چه در شوخیها وچه به هنگام غضب، از مدار حق بیرون نمیشد. از امام صادق علیه السلام نقل است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یدَاعِبُ وَ لَا یقُولُ إِلَّا حَقّاً؛ (4) رسول خداصلی الله علیه وآله شوخی و مزاح میكرد، ولی جز حق چیزی بر زبان نمیآورد.»
به خاطر خودش غضب نمیكرد، ولی برای معیارهای دینی و حدود الهی غضبناك میگشت. وقتی احترام احكام الهی و حرمتها میشكست، خشمگین میشد، (5) اما جز حق نمیفرمود: «وَ كَانَ فِی الرِّضَا وَ الْغَضَبِ لَا یقُولُ إِلَّا حَقّاً؛ (6) در حال رضاو غضب، چیزی جز حق نمیگفت.»
حضرت صادق علیه السلام میفرماید: «در جنگ احد مردم شكست خوردند [و فرار كردند] ؛ پس پیامبرصلی الله علیه وآله به شدت غضبناك شد و آن گاه كه خشمگین میگشت، مثل دانههای لؤلؤ از پیشانیش عرق میریخت.» (7)
حفظ حریمها
امام علی علیه السلام میفرماید: «كَانَ لَا یذُمُّ أَحَداً وَ لَا یعَیرُهُ وَ لَا یطْلُبُ عَثَرَاتِهِ وَ لَا عَوْرَتَهُ وَ لَا یتَكَلَّمُ إِلَّا فِیمَا رَجَی ثَوَابَهُ؛ (8) [رسول خداصلی الله علیه وآله] كردارش چنان بود كه احدی را مذمت نمیكرد و كسی را سرزنش نمیكرد و در پی لغزشها و زشتیهایش نبود و سخن نمیگفت، جز در موضوعی كه امید ثوابش میرفت.»
و نیز میفرماید: « مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیاءٍ وَ صِدْقٍ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُؤْبَنُ فِیهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُنْثَی فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِینَ مُتَوَاصِلِینَ فِیهِ بِالتَّقْوَی مُتَوَاضِعِینَ یوَقِّرُونَ الْكَبِیرَ وَ...؛ (9) مجلس پیامبرصلی الله علیه وآله، مجلس بردباری، حیاء، صدق و امانت بود. صداها در آن مجلس بالا نمیرفت و حرمتها در آن از بین نمیرفت و در پی لغزش دیگران و عیب جویی از آنان نبود. همه اهل پیوند [و صفا و ارتباط] بر محور تقوا بودند تواضع مینمودند و بزرگان و سالخوردگان را تكریم میكردند و... .»
آن حضرت اگر میخواست عیوب حاضران را بر طرف كند، به در میگفت تا دیوار بشنود. در احادیث حضرت، چنین تعبیرهایی زیاد یافت میشود: «مَا بَالُ اَقْوَامٍ...؛ (10) چرا عدهای چنین و چنان میكنند!» و نمیفرمود: چرا شما حاضران یا چرا زید و عمرو و بكر، چنین هستند.
آغاز و انجام با یاد خدا
نیازی نیست درباره ذكر سخن گفته شود؛ بهترین تقویت كننده تقوای اهل منبر، یاد خدا برای خودش میباشد. از برخی واعظان بزرگ نقل است كه بر هر پلهای از منبر با ذكر «یا الله» از خداوند مدد میجستند و برخی به مولایشان ابا عبدالله علیه السلام متوسل میشدند؛ چنان كه از سرور واعظان معاصر مرحوم فلسفی نقل است كه پیش از هر منبر سه بار آیة الكرسی میخواند. امام حسین علیه السلام میفرماید: از پدرم درباره مجلس رسول خداصلی الله علیه وآله پرسیدم، فرمودند: «كَانَ صلی الله علیه وآله لَا یجْلِسُ وَ لَا یقُومُ إِلَّا عَلَی ذِكْرِ اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ؛ (11) پیامبرصلی الله علیه وآله جز با یاد خدا نمینشست و بر نمیخاست.»
این گونه حالات، گذشته از استمداد و امداد الهی، در همنشینان و معاشران نیز تأثیر گذار است.
بیان غرّاء، محكم و متین
سخنرانی پیامبرصلی الله علیه وآله خیلی فخیم، فصیح و محكم بود. گفته اند: هر گاه میخواست درباره قیامت انذار كند، همانند یك فرمانده لشكر سخن میگفت: «كَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَیشٍ.» (12)
امام حسن علیه السلام میفرماید: از داییام هند بن ابی هاله (13) در خواست كردم... و به او گفتم: منطق حضرت را توصیف كن! پس گفت:.».. یفْتَتِحُ الْكَلَامَ وَ یخْتِمُهُ بِأَشْدَاقِهِ؛ (14) از افتتاح تا اختتام، كلامش سراسر با تمام حنجره و فضای دهان بود.»
ابن اثیر درالنهایة، در شرح حدیث چنین گوید: «اَلْاَشْدَاقُ جَوانِبُ الْفَمِ وَ اِنَّمَا یكُونُ ذَلِكَ لِرَحْبِ شَدْقَیهِ وَ الْعَرَبُ تَمْتَدَحُ بِذَلِكَ؛ (15) اشداق، اطراف دهان است و سخنرانی او چنین بود؛ زیرا حنجره او باز بود و عرب، با این صفت مدح میكند.»
نیز از قول هند بن أبی هاله در وصف آن حضرت است: «سَهْلَ الْخَدَّینِ ضَلِیعَ الْفَمِ؛ (16) گونه هایش روان و دهانش [برای تولید صوت] فراخ بود.»
در روایتی كه ترمذی، طبری، زمخشری و فتال نقل كرده اند، نیز آمده است: «ضَلِیعَ الْفَمِ أَشْنَبَ مُفَلَّجَ الْأَسْنَانِ.» (17)
بیشتر این تعابیر، مرادف گویایی در فارسی ندارد و چه بسا در زبان فارسی معنای زشتی داشته باشد؛ ولی در عربی مایه مدح و سبب رسایی سخن و به معنای همان بیان غرّا و محكم است.
توجه به تمام مجلس
اگر بین گوینده و شنونده ارتباط دیداری متقابل باشد، بسیار عالی است و در مجالسی كه به دلیل كمبود فضا و سالن یا جدا بودن جایگاه بانوان، این امر مقدور نیست، بهتر است از دوربینهای مدار بسته و... استفاده شود تا گوینده را ببینند. اصولاً نگاه استاد و گوینده بی تأثیر نیست. (18)
استاد آیة الله حسن زاده میفرمود: «حضور در درس، انتقال معارف از استاد حی به شاگرد حی است؛ ولی استفاده از نوار درسی، از میت به حی است و این دو خیلی تفاوت دارد.»
درباره پیامبرصلی الله علیه وآله آمده است كه به یك جا نگاه نمیكرد. امام صادق علیه السلام میفرماید: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یقْسِمُ لَحَظَاتِهِ بَینَ أَصْحَابِهِ ینْظُرُ إِلَی ذَا وَ ینْظُرُ إِلَی ذَا بِالسَّوِیةِ؛ (19) رسول خداصلی الله علیه وآله بر این شیوه بود كه نگاهها و توجهاتش را بر یاران توزیع میكرد و به این طرف و آن طرف یكسان مینگریست.»
جوامع الكلم
بارها استاد آیة الله جوادی میفرمودند: «سخنان پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله حاوی امّهات معارف و خطوط كلّی دین است و به جاست كتاب «نهج الفصاحة» همواره همراه مبلغان باشد.»
شاید از آن رو كه آن حضرت فرصت فراوانی در اختیار نداشته اند؛ ولی در احادیث سایر معصومان علیهم السلام، پرداختن به مسائل جزئی و تشریح آن امهات، وجود داشته است و به منزله شرح متن میباشد و قرآن و احادیث معتبر پیامبرصلی الله علیه وآله حكم متن را دارد.
امام حسن علیه السلام از قول دایی خود هند بن أبی هاله درباره پیامبرصلی الله علیه وآله میفرماید: «دَائِمُ الْفِكْرِ لَیسَتْ لَهُ رَاحَةٌ وَ لَا یتَكَلَّمُ فی غَیرِ حَاجَةٍ... یفْتَتِحُ الْكَلَامَ وَ یخْتِمُهُ بِأَشْدَاقِهِ یتَكَلَّمُ بِجَوَامِعِ الْكَلِمِ فَصْلًا لَا فُضُولَ فِیهِ وَ لَا تَقْصِیرَ؛ (20) همواره در تفكر و اندیشه بود، آسودگی نداشت، در غیر مورد نیاز ساكت بود... جوامع الكلم را به عنوان فصل الخطاب و حرف نهایی، بیان میداشت، نه زیاده گویی [و یا سخن اضافی] داشت و نه كوتاهی سخن... .»
عدم ایجاد نگرانی و ناراحتی
شنوندگان بر اساس عادات یا خصلتهایی فردی، قومی و ملیتی حساسیتهایی دارند كه از برخی پیامها یا واژگان، ناراحت میشوند. گفته اند در سخنوری آن حضرت، آزار مخاطب نبود: «وَ كَانَ لَا یكَلِّمُ أَحَداً بِشَی ءٍ یكْرَهُهُ...؛ (21) شیوهاش چنان بود كه با احدی به چیزی سخن نمیگفت كه رنجیده خاطر [و نگران] نمیشود.»
مبلّغ نیز باید مواظب باشد خیلی از آیات و روایات را جز در جای مناسب بیان نكند، تا باعث نفرت از دین یا گوینده نشود.
استفاده از حركت دست و اشارات
سخنران حالتهای گوناگونی به خود میگیرد؛ گاه نكتهای را با تعجب یا غضب و یا خنده و خرسندی و یا... بیان میكند. بدیهی است شكل و شمائل و اشارات گوینده نیز باید با همان حالت روانی و روحی او هماهنگ باشد تا تأثیر گذار گردد. درباره پیامبرصلی الله علیه وآله نوشته اند: «إِذَا أَشَارَ أَشَارَ بِكَفِّهِ كُلِّهَا وَ إِذَا تَعَجَّبَ قَلَبَهَا وَ إِذَا تَحَدَّثَ اتَّصَلَ بِهَا یضْرِبُ بِرَاحَتِهِ الْیمْنَی بَاطِنَ إِبْهَامِهِ الْیسْرَی وَ إِذَا غَضِبَ أَعْرَضَ وَ أَشَاحَ وَ إِذَا فَرِحَ غَضَّ طَرْفَهُ جُلُّ ضِحْكِهِ التَّبَسُّمُ...؛ (22) به هنگام اشاره، با تمامی دست اشاره میكرد و وقتی تعجب میكرد، آن را بر میگرداند و به هنگام سخن گفتن، دستها را به هم میرساند و با كف دست راست به كف انگشت شست دست چپ میزد [البته به گونههای دیگر مثلاً بالعكس هم روایت شده است. (23)] و زمانی كه غضب میكرد، رو بر میگرداند و اعراض میفرمود و به هنگام خرسندی، چشمها را فرو میبست و نهایت خندهاش تبسّم [دندان نما] بود... .»
و چه نیكوست كه ما سخنرانی را با تبسم به پایان ببریم.
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) مكارم الاخلاق، ص 23.
2) طارق / 13 - 14.
3) ضحی / 3.
4) تاریخ و سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله، امیر ملك محمودی، ص 333.
5) ر. ك: سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 45.
6) همان، ص 76.
7) بحارالانوار، ج 16، صص 193 - 194، به نقل از: روضه كافی، ص 110.
8) سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 17.
9) همان، به نقل از: تاریخ و سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله، ص 314.
10) همان.
11) بحارالانوار، ج 16، ص 152، ح 4.
12) همان، ص 256، ح 36.
13) هند بن ابی هاله تمیمی، ربیب رسول خداصلی الله علیه وآله و مادرش حضرت خدیجه علیها السلام بود. در جنگ بدر و شاید احد هم شركت كرد و شهید شد. وی پیامبرصلی الله علیه وآله را خیلی عالی توصیف میكرد.
14) بحارالانوار، ج 16، ص 150، ح 4.
15) همان، پانوشت.
16) همان.
17) همان.
18) درباره تأثیر دید و نگاه، به كتابهایی كه درباره چشم زخم نوشته اند مراجعه فرمایید! گویند لاك پشت با نگاه به تخمها، آنها را به جوجه تبدیل میكند، بر خلاف مرغ كه ناچار است حرارت بدن خود را به تخمها منتقل كند.
19) بحارالانوار، ج 16، ص 280، ح 121، به نقل از: كافی، ج 8، ص 268.
20) بحارالانوار، ج 16، صص 149 - 150، ح 4.
21) همان، ص 237.
22) بحارالانوار، ج 16، ص 150، ح 4.
23) همان، پانوشت.
افزودن دیدگاه جدید