سیری در سیره تبلیغی و مبارزاتی روحانی شهید دکتر مفتح (2)
نام نشریه: مبلغان، شماره 135
اشاره
در شماره قبل، بخشی از سیره تبلیغی و مبارزاتی شهید دکتر مفتح را از سال 1341 تا 1346 هـ. ش، مرور کردیم و اکنون ادامه آن را پی میگیریم.
اقامت اجباری در تهران
فعالیتهای خستگیناپذیر مفتح در قم و در دیگر شهرستانها و نیز نقش محوری وی در میان نیروهای انقلابی، روحانی، بازاری، دانشجو و دانشآموز، با توجه به درجات علمی او در حوزه، دانشگاه و دبیرستان، برای كارگزاران رژیم به صورت امر تحملناپذیر درآمد و ساواك تصمیم گرفت كوششهای فرهنگی ـ سیاسی او را محدود نماید و این شخصیت علمی و مبارز را از حوزة علمیة قم دور سازد.
از گزارشهای ساواك برمیآید كه شهید مفتح فردی روحانی است كه ضمن تدریس در مدارس قم، در مواقع مقتضی در حمایت از امام خمینیرحمهالله بین طلاّب تبلیغات مینماید و به موازات این برنامه در ماههای محرم و رمضان به برخی نقاط كشور، از جمله شهرستانهای استان خوزستان میرود و سخنان تحریكآمیزی مطرح میكند. تذكرات مكرر مأموران و اخذ تعهدهای متعدد، او را از ایراد بیانات معترضانه و انتقادهای تند باز نداشته است.
بدین دلیل دکتر مفتح در دی ماه سال 1347، با برنامهریزی ساواك، از طریق ادارة آموزش و پرورش به اقامت اجباری در شهرستان كرمان مجبور گردید. مفتح در مقابل این نقشه از خود عكسالعمل بروز داد و از اشتغال در آموزش و پرورش منصرف گشت و استعفا داد تا از چارچوب اداری بیرون آمده و امكان بازگشت به قم را داشته باشد؛ امّا ساواك او را از اقامت در این شهر مقدس منع كرد و ناگزیر اقامت در تهران را برگزید. (1) دور شدن مفتح از حوزه و كلاسهای درس قم موجب تشدید نارضایتی مردم و انتقاداتی علیه رژیم گردید. زمانی كه بنا به درخواست شهید مطهری، دانشكدة الهیات دانشگاه تهران از ایشان برای تدریس در این مكان دعوت كرد، عوامل رژیم به خیال باطل و مكر ضعیف خویش تصور میكردند كه با این كار وقت زیادی از مفتح گرفته میشود و كوششهای مبارزاتی او كمرنگ میگردد؛ امّا مفتح با پذیرش این مسئولیت و اجابت دعوت شهید مطهری، تلاشهای خود را به تدریس در دانشكده محدود نكرد و با سخنرانیهای خود در مسجد دانشگاه تهران و دیگر مساجد سعی در ترغیب و تشویق نسل جوان به سوی معارف تشیع داشت؛ در عین حال نسل جوان را متوجه حقایق فرهنگی و مسائل اجتماعی ـ سیاسی مینمود. (2)
مسجد الجواد بین سالهای 1348 تا 1351 از مراكز مهم نیروهای مبارز به شمار میرفت و آیت الله شهید مطهری پس از جدا شدن از حسینة ارشاد، این مكان مقدس را كانون فعالیتهای خود قرار داد، مفتح نیز به دعوت نمازگزاران این مسجد و بنا به تأكید شهید مطهری، در مسجدالجواد به برگزاری جلسات تفسیر قرآن و سخنرانی مبادرت نمود و از این طریق به روشنگری و ایجاد ارتباط بیشتر میان اقشار گوناگون جامعه همّت گماشت. با گسترش فعالیتهای فرهنگی ـ سیاسی در این مسجد، به ویژه در ماه رمضان سال 1351، ساواك بر آن شد كه در این باره فكری کنند. دستگیری، تذكر و گرفتن تعهد كتبی دیگر تأثیر نداشت؛ به همین دلیل تصمیم گرفت تا مراكز فعال انقلابی را تعطیل و تحت كنترل ادارة اوقاف قرار دهد. در آبان ماه 1351، این طرح عملی شد و مسجد الجواد، حسینة ارشاد و مسجد هدایت توسط ساواك تعطیل شدند. (3)
یادآور میشود، ضمن این برنامهها، مفتح به شهرستانهای دیگر هم سفرهای تبلیغی داشت؛ چنانكه در جمعه 26 آذر 1350 در ظاهر به تقاضای سید روح اللهِ شهید، كارمند شیر و خورشید سرخ محلات و در حقیقت به دعوت آیت الله فضل الله محلاتی، در یكی از مساجد این شهر به سخنرانی پرداخت. برنامة سخنرانی مفتح در این شهر، هفتههای بعد نیز ادامه یافت.
همچنین مفتح در دهة اول محرم سال 1350 به دعوت اهالی دماوند، در تكیة محله چالكای این شهرستان به سخنرانی پرداخت؛ البته مفتح از سال قبل به این دیار سفرهای متناوبی نمود كه از جمله تلاشهای او، فعالیت فرهنگی در انجمن كاوشهای دینی و علمی دماوند میباشد.
در بیاناتی كه مفتح در دماوند ایراد مینمود، نهضت حسینی را با توجه به مقتضیات زمان مورد بررسی قرار داد و تأكید كرد كه باید از حق دفاع نمود و در این زمینه دیگر تقیه ضرورتی ندارد. در ادامه، عامل عقبافتادگی مسلمانان را اعتقاد به سرنوشتهای جبری تلقی كرد و خاطرنشان ساخت: «چرا میلیونها مسلمان باید تو سریخور صهیونیستها باشند؟ این بدبختیها ناشی از عملكرد خود ماست كه نخواستهایم پیشرفت كنیم و دستمان را همچون گدایان در مقابل اروپائیان دراز میكنیم؛ در عوض بیگانگان مفاسد اجتماعی و هرزگیهای اخلاقی را بین جوانان ما رواج دادهاند.»
با استقبال عمومی مردم دماوند از منبرهای مفتح در سال 1350، در سال بعد نیز از او برای سخنرانی در این شهر دعوت شد كه این بار هم در منبرهای خود به انتقاد از اوضاع اخلاقی جامعه پرداخت و رسانههای وابسته به حکومت كه در رواج ابتذال مؤثر بودند را آماج حملاتش قرار داد. اشارات مستقیم و غیر مستقیم مفتح در سخنرانیهای خود به مسایل اجتماعی، اوضاع مرارتبار مسلمانان فلسطین و تکریم مقام امام خمینیرحمهالله از مواردی بود كه خشم مأموران رژیم پهلوی را به شدت برانگیخت، تذكرها و هشدارهای شفاهی و كتبی هم دیگر چارهساز نبود، به همین دلیل رئیس ساواك وقت (نصیری معدوم) خطاب به شهربانی این ابلاغیه را صادر كرد: «نامبردة بالا (مفتح) از روحانیون افراطی میباشد كه بعضاً در مسجد جامع شهرستان دماوند و برخی مجالس مذهبی تهران سخنرانی نموده و مطالب خلاف و تحریكآمیزی روی منبر عنوان مینماید؛ خواهشمند است دستور فرمایید از انجام هرگونه سخنرانی به وسیله مشارٌ الیه جلوگیری به عمل آورده و نتیجه را به این سازمان منعكس نمایید.»
پس از دریافت دستور ریاست ساواك از ادارة اطلاعات، این اداره دستور ممنوع گردیدن منبر مفتح را به پلیس تهران، پلیس راهآهن و هواپیمایی كشوری ابلاغ كرد. از این دستور رونوشتی نیز به امضای رئیس شهربانی كلّ كشور، سپهبد صدری، به فرماندهی ژاندارمری كل كشور ارسال شد. هم زمان توسط تلگراف رمزی، شهربانیهای شهرستانها ملزم شدند از انجام هرگونه وعظ و سخنرانی توسط مفتح جلویگری نمایند، بدین گونه نام مفتح در فهرست روحانیان ممنوعالمنبر قرار گرفت. (4)
جويبارهایی در مسجد جاويد
مسجد جاوید كه در سال 1352 احداث گردیده بود، در بیستم اردیبهشت همین سال هنگام مغرب، با اقامه نماز توسط دكتر مفتح و شهید شیخ فضل الله محلاتی، مراسم افتتاح آن صورت گرفت. مفتح كه دیگر نمیتوانست به منبر برود، ضمن تدریس در دانشگاه، زمینة مناسبی برای فعالیت فرهنگی بین جوانان و دانشجویان به عمل آورد و در موقعیت جدید، امام جماعت این مسجد را پذیرفت و از این پس كوششهای خود را بر محور امور فرهنگی متمركز ساخت. در حقیقت با فعالیتهای وی در مسجد جاوید، خلأی كه بر اثر بسته شدن مسجد هدایت، مسجد الجواد و حسینیه ارشاد ایجاد شده بود، تا حدودی جبران شد. (5)
او در این مكان مبارك یك هستة مقاومت تشكیل داد و اكثر اوقات از سخنرانان متعهد و مبارز كه در راه گسترش و تعمیق نهضت اسلامی گام برمیداشتند دعوت به عمل میآورد، تا آنكه موفق شد جوانان و بهویژه دانشجویان را به سوی مسجد راغب نماید. او در برنامههای جدید كوشید طلاب علوم دینی را با جوانان دانشگاهی مأنوس سازد. با وجود آنكه مفتح خود متفكری ژرفاندیش و مسلط به علوم اسلامی بود، برای سامان دادن به برنامههای فرهنگی و تبلیغی مسجد و غنی ساختن برنامههای آن از مشورتهای شهید مطهری بهرهمند میشد.
مفتح در مسجد جاوید، كتابخانهای مجهز و پربار تأسیس كرد و كلاسهای متعددی در رشتههای تفسیر، قرآن، نهج البلاغه، اصول عقاید، فلسفه، تاریخ ادیان، عربی، جامعه شناسی مناسب با سطح فكر خواهران و برادران دانشجو تشكیل داد، برای دانشآموزان دبیرستانی نیز برنامههایی به اجرا درآورد. این كلاسها علاوه بر اینكه آگاهیهای علمی و مذهبی علاقمندان را ارتقا میداد، در غنیسازی شعور سیاسی و اجتماعی آنان و درك شرایط حساس زمان بسیار مؤثر واقع گردید. در این كلاسها شهید مفتح، دكتر محمد جواد باهنر و تنی چند از فضلای انقلابی حوزه و دانشگاه تدریس میكردند، با اوج گرفتن این فعالیتها و تبدیل شدن این مسجد به سنگری مستحكم برای ستیز با طاغوت و استقبال فراوان دانشجویان و دیگر طبقات تحصیلكرده، همچنین دعوت از شخصیتهایی چون مقام معظم رهبری و علامه شهید آیت الله مطهری، محتوای غنی و روشنگرانة مسایل مطروحه در كلاسها و سخنرانیها و انتشار اعلامیههای گوناگون در سطح وسیع، تلاشهای شهید مفتح در مسجد جاوید، بر ساواك و دیگر كارگزاران رژیم پهلوی گران آمد و اجازه ندادند كه فعالیتهای چشمگیر فرهنگی و تبلیغی این مسجد با هدایت شهید مفتح و دیگر همرزمان او، ادامه یابد.
سرانجام در سوم آذر ماه سال 1353 پس از سخنرانی حضرت آیت الله خامنهای، ساواك به این مسجد یورش برد و آن را تعطیل كرد و مفتح را دستگیر و روانة زندان ساخت. (6)
شهید مفتح در زندان سختترین شكنجههای سفاكان رژیم استبدادی را طی حدود دو ماه تحمل كرد و پس از آزادی از زندان، دیگر سازمان امنیت به وی اجازه نداد كه در این مكان مبارك به فعالیت فرهنگی ادامه دهد و مسجد جاوید را همچنان بسته نگاه داشت، مقام معظم رهبری نیز پس از سخنرانی در مسجد مزبور دستگیر و مدتی زندانی گردیدند. (7)
شهید محمد علی رجایی دربارة شرایط سختی كه شهید مفتح و مقام معظم رهبری در زندانهای مخوف و سلولهای مرگبار گذرانیدهاند، چنین گفته است:
«آن سال كه من زندان كمیته را میگذرانیدم (سال 1353) واقعاً جهنمی بود. در تمام كمیته شبها تا صبح فریاد آه و ناله بود، صبح هم تا شب همین طور؛ افرادی كه آنجا بودند، نه مرده بودند و نه زنده، برای اینكه آنها را اینقدر میزدند تا دم مرگ و باز دو مرتبه میزدند و مقداری رسیدگی میكردند تا حال شخصی [وی] نسبتاً بهبود مییافت و دو مرتبه همان برنامه اجرا میشد. در كمیته انواع شكنجهها را میدادند.» (8)
پیش به سوی تشكّل علمای مبارز
از اواخر سال 1355 كه شاه، به دستور آمریكا از اختناق سیاسی تا حدودی كاست و فضای بازسیاسی را مطرح كرد و از سختگیریهای هراس آور قبلی عقب نشینی نمود، برای نیروهای انقلابی فرصت مناسبی بوجود آمد و در ادامة جلسات، هماهنگی روحانیون در اشكال گوناگون گسترش یافت. این برنامه در قالب میهمانیها، شركت در جلسات و مراسم ختم و ازدواج شكل میگرفت؛ ولی طی آنها اهداف سیاسی و برنامههای مبارزاتی پیگیری میشد. بر اساس گزارشهای ساواك كه از این نشستها تهیه كرده است، اغلب حاضران از طرفداران امام خمینیرحمهاللهو نسبت به رژیم پهلوی ناراضی بودهاند. شهید مفتح به همراه شخصیتهایی چون: مقام معظم رهبری، دكتر بهشتی، دكتر باهنر، حجةالاسلام فلسفی (خطیب معروف)، شهید مطهری، دكتر شریعتی و آیت الله موسوی زنجانی از افراد پرنفوذ و محوری این گردهماییها بودهاند.
جلسات هماهنگی مذكور مقدمهای برای شكلگیری «جامعة روحانیت مبارز» گردید كه شخصیتهای انقلابی و از جمله دكتر بهشتی و شهید مفتح در هستة مركزی آن حضور داشتند. شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی چنین حركتی را تسریع بخشید و به استحكام و انسجام آن كمك كرد. در نیمة دوم سال 1357 كه انقلاب به سوی پیروزی نزدیك میشد، دكتر مفتح و دوستان مبارزش در شورای مركزی «روحانیون حامی امام خمینی» حضوری فعال داشتند، این علما در هفته جلساتی برگزار میكردند و با هماهنگ كردن نظرات خود، با بازاریان تماس میگرفتند تا در مواقع مقتضی بازار تعطیل شود. همچنین به فعالان مذهبی كمك مادی میكردند و روحانیان مبارز را به شهرستانها اعزام مینمودند و در ضمن خبرهای لازم را به امام خمینیرحمهالله میرسانیدند و در جهت نشر و توزیع اعلامیههای رهبری میكوشیدند.
همین تشكل، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دارای اساسنامه گردید كه مفتح آن را تدوین كرد. ضمن آنكه سخنگو و اولین دبیر كل آن هم شهید مفتح بود و یادآور میشود روحانیت مبارز در هشت منطقة تهران، اجتماعاتی داشتند؛ ولی برنامههای خود را از شورای مركزی میگرفتند. (9)
شهید محلاتی گفته است: جلسات شورای مركزی تشكیل میشد و این مبارزان [قیام مردم] را رهبری میكردند، مرتباً اعلامیه میدادند، راهپیمایی میكردند و مرتب با امام ارتباط پیدا میكردند و امام یك دستوری میدادند و یا یك سخنرانی میكردند و نوار یا یك اعلامیه كه میرسید، برقآسا تقسیم میشد به مناطق. بعد تصمیم گرفته شد اساسنامهای برای جامعةروحانیت مبارز نوشته شود. با همكاری مفتح، مطهری و مرحوم بهشتی جلساتی داشتیم و یك اساسنامه نوشتیم و بر اساس آن جامعه روحانیت مبارز عمل میكرد تا بعد از پیروزی انقلاب كه مجمع عمومی روحانیت مبارز تشكیل شد.» (10)
مسجد قبا؛ پايگاه جوانان انقلابي
كمی بالاتر از حسینیة ارشاد، مسجد قبا وجود دارد كه در بحبوحة انقلاب اسلامی یكی از كانونهای مهم ساماندهی و هدایت مردم انقلابی تهران بود. آغاز این تلاشها به سال 1354 برمیگردد و مفتح به همراه تنی چند از افراد پرنفوذ مذهبی، برنامههای آن را تنظیم و اجرا میكرد. مفتح از نیمة دوم سال 1355 تا شب قبل از شهادت، امام جماعت این مسجد را عهدهدار بود و در ضمن كوشید جوانان و دانشجویان انقلابی را جذب فعالیتهای فرهنگی ـ سیاسی این مكان مقدس بنماید. مفتح به همراه آیت الله موسوی زنجانی از همین سنگر كمكهایی را برای مجروحان، و محرومان و سایر مصیبت دیدگان لبنانی فراهم آورد.
دكتر مفتح در این مسجد همچون مسجد جاوید؛ اما در سطحی وسیعتر دست به تشكیل كلاسهای عقیدتی و سخنرانیهای روشنگرانه زد و در كنار آن، كتابخانهای تأسیس كرد و در صحن آن برنامههای باطراوتی برای دانشآموزان تشكیل داد. رفته رفته مسجد قبا به یكی از مهمترین پایگاههای ضد رژیم تبدیل شد و در اوجگیری و پیروزی انقلاب اسلامی نقش مؤثری بر عهده داشت. مقارن رمضان المبارك سال 1356 مفتح اقدام به تشكیل جلساتی در مسجد قبا كرد كه با حضور جمعیتهایی متجاوز از سی هزار نفر برگزار میشد و مردم حتی از شهرستانها برای گوش دادن به سخنرانیهای علمای مبارز به این مسجد میآمدند و اگر در آن، جایی نبود، در خیابان و معابر اطراف مینشستند. در گزارش ساواك تأكید شده است كه مفتح در این مسجد جوانان مذهبی را جذب كرده و قطب تازهای برای انقلابیها و مبارزین بوجود آورده و جای مسجد هدایت را گرفته است. (11)
«حسین مهدیان» كه قبل از انقلاب عضو هیأت امنای مسجد قبا بوده است، در مصاحبهای میگوید: «شهید مفتح یكی از عناصر اصلی جامعة روحانیت مبارز تهران بود. پایگاه ایشان هم مسجد قبا بود. در ماه رمضانی كه به عید فطر و آن راهپیمایی میلیونی منجر شد، هر شب جلسات سخنرانی پرشوری در مسجد قبا برگزار میشد. جمعیت فوقالعاده بود. صحن مسجد آن موقع خیلی كوچكتر بود؛ اما كوچهها و خیابانهای اطراف مسجد از جمعیّت پر میشد؛ حتی افراد از كرج و شمیرانات هم به این جلسات میآمدند. (12)
از همین سنگر بسیاری از اعلامیهها تكثیر و توزیع میشد و مفتح موفق گردید اولین نمایشگاه كتاب را در مسجد قبا برگزار كند. همچنین اندیشمند مصری، «عبدالفتاح مقصود»، را به ایران دعوت كرد. دعوت از قاریان مصری نیز در زمرة حركتهای فرهنگی بینالمللی از همین پایگاه بود. نكتة جالب توجه این است كه در مسجد قبا تمام گروههای فكری با گرایشهای گوناگون اجتماع میكردند و در آنجا مباحثی با جنبههای علمی و مذهبی در سطح عالی مطرح میشد و در واقع نسل جوان، روشنفكر و تحصیلكرده به یك مركزیتی نیاز داشتند كه صرفاً مسجد قبا میتوانست این هدف را تأمین كند. با هدایت مفتح مسجد قبا تمام این نیروها را جذب مینمود؛ امّا اصالت اسلامی و مبارزهای صددرصد مذهبی به رهبری امام خمینیرحمهالله در رأس برنامهها قرار داشت، ضمن اینكه كسی تعصبهای خاص و تمایلات گروهی، در این مسجد احساس نمیكرد. (13)
عيد فطر و راهپیماییگسترده
شهید مفتح پس از پایان رسیدن ماه رمضان، در سال 1356، اعلام كرد: نماز عید فطر را در زمینهای قیطریه خواهد خواند. از صبح روز عید، اهالی تهران، سیلآسا به سوی قیطریه حركت كردند و در ساعت هفت صبح كه قرار بود نماز آغاز گردد، جمعیت نمازگزار زیر برق سلاحها و ماشینهای مسلّح ارتش شاهنشاهی، در زمینهای قیطریه برای انجام فریضة باشكوه نماز عید فطر به دعوت دكتر مفتح جمع شده بودند. اجتماع چنین جمعیت انبوهی برای اقامة نماز تا آن سال در تاریخ ایران كمتر سابقه داشت. پس از انجام نماز، آن شهید بزرگوار در خطبههای نماز با روشنگری و افشاگری علیه رژیم طاغوتی ایران، استكبار جهانی و صهیونیستها، ضرورت مبارزه متشكل و همه جانبه علیه آنها را به رهبری امام امت بیان كرد و نام مبارك امام خمینیرحمهالله در آن جمع گسترده از زبان مفتح جاری گردید و بر رهبری ایشان و اطاعت محض از فرامینش تأكید گشت. در جریان برگزاری نماز اعلامیههایی نیز توزیع شد كه تعدادی از آنها توسط مأموران رژیم جمعآوری شد. پلاكاردهایی با شعارهایی در مورد وحدت مسلمانان در محل برگزاری نماز به چشم میخورد. (14)
از این تاریخ تا رمضان سال بعد فعالیتهای مسجد قبا همچنان به صورت سخنرانیهای پرشور و كلاسهای پرمحتوا ادامه داشت و شهید مفتح با شور و شوق افزونتری نقش ماهرانه و صادقانة خود را ایفا مینمود.
از اولین شب ماه مبارك رمضان سال 1357 در مسجد قبا مجالس وعظ و خطابه با حضور بیش از پنجاه هزار نفر منعقد میگردید. اولین افشاگری علیه فاجعه سینما ركس آبادان، از سوی دكتر مفتح در همان اولین شبهای ماه رمضان در این مسجد صورت گرفت؛ او با صراحت دولت وقت راعامل اصلی به آتش كشیدن سینما ركس آبادان معرفی كرد. مردم مسلمان و انقلابی ساعتها قبل از افطار، برای آنكه در مسجد جایی بیابند، به آنجا میآمدند و منتظر اجرای برنامهها میشدند و این در حالی بود كه خیابانهای اطراف و حتی كوچهها و معابر فرعی و فضاهای دیگر با خودروهای مسلح به انواع مسلسلهای سبك و سنگین در محاصره بود. در طول ماه رمضان سخنرانان كه شاگردان امام خمینیرحمهالله و از دانشوران حوزه به شمار میرفتند، به امر رهبر انقلاب مردم را برای مبارزهای گسترده و همگانی مهیا میكردند و به آنان نوید میدادند كه در پرتو مقاومت و اتحاد از زیر یوغ ستم رهایی یافته و به عزّت و كرامت خواهند رسید.
این آموزشهای ارزنده و رشد دهنده، مردم را برای راهپیمایی عظیم روز سیزدهم شهریور كه با عید فطر مصادف بود، آماده میكرد. شهید مفتح در اواخر ماه رمضان اعلام كرد كه نماز عید فطر را امسال چون سال قبل در اراضی قیطریه برگزار خواهد كرد و افزود كه صبح روز عید از جلوی مسجد قبا «الله اكبر» گویان به سوی آن مكان راهپیمایی خواهیم نمود.
دوشنبه 13 شهریور 1357 مقارن با عید فطر، در حالی كه جمعیت انبوهی با شهید مفتح بودند، به سوی قیطریه میرفتند و فریاد تكبیر هزاران مسلمان انقلابی كه از ستم طاغوت به ستوه آمده بودند، در تمام تهران طنینانداز گردید و كاخ شاه را به شدت لرزانید، این نخستین تظاهرات گستردهای بود كه با دعوت و تلاش مفتح برگزار میشد. مردم در مسیر، سربازان را گلباران میكردند و با شعار رهایی بخش «نصر من الله و فتح قریب» بر نابودی نظام استبدادی تأكید مینمودند.
پس از اقامة نماز توسط شهید مفتح و خواندن خطبة توسط شهید باهنر، مفتح در سخنانی كوتاه با اظهار پیروی از رهبری قاطع امام خمینیرحمهالله و تأكید فراوان بر اتحاد مردم اعلام داشت: روز پنجشنبه 16 شهریور 1357 به عنون تجلیل از شهدای ماه رمضان تعطیل خواهد بود. (15)
بعد از خاتمة بیانات مفتح، مردم مسلمان از زمینهای قیطریه شروع به راهپیمایی كردند كه حیرت ناظران را برانگیخت. در این حركت گسترده كه تا اوایل شب به درازا كشید، صفهای چند كیلومتری جمعیت، اعم از زن و مرد، پیر و جوان، طول و عرض خیابانها را احاطه كرد، روزنامههای عصر نوشتند: «بزرگترین راهپیمایی مذهبی ـ سیاسی تاریخ ایران دیروز در تهران برگزار شد.» سفیر آمریكا در ایران ـ سولیوان ـ گفت: «این تظاهرات به عنوان یك نمایش خیابانی در تاریخ نوین ایران بیسابقه است.» (16)
از دستگیری تا شهادت
در پایان مراسم عید فطر، قرار راهپیمایی روز پنجشنبه 16 شهریور سال 1357 گذاشته شد. بالاخره این روز فرا رسید، رژیم قصد داشت از برگزاری این تظاهرات جلوگیری كند یا با انتشار خبرهایی جعلی، این حركت را یك شایعه مطرح كند؛ اما حركت سیلآسای مردم به سوی میعادگاه تظاهرات، این نقشهها را خنثی كرد. مأموران رژیم كه نمیتوانستند این راهپیمایی گسترده را تحمل نمایند، به سوی تظاهر كنندگان آتش گشودند كه چون شهید مفتح در جلوی جمعیت مشغول رهبری تظاهرات بود، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت، به نحوی كه ادامه مسیر برای او امكانپذیر نبود و ایشان را به منزلی در آن حوالی منتقل كردند. ایشان در آنجا از طریق تلفن به دكتر بهشتی وضع خود را اطلاع داد و از آن شهید خواست كه به راهپیمایان ملحق و هدایت این حركت عظیم را عهدهدار شود كه به همین نحو عمل شد و راهپیمایان تا میدان آزادی مسیر را ادامه دادند و قطعنامة آن نیز قرائت گردید، فاجعه 17 شهریور و نیز راهپیمایی تاسوعا و عاشورا، پیروزی انقلاب را نزدیكتر نمود. همزمان با حادثة خونین میدان ژاله كه جمعة سیاه نامیده شد، عدهای از مبارزان سیاسی دستگیر و روانة زندان شدند كه مفتح یكیاز این بازداشتشدگان بود. او برای مداوا و پانسمان زخمهای ناشی از ضرب و شتم مأموران در روز گذشته، به بیمارستان رفته بود كه هنگام بازگشت دستگیر شد. در هنگام اوجگیری انقلاب، رژیم كه از صبح هفده شهریور در تهران و یازده شهر دیگر حكومت نظامی اعلام كرده بود، بعد از دو ماه، درِ زندانها را گشود كه دكتر مفتح نیز از زندان كمیته مشترك ضد خرابكاری رهایی یافت.
برگزاری موفقیتآمیز تظاهرات روز تاسوعا و عاشورا بدون ایجاد برخورد خشونت آمیز با مأموران، حكایت از برنامهریزی درست توسط روحانیان از جمله مفتح و دكتر بهشتی داشت. قطعنامه هفده مادهای این راهپیمایی را شهید مفتح در مسیر تظاهرات قرائت نمود.
در اوایل بهمن 1357 كه دشمنان دیگر خود را شكست خورده میدیدند، دست به شایعات و جنگهای روانی زدند تا هم نیروهای انقلاب را به تحلیل برند و هم بین آنان تفرقه ایجاد كنند. در این اوضاع و احوال در پنجم بهمن 1357 در حسینیه ارشاد یك كنفرانس مطبوعاتی تشکیل شد كه در آن دكتر مفتح، شهید مطهری و گروهی از اندیشمندان مسلمان حضور یافتند تا به پرسشهایی دربارة انقلاب اسلامی پاسخ گویند.
هم زمان با ایامی كه قرار شد امام خمینی به ایران تشریف بیاورند، شهید مفتح با همكاری شهید مطهری و افرادی دیگر، كمیتة استقبال از امام خمینی را تشكیل دادند كه در اثر كوششها و برنامهریزیهای آنان استقبال باشكوه، بینظیر و گستردهای از امام، از مسیر فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا به عمل آمد. امام در ضلع شمالی قطعه 17 شهدای انقلاب اسلامی در جایگاه ویژهای استقرار یافتند و نطق تاریخی خود را ایراد فرمودند كه شهید مفتح در كنارشان بود و نگارنده خود در 12 بهمن1357 شاهد این صحنه شكوهمند بودم.
شهید مفتح بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن حفظ مسئولیتهای انقلابی خود در كمیته مسجد قبا، عضویت در شورای انقلاب، عضویت در شورای عالی نظارت بر امور مؤسسة اطلاعات و عضویت در شورای گسترش آموزش عالی، وظایفی را كه در دانشگاه به عنوان استاد و مدرس و ریاست دانشكدة الهیات و معارف اسلامی و در مسجد با عنوان امام جماعت داشت، انجام میداد.
محور مبارزات آن شهید قبل از انقلاب جنبة علمی و فرهنگی داشت كه پس از پیروزی نیز چنین روندی را پی گرفت. او پس از تأسیس «حزب جمهوری اسلامی» به عضویت آن درآمد و مدت كوتاهی مسئولیت بخش روحانیت این تشكل را عهدهدار گردید تا آنكه در روز 27 آذر 1358، ساعت نُه صبح توسط گروه فرقان به شهادت رسید. (17)
پینوشـــــــــــــتها:
(1). بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، جاول، ص477؛ حدیث عاشقی، ص58.
(2). شهید مفتح تكبیر وحدت، از نگارنده، ص104.
(3). آیات اصول اعقتادی قرآن، ص56؛ شهید مفتح تكبیر وحدت، ص105.
(4). زندگی و مبارزات شهید دكتر محمد مفتح، ص176 ـ165، به نقل از پرونده مفتح.
(5). همان، ص 176 و 177؛ عصر پهلوی به روایت اسناد، تهران، دفتر نشر معارف، ص333.
(6). آیات اصول اعتقادی قرآن، ص56؛ مطهری مطهر اندیشهها، ج اوّل، ص57؛ مقاله بزرگمردی در راستای تشیع سرخ، مجله اعتصام، شماره هشتم.
(7). دیدگاهها (گفتگوهایی با آیۀ الله سیدعلی خامنهای، مقام معظم رهبری)، به کوشش محمد بدیعی، قم، انتشارات تشیع، چ اوّل، 1362، ص5.
(8). پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1360، ص43.
(9). شهید مفتح تكبیر وحدت، ص122؛ خاطرات عمید زنجانی، تدوین محمد علی حاجی بیگی، ص245؛ یاران امام به روایت اسناد ساواك (دكتر بهشتی)، ص348؛ دوران مبارزه، علی اكبر هاشمی رفسنجانی، ج اول، ص122.
(10). سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام خمینی)، گردآوری و تدوین مصطفی وجدانی، تهران، پیام آزادی، چ هفتم، 1366، ج4، ص94-96.
(11). شهید مفتح تكبیر وحدت، ص115 ـ110.
(12). گفتگو با حسین مهدیان، روزنامه كیهان،10 اسفند 1381، ش 17610، ص12.
(13). شاهد یاران، سال دوم، ش 12، دیماه 1385، ص25 و 62.
(14). شهید مفتّح تكبیر وحدت، از نگارنده، ص123، حدیث عاشقی، ص70.
(15). شهید مفتح تكبیر وحدت، ص129 - 126؛ بررسی ویژگیهای مسائل اسلامی شهید بهشتی، ص53.
(16). خاطراتی از ایام الله بهمن 1357، هادی غفاری، مجله پیام انقلاب، ش 182، شنبه 19 اسفند 1365، ص 23 - 22 و نیز همان مجله، مصاحبه با شهید محلاتی، ش 104، 29 بهمن 1362، ص30؛ روزنامه جمهوری اسلامی، 27/9/1370، ش 6520، ص12.
(17). اقتباس و مأخوذ از: روز شمار انقلاب اسلامی، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ج5، ص195 و 271؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج3، ص422؛ نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، ج9 و 10، ص135 ـ134؛ شهید مفتح تكبیر وحدت، از نگارنده، ص135 ـ130؛ تحلیلی از انقلاب اسلامی ایران، حاتم قادری، ص113 ـ110؛ زندگی و مبارزات شهید مفتح، ص281 و 284.
افزودن دیدگاه جدید