شیوه پاسخ به پرسشهای دینی (9)
نام نشریه: مبلغان، شماره 124
اشاره
در شماره قبل، از اصول و روشهای پاسخدهی، اسلوب حكیم، امنیتبخشی به پرسشگر، بازخوانی پاسخهای تهیه شده، انصاف و پارسایی را مطرح كردیم و در این شماره تعدادی دیگر از این اصول را بررسی میكنیم.
17. پاسخ اجمالی و تفصیلی
در مواردی که پاسخْ طولانی است، مناسب است پاسخ دهنده ابتدا پاسخ را به طور اجمالی و بدون ذکر مستندات و توضیحات بیان کند؛ سپس پاسخ کامل و تفصیلی را ارائه دهد. این روش از روشهایی است که برای یاد دادن و آموزش، بسیار مناسب بوده و به نوشتة برخی عالمان علوم بلاغت، تأثیر بیان اجمالی و سپس بیان تفصیلی بیشتر است. (1)
قرآن کریم نیز در بسیاری از موارد از این روش استفاده کرده است؛ به عنوان نمونه: در سوره هود، ابتدا اجمالاً به این نکته اشاره میکند که مردم در قیامت دو دسته هستند: عدهای شقی و عدهای سعید و سپس این دو دسته را به طور تفصیلی معرفی میکند. «یوْمَ یأْتِ لا تَكلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شقِىٌّ وَ سعِیدٌ * فَأَمَّا الَّذِینَ شقُوا فَفِى النَّارِ لهَُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَشهِیقٌ * خَلِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السمَوَت وَ الأَرْض إِلا مَا شاءَ رَبُّك إِنَّ رَبَّك فَعَّالٌ لِّمَا یرِیدُ * وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِى الْجَنَّةِ خَلِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السمَوت وَ الأَرْض إِلا مَا شاءَ رَبُّك عَطاءً غَیرَ مجْذُوذٍ»؛ (2) «آن روز كه [قیامت و زمان مجازات] فرا رسد، هیچ كس جز به اجازه او سخن نمىگوید؛ گروهى بدبختند و گروهى خوشبخت؛ امّا آنها كه بدبخت شدند، در آتشند؛ و براى آنان در آنجا، «زفیر» و «شهیق» (= نالههاى طولانى دم و بازدم) است... جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مىدهد! امّا آنها كه خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششى است قطع نشدنى!»
در سوره آل عمران، ابتدا به این نکته اجمالاَ اشاره میکند که خداوند در روز قیامت بین مردم داوری میکند و سپس تفصیلاً نتیجة داوری را به اطلاع مردم میرساند. «ثُمَّ إِلىَّ مَرْجِعُكمْ فَأَحْكمُ بَینَكُمْ فِیمَا كُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ * فَأَمَّا الَّذِینَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شدِیداً فى الدُّنْیا وَ الاَخِرَةِ وَ مَا لَهُم مِّن نَّصرِینَ * وَ أَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ فَیوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللَّهُ لا یحِبّ الظلِمِینَ»؛ (3) «سپس بازگشت شما به سوى من است و در میان شما، در آنچه اختلاف داشتید، داورى مىكنم؛ امّا آنها كه كافر شدند، [و پس از شناختن حق، آن را انكار كردند،] در دنیا و آخرت، آنان را مجازات دردناكى خواهم كرد؛ و براى آنها، یاورانى نیست؛ امّا آنها كه ایمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بهطور كامل خواهد داد؛ و خداوند، ستمكاران را دوست نمىدارد.»
در آیة 107 همین سوره، ابتدا اجمالاً به این نکته اشاره میکند که در روز قیامت برخی روسیاه و برخی روسفیدند و سپس به شکل تفصیلی این دو دسته را معرفی میکند. «یوْمَ تَبْیض وُجُوهٌ وَ تَسوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِینَ اسوَدَّت وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُم بَعْدَ إِیمَنِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَاب بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ * وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیضت وُجُوهُهُمْ فَفِى رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِیهَا خَلِدُونَ»؛ (4) «روزى كه چهرههایى سفید، و چهرههایى سیاه مىگردد. اما آنها كه صورتهایشان سیاه شده، [به آنها گفته مىشود:] آیا بعد از ایمان، و [اخوّت و برادرى در سایه آن،] كافر شدید؟! پس بچشید عذاب را، به سبب آنچه كفر مىورزیدید! و امّا آنها كه چهرههایشان سفید شده، در رحمت خداوند خواهند بود؛ و جاودانه در آن مىمانند.»
18. پاسخ دهی به همة پرسشگران
روحانی باید سعی کند به همة پرسشگران - البته نه به همة پرسشها - پاسخ دهد. او باید همانند پدر یا برادری مهربان با همة مردم با عطوفت برخورد کرده و کسی را از خود نراند. او نباید به صرف اینکه جوانی ظاهر مناسبی ندارد یا حتی خانمیبد حجاب است، از پاسخ دهی به سؤالات او خود داری کند. مشکلی که نگارنده در جلسات پرسش و پاسخ بهویژه جلسات مشاورههای دینی در تهران با آن مواجه بودم، چگونگی برخورد با افرادی بود که ظاهر مناسبی نداشتند. و این امر در بارة زنان بسیار مشکلتر بود؛ زیرا از طرفی نباید کاری انجام دهیم که به منزلة تایید خلاف پرسشگران شود و از طرف دیگر نباید پرسشگرانی که به هر دلیل روحانی را برای پاسخگویی انتخاب کردهاند و انتظار دارند روحانی به سؤالات دینی آنان پاسخ دهد را از خود راند.
از طرفی هرگونه سخن گفتن، لبخند زدن، مواجه شدن با چنین افرادی ممکن است اشکال شرعی داشته باشد، انسان را به گناه وادارد، موجب بد آموزی شود، و برخی ممکن است از همین گفتگوی کوتاه، از زاویههای مختلف، عکس و فیلم تهیه کنند و باعث مشکلات و بد آموزیهای بیشتری شوند و ممکن است همین گفتگوی مختصر، مصداقی از نشستن با اهل معصیت باشد که در روایات به شدت از آن نهی شده است و... .
به عنوان نمونه: در روایتی از امام سجادعلیهالسلام میخوانیم: «وَ إِیاكُمْ وَ صُحْبَةَ الْعَاصِینَ وَ مَعُونَةَ الظَّالِمِینَ وَ مُجَاوَرَةَ الْفَاسِقِینَ احْذَرُوا فِتْنَتَهُمْ وَ تَبَاعَدُوا مِنْ سَاحَتِهِم؛ (5) شما را از رفاقت و همنشینى با گناهكاران، و یارى ستمگران و همسایگى تبهكاران بر حذر میدارم. از فتنهشان بپرهیزید و از آستان آنان دور شوید.»
مشکل وقتی بزرگتر میشود که برخی از مؤمنان، پاسخ دهندگان روحانی را میبینند که با روی باز با چنین افرادی برخورد کرده و به سؤالات آنان پاسخ میدهند که برایشان سؤالات فراوانی پیش میآید از جمله اینکه:
- با آنکه امر به معروف واجب است، چرا روحانی محترم، زنی که با او صحبت میکند را نهی از منکر نمیکند تا ابتدا حجاب خود را اصلاح کند و سپس به سؤالات او پاسخ دهد؟
- مگر خندیدن به روی گناهکاران خود به منزلة تأیید گناه نیست؟ پس چرا روحانی محترم به صورت مردی که صورت خود را میتراشد، یا انگشتر طلا در دست دارد، لبخند میزند؟
از ناحیة دیگر، مگر روحانی نباید «طبیبٌ دوّار بطبه» (6) باشد؟ آیا با گفتگو نکردن، بد اخلاقی کردن، از خود راندن و پاسخ ندادن به اینگونه افراد، مشکل برطرف شده، اینان هدایت میشوند؟ آیا فرصت بهدست آمده فرصتی برای راهنمایی و هدایت چنین افرادی نیست؟
سیره و روش پیامبر و امامانعلیهالسلام چه بوده است؟ به نظر نگارنده، روحانی پاسخگو در این گونه موارد باید ملاحظة اهم را نموده و به آنچه به نظرش مهمتر است عمل کند؛ در عین حال، به نظر میرسد در اینگونه موارد باید اصل را بر رأفت و رحمت قرار داد و باید به این افراد نیز پاسخ داد و برخورد قهرآمیز با کسی که از ما مشاوره میخواهد یا توقع دارد به سؤالات او پاسخ دهیم ناشایسته است؛ در عین حال روحانی، باید کاری کند که حتی الامکان از آثار سوء و بدآموزیهای چنین گفتگوهایی جلوگیری کند و خود را در معرض تهمت قرار ندهد؛ مثلاً در گفتگو با زنان و بهویژه زنان بد حجاب، سر خود را به زیر انداخته و در فاصله مناسبی بایستد و سخنی که جنبه مزاح دارد به میان نیاورد، در صورت امکان زنی از اقوامش یا یکی از مؤمنات محجبه در نزدیکی او باشد. تا حتیالامکان در کنار پرسشگر قرار نگیرد و...
بررسی سیرة پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله امامانعلیهالسلام نیز نشان مىدهد كه پیشوایان اسلامى، هیچگونه محدودیتى براى پرسشگران و حتی پیروان ادیان مختلف و مذاهب گوناگون قائل نبودند و آنان با برخوردارى از آزادى كامل، مسائل خود را مطرح كرده و به بحث مىگذاشتند. برخی از گناهکاران محضر آنان آمده و موعظه میخواستند. آنان نیز از موعظه دریغ نمیکردند. در روایتى آمده است: «شخصی نزد امام حسینعلیهالسلام آمد و گفت: من مرد گناهکاری هستم، مرا موعظه کن. امامعلیهالسلام هم او را موعظه کرد. (7) وقتی شمر که از بدترین دشمنان امام حسینعلیهالسلام بود در جریان کربلا، حضرت عباس و برادرانش را صدا زد و آنان از جواب دهی سر باز زدند، امامعلیهالسلام به آنان فرمود: «أَجِیبُوهُ وَ إِنْ كَانَ فَاسِقاً؛ هر چند از فاسقان است؛ ولی پاسخ او را بدهید.» (8)
رأس الجالوت، پیشواى یهودیان، به همكیشان خود گفت: «مسلمانان مىپندارند كه على داناترین مردم و تواناترینِ انسانها در بحث و گفتگو است، بیایید نزد او رفته، شاید بتوانیم سؤالى مطرح كنیم كه دچار اشتباه شود...» (9) امیرمؤمنان در عین حال که از نیت رأس الجالوت آگاه بود؛ ولی باز هم به پرسشهایش پاسخ میداد. سرانجامِ آن مجلس و آن پرسشها آن بود كه عالم یهودى گفت: «أَشْهَدُ أَنَّ دِینَكَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مَا خَالَفَهُ بَاطِل؛ شهادت مىدهم كه دین تو حق است و آنچه با آن مخالفت کند باطل است.» (10)
سلمان فارسى نقل مىكند كه: «پس از وفات رسول خداصلیاللهعلیهوآله، جاثلیق به همراه صد نفر از مسیحیان به مدینه آمد و چون ابىبكر از پاسخ به پرسشهاى آنان عاجز ماند، او را به محضر امام علىعلیهالسلام راهنمایى كردند و آن حضرت، سؤالاتشان را پاسخ داد. (11)
سعة صدر ائمه چنان بود كه حتى دشمنان و معاندان آنان نیز از فرصت طرح سؤال نزد ایشان برخوردار بودند و با آزادى و آرامش، به طرح سؤال مىپرداختند. «یكى از اصحاب امام پنجم مىگوید:
به خدمت امام باقرعلیهالسلام رسیدم. یكى از خوارج وارد شد و گفت: اى اباجعفر! چه چیزى را مىپرستى؟ امام پاسخ او را دادند. فرد خارجى در حالى كه میگفت: خداوند بهتر میداند که نبوتش را در کدامین فرد قرار دهد، مجلس حضرت را ترك كرد.» (12)
ابن ابى العوجا كه زمانى از شاگردان حسن بصرى بود و سپس اعتقاد به توحید را رها كرد و ملحد شد، در مكه خدمت امام صادقعلیهالسلام رسید و گفت: «اى ابا عبداللَّه! گفت و شنود در مجالس، امانت است و باید محرمانه بودن آن حفظ شود و البته هر كس كه در درون ناراحتى دارد، باید آن را بیرون بریزد. آیا اجازة سخن گفتن به من مىدهى؟»
امام به چنین شخصی نیز اجازة پرسیدن داد؛ در حالی که میدانست او حقپذیر نیست، به سؤالاتش جواب داد. امامعلیهالسلام در موقعیتی گفتگو با چنین شخصی را پذیرفت که دانشمندان نیز به علت كجخلقى و بد زبانىاش، وی را تحملنمىكردند. (13)
در پایان این گفتار تأکید میشود که پاسخ دهی به همة پرسشگران به معنی پاسخ دهی به همة سؤالات نیست. بلکه پاسخگو باید به سؤالاتی که جواب آنها را میداند پاسخ دهد.
19. پاسخدهی صحیح و عالمانه
این اصل از مهمترین اصول پاسخ دهی است و بدون ارائة پاسخی صحیح و عالمانه، پاسخگو نه تنها مشکلی از پرسشگر برطرف نکرده؛ بلکه بر مشکلات او افزوده است. در این صورت، نه تنهاپرسشگر هدایت نشده؛ بلکه گمراه شده و گناه گمراه شدن او به عهدة پاسخگویی است که بدون داشتن دانش کافی، خود را در معرض پرسشها قرار داده است. چنین کسی به مثابه مفتی میماند که بدون داشتن دانش کافی بر سکوی افتا نشسته است و به فرمودة رسول گرامیاسلامصلیاللهعلیهوآله مورد لعنت فرشتگان زمین و آسمان است. (14) و به فرموده امام جوادعلیهالسلام، اگر کسی به فتوایی که او نقل کرده عمل کند، گناهش به عهدة پاسخگو است. (15)
کسی میتواند بر کرسی پاسخگویی بنشیند و توانایى دارد به نقد افكار و رد و قبول اندیشهها بپردازد كه نقّاد سخن باشد. آن كه بىساز و برگ به جنگ مىرود، شكست مىخورد و زیان چنین پاسخگویی بیش از سود اوست.
كسى كه خود، اسلام را نمىشناسد اگر به پاسخگویی بپردازد، به جاى آن كه آن را به دیگران بشناساند و تیرگیها را از ذهنها بزداید، مردم را گمراهتر خواهد ساخت.
امام علىعلیهالسلام فرمود: «مِنْ بُرْهَانِ الْفَضْلِ صَائِبُ الْجَوَاب؛ (16) از دلیلهاى فضل، پاسخ درست است.»
چنانکه امام صادقعلیهالسلام سه چیز را نشانة اصابت رأى میداند: «خوب برخورد كردن و نیك گوش كردن و پاسخ نیكو دادن.» (17)
امام علىعلیهالسلام برای رسیدن به پاسخ صحیح از پاسخگویان میخواهد که شتابزدگى را واگذارند و در حجّت و دلیل خود بیندیشند و خود را از پریشانگویى نگاه دارند، تا از لغزش ایمن بمانند. (18)
از این روى استاد مطهری از كسانى كه بدون خبرگى در باورها، ارزشها و فقه و كلامِ اسلام، بر سكوى پاسخگویى به پرسشها و مشكلات فكرى جوانان بالا مىروند و با دفاع ناشیانه از دین، به آن زیان مىرسانند و ناخودآگاه آب به آسیاب دشمن مىریزند شكوه مىكند كه:
«چقدر مصیبت است براى اهل معرفت كه افرادى كه نه با مكتب الهیون آشنا هستند و نه با مكتب مادیون، از هرج و مرج و بىنظمى كه در سیستم تبلیغات دینى خصوصاً جامعة تشیع وجود دارد، استفاده مىكنند. در ردّ مادیون كتاب مىنویسند و لاطائلاتى را به هم مىبافند كه اسباب تمسخر و استهزاست. بدیهى است كه چنین تبلیغاتى به سود مادىگرى است.»
امام امیرمؤمنان به پاسخگویان وصیت میکند که نه آن چه نمیدانند را نگویند؛ بلکه همة آنچه میدانند را نیز نگویند. (19)
20. پاسخهای کوبنده
پاسخ دهنده در برخی از موارد و در برابر برخی از پرسشگران باید با قاطعیت و جدیت پاسخ دهد. این اصل غالباً در برابر شبههگران یا پرسشگران لا ابالی کابرد دارد. کسانی که به هیچ صراطی پایبند نیستند و در پی آنند که برای رهایی از قوانین و تکالیف شرعی راهی بیابند و به اصطلاح به دنبال «کلاه شرعی» میگردند، یا برخی از پرسشگرانی که از روی تمسخر میپرسند. در چنین مواردی گاه نیاز است از اصل پاسخ صرف نظر کرده و آثار سوء بیخبری و لاابالیگری را به پرسشگر گوشزد کرد. به عنوان نمونه: خداوند در پاسخ به سؤال از روز قیامت، گاهی با صراحت به سؤال پاسخ میدهد و میفرماید: «ای رسول ما! بگو وقت آن را جز خداوند کسی نمیداند». (20) ولی گاهی در برابر مسخره کنندگانی که به دنبال حقیقت نیستند و به فرموده قرآن از «خرّاصون» و در زمره كسانى هستند كه غرق جهل و نادانى خویشند، و براى فرار از زیر بار حق هر روز بهانه و سخن بىاساسى را عنوان کرده و پیوسته سؤال مىكنند: «أَیانَ یوْمُ الدِّینِ»؛ (21) «روز جزا چه وقت است.» پاسخ جدی و تندی ارائه میدهد. نخست میفرماید: «مرگ بر چنین دروغگویانی.» (22) و پس از نقل پرسش آنان چنین پاسخ میدهد: «یوْمَ هُمْ عَلى النَّارِ یفْتَنُونَ* ذُوقُوا فِتْنَتَكمْ هَذَا الَّذِى كُنتُم بِهِ تَستَعْجِلُونَ»؛ (23) «[آرى] همان روزى است كه آنها را بر آتش مىسوزانند [و گفته مىشود:] بچشید عذاب خود را، این همان چیزى است كه براى آن شتاب داشتید!»
قرآن کریم گاه از فلسفه و علت اینکه برخی از افراد چنین پرسشهایی مطرح میکنند، پرده بر داشته، میفرماید: «بَلْ یرِیدُ الانسنُ لِیفْجُرَ أَمَامَهُ * یسئَلُ أَیانَ یوْمُ الْقِیمَةِ»؛ (24) «انسان مىخواهد [آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت] در تمام عمر گناه كند! [از اینرو] مىپرسد: قیامت كى خواهد بود!.» سپس به چنین پرسشی اینگونه پاسخ میدهد: «فَإِذَا بَرِقَ الْبَصرُ*وَ خَسفَ الْقَمَرُ*وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ*یقُولُ الانسنُ یوْمَئذٍ أَینَ الْمَفَرُّ»؛ (25) «[بگو:] در آن هنگام كه چشمها [از شدّت وحشت] به گردش درآید، و ماه بىنور گردد، و خورشید و ماه یك جا جمع شوند، آن روز انسان مىگوید: «راه فرار كجاست؟!»
چنانکه میبینیم، خداوند متعال در این آیات به جای پاسخ دهی صریح و بیان روز قیامت، به آثار آن اشاره میکند تا مردم متذکر شوند.
پاسخگوی دینی نیز باید به این اصل توجه کند، مثلاً وقتی زنی ـ در عین حال كه حکم حجاب را میداند ـ باز میپرسد: آیا به راستی حجاب واجب است؟ در پاسخ او نباید به نقل فتوا اکتفا کرد؛ بلکه باید برخی از عذابهای زنان بد حجاب و بیحجاب را برایش گفت؛ مثلاً باید به این حدیث نبوی اشاره کرد که آن حضرت در معراج عدهای از اهل عذاب را دید که از جمله آنان زنانی بودند که موی خود را از نامحرم نمیپوشیدند که آنان را به موی خودشان آویزان کرده بودند و مغز سرشان از عذاب میجوشید. (26) و...
21. پرهیز از افتاء
افتا؛ یعنى صادر كردن حكم و فتوا، از مسائل بسیار مهم و داراى پاداش بزرگ و فضیلت فراوان است؛ زیرا مفتى و مجتهدى كه حكم و فتوا صادر مىكند، وارث انبیا و پیغمبران است، و مىخواهد به ادای تكلیفى كه واجب كفایى است قیام نماید؛ ولى از آنجا که مفتی، در معرض خطا و لغزش، و مواجهه با خطر مىباشد، کسی که اهلیت فتوا دادن ندارد، نباید آنچه به نظر خودش آمده را به عنوان حکم الهی برای مردم بیان کند و مصداق افرادی که در این آیه شریفه آمده قرار نگیرد:
«وَ لا تَقُولُوا لِمَا تَصِف أَلْسِنَتُكمُ الْكَذِب هَذَا حَلَلٌ وَ هَذَا حَرَامٌ لِّتَفْترُوا عَلى اللَّهِ الْكَذِب إِنَّ الَّذِینَ یفْترُونَ عَلى اللَّهِ الْكَذِب لا یفْلِحُونَ»؛ (27) «به خاطر دروغى كه بر زبانتان جارى مىشود [و چیزى را مجاز و چیزى را ممنوع مىكنید،] نگویید: این حلال است و آن حرام، تا بر خدا افترا ببندید. به یقین كسانى كه به خدا دروغ مىبندند، رستگار نخواهند شد!»
در دهها روایت که از پیشوایان دینی نقل شده، از افتا برای افرادی که اهلیت آن را ندارند نهی شده است. (28)
شیوة سلف صالح نیز چنین بوده است كه تا جایی که برایشان ممکن بوده، از فتوا دادن پرهیز میکردند. که نمونههایی از آن گذشت. (29)
22. توجه به کلمات پاسخ
پاسخ دهنده باید روی تک تک کلماتی که مینویسد یا میگوید، عنایت کند. در پاسخ دهی به سؤالات متداول شرعی باید موارد کاربرد و تفاوتهای حکم، فتوا، «لایخلو من وجه أو نظر اَو اشکال، أو تأمل»، احتیاط، احتیاط واجب، احتیاط مستحب، اشکال دارد، بعید نیست و... را به خوبی بداند تا فتوایی را به جای احتیاط واجب بیان نکند، احتیاط مستحبی را جای احتیاط واجب ننشاند و... .
در پاسخدهی به سؤالات حدیثی یا هنگام نقل احادیث هنگامى كه میداند حدیث صحیح است، شایسته است با الفاظى كه حاكى از جزم به مضمون حدیث است (مانند: قال رسول الله، فعل، امر، نهى) تعبیر نماید؛ ولى اگر چنین اطمینانى ندارد، مىبایست با الفاظى كه مشعر به جزم و یقین است، تأدیه نكند؛ مثلاً در نقل چنین احادیثى بگوید: «روى عن رسول اللهصلیاللهعلیهوآله یا جاء عنه یا یذكر، یحكى، بلغنا.» (30)
چنانکه در پاسخدهی به سؤالات قرآنی باید به نقل دقیق و رسم و آدرس آیه در مصحف عنایت کامل کند، آیات ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید و... را بشناسد؛ با علوم قرآنی و تفاسیرمهم آشنا باشد. او باید دقت کند که مثلاً به جای کلمة «تأویل» از کلمة «تفسیر» استفاده نکند، به جای «شأن نزول» عبارت «سبب نزول» را به کار نبرد. (31) از ترجمههای دقیق استفاده کند و...
23. توجه کامل به پرسش (فهم دقیق)
وقتی پاسخ دهنده میتواند به پرسش پاسخ مناسبی دهد که پرسش را به خوبی بفهمد؛ از اینروست که در ضرب المثلی آوردهاند: «فهم السؤال نصف الجواب، بل کلّه»، او باید بر تک تک کلمات پرسش عنایت کافی کند، چه بسا ندیدن کلمهای از کلمات پرسش، باعث میشود که سؤال به خوبی فهمیده نشود و پاسخگو از ارائة پاسخ صحیح باز ماند. او پس از مطالعه و یا شنیدن دقیق پرسش- همانگونه که در عنوان «تکرار اصل پرسش» خواهد آمد - باید پرسش را بازگوی کرده و اگر پرسش از چند بخش تشکیل شده است، به تمام بخشهای آن پاسخ دهد. در پرسشهایی که از چند بخش تشکیل شدهاند، پاسخ دهنده میتواند بخشهای پرسش را با اعداد یا حروف شماره گذاری کرده و پس از یادآوری هر بخش، پاسخ آن را ارائه کند. با بررسی سیرة ائمهعلیهالسلام نیز دیده میشود آنان در بسیاری از موارد پس از شنیدن پرسش یا شبهه، اگر پرسش از چند بخش تشکیل شده بود، بخش بخش آن را یادآوری کرده و بدان پاسخ میدادند. (32)
برخی از بزرگان در بارة پاسخگویی به سؤالات فتوایی مطالبی فرمودهاند که عمومیبوده و برای پاسخگویی به تمام سؤالات سودمند است:
مفتى باید كلمه به كلمه نامه استفتاء را با دقت كافى مطالعه كند، بخصوص پایان و منتهى الیه نامه را با عنایت فزونترى مورد توجه قرار دهد؛ زیرا جان و روح سؤال و اصل پرسش در پایان آن وجود دارد كه گاهى ممكن است تمام نامه به پایان آن مربوط باشد و مفتى احیاناً نسبت به پایان آن از لحاظ دقت، غفلت كند. دانشمندى گفته است: شایسته است درنگ اندیشمندانه و دقت مفتى دربارة یك مسئلة ساده و آسان به همانگونه باشد كه درباره مسئلهای مشكل و پیچیده اعمال مىگردد و این موضوع به خاطر آن است كه وى به دقت و تأمل عادت نموده و بدان خو گیرد.» (33)
شهید مطهری نیز به فهم دقیق پرسش و شبهه عنایت کافی میکرد؛ او به سخنان دیگران گوش مىداد... در نقد سخنان دیگران و بیان شبهه بهتر از گویندگان آن، آن را باز مىگفت و كوچكترین تحریفى در افكار دیگران روا نمىداشت. به هنگام نقد و بررسى، ضعیفترین نظرات را نیز بیان مىكرد و از طعنه، و تحقیر و جوسازى به دور بود.
24. تکرار اصل پرسش
یکی دیگر از اصولی که پاسخگو باید رعایت کند، تکرار سؤال پرسشگر به خصوص در سؤالات حضوری و شفاهی است. این امر از نظر روحی برای پرسشگر فواید فراوانی دارد؛ زیرا او با تکرار سؤال مطمئن میشود که پاسخگو پرسش را به خوبی تلقی کرده است و اگر احیاناً نیاز به توضیحی داشته باشد، پرسشگر مجدداً سؤال خود را توضیح خواهد داد.
البته گاهی از این اصل عدول شده و به خاطر وضوح پرسش و یا پرهیز از تکرار، پرسش پرسشگر تکرار نمیشود و این مطلب به مقتضای حال بستگی دارد. در پرسشهای مشاورهای و نیز در مواردی که پرسش کتبی را به مرکز پاسخگویی فرستاده و ممکن است پرسشگر سؤال خود را فراموش کرده باشد یا پرسشهای مکرری پرسیده و ممکن است پاسخ بر او مشتبه شود، تکرار سؤال بسیار مهم است.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). مختصر المعانی، سعد الدین التفتازانی، ص85.
(2). هود/105-108.
(3). آل عمران/55 - 57.
(4). آل عمران/106 و107.
(5). تحف العقول عن آل الرسول، ص252.
(6). حضرت علیعلیهالسلام، رسول اللهصلیاللهعلیهوآله را اینگونه معرفی میکند: «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ یضَعُ ذَلِكَ حَیثُ الْحَاجَةُ إِلَیهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْی وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیرَة؛ پیامبرصلیاللهعلیهوآله طبیبى است كه براى درمان بیماران سیار است. مرهمهاى شفا بخش او آماده، و ابزار داغ كردن زخمها را گداخته این طبابت را هر جا که لازم باشد انجام میدهد؛ براى شفاى قلبهاى كور و گوشهاى ناشنوا و زبانهاى لال، آماده، و با داروى خود در پى یافتن بیماران فراموش شده و سرگردان است.» (نهج البلاغه، ج1، ص207؛ همان، ترجمه شهیدی، ص201؛ عیون الحكم والمواعظ، علی بن محمد لیثی الواسطی، ص319).
(7). بحارالأنوار، ج57، ص126.
(8). اللهوف فی قتلى الطفوف، سید بن طاووس حسنی، ص 54؛ عمدة الطالب، ابن عنبة، ص357؛ كلمات الإمام الحسینعلیهالسلام، شریفی، ص390.
(9). توحید، شیخ صدوق، ص175.
(10). همان.
(11). همان، ص182.
(12). همان، ص108.
(13). همان، ص253.
(14). «قال رسول اللهصلیاللهعلیهوآله : مَنْ أَفْتَى بِغَیرِ عِلْمٍ لَعَنَتْهُ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ وَ مَلَائِكَةُ الْأَرْض» (بحار الأنوار، ج2، ص111؛ نوادر راوندی، ص26؛ المهذب، قاضی ابن البراج، ج2، ص591).
(15). «وعن أبى جعفر محمد بن علىعلیهالسلام أَنَّهُ قَالَ: مَنْ أَفْتَى بِغَیرِ عِلْمٍ لَعَنَتْهُ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ وَ مَلَائِكَةُ الْاَرْضِ وَ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَلَائِكَةُ الْعَذَابِ، وَ لَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفَتَیاهُ؛ کسی که بدون علم فتوا دهد، ملائکه آسمان و زمین و ملائکه رحمت و عذاب او را لعنت میکنند و گناه هر کس که به آن فتوا عمل کند، به صادر کننده فتوا میرسد.» (دعائم الاسلام، قاضی نعمان مغربی، ج1، ص97؛ وسائل الشیعة، شیخ حرعاملی، نشرآل البیت، ج72، ص29).
(16). میزان الحكمة، محمدی ری شهری، ج1، ص480.
(17). «ثَلَاثَةٌ یسْتَدَلُّ بِهَا عَلَى إِصَابَةِ الرَّأْی: حُسْنُ اللِّقَاءِ وَ حُسْنُ الِاسْتِمَاعِ وَ حُسْنُ الْجَوَاب.» (تحف العقول، ابن شعبة الحرانی، ص323).
(18). «دَعِ الْحِدَّةَ وَ تَفَكَّرْ فِی الْحُجَّةِ وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْخَطَلِ، تَأْمَنِ الزَّلَلِ؛ عجله و شتابزدگی را واگذار، و در دلیل و حجّت خود تفکر کن و خود را از نگفتن سخنان بی ربط نگه دار تا از لغزشها در امان بمانی.» (همان).
(19). «لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ كُلَّ مَا تَعْلَمُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِكَ كُلِّهَا فَرَائِضَ یحْتَجُّ بِهَا عَلَیكَ یوْمَ الْقِیامَة؛ آنچه نمىدانى مگو؛ بلكه همه آنچه را كه مىدانى نیز مگو؛ زیرا خداوند سبحان بر تمام اعضای بدنت چیزهایى را واجب كرده كه از آنها در روز قیامت بر تو حجّت آورد.» (نهج البلاغه، حكمت382).
(20). «یسئَلُونَك عَنِ الساعَةِ أَیانَ مُرْسَیهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبى لا یجَلِّیهَا لِوَقْتهَا إِلا هُوَ ثَقُلَت فى السمَوَتِ وَ الأَرْضِ لا تَأْتِیكمْ إِلا بَغْتَةً یسئَلُونَك كَأَنَّك حَفِىٌّ عَنهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ»؛ «درباره قیامت از تو سؤال مىكنند، كى فرامىرسد؟! بگو: علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هیچكس (جز او). نمىتواند وقت آن را آشكار سازد؛ (اما قیام قیامت، حتى). در آسمانها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت). است؛ و جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمىآید! (باز). از تو سؤال مىكنند، چنانكه گویى تو از زمان وقوع آن باخبرى! بگو: علمش تنها نزد خداست؛ ولى بیشتر مردم نمىدانند.» (اعراف/187).
(21). ذاریات/12.
(22). قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ (ذاریات/ 10).
(23). ذاریات/ 13-14.
(24). قیامت/ 5-6.
(25). قیامت/ 7-10.
(26). عیون أخبار الرضاعلیهالسلام، شیخ صدوق، ج1، ص13؛ وسائل الشیعة، حرعاملی، ج14، ص155، نشرإسلامیة؛ بحارالأنوار، ج8، ص309.
(27). نحل/ 116: شهید ثانی علاوه بر آیه فوق، از چند آیة دیگر نیز نهی از افتاء بغیر علم را اثبات میکند، مثل:
- «وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونََ»؛ «و آنچه را نمیدانید به خدا نسبت ندهید.»
- «قُلْ أَ رَأَیتُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالاً قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْام عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُون» (منیة المرید، ص279).
(28). از جمله از رسول اعظمصلیاللهعلیهوآله نقل شده است که: «مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَیرِ عِلْمٍ لَعَنَهُ مَلَائِكَةُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض.» برای آگاهی از سایر احادیث، ر ک: بحارالأنوار، ج2، ص11، باب16، النهی عن القول بغیر علم و الإفتاء بالرأی و بیان شرائطه... ..؛ وسائل الشیعة، حر العاملی، ج27، ص20، انتشارات آل البیت، باب عدم جواز القضاء والافتاء بغیر علم بورود الحكم من المعصومینعلیهالسلام؛ مستدرك الوسائل، میرزای نوری، ج17، ص243، باب عدم جواز القضاء والافتاء بغیر علم بورود الحكم عن المعصومینعلیهالسلام؛ میزان الحکمه، ج3، ص2372، باب التحذیر من الافتاء بغیر علم.
(29). منیة المرید، ص284.
(30). درباره نقل حدیث شرایط مهم دیگری نیز نقل شده است که برای آگاهی از آداب نقل حدیث به كتاب علم الحدیث، نویسنده: كاظم مدیر شانچى، ص 186 به بعد مراجعه کنید.
(31). برخی از مفسران فرقى میان سبب نزول و شان نزول قایل نشدهاند و هر مـنـاسـبـتـى را كـه ایجاب كرده است تا آیه یا آیههایى نازل شود، گاه سبب نزول و گاه شان نزول گفتهاند؛ در صورتى كه میان این دو عبارت فرق است: از این جهت كه شان نزول اعم از سبب نزول اسـت. هرگاه به مناسبت جریانى درباره شخص و یا حادثهاى، خواه در گذشته یا حال یا آینده و یا دربـاره فـرض احـكـام، آیه یا آیاتى نازل شود، همه این موارد را شان نزول آن آیات مىگویند؛ مثلاً مـىگـویـنـد كـه فـلان آیـه درباره عصمت انبیا یا ملائكه یا حضرت ابراهیم یا نوح یا آدم نازل شده است كه تمامى اینها را شان نزول آیه مىگویند؛ اما سبب نزول، حادثه یا پیش آمدى است كـه مـتـعـاقـب آن، آیـه یا آیاتى نازل شده باشد و به عبارت دیگر آن پیش آمد باعث و موجب نزول گردیده باشد؛ لذا سبب، اخص است و شأن اعم. (علوم قرآنی، آیت الله معرفت).
(32). برای مشاهده نمونهها ر. ک: المسترشد، محمد بن جریر طبری، ص392؛ احتجاج، ج1، ص275؛ التحصین، سید ابن طاووس حسنی، ص643؛ ذخائر العقبى، احمد بن عبدالله طبری، ص232 و... .
(33). منیة المرید، ص295، باب: تأمل الرقعه کلمه کلمه تأملاً شافیاً.
افزودن دیدگاه جدید