شیوه پاسخ به پرسشهای دینی (10)
نام نشریه: مبلغان، شماره 125
اشاره
در شماره قبل، از اصول و روشهای پاسخدهی، پاسخ اجمالی و تفصیلی، پاسخدهی به همه پرسشگران، پاسخدهی صحیح و عالمانه، پاسخهای كوبنده، پرهیز از افتا، توجه به كلمات پاسخ، توجه كامل به پرسش و تكرار اصل پرسش را مطرح كردیم و اكنون، موارد دیگری از این اصول را بررسی میكنیم.
25. تکرار پاسخ
تکرار مطالب، به ویژه مطالب مهم، یکی از اصول آموزش است که به استقرار و تثبیت آموزشها و مطالب در ذهنها میانجامد و یادگیری را آسانتر میكند. از اینرو تکرار را یکی از اصول مهم آموزش میدانند. این امر در پاسخدهی نیز حائز اهمیت و از نکاتی است که رسول خدا به آن عنایت داشت. درباره سیره رسول خدا گفته شده که آن حضرت وقتی حدیثی میفرمود یا میخواست به سؤالی پاسخ دهد، سه بار تکرار میکرد. (1) تکرار پاسخ ممکن است به چند شکل انجام گیرد:
الف. همان محتوا به زبان و بیانی دیگر بازگو شود تا اگر پرسشگر به هر دلیل بیان اول را به خوبی تلقی نکرده باشد، با بیان دوم، مطلب را تلقی کند.
ب. با بیان اجمالی و تفصیلی، چنانکه گذشت.
ج. با ارائة نتیجه در پایان پاسخ که آنچه قبلاً آمده بود، به طور خلاصه در نتیجه بازگو میشود.
د. تکرار مستقیم همان مطالب با همان قالب و شیوه.
نکته مهمی که در این باره تذکر آن لازم است این است که اولاً تکرار در پاسخهای حضوری و گفتاری از اهمیت بیشتری برخوردار است و ثانیاً تکرار نباید به گونهای ملالانگیز باشد که موجب خستگی پرسشگر شود.
26. جامعیت پاسخ
این اصل از مهمترین اصول و در واقع حاکم بر سایر اصول پاسخ دهی است. اگر پاسخی جامع نباشد، هر چند سایر شرایط پاسخ دهی را داشته باشد، هیچ ارزشی ندارد. پاسخ باید به گونهای باشد که مطابق با پرسش، جامع افراد و مانع اغیار باشد. این نکته در مواردی که پرسشگر درخواست حصر کرده و در پاسخی که نیازمند تقسیم به اقسام است، از اهمیت بیشتری برخوردار است. اگر پرسشگری محرمات را پرسیده است، نباید به بیان چند محرم از محرمات اکتفا کرد، اگر مفطرات روزه را پرسیده، باید به گونهای پاسخدهی شود که شامل همة مفطرات بشود، اگر آیاتی را که سجده واجب و مستحب دارند پرسیده، نمیتوان به ذکر چند مورد بسنده کرد. در اینگونه موارد، اگر پاسخ دهنده به هر دلیلی نمیخواهد تمام اقسام را بگوید، لازم است در ابتدای پاسخ به این نکته اشاره کند که تنها به بخشی از اقسام پاسخ میدهد؛ مثلاً وقتی نوجوانی از غسلهای واجب میپرسد و پاسخگو معتقد است بیان غسلهایی که ویژة زنان است، برای این پرسشگر ضرورتی ندارد نباید در پاسخ بگوید: غسلهای واجب عبارتند از: جنابت، میت و مس میت؛ زیرا اینگونه پاسخدهی اغرای به جهل و پاسخ ناقص است. او میتواند در پاسخ بگوید: غسلهایی که بر مردان واجب میشود عبارت است از: جنابت، میت و مس میت. و بهتر است بگوید: غسلهای واجب شش غسل است که برخی از آنها بر زنها واجب است و برخی بین زن و مرد مشترک است؛ یعنی هم بر زنان و هم بر مردان واجب میشود، که من تنها غسلهای مشترک را میگویم و آن گاه به بیان سه غسل فوق اکتفا کند. و پرسشگر را به رسالة توضیح المسائل (لااقل کتابهایی که در موضوع احکام جوانان نوشته شده است) ارجاع دهد.
27. جدیت در پاسخ دهی
پاسخگو باید به آنچه میگوید و مینویسد ایمان و باور داشته باشد و به گونهای بگوید و بنویسد که حتیالامکان این باور خود را به پرسشگر منتقل کند. سخن او باید از دل برآید تا بر دل نشیند. به عنوان نمونه: در اوصاف سخنرانی پیامبرصلیاللهعلیهوآله چنین نوشتهاند: وقتی از رستاخیز سخن میگفت، صدایش شدید (بلند) و گونههایش قرمز میشد. (2) در روایت دیگری از جابر نقل شده است که وقتی رسول گرامی اسلامصلیاللهعلیهوآله [دربارة قیامت] خطبه میخواند، اشک از چشمش سرازیر و صدایش بلند و ناراحتیش هویدا میشد، به گونهای که گویا مردم را از حمله [قریب الوقوع] لشکری بیم میدهد. (3)
28. خضوع و خشوع
یکی از مهمترین وظایف مؤمنان خضوع و خشوع است. (4) هر چند این امر در تمام مواقع و مقامات لازم است؛ ولی در مقام پاسخدهی، به ویژه پاسخدهیهای حضوری لازمتر است و بدون داشتن این دو صفت، پاسخگو نمیتواند وظیفة خود را به خوبی ایفا کند. با داشتن تکبر، خود بزرگبینی، نخوت و سایر صفات رذیله، نه تنها روحانی و پاسخگوی دینی نمیتواند پرسشگران را قانع کند؛ بلکه حتی در صورتی که پاسخ او صحیح باشد، باز هم حلاوت و شیرینی پاسخش بر دل مخاطب نخواهد نشست. آثار مهربانی، خضوع و خشوع پاسخ دهنده باید در رفتار و گفتارش نمودار باشد؛ او باید این دستور خداوند به پیامبرش را آویزة گوش کند که:
«قُل لا أَقُولُ لَكمْ عِندِی خَزَائنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیب وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنی مَلَكٌ...»؛ (5) «بگو: من نمیگویم خزائن خدا نزد من است و من، [جز آنچه خدا به من بیاموزد،] از غیب آگاه نیستم! و به شما نمیگویم من فرشتهام.»
پاسخگوی مذهبی باید با صدای بلند اعلان کند که بندهای بیش نیست و دانایی او محدود است تا مردم از او انتظارات بیجا نداشته باشند. همه روحانیون باید از رسول اعظمصلیاللهعلیهوآله بیاموزند که این دستور الهی را به خوبی اجرا میکرد:
«قُل لا أَمْلِك لِنَفْسی نَفْعاً وَ لا ضراًّ إِلا مَا شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَیب لاستَكثرْت مِنَ الْخَیرِ وَ مَا مَسَّنی السّوءُ إِنْ أَنَا إِلا نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یؤْمِنُونَ»؛ (6) «بگو: من مالك سود و زیان خویش نیستم؛ مگر آنچه را خدا بخواهد [و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم؛ مگر آنچه خداوند اراده كند] و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم میكردم، و هیچ بدی [و زیانی] به من نمیرسید؛ من فقط بیمدهنده و بشارتدهندهام، برای گروهی كه ایمان میآورند! [و آماده پذیرش حقند].»
29. درخواست پرسش
کسی که مطمئن است توان پاسخگویی به سؤالات را دارد، شایسته است خود را در معرض پرسشها قرار دهد تا اگر کسی سؤال دینی دارد، از او بپرسد؛ چنانکه امام صادقعلیهالسلام به «ابان بن تغلب» فرمود: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا نقل کن! من دوست دارم در یارانم مانند تو را ببینم (7) و امام كاظمعلیهالسلام به محمد بن حكیم دستور داد كه در مسجد پیامبرصلیاللهعلیهوآله بنشیند و با مردم مدینه به بحث و مناظره بپردازد.» (8)
«سیره و روش پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله نیز بر این مطلب استوار بوده که خودشان را در معرض سؤال دیگران قرار میدادند و گاه میفرمودند: بنشینید تا برایتان سخن بگویم؟» (9)
نکتة مهمی که پاسخ دهنده در این باره باید رعایت کند این است که او نباید بگوید: قبل از اینکه از بین شما بروم، از من بپرسید! یا بگوید: هر چه میخواهید، از من بپرسید؛ زیرا این ادعا، ادعای بزرگی است و از ویژگیهای امیرمؤمنان بود که چند بار فرمود: قبل از آنکه مرا از دست بدهید، هر چه میخواهید، از من بپرسید. (10)
بزرگان و عالمان معتقدند تنها امیرمؤمنان این مطلب را فرموده (11) و چنانکه از خود امیرمؤمنان نقل شده است، هیچ کس مگر ادعا کننده نادان یا دروغگوی افترا زننده نمیتواند ادعا کند که هر چه میخواهید از من بپرسید. (12)
30. درخواست تفصیل از پرسشگر
اگر پاسخ دهنده نتواند از روی پرسش نامه، سؤال را كاملاً درك كند یا در جلسات پاسخدهی، پرسشگر به هر دلیل پرسش خود را مبهم و نامفهوم مطرح کند، پاسخ دهنده باید به هر شکلی که برایش ممکن است از پرسشگر بخواهد که دربارة سؤال خودش توضیح بیشتری بدهد. البته اگر بخواهد روی نامة پرسشگر بنویسد و درخواست توضیح بیشتر کند، باید این نكته را در قسمتی از نامه بنگارد كه به خود نامه صدمهای وارد نشود و آنرا مخدوش نسازد.
اگر ابهام پرسش به گونهای است که هر چند مقصود پرسشگر به طور قطعی و یقینی مشخص نیست؛ ولی به احتمال قوی میتوان مقصود او را دریافت، پاسخ دهنده باید در آغاز پاسخ خود تصریح نماید و بنویسد: اگر سؤال شما این است، پاسخش چنین است، و اگر نه، در نامة بعدی درباره پرسش خود توضیح بیشتری بنویسید تا پاسخ مناسب ارسال شود.
شهید ثانی درباره پرسشهایی که شاخهها و فروع مختلفی دارد معتقد است: «مفتی (پاسخگو) میتواند جواب یكی از فروع و شاخههای سؤال را بگوید و یا بنویسد. و این كار در صورتی صحیح است كه مفتی بداند همان فرع برای سؤال كننده روی داده و پاسخ همین شاخه از پرسش را مطالبه میكند، و سپس باید یادآور گردد كه اگر منظور از سؤال شما چنین باشد؛ پاسخ آن همین است. و یا بگوید در صورتیكه هدف از سؤال شما چنین باشد، پاسخ آن همانگونه است كه ذكر شد؛ و امثال آن. و نیز مفتی میتواند به تمام شاخهها و بخشهای مختلف سؤال، پاسخ گوید و تمام بخشهای متعدد مسئله را یاد كند و سپس پاسخ آنها را بیان نماید؛ لكن این نوع پاسخگویی از دیدگاه برخی از دانشمندان، ناخوشآیند است.» (13)
31. دعا هنگام ارائة پاسخها
شخص مؤمن باید در همة کارها به خدا توکل داشته باشد و از او کمک بخواهد. پاسخ دهی نیز از این قاعدة کلی مستثنا نیست؛ از اینرو دانشمندان بزرگ اسلامی بر این نکته تأکید میکنند که یکی از آداب افتا، دعا و تضرع به درگاه خداوند هنگام نوشتن پاسخ است. هر چند علما این مطلب را دربارة افتا نوشتهاند؛ ولی از آنجا که افتا نیز نوعی پاسخ دهی است، این مطلب باید در پاسخ دهی به همة سؤالات دینی مورد توجه قرار بگیرد. شهید ثانی در این باره مینویسد:
«اگر مفتی با خط خود، پاسخ نامه را آغاز كند، باید - بر طبق شیوة معمول قدیم و جدید - پاسخ را در ناحیة راست نامه بنویسد و بالای «بسم الله الرحمن الرحیم» و امثال آن، هیچ نوشتهای را قرار ندهد.» همو مینویسد: آنگاه كه مفتی میخواهد فتوایی صادر نماید باید استعاذه كند، و از شر شیطان مطرودِ از رحمت، به خداوند متعال پناه برد و بگوید: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» «و نام خداوند را با گفتن» «بسم الله الرحمن الرحیم» بر دل و زبان جاری سازد، و او را سپاس گفته، و بر پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله و خاندان اوصلیاللهعلیهوآله درود فرستد و دعا كند و بگوید: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یفْقَهُوا قَوْلِی»؛ (14) «پروردگارم! سینهام را گشایش ده و كارم را آسان گردان و گره از زبانم باز كن تا سخنم را بفهمند.»
برخی از دانشمندان به هنگام فتوا، دعای زیر را میخواندند: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیم، (سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا)، (15) (فَفَهَّمْناها سُلَیمانَ وَ كُلاًّ آتَینا حُكْماً وَ عِلْماً...) (16) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد و آله و صَحبه و سَائِرِ النَّبِیین و الصالحین، اللهم َ وَفِّقْنِی وَ اهْدِنِی وَ سَدِّدْنِی، و َ اجْمَعْ لِی بَینَ الصوابِ و الثوابِ وَ أَعِذْنِی مِنَ اَلخَطَاءِ وَ الحِرمانِ». (17) مفتی باید در آغاز پاسخ، یكی از عبارات زیر را بنویسد: «الحمدلله»، «الله الموفق»، «حسبناالله»،«حسبی الله» و امثال اینگونه تعبیرات [كه نمایانگر سرآغاز پاسخ میباشد]. بهتر این است كه پاسخ را با سپاس الهی «الحمدلله» آغاز كند؛ چون در این باره حدیثی به ما رسیده است كه هر كار مهم و اساسی را باید به نام خداوند متعال و سپاس او آغاز نمود. شایسته است مفتی علاوه بر نگارش «الحمدلله» حمد و سپاس خداوند متعال را بر زبان جاری ساخته و سپس همان را روی نامه نیز بنویسد، و با تعبیر «الله اعلم»و یا «بالله التوفیق»، جواب نامه را پایان برد. و در پایان پاسخ، نام و مشخصات خود را بنویسد.» (18)
32. رعایت نکات امنیت
پاسخ پرسشها باید هوشمندانه نگارش شود تا راه هر گونه دخل و تصرفی در پاسخ، بسته شود؛ برای رعایت این امر شایسته است به نکات زیر عنایت شود:
الف. اگر پاسخ دهنده بخواهد پاسخ را زیر نامة پرسشگر بنویسد و در نامه سؤال کننده محل نانوشتهای را در اثنای خطوط و سطور و یا پایان آن مشاهده نماید، باید با خطی آن محل را پر كند و یا چیزی كه لازم است، در آن جای خالی بنویسد و آن جای سفید را اشغال نماید؛ زیرا ممکن است برخی از پرسشگران سوء استفاده کرده و پس از دریافت پاسخ، محلی که خالی گذاشته بودند را با عباراتی پر كنند كه پرسش دگرگون شود و طبعاً پاسخ نیز ناهماهنگ و غلط از کار درآید. چنانکه گفته شده اینگونه سوء استفاده درباره برخی از دانشمندان بزرگ، و حتی برای برخی از مراکز مهم پاسخگویی پیش آمده است.
ب. اگر پاسخ دهنده پاسخ را در همان نامهای که پرسشگر فرستاده مینویسد، باید پاسخ بلافاصله پس از پرسش آورده شده، هیچگونه فاصلهای میان سؤال و جواب باقی نماند، تا پرسشگر نتواند چیزی را كه موجب فساد و دگرگونی پاسخ او میگردد بر آن بیفزاید. برخی از دانشمندان معتقدند كه اگر به دلیل کمبود ظرفیت نامهای که پرسش در آن نوشته شده، امکان ارائة پاسخ در همان صفحه وجود نداشته باشد، نباید پاسخ را روی ورقة دیگری بنویسد؛ بلكه باید پشت ورقه و یا در حاشیة آن بنگارد. آنگاه كه میخواهد پاسخ استفتا را در پشت نامه بنویسد، باید از بالا شروع كند؛ مگر در صورتی كه بخواهد پاسخ را بلافاصله در پایین نامه، و به دنبال آن بنگارد، و مابقی پاسخ را به خاطر ضیق و عدم گنجایش محل، در پایین پشت ورقه تكمیل كند تا پاسخ او به سؤال متصل بوده و پیوستگی خود را حفظ نماید. (19)
در صورتی که پرسش و پاسخ را حروفچینی میکند، باید بین سطور پرسش و پاسخ فاصلهای وجود نداشته باشد تا امکان اضافه کردن مطلبی در پاسخ نامه وجود نداشته باشد؛ چنانکه باید ابتدای پاسخ روشن باشد. برای این منظور میتوان پس از نوشتن پرسش، کلمه «پاسخ» را bold کرده و نگاشت.
ج. نوشتن پاسخ در کاغذهای مخصوص و حتی الامکان با حاشیة رنگی و دارای آرم مخصوصِ پاسخگو یا مرکز پاسخگویی به سؤالات. این کار علاوه بر افزایش زیباییِ پاسخ، امکان دست بردن در آن را بسیار کم میکند؛ زیرا تهیة چنین ورقههایی برای بسیاری از افرادی که به دنبال سوء استفاده از پاسخ هستند، مشکل است و در صورت تهیة رونوشت، امکان تشخیص پاسخ صحیح از سقیم به راحتی فراهم خواهد شد و در صورتی که خود پرسشگران، نوع پاسخهای مرکز یا شخصی که از او سؤال میپرسند را بشناسند، به راحتی میتوانند به رونوشت بودن پاسخ تقلبی پی ببرند.
د. تهیة رونوشت؛ مناسب است، پس از تهیه و امضای پاسخ، رونوشتی از آن تهیه و در بایگانی نگهداری شود، تا در صورت نیاز به آن مراجعه کنند. در صورتی که پاسخها حروفچینی میشود، باید فایل کامل پرسش و پاسخ در محل مناسبی نگهداری شود.
33. برطرف کردن اشکالات پرسش
گاه پرسشگر سؤال خود را اشتباه میپرسد. اگر این اشتباه به گونهای است كه در مفهوم كلمه تغییری ایجاد میكند، پاسخ دهنده باید پرسش را اصلاح کند، و اگر در مفهوم کلمه اشکالی ایجاد نشود، در صورتی که پاسخگو متن پرسش را حروفچینی و یا بازنویسی میکند، پرسش را نیز اصلاح کند و در این صورت لازم نیست به پرسشگر یادآور شود که کلمهای که نوشته از نظر املایی غلط بوده است؛ زیرا او با دیدن متن حروفچینی یا باز نویسی شده، خود به خود به اشکال خودش پی خواهد برد؛ ولی اگر در ذیل صفحهای که پرسش نوشته شده، پاسخ نیز ارائه میشود، پاسخ دهنده میتواند زیر کلمة غلط خطی کشیده و صحیح آن را بالای همان کلمه بنویسد.
34. رعایتامور نگارشی
رعایت نکات نگارشی و ویرایشی از صدر اسلام مورد عنایت پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله و امامانعلیهمالسلام بوده است؛ به عنوان نمونه، از پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله روایت شده است كه به یكی از نویسندگان خود فرمود: «أَلِقِ الدَّوَاةَ وَ حَرِّفِ الْقَلَمَ وَ انْصِبِ الْبَاءَ وَ فَرِّقِ السِّینَ وَ لَا تُعَوِّرِ الْمِیمَ وَ حَسِّنِ اللَّهَ وَ مُدَّ الرَّحْمَنَ وَ جَوِّدِ الرَّحِیمَ؛ لیقه را در دوات قرار ده، و قلم را كج نگاهدار، و باء «بسم الله»را برافراز (آن را كشیده و بلند بنویس)، دندانههای سین را مشخص و روشن بنویس، و میم را كور (توپر و زشت) ننویس، «الله» را زیبا و «رحمن» را كشیده و «رحیم» را خوش بنگار.» (20)
«از زید بن ثابت» چنین نقل شده است كه رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرمود: «آنگاه كه میخواهی بسم الله الرحمن الرحیم را بنگاری، سین را واضح و دندانههای آنرا روشن بنویس.» (21)
«انس» میگوید: رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرمود: «چنانچه كسی بسم الله الرحمن الرحیم را بنویسد، باید الرحمن را كشیده بنگارد.» همو گوید: رسول گرامی اسلامصلیاللهعلیهوآله فرمود: «اگر كسی بسم الله الرحمن الرحیم را بنگارد و آن را به منظور تجلیل از خداوند متعال، با خط خوش و زیبا بنویسد، خدای متعال او را مورد رحمت و مغفرت خویش قرار میدهد» (22)
از امیرالمؤمنینعلیهالسلام نقل است كه فرمود: «مردی در [خوش نگاری] بسم الله الرحمن الرحیم اظهار اشتیاق كرد و بدان اهتمام ورزید و مورد آمرزش الهی قرار گرفت.» (23)
پس پاسخ دهنده در نوشتن پاسخ باید قوانین نگارشی و ویرایشی را رعایت کند و در پاسخ دهی حضوری باید کلمات را درست ادا نموده و آنها را غلط نگوید. برای رعایت این اصل باید نکات زیر را رعایت کند:
الف. اطمینان به صحت کلمات، به ویژه در آیات قرآن و احادیث شریف؛ هر قدر که پاسخگو قوی هم باشد و پاسخهای مناسب ارائه کند و حتی اگر آیه و روایتی که مینویسد را از حفظ باشد، باز هیچ گاه نباید به حافظۀ خودش اکتفا کند؛ بلکه باید به قرآن کریم و کتب روایت مراجعه کرده، متن مورد نظر را از رو بنویسد و حتی الامکان در پاسخهای حضوری، از روی متن، آیه و روایت را ارائه کند.
ب. زیبا و خوانا نویسی؛ درپاسخ کتبی باید به حسن خط و خوانا نوشتن اهتمام ورزد و رعایت این امر در پاسخهایی که عین نوشتة پاسخگو برای پرسشگر ارسال میشود، از اهمیت بیشتری برخوردار است. و در صورتی که پاسخگو نمیتواند زیبا بنویسد، شایسته است كه پاسخها حروفچینی شده، سپس ارسال شود.
برخی از عالمان فرهیخته معتقدند كه نویسنده نباید همة قوای خود را صرف زیبا نوشتن کند؛ بلكه باید به صحت و خوانا بودن و یا تصحیح آن اهمیت دهد. نویسنده باید از «مشق» بپرهیزد، و آن عبارت از سرعت در نگارش و تندنویسی است كه با لغزش و افتادگی حروف توأم است. نویسنده باید از ریزنویسی و نازك نگاری در نگارش خودداری كند؛ چون نه تنها خوانندگانی که بینایی ضعیفی دارند از این متن بهرهای ندارند؛ بلکه ممکن است خودش نیز در آینده و پس از گذشتن چند سال نتواند نوشتة خود را بخواند.
قلم نباید آنچنان سخت و سفت باشد كه مانع سرعت عبور آن از روی كاغذ گشته و از روانی باز ماند، و نه آنچنان سست، قابل انعطاف و نرم باشد كه به سرعت ساییده شده و از كار افتد و از نوشتن درماند.
نویسنده نباید حروف را بریده، ناقص و ناتمام بنویسد، یا آنها را مبهم، مشتبه و همانند یكدیگر نگارش كند؛ بلكه لازم است حق هر حرفی را از لحاظ طرز نگارش ادا نموده و آدابی را كه دربارة كتابت حروف وارد شده است، مراعات نماید.
ج. رعایت فصل و وصل؛ برخی از دانشوران بر این نکته تأکید کردهاند که نویسنده باید در هر نوشتهای از «تعلیق» در نگارش سخت بپرهیزد؛ تعلیق عبارت از آمیختن حروفی است كه باید به صورت گسسته از هم و جدای از حروف دیگر نگارش یابد. (24)
نگارنده باید در نگارش دقت کند که کلماتی را که به هم پیوسته هستند، به هم پیوسته و کلماتی که باید غیر پیوسته نوشته شوند، با رعایت قوانین نگارشی بنویسد. هر چند با توجه به اختلاف زیادی که در این باره و به ویژه اخیراً بین نویسندگان، ویراستاران، فرهنگستان و... بوجود آمده است، نمیتوان در این باره نظریة قاطعی را ابراز کرد؛ ولی به هر حال نویسنده باید یکی از مبانی موجود را انتخاب کرده و مطابق همان رفتار کند.
ولی هر مبنایی که انتخاب کند، او را از رعایت نیم فاصله بی نیاز نمیکند. رعایت نیم فاصله از قدیم الایام بین دانشمندان مطرح بوده است. به عنوان نمونه شهید ثانی مینویسد:
«علما و دانشمندان در مورد اسما و عناوینی كه به «الله» اضافه میشود، ایجاد فاصله میان مضاف «الله» و خود «الله» را در نگارش، مكروه و ناخوشآیند میدانند؛ مانند: «عبدالله» و «رسولالله» بنابراین نباید «عبد» و یا «رسول» را در پایان سطر، و «الله» را پس از آن در آغاز سطر بعدی نوشت.» (25)
د. رعایت علائم نگارشی مانند :،. : - () و... . رعایت این علائم علاوه بر آسان شدن فهم مطلب، از پدید آمدن اشتباهات نیز جلوگیری میکند. از طرف دیگر استفادة نابجا از این علائم موجب میشود در نوشتار خلل زیادی ایجاد شده و گاه خلاف مقصود گوینده از متن فهمیده میشود؛ به عنوان نمونه، در جملة «ناسزاگویندة پیامبر، كافر است». اگر بعد از «ناسزا گوینده» علامت ویرگول یا علامت تعجب (!) گذاشته شود، معنی جمله بسیار ناپسند و کفر گویی خواهد شد.
هـ. ایجاد عناوین برای مطالب؛ در مواردی که پاسخ از یک صفحة A5 بیشتر است، بهتر است. برای پاسخ، عناوین مناسبی انتخاب کرد. دانشمندان در گذشته معتقد بودند كه بهتر است عناوین، و ابواب، فصول و امثال آنها را با قلم سرخ و یا قلمی متفاوت از رنگ متن بنویسد؛ چون این كار موجب ظهور و برجستگی فزونتری در مطالب متنوع كتاب میگردد، و فواصل آن را بهتر مشخص میسازد. در حال حاضر و با توجه به حروفچینی مطالب میتوان عناوین را با قلمی درشتتر از قلم پاسخ و با فونتی متفاوت نوشت.
و. اعراب گذاری آیات قرآن، احادیث و لغتهای نامأنوس و مشکل؛ اعراب گذاری قرآن و روایات از آن جهت مهم است که در غیر این صورت ممکن است خواننده، این متون را غلط بخواند. (26)
در مورد کلمات مشابه، نویسنده میتواند به جای اعراب گذاری، کلمهای هموزن آن کلمه که در فارسی مشهور است را بنویسد؛ مثلاً بنویسد: «غسق» بر وزن شفق و «وقب» بر وزن نقب یا «تباب» بر وزن کباب و... چنانکه ممکن است، کلمه نامأنوس را به زبان لاتین بنگارد. برخی نیز ضبط دقیق کلمه را به پاورقی منتقل میکنند.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِصلیاللهعلیهوآله: إِذَا حَدَّثَ الْحَدِیثَ أَوْ سُئِلَ عَنِ الْأَمْرِ كَرَّرَهُ ثَلَاثاً لِیفْهَمَ وَ یفْهَمَ عَنْه؛ رسول خداصلیاللهعلیهوآله هرگاه حدیثی را میفرمود یا در مورد چیزی پاسخ میداد، سه بار آن را تكرار میكرد تا مطلب را (طرف) بفهمد و از او فهمیده شود.» (مكارم الأخلاق، ص20).
(2). بحارالأنوار، ج2، ص301؛ أمالی، شیخ طوسی، ص337.
(3). منتهی المطلب، علامه حلی، ج1، ص330؛ بحارالأنوار، ج61، ص256.
(4). تفاوت بین خشوع و خضوع با اینكه معنای تذلل و انكسار در هر دو هست، این است كه خضوع مختص به جوارح و اعضای بدنی آدمی است؛ ولی خشوع مختص قلب؛ چنانکه در روایتی به نقل از امام صادقعلیهالسلام میخوانیم: از آنچه خداوند عزوجل به موسی بن عمرانعلیهالسلام وحی کرد، این بود:. «یا بن عمران! هب لی من قلبك الخشوع، ومن بدنك الخضوع، ومن عینیك الدموع فی ظلم اللیل، وادعنی فإنك تجدنی قریبا مجیبا.» (أمالی، شیخ، صدوق، ص438).
(5). الأنعام/50. این جمله در سوره هود نیز بدین شکل آمده است: «وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِندِی خَزَائنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیب وَ لا أَقُولُ إِنی مَلَك»؛ «من هرگز به شما نمیگویم خزائن الهی نزد من است! و غیب هم نمیدانم! و نمیگویم من فرشتهام!» هود/31.
(6). الأعراف/188.
(7). «قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍعلیهالسلام : «اجْلِسْ فِی مَسْجِدِ الْمَدِینَةِ وَ أَفْتِ النَّاسَ فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ یرَی فِی شِیعَتِی مِثْلُكَ» (رجالالنجاشی، ص7، مبحث أبان بن تغلب بن رباح؛ مستدركالوسائل، ج17، ص315؛ رجالابنداود، ص10.)
(8). رجال کشی، ص449؛ بحار الانوار، ج3، ص137.
(9). موسوعۀ التاریخ الاسلامی، محمد هادی یوسفی، ج1، ص694.
(10). این حدیث را غالب دانشمندان شیعه و اهل سنت نقل کردهاند؛ ر. ک: بحار الأنوار، ج10، ص126؛ همان، ج40، ص190 به نقل از مسند و سایر منابع اهل سنت؛ میزان الحكمة، ج2، ص1218و...
(11). «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَأَنَا لَا أُسْأَلُ عَنْ شَیءٍ دُونَ الْعَرْشِ إِلَّا اَجِبْتُ فِیهِ؛ قبل از اینكه مرا از دست دهید، از من سؤال كنید. من از هرچه غیر از عرش سؤال شود، قادر به جواب دادن هستم.» (شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، ج13، ص108؛ المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ص88؛ بحارالأنوار، ج10، ص126).
(12). «لَا یقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا مُدَّعٍ أَوْ كَذَّابٍ مُفْتَرٍ» (المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ص88؛ بحارالأنوار، ج10، ص126.
(13). منیة المرید، ص300.
(14). طه/ 25ـ 28.
(15). تمام آیه چنین است: «قَالُوا سبْحَانَكَ لا عِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّك أَنت الْعَلِیمُ الحَْكِیمُ»؛ «گفتند خدایا تو منزه هستی. ما علمی نداریم مگر آنچه به ما آموختهای. بهدرستی كه تو علیم و حكیم هستی.» (بقره/ 32)
(16). تمام آیه چنین است: «فَفَهَّمْنَهَا سلَیمَنَ وَ كلاًّ ءَاتَینَا حُكْماً وَ عِلْماً وَ سخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ یسبِّحْنَ وَ الطیرَ وَ كنَّا فَاعِلِینَ»؛ «پس آن را به سلیمان فهماندیم و تمام آنها را حكمت و علم دادیم و كوهها و پرندگان را با داود مسخر ساختیم كه (همراه او) تسبیح (خدا) میگفتند. و ما این كار را انجام دادیم.» (أنبیاء/79)
(17). ترجمه دعا: جز به وسیله خداوند والای بزرگ هیچ عامل و نیرو و قدرتی مؤثر نیست. خدایا! تو از هر عیب و نقصی مبری هستی، و جز آنچه تو به ما آموختی، هیچگونه آگاهی كامل برای ما وجود ندارد. (تو فرمودی) : كه ما به سلیمان چنان حقایقی را فهماندیم، و حكمت و دانش را به همه پیامبران ارمغان دادیم. خدایا! بر محمدصلیاللهعلیهوآله و خاندان و یارانش، و سایر انبیا و نیكان درود فرست. خدایا! مرا موفق گردان و به راه راست رهنمونم ساز، و مرا استوار نگاهدار. و رأی مرا با پیوندی از حق و درستی و پاداش اخروی فراهمآور، و از خطاء و لغزش و محرومیت از پاداش اخروی، مرا در پناه خود قرار ده.
(18). منیة المرید، ص297.
(19). منیة المرید، ص299.
(20). بحار الأنوار، ج2، ص، 144
(21). مستدرك الوسائل، ج4، ص371؛ منیة المرید، ص350؛ الجامع الصغیر، جلال الدین سیوطی، ج1، ص128؛ كنز العمال، ج1، ص244.
(22). منیة المرید، همان.
(23). همان، ص349.
(24). همان، ص348.
(25). همان، ص358.
(26). در روایتی از امام، صادقعلیهالسلام میخوانیم: «أَعْرِبُوا حَدِیثَنَا فَإِنَّا قَوْمٌ فُصحَاء؛ سخنان ما را اعرابگذاری كنید، بهدرستی كه ما قومی فصیح هستیم.» كافی، ج1، ص52؛ وسائل الشیعة، ج27، ص83؛ الفصول المختارة، شیخ مفید، ص91؛ منیة المرید، ص353. مقصود حضرت این است که اگر احادیث ما را نقل کردید، حروف و کلمات و حرکات آن را واضح و روشن بیان کنید و آن را ملحون نخوانید تا با بعضی دیگر اشتباه شود. (شرح اصول کافی، ملا محمد صالح مازندرانی، ج2، ص224).
افزودن دیدگاه جدید